ربا از نظر اقتصادی
شنبه 6 خرداد 1391 4:14 PM
اين واژه در صورتي كه با نگاه اقتصادي مطالعه شود به مفاهيمي مثل سود و كارمزد و بهره نزديك ميشود هر چند نفرت حداقل 6000 ساله از اين كلمه وجود دارد
مفهوم ربا در اقتصاد بيش از آنكه به توليد مربوط شود به مصرف نزديكتر است و دليل آن همان است كه اغلب فقها حرمت ربا در قرآن را حداقل در ابتدا به قرضهاي داده شده به درماندگان و بيچارگان براي مصارف خود ميدانند هر چند حرمت ربا مطلق نيز باشد
اما بالعكس مفهوم بهره در اقتصاد يادآور توليد و نقش سرمايه است در حقيقت بهره ، مزد سرمايه پولي است كه به سرمايهگذار تعلق ميگيرد در اينكه به سرمايه ، سود تعلق ميگيرد
بين فقه و اقتصاد اشتراك مساعي وجود دارد كه نمونه آن مضاربه است اما شرايطي نيز وجود دارد و از جمله شرايط آن اول درگير شدن سرمايهگذار با توليد و ريسكهاي احتمالي آن و دوم مشخص شدن سهم واقعي پس از توليد و …. است
اما اقتصادداناني هم هستند كه همسو با فقيهان سود انگلي سرمايه و يا مفتخواري سرمايهگذار را نميپذيرند
هر چند حرمت ربا فقط در بازار پولي نيست و در بازار كالا نيز ربا حرمت دارد اما اهميت اين مسئله و نمود كامل آن مخصوصاً در جهان معاصر به بازار پولي برميگردد
وظائف پول تا قبل از نظريات كينز (1946-1883) ، وسيله مبادله و ذخيره ارزش بود و انگيزه معاملاتي و انگيزه احتياطي براي نگهداري آن در محافل علمي مطرح بود اما كينز رسماً انگيزه سفتهبازي را نيز از آن بيرون كشيد و نرخ بهره به دليل سفتهبازي و كنز پول معنا پيدا كرد
مشخص است كه در جامعه موردنظر كينز سفتهبازي نميگذارد نياز واقعي اقتصاد به پول مشخص شود بنابراين چنين جامعهاي به رفاه ، عدالت ، توسعه اقتصادي نميرسد
اقتصاد داناني بزرگ با نگاه تيز بينانهاي نفرت خود را از ربا و تحت عنوان بهره و يا در قالب نفرت از پول كه زمينهساز بهره ميگردد در تحليلهاي اقتصادي خود نشان دادهاند كه به برخي اشاره ميشود
پرودون (1865-1809) در فرانسه بدنيا آمد و اولين سوسياليستي است كه در برابر اقتصاد متعارف آن زمان به بحث جدلي پرداخت و او با استفاده ضمني از نظريه ارزش مكار تحصيل هر گونه درآمد كار نكرده و حتي اخذ اجاره را ممنوع ميدانست0 در حين حال معتقد بود كه يك « بانك مردمي » به سرمايهگذاران وام اعطا كند
ميلتون فريدمن (2006-1912) در نيويورك و در خانواده مهاجر يهودي بدنيا آمد و در سال 1976 جايزه نوبل گرفت و مكتب پولگرايان را تأسيس كرد و اعتقاد داشت كه مبحث پول و عرضه آن در اقتصاد آنقدر اهميت دارد كه بايد در قانون اساسي كشورها نوشته شود
او سطح قيمتها را به سطح عرضه پول نسبت ميداد به عبارتي اگر در جامعه سطح عرضه پول كنترل شود مسلماً نرخ بهره نيز تحت كنترل قرارگيرد او معتقد بود كه بهترين قاعده سياست پولي در حالتي اتفاق ميافتد كه رشد پولي منتج از قاعده مذكور ، قيمتها را افزايش ندهد
و شرايط لازم و كافي براي اينكه رشد پولي سبب رشد قيمتها نشود وجود نرخ بهره اسمي برابر صفر است فريدمن از اين قاعده به نام قاعده پولي بهينه نام ميبرد
اقتصاددانان جهان نرخ بهره را از مهمترين عامل تجريه و تحليلهاي خود دانستهاند و آنان مبناي بررسيهاي خود را بر پايه وجود اين شاخص در نظام اقتصادي گذاشتهاند و بجز معدودي از آنان ، جرئت نداشتهاند كه دستور بركناري و حذف بهره و ربا را صادر نمايند در حاليكه اگر آنان يك نظام اقتصادي حداقل در ذهن خود برپايه حذف ربا و بهره ميساختند به نتايج بسيار مهمي ميرسيدند
همه آنان ميدانند كه اگر نرخ بهره صفر باشد سرمايه بسوي بازارهاي توليد (و نه بازارهاي سفته بازي) تمايل پيدا ميكند و سرمايهگذاري افزايش مييابد و نرخ تورم و نرخ بيكاري كاهش مييابد و بهبود اين شاخصهاي مهم اقتصادي نهايتاً منجر به رفاه و عدالت اقتصادي ميگردد