0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:09 AM

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 26

تاريخ: 18/5/63

بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور، رئيس ديوان عالى كشور، نخست‏وزير، اعضاى هيأت دولت و گروه كثيرى از مسؤولين لشكرى و كشورى به مناسبت ميلاد امام رضا(ع)

از صدر اسلام تا آخر نگذاشتند كه يك حكومت دلخواه اسلام به وجود بيايد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

متقابلاً اين عيد سعيد را بر همه آقايان و همه ملت بزرگ ايران و همه مسلمانان جهان بلكه همه مستضعفان تبريك عرض مى‏كنم و از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه به بركت اين عيد مبارك، بركاتش را بر مسلمين بفرستد و مسلمين را بيدار كند و دست ستمكاران را از بلاد مسلمين كوتاه بفرمايد. من بسيارى از اوقات از دو امر متأسفم كه يكى‏اش از ديگرى بيشتر تأسف دارد. يكى اين كه در تمام دوره از صدر اسلام، نبوت، تا آخر نگذاشتند كه يك حكومت دلخواه اسلام وجود پيدا بكند. زمان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم آن همه گرفتارى و جنگ‏هاو آن مخالفت‏ها بود و نشد كه حكومت به طور دلخواهى كه ايشان مى‏خواهند، متحقق بشود. در زمان ساير ائمه عليهم السلام، ائمه عليهم السلام هم، حتى زمان حضرت امير كه مواجه بود با آن جنگ‏هاى داخلى و آن منافق‏هايى كه از كفار بدتر هستند و نگذاشتند حكومت شكل بگيرد به طورى كه دلخواه باشد. اگر گذاشته بودند، مهلت داده بودند، ولو در يك دوره كوتاهى حكومت تحقق پيدا كرده بود، آن الگويى كه آنها به عالم نشان مى‏دادند، براى بشر تا آخر يك درس بزرگى بود و ما بايد متأسف باشيم براى اين امر كه محروم شديم از يك همچو بركت بزرگى.

ما بايد متأسف باشيم كه از قرآن دستمان كوتاه است‏

و امر دوم كه باز نگذاشتند و نشد كه ائمه ما عليهم السلام آن طورى كه مى‏خواستند بروز بدهند حقايق را، اين هم بسيار مورد تأسف است، تأسف اين از تأسف او بالاتر است، اين چه علمى بوده است كه نزديك وفات، حضرت رسول (ص) بيخ گوشى به حضرت امير (ع) فرموده است و ايشان به حسب روايت مى‏فرمايد كه هزار باب از علم (ياهزار علم، هر كدام چه) براى من حاصل شد. اين علم معمولى كه دست ما هست، دست فقها هست، دست فلاسفه هست، دست عرفا هست، اين نيست. آن چه بوده است كه حضرت امير مى‏گويد كه من علم جم دارم، هيهنا علوم جمه لكن حمله (1) نيست،

صحيفه نور ج 19 صفحه 27

اين علم فقه نبوده، علم فقه را تعليم كرده‏اند، هيچ در او قصورى نشده است، اين فلسفه و اين چيزهايى كه دست ماهاست اينها هم نبوده است و اين مورد تأسف است كه مهلت ندادند به اينها، نشد. در آنوقت حمله‏اى كه آنها مى‏خواستند نبود و آن علوم با خود آنها به ملاءاعلى رفت و ما بايد تا آخر دنيا تأسف از اين بخوريم كه از آن هيچ بهره نداريم و او بلااشكال از اين علوم رسمى كه دست بشر است و دست مسلمين است، از اينها خارج است، براى اين كه اينها حمله داشتند، آن كه حمله نداشته است، آنكه مورد تأسف خود ائمه عليهم السلام بوده است كه پيدا نكردند كسانى را كه به آنها تعليم بدهند آن علوم را و قرآن كه مخزن همه علوم است، نشد كه آنها تفسير كنند و آن معارف كه در قرآن هست آنها بيان كنند براى ما. اينها از تأسف‏هايى است كه ما بايد در گور ببريم. قرآن الان در حجاب است، مستور است اين قرآن. بعضى آيات قرآن است كه گرچه بشر يا فلاسفه يا عرفا تا يك حدودى در موردش صحبت كردند، لكن آنكه بايد باشد، نشده است و نمى‏شود. قرآن هم براى من خوطب به امده است. انما يعرف القرآن من خوطب به (2) اگر مقصود معانى عرفيه بود، كه مردم همه مى‏فهمند معانى عرفيه را، اين چى بوده است؟ و ما بايد تا آخر متأسف باشيم. حضرت رضا سلام الله عليه كه با آن نيرنگ ايشان را بردند، الزاماً بردند به آن جا و خواستند ايشان را چه بكنند، معلوم بود كه از اول بنابراين نيست، نگذاشتند كه اينها يك حكومتى به دستشان بيايد، يك مجالى به دستشان بيايد كه لااقل تعليمات را بكنند. براى حضرت صادق (ع) هم كه مجال بود براى اين كه علم فقه را بايد توسعه بدهند و بيان كنند و بعضى از مسائل البته غيرفقهى هم بوده است، لكن سرگرمى ايشان به آن علومى كه نمى‏شد كه معطل بماند و علم شريعت بود، اين هم باز نگذاشتند، نشد. حمله هم نداشتند، حمله فقه بود، اما حمله آن علوم نبود.

بنابراين، ما بايد در اين امور متأسف باشيم كه از قرآن دستمان كوتاه است. اين تفسيرهايى كه بر قرآن نوشته شده است از اول تا حالا، اينها تفسير قرآن نيستند، اينها البته يك ترجمه‏هايى، يك بويى از قرآن بعضى‏شان دارند، والا تفسير اين نيست. در هر صورت انالله وانااليه راجعون، آن كه از دست ما رفت، حكومت عدل الهى هم كه تحقق پيدا نكرد كه ما بفهميم بايد چه بكنيم.

اين كه ايران را مى‏كوبند، به ايران خيلى كار ندارند، به اسلام كار دارند

حالا هم كه خداى تبارك و تعالى تؤفيق به اين ملت داد و دست عنايتى به سر اينها كشيد، مى‏بينيد كه با اين حكومت چه مى‏كنند. مجال نمى‏دهند كه عرضه بكنند دست اندركاران ما اسلام را. هر مطلبى كه در عالم واقع مى‏شود، يك فسادى واقع مى‏شود، دست ايرانى‏ها در آن هست و دست حكومت ايران در آن هست! اين تبليغات است ديگر. در بحراحمر يك چيزى واقع مى‏شود، در كانال سوئز يك‏

صحيفه نور ج 19 صفحه 28

چيزى واقع مى‏شود، اين ايرانى‏هايند كه اين كار را مى‏كنند البته اين تبليغات سوء يك جهت، ولو برخلاف هست، لكن يك جهت حسن هم دارد و آن اين است كه دنيا مى‏فهمد كه يك قصه‏اى در ايران هست. در شب و روز تبليغات بر ضد ايران و اسلام و اينها هست. اينكه اسلام را اين طور، ايران را اين طور مى‏كوبند، اينها به ايران خيلى كار ندارند، به اسلام كار دارند. مى‏دانند كه اگر اين چيزى كه ايران مى‏خواهد تحقق پيدا بكند، دست آنها از همه منافعشان در همه جا كوتاه مى‏شود. شما ملاحظه مى‏كنيد امروز با همه اين سختى‏ها و گرفتارى‏هايى كه براى ايران پيش آمده است و يك دل و يك جهت دنيا برخلاف اسلام هست، و به اندازه انگشتان دست، ما در دنيا همراه نداريم، مع ذلك ببينيد جلوه اسلام تا كاخ‏هاى كرملين هم كشيده شده است، تا كاخ‏هاى سفيد هم كشيده شده است، در آمريكاى لاتين هم رفته است، آفريقا هم رفته است، مصر هم رفته است، ملزم كرده آنها را به اين كه اظهار اسلام بكنند. ما مى‏دانيم كه آنها به اسلام اعتقاد ندارند، بلكه مخالفند، لكن اين جلوه‏اى كه از ايران منعكس شد به خارج، آنها هم كه به اسلام اعتقاد ندارند حالا مى‏گويند اسلام بايد باشد، حدود اسلامى بايد باشد. اين، بركت اين جلوه‏اى است كه از ايران شده است، نه اين كه آنها مسلمان شده‏اند حالا. ادبه العصا، حتى صدام هم مى‏گويد، نماز مى‏خواند، حالا نماز غلطى خواند. همه زاهد و عابد و مسلمان شده‏اند و اين، يك مسأله است، دست كم نبايد اين را گرفت. اين يك مسأله‏اى است كه به ما نويد مى‏دهد كه انشاء الله اين نور الهى توسعه پيدا مى‏كند و نصرت خداى تبارك و تعالى دنبال اين كه شما، ملت ايران مى‏خواهد نصرت خدا را بكند، دنبال اين نصرت خدا هست، وعده كرده خدا، لكن ما بايد فكر اين باشيم كه ما نصرت اسلام را بكنيم، نصرت خدا را بكنيم. ما در فكر اين باشيم كه براى خدا كار بكنيم و نصرت دين خدا بكنيم. اگر ما اين كار را انجام داديم، وعده خدا بلااشكال تحقق پيدا مى‏كند و نصرت او هم دنبال اين هست. خوب! در اين جنجال عظيم دنيا بر ضد ما، تكليف ما چى است؟

اين كه من هميشه عرض مى‏كنم كه همه آقايان در هر جا هستند، چه علماى بلاد بلاد ايران و چه ائمه جمعه و جماعات و چه مجلس محترم شوراى اسلامى و چه دولتمردان، آنها همه دست به دست هم بدهند تا اين كه اين بار را بتوانند به مقصد برسانند، براى اين است كه يك گله‏هايى از هم دارند، يك نقايصى مى‏بينند، البته تذكرش خوب است، اماهاى و هوى خوب نيست، انتقامجويى خوب نيست. بايد ما در فكر اسلام باشيم. اگر در فكر خودمان هم هستيم، اگر فكر منافع خودمان هم هستيم، بايد فكر اسلام باشيم كه اسلام منافع ما را تأمين مى‏كند. اگر ما اهل دين هستيم كه بايد اسلام را با چنگ و دندان حفظ بكنيم و اگر اهل دنيا هستيم، دنياى ما هم به اسلام بستگى دارد.

بايد طريقه‏هايى را انتخاب كنيم كه به طور سلامت با هم برخورد كنيم‏

امروز اگر چنانچه خداى نخواسته يك خللى وارد بشود در اين جمهورى اسلامى، نمى‏دانيد كه با ما چه خواهند كرد، و مى‏دانيد انشاءالله، بايد هم بدانيد. بايد احساس خطر بكنيد براى جمهورى‏

صحيفه نور ج 19 صفحه 29

اسلامى و همه احساس خطر بكنيد. ما بين راه هستيم و نتوانستيم تا حالا آن كه مى‏خواهيم متحقق كنيم و تا همين مقدارى هم كه آمديم، ملت‏ها متوجه شدند به ما، ملت‏ها بيدار شدند و بيدارتر مى‏شوند. خود ما متوجه باشيم كه كارهايى انجام بدهيم و طريقه‏هايى را انتخاب كنيم كه به طور سلامت با هم برخورد كنيم. اگر هم اشكال داريم، مثل اشكال طلبه‏هاى مدرسه با هم رفتار كنيم، دوستند با هم. خوب! آقايانى كه بسيارى‏شان اهل مدرسه‏اند، دوستند، رفيقند، برادرند، سر يك مبحثى داد و قال هم با هم مى‏كنند، بعد از اين كه مباحثه تمام شد، با هم مى‏نشينند چاى مى‏خورند و دوستى مى‏كنند. شما با هم دشمنى نداريد. شما همه يك مقصد داريد و آن اين است كه به آن چيزى كه اسلام فرموده است برسيد. اميد است كه برسيد انشاءالله. وقتى مقصد واحد باشد و مقصود همه يك مطلب باشد و آن اسلام، بايد فكر بكنيد كه اگر يك صحبتى بر خلاف باشد كه يك وقت خداى نخواسته به حيثيت جمهورى اسلامى صدمه بزند، از آن جلوگيرى كنيد، خودتان را باز داريد از او. در عين حالى كه در همه جا بايد مناقشه باشد، لكن مناقشات طلبگى، مناقشات علمى، در محضر علماى بزرگ هم مثل ميرزاى شيرازى كه دوتادرس از قرارى كه براى من نقل كردند دو تا درس ايشان مى‏گفتند و پنج ساعت هم طول مى‏كشيد، همه داد و قال‏ها بوده است، اما مخاصمه نبوده، مباحثه بوده. يك وقت مخاصمه هست، اين طرف مى‏خواهد او را بكوبد، آن طرف مى‏خواهد او را بكوبد، اين، نه راه اسلام است، نه مقصد اسلامى مى‏تواند داشته باشد، مقصد اسلامى نمى‏شود. يك وقت مباحثه است و مطلب را گفتن است و صحبت كردن، اين البته بايد باشد. بايد معايب را گفت، بايد دنبال مطلب رفت، بايد نقايص را گفت، لكن رويهمرفته ما بايد همه امور را بسنجيم، يعنى، وضع امروزى ما با دنيا و گرفتارى ما در دنيا و در كشور خودمان. با اين وضع ما بايد برخورد بكنيم، يعنى، با اين ديد كه مسائل را روى هم بريزيم و جنبه‏هاى مخالف و موافقش را با هم جمع بكنيم و درست تأمل بكنيم و تعمق بكنيم و آن وقت وارد كار بشويم.

از چيزهايى كه من بايد هم عرض كنم اين است كه يك مطلبى كه وقتى واقع مى‏شود در بين دولتى‏هايا بين مجلسى‏ها يا نطق‏هاى مجلسى‏ها، يك وقت اين است كه راديو اين را ذكر نمى‏كرد، خود دربسته بود، اين آن قدرها ضرر نداشت. اما حالا كه بنابراين است و خوب هم هست كه راديو مردم را در جريان بگذارد، به مجرد اين كه يك اختلافى در مجلس پيدا مى‏شود، منعكس مى‏شود در همه ملت و آن كه خيلى خطرناك است، اين است كه منعكس مى‏شود در سپاه، در ارتش. ما كه مى‏خواستيم به همه دنيا كه دنبال اين هستند كه ارتشش‏شان از امور سياسى كنار باشد، آنها يك چيزى مى‏فهمند كه مى‏گويند اين را، ما كه مى‏خواهيم كه سپاه و ارتش جندالله باشند و دسته‏بندى نداشته باشند و جهات سياسى را كنار بگذارند، براى اين كه اگر جهات سياسى و مناقشات سياسى و مناقشات سياسى در سپاه رفت و در ارتش رفت، بايد فاتحه اين سپاه و ارتش را ما بخوانيم. اين جهت را بايد آقايان متوجه باشند. مملكت از خودتان است، مجلس از شماست، دولت از شماست، ارتش از شماست، سپاه از شماست، همه از شماست. شما بايد توجه بكنيد به اين كه مسائل شما منعكس مى‏شود در همه كشور و همه دنيا. يك

صحيفه نور ج 19 صفحه 30

كلمه‏اى كه يكى در اين جا مى‏گويد، تعبيرش مى‏كنند در تبليغات دنيا و رسانه‏هاى گروهى دنيا، تاويل مى‏كنند و شروع مى‏كنند به ايران حمله كردن. با اين كه مقصد آن گوينده اين نيست، لكن آنها يك راهى پيدا مى‏كنند براى اين كه چه بكنند. در عين حالى كه دولت مى‏گويد كه اين مين گذارى‏ها ، اين دزدى‏هاى دريايى و دزدى‏هاى هوايى به ما مربوط نيست و ما با آنها مخالفيم و ما جايز نمى‏دانيم كه يك دسته مردم بيگناه را بردارند از يك طرف به يك طرف ديگر ببرند و آن قدر مورد خوف و ترس آنها بشوند، در عين حال اين را يك كلمه‏اى نقل مى‏كنند، مى‏گويند: لكن در راديوى ايران گفته است، تعريف كرده از اينهايى كه ربودند چيز را. با آنهايى كه البته اين يك چيز غلطى است در راديو و بايد جلويش گرفته بشود جدا. راديو نبايد همين طور بى‏توجه و بدون فهم يك مسائلى را بگويد و ايران را مفتضح كند. اگر يك كلمه يك وقتى اينها گفتند، خوب، ربطى به دولت ندارد. لكن راديو و چيز را آنها حساب مى‏كنند كه مربوط به دولت است و سخنگوى دولت است. بايد اينها توجه به اين مسائل بكنند و مع الاسف، درست گردانندگان اينها نمى‏توانند چيزها را بفهمند. چطور يك مطلبى كه برخلاف عواطف دنياست، بر خلاف اسلام است، بر خلاف عقل است، ما تأييد مى‏توانيم بكنيم؟ از يك جايى يك دسته را بر مى‏دارند مى‏روند به يك دسته ديگر، يا مين‏گذارى مى‏كنند در يك جايى، مين‏گذارى كردن در يك جا، معنايش اين است كه يك عده‏اى كه اصلاگناهى ندارند، آنها هم از بين بروند. چطور اسلام اجازه اين را مى‏دهد؟ چطور ايران اجازه اين را مى‏دهد؟ چطور جندالله اجازه اين را مى‏دهد؟ چطور دولت ايران، مجلس ايران اجازه اين را مى‏دهند؟ لكن ببينيد كه ما در چه گرفتارى هستيم، كه هر مطلبى كه واقع مى‏شود، گردن ما مى‏گذارند. ما بايد خيلى توجه بكنيم. يعنى شما همه آقايان پاسدار اسلام هستيد، مجلس پاسدار اسلام است و دولت همين طور و ارتش همين طور و سپاه همين طور. براى سپاهى جايز نيست كه وارد بشوند به دسته بندى و آن طرفدار آن يكى، آن يكى طرفدار آن يكى. به شما چه ربط دارد كه در مجلس چه مى‏گذرد؟ در امر انتخابات باز هم به من اطلاع دادند كه بين سپاهى‏ها هم باز صحبت هست. خوب! انتخابات در محل خودش دارد مى‏شود، جريانى دارد، به سپاه چه كار دارد كه آنها هم اختلاف پيدا كنند. براى سپاه جايز نيست اين، براى ارتش جايز نيست اين. سپاهى را از آن تعهدى كه دارد، از آن مطلبى كه به عهده اوست باز مى‏دارد و همين طور ارتش را. و ما در گفتارمان، در كردارمان كه در محضر خداى تبارك و تعالى واقع است، بايد فكر بكنيم كه اين مطلبى را كه ما امروز مى‏خواهيم بگوييم، آيا در يك محيط سربسته است كه هر چه بخواهيم بگوييم؟ يا در يك محيط سربازى است براى همه دنيا. وقتى مطلب اين طورى است كه ما يك كلمه‏اى كه بگوييم در همه دنيا منتشر مى‏شود، ما بايد فكر بكنيم كه اين مطلبى كه مى‏خواهيم بگوييم، اين صحبتى كه مى‏خواهيم بكنيم، آيا به صلاح كشورمان است؟ به مجرد اين كه خلاف سليقه شماست، خوب! سليقه شما اين نيست، مطلب را مى‏گوييد، با آرامش مى‏گوييد، به جورى كه دولت را، يا مجلس را يك وقت خداى نخواسته اسباب لكه دار شدن آنها نباشد، اسباب تضعيف نباشد. اين يك مطلبى است همگانى و عهده اين مطلب به عهده همه ما هست، كلكم راع و كلكم مسؤول همه‏

صحيفه نور ج 19 صفحه 31

مسؤول هستيم در اين مسائل. آنها از هر راهى كه دستشان برسد شروع مى‏كنند به تبليغات. صدام هر وقت كه مجال پيدا بكند، بدبخت مى‏گويد: ما هر وقت بخواهيم، جزيره خارك را با خاك يكسان مى‏كنيم. ما از روحيه او متوجه هستيم كه اگر يك آن فرصت پيدا بكند و قدرت پيدا كند، جزيره خارك كه هيچى، تهران را هم از بين مى‏برد. يك همچون موجود خبيثى است، لكن نمى‏تواند. تودهنى خورده است او. خوب الان در عراق هم آشفته است كارش. قدرت‏هاى بزرگ هم معلوم نيست ديگر حالا صدام را همچو قبول داشته باشند. ولى آنها مى‏گويند، ولو اين كه حالا در بين خودشان يك لافى زده باشند، يك صحبتى كرده باشند، رسانه‏هاى گروهى هم شروع مى‏كنند، پرزيدنت صدام حسين ديروز در بين مردم چى گفت، و آن جايى كه نشان شجاعت به آنهايى كه فرار كرده بودند، نشان شجاعت داد، در بين آنها چه گفت! اينها مسائلى است كه گفته مى‏شود. خوب! آدم چه بكند؟ لكن ما بايد توجه بكنيم، ما بايد واقعاً متوجه به خدا باشيم، ما بايد خودمان را در محضر خدا ببينيم در همه وقت. و خداى تبارك و تعالى حاضر و ناظر است بر اقوال ما، بر قلوب ما، بر همه چيز حاضر است و در محضر او واقع مى‏شود.

الان جمهورى اسلامى پاى بند اشخاص نيست

اين را من به اينهايى كه در خارج رفتند و آنهايى كه در جاهاى ديگر هستند و دل خودشان را خوش كردند، مى‏گويم كه، اين جمهورى اسلامى را شما نمى‏شناسيد. هى مى‏گوييد ما اسلام شناسيم، ما نمى‏دانم جامعه شناسيم! شما ملت خودتان را نمى‏شناسيد، اگر مى‏شناختيد به اين روز نمى‏افتاديد. اگر شما بشناسيد ملت ايران را، مى‏دانيد كه الان جمهورى اسلامى پاى‏بند اشخاص نيست. هى ننشينيد بگوييد كه كيك در حال احتضار است و ديگر لال شده و نمى‏دانم چى شده! اين دلخوشى‏ها را به خودتان ندهيد. شما حالا دو سه سال است كه هى مى‏گوييد دوماه ديگر اين جمهورى از بين مى‏رود. بحمدالله جمهورى به قدرت خودش باقى است، ارتش ما قدرتش باقى است، سپاه پاسداران ما، بسيج ما، ژاندارمرى ما، همه، ملت ما، يك ملت بيدارى است. يك ملتى است كه جوان را مى‏دهد و مادرهايى هستند كه جوان‏هايشان را مى‏دهند و باز هم مى‏آيند مثل شير غران مى‏گويند كه ما حاضريم باز. يك همچو ملتى را يك نفر برود يا باشد نمى‏شود. آن روز كه مركز حزب جمهورى را منفجر كردند و آن عزيزان را از بين بردند، گفتند: يكى دونفر ديگر از بين برود، ديگر تمام شده است. آنها خيال مى‏كنند به يكى دو تا يا چهار تا پنج تا امثال ماها جمهورى اسلامى‏است. جمهورى اسلامى، همه افرادش الان توجه به مسائل دارند. الان در دهات هم انسان وقتى مى‏بيند كه يك صحبتى مى‏كنند، آن دهاتى كه پشت چيز ايستاده و دارد كار مى‏كند، صحبت مى‏كند، باز يك صحبت سياسى و يك مسأله مى‏گويد. با يك همچو ملتى نمى‏شود كه شما خيال كنيد بنشينيد و هى فكر كنيد كه اگر كيك مرد، چه مى‏شود؟ نه! نخواهد شد.

من اميدوارم كه انشاء الله ماها توجه به مسائل، توجه به مصالح اسلامى داشته باشيم و روى‏

صحيفه نور ج 19 صفحه 32

مصالح عمومى اسلامى، روى مصالحى كه ما الان در كشورمان هست، روى گرفتارى‏هايى كه ما الان در كشور داريم، با اين انگيزه، آن وقت در هر جا صحبت مى‏خواهيم بكنيم، بكنيم و هر مناقشه‏اى داريم مناقشه بكنيم، لكن با اين توجه. من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه آقايان را، خصوصاآقايانى كه دست اندر كار هستند، مشغول خدمت هستند به اين كشور عزيز، از خداى تبارك و تعالى سلامت همه را مى‏خواهم و اميدوارم كه خداوند به همه ما، به همه شما تؤفيق بدهد كه به اين ملت خدمت بكنيم. به اين ملت مظلومى كه در طول تاريخ مظلوم بوده است و ستم‏هايى كه از شاهنشاهى ديده است هيچ كس نديده از كسان ديگر، حالا كه مى‏خواهند يك نفس راحت بكشند، اميدوارم كه ما خدمتگزارشان باشيم و بتوانيم خدمت كنيم به آنها. والسلام عليكم و رحمه الله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها