پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
سه شنبه 12 اردیبهشت 1391 2:16 AM
بيانات امام در جمع رؤساى سه قوه، مسؤولين كشورى و لشكرى و جمعى از اعضاى خارجى كنفرانس وحدت اسلامى
هر كس كه بخواهد پيغمبر را بشناسد، قرآن را بايد بشناسد
بسم الله الرحمن الرحيم
من مطلب تازهاى ندارم و خودم را لايق نمىدانم كه راجع به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و حضرت صادق سلامالله عليه چيزى عرض كنم براى اين كه تو آن مرتبه نيستم كه بتوانم راجع به اين مسائل صحبتى بكنم، فقط مىخواهم عرض كنم به آقايان كه معرف رسول اكرم، قرآن است. همان طور كه خود رسول اكرم و حضرت صادق سلامالله عليه ولى الله اعظم جلوه تام حق تعالى هستند، قرآن هم همان طور است، قرآن هم جلوه نام خداى تعالى است. يعنى با همه اسماء و صفات تجلى كرده است و ولى الله اعظم و رسول اكرم را با آن اشراقهايى كه ما ازش اطلاع نداريم و با همه اسماء و صفات محقق كرده است و همين طور ولى الله اكرم حضرت صادق و ساير ائمه را، لكن معرف ايشان خود كتاب الهى است. يعنى هر كس هر چند در اين كتاب مقدس دقت كند و توجه داشته باشد بيشتر مطلع مىشود كه آورنده او كيست و چه جور آدمى است.
قرآن يك سفرهاى است كه انداخته شده است براى همه طبقات، يعنى يك زبانى دارد كه اين زبان هم زبان عامه مردم است و هم زبان فلاسفه است و هم زبان عرفاى اصطلاحى است و هم زبان اهل معرفت به حسب واقع. در اين كتاب شريف، مسائلى هست كه مهمش مسائل معنوى است و رسول اكرم و ساير انبيا نيامدند كه اين جا حكومت تأسيس كنند، مقصد اعلا اين نيست. نيامدند كه اين جا عدالت ايجاد كنند، آن هم مقصد اعلا نيست، اينها همه مقدمه است. تمام زحمت كه اينها كشيدند چه از حضرت نوح گرفته، از حضرت ابراهيم گرفته تا آمده است اين جا، رسول اكرم رسيده است، تمام مشقتهايى كه كشيدند و كارهايى كه كردند، مقدمه يك مطلب است و او معرفى ذات مقدس حق. كتاب هاى آسمانى هم كه بالاترينش كتاب قرآن كريم است، تمام مقصدش همين است كه معرفى كند حق تعالى را با همه اسماء و صفاتى كه دارد. عامه مردم خيلى ازش چيز مىفهمند (اين كتاب را) و خواص هم مسائل بالاتر مىفهمند و اخص خواص هم مسائل فوق آن را مىفهمند، لكن انما يعرف الكتاب ما خوطب به هيچ كس نمىتواند بفهمد /آنى كه پيغمبر/ هر كس كه بخواهد پيغمبر را بشناسد قرآن را بايد بشناسد. و هيچ كس نمىتواند بشناسد و لهذا هيچ كس پيغمبر را هم نمىتواند بشناسد.
معرف ايشان كتاب خودشان است و معرف حضرت صادق سلامالله عليه بعد از اين كه خود پيغمبر معرف است، خود وجودش معرف است، اين فقهى است كه با زبان ايشان بسط پيدا كرده است كه براى احتياج بشر از اول تا آخر هر مسألهاى پيش بيايد، مسائل مستحدثه، مسائلى كه بعدها خواهد پيش آمد كه حالا ما نمىدانيم، اين فقه از عهده جوابش بر مىآيد و هيچ احتياج ندارد به اين كه يك تاويل و تفسير باطلى بكنيم.
خود فقه، خود كتاب و سنت، خود فقهى كه اكثرش را حضرت صادق سلامالله عليه بيان فرموده است، اين فقه همه احتياجات صورى و معنوى و فلسفى و عرفانى همه بشر را در طول مدت الى يومالقيامه، اين محتوايش اين طور است، اينها معرفى است كه خود اينها معرف اين بزرگوارانند و ما نمىتوانيم كه از آنها تعريفى بكنيم كه لايق آنها باشد.
ادعيه ائمه هدى دعاهاى آنها، همان مسائلى را كه كتاب خدا دارد، دعاهاى آنها هم دارد با يك زبان ديگر. قرآن يك زبان دارد، يك نحو صحبت مىكند و همه مطالب را دارد منتها بسياريش در رمز است كه ما نمىتوانيم بفهميم و ادعيه ائمه عليهمالسلام يك وضع ديگرى دارد، به تعبير شيخ عارف و استاد ما، ادعيه كتاب صاعد است، قرآن صاعد. تعبير مىفرمود به اين كه قرآن كتاب نازل است كه از آن جا نزول كرده است و ادعيه ائمه كتاب صاعد است، همان قرآن است رو به بالا مىرود، جواب اوست تقريباً. كسى بخواهد بفهمد كه مقامات ائمه چى است، بايد رجوع كند به آثار آنها، آثار آنها ادعيه آنهاست، مهمش ادعيه آنهاست و خطابههايى كه مىخواندند. مثل مناجات شعبانيه، مثل نهجالبلاغه، مثل دعاى يومالعرفه و اينهايى كه انسان نمىداند كه چه بايد بگويد درباره آنها.
اگر چنانچه ائمه هدى فقط مسألهگو بودند، چكار داشتند بهشان اين ظالمين و مستكبرين؟
در هر صورت ما عاجزيم از اين كه شكر اين نعمت را بجا بياوريم كه ما اهل يك مذهبى هستيم كه از اين دو منبع هر دو استفاده مىكنيم. از منبع وحى و از منيع ولايت. و ساير فرق اين منبع دوم را كم دارند و ما شكر اين نعمت را نمى توانيم بجاى بياوريم و از خداى تبارك و تعالى مىخواهيم كه به ما توفيق بدهد كه بتوانيم شكر اين نعمت را بجا بياوريم و وقتى كه مفاد آيات شريفه را مىخوانيم يا سيره انبيا را ملاحظه مىكنيم، مىبينيم كه آنها تمامشان يكى از كارهايى كه البته مقصد نبوده لكن مقدمه بوده، اين بوده است كه عدالت را در دنيا ايجاد كنند. پيغمبر مىخواهد عدالت ايجاد كند تا بتواند آن مسائلى كه دارد كه آن مسائل، انسان مىخواهد درست كند، آن مسائل را طرح كند و از زمانى كه وحى
براى پيغمبرها آمده است يكى از مسائلشان همين معنا بوده است كه معارضه مىكردند با كسانى كه ظلم داشتند، ظالم بودند، ستمگر بودند، خونخوار بودند و هر كدام به يك صورتى با آنها معارضه مىكردند و گمان نشود كه هيچ پيغمبرى تو خانهاش مىنشست و فقط يا دعا مىخواند و يا احكام مىگفته، خير اين طور نيست. احكام را مىگفتند دنبالش مىرفتند براى اجرا.
ابراهيم مسائل را مىگفت بعد هم بر مىداشت بتهايى كه آن وقت مثل اين بود كه يكى به خداى تبارك و تعالى در مذهب ما جسارت كند، اين طور معارضه مىكرد باهاشان. ولى مسائل را هم مىگفت، مقابله مىكرد با ستم، مقابله مىكرد با ظلم. اين معنايى كه به خورد ما داده بودند قدرتهاى مستكبر جهان كه نبايد ديانت در سياست دخالت بكند، اين از آن سياستهايى بوده است كه آنها داشتند براى عقب نگه داشتن مسلمين و براى اين كه نگذارند اينها معارضه كنند و لهذا اينها را وادار كردند، اين قدر تبليغ كردند كه در بين بسيارى از قشرها اين است كه آخوند /را/ به سياست چكار دارد؟ چكار دارى، تو برو دعايت را بخوان! حتى حضرت عيسى سلامالله عليه كه اين اشخاصى كه تابع او هستند خيال مىكنند كه حضرت عيسى فقط يك معنوياتى مىگفته است ايشان هم همين طور بوده، از اول بنا بوده بر اين كه معارضه كند. آن وقتى كه متولد شده، تازه متولد شده است مىگويد كه من كتاب آوردم. قرآن اين را نقل مىكند كه تازه متولد شده بوده، وقتى كه مادرش به واسطه آن تهمتهايى كه مىزدند، (يهود برش مىزدند) ناراحت بود همچو كه متولد شد گفت كه نه، غصه نخور، اگر كسى آمد پيشت باهات صحبت بكند، تو بگو كه من صائمم و صائم بوده لابد - و برويد از آن بچه بپرسيد. اينها آمدند، حضرت تازه متولد شده بود، آمدند بنا كردند به حضرت مريم حرفهاى نامربوط زدن، حضرت مريم هم اشاره كرد به او كه برويد آن جا، گفتند: ما چه جور با اين تكلم كنيم؟ بعد ايشان شروع كرد كه خدا به من كتاب داده است. ببينيد چى مىگويد، اين مسأله كتاب دادن معلوم مىشود يك مسائلى قبل از اين است كه ايشان متولد بشود /من را/ كتاب بهم داده، به من توصيه كرده چه بكنم، چه بكنم همان مسائل را مىگويد. يك همچو حضرت عيسايى نمىنشيند تو خانه و مسأله بگويد تا چه بشود. اگر مسأله مىخواست بگويد و مسألهگو بود، ديگر چرا دارش مىكشيدند؟! ديگر چرا اذيتش مىكردند؟!
و همين طور ساير انبيا و آن چيزى كه از همه مشهودتر است، حضرت رسول سلامالله عليه است كه آمد و تشكيل اداره داد، تشكيل حكومت داد. اين معنايش اين است كه كار دارند به حكومت، در سياست كار دارند. و تشكيل حكومت دادن جز اين است كه دخالت در سياست است و وارد شدن در عرصه سياست است؟ بنابراين، اين مسألهاى را كه در بين مسلمين همين طور تزريق كردند تا حتى بعض از خواص هم به اين معنا اعتقاد پيدا كردند كه شما برويد سراغ مسجد، ما هم مىرويم سراغ حكومت، اين براى اين بود كه اين طور به سر ما بياورند، اين طور به سر همه مسلمين بياورند كه داريد مشاهده مىكنيد.
مسلمين بايد بيدار بشوند، مسلمين از سيره انيبا و خصوصاً مسلمين از سيره پيغمبر اكرم بايد
مطالعه كنند، ببينند چه كرده است و ما بايد تأسى كنيم. اگر پيغمبر آمده بود و فقط تو مسجد مدينه نشسته بود و قرآن را ذكر كرده بود و ديگر كارى هم نداشت، ما هم مىرفتيم همين كار را مىكرديم، ما تاسى مىكرديم. اما كسى كه آمده است، از همان اولى كه آمده است در مكه مشغول مبارزه بوده است يك نحوى غير از آن نحوى كه در مدينه ديگر مسلحانه بوده تا وقتى آمد مدينه، در مدينه كه آمد حكومت تشكيل داد، فرستاد، مبلغ فرستاد، حكومت فرستاد در همه جا، آن جايى كه دستش مىرسيد، مژده داد ايشان به مردم كه ما مىگيريم دنيا را، همه را از بين مىبريم. روم را از بين مىبريم، ايران را از بين مىبريم. يعنى از آن وضعى كه آنها دارند كه بت پرستى مىكنند يا آتش پرستى مىكنند، اين را از بين مىبرند و الا احيا كردند همين مدت كوتاهى كه پيغمبر اكرم زندگى كرد، احيا كرد بشر را، مسلمين بايد تاسى كنند به او كه او چه كرد، ما هم بايد آن كار را بكنيم. او حكومت تشكيل داد ما هم بايد حكومت تشكيل بدهيم، او جنگ كرد ما هم بايد جنگ بكنيم، او دفاع كرد ما هم بايد دفاع كنيم. بنابراين، ما اگر تابع اين پيغمبر اكرم هستيم، اگر تابع ائمه هدى هستيم، ببينيم كه اينها در ايام حياتشان چه كردند، نشستند و مسأله گفتند؟ اگر چنانچه مسألهگو بودند چكار داشتند بهشان اين ظالمين و اين مستكبرين كه بكشندشان و حبسشان كنند و تبعيدشان كنند و ببرندشان به خارج و نگذارند كه كسى پيششان برود؟ در عين حالى كه همه اين مضيقهها بوده، شما مىبينيد كه فقه چه جور دامنهاى دارد و چه جور دامنههايى خواهد داشت و همهاش از كتاب و سنت است.
خداى تبارك و تعالى ما و شما را از شر اين مستكبرين نجات بدهد و ملتهاى ايران را، ملتهاى ديگران را، همه مسلمين را بيدار كند تا دماغ اين مستكبرين را به خاك بمالد و آنها را رسوا كند، همان طورى كه تاكنون رسوا كرده است.
والسلام عليكم و رحمةالله