به بسم الله الرحمن الرحيمست
شنبه 10 مهر 1389 10:36 AM
به بسم الله الرحمن الرحيمست
سراسر آنچه قرآن كريمست |
ندارد فاتحه حد و نهايت |
چه قرآن اندرو باشد بغايت |
مر اين ام الكتاب آسمانى |
بود سرلوحه سبع المثانى |
بود بسم الله اين سوره برتر |
ز بسم الله سورتهاى ديگر |
چه قرآن را مراتب هست محفوظ |
ز كتبى گير تا در لوح محفوظ |
لذا در هر يكى از اين مراتب |
بود بسم اللهش با او مناسب |
بود فاتحه در بسم الله خويش |
كه از بسم الله ديگر بود بيش |
بود خود بسمله در نقطه با |
كه نقطه هست اصل كل اشياء |
ولى اين نقطه كتبى نمودست |
از آن نقطه كه خود عين وجودست |
چو نقطه آمد اندر سير حبى |
پديد آمد از او هر قشر و لبى |
بود قرآن كتبى آيت عين |
بود هر آيت او رايت عين |
الف در عالم عينى الوفست |
بمانند الف ديگر حروفست |
حروف كتبيش باشد سياهى |
حروف عينيش نور الهى |
حروف عينيش را اتصالست |
حروف كتبيش را انفصالست |
كه اينجا يوم فصلست و جداييست |
و آنجا يوم جمعست و خداييست |
ترا خود سر سر تست قاضى |
ندارد حال و استقبال و ماضى |
كه آن خود مظهرى از يوم جمعست |
ولو آن همچو شمس و اين چو شمعست |
چه يوم جمع يوم الله واصلست |
فروع يوم جمع ايام فصلست |
قضا جمع و قدر تفصيل آنست |
خزائن جمع و اين تنزيل آنست |
قضا علم الهى هست و حشرست |
قدر فعل الهى هست و نشرست |
قضا روح و قدر باشد تن او |
گل او گلبن او گلشن او |