عشق وغفلت
مردي را زني بود و در کار عشق وي نيک رفته بود وآن زن را سپيدي اي در چشم بود و مرد از فرط محبّت، از آن عيب بي خبر بود تا روزي که عشق وي روي در نقصان نهاد وگفت: اين سپيدي در چشم تو کي پديد آمد؟ زن گفت: آن گه که کمال عشق تو نقصان آمد.
مصطفي فرمود: حبّ الشي يعمي ويصم؛ يعني دوستي، مرد را از ديدن عيب محبوب، نابينا کند و از ملامت شنيدن، کر گرداند تا نه عيب دوست ببيند ونه ملايمت در دوستي وي شنود