پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
سه شنبه 12 اردیبهشت 1391 2:12 AM
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و طلاب حوزه علميه قم، تهران، آذربايجان شرقى و غربى، خراسان و روحانيون تركمن صحرا و سيستان و بلوچستان نيمه شعبان)
كار انبيا هم مورد قبول همه نبوده، لكن انبيا به وظايفشان عمل كردند
بسم الله الرحمن الرحيم
تبريك اين عيد بزرگ و اين روز عزيز را به خدمت همهء آقايان، به همهى ملت و ملتهاى اسلامى و مستضعفان جهان عرض مىكنم. و من اميدوارم كه انشاء الله برسد روزى كه آن وعدهء مسلم خدا تحقق پيدا كند و مستضعفان مالك ارض بشوند. اين مطلب وعدهء خداست و تخلف ندارد، منتها آيا ما درك كنيم يا نكنيم، آن به دست خداست. ممكن است در يك برهه كمى وسايل فراهم بشود و چشم ما روشن بشود به جمال ايشان. اين چيزى كه ما در اين وقت، در اين عصر وظيفه داريم، اين مهم است. همه انتظار داريم وجود مبارك ايشان را، لكن با انتظار تنها نمىشود، بلكه با وضعى كه بسيارى دارند، انتظار نيست. ما بايد ملاحظه وظيفهء فعلى شرعى الهى خودمان را بكنيم و باكى از هيچ امرى از امور نداشته باشيم. كسى كه براى رضاى خدا انشاء الله مشغول انجام وظيفه است، توقع اين را نداشته باشد كه مورد قبول همه است، هيچ امرى مورد قبول همه نيست. كار انبيا هم مورد قبول همه نبوده است، لكن انبيا به وظايفشان عمل كردند و قصور در آن كارى كه به آنها محول شده بود نكردند، گرچه مردم بسيارى اكثراً گوش ندادند به حرف انبيا. ما هم آن چيزى كه وظيفهمان هست عمل مىكنيم و بايد بكنيم گرچه بسيارى از اين عمل ناراضى باشند يا بسيارى هم كارشكنى بكنند.
اين قشرى كه بيشتر از همه تكليف بر او متوجه است روحانيونند
عمده روحانيونند، اين قشرى كه بيشتر از همه تكليف بر او متوجه هست روحانيون هستند و امروز بحمدالله علماى محترم از بسيارى از بلاد و خطباى محترم و ساير قشرهاى اهل علم در اين جا تشريف دارند و يك مجلس نورانى است كه بايد ما با هم در اين مجلس نورانى صحبتى كه مفيد است و براى جامعهء اسلامى و براى مسلمين مفيد باشد عرض كنيم، گرچه مكرر عرض شده است، شايد از همهء قشرها، قشر روحانى مسؤوليتش بيشتر باشد براى اين كه هركس بيشتر نزديك به اسلام است بيشتر مورد مسؤوليت است. انبيا از همه كس مسؤوليت شان زيادتر بوده است. آنها در عين حالى كه مسؤوليتشان از همه بيشتر بود، به آن امرى كه وظيفه داشتند عمل كردند و هيچ قصورى نكردند.
علماى هر ناحيه مسؤوليتشان از ساير طوايف بيشتر است. اينها عذر ندارند، ممكن است كه بسيارى از مردم عذر داشته باشند، يا عذر اين كه نمىدانستيم يا عذر اين كه نمىتوانستيم كه هيچ كارى بكنيم. روحانيون الان در ايران هيچ عذرى ندارند براى اين كه راه را مىدانند و مىتوانند هم كار بكنند. اگر خداى نخواسته در بين روحانيون كسى از اشخاصى پيدا بشود كه بر خلاف عمل بكند، اين يا از باب اين است كه با اصل مبناى اسلامى مخالف است يا نمىفهمد كه اين اسلام در اين جا وضعش چطور است.
يك دستهاى هستند كه مىگويند كه زمان رژيم سابق بهتر از حالا بود، لابد عقيدهشان اين است كه اين همه مشروب فروشىها كه در سرتاسر ايران بود، بهتر بود باشد و جمهورى اسلامى نباشد! اين همه مراكز فساد، فحشا در سرتاسر ايران باشد، لكن جمهورى اسلامى نباشد! اين نمىشود الا اين كه يا بكلى از همهء مسائل عارى و برى هستند، يا يك عقدههايى دارند كه در عين حالى كه مىدانند مسأله اين نيست، لكن اين طور اظهار مىكنند اينها يك اقليتى هستند كه نبايد ملت به آنها گوش بكند. اكثريت قاطع روحانيت و اهل علم، اينها متعهد به جمهورى اسلامى هستند و مىفهمند جمهورى اسلامى در ايران چه كرده است، مى فهمند كه مقايسهء اين با زمان شاه چه جور است و تعهد دارند به اين كه كار را پيش ببرند و قدمهاى بلندترى بردارند و اين نمىشود الا اين كه يك جهاتى ملاحظه بشود. يكى اين كه بين خود روحانيون هر چه بيشتر اخوت بيشتر بشود، هر چه بيشتر وحدت بيشتر بشود. آن چيزى كه شما را پيروز كرد و آن رژيم سابق را كنار زد و يك رژيم اسلامى را به جاى او نشاند، آن اين بود كه همه با هم بودند، در آن وقت خلافى توى كار نبود براى اين كه همه مىدانستند كه رژيم بد است، همه از او درد كشيده بودند، رنج كشيده بودند. و اگر چنانچه بعد از پيروزى، خداى نخواسته كسانى بخواهند اخلال بكنند و در بين شما يك خلافى ايجاد بكنند، بدانيد كه اين يك دستى است كه از آمريكا دراز شده است، تا اين جا هم آمده است. بايد بيدار باشيد! بايد هشيار باشيد! كه نبايد ما دشمن را خوار و ضعيف بشماريم. ما بايد هر روز هشيار و بيدار باشيم كه اين دشمنانى كه هستند، يا براى اصل اسلام و يا براى جمهورى اسلامى اينها مشغول كارند و اخيراً هم فعاليتشان بيشتر شده است. شما بايد اجتماعتان را حفظ كنيد، روحانيون بايد اخوت روحانيتىشان را حفظ بكنند علاوه بر اين كه اخوت اسلامى بين همهء قشرها بايد باشد، روحانيون يك تكليف فوق اينها دارند. اگر يك روحانىاى پايش را كج بگذارد مىگويند روحانيون اين طورند، نمىگويند فلان آدم. اگر يك بقالى كم فروشى كند مىگويندآن بقال كم فروشى كرده نمىگويند بقالها كم فروشند. اين از تبليغاتى است كه شده است. اگر يك روحانى خداى نخواسته يك خطايى بكند، اين طور الان وضع شده است كه گويند روحانيون اين جورىاند. مسؤوليت يك مسؤوليت بزرگى است كه يكى اگر پايش را غلط بگذارد اين طور نيست كه پاى خودش حساب بشود، پاى روحانيت اسلام حساب مىشود، شكست روحانيت اسلام است. اين فرق دارد با آن كه اگر خطايى بكند مىگويند كه اين آدم خطا كرده است، نمىگويند كه اين صنف خطاكار است. از اين جهت هر خطايى كه از ما و شما
آقايان خداى نخواسته تحقق پيدا بكند علاوه بر آن مسؤوليت شخصى كه داريد، مسؤوليت انسانى، مسؤوليت اجتماعى، مسؤوليت صنفى اين را هم داريد براى اين كه پاى همه حساب مىشود. بنابراين، حساب نكنيد خودتان را يك آدم عادى. حتى طلبه در مدرسه، خودش را حساب نكند كهخوب! من مثل ساير مردم يك طلبه عادى هستم، اگر يك خلافى بكنم پاى خودم حساب مىشود. حتى آن طلبهاى كه در مدرسه دارد درس مىخواند، آن هم وقتى كه يك خطايى بكند پاى خودش حساب نمىشود، پاى ديگران هم حساب مىكنند. مسؤوليت بسيار بزرگ است و اين نمىشود الا اين كه تهذيب در خود انسان و وحدت با همه رفقا، با همه دوستان با همه اشخاص، همه قشرها. در بين روحانيون، ائمه جمعه بيشتر از ديگران مسؤولند. سروكارشان الان ائمه جمعه با مردم بيشتر است تا سروكار ساير روحانيون. ائمه جمعه بايد خيلى مواظب باشند كه خداى نخواسته اگر در يك جايى يك چيزى اتفاق افتاد و چه شد، با جهت روحانى، جهت پدرى حل كنند. اگر خداى نخواسته يك وقت بنا باشد كه يك اعمال قدرت بخواهد بكندبراى اين كه امام جمعه است اين پاى خودش حساب نمىشود، پاى روحانيت حساب مىشود، پاى اسلام حساب مىشود. از اين جهت اينها وظيفهشان خيلى خطير است و بايد خيلى ملاحظه بكنند.
قدرت طلبى از هر كه باشد از شيطان است
قدرتطلبى در هر كه باشد، اين اسباب اين مىشود كه زمين بخورد. قدرتطلبى از هر كه باشد از شيطان است، مىخواهد رئيس جمهور آمريكا قدرتطلبى كند يا يك طلبهاى در مدرسه بخواهد قدرتطلبى بكند يا يك امام جمعهاى در مركزى كه دارد. اگر وضع اين باشد كه قدرتطلبى در كار بيايد و كار اين كه: من اين طور بايد باشم، بشود، بداند كه اين از شيطان است، شيطان اين تزريق را از ابتدا كرده است و ما را هم از اين راه بيشتر از جاهاى ديگر مىتواند بازى بدهد، كه تو فلانى هستى! تو چه هستى! ديگران چى اند! از اين معانى هيچ فرقى مابين آن آدمى كه به حسب ظاهر قدرتمند دنياست و دارد باز هم دنبال قدرت مىگردد، با آن آدم زاهدى كه توى يك صومعه نشسته است، در اين جهت فرق نيست كه اگر هر دوشان بگويند: من اين طور! اين زاهد بگويد: من اين زاهد هستم! من چه! يا آن بگويد: من قدرتمند هستم! هر دويش از شيطان است، بلكه اين فسادش بيشتر از آن است، خودخواهى هميشه اسباب اين است كه انسان را به فساد بكشد. تمام فسادهايى كه در عالم پيدا مىشود، از خودخواهى پيدا مىشود، از حب جاه، از حب قدرت، از حب مال، از امثال اينهاست و همهاش برمى گردد به حب نفس و اين بت از همه بزرگتر است و شكستنش هم از همه مشكلتر است. تعقيب كنيد كه اگر نمىتوانيد به تمام معنا بشكنيد كه مىتوانيد انشاء الله مشغول باشيد به شكستن دست و پاى يك همچو بتى. اگر رهايش كنيد شما را به هلاكت مىكشاند. اين طور نيست كه ما را رها كند، ما يك معصيتى بكنيم ما را رها كند، يك كار ديگرى بكنيم زيادتر ما را رها كند. درجه به درجه پيش مىبرد تا آن جايى كه دين انسان را از دست انسان مىگيرد. اين يك مسأله طبيعى است كه
شغل شيطان هم همين است، هم شيطان باطنى انسان، هم آن شيطانى كه اينها هم به او بستگى دارند.
يكى از امور مهم اين است كه روحانيون بايد ساده زندگى كنند
ائمه جمعه، ائمه جماعت، روحانيون محترم، اينها بايد توجه به اين معنا داشته باشند كه اينها پدر هستند از براى ملت. اينها با مردم بايد سمت پدرى داشته باشند، اينها با مردم بايد رفتارشان رفتار پدرانه باشد. بين خودشان برادر باشند، رفتار، رفتار برادرى باشد. اجتماع داشته باشند، در هر شهرى با هم در هر هفته يك روز، دو روز با هم مجتمع باشند، مسائل خودشان را بگويند. اگر يك خيالى دارند، اگر يك كارى دارند او را بگويند، حل كنند بين خودشان و هيچ وقت يك مسألهاى را به خطبههاى نماز جمعه نكشانند، چه اشكال داشته باشند به فلان استاندار، فلان حاكم يا فلان وزارتخانه و چه اشكال داشته باشند به فلان آدم يا فلان شخص. اين جاى خطبه نماز جمعه، جاى دعوت به حق است و دعوت به تقوا و مصالح مسلمين را در او گفتن، و تعرض به اين خرده ريزىها، اينها ازشان ائمه جمعه خارج است پرهيز كنند از اين معنا.
و يكى از امور مهم هم اين است كه روحانيون بايد ساده زندگى كنند. آن چيزى كه روحانيت را پيش برده تا حالا و حفظ كرده است، اين است كه ساده زندگى كردند. آنهايى كه منشا آثار بزرگ بودند، در زندگى ساده زندگى كردند. اينهايى كه در بين مردم موجه بودند كه حرف آنها را شنيدند، اينها ساده زندگى كردند. شايد آقايان كمىشان يادشان باشد، در آن وقتى كه ما اوايلى كه آمديم قم، كه در آن جا چه اشخاصى بودند، شخص اول قم در جهت زهد و تقوا و اينها مرحوم آشيخ ابوالقاسم قمى، مرحوم آشيخ مهدى و عده ديگرى، و شخص نافذ آن جا و متقى، مرحوم آميرزا سيد محمد برقعى و مرحوم آميرزا محمد ارباب. همه اينها را من منزلهايشن رفتم. اين كه رياست صورى مردم را داشت و رياست معنوى هم داشت، با آن كه زاهد بود، در زندگى مشابه بودند. مرحوم آشيخ ابوالقاسم، من گمان ندارم هيچ طلبهاى مثل او بود، زندگىاش يك زندگىاى بود كه مثل ساير طلبهها، اگر كمتر نبود، بهتر نبود، كمتر هم بود. مرحوم آميرزامحمدارباب كه من رفتم مكرر منزلشان، يك منزلى داشت دوسه تا اتاق داشت خيلى ساده، بسيار ساده. مرحوم آشيخ مهدى همين طور، سايرين هم همين طور، عده هم زياد بودند آن وقت. وقتى انسان در آن محيط واقع مىشد كه اينها را مىديد، همين ديدن اينها براى انسان يك درسى بود، وضع زندگى آنها براى انسان يك، وضعى بود، درس بود براى انسان عبرت بود. هر چه برويد سراغ اين كه يك قدم برداريد براى اين كه خانهتان بهتر باشد، از معنويتتان به همين مقدار، از ارزشتان به همين مقدار كاسته مىشود. ارزش انسان به خانه نيست، به باغ نيست، به اتومبيل نيست. اگر ارزش انسان به اينها بود، انبيا بايد همين كار را بكنند. انبيا سيرهشان را ديديد چه جور بوده. ارزش انسان به اين نيست كه انسان يك هياهو داشته باشد، يك اتومبيل كذا داشته باشد، يك رفت و آمد زياد داشته باشد. ارزش روحانيت به اين نيست كه يك بساطى داشته باشد و يك دفترى و يك دستكى داشته باشد. فكر كنيد ارزش انسان را به دست
بياوريد، ارزش روحانيت را از دست ندهيد. در كيفيت تحصيل آن علوم هم هرچه برويد سراغ تجملات - و انشاء الله نمىرويد از علومتان كاسته مىشود. آنهايى كه اين كتابهاى قطور را نوشتند و پر ارزش را، زندگى شان يك زندگى طلبگى بوده مثل شيخ انصارى و مثل امثال اينها. يك زندگى طلبگى بوده. آنها توانستند اسلام را در همهى جهات حفظ كنند و فقه را به پيش ببرند و مسائل دينى را افزايش بدهند (يعنى فروع را) و آن كتابهاى ارزشمند را عرضه كنند به مردم. براى اين كه آنها ارزش را به اين نمىدانستند كه من خانهام بايد چه جور باشد، حالا سه تا اتاق داريم كم است، چهار تا! شما خيال مىكنيد كه اگر ده تا اتاق هم باشد كافى براى شما هست؟ خير! اگر همهء اين دنيا را به يك كسى بدهند، كافى نيست، مىگويد: بايد برويم جاى ديگر. اين فطرت انسان است، فطرت خداخواهى است، اين يكى از فطرتهايى است كه هر كس هرچه بيابد، آن گم شدهء خودش را نيافته، آن گم شده يك چيز ديگرى است و لهذا آن كه دنبال قدرت مىرود، قدرت مطلق مىخواهد، قدرت مطلق خداست، آن كه دنبال علم مىرود، علم مطلق مىخواهد، علم مطلق علم خداست. هر كه دنبال هر كمالى برود يا هر چيزى برود، او كمال مطلقش را مىخواهد و همه خدا را مىخواهند، خودشان نمىدانند. عذابهايى كه به ما مىشود براى حجابهايى كه در ما هست. آن كه حجابها را پاره كردهاست، ارزشها را مىفهمد و رسيده به آن جايى كه بايد بفهمد.
شما كه مىخواهيد مردم را دعوت كنيد به آخرت، بايد قدم اول را خودتان برداريد
مناجات شعبانيه را خوانديد؟ بخوانيد آقا! مناجات شعبانيه از مناجاتهايى است كه اگر انسان دنبالش برود و فكر در او بكند، انسان را به يك جايى مىرساند. آن كسى كه اين مناجات را گفته و همه ائمه هم به حسب روايت مىخواندند، اينها، آنهايى بودند كه وارسته از همه چيز بودند، مع ذلك آن طور مناجات مىكردند، براى اين كه خودبين نبودند. هر چه بودند اين طور نبوده كه خودش را ببيند، كه حالا من امام صادقام ديگر، نه! امام صادق مثل يك آدمى كه در معصيت غرق است مناجات مىكند براى اين كه مىبيند خودش هيچ نيست و هر چه هست نقص است و هر چه هست از اوست. هر چه كمال است از اوست، خودش چيزى ندارد. هيچ كس چيزى ندارد، انبيا هم هيچى نداشتند، همه هيچاند و اوست فقط، همه هم دنبال او هستند، همهء فطرتها دنبال او هستند، منتها چون ما محجوبيم، نمىفهميم كه ما دنبال او هستيم آنهايى كه فهمند، آنها وارسته مىشوند و مىروند سراغ همان معنا. اين كمال انقطاعى كه خواستند، اين كمال انقطاع همين است كه از همهء اين چيزهايى كه هستش، اصلش به كنار باشند.انه كان ظلوماً جهولا را كه در آيهء شريفه وارد شده است كه عرضنا الامانه على السموات والارض والجبال فابين كذا ، بعد مىگويد: ان كان ظلوماً حهولا ، بعضى مىگويند كه ظلوماً جهولا بالاترين وصفى است كه خدا براى انسان كرده، ظلوماً كه همه بتها را شكسته و همه چيز را شكسته، جهولا براى اين كه به هيچ چيز توجه ندارد و هيچ چيز را متوجه به آن نيست، غافل از همه است. ما نمىتوانيم اين طور باشيم، ما امانت دار هم نمىتوانيم باشيم،
لكن مىتوانيم در آن راه باشيم. شما آقايانى كه مىخواهيد مردم را دعوت كنيد به آخرت، دعوت كنيد به صفات كذا، بايد قدم اول را خودتان برداريد تا دعوتتان دعوت حق باشد، والا دعوت حق است، دعوت كن شيطان است، از زبان شيطان دعوت مىكند انسان. آن هم كه درس توحيد مىگويد، آن هم همين طور است كه اگر چنانچه در او آن منيت باشد، زبان، زبان شيطان است و درس توحيد را به زبان شيطان مىگويد. شما آقايانى كه مىخواهيد برويد در جاهاى ديگر و تربيت كنيد مردم را، ملتفت باشيد كه يك وقت خداى نخواسته خودتان آلوده نباشيد و آنها را دعوت كنيد.
ما امروز مبتلا هستيم به دنيا و قدرت دنيا
ما امروز مبتلا هستيم به دنيا و قدرتهاى دنيا، در هيچ وقت ايران اين قدر ابتلا نداشته است، براى اين كه ايران يك گاو شيرده بوده است و پستانهايش را هم رها كرده بوده است كه از او مىدوشيدند، اين آرامش بوده! آن آرامشى كه در زمان سابق بود، اين آرامش بود كه يك گاو شيردهى پستانهايش را در دست ديگران قرار بدهد و هيچ حرف نزند. وقتى ايران همهء مخازنشان را تحويل مىدهد به غير، ديگر چرا او را نگهش ندارند؟ چرا آرام نگهش ندارند؟ آرامش است، اما چه آرامشى، آرامشى كه يك حيوانى دارد در مقابل يك انسان! امروز، آن نيست ديگر. امروز براى اين كه اين انسان مىخواهد ارزش انسانىاش را به دست بياورد، همه با او مخالفند. شرق با او مخالف است، غرب هم با او مخالف است و منطقه هم مخالف، داخل هم آنهايى كه توجه ندارند يا آنهايى كه عناد دارند آنها هم مخالف. شما راه خودتان را به پيش بگيريد، وحدت خودتان را حفظ بكنيد، خودتان را با جامعه، با مردم تطبيق بدهيد، به اين معنا كه آنها را هم هدايت كنيد و آنها را داشته باشيد. اين ملت است كه شما را از آن قيد و بندها آزاد كرد و امروز هيچ قيد و بندى از هيچ كشورى در گردن شما نيست، هيچ تعهدى نداريد به ديگران. امروز كشورى كه غيرمتعهد است، ايران است. يك كشور ديگر پيدا نمىكنيد كه غيرمتعهد به معناى واقعىاش باشد و اين به بركت اين زاغهنشينان، اين قشر محروم توده بوده است. آن كه اين همه جوان را داد اين قشر محروم است. بيايند بشمرند، چند نفر از آن مرفهها، چند نفر از آنهايى كه الان نشستند و بدگويى مىكنند براى جمهورى اسلام، از آنها چند نفر رفتند به جبهه؟ آنها چند تا شهيد دادند؟ اگر يكى پيدا كرديد! مگر آن يكى از آنها منفصل شده باشد، ممكن است، ممكن است كه يك نفر از آن خانهء مرفه منفصل شده باشد و حزب الله شده باشد او برود، اما اين كم است. هر چه شهيد است مىبينيد كه مال اين قشر محروم است. محروم هم اين طور نيست كه فقط زاغهنشين محروم باشد، بازارىاش محروم است، كارگرش محروم است كشاورزش محروم است و همهء اين قشرها محرومند و از همينهاست. آنى كه الان در جبهه دارد خدمت مىكند، از همين قشر است. آنى كه آن قدر زحمت دارد مىكشد براى حفظ كشورش و براى حفظ اسلام، همين قشر هستند، اينها آقاى ما هستند، اينها به ما منت دارند، با اينها با كمال تواضع رفتار كنيد!
تبليغات در سرتاسر دنيا راه افتاده است براى اين كه اسلام را زمين بزنند
امروز ايران از همه وقتها مبتلاتر است، يعنى همه با او مخالفند. تبليغات دنيا، سرتاسر تبليغات راه افتاده است براى اين كه اسلام را زمين بزنند،صلح بكنيد. اين برخلاف نظام انسانى است، برخلاف نظام اسلامى است، برخلاف ايدهء انبياست كه با مفسد، با كسى كه فساد به راه مىاندازد و هر روز مفسدهاش را داريد مىبينيد و به طبع مفسد است و مخالف همهء چيزهاى انبيا هست، صلح بكنيد. اين مخالف قرآن است، مخالف عقل است، مخالف اسلام است، مخالف ارزش انسانى است. اينهايى كه از اطراف دارند مىآيند ايران و مىآيند به تهران و كفن پوش و غيركفن پوش و فرياد مىكنند ما جنگ مىخواهيم، اينها از اين ملت نيستند؟ ملت همين است كه مىگويد ما بايد صلح بكنيم؟ كدام ملت مىگويد ما صلح بكنيم، جز آن مرفهها و آنهايى كه اسباب عيششان فراهم نيست، يا آنهايى كه متوجه نيستند. حمل به صحتش، اين است كه يك دستهاى متوجه نيستند. بنابراين، امروزى كه همه با ما مخالفند، ما خودمان بايد با هم باشيم. نمىگويم نيستيم كه الان، اول شب گوش كنيم، ببينيم مىگويد: خوب، كى گفته است كه مردم با هم مخالفند! چه، معلوم شد يك قضيهاى در كار است. خوب! مىگويند اينها را. من در عين حالى كه مىگويم شما با هم هستيد، مىگويم بيشتر باشيد، مىگويم اين را نگهش داريد. امروز همه با ما مخالفند، ما خودمان بايد حفظ كنيم وحدتمان را، هر چه آنها خلاف كنند ما وحدتمان بايد قوى تر باشد، هرچه تبليغات آنها زياد بشود ما بايد وحدتمان زيادتر بشود. آنها همه تبليغات را براى اين مىكنند كه اختلاف ايجاد كنند. آنها ايادىشان در همه جا راه افتاده است براى اين كه در ايران خلاف ايجاد كنند، از غير ايران هم از هيچ جا نمىترسند، براى غير ايران هم از هيچ جا تبليغ نمىكنند. شما ديديد كه در انگلستان چندين ماه (قريب يك سال) اعتصاب بود، حرفى نبود، انگلستان است ديگر، اعتصاب است. اگر چهار نفر آدم در يك جايى فرض كنيد فرض كنيد اعتصاب بكند، اين تا آخر هر روز گفته مىشود كه در ايران اعتصاب است! چه شده! چند نفر آن جاست! اين چند نفر هم نمىگويند، مىگويند كارخانهها از كار افتاد. براى اين كه اينها اينها تمام دلخوشىشان به روز كارگر بود، من مواظب بودم. اينها روز كارگر را خيال مىكردند كه الان اين كارگرها براى آنها سينه مىزنند. روز كارگر آمد و گذشت و كارگرهاى عزيز ما بيشتر از سابق در صحنه بودند و فرياد هم مىزدند كه ما مىخواهيم خدمت كنيم. مگر براى من خدمت كنند كه اگر من بد شدم خدمت نكنند؟ براى خدا دارند كار مىكنند، براى كشور خودشان دارند كار مىكنند اين كشورى كه همه چيزش را ديگران مىدادند، حالا مشغولند خودشان دارند اصلاح مىكنند، دارند كاركنند، همه چيز را دارند دنبالش هستند كه بسازند و مىتوانند. وقتى بنا شد كه همه براى يك مقصد و آن مقصد، مقصد الهى است، نه مقصد دنيايى كه چون من حالا به آن نرسيدم پس ول كنم. مقصد الهى است، خدا هست، قيامت هست و ما مسؤوليم. مقصد الهى است، يك مقصد الهى را كه با اين چيزها نمىشود به همش زد. فرض كنيد كه چهار نفر هم يك جايى بنشينند با هم يك صحبتى بكنند و بگويند مردم هم اين جور مىگويند، اما اين مسأله اين طور
نيست، خوب است همهء ما بيدار بشويم و خدا همه را بيدار كند.
خدمتهايى كه جمهورى اسلامى در طول اين چند سال به اسلام كرده، كسى در طول تاريخ غير از زمان انبيا نكرده است
و من اميدوارم كه دراين ماه مبارك رمضان كه ماه خداست، همه مؤفق بشويد به اين كه دعا كنيد براى اسلام. در ادعيهتان دعاى براى اسلام باشد، در رأس ادعيهتان دعاى براى جمهورى اسلامى و بقاى جمهورى اسلامى باشد. خدمتهايى كه جمهورى اسلامى در اين چهار پنج سال به اسلام كرده است، در طول تاريخ غير از زمان انبيا نكرده كسى، آن قدر خدمتى كه اين كرده. هر كس ببيند، هر كه، مخالفين، هركس بيايد صورت شمارى كند، ريز بدهد. زمان اين جا چه خبر بود، زمان قاجار چه خبر بود؟ تازه آرامترينشان بودند. زمان قاجار چه خبر بود، حالا چه خبر است؟ ديگر زمان پهلوى را كه همه مىدانيد چه خبر بود! اين كمال بىانصافى است كه يك كسى بگويد آن وقت هم مثل حالا و حالا بدتر از او. يا كمال بىاطلاعى، لجاجت، انسان لجاج، وقتى لجاجت پيدا مىكند نمىداند خودش هم چه مىكند. مىگويند كه يك دستهاى از اهل جهنم كه در عذاب بودند يك وقت ديدند آرام شد (در روايت است ظاهراً) گفتند چه شد؟ گفتند پيغمبر عبور مىكند گفتند درها را ببنديد نبينيم. آن كسى كه جهنمى هست اين جورى است، درها را ببنديد با اين كه آرام شده است، با اين كه عذاب را برداشتند. عذاب باشد، لكن پيغمبر نباشد! فساد باشد، لكن جمهورى اسلامى نباشد! در خيابانها آن مفسده علنى باشد، لكن جمهورى اسلامى نباشد! اينها يك دردى است كه دواى او پيش حضرت عزرائيل سلام الله عليه است.
و خداوند همه اين دردها را شفا بدهد و اميدوارم كه همهء ما مؤفق بشويم به عمل كردن به رضاى خدا، و خداوند اين اسلام را، جمهورى اسلامى را نگه دارد و ما را مؤفق كند كه به لقاى جمال مبارك امام زمان سلام الله عليه مؤفق بشويم.
والسلام عليكم و رحمه الله