پاسخ به:بانک مقالات زنان
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 11:32 PM
1 : زن در توسعه و سياست (پژوهش زنان) تابستان 1384; 3(2 (پیاپی 12)):5-27. |
فمينيسم و رمانتيسم |
مرديها سيدمرتضي* |
* گروه روابط بين الملل، دانشگاه علامه طباطبايي |
فمينيسم به عنوان يك جنبش اجتماعي براي دفاع از حقوق زنان، يا آنچه اين پنداشته شده، عموما به مكاتب و جريان هاي مسلط فكري هم عصر خود متكي بوده است. موارد مشهور آن تاثير پذيري و موج اول از "ليبراليسم" و موج دو از "چپ جديد" است. اما موارد باريك تري هم وجود دارد كه در عين اهميت داشتن، كمتر به چشم مي آيد. بورژوازي مدرن كه خود متكي به ارزش هاي برابري و آزادي بود، حاضر نبود اين ارزش ها را به حوزه زنان تسري دهد، و اين در ميان جنبش زنان، نوعي سرخوردگي ايجاد مي كرد. اوجگيري گرايش هنري – فلسفي رمانتيك كه خود را در تعارض با ارزش هاي روشنگري چون "عقلانيت" و "پيشرفت" تعريف مي كرد، باعث شد كه برخي از فمينيست ها، به آن به عنوان يك راه حل نگاه كنند. رمانتيسم، "احساس" را مي ستود و "گذشته" را بزرگ مي داشت، و اين مبناي الهامي شد براي برخي فمينيست ها كه به جاي تلاش براي اثبات تساوي قدرت عقلي زنان و مردان و ضرورت حركت زنان پا به پاي مردان، بر اهميت احساس زنانه و برتري آن تاكيد كنند، و نيز فرضيه وجود گذشته اي طلايي به نام عصر مادر سالاري را جدي بگيرند و در پي تجديد حيات آن باشند. به نظر مي رسد رمانتيسم گرچه به عنوان يك واكنش در مقابل مصايب عقلانيت و توسعه مدرن قابل درك است، اما راه حل مشكلات دنياي جديد نبود؛ همين داوري در مورد فمينيسم الهام گرفته از آن هم صادق است. |
كليد واژه: |
نسخه قابل چاپ |