پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
سه شنبه 12 اردیبهشت 1391 2:09 AM
بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور و اعضاى هيأت دولت به مناسبت هفته دولت
كارهايى كه جمهورى اسلامى در اين چند سال با همه گرفتاريها براى مردم انجام داده، بايد گفته بشود
بسم الله الرحمن الرحيم
من، هم تبريك مؤفقيت آقايان در كسب اعتماد مجلس را عرض مىكنم و هم هفته دولت را. من بايد عرض كنم كه دولت ما دولتى است كه از بس حسن نيت دارد، مسائل خودش را ذكر نمىكند و اين از اول من مكرر اين را گفتهام كه شما كارهايى كه مىكنيد به مردم بگوييد. يك كارى شما در سيستان مىكنيد، در آن ور كشور مطلع نمىشوند. اگر آن جا يك كارى بكنيد، آن طرف كشور مطلع نمىشوند. شما بايد دايما مسائلى را كه، خدمتهايى را كه كرديد و من مىدانم خدمتهاى بسيار زياد و ارزندهاى بوده است اينها را ذكر كنيد براى مردم. مقدس مابى نكنيد كه مبادا خداى نخواسته چه بشود.
الان دنيا بر ضد شما، بر ضد حكومت شما، بر ضد اسلام حقيقتاً مجهز شدهاند و مىخواهند كه يك چيزى پيدا كنند و علم كنند و هر چى دلشان مىخواهد بگويند. يكى از امورى كه ممكن است كه گفته بشود اين است كه دولت براى مردم كارى نكرده. چنانچه ديديد كه در بعضى افراد گفتند اين را كه دولت كارى براى مردم نكرده. خوب! اين براى اين است كه البته بعضىشان سوء نيت دارند، لكن مردم بايد بفهمند كه دولت چه كرده است براى مردم. اين قاعدهاش بود كه قبل از، از اولى كه دولت تأسيس مىشود هركارى كه انجام مىدهند، براى مردم ذكر كنند كه مردم بفهمند كه چه كرده است دولت و چه كارهاى بزرگى كرده است دولت. و حالا كه مجال پيدا شده و هفته دولت است اين بايد بيشتر اين مطلب تعقيب بشود و آقايان، از دوسه نفرشان، در يك روز مسائلى را كه دارند، در وزارتخانهشان كه هستند و كارهايى را كه مردم براى مردم انجام دادند، كارهايى را كه جمهورى اسلامى براى مردم در اين چند سال با اين همه گرفتارىها كه دارند انجام دادهاند، اين بايد گفته بشود كه مردم بفهمند كه در اين چند سال با همه گرفتارىها چه شده، برايشان چه كرده است دولت. اين يك مطلبى بود كه بايد عرض كنم كه، ما قصور كرديم در آن و بايد جبران بكنيم.
دولت شما، دولت محرومين است، يعنى بايد براى محرومين كار كنيد
مطلب ديگر اين است كه خوب شما هم مىدانيد كه مردم اين دولت را و اين جمهورى را بپا كردند و آن هم، نه همه مردم، اين مردم پابرهنه، اين بازارى و اين متوسطين و اين محرومين. فشار روى اينها بوده است، يعنى فشار انقلاب روى دوش اين محرومين بوده. شما -، اگر در خيابانها، در تظاهراتى كه مردم كردند در زمان رژيم سابق و بعد از او در اوايل انقلاب، اگر يك كسى بررسى كرده بود، مىديد كه در بين اينها از آنهايى كه مرفهاند چند نفرند و محرومين چقدرند؟ محروميناند كه اين كار را كردند. بنابراين، دولت شما دولت محرومين است، يعنى، بايد براى محرومين كاربكنيد. و از امورى كه لازم است عرض كنم، اين است كه شما مىدانيد و ذكر هم كرديد مكرر كه دولت بدون پشتيبانى مردم نمىتواند كار انجام بدهد. يعنى آن دولتهايى مىتوانستند كه بدون پشتيبانى مردم انجام بدهند كارشان را انجام بدهند كه براى مردم نمىخواستند كار كنند، آنها مىخواستند براى اربابهاى خودشان كار بكنند و روى آن مبنا مجهز براى آن جهت بودند. اما كارى به اين نداشتند كه حالا در بلوچستان چه مىگذرد، در كرمان چه مىگذرد، در جاهاى ديگر چه مىگذرد؟ اين را - به آن كارى نداشتند و شما كه مىخواهيد براى همه خدمت بكنيد، براى چهل ميليون جمعيت، يك دولت محدود نمىتواند كار بكند، بايد چهل ميليون جمعيت را در صحنه نگه دارد و نگهدارى به اين است كه شما بازار را مىخواهيد نگه داريد، بازار را شريك كنيد در كارها، بازار را كنار نگذاريد، يعنى، كارهايى كه از بازار نمىآيد و معلوم است كه نمىتواند بازار انجام بدهد، آن كارها را دولت انجام بدهد. كارهايى كه از بازار مىآيد، جلويش را نگيريد، يعنى، مشروع هم نيست. آزادى مردم نبايد سلب بشود، دولت بايد نظارت بكند. مثلاً، در كالاهايى كه مىخواهند از خارج بياورند مردم را آزاد بگذارند، آن قدرى را كه مىتوانند، هم خود دولت بياورد، هم مردم. لكن دولت نظارت كند در اين كه يك كالاهايى كه برخلاف مصلحت جمهورى اسلامى است، برخلاف شرع است، آنها را نياورند. اين نظارت است. همچو نيست كه آزادشان كنيد كه فردا بازارها پر بشود از آن لوكسها و از آن بساطى كه در سابق بود. اما راجع به تجارت، راجع به صنعت، راجع به اينها اگر مردم را شريك خودتان نكنيد، مؤفق نخواهيد شد. يعنى نمىشود يك جمعيت كثيرى را بدون شركت خود جمعيت، بدون شركت، مثل اين است كه ما بخواهيم چيز را كشاورزى را ما، خود دولت بكند، خوب! كشاورزى كه نمىتواند دولت كشاورزى بكند. كشاورزى را دولت بايد تأييد بكند تا كشاورزها كشاورزى كنند. تجارت هم همين جور است. صنعت هم همين جور است. صنايعى كه مردم ازشان نمىآيد، البته بايد دولت بكند، كارهايى را كه مردم نمىتوانند انجام بدهند، دولت بايد انجام بدهد. كارهايى كه هم دولت مىتواند انجام بدهد و هم مردم مىتوانند انجام بدهند، مردم را آزاد بگذاريد كه آنها بكنند، خودتان هم بكنيد، جلوى مردم را نگيريد. فقط يك نظارتى بكنيد كه مبادا انحراف پيدا بشود، مبادا يك وقتى كالاهايى بياورند كه مخالف با اسلام است، مخالف با صلاح جمهورى اسلامى است. اين يك مسألهاى است كه بسيار مهم است در نظر من. من كراراً هم گفتم، آقايان هم وعده دادند
ولى نمىدانم چقدر عمل شده! در هر صورت اين هم از مسائلى است كه بسيار اهميت دارد و ما بايد چه بكنيم.
وزارتخانهها و ادارات يك جورى باشد كه نارضايى ايجاد نكند
مسأله ديگرى كه عرض مىكنم، اين است كه آقايانى كه الان رأى اعتماد گرفتند از مجلس و احساس مىكنند كه مسؤوليتشان زيادتر شده است براى اين كه خوب رأى دادند اين بالايى مجلس دارد و من بايد از مجلس تشكر كنم راجع به اين، اينها بايد حالا فكر اين معنا باشند كه مردم را داشته باشند و يكى از راههايش اين است كه وزارتخانهها و ادارات يك جورى باشد كه نارضايى ايجاد نكند، به نظر مىآيد كه اگر چنانچه در هر وزارتخانهاى از طرف يا آقاى رئيس جمهور يا فرض كنيد كه آقاى نخستوزير يك چند، دو سه نفرى باشند براى اين معنا كه اگر چنانچه در آن اداره، در آن وزارتخانه از خود اهالى وزارتخانه شكايت داشتند، به اينها بگويند. اين اصل نفس اين كار مؤثر است در اين كه در وزارتخانهها اگر بنا باشد يك كارى انجام بشود، برخلاف نشود. شما مىدانيد كه ما وارث يك كسى هستيم يك رژيمى هستيم، كه سر تا پاى اداراتش ، الا يك عدهاى، دنبال اين بودند كه منافع خودشان را حفظ كنند و دنبال اين بودند چه بكنند. از آنها، هستند الان در جمهورى اسلامى، نمىتوانيم بگوييم نيستند، همه جا هستند و ممكن است كه اينهايى كه هستند بخواهند مردم را ناراضى كنند. اصل خطش اين باشد كه مردم را ناراضى كنند، چه، بهتر اين است كه مردم را در ادارات ناراضى كنند. اصل خطش اين باشد كه مردم را ناراضى كنند، چه بهتر اين است كه مردم را در ادارات ناراضى كنند. فرض كنيد يك نفر برود در يك ادارهاى، اين جا كارش را خوب انجام ندهند، اين به او مراجعه كند، آن به او مراجعه كند. من نمىگويم كه هست اين جور، لكن متوجه باشيد كه مبادا يك همچو مسائلى واقع بشود. و بهتر اين است كه يك همچو عملى انجام بگيرد كه مردم هم توجه به اين داشته باشند كه يك مرجعى دارند كه اگر در اداره يك كسى يك ضد انقلابى بود، خواست يك فضولىاى بكند، يك مرجعى دارند كه به آن مرجع بروند مراجعه كنند. و هم، خود اين عمل فى نفسه مؤثر در اين است كه جلوگيرى كند از بعضى از امور. و بالاخره ما مردم را لازم داريم، يعنى، جمهورى اسلامى تا آخر مردم را مىخواهد. اين مردمند كه اين جمهورى را به اين جا رساندند و اين مردمند كه بايد اين جمهورى را راه ببرند تا آخر، و اين شما آقايان هستيد كه مردم را مىتوانيد، وزارتخانههايتان مىتواند، اداراتتان مىتواند راضى نگه دارد و مىتواند خداى نخواسته اشخاصى در آن باشند كه ناراضى باشند. و اين را با قاطعيت عمل كنيد. التزام شما نداريد كه هر كس از سابق در اين اداره بوده، حالا اگر چنانچه ضد انقلاب هم باشد، بايد باشد. اين را بيرونش كنيد برود سراغ كارش، اگر يك كسى است مىخواهد ضدانقلاب باشد، اما اگر كسانى هستند كه از روى نادانى از چى خوب ارشادشان كنيد، توجيهشان كنيد كه كارها را انجام بدهند و مردم را ناراضى نكنند. در هر صورت ما بايد دنبال اين معنا باشيم كه مردم را نگه داريم و همين طورى كه آقايان مىگويند، بدون پشتيبانى مردم نمىشود كاركرد و پشتيبانى هم به اين نيست كه مردم الله اكبر
بگويند اين -، اين پشتيبانى نيست. پشتيبانى اين است كه همكارى كنند، همكارى اين است كه در تجارت همكارى كنند، شما مجال به آنها بدهيد همكارى كنند. وقتى اين مجال را شما داديد، مردم كمك شما هستند و اين طور نيست كه بازار، مثلاً، سرتاتهاش راخداى نخواسته يك اشخاص فاسد، در يك بازار، البته پيدا مىشود يك عدهاى فاسد و يك عدهاى سودجو هم پيدا مىشود، معلوم است اين، اما مردم صحيح و مردم متدين و مردم كاردان زياد هست در بازار. عامه بازار هم آن طور نيست كه خلافكار باشد. البته يك عده هم هستند. در چه جمعيتى است كه نيست اين چنين؟ همه جمعيتهااين طور. مثلاً يك عده فاسد هم درشان هست. بنابراين بايد ما مجال بدهيم به همه اينها، همان طورى كه در كشاورزى شما عمل مىكنيد، كه پشتيبانى مىكنيد و كشاورزى را آنها مىكنند، شما پشتيبانى را مىكنيد، در اين طور امور هم چيزهايى را كه مردم ازشان كار بر مىآيد، معنى پشتيبانى اين است كه خود آنها عمل بكنند، اگر اين طور عمل بشود، هم سرمايههايى كه ممكن است نياورده باشند، وارد مىشود در بازار و هم در چيز بانكهاو هم مردم كمك كار مىشوند و مطمئن مىشوند، و هم اشخاصى كه خيال مىكنند كه جمهورى اسلامى نمىخواهد براى مردم كار كند، مىفهمند كه كار مىكند و چه مىكند، و هم اشخاصى كه در خارج هستند و ضد انقلاب نيستند، لكن بيخودى ترساندندشان، يعنى، تبليغات خارجى اين بيچارههارا ترساندند كهاى مبادا برويد تهران! همچو كه از در وارد بشويد، فوراً پاسدارها شما را مىگيرند و چه مىكنند! خوب، اين تبليغاتى است كه در دنيا دارد مىشود بر ضد ما. ما بايد يك كارى بكنيم كه اين تبليغات را خنثى كنيم و با تبليغات، ما زورمان به آنها نمىرسد براى اين كه ما يك تبليغات محدود داريم، آنها يك تبليغات غيرمحدود دارند، دنيا دست آنهاست و تبليغاتشان غيرمحدود است.
بايد به همه دولتها بگوييم كه ديگر خيال آمدن به اين جا را از سرتان بيرون كنيد
و بايد هم اين معنا را، ما به همه دولتها، به همه جا بگوييم كه ديگر خيال اين كه بخواهيد بياييد اين جا و دوباره يك كارى انجام بدهيد، اين را از سرتان بيرون كنيد. يعنى، دنيا ديگر اين را نمىتواند قبول كند. دنيا ديگر وضعش جورى شده است كه نمىتواند قبول كند كه همه بنده باشند و يك عدهاى آقا باشند، اين نمىشود. نمىشود كه آمريكا و فرانسه و شوروى و يكى دو تا ديگر آقا باشند و همه، فرض كنيد چندين ميليارد جمعيت دنبال آنها باشند و مطيع آنها باشند، اين گذشت وقتش. بايد اينها خودشان را تصحيح بكنند و بفهمند كه مسأله گذشته است كه شما بخواهيد، كه خير، باز هم مثل سابق باشيد. اين سابق يك جور ديگرى بود، دنيا الان جور ديگرى شده، تحولات ديگرى شده و ايران هم اثبات كرد اين مطلب را كه مىشود در مقابل همه چيز ايستاد و بايد آنها هم كه نشستند آن جا و فساد مىكنند و يك انفجارى مىكنند و يك ترقه در مىكنند، اينها بدانند كه اينها ديگر تأثيرى ندارد، جز اين كه مردم متنفرتر مىشوند از آنها. هر چه هم بخواهند خودشان را تبرئه كنند، مردم مىگويند شماييد براى اين كه وضعتان را جورى كرديد كه هر جا فسادى واقع بشود مىگويند اينها هستند، منافقين
هستند نمىدانم سلطنت طلب هستند، اين طورى. چرا بايد وضعتان را اينجور بكنيد كه هر فسادى را به شما نسبت بدهند؟ آن وقت هم بنشينيد آن جا، بگوييد كه ما بله، مردم با ما هستند و ما چطور هستيم و مردم چه بكنند و دستور بدهيد! اينها حرفهاى بچهگانهاى است كه عمرتان را ضايع مىكنيد و از ايران هم كه فرار كرديد و فرانسه هم كه طرفدار شما هست. آن جا برويد بنشينيد. همان جا از فرانسه ارتزاق كنيد و از ساير جاها. البته اين حرفهايشان هم براى همان است والا همچو نيست كه اين قدر نادان باشند كه حالا ايران، همهشان چشم به راه آنها هستند كه چرا نيامديد يا كاغذ فدايت شوم برايشان مىنويسند! خود آنها مىدانند اين را، اما براى اين كه دل آنها را به دست بياورند از اين حرفها مىزنند و از اين طرحها مىدهند كه ارتزاق كنند. خوب! اگر همين است خوب بكنند، ارتزاقشان را بكنند واللهم اشغل الظالمين بالظالمين انشاءالله، اميدوارم كه هم مؤفق و مؤيد باشيد و عمده اين است كه براى اين مستضعفينى كه به شما خدمت كردند، خدمت بكنيد و خدمت هم به اين است كه آنها را بازارىها را در كار وادار كنيد، شريك كنيد. كسانى كه مىتوانند صنعت كوچك درست كنند، آنها صنعتهايشان را حفظ بكنيد و ساير كارها، آنهايى كه البته دولت نمىتواند، آن دولت مىتواند و ديگران نمىتوانند، آنها بايد بكنند. و من اميدوارم كه انشاء الله مؤفق و مؤيد باشيد و سلامت.
والسلام عليكم و رحمه الله