0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:16 AM

 

صحيفه نور ج 20 صفحه 156

تاريخ: 19/8/66

بيانات امام در جمع رؤساى سه قوه، مسؤولين كشورى و لشكرى و جمعى از اعضاى خارجى كنفرانس وحدت اسلامى

هر كس كه بخواهد پيغمبر را بشناسد، قرآن را بايد بشناسد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من مطلب تازه‏اى ندارم و خودم را لايق نمى‏دانم كه راجع به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و حضرت صادق سلام‏الله عليه چيزى عرض كنم براى اين كه تو آن مرتبه نيستم كه بتوانم راجع به اين مسائل صحبتى بكنم، فقط مى‏خواهم عرض كنم به آقايان كه معرف رسول اكرم، قرآن است. همان طور كه خود رسول اكرم و حضرت صادق سلام‏الله عليه ولى الله اعظم جلوه تام حق تعالى هستند، قرآن هم همان طور است، قرآن هم جلوه نام خداى تعالى است. يعنى با همه اسماء و صفات تجلى كرده است و ولى الله اعظم و رسول اكرم را با آن اشراق‏هايى كه ما ازش اطلاع نداريم و با همه اسماء و صفات محقق كرده است و همين طور ولى الله اكرم حضرت صادق و ساير ائمه را، لكن معرف ايشان خود كتاب الهى است. يعنى هر كس هر چند در اين كتاب مقدس دقت كند و توجه داشته باشد بيشتر مطلع مى‏شود كه آورنده او كيست و چه جور آدمى است.

قرآن يك سفره‏اى است كه انداخته شده است براى همه طبقات، يعنى يك زبانى دارد كه اين زبان هم زبان عامه مردم است و هم زبان فلاسفه است و هم زبان عرفاى اصطلاحى است و هم زبان اهل معرفت به حسب واقع. در اين كتاب شريف، مسائلى هست كه مهمش مسائل معنوى است و رسول اكرم و ساير انبيا نيامدند كه اين جا حكومت تأسيس كنند، مقصد اعلا اين نيست. نيامدند كه اين جا عدالت ايجاد كنند، آن هم مقصد اعلا نيست، اينها همه مقدمه است. تمام زحمت كه اينها كشيدند چه از حضرت نوح گرفته، از حضرت ابراهيم گرفته تا آمده است اين جا، رسول اكرم رسيده است، تمام مشقت‏هايى كه كشيدند و كارهايى كه كردند، مقدمه يك مطلب است و او معرفى ذات مقدس حق. كتاب هاى آسمانى هم كه بالاترينش كتاب قرآن كريم است، تمام مقصدش همين است كه معرفى كند حق تعالى را با همه اسماء و صفاتى كه دارد. عامه مردم خيلى ازش چيز مى‏فهمند (اين كتاب را) و خواص هم مسائل بالاتر مى‏فهمند و اخص خواص هم مسائل فوق آن را مى‏فهمند، لكن انما يعرف الكتاب ما خوطب به هيچ كس نمى‏تواند بفهمد /آنى كه پيغمبر/ هر كس كه بخواهد پيغمبر را بشناسد قرآن را بايد بشناسد. و هيچ كس نمى‏تواند بشناسد و لهذا هيچ كس پيغمبر را هم نمى‏تواند بشناسد.

صحيفه نور ج 20 صفحه 157

معرف ايشان كتاب خودشان است و معرف حضرت صادق سلام‏الله عليه بعد از اين كه خود پيغمبر معرف است، خود وجودش معرف است، اين فقهى است كه با زبان ايشان بسط پيدا كرده است كه براى احتياج بشر از اول تا آخر هر مسأله‏اى پيش بيايد، مسائل مستحدثه، مسائلى كه بعدها خواهد پيش آمد كه حالا ما نمى‏دانيم، اين فقه از عهده جوابش بر مى‏آيد و هيچ احتياج ندارد به اين كه يك تاويل و تفسير باطلى بكنيم.

خود فقه، خود كتاب و سنت، خود فقهى كه اكثرش را حضرت صادق سلام‏الله عليه بيان فرموده است، اين فقه همه احتياجات صورى و معنوى و فلسفى و عرفانى همه بشر را در طول مدت الى يوم‏القيامه، اين محتوايش اين طور است، اينها معرفى است كه خود اينها معرف اين بزرگوارانند و ما نمى‏توانيم كه از آنها تعريفى بكنيم كه لايق آنها باشد.

ادعيه ائمه كتاب صاعد است

ادعيه ائمه هدى دعاهاى آنها، همان مسائلى را كه كتاب خدا دارد، دعاهاى آنها هم دارد با يك زبان ديگر. قرآن يك زبان دارد، يك نحو صحبت مى‏كند و همه مطالب را دارد منتها بسياريش در رمز است كه ما نمى‏توانيم بفهميم و ادعيه ائمه عليهم‏السلام يك وضع ديگرى دارد، به تعبير شيخ عارف و استاد ما، ادعيه كتاب صاعد است، قرآن صاعد. تعبير مى‏فرمود به اين كه قرآن كتاب نازل است كه از آن جا نزول كرده است و ادعيه ائمه كتاب صاعد است، همان قرآن است رو به بالا مى‏رود، جواب اوست تقريباً. كسى بخواهد بفهمد كه مقامات ائمه چى است، بايد رجوع كند به آثار آنها، آثار آنها ادعيه آنهاست، مهمش ادعيه آنهاست و خطابه‏هايى كه مى‏خواندند. مثل مناجات شعبانيه، مثل نهج‏البلاغه، مثل دعاى يوم‏العرفه و اينهايى كه انسان نمى‏داند كه چه بايد بگويد درباره آنها.

اگر چنانچه ائمه هدى فقط مسأله‏گو بودند، چكار داشتند بهشان اين ظالمين و مستكبرين؟

در هر صورت ما عاجزيم از اين كه شكر اين نعمت را بجا بياوريم كه ما اهل يك مذهبى هستيم كه از اين دو منبع هر دو استفاده مى‏كنيم. از منبع وحى و از منيع ولايت. و ساير فرق اين منبع دوم را كم دارند و ما شكر اين نعمت را نمى توانيم بجاى بياوريم و از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهيم كه به ما توفيق بدهد كه بتوانيم شكر اين نعمت را بجا بياوريم و وقتى كه مفاد آيات شريفه را مى‏خوانيم يا سيره انبيا را ملاحظه مى‏كنيم، مى‏بينيم كه آنها تمامشان يكى از كارهايى كه البته مقصد نبوده لكن مقدمه بوده، اين بوده است كه عدالت را در دنيا ايجاد كنند. پيغمبر مى‏خواهد عدالت ايجاد كند تا بتواند آن مسائلى كه دارد كه آن مسائل، انسان مى‏خواهد درست كند، آن مسائل را طرح كند و از زمانى كه وحى

صحيفه نور ج 20 صفحه 158

براى پيغمبرها آمده است يكى از مسائل‏شان همين معنا بوده است كه معارضه مى‏كردند با كسانى كه ظلم داشتند، ظالم بودند، ستمگر بودند، خونخوار بودند و هر كدام به يك صورتى با آنها معارضه مى‏كردند و گمان نشود كه هيچ پيغمبرى تو خانه‏اش مى‏نشست و فقط يا دعا مى‏خواند و يا احكام مى‏گفته، خير اين طور نيست. احكام را مى‏گفتند دنبالش مى‏رفتند براى اجرا.

ابراهيم مسائل را مى‏گفت بعد هم بر مى‏داشت بت‏هايى كه آن وقت مثل اين بود كه يكى به خداى تبارك و تعالى در مذهب ما جسارت كند، اين طور معارضه مى‏كرد باهاشان. ولى مسائل را هم مى‏گفت، مقابله مى‏كرد با ستم، مقابله مى‏كرد با ظلم. اين معنايى كه به خورد ما داده بودند قدرت‏هاى مستكبر جهان كه نبايد ديانت در سياست دخالت بكند، اين از آن سياست‏هايى بوده است كه آنها داشتند براى عقب نگه داشتن مسلمين و براى اين كه نگذارند اينها معارضه كنند و لهذا اينها را وادار كردند، اين قدر تبليغ كردند كه در بين بسيارى از قشرها اين است كه آخوند /را/ به سياست چكار دارد؟ چكار دارى، تو برو دعايت را بخوان! حتى حضرت عيسى سلام‏الله عليه كه اين اشخاصى كه تابع او هستند خيال مى‏كنند كه حضرت عيسى فقط يك معنوياتى مى‏گفته است ايشان هم همين طور بوده، از اول بنا بوده بر اين كه معارضه كند. آن وقتى كه متولد شده، تازه متولد شده است مى‏گويد كه من كتاب آوردم. قرآن اين را نقل مى‏كند كه تازه متولد شده بوده، وقتى كه مادرش به واسطه آن تهمت‏هايى كه مى‏زدند، (يهود برش مى‏زدند) ناراحت بود همچو كه متولد شد گفت كه نه، غصه نخور، اگر كسى آمد پيشت باهات صحبت بكند، تو بگو كه من صائمم و صائم بوده لابد - و برويد از آن بچه بپرسيد. اينها آمدند، حضرت تازه متولد شده بود، آمدند بنا كردند به حضرت مريم حرف‏هاى نامربوط زدن، حضرت مريم هم اشاره كرد به او كه برويد آن جا، گفتند: ما چه جور با اين تكلم كنيم؟ بعد ايشان شروع كرد كه خدا به من كتاب داده است. ببينيد چى مى‏گويد، اين مسأله كتاب دادن معلوم مى‏شود يك مسائلى قبل از اين است كه ايشان متولد بشود /من را/ كتاب بهم داده، به من توصيه كرده چه بكنم، چه بكنم همان مسائل را مى‏گويد. يك همچو حضرت عيسايى نمى‏نشيند تو خانه و مسأله بگويد تا چه بشود. اگر مسأله مى‏خواست بگويد و مسأله‏گو بود، ديگر چرا دارش مى‏كشيدند؟! ديگر چرا اذيتش مى‏كردند؟!

و همين طور ساير انبيا و آن چيزى كه از همه مشهودتر است، حضرت رسول سلام‏الله عليه است كه آمد و تشكيل اداره داد، تشكيل حكومت داد. اين معنايش اين است كه كار دارند به حكومت، در سياست كار دارند. و تشكيل حكومت دادن جز اين است كه دخالت در سياست است و وارد شدن در عرصه سياست است؟ بنابراين، اين مسأله‏اى را كه در بين مسلمين همين طور تزريق كردند تا حتى بعض از خواص هم به اين معنا اعتقاد پيدا كردند كه شما برويد سراغ مسجد، ما هم مى‏رويم سراغ حكومت، اين براى اين بود كه اين طور به سر ما بياورند، اين طور به سر همه مسلمين بياورند كه داريد مشاهده مى‏كنيد.

مسلمين بايد بيدار بشوند، مسلمين از سيره انيبا و خصوصاً مسلمين از سيره پيغمبر اكرم بايد

صحيفه نور ج 20 صفحه 159

مطالعه كنند، ببينند چه كرده است و ما بايد تأسى كنيم. اگر پيغمبر آمده بود و فقط تو مسجد مدينه نشسته بود و قرآن را ذكر كرده بود و ديگر كارى هم نداشت، ما هم مى‏رفتيم همين كار را مى‏كرديم، ما تاسى مى‏كرديم. اما كسى كه آمده است، از همان اولى كه آمده است در مكه مشغول مبارزه بوده است يك نحوى غير از آن نحوى كه در مدينه ديگر مسلحانه بوده تا وقتى آمد مدينه، در مدينه كه آمد حكومت تشكيل داد، فرستاد، مبلغ فرستاد، حكومت فرستاد در همه جا، آن جايى كه دستش مى‏رسيد، مژده داد ايشان به مردم كه ما مى‏گيريم دنيا را، همه را از بين مى‏بريم. روم را از بين مى‏بريم، ايران را از بين مى‏بريم. يعنى از آن وضعى كه آنها دارند كه بت پرستى مى‏كنند يا آتش پرستى مى‏كنند، اين را از بين مى‏برند و الا احيا كردند همين مدت كوتاهى كه پيغمبر اكرم زندگى كرد، احيا كرد بشر را، مسلمين بايد تاسى كنند به او كه او چه كرد، ما هم بايد آن كار را بكنيم. او حكومت تشكيل داد ما هم بايد حكومت تشكيل بدهيم، او جنگ كرد ما هم بايد جنگ بكنيم، او دفاع كرد ما هم بايد دفاع كنيم. بنابراين، ما اگر تابع اين پيغمبر اكرم هستيم، اگر تابع ائمه هدى هستيم، ببينيم كه اينها در ايام حياتشان چه كردند، نشستند و مسأله گفتند؟ اگر چنانچه مسأله‏گو بودند چكار داشتند بهشان اين ظالمين و اين مستكبرين كه بكشندشان و حبس‏شان كنند و تبعيدشان كنند و ببرندشان به خارج و نگذارند كه كسى پيششان برود؟ در عين حالى كه همه اين مضيقه‏ها بوده، شما مى‏بينيد كه فقه چه جور دامنه‏اى دارد و چه جور دامنه‏هايى خواهد داشت و همه‏اش از كتاب و سنت است.

خداى تبارك و تعالى ما و شما را از شر اين مستكبرين نجات بدهد و ملت‏هاى ايران را، ملت‏هاى ديگران را، همه مسلمين را بيدار كند تا دماغ اين مستكبرين را به خاك بمالد و آنها را رسوا كند، همان طورى كه تاكنون رسوا كرده است.

والسلام عليكم و رحمةالله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها