هوانورد (به انگلیسی: The Aviator) فیلم آمریکایی محصول سال ۲۰۰۴ به کارگردانی مارتین اسکورسیزی است که بر مبنای زندگی هوانورد، تهیهکننده و کارگردان سینمای مشهور آمریکایی هوارد هیوز ساخته شدهاست. هوارد هیوز دچار بیماری اختلال وسواسی جبری بود.
کارگردان: مارتین اسکورسیزی
فیلمنامهنویس: جان لوگان
بازیگران
لئوناردو دیکاپریو (در نقش هوارد هیوز)
کیت بلانشت (در نقش کاترین هپبورن)
کیت بکینسیل (در نقش اوا گاردنر)
آلن آلدا (در نقش سناتور رالف اون بریستر)
الک بالدوین (در نقش خوان تریپ)
جود لاو (در نقش ارول فلین)
گون استفانی (در نقش جین هارلو)
داستان فیلم
داستان این فیلم بخشی از زندگی «هوارد هیوز» کارگردان و تهیهکننده و خلبان پرآوازه آمریکایی از اواخر دهه ۱۹۲۰ تا اواسط دههٔ ۱۹۴۰ است. او که دچار اختلال وسواسی جبری بود همواره به دنبال شکستن رکوردهای سرعت و فاصله پرواز بود.
فیلم هوانورد هم مثل چند کار قبلی مارتین اسکورسیزی (همچون «گاو خشمگین» و «برو بچه های خوب» ) یک اثر شرح حال گونه است که براساس قصه زندگی یک شخصیت وا قعی ساخته شده است. این بار توجه اسکورسیزی معترض و جنجالی به سمت هاواردهیوز چهره پر سر و صدای عالم سینما و هوانوردی است، که نقش آن را در فیلم، لئوناردو دی کاپریو بازی می کند. کیت بلانشت و کیت بکینسل هم در فیلم نقش دو بازیگر مطرح کلاسیک یعنی کا ترین هپبورن و اوا گاردنر را به عهده د ارند.
فیلمنامه فیلم هاوارد هیوز جوان را در حال کارگردانی فیلم مورد علاقه مارتین اسکورسیزی «فرشتگان جهنم» نشان می دهد. هیوز آن قدر شیفته هوانوردی بود که مدت ها صبر کرد تا شرایط خوب و درست، برای فیلمبرداری سکانس های فیلمش فراهم شود. قصه فیلم در سال ۱۹۴۶ تمام می شود، یعنی زمانی که هیوز هنوز جوان و فعال بود. قصه فیلم کل زندگی هاوارد هیوز را در برنمی گیرد، بلکه برعکس ترجیح می دهد فقط بخشی از آن را به تصویر بکشد.
این بخش مربوط به سال های اولیه زندگی او می شود، یعنی از اوایل دهه سی که فیلم «فرشتگان جهنم» را کارگردانی می کند تا سال ۱۹۴۷ که تست پروازی مشهور و رسوایی برانگیز خود را (درسن ۴۲ سالگی) انجام می دهد. قصه فیلم در این ارتباط است که چگونه هیوز جوان و ماجراجو از یک آدم معمولی، تبدیل به یکی از چهره های مطرح زمان خود شد. او پسر یک کاشف تگزاسی بود که پس از مرگ، ثروت خود را برایش بجا گذاشت. هیوز به سرعت راهی لس آنجلس می شود تا در تهیه و تولید فیلم های سینمایی سرمایه گذاری کند. در همین دوران است که او چند فیلم مهم خود را تهیه و کارگردانی می کند، فیلم هایی که اکنون لقب آثار کلاسیک سینما را گرفته اند.
اما علاقه هیوز فقط به سینما محدود نمی شد، او دلباخته هوانوردی و پرواز هم بود. این علاقه او را به سمت خلق یک هواپیمای تازه می اندازد که در اولین پرواز خود، فرود خیلی بدی داشت و سقوط آن باعث یک جنجال رسانه ای شد. هیوز در دیگر رشته های اقتصادی هم سرمایه گذار ی و فعالیت کرد، اما او را بیشتر از هر چیز به دلیل فعالیت های سینمایی اش می شناسند.
هاوارد هیوز در دو دهه آخر عمر از انظار عمومی فاصله گرفت و خودش را پنهان کرد. او پس از خریدن یک باشگاه در لا س وگاس، راهی یک هتل در بورلی هیلز شد. او که یکی از بزرگترین ثروتمندان جهان بود خودش را در یک اتاق کوچک حبس کرد و با این کار ثابت کرد که ثروت همه چیز را برای آدمی به ارمغان نمی آورد .در یک کلا م می توان گفت سفر طولانی او عاقبت به تنهایی و انزوا ختم شد. اسکورسیزی علی رغم شکوه و جلال صحنه های عظیم و پرزرق و برق فیلمش، تلاش می کند این تنهایی و انزوای درونی را به تصویر بکشد. اسکورسیزی نشان می دهد که او چگونه به ثروت رسید، فیلم ساخت، هواپیما خرید و تیتر اول روزنامه ها شد. شاید اگر او در سقوط یکی از پروازهایش کشته می شد، تبدیل به یک حماسه هم می شد. اما تقدیر در این رابطه با او همکاری نکرد!
مارتین اسکورسیزی تعمدا سال های طلایی فعالیت هیوز را انتخاب کرده است. برای تماشاگری که با پایان کار این آدم آشنایی دارد، دیدن آن روزهای طلایی حکم یک واقعیت تلخ را دارد. در تمام صحنه های فیلم می توان سایه سیاهی آینده زندگی این مرد را احساس کرد. با این حال فیلم فقط درباره هاوارد هیوز نیست. قصه فیلم هالیوود و آمریکای آن دوران را هم در پس زمینه خود به تصویر می کشد.
فیلم در دو سطح حرکت می کند و دو قصه مجزا و سرگرم کننده را همزمان با هم تعریف می کند. یک بخش قصه در این ارتباط است که اوضاع برای هیوز روبه راه است و همه چیز مطابق میل او حرکت می کند و بخش دیگر قصه در این باره بحث می کند که همه چیز غلط و نادرست پیش می رود. از این نظر فیلم همان راهی را می رود که کارهای قبلی اسکورسیزی مثل «سلطان کمدی»، «گاو خشمگین»، «بر و بچه های خوب» و حتی «کازینو» رفته اند. با نگاهی به فیلم به راحتی می توان متوجه شد که اسکورسیزی دلبستگی خاصی به هالیوود آن دوران دارد. در بسیاری از صحنه های فیلم می توان این حس را احساس کرد. صنعت سینمای آمریکا و هالیوود از دهه پنجاه به بعد، هیچ وقت نتوانست به دوران طلایی ما قبل خود برگردد. از این رو نگاه فیلمسازان امروزی به آن دوران، نگاهی توأم با دریغ و حسرت و نوستالژی است. بازیگران فیلم همه خوب انتخاب شده اند و بازی های خوب و متینی هم ارائه می دهند. جلوه های ویژه اگر در یک فیلم خوب و درست به کار گرفته نشوند، نتیجه معکوسی به بار می آورند. اما اسکورسیزی خیلی خوب می داند که از این هنر تکنیکی چگونه در فیلم خود استفاده کند. برای مثال می توا ن از فرود سقوط گونه هواپیمای هیوز بر فراز بورلی هیلز یاد کرد.
جوایز
برنده اسکار فیلمبرداری برای رابرت ریچاردسون
برنده اسکار طراحی صحنه برای سندی پاول
برنده اسکار تدوین برای تلما شونمیکر
برنده اسکار نقش مکمل زن برای «کیت بلانشت»
نامزد اسکار کارگردانی برای «مارتین اسکورسیزی»
نامزد اسکار بهترین فیلم سال (هوانورد پیش تر، عنوان بهترین فیلم سال در مراسم گلدن گلوب و بافتا را توانست کسب کند)
نامزد اسکار صدابرداری برای تام فلیشمن و پیتر هلیدال
نامزد اسکار نقش اول مرد برای «لئوناردو دیکاپریو»
نامزد اسکار نقش مکمل مرد برای «آلن آلدا»
نامزد اسکار فیلمنامهٔ غیر اقتباسی برای «جان لوگان»