پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
سه شنبه 12 اردیبهشت 1391 2:10 AM
بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور، نخستوزير، رئيس مجلس شوراى اسلامى، رئيس ديوان عالى كشور و جمعى از مسؤولين مملكتى به مناسبت ولادت رسول اكرم (ص) و امام جعفر صادق (ع)
قرآن يك رحمتى است براى همه بشر و پيغمبر اسلام يك رحمتى است براى عالمين
بسم الله الرحمن الرحيم
من متقابلاً اين عيد بزرگ را كه بايد گفت هم عيد بزرگترين عيد اسلامى و هم بزرگترين عيد مذهبى است به همه آقايان و به همه ملت و به همهء ملل اسلامى و مستضعفين جهان تبريك عرض مىكنم. پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم كه ختم همه پيامبران است و كاملترين دين را عرضه كرده است بر بشر، قرآن را كه به وسيله وحى بر او نازل شده است، عرضه كرده است. قرآن يك كتابى است كه نمىشود در اطراف او با اين زبانهاى الكن صحبت كرد. قرآن يك سفره گستردهاى است از ازل تا ابد كه از او همه قشرهاى بشر استفاده مىكنند و مىتوانند استفاده كنند. منتها هر قشرى كه يك مسلك خاصى دارد، روى آن مسلك خاص تكيه مىكند، فلاسفه روى مسائل فلسفى اسلام، عرفا روى مسائل عرفانى اسلام، فقها روى مسائل فقهى اسلام، سياسيون روى مسائل سياسى و اجتماعى اسلام تكيه مىكنند، لكن اسلام همه چيز است و قرآن همه چيز. قرآن يك رحمتى است براى همه بشر و پيغمبر اسلام يك رحمتى است براى عالمين كه در همه امور رحمت است.
آنچه كه قرآن مىگويد، تنها جنگ جنگ تا پيروزى نيست بلكه جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم است
جنگهاى رسول اكرم، رحمتش كمتر از نصايح ايشان نبوده است. اينهايى كه گمان مىكنند كه اسلام نگفته استجنگ جنگ تا پيروزى، اگر مقصودشان اين است كه در قرآن اين عبارت نيست، درست مىگويند و اگر مقصودشان اين است كه در اين بالاتر از اين با زبان خدا نيست، اشتباه مىكنند. قرآن فرمايد: قاتلوهم حتى لاتكون فتنه، همه بشر را دعوت مىكند به مقاتله براى رفع فتنه، يعنى، جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم، اين غير از آنى است كه ما مىگوييم، ما يك جزء كوچكش را گرفتهايم، براى اين كه خوب! ما يك دايره خيلى كوچكى از اين دايره عظيم واقع هستيم و مىگوييم كه: جنگ تا پيروزى. مقصودمان هم پيروزى بر كفر صدامى است يا پيروزى بر، فرض كنيد بالاتر از آنها. آنچه قرآن مىگويد، اين نيست، او مىگويد: جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم،
يعنى، بايد كسانى كه تبعيت از قرآن مىكنند، در نظر داشته باشند كه بايد تا آن جايى كه قدرت دارند ادامه به نبردشان بدهند تا اين كه فتنه از عالم برداشته بشود. اين، يك رحمتى است براى عالم و يك رحمتى است براى هر ملتى، در آن محيطى كه هست. جنگهاى پيغمبر، رحمت بوده است بر عالم و رحمت بوده است حتى بر كفارى كه با آنها جنگ مىكرده است. رحمت بر عالم است، براى اين كه فتنه در عالم اگر نباشد، همه عالم در آسايشاند. اگر چنانچه آنهايى كه مستكبر هستند، با جنگ سرجاى خودشان بنشينند، اين رحمت است بر آن امتى كه آن مستكبر بر او غلبه كرده است. برخورد مستكبر رحمت است، براى اين كه اساس عذاب الهى بر اعمال ماست. هر عملى كه از ما صادر مىشود، در آن عالم يك صورت دارد، رد بر انسان مىشود. اين طور نيست كه عذاب آخرت شبيه عذابهاى دنيايى باشد كه مأمورين بيايند، بكشندش و ببرندش و از باطن خود ذات انسان آتش طلوع مىكند. اساس جهنم، انسان است و هر عملى كه از انسان صادر مىشود، بر شدت و مدت عمل، بر شدت و مدت عذاب مىافزايد. اگر چنانچه يك كافرى را سر خود بگذارند تا آخر عمر فساد بكند، آن شدت آن عذابى كه براى او پيدا مىكند، بسيار بالاتر است از آن كسى كه جلويش را بگيرند و همين حال بكشندش. اگر يك نفر فاسد كه مشغول فساد است بگيرند و بكشند، به صلاح خودش است، براى اين كه اين اگر زنده بماند فساد زيادتر مىكند و فساد كه زيادتر كرد، عمل چون ريشه عذاب است، عذابش در آن جا زيادتر شود. اين يك جراحى است براى اصلاح. حتى اصلاح آن كسى كه كشته شود، يك كسى كه دارد يك زهر كشنده را به خيال اين كه يك شربت است، مىخواهد بخورد. اگر چنانچه جلويش را شما بگيريد و با فشار و زور و كتك از دستش بگيريد، يك رحمتى بر او كرديد ولو او خيال مىكند كه طعمه او را از دستش گرفتيد و يك زحمتى برايش ايجاد كرديد. لكن خير، اين جور نيست. اگر امروز، اين سران استكبارى بميرند، براى خودشان بهتر است از اين كه ده سال ديگر بميرند. اگر امروز، يك كسى كه فساد در ارض مىكند كشته بشود، براى خودش رحمتى است، به خيال اين كه به صورت يك تاديب، نه اين است كه اين يك چيزى باشد كه برخلاف رحمت باشد. پيغمبر، رحمه للعالمين است و تمام جنگهايى كه او كرده است، دعوتهايى كه او كرده است، همهاش رحمت است. اين كه مىفرمايد كه: قاتلوهم حتى لاتكون فتنه بزرگترين رحمت است بر بشر. آنهايى كه خيال مىكنند كه اين آسايش دنيايى رحمت است و بودن در دنيا و خوردن و خوابيدن حيوانى رحمت است، آنها مىگويند كه اسلام چون رحمت است، نبايد حدود داشته باشد، نبايد قصاص داشته باشد، نبايد آدمكشى بكند. آنهايى كه ريشه عذاب را مىدانند، آنهايى كه معرفت دارند كه مسائل عذاب آخرت وضعش چى است، آنها مىدانند كه حتى براى اين آدمى كه دستش را مىبرند براى اين كارى كه كرده است، اين يك رحمتى است. رحمتش در آن طرف ظاهر مىشود. براى آن كسى كه فساد كن است، اگر او را از بين ببرند يك رحمتى است بر او. اين طور نيست كه اين جنگهاى پيغمبر مخالف با رحمه للعالمين داشته باشد، موكد رحمه للعالمين است. الجنه تحت ظلال السيوف، ممكن است يك معنايش هم اين باشد كه اشخاصى كه در اين جنگها هم كشته مىشوند، باز هم به آن مرتبه از عذابى كه بايد
برسند، نمىرسند و ممكن است كه يك مرتبه رحمتى براى آنها باشد.
بنابراين، قرآن و كتاب الهى يك سفره گستردهاى است كه همه از آن استفاده مىكنند، منتها هركس به وضعى استفاده مىكند و عمده نظر كتاب الهى و انبياى عظام بر توسعه معرفت است. تمام كارهايى كه آنها مىكردند، براى اين كه معرفت الله را به معناى واقعى توسعه بدهند. جنگها براى اين است، صلحها براى اين است و عدالت اجتماعى، غايتش براى اين است. اين طور نيست كه دنيا تحت نظر آنها بوده است كه مىخواستند فقط دنيا اصلاح بشود. همه را خواهند اصلاح بكنند. آن مذهبى كه جنگ درش نيست، ناقص است اگر باشد. و من گمانم اين است كه حضرت عيسى سلام الله عليه، اگر به او مهلت مىدادند، همين ترتيبى كه حضرت موسى سلام الله عليه عمل مىكرد، همان طورى كه حضرت نوح سلام الله عليه عمل مىكرد، آن هم با كفار آن طور عمل مىكرد. اين اشخاصى كه گمان مىكنند كه حضرت عيسى اصلاً سر اين كارها را نداشته است و فقط يك ناصح بوده، اينها به نبوت حضرت عيسى (ع) لطمه وارد مىكنند. معلومشود -. اگر اين طور باشد، معلوم مىشود كه يك واعظى بوده، نه يك نبىاى بوده است. واعظ غيرنبى است. نبى، همه چيز دارد، شمشير دارد، نبى جنگ دارد، نبى صلح دارد، يعنى، جنگ اساسش نيست، براى اين كه اصلاح را در دنيا توسعه بدهد، براى اين كه مردم را نجات بدهد جنگ مىكند. براى اين كه مردم را از شرخودشان نجات بدهد، حدود را، تعزيرات را وضع كرده است، براى اين كه هم تربيت بشود اين آدم و هم راحت بشود امت اگر امروز ما جنگ مىكنيم و جوانهاى ما گويند: جنگ تا پيروزى، اين طور نيست كه اينها يك امرى برخلاف قرآن مىگويند. اين يك ذرهاى است، يك رشحهاى است از آنچه قرآن مىگويد. آنى كه قرآن مىگويد، بيشتر از اين حرفهاست. اين كه ما گوييم، به اندازه حدود خودمان مىگوييم. ما چون امروز با فرض كنيد كه صدام يا با كسانى كه مؤيد صدام هستند جنگ داريم، در اين محيط ناقص مىگوييم كه جنگ جنگ تا پيروزى.
خداى تبارك و تعالى چون نظرش به اول و آخر است تا آخر نظر دارد مىگويد كه جنگ تا رفع فتنه. غايت، رفع فتنه است، يعنى، اگر ما پيروز هم بشويم يك كمى فتنه را كم كرديم، اگر ما به جاى ديگر هم پيروز بشويم، باز يك جاى كمى را پيروزى حاصل شده است. اگر همه دنيا را هم ما فرض كنيد كه جنگ بكنيم و پيروز بشويم، باز همه دنياى عصر خودمان را پيروزى درست كرديم. و قرآن اين را نمىگويد، قرآن مىگويد: جنگ تا رفع فتنه، بايد رفع فتنه از عالم بشود. بنابراين غلط فهمى است از قرآن كه كسى خيال كند كه قرآن نگفته است جنگ تا پيروزى. قرآن گفته است، بالاتر از اين را گفته، اسلام هم گفته است و بالاتر از اين را گفته است. و رحمت است اين، نه اين است كه نقمتى بر مردم است، يك رحمتى است بر تمام بشر، كه خداى تبارك و تعالى مردم را دعوت به مقاتله كرده است، نه اين كه خداى تبارك و تعالى مىخواهد زحمتى براى مردم ايجاد كند، مىخواهد رحمت درست كند، توسعه رحمت مىخواهد عنايت كند. بنابراين نبايد از قرآن سوء استفاده كرد و آنهايى كه با ما مخالف هستند، بگويند: اين مخالف قرآن است، يا آخوندهاى دربارى بگويند: اين
مخالف قرآن است، يا آخوندهاى بدتر از آخوندهاى دربارى بگويند: اين مخالف قرآن است. خير! اين مؤافق قرآن است، و اگر كسى بگويد كه: با فاسد جنگ نكنيد، مخالف قرآن است، اگر كسى بگويد: فتنه را با جنگ رفع نكنيد، مخالف قرآن است. و ما بحمدالله، جوانهايمان الان مشغول هستند و همان دستورى كه خداى تبارك و تعالى در قرآن داده است به اندازه محيط خودشان، به اندازه سعه وجود خودشان را دارند انجام مىدهند و اميدواريم كه خداى تبارك و تعالى به آنها تؤفيق بدهد كه هر چه بيشتر اين امور را انجام بدهند.
آنهايى كه بشر را پايمال مىكنند، دم از حقوق بشر مىزنند!
و ديروز يا پريروز (كه مثل اين كه ديروز بوده است، يا پريروز بوده است) كه روز حقوق بشر بوده، حرفهايى زدهاند. آنهايى كه بشر را پايمال مىكنند، دم از حقوق بشر مىزنند! آنهايى كه از آنور دنيا آمدهاند و اينور دنيا را به آتش كشيدهاند، صحبت از حقوق بشر كنند. آنهايى كه قضيه اختلاف نژادى مبداء امرشان است، حتى نژاد سفيد را هم قبول ندارند، فقط يك نژاد و آن نژاد خودشان را قبول دارند، آنها از وحدت نژاد صحبت مىكنند، آنها از اين كه نبايد نژاد مختلف باشد. دنيا، وضعش اين طور شده است كه ظالم بيشتر كانه داد رحمت مىدهد از مظلوم. آن كسى كه مردم را پايمال دارد مىكند، بيشتر از حقوق بشر صحبت مىكند. شما ببينيد كه در اين هواپيماربايى كه همه دستاندركاران ايران محكوم كردند اين را، و بعد هم به اين وضع خوب حل قضيه را كردند، باز هم مىگويند كه خود اينها دخالت داشتند. اين دليل بر اين است كه اضطراب درشان پيدا شده، مضطربند. كسانى كه مضطرب مىشوند در يك امرى، دست و پايشان را گم كنند، نمىدانند چى چى بگويند. اگر چنانچه اين هواپيماربايى از ايران شده بود و در يك جاى ديگر بود و اين طورى حل شده بود، حالا مىديديد كه چه بساطى در دنيا درآمده بود و در تبليغات درآمد كه چه جور خوب درست شد، چه جور خوب عمل شد، چه جور شد، چه جور شد. لكن وقتى كه ايران اين كار را كرده است، اصلاً سكوت كردند در آن. گاهى يك چيزى مىگويند، لكن رئيس آمريكا مىگويد كه باز ما شواهدى بر اين كه احتمال اين را بدهيم ايران كرده است، نمىدهيم. لكن از آن ور مىگويند كه همين آمريكايىها مىگويند خود ايران دخالت داشتند در اين امر، شواهد واضح است كه خود ايران دخالت داشته! اين، براى اين است كه مضطربند. جمهورى اسلامى و اين نهضت همگانى اسلامى، اينها را مضطرب كرده كه نمىدانند چى چى بگويند، هر وقتى يك چيزى مىگويند. و اين براى اين است كه اين يك قدرت اسلامى است كه يك جلوه كمى كرده است و اينها را اين طور مضطرب كرده است، والا چرا بايد اين طور فتنه بكنند و اين طور افترا بزنند؟ دائما مشغول افترا زدنند به جمهورى اسلامى. دائماً راجع به اين كه در جمهورى اسلامى حقوق بشر دارد از بين مىرود و جاهاى ديگر نه! حقوق بشر سر جاى خودش سرجاى خودش هست. آمريكا سرجاى خودش هست و رؤساى استكبار حفظ مىكنند حقوق بشر را! فقط در ايران است كه حقوق بشر از بين مىرود! اين براى اين است كه
مضطربند اينها. از اسلام اضطراب دارند، از اين كه اسلام پيشبرد بكند، اينها مىترسند. از اين جهت اين طور مىگويند و اين موجب تقويت شما بشود. هر چه آنها در بوقهايشان بر ضد شما صحبت كنند، دليل بر قوت شماست و دليل بر عظمت اسلام و عظمت جمهورى اسلامى است و اين بايد باعث تقويت ما بشود. آنها براى تضعيف ما اين طور بوقها را به بار مىآورند و ما از اثر اين معنا چون ريشه را مىدانيم كه چى هست تقويت مىشويم. اگر ايران، يك جايى بود كه سستى داشت و جمهورى اسلامى ديگر از بين مىخواست برود، اين قدر سر و صدا نمىشد. چون مىبينند كه استقرار پيدا كرده است، همه چيزش مستقر شده است و دارد پيش مىرود، اينها دست و پايشان را گم كردهاند و شروع كردهاند به اين حرفها زدن و اين موجب تقويت روحى شما و ملت ما بايد بشود و جنگندههاى ما بشود.
انشاء الله خداوند تبارك و تعالى به بركت اين روز شريف كه هم ولادت مؤسس اسلام و مؤسس توحيد است (و توحيد به معناى اعلا) و هم ولادت ناشر احكام اسلام است، به همه مسلمين و به همه مظلومان مبارك كند و خداوند همه شما را مؤيد كند.
والسلام عليكم و رحمه الله