0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:13 AM

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 217

تاريخ: 12/6/64

بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور و هيأت دولت

پست و مقام ميزان نيست، آنى كه هست خدمت است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من رويهمرفته آن جمعيت‏هايى كه در جمهورى اسلامى كار كردند و مشغولند (رويهمرفته را مى‏خواهم عرض كنم)، از رئيس جمهور تا قواى اجرائيه و قوه قضائيه و مجلس و ديگركسانى كه، جمعيت‏هايى كه در خدمت اين انقلاب بودند، من رويهمرفته مؤفق مى‏دانم آنها را. ادعاها زياد است، ممكن است كه يك كسى ادعا كند كه من اگر رئيس جمهور بودم، مثلاً، زمين را به آسمان مى‏دوختم، يا من اگر نخست وزير بودم، چه‏هاو چه‏ها مى‏كردم، يا اگر رئيس مجلس بودم، چه مى‏كردم، يا اگر وزير بودم، چه مى‏كردم، وكيل بودم، چه مى‏كردم! هميشه ادعاها زياد است، وليكن در مقام عمل وقتى كه وارد بشوند اين مدعى‏ها، كمى‏شان توانند كار بكنند، اكثراً ادعاست. حالا اين ادعا يا اين است كه واقعاً اشتباه دارند، يا اين كه اشخاصى هستند كه مى‏خواهند به واسطه اين ادعاها كار شكنى بكنند. ما اكثر الضجيج واقل الحجيج ، از اين قبيل است، آنها هم كه حج مى‏روند / زياد / ناله و فريادشان زياد است، اما حاج صحيح، كم است خيلى. از اين جهت من لازم مى‏دانم كه از مجموعه اين هيات‏ها و اين جمعيت‏هاتشكر كنم، و اگر تشكر نكنم ظلم كردم، قدردانى كنم كه اينها خدمت كردند / و / از روى حقيقت و واقعيت. البته من افراد، مجموع افراد را نه مى‏شناسم، نه مى‏توانم برايشان حكمى بكنم. اما رويهمرفته (البته عده‏اى‏شان را هم مى‏شناسم)، رويهمرفته من عرض مى‏كنم كه يك هيات‏هاى مؤفقى بودند و خدمت‏هاى خوبى / كردند / و بزرگى كردند. و اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به آنها اجر عنايت كند و آنها را مؤفق كند به اين كه باز خدمت كنند به اين جمهورى.

بايد افراد متوجه اين معنا باشند، كسانى كه واقعاً دلشان براى اسلام تپد و براى كشورشان، متوجه اين باشند كه پست، ميزان نيست، مقام ميزان نيست، مقام رياست جمهورى، اين ميزان نيست، مقام نخست وزيرى يا رئيس دولت بودن يا رئيس مجلس بودن، اينها چيزى نيستند، اين مقامات تمام مى‏شود، آنى كه هست خدمت است. آدم متعهد در هر جا باشد، اگر ديد خدمتش خوب است آن جا، بيشتر دلگرم است. ممكن است كه يك نفر، مثلاً، فرض كنيد كه نخست وزير بوده است، لكن اگر اين نخست وزير ببيند كه در يك جايى كار بهتر مى‏كند، آدم متعهدى است مى‏رود آن جا. يك نفر در دادستانى مقامى داشته است، وقتى ديد كه يك كسى از خودش بهتر مى‏تواند كار كند برود آن جا،

صحيفه نور ج 19 صفحه 218

برايش فرق نكند، يعنى هدفش اين باشد كه خدمت بكند، نه هدفش اين باشد كه مقام داشته باشد. انسان هم خودش مى‏تواند خودش را بشناسد، هيچ كس بهتر از خود انسان، البته بسيارى از اوقات هم انسان از خودش هم غفلت مى‏كند، اما بسيارى از اوقات هم هست كه انسان خودش درك مى‏كند كه چى دارد مى‏كند و در دلش چى مى‏گذرد. ماها نمى‏دانيم، اما خدا مى‏داند. انسان مى‏فهمد كه اگر انتقاد بكند، آيا اين انتقاد سازنده است يا انتقام است. خودش مى‏فهمد يعنى، غالبامى فهمد خودش مى‏فهمد كه (آنى كه در اين پست هست) پست را دوست دارد يا خدمت را دوست دارد. اين چون خدمتگزار است، دلبسته به اين پست هست، يا خير. دلبسته به اين پست است، خدمتگزارى پيشش خيلى مهم نيست.

خوب! ادعاش را مى‏كند و مى‏كند هم حتماً عمده آن جهت است كه انسان واقعاً بداند كه يك روزى جواب بايد بدهد. هيچ، هيچ شبهه در اين نيست كه ما يك روزى بايد جواب بدهيم. هر كداممان، هر كارى انجام بدهيم، يك روز جواب مى‏خواهد، انتقاد بكنيم، يك روز جواب مى‏خواهد، انتقام‏گيرى باشد، يك روز جواب مى‏خواهد، و بدرفتارى باشد، يك روز جواب مى‏خواهند از ما. اين را ما بايد حتماً توجه بهش داشته باشيم و داريد توجه، يعنى هركس مسلمان است، اعتقاد به اين كه معاد است و همه چيز دست او، در آن جا رسيدگى مى‏شود، و حاضر است، اين جزو اعتقادات اسلام است. بنابراين، نبايد اگر فرض بفرماييد كه رئيس جمهور رفت و / يكى / ديگرى آمد، رئيس جمهور برود كنار و مأيوس بشود. نه! بايد او برود يك كارى كه ازش مى‏آيد بكند و دلبستگى هم به او داشته باشد، به عنوان اين كه يك كارى است دارد مى‏كند، نه به عنوان اين كه يك مقامى است دارد. اگر انسان در خودش ادراك كرد كه من بروم آن بالا را بگيرم، بداند كه اين كار، يك كار شيطانى است، اين كار ازش نمى‏آيد. اگر در ذهنش اين است كه برويم يك كارى انجام بدهيم براى جمهورى اسلام، اين كار الهى است و ازش هم كار مى‏آيد. اين محكى است كه انسان خودش غالباً مى‏تواند تشخيص بدهد. گاهى هم البته اشتباه دارد، يعنى، گاهى هم بر خود انسان / گاهى / مخفى است يك مسائلى. بنابراين، اگر چنانچه همين دولت شد و همين اشخاص شدند، كه / به / كارشان انجام مى‏دهند، اگر اين نشد و يك كس ديگرى شد و يك جمعيت ديگرى شدند، شما نبايد از اين جهت چيز باشيد كه ما رفتيم، يك كس ديگر آمد. بايد ببينيد كه آن جا مى‏توانيد كار بكنيد يا نه! آنها هم كه مى‏آيند، اگر واقعاً مى‏خواهند خدمت بكنند، براى اسلام خدمت بكنند، آنها هم پيش خدا ماجورند، بعد هم معلوم مى‏شود چكاره‏اند. و اگر اينها مى‏خواهند يك مقامى را اخذ بكنند، يك كارى را انجام بدهند به واسطه اين كه مقام داشته باشند، آنها هم پيش خدا معلوم است و بعد هم مواخذه خواهد شد. بايد / فكر / كسانى كه مى‏خواهند يك كارى بكنند، بايد فكر اين باشند كه شايسته اين كار هستند يا نه! مسائل مهم است. مسأله دولت، مسأله رياست جمهور، مسأله رياست مجلس، مسأله قوه قضائيه، وزارت، همه اينها اهميت دارد. اگر چنانچه انسان دنبال اين باشد كه حالايى كه من رئيس دولت هستم، بروم دنبال رفقايى كه همراه من هستند كار آمد باشند يا نباشند، به اين كار نداشته باشد بداند كه اين كار، كار

صحيفه نور ج 19 صفحه 219

شيطانى است. رئيس جمهور هم اگر دنبال اين باشد كه وزرايى‏

تعيين بكند، معرفى بكند كه آن وزرا فرمانبردار خودش باشند، نه فرمانبردار اسلام، آن هم بداند كه اين كار، كار شيطان است، كار انسان متعهد نيست (و هر يك از ما). اين يك مسأله معيارى است براى همه، كه اگر چنانچه واقعاً متعهد است، فرقى نكند كه حالا من وزيرم، يا اين كه وكيل هستم، يا اين كه كار ديگر از من مى‏آيد يك كار ديگر، هر چه شد. من كار براى اسلام مى‏خواهم كار بكنم و مى‏دانيد كه الان ما احتياج داريم، مملكت ما احتياج به خدمتگزار دارد، احتياج دارد كه اشخاص فهيم، اشخاص فعال در اين كشور خدمت بكنند.

ميزان خدمت كردن به يك كشورى است كه در طول تاريخ مظلوم بوده است

و ما مورد هجوم همه آن جاها هستيم، همه كسانى كه بدخواه اسلام هستند، هستيم. بنابراين، فكر ما اين معنا باشد كه افرادى باشند كه براى اسلام خدمت مى‏كنند، نه افرادى باشند كه براى من خدمت مى‏كنند. اين در دولت هست و در رئيس جمهور هست و در قوه قضائيه هست و همه جا هست. آنهايى كه انتخاب مى‏خواهند بكنند، توجه به اين، بايد هميشه نصب‏العين اين باشد، والا انسان به خطا وارد مى‏شود. و امروز هم اگر معلوم نشود كه اين چه شده است، يا يك روزى در همين دنيا معلوم مى‏شود، اين جا هم نشد، جاى ديگر بلااشكال معلوم مى‏شود. اين يك مسأله‏اى است كه، اين طور نيست كه، اين يك معنايى است كه مخفى نمى‏ماند. منتها يك روزى به انسان مى‏گويند كه ديگر دستش كوتاه است. اگر در اين عالم معلوم بشود، خوب! دستش باز باز است، مى‏تواند كارى بكند، مى‏تواند جبران بكند. اگر از اين جا گذشت و پرده ديگرى در كار آمد، ديگر دست انسان كوتاه است، نمى‏تواند كارى بكند. عذر هم در آن جا بعد از گذشتن، ديگر فايده ندارد.

الان وقد عصيت قبل به فرعون مى‏گويد، فرعون آن آخر كه مى‏خواست غرق بشود، همچو كه تو مرگ رفت، گفت من همانى كه آنها مى‏گويند من هم مى‏گويم. در صورتى كه نبود اين طور، وقتى بر مى‏گشت هم همان بود.

در هر صورت، ميزان خدمت كردن به يك كشورى است كه در طول تاريخ تقريباً اين كشور مظلوم بوده است و خصوصاً در اين سده آخر، اين آخر، واقعاً مظلوم بوده است، الان هم مظلوم است. خدمت به اين كشور الان ارزش دارد و خدمتگزارهايش هم ارزش دارند. همه فكر اين باشيد كه خدمتگزار پيدا كنيد، خدمتگزار به كشور و اسلام پيدا كنيد، نه خدمتگزار به خودتان. اين يك مسأله‏اى است كه خود شما هم تصديق داريد كه مطلب همين طور است. لكن گاهى گاهى وقت انسان خودش غفلت مى‏كند، از روحيات خودش هم غفلت مى‏كند، گاهى وقت‏هاهم اگر يك آدم ناجورى باشد، هى تعمد مى‏كند، و هر طور پيش آمد، من چه كار دارم به اين مسائل! ما امروز را بگذرانيم تا ببينيم چه خواهد شد. من هم دعاگوى شما هستم و اميدوارم كه همه مؤفق باشيد، در هرجا كه باشيد. مؤفق باشيد به‏

صحيفه نور ج 19 صفحه 220

اين كه براى خدا خدمت كنيد، براى اسلام خدمت كنيد، براى پيشرفت مقاصد اسلام و براى كشور خودتان - كه آن هم از مقاصد اسلام است خدمت بكنيد. و من اميدوارم كه در اين خدمت مؤفق باشيد و همه شما سالم و مؤيد و موفق، چه در دولت ديگرى باشيد يا نباشيد، آنش فرق خيلى ندارد و عمده خدمت است. و من اميدوارم همه سالم و خدمتگزار و متعهد باشيد.

والسلام عليكم و رحمه الله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها