پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
سه شنبه 12 اردیبهشت 1391 2:09 AM
بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور، رئيس ديوان عالى كشور، نخستوزير، اعضاى هيأت دولت و گروه كثيرى از مسؤولين لشكرى و كشورى به مناسبت ميلاد امام رضا(ع)
از صدر اسلام تا آخر نگذاشتند كه يك حكومت دلخواه اسلام به وجود بيايد
بسم الله الرحمن الرحيم
متقابلاً اين عيد سعيد را بر همه آقايان و همه ملت بزرگ ايران و همه مسلمانان جهان بلكه همه مستضعفان تبريك عرض مىكنم و از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه به بركت اين عيد مبارك، بركاتش را بر مسلمين بفرستد و مسلمين را بيدار كند و دست ستمكاران را از بلاد مسلمين كوتاه بفرمايد. من بسيارى از اوقات از دو امر متأسفم كه يكىاش از ديگرى بيشتر تأسف دارد. يكى اين كه در تمام دوره از صدر اسلام، نبوت، تا آخر نگذاشتند كه يك حكومت دلخواه اسلام وجود پيدا بكند. زمان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم آن همه گرفتارى و جنگهاو آن مخالفتها بود و نشد كه حكومت به طور دلخواهى كه ايشان مىخواهند، متحقق بشود. در زمان ساير ائمه عليهم السلام، ائمه عليهم السلام هم، حتى زمان حضرت امير كه مواجه بود با آن جنگهاى داخلى و آن منافقهايى كه از كفار بدتر هستند و نگذاشتند حكومت شكل بگيرد به طورى كه دلخواه باشد. اگر گذاشته بودند، مهلت داده بودند، ولو در يك دوره كوتاهى حكومت تحقق پيدا كرده بود، آن الگويى كه آنها به عالم نشان مىدادند، براى بشر تا آخر يك درس بزرگى بود و ما بايد متأسف باشيم براى اين امر كه محروم شديم از يك همچو بركت بزرگى.
ما بايد متأسف باشيم كه از قرآن دستمان كوتاه است
و امر دوم كه باز نگذاشتند و نشد كه ائمه ما عليهم السلام آن طورى كه مىخواستند بروز بدهند حقايق را، اين هم بسيار مورد تأسف است، تأسف اين از تأسف او بالاتر است، اين چه علمى بوده است كه نزديك وفات، حضرت رسول (ص) بيخ گوشى به حضرت امير (ع) فرموده است و ايشان به حسب روايت مىفرمايد كه هزار باب از علم (ياهزار علم، هر كدام چه) براى من حاصل شد. اين علم معمولى كه دست ما هست، دست فقها هست، دست فلاسفه هست، دست عرفا هست، اين نيست. آن چه بوده است كه حضرت امير مىگويد كه من علم جم دارم، هيهنا علوم جمه لكن حمله (1) نيست،
اين علم فقه نبوده، علم فقه را تعليم كردهاند، هيچ در او قصورى نشده است، اين فلسفه و اين چيزهايى كه دست ماهاست اينها هم نبوده است و اين مورد تأسف است كه مهلت ندادند به اينها، نشد. در آنوقت حملهاى كه آنها مىخواستند نبود و آن علوم با خود آنها به ملاءاعلى رفت و ما بايد تا آخر دنيا تأسف از اين بخوريم كه از آن هيچ بهره نداريم و او بلااشكال از اين علوم رسمى كه دست بشر است و دست مسلمين است، از اينها خارج است، براى اين كه اينها حمله داشتند، آن كه حمله نداشته است، آنكه مورد تأسف خود ائمه عليهم السلام بوده است كه پيدا نكردند كسانى را كه به آنها تعليم بدهند آن علوم را و قرآن كه مخزن همه علوم است، نشد كه آنها تفسير كنند و آن معارف كه در قرآن هست آنها بيان كنند براى ما. اينها از تأسفهايى است كه ما بايد در گور ببريم. قرآن الان در حجاب است، مستور است اين قرآن. بعضى آيات قرآن است كه گرچه بشر يا فلاسفه يا عرفا تا يك حدودى در موردش صحبت كردند، لكن آنكه بايد باشد، نشده است و نمىشود. قرآن هم براى من خوطب به امده است. انما يعرف القرآن من خوطب به (2) اگر مقصود معانى عرفيه بود، كه مردم همه مىفهمند معانى عرفيه را، اين چى بوده است؟ و ما بايد تا آخر متأسف باشيم. حضرت رضا سلام الله عليه كه با آن نيرنگ ايشان را بردند، الزاماً بردند به آن جا و خواستند ايشان را چه بكنند، معلوم بود كه از اول بنابراين نيست، نگذاشتند كه اينها يك حكومتى به دستشان بيايد، يك مجالى به دستشان بيايد كه لااقل تعليمات را بكنند. براى حضرت صادق (ع) هم كه مجال بود براى اين كه علم فقه را بايد توسعه بدهند و بيان كنند و بعضى از مسائل البته غيرفقهى هم بوده است، لكن سرگرمى ايشان به آن علومى كه نمىشد كه معطل بماند و علم شريعت بود، اين هم باز نگذاشتند، نشد. حمله هم نداشتند، حمله فقه بود، اما حمله آن علوم نبود.
بنابراين، ما بايد در اين امور متأسف باشيم كه از قرآن دستمان كوتاه است. اين تفسيرهايى كه بر قرآن نوشته شده است از اول تا حالا، اينها تفسير قرآن نيستند، اينها البته يك ترجمههايى، يك بويى از قرآن بعضىشان دارند، والا تفسير اين نيست. در هر صورت انالله وانااليه راجعون، آن كه از دست ما رفت، حكومت عدل الهى هم كه تحقق پيدا نكرد كه ما بفهميم بايد چه بكنيم.
اين كه ايران را مىكوبند، به ايران خيلى كار ندارند، به اسلام كار دارند
حالا هم كه خداى تبارك و تعالى تؤفيق به اين ملت داد و دست عنايتى به سر اينها كشيد، مىبينيد كه با اين حكومت چه مىكنند. مجال نمىدهند كه عرضه بكنند دست اندركاران ما اسلام را. هر مطلبى كه در عالم واقع مىشود، يك فسادى واقع مىشود، دست ايرانىها در آن هست و دست حكومت ايران در آن هست! اين تبليغات است ديگر. در بحراحمر يك چيزى واقع مىشود، در كانال سوئز يك
چيزى واقع مىشود، اين ايرانىهايند كه اين كار را مىكنند البته اين تبليغات سوء يك جهت، ولو برخلاف هست، لكن يك جهت حسن هم دارد و آن اين است كه دنيا مىفهمد كه يك قصهاى در ايران هست. در شب و روز تبليغات بر ضد ايران و اسلام و اينها هست. اينكه اسلام را اين طور، ايران را اين طور مىكوبند، اينها به ايران خيلى كار ندارند، به اسلام كار دارند. مىدانند كه اگر اين چيزى كه ايران مىخواهد تحقق پيدا بكند، دست آنها از همه منافعشان در همه جا كوتاه مىشود. شما ملاحظه مىكنيد امروز با همه اين سختىها و گرفتارىهايى كه براى ايران پيش آمده است و يك دل و يك جهت دنيا برخلاف اسلام هست، و به اندازه انگشتان دست، ما در دنيا همراه نداريم، مع ذلك ببينيد جلوه اسلام تا كاخهاى كرملين هم كشيده شده است، تا كاخهاى سفيد هم كشيده شده است، در آمريكاى لاتين هم رفته است، آفريقا هم رفته است، مصر هم رفته است، ملزم كرده آنها را به اين كه اظهار اسلام بكنند. ما مىدانيم كه آنها به اسلام اعتقاد ندارند، بلكه مخالفند، لكن اين جلوهاى كه از ايران منعكس شد به خارج، آنها هم كه به اسلام اعتقاد ندارند حالا مىگويند اسلام بايد باشد، حدود اسلامى بايد باشد. اين، بركت اين جلوهاى است كه از ايران شده است، نه اين كه آنها مسلمان شدهاند حالا. ادبه العصا، حتى صدام هم مىگويد، نماز مىخواند، حالا نماز غلطى خواند. همه زاهد و عابد و مسلمان شدهاند و اين، يك مسأله است، دست كم نبايد اين را گرفت. اين يك مسألهاى است كه به ما نويد مىدهد كه انشاء الله اين نور الهى توسعه پيدا مىكند و نصرت خداى تبارك و تعالى دنبال اين كه شما، ملت ايران مىخواهد نصرت خدا را بكند، دنبال اين نصرت خدا هست، وعده كرده خدا، لكن ما بايد فكر اين باشيم كه ما نصرت اسلام را بكنيم، نصرت خدا را بكنيم. ما در فكر اين باشيم كه براى خدا كار بكنيم و نصرت دين خدا بكنيم. اگر ما اين كار را انجام داديم، وعده خدا بلااشكال تحقق پيدا مىكند و نصرت او هم دنبال اين هست. خوب! در اين جنجال عظيم دنيا بر ضد ما، تكليف ما چى است؟
اين كه من هميشه عرض مىكنم كه همه آقايان در هر جا هستند، چه علماى بلاد بلاد ايران و چه ائمه جمعه و جماعات و چه مجلس محترم شوراى اسلامى و چه دولتمردان، آنها همه دست به دست هم بدهند تا اين كه اين بار را بتوانند به مقصد برسانند، براى اين است كه يك گلههايى از هم دارند، يك نقايصى مىبينند، البته تذكرش خوب است، اماهاى و هوى خوب نيست، انتقامجويى خوب نيست. بايد ما در فكر اسلام باشيم. اگر در فكر خودمان هم هستيم، اگر فكر منافع خودمان هم هستيم، بايد فكر اسلام باشيم كه اسلام منافع ما را تأمين مىكند. اگر ما اهل دين هستيم كه بايد اسلام را با چنگ و دندان حفظ بكنيم و اگر اهل دنيا هستيم، دنياى ما هم به اسلام بستگى دارد.
بايد طريقههايى را انتخاب كنيم كه به طور سلامت با هم برخورد كنيم
امروز اگر چنانچه خداى نخواسته يك خللى وارد بشود در اين جمهورى اسلامى، نمىدانيد كه با ما چه خواهند كرد، و مىدانيد انشاءالله، بايد هم بدانيد. بايد احساس خطر بكنيد براى جمهورى
اسلامى و همه احساس خطر بكنيد. ما بين راه هستيم و نتوانستيم تا حالا آن كه مىخواهيم متحقق كنيم و تا همين مقدارى هم كه آمديم، ملتها متوجه شدند به ما، ملتها بيدار شدند و بيدارتر مىشوند. خود ما متوجه باشيم كه كارهايى انجام بدهيم و طريقههايى را انتخاب كنيم كه به طور سلامت با هم برخورد كنيم. اگر هم اشكال داريم، مثل اشكال طلبههاى مدرسه با هم رفتار كنيم، دوستند با هم. خوب! آقايانى كه بسيارىشان اهل مدرسهاند، دوستند، رفيقند، برادرند، سر يك مبحثى داد و قال هم با هم مىكنند، بعد از اين كه مباحثه تمام شد، با هم مىنشينند چاى مىخورند و دوستى مىكنند. شما با هم دشمنى نداريد. شما همه يك مقصد داريد و آن اين است كه به آن چيزى كه اسلام فرموده است برسيد. اميد است كه برسيد انشاءالله. وقتى مقصد واحد باشد و مقصود همه يك مطلب باشد و آن اسلام، بايد فكر بكنيد كه اگر يك صحبتى بر خلاف باشد كه يك وقت خداى نخواسته به حيثيت جمهورى اسلامى صدمه بزند، از آن جلوگيرى كنيد، خودتان را باز داريد از او. در عين حالى كه در همه جا بايد مناقشه باشد، لكن مناقشات طلبگى، مناقشات علمى، در محضر علماى بزرگ هم مثل ميرزاى شيرازى كه دوتادرس از قرارى كه براى من نقل كردند دو تا درس ايشان مىگفتند و پنج ساعت هم طول مىكشيد، همه داد و قالها بوده است، اما مخاصمه نبوده، مباحثه بوده. يك وقت مخاصمه هست، اين طرف مىخواهد او را بكوبد، آن طرف مىخواهد او را بكوبد، اين، نه راه اسلام است، نه مقصد اسلامى مىتواند داشته باشد، مقصد اسلامى نمىشود. يك وقت مباحثه است و مطلب را گفتن است و صحبت كردن، اين البته بايد باشد. بايد معايب را گفت، بايد دنبال مطلب رفت، بايد نقايص را گفت، لكن رويهمرفته ما بايد همه امور را بسنجيم، يعنى، وضع امروزى ما با دنيا و گرفتارى ما در دنيا و در كشور خودمان. با اين وضع ما بايد برخورد بكنيم، يعنى، با اين ديد كه مسائل را روى هم بريزيم و جنبههاى مخالف و موافقش را با هم جمع بكنيم و درست تأمل بكنيم و تعمق بكنيم و آن وقت وارد كار بشويم.
از چيزهايى كه من بايد هم عرض كنم اين است كه يك مطلبى كه وقتى واقع مىشود در بين دولتىهايا بين مجلسىها يا نطقهاى مجلسىها، يك وقت اين است كه راديو اين را ذكر نمىكرد، خود دربسته بود، اين آن قدرها ضرر نداشت. اما حالا كه بنابراين است و خوب هم هست كه راديو مردم را در جريان بگذارد، به مجرد اين كه يك اختلافى در مجلس پيدا مىشود، منعكس مىشود در همه ملت و آن كه خيلى خطرناك است، اين است كه منعكس مىشود در سپاه، در ارتش. ما كه مىخواستيم به همه دنيا كه دنبال اين هستند كه ارتشششان از امور سياسى كنار باشد، آنها يك چيزى مىفهمند كه مىگويند اين را، ما كه مىخواهيم كه سپاه و ارتش جندالله باشند و دستهبندى نداشته باشند و جهات سياسى را كنار بگذارند، براى اين كه اگر جهات سياسى و مناقشات سياسى و مناقشات سياسى در سپاه رفت و در ارتش رفت، بايد فاتحه اين سپاه و ارتش را ما بخوانيم. اين جهت را بايد آقايان متوجه باشند. مملكت از خودتان است، مجلس از شماست، دولت از شماست، ارتش از شماست، سپاه از شماست، همه از شماست. شما بايد توجه بكنيد به اين كه مسائل شما منعكس مىشود در همه كشور و همه دنيا. يك
كلمهاى كه يكى در اين جا مىگويد، تعبيرش مىكنند در تبليغات دنيا و رسانههاى گروهى دنيا، تاويل مىكنند و شروع مىكنند به ايران حمله كردن. با اين كه مقصد آن گوينده اين نيست، لكن آنها يك راهى پيدا مىكنند براى اين كه چه بكنند. در عين حالى كه دولت مىگويد كه اين مين گذارىها ، اين دزدىهاى دريايى و دزدىهاى هوايى به ما مربوط نيست و ما با آنها مخالفيم و ما جايز نمىدانيم كه يك دسته مردم بيگناه را بردارند از يك طرف به يك طرف ديگر ببرند و آن قدر مورد خوف و ترس آنها بشوند، در عين حال اين را يك كلمهاى نقل مىكنند، مىگويند: لكن در راديوى ايران گفته است، تعريف كرده از اينهايى كه ربودند چيز را. با آنهايى كه البته اين يك چيز غلطى است در راديو و بايد جلويش گرفته بشود جدا. راديو نبايد همين طور بىتوجه و بدون فهم يك مسائلى را بگويد و ايران را مفتضح كند. اگر يك كلمه يك وقتى اينها گفتند، خوب، ربطى به دولت ندارد. لكن راديو و چيز را آنها حساب مىكنند كه مربوط به دولت است و سخنگوى دولت است. بايد اينها توجه به اين مسائل بكنند و مع الاسف، درست گردانندگان اينها نمىتوانند چيزها را بفهمند. چطور يك مطلبى كه برخلاف عواطف دنياست، بر خلاف اسلام است، بر خلاف عقل است، ما تأييد مىتوانيم بكنيم؟ از يك جايى يك دسته را بر مىدارند مىروند به يك دسته ديگر، يا مينگذارى مىكنند در يك جايى، مينگذارى كردن در يك جا، معنايش اين است كه يك عدهاى كه اصلاگناهى ندارند، آنها هم از بين بروند. چطور اسلام اجازه اين را مىدهد؟ چطور ايران اجازه اين را مىدهد؟ چطور جندالله اجازه اين را مىدهد؟ چطور دولت ايران، مجلس ايران اجازه اين را مىدهند؟ لكن ببينيد كه ما در چه گرفتارى هستيم، كه هر مطلبى كه واقع مىشود، گردن ما مىگذارند. ما بايد خيلى توجه بكنيم. يعنى شما همه آقايان پاسدار اسلام هستيد، مجلس پاسدار اسلام است و دولت همين طور و ارتش همين طور و سپاه همين طور. براى سپاهى جايز نيست كه وارد بشوند به دسته بندى و آن طرفدار آن يكى، آن يكى طرفدار آن يكى. به شما چه ربط دارد كه در مجلس چه مىگذرد؟ در امر انتخابات باز هم به من اطلاع دادند كه بين سپاهىها هم باز صحبت هست. خوب! انتخابات در محل خودش دارد مىشود، جريانى دارد، به سپاه چه كار دارد كه آنها هم اختلاف پيدا كنند. براى سپاه جايز نيست اين، براى ارتش جايز نيست اين. سپاهى را از آن تعهدى كه دارد، از آن مطلبى كه به عهده اوست باز مىدارد و همين طور ارتش را. و ما در گفتارمان، در كردارمان كه در محضر خداى تبارك و تعالى واقع است، بايد فكر بكنيم كه اين مطلبى را كه ما امروز مىخواهيم بگوييم، آيا در يك محيط سربسته است كه هر چه بخواهيم بگوييم؟ يا در يك محيط سربازى است براى همه دنيا. وقتى مطلب اين طورى است كه ما يك كلمهاى كه بگوييم در همه دنيا منتشر مىشود، ما بايد فكر بكنيم كه اين مطلبى كه مىخواهيم بگوييم، اين صحبتى كه مىخواهيم بكنيم، آيا به صلاح كشورمان است؟ به مجرد اين كه خلاف سليقه شماست، خوب! سليقه شما اين نيست، مطلب را مىگوييد، با آرامش مىگوييد، به جورى كه دولت را، يا مجلس را يك وقت خداى نخواسته اسباب لكه دار شدن آنها نباشد، اسباب تضعيف نباشد. اين يك مطلبى است همگانى و عهده اين مطلب به عهده همه ما هست، كلكم راع و كلكم مسؤول همه
مسؤول هستيم در اين مسائل. آنها از هر راهى كه دستشان برسد شروع مىكنند به تبليغات. صدام هر وقت كه مجال پيدا بكند، بدبخت مىگويد: ما هر وقت بخواهيم، جزيره خارك را با خاك يكسان مىكنيم. ما از روحيه او متوجه هستيم كه اگر يك آن فرصت پيدا بكند و قدرت پيدا كند، جزيره خارك كه هيچى، تهران را هم از بين مىبرد. يك همچون موجود خبيثى است، لكن نمىتواند. تودهنى خورده است او. خوب الان در عراق هم آشفته است كارش. قدرتهاى بزرگ هم معلوم نيست ديگر حالا صدام را همچو قبول داشته باشند. ولى آنها مىگويند، ولو اين كه حالا در بين خودشان يك لافى زده باشند، يك صحبتى كرده باشند، رسانههاى گروهى هم شروع مىكنند، پرزيدنت صدام حسين ديروز در بين مردم چى گفت، و آن جايى كه نشان شجاعت به آنهايى كه فرار كرده بودند، نشان شجاعت داد، در بين آنها چه گفت! اينها مسائلى است كه گفته مىشود. خوب! آدم چه بكند؟ لكن ما بايد توجه بكنيم، ما بايد واقعاً متوجه به خدا باشيم، ما بايد خودمان را در محضر خدا ببينيم در همه وقت. و خداى تبارك و تعالى حاضر و ناظر است بر اقوال ما، بر قلوب ما، بر همه چيز حاضر است و در محضر او واقع مىشود.
الان جمهورى اسلامى پاى بند اشخاص نيست
اين را من به اينهايى كه در خارج رفتند و آنهايى كه در جاهاى ديگر هستند و دل خودشان را خوش كردند، مىگويم كه، اين جمهورى اسلامى را شما نمىشناسيد. هى مىگوييد ما اسلام شناسيم، ما نمىدانم جامعه شناسيم! شما ملت خودتان را نمىشناسيد، اگر مىشناختيد به اين روز نمىافتاديد. اگر شما بشناسيد ملت ايران را، مىدانيد كه الان جمهورى اسلامى پاىبند اشخاص نيست. هى ننشينيد بگوييد كه كيك در حال احتضار است و ديگر لال شده و نمىدانم چى شده! اين دلخوشىها را به خودتان ندهيد. شما حالا دو سه سال است كه هى مىگوييد دوماه ديگر اين جمهورى از بين مىرود. بحمدالله جمهورى به قدرت خودش باقى است، ارتش ما قدرتش باقى است، سپاه پاسداران ما، بسيج ما، ژاندارمرى ما، همه، ملت ما، يك ملت بيدارى است. يك ملتى است كه جوان را مىدهد و مادرهايى هستند كه جوانهايشان را مىدهند و باز هم مىآيند مثل شير غران مىگويند كه ما حاضريم باز. يك همچو ملتى را يك نفر برود يا باشد نمىشود. آن روز كه مركز حزب جمهورى را منفجر كردند و آن عزيزان را از بين بردند، گفتند: يكى دونفر ديگر از بين برود، ديگر تمام شده است. آنها خيال مىكنند به يكى دو تا يا چهار تا پنج تا امثال ماها جمهورى اسلامىاست. جمهورى اسلامى، همه افرادش الان توجه به مسائل دارند. الان در دهات هم انسان وقتى مىبيند كه يك صحبتى مىكنند، آن دهاتى كه پشت چيز ايستاده و دارد كار مىكند، صحبت مىكند، باز يك صحبت سياسى و يك مسأله مىگويد. با يك همچو ملتى نمىشود كه شما خيال كنيد بنشينيد و هى فكر كنيد كه اگر كيك مرد، چه مىشود؟ نه! نخواهد شد.
من اميدوارم كه انشاء الله ماها توجه به مسائل، توجه به مصالح اسلامى داشته باشيم و روى
مصالح عمومى اسلامى، روى مصالحى كه ما الان در كشورمان هست، روى گرفتارىهايى كه ما الان در كشور داريم، با اين انگيزه، آن وقت در هر جا صحبت مىخواهيم بكنيم، بكنيم و هر مناقشهاى داريم مناقشه بكنيم، لكن با اين توجه. من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه آقايان را، خصوصاآقايانى كه دست اندر كار هستند، مشغول خدمت هستند به اين كشور عزيز، از خداى تبارك و تعالى سلامت همه را مىخواهم و اميدوارم كه خداوند به همه ما، به همه شما تؤفيق بدهد كه به اين ملت خدمت بكنيم. به اين ملت مظلومى كه در طول تاريخ مظلوم بوده است و ستمهايى كه از شاهنشاهى ديده است هيچ كس نديده از كسان ديگر، حالا كه مىخواهند يك نفس راحت بكشند، اميدوارم كه ما خدمتگزارشان باشيم و بتوانيم خدمت كنيم به آنها. والسلام عليكم و رحمه الله