پیام هایی از سخنان امام هادی علیه السلام
سه شنبه 26 اردیبهشت 1391 4:08 PM
مرگ و ناتوانی
انسان، چنان در دام و حلیه ی عجوزه دنیا گرفتار آمده است که گویی حیاتش را پایان و سرانجامی نیست و همیشه بساط عیش و طربش مهیّاست و دوستان و یارانش.
دمی چند گفتم بر آرم کام دریغا که بگرفت راه نفس
دریغا که به خوان الوان عمر دمی خورده بودیم و گفتند: بَس
آن کیست که دل نهاد و فارغ بنشست پنداشت که مهلتی و تأخیری هست
گو میخ بزن که خیمه می باید کند گو رخت منه که بار می باید بست
بکوش امروز تا گندم بپاشی که فردا بر جُوی قادر نباشی
تو خود بفرست برگ رفتن از پیش که خویشان را نباشد جز غم خویش
امام هادی علیه السلام فرموده اند: «یاد کن، وقتی را که بر زمین افکنده شده ای و در مقابل اهل خود. پس در آن حال، طبیبی نیست که تو را از مردن باز دارد و دوستی نیست که در آن حال به تو نفع رساند».
قدرشناسی
در گلستان سعدی آ مده است: «هرگز از دُورِ زمان ننالیده بودم و روی از گردشِ آسمان [ایّام] درهم نکشیده ؛ مگر وقتی که پایم برهنه بود و استطاعت پای پوشی نداشتم. به جامع کوفه درآمدم؛ دلتنگ. یکی را دیدم که پای نداشت. سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم.
مرغ بریان به چشم مردم سیر کمتر از برگ تره برخوانست
وانکه را دستگاه و قوت نیست شلغم پخته مرغ بریان است
در حدیث آمده است: «بیدار ماندن موجب لذت خوابیدن می شود و گرسنه بودن موجب لذیذ و پاک گشتن غذا و طعام».
غرور و تکبّر
درخت باردار، متین و با وقار است و نزد همگان سر تواضع و مهربانی را به زیر می افکند؛ اما آن که غرورش را بر سر نهاده است و دیگران را به هیچ نمی انگارد، خشم همگان را می افروزد و هیچ گیاه روشنی به قامت بیهوده اش نگاه محبت آمیزی نمی افکند.
الحذر الحذر ز کبر و غرور الفرار از معاشر مغرور
هر کسی را که هست کبر و غرور تا ابد در جهان بود منفور
به چشم کسان در نیاید کسیکه از خود بزرگی نماید بَسی
مگو تا بگویند شکرت هزارچه خود گفتی از کس توقع مدار
بزرگان نکردند در خود نگاه خدابینی از خویشتن بین مخواه
حضرت امام هادی علیه السلام در این زمینه فرموده اند: «هر کسی که از خود راضی و خشنود گشت و خود را پسندید، بسیاری از وی خشمگین می شوند».
بیهودگی؛ صفت نادانان
بنا به حکمت حضرت حق، هر ذرّه ای به سوی خورشید در حرکت و تکاپوست. و روی به جانب مقصودی دارد؛ هم چون دانه ای که در زیر تنِ خاکی زمین، اندیشه روییدن و سبز شدن را در سر می پروراند و شکوفه ای که در مسیر میوه شدن گام نهاده است.
انسان نیز، رهرو سر منزل عشق است که از عدم پا به عرصه ی وجود نهاده است.
رهرو سر منزل عشقیم و ز سر حد عدم تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم
بیهوده زیستن کار ابلهانی است که از صبغه ی حقیقت به دور مانده اند و صفات نادانی که از حقیقت روشن هستی چشم پوشیده اند.
خجل آن کس که رفت و کار نساخت کوس رحلت زدند و بار نساخت
خواب نوشین بامداد رحیل باز دارد پیاده را ز سبیل
هر که آمد عمارتی نو ساخت رفت و منزل به دیگری پرداخت
وان دگر پخت همچنین هوسی وین عمارت به سر نبرد کسی
ای تهیدست رفته در بازار ترسمت پُر نیاوری دستار
هر که مزرع خود بخورد بخوید وقت خرمنش خوشه باید چید
امام هادی علیه السلام فرموده اند: «بیهودگی، خوشی و مستی بی خردان و صفت نادانان است».
بدگُهران و تأثیر حکمت
درگلستان سعدی آمده است: «یکی را از وزرا پسری کودن [نادان] بود. پیش یکی از دانشمندان فرستاد که مرین را تربیتی می کن؛ مگر که عاقل شود. روزگاری تعلیم کردش و موثر نبود. پیش پدرش کس فرستاد که این عاقل نمی باشد و مرا دیوانه کرد.
چون بُود اصل گوهری قابل تربیت را درو اثر باشد
هیچ صیقل نکو نداند کرد آهنی را که بد گُهر باشد
سگ به دریای هفت گانه شوی که چو تر شود پلیدتر باشد
خر عیسی گرش به مکه برند چون بیاید هنوز خر باشد
امام هادی علیه السلام فرموده اند: «حکمت، در نهادهای فاسد، تاثیر نمی کند».