0

شعر فارسي در قرن چهارم

 
mohamadsh74
mohamadsh74
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 2354
محل سکونت : خوزستان

شعر فارسي در قرن چهارم
جمعه 5 خرداد 1391  12:55 PM

 

شعر فارسي در قرن چهارم واحد شعر و ادب تبیان زنجان-

قرن چهارم، عصر ساماني و بويي --> شعر فارسي در قرن چهارم اما از جهت شعر فارسي، قرن چهارم را بايد يكي از بهترين دوره‏هاي ادبي زبان فارسي دانست. در نيمه دوم قرن سوم هجري يعني در همان اوان كه شعر عروضي پارسي نخستين مراحل حيات خود را ميپيمود و چون كودكي نوخاسته افتان و خيزان پيش ميرفت يكي از نوابغ بزرگ ادب فارسي يعني ابو عبدالله جعفربن محمد رودكي سمرقندي(م.329) ولادت يافت و تمام قسمت اول حيات خود را در اين قرن گذراند و تربيت شد تا آنجا كه شاعري فحل گرديد و چون به آغاز قرن چهارم رسيد مرتبتي يافت كه بقول ابوالفضل بلعمي او را در عرب و عجم نظيري نبود.

 بيست و نه سال اول قرن چهارم دوره استحصال رودكي از زحماتي بود كه در آغاز حيات خود يعني اواخر قرن سوم كشيده بود. رودكي شعر فارسي را از حالت ابتدائي و ساده خود بيرون آورد، در انواع مضامين و اقسام مختلف شعر از قبيل قصيده، غزل، مثنوي، رباعي و ترانه وارد شد و از همه آنها پيروز بيرون آمد. بقولي كه معقول‏تر و مقبول‏تر است نزديك صد هزار بيت (صد دفتر) و بقولي ديگر كه قبول آن دشوار مينمايد يك ميليون و سيصد هزار بيت شعر از خود بيادگار گذاشت. كتاب كليله و دمنه را بنظم فارسي درآورد، قصيده‏هاي بزرگ ساخت، غزلهاي لطيف كه عنصري هم خود را در برابر آنها عاجز مي‏يافت سرود.

رودكي سخني شيرين، كلامي لطيف و طبيعي و خالي از هرگونه اشكال دارد و اگر از كهنگي زبان و لهجه او كه نسبت بما امري طبيعي و نتيجه گذشت ده قرن و نيم مدت است، بگذريم بايد سخن او را بهمان اندازه ساده و سهل بدانيم كه سخن فردوسي و سعدي را . بهر حال رودكي پدر شعر فارسي است و در اين امر خلافي نتوان كرد و از همين جاست كه شاعران بعد از وي او را «استاد شاعران» و «سلطان شاعران» لقب داده‏اند. از اشعار اوست: زمانه پندي آزادوار داد مرا زمانه چون نگري سر بسر همه پند است بروز نيك كسان گفت تا تو غم نخوري بسا كسا كه به روز تو آرزومند است زمانه گفت مرا خصم خويش دار نگاه كرا زبان نه ببند است پاي دربند است تا جهان بود از سر آدم فراز كس نبود از راه دانش بي‏نياز مردمان بخرد اندر هر زمان راز دانش را بهر گونه زبان گرد كردند و گرامي داشتند تا بسنگ اندر همي بنگاشته دانش اندر دل چراغ روشن است وز همه بد بر تن تو جوشن است در همان سال كه ستاره نبوغ رودكي از افق آسمان ادب فارسي افول ميكرد درخشانترين ستاره شعر و هنر يعني فردوسي پاي در مطلع حيات نهاد (329 هجري) و چنانكه خواهيم ديد با آغاز دوره شاعري اين آزاد مرد شعر پارسي بكمال رسيد:

تهنيت بايد كه در ملك سخن گر شكوفه فوت شد نوبر بزاد! در اواخر حيات رودكي و بعد از او شاعران ديگري هم در دربار سامانيان و در خراسان و ماوراءالنهر تربيت مي‏شدند و توجه سلاطين ساماني بدانان باعث پيشرفت كار ايشان و فزوني نظاير آنان بود بحدي كه قرن چهارم از حيث كثرت شعر و شاعر قرن كم نظيري بوده است. از مشاهير معاصران رودكي ابوالحسن شهيد بن حسين بلخي (م 325) شاعر و متكلم بزرگ خراسانست كه در شعر عربي و پارسي استاد بوده و غزلهاي لطيف و خط زيباي او در ميان آيندگان شهرت داشته است.

 ديگر از شاعران بزرگ قرن چهارم ابوالحسين محمد بن محمد بخارائي معروف به مرادي معاصر رودكي است ديگر ابو عبدالله محمد بن موسي فرالاوي معاصر رودكي ديگر ابوزراعه (ابوزرعه) معمري جرجاني معاصر رودكي ديگر ابوالعباس فضل بن عباس ربنجني معاصر نصر بن احمد و نوح بن نصر ساماني ديگر ابو طاهر طيب ابن محمد خسرواني (م.342) ديگر ابوالمؤيد بلخي از شاعران نيمه اول قرن چهارم كه در نظم و نثر استاد بود ديگر ابو عبدالله محمد بن صالح ولوالجي ديگر ابو عبدالله محمد بن حسن معروفي بلخي معاصر عبدالملك بن نوح (343 350) ديگر ابوالحسن علي بن محمد معروف به منجيك ترمدي ديگر ابوشكور بلخي صاحب منظومه آفرين نامه كه در حدود 333 336 سروده شده و از ابيات مشهور آن است.

 به دشمن برت استواري مباد كه دشمن درختي است تلخ از نهاد درختي كه تلخش بود گوهرا اگر چرب و شيرين دهي مر ورا همان ميوه تلخت آرد پديد ازو چرب و شيرين نخواهي مزيد زدشمن گرايدونكه يا بي شكر گمان بر كه زهرست هرگز مخور شاعر بسيار مشهور قرن چهارم بعد از رودكي ابو منصور محمد بن احمد دقيقي (مقتول در حدود سال 368) است كه معاصر با امير فخرالدوله ابوالمظفر احمد بن محمد چغاني از آل محتاج و امير سديد ابو صالح منصور بن نوح ساماني(350 365) و امير رضي ابوالقاسم نوح بن منصور (365 387) بوده و بامر پادشاه اخير بنظم شاهنامه ابومنصوري آغاز كرده و هزار بيت در سلطنت گشتاسب و ظهور زردشت پيغامبر سروده است. علاوه بر اين، قصائد و قطعات و غزلهايي نيز از دقيقي بيادگار مانده و او از شاعران استاد عهد ساماني است كه قدرتش در ساختن قصايد و بيان مدايح شهرياران زبانزد بود.

از قطعات مشهور اوست: بدو چيز گيرند مر مملكت را يكي ارغواني يكي زعفراني يكي زرنام ملك بر نبشته دگر آهن آبداده يماني كرا بويه وصلت ملك خيزد يكي جنبشي بايدش آسماني زباني سخنگوي و دستي گشاده دلي همش كينه همش مهرباني كه ملكت شكاريست كاو را نگيرد عقاب پرنده نه شير ژياني دو چيز است كاو را ببند اندر آرد يكي تيغ هندي دگر زر كاني بشمشير بايد گرفتن مر او را بدينار بستنش پاي ارتواني كرا تخت و شمشير و دينار باشد نبايدش تن سرو و پشت كياني خرد بايد آنجا وجود و شجاعت فلك مملكت كي دهد رايگاني شاعر مشهور آخر دوره ساماني كه قسمتي از عهد غزنوي را نيز درك كرد مجدالدين ابواسحق كسائي مروزي است كه مردي شيعي مذهب و در اواخر عمر خود متمايل بوعظ و اندرز بود. وي تا مدتي بعد از سال 391 در قيد حيات بوده و دوره سلطنت سلطان محمود غزنوي را درك كرده و او را ثنا گفته است. شاعر نامبردار آخر عهد ساماني كه قسمت بزرگ زندگي او در قرن چهارم و چند سالي از آن در آغاز قرن پنجم گذشت استاد ابوالقاسم فردوسي(329 411 هجري) صاحب شاهنامه است كه بي‏اغراق تاج شعر و ادب ايراني و عاليترين نمونه فصاحت زبان فارسي دري است.

از ابيات اوست: سپاسم ز يزدان كه او داد زور بلند اختر و بخش كيوان و هور ستايش كه داند سزاوار اوي نيايش بآيين و كردار اوي مگر او دهد يادمان بندگي نمايد بزرگي و دارندگي شما دست يكسر بيزدان زنيد بكوشيد و پيمان او مشكنيد كه بخشنده اويست و دارنده اوي بلند آسمانرا نگارنده اوي ستمديده را اوست فرياد رس منازيد يا نازش او بكس نيابد نهادن دل اندر فريب كه پيش فرازنده آيد نشيب كجا آنكه ميسود تاجش بابر كجا آنكه بودي شكارش هژبر نهاني همه خاك دارند و خشت خنك آنكه جز تخم نيكي نكشت زماني مياساي از آموختن اگر جان همي خواهي افروختن چو گويي كه وام خرد تو ختم همه هر چه بايستم آموختم يكي نغز بازي كند روزگار كه بنشاندت پيش آموزگار در دوره ساماني علاوه بر قصائد و قطعات و ساير انواع شعر، چندين منظومه بزرگ از قبيل كليله و دمنه رودكي، آفرين نامه ابوشكور، شاهنامه مسعودي مروزي، گشتاسبنامه دقيقي، شاهنامه فردوسي سروده شده. از خصائص شعر فارسي قرن چهارم: فصاحت، سادگي، مضامين تازه و بكر، توجه بطبيعي بودن تشبيهات، توصيفات طبيعي منطبق بر عالم خارج، سعي در جستن مطالب تازه و بديع و متنوع، عدم استعمال اصطلاحات علمي در شعر، خالي بودن شعر از كلمات مشكل عربي و حتي كم بودن لغات عربي، حفظ بسياري از لغات كهنه دري، كوتاه بودن اوزان و بحور شعر است. كمترين آشنايي با لهجه كهنه قرن چهارم خواننده را در فهم زيبايي و فصاحت معجزه‏آساي اشعار آن عهد ياوري خواهد كرد.

 بزرگترين نماينده شعر اين دوره بي‏خلاف فردوسي و ابيات غراي او بي‏ترديد بهترين نشانه فصاحت زبان فارسي است تا بجايي كه قرن چهارم تنها با داشتن شاهنامه مي‏تواند بر زبان فارسي حكومت كند و منشاء هر گونه اصلاحي در اين زبان و دور داشتن آن از افراطها و تفريطهاي متأخران گردد. در شعر فارسي قرن چهارم بندرت و بزحمت ميتوان اثر يأس و نوميدي يافت. شعر اين دوره پر است از نشاط روح و غرور ملي و انديشه حساسي و خوشبيني و آزادمنشي، و از اينروي بايد آنرا آيينه تمام نماي روح و انديشه واقعي ايراني دانست يعني انديشه و روحي كه هنوز چنانكه بايد مقهور عوامل غير ايراني نشده و استوار بر جاي مانده بود.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها