پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
سه شنبه 12 اردیبهشت 1391 2:13 AM
بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور و هيأت دولت
پست و مقام ميزان نيست، آنى كه هست خدمت است
بسم الله الرحمن الرحيم
من رويهمرفته آن جمعيتهايى كه در جمهورى اسلامى كار كردند و مشغولند (رويهمرفته را مىخواهم عرض كنم)، از رئيس جمهور تا قواى اجرائيه و قوه قضائيه و مجلس و ديگركسانى كه، جمعيتهايى كه در خدمت اين انقلاب بودند، من رويهمرفته مؤفق مىدانم آنها را. ادعاها زياد است، ممكن است كه يك كسى ادعا كند كه من اگر رئيس جمهور بودم، مثلاً، زمين را به آسمان مىدوختم، يا من اگر نخست وزير بودم، چههاو چهها مىكردم، يا اگر رئيس مجلس بودم، چه مىكردم، يا اگر وزير بودم، چه مىكردم، وكيل بودم، چه مىكردم! هميشه ادعاها زياد است، وليكن در مقام عمل وقتى كه وارد بشوند اين مدعىها، كمىشان توانند كار بكنند، اكثراً ادعاست. حالا اين ادعا يا اين است كه واقعاً اشتباه دارند، يا اين كه اشخاصى هستند كه مىخواهند به واسطه اين ادعاها كار شكنى بكنند. ما اكثر الضجيج واقل الحجيج ، از اين قبيل است، آنها هم كه حج مىروند / زياد / ناله و فريادشان زياد است، اما حاج صحيح، كم است خيلى. از اين جهت من لازم مىدانم كه از مجموعه اين هياتها و اين جمعيتهاتشكر كنم، و اگر تشكر نكنم ظلم كردم، قدردانى كنم كه اينها خدمت كردند / و / از روى حقيقت و واقعيت. البته من افراد، مجموع افراد را نه مىشناسم، نه مىتوانم برايشان حكمى بكنم. اما رويهمرفته (البته عدهاىشان را هم مىشناسم)، رويهمرفته من عرض مىكنم كه يك هياتهاى مؤفقى بودند و خدمتهاى خوبى / كردند / و بزرگى كردند. و اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به آنها اجر عنايت كند و آنها را مؤفق كند به اين كه باز خدمت كنند به اين جمهورى.
بايد افراد متوجه اين معنا باشند، كسانى كه واقعاً دلشان براى اسلام تپد و براى كشورشان، متوجه اين باشند كه پست، ميزان نيست، مقام ميزان نيست، مقام رياست جمهورى، اين ميزان نيست، مقام نخست وزيرى يا رئيس دولت بودن يا رئيس مجلس بودن، اينها چيزى نيستند، اين مقامات تمام مىشود، آنى كه هست خدمت است. آدم متعهد در هر جا باشد، اگر ديد خدمتش خوب است آن جا، بيشتر دلگرم است. ممكن است كه يك نفر، مثلاً، فرض كنيد كه نخست وزير بوده است، لكن اگر اين نخست وزير ببيند كه در يك جايى كار بهتر مىكند، آدم متعهدى است مىرود آن جا. يك نفر در دادستانى مقامى داشته است، وقتى ديد كه يك كسى از خودش بهتر مىتواند كار كند برود آن جا،
برايش فرق نكند، يعنى هدفش اين باشد كه خدمت بكند، نه هدفش اين باشد كه مقام داشته باشد. انسان هم خودش مىتواند خودش را بشناسد، هيچ كس بهتر از خود انسان، البته بسيارى از اوقات هم انسان از خودش هم غفلت مىكند، اما بسيارى از اوقات هم هست كه انسان خودش درك مىكند كه چى دارد مىكند و در دلش چى مىگذرد. ماها نمىدانيم، اما خدا مىداند. انسان مىفهمد كه اگر انتقاد بكند، آيا اين انتقاد سازنده است يا انتقام است. خودش مىفهمد يعنى، غالبامى فهمد خودش مىفهمد كه (آنى كه در اين پست هست) پست را دوست دارد يا خدمت را دوست دارد. اين چون خدمتگزار است، دلبسته به اين پست هست، يا خير. دلبسته به اين پست است، خدمتگزارى پيشش خيلى مهم نيست.
خوب! ادعاش را مىكند و مىكند هم حتماً عمده آن جهت است كه انسان واقعاً بداند كه يك روزى جواب بايد بدهد. هيچ، هيچ شبهه در اين نيست كه ما يك روزى بايد جواب بدهيم. هر كداممان، هر كارى انجام بدهيم، يك روز جواب مىخواهد، انتقاد بكنيم، يك روز جواب مىخواهد، انتقامگيرى باشد، يك روز جواب مىخواهد، و بدرفتارى باشد، يك روز جواب مىخواهند از ما. اين را ما بايد حتماً توجه بهش داشته باشيم و داريد توجه، يعنى هركس مسلمان است، اعتقاد به اين كه معاد است و همه چيز دست او، در آن جا رسيدگى مىشود، و حاضر است، اين جزو اعتقادات اسلام است. بنابراين، نبايد اگر فرض بفرماييد كه رئيس جمهور رفت و / يكى / ديگرى آمد، رئيس جمهور برود كنار و مأيوس بشود. نه! بايد او برود يك كارى كه ازش مىآيد بكند و دلبستگى هم به او داشته باشد، به عنوان اين كه يك كارى است دارد مىكند، نه به عنوان اين كه يك مقامى است دارد. اگر انسان در خودش ادراك كرد كه من بروم آن بالا را بگيرم، بداند كه اين كار، يك كار شيطانى است، اين كار ازش نمىآيد. اگر در ذهنش اين است كه برويم يك كارى انجام بدهيم براى جمهورى اسلام، اين كار الهى است و ازش هم كار مىآيد. اين محكى است كه انسان خودش غالباً مىتواند تشخيص بدهد. گاهى هم البته اشتباه دارد، يعنى، گاهى هم بر خود انسان / گاهى / مخفى است يك مسائلى. بنابراين، اگر چنانچه همين دولت شد و همين اشخاص شدند، كه / به / كارشان انجام مىدهند، اگر اين نشد و يك كس ديگرى شد و يك جمعيت ديگرى شدند، شما نبايد از اين جهت چيز باشيد كه ما رفتيم، يك كس ديگر آمد. بايد ببينيد كه آن جا مىتوانيد كار بكنيد يا نه! آنها هم كه مىآيند، اگر واقعاً مىخواهند خدمت بكنند، براى اسلام خدمت بكنند، آنها هم پيش خدا ماجورند، بعد هم معلوم مىشود چكارهاند. و اگر اينها مىخواهند يك مقامى را اخذ بكنند، يك كارى را انجام بدهند به واسطه اين كه مقام داشته باشند، آنها هم پيش خدا معلوم است و بعد هم مواخذه خواهد شد. بايد / فكر / كسانى كه مىخواهند يك كارى بكنند، بايد فكر اين باشند كه شايسته اين كار هستند يا نه! مسائل مهم است. مسأله دولت، مسأله رياست جمهور، مسأله رياست مجلس، مسأله قوه قضائيه، وزارت، همه اينها اهميت دارد. اگر چنانچه انسان دنبال اين باشد كه حالايى كه من رئيس دولت هستم، بروم دنبال رفقايى كه همراه من هستند كار آمد باشند يا نباشند، به اين كار نداشته باشد بداند كه اين كار، كار
شيطانى است. رئيس جمهور هم اگر دنبال اين باشد كه وزرايى
تعيين بكند، معرفى بكند كه آن وزرا فرمانبردار خودش باشند، نه فرمانبردار اسلام، آن هم بداند كه اين كار، كار شيطان است، كار انسان متعهد نيست (و هر يك از ما). اين يك مسأله معيارى است براى همه، كه اگر چنانچه واقعاً متعهد است، فرقى نكند كه حالا من وزيرم، يا اين كه وكيل هستم، يا اين كه كار ديگر از من مىآيد يك كار ديگر، هر چه شد. من كار براى اسلام مىخواهم كار بكنم و مىدانيد كه الان ما احتياج داريم، مملكت ما احتياج به خدمتگزار دارد، احتياج دارد كه اشخاص فهيم، اشخاص فعال در اين كشور خدمت بكنند.
ميزان خدمت كردن به يك كشورى است كه در طول تاريخ مظلوم بوده است
و ما مورد هجوم همه آن جاها هستيم، همه كسانى كه بدخواه اسلام هستند، هستيم. بنابراين، فكر ما اين معنا باشد كه افرادى باشند كه براى اسلام خدمت مىكنند، نه افرادى باشند كه براى من خدمت مىكنند. اين در دولت هست و در رئيس جمهور هست و در قوه قضائيه هست و همه جا هست. آنهايى كه انتخاب مىخواهند بكنند، توجه به اين، بايد هميشه نصبالعين اين باشد، والا انسان به خطا وارد مىشود. و امروز هم اگر معلوم نشود كه اين چه شده است، يا يك روزى در همين دنيا معلوم مىشود، اين جا هم نشد، جاى ديگر بلااشكال معلوم مىشود. اين يك مسألهاى است كه، اين طور نيست كه، اين يك معنايى است كه مخفى نمىماند. منتها يك روزى به انسان مىگويند كه ديگر دستش كوتاه است. اگر در اين عالم معلوم بشود، خوب! دستش باز باز است، مىتواند كارى بكند، مىتواند جبران بكند. اگر از اين جا گذشت و پرده ديگرى در كار آمد، ديگر دست انسان كوتاه است، نمىتواند كارى بكند. عذر هم در آن جا بعد از گذشتن، ديگر فايده ندارد.
الان وقد عصيت قبل به فرعون مىگويد، فرعون آن آخر كه مىخواست غرق بشود، همچو كه تو مرگ رفت، گفت من همانى كه آنها مىگويند من هم مىگويم. در صورتى كه نبود اين طور، وقتى بر مىگشت هم همان بود.
در هر صورت، ميزان خدمت كردن به يك كشورى است كه در طول تاريخ تقريباً اين كشور مظلوم بوده است و خصوصاً در اين سده آخر، اين آخر، واقعاً مظلوم بوده است، الان هم مظلوم است. خدمت به اين كشور الان ارزش دارد و خدمتگزارهايش هم ارزش دارند. همه فكر اين باشيد كه خدمتگزار پيدا كنيد، خدمتگزار به كشور و اسلام پيدا كنيد، نه خدمتگزار به خودتان. اين يك مسألهاى است كه خود شما هم تصديق داريد كه مطلب همين طور است. لكن گاهى گاهى وقت انسان خودش غفلت مىكند، از روحيات خودش هم غفلت مىكند، گاهى وقتهاهم اگر يك آدم ناجورى باشد، هى تعمد مىكند، و هر طور پيش آمد، من چه كار دارم به اين مسائل! ما امروز را بگذرانيم تا ببينيم چه خواهد شد. من هم دعاگوى شما هستم و اميدوارم كه همه مؤفق باشيد، در هرجا كه باشيد. مؤفق باشيد به
اين كه براى خدا خدمت كنيد، براى اسلام خدمت كنيد، براى پيشرفت مقاصد اسلام و براى كشور خودتان - كه آن هم از مقاصد اسلام است خدمت بكنيد. و من اميدوارم كه در اين خدمت مؤفق باشيد و همه شما سالم و مؤيد و موفق، چه در دولت ديگرى باشيد يا نباشيد، آنش فرق خيلى ندارد و عمده خدمت است. و من اميدوارم همه سالم و خدمتگزار و متعهد باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله