0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:07 AM

 

صحيفه نور ج 18 صفحه 181

تاريخ: 26/9/62

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى كميسيون‏هاى امور بازرگانى و رسيدگى به سؤالات مجلس شوراى اسلامى و اعضاى سازمان‏هاى وابسته به نخست وزيرى

شما متوجه باشيد اينها شروع كردند از اول جوى بسازند كه اين حكومت را بشكنند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من توفيق آقايان را در خدمت به جمهورى اسلامى و اسلام از خداى تبارك و تعالى خواستارم و اميدوارم كه همه آقايان موفق باشند كه به اين ملتى كه اينهمه در تحت ظلم و فشار بوده است خدمت بكنند و همه با هم همصدا و هم عمل منظورشان همين باشد كه نجات بدهند اين كشور را از مسائلى كه برايش پيش مى‏آيد.

من امروز مغتنم است كه در حضور آقايان يك مطلبى را عرض كنم و اين مطلب مال همه است.

نه مال شماها، مال همه. هم مسوولين كشور است و هم مردم. ما تجربه‏هايى كه برايمان نقل شده است يا از تجربه‏هايى كه خودمان در جريانش بوديم بايد يك مطالبى را در نظر داشته باشيم. در دوران مشروطه را كه همه آقايان شنيده‏اند يك عده‏اى كه نمى‏خواستند كه در اين كشور اسلام قوه داشته باشند و آنها دنبال اين بودند كه اينجا را يا به نحوى طرف خودشان بكشانند، آنها جوسازى كردند به طورى كه مثل مرحوم آقا شيخ فضل الله كه آنوقت يك آدم شاخصى در ايران بود و مورد قبول بود همچو جوسازى كردند كه در ميدان علنى ايشان را به دار زدند و پاى آن هم كف زدند. و اين نقشه‏اى بود براى اينكه اسلام را منعزل كنند و كردند. و از آن به بعد ديگر نتوانست مشروطه يك مشروطه‏اى باشد كه علماى نجف مى‏خواستند، حتى قضيه مرحوم آقا شيخ فضل الله را در نجف هم يك جور بدى منعكس كردند، كه آنجا هم صدائى از آن در نيامد. اين جوى كه ساختند در ايران و در ساير جاها، اين جو اسباب اين شد كه آقا شيخ فضل الله را با دست بعضى از روحانيون خود ايران محكوم كردند و بعد او را آوردند در وسط ميدان و به دار كشيدند و پاى آن هم ايستادند كف زدند و شكست دادند اسلام را در آنوقت. و مردم غفلت داشتند از اين عمل، حتى علما هم غفلت داشتند. اين كه آنجا بود. ما در زمان خودمان هم آقاى كاشانى را ديديم. آقاى كاشانى از جوانى در نجف بودند و يك روحانى مبارز بودند. مبارزه با استعمار، آنوقت البته انگلستان بود مبارزه با او. در ايران هم كه آمدند تمام زندگى‏شان صرف همين معنا شد و من از نزديك ايشان را مى‏شناختم. در يك وقت وضع ايشان طورى شد كه وقتى كه از منزل مى‏خواست حركت كند فرض كنيد بيايند به مسجد شاه، مسجد شاه مطلع مى‏شد، در نظر داشتند،

صحيفه نور ج 18 صفحه 182

اعلام مى‏شد، اينطور بود وضع ايشان، بعدش ديدند كه اگر چنانچه يك روحانى در ميدان باشد لابد اسلام را در كار مى‏آورد، اين حتمى است و همين طور هم بود. از اين جهت شروع كردند به جوسازى. آنطور جوسازى كردند كه يك سگى را عينك به آن زدند و آنطور كه من شنيدم عينك زدند و از طرف مجلس آوردند اين طرف و به اسم آيت الله. و من خودم در يك مجلسى بودم كه مرحوم آقاى كاشانى وارد شد در آن مجلس، مجلس روضه بود، هيچ كس پا نشد، من پا شدم و يكى از علماى تهران كه الان هم هستند و من جا دادم به ايشان (جا هم ندادند). اين جو را درست كرده بودند براى آقاى كاشانى كه ديگر از منزلش نمى‏توانست بيرون بيايد، در يك اطاقى محبوس بود در منزلش طورى كه نمى‏توانست بيرون بيايد. چند دفعه هم گرفتند چه كردند. آنجا هم شكست دادند، مسلمين را شكست دادند.

من حالا مى‏خواهم يك هشدارى به آقايان بدهم. مساله الان به يك وضعى در آمده است كه انسان مى‏بيند كه مشغول جوسازى هستند، مى‏شنود كه مشغول جوسازى هستند و به تدريج مى‏خواهند اين كار را عملى‏اش كنند. يعنى ديدند كه ايران با اين مسائلى كه در دنيا مى‏خواهند حل كنند نتوانسته‏اند كاريش بكنند، حمله كردند، حمله نظامى كردند - عرض مى‏كنم كه - اقتصادش را چه كردند، محصور كردند و همه كارى كردند، نشد آن كارى را كه آنها مى‏خواهند، يعنى منعزل كردن اسلام را مى‏خواهند. الان آنها آنقدرى كه از اسلام خوف دارند، نه شوروى از آمريكا آنقدر خوف دارد، نه امريكا از شوروى براى اينكه تمام اين مصالحى كه آنها به خيال خودشان مى‏خواهند - از مصالحى كه براى خودشان تهيه كنند و تمام سوء استفاده‏هايى كه از تمام دنيا مى‏خواهند بكنند، مى‏بينند كه اگر چنانچه اين ترتيبى كه ايران روى كار آمده است و مشغول است، اين عملى بشود همه جا لنگ خواهد شد، مساله، مساله ايران نيست حالا، آنوقت‏ها صحبت، صحبت ايران بود. الان وضع جورى شده است كه هر جا مى‏بينى كه الان فرض كنيد كه در پاكستان دارند مى‏گويند كه اسلام، خوب، دولتش هم ملغى مى‏شود، اين را مى‏گويند. در جاهاى ديگر هم همين طور دارند مى‏گويند، در سياهپوستان امريكا هم صدا در آمده است. اينها الان خودشان هم مى‏بينند كه در شوروى هم كه... صدا در آمده، خوب، مسلمين هم آنجا زيادند، آنها مى‏بينند كه اگر مهلت به اين كشور بدهند ممكن است كه منافع آنها را در تمام دنيا به خطر بيندازد. جنگ عمومى هم كه نمى‏توانند راه بيندازند بخواهند جنگ راه بيندازند دنيا به هم مى‏خورد، نمى‏كنند. آنها عاقل‏تر از آن هستند كه جنگ عمومى راه بيندازند. اينها مى‏خواهند با وسيله‏هايى با حيله‏هايى از اينجا شروع كنند، از ايران شروع كنند. از ايران شروع كردن هم يكدفعه نمى‏شود بروند سراغ روحانيون. مى‏دانند كه نمى‏شود كه از اول بروند سراغ روحانيون، روحانيون را شكست بدهند. مى‏آيند هى از پايين‏تر شروع مى‏كنند، از پائين‏تر جوسازى مى‏كنند. مثلاً حالا براى دولت جوسازى مى‏كنند، براى دولت جوسازى مى‏كنند. انسان هر جا كه الان اطلاع پيدا مى‏كند مى‏بيند كه با دولت دارند ور مى‏روند. اين مساله اين نيست كه ما نظرمان به اين است كه دولت، دولت خيلى مثلاً اعلائى هست، هيچ.

الان شما ملاحظه بفرمائيد با اين وضعى كه ايران دارد كه در جنگ است چند سال، انقلاب

صحيفه نور ج 18 صفحه 183

است، آن انقلاب و هجوم طوايف مختلف از همه جا به اينجا، افغانستان نمى‏دانم بيشتر از يك ميليون و يك ميليون و نيم - عرض مى‏كنم كه - از عراق آنهمه اسير، آنوقت خود ما در داخل كشورمان اينهمه فرارى وارد شده و اينهمه مردم آمده‏اند ريخته‏اند از جاهاى ديگر. اينها يك چيزهايى است كه اگر در يك كشورى غير از كشور ايران بود، به هم خورده بود، يعنى شيرازه‏اش به هم ريخته بود. لكن ايران از باب اينكه مردم در صحنه هستند اينطور نشده، اما مى‏خواهند اين كار را شروع كنند.

من الان به شما آقايان و به ملت ايران اين گزارش را مى‏دهم كه سن من ديگر مقتضى اين نيست كه ببينم اين چيزها را، من مى‏روم، اما شما توجه بكنيد، شما متوجه باشيد. اينها شروع كردند كه از اول يك جوى بسازند كه اين حكومت را بشكنند و بعد بروند سراغ رئيس جمهورتان و مجلس‏تان و بعد بروند سراغ روحانيون و مساله را از حالا - از - اينجورى شروع كردند و شما از حالا بايد بيدار اين مطلب باشيد. بيخود نيست كه انسان يكدفعه مى‏بيند كه در قم حرف در مى‏آيد، در بازارها حرف در مى‏آيد، در مساجد حرف در مى‏آيد، در منابر حرف در مى‏آيد، در منزل‏هاى علما حرف در مى‏آيد، همه‏اش هم شبيه هم. اگر شما ديديد كه يك مطلبى شبيه به هم در همه جا شد بدانيد كه اين دست ديگرى در كار است، همين طور من باب اتفاق نشده است.

الان وضع اين شده است كه انسان مى‏نشيند در اينجا مى‏بيند كه همه چيز يادشان رفته، الا اينكه كمبود، گرانى. مگر كسى منكر اين است كه گرانى است. اما شما يادتان رفته است و شايد بعضى‏هايتان يادتان است قضيه زمانى كه متفقين ريختند اينجا، شما ديديد كه نان چه وضعى داشت، برنج چه وضعى داشت، گرانى‏ها چه وضعى داشتند. آنوقت به پول آنوقت كه يك قرانش به قدر صد تومان حالا گاهى ارزش داشت، آنوقت برنج نمى‏دانم شده بود 12 تومان، قند شده بود 40 تومان، نمى‏دانم چى از اين بساطى بود كه بعضى آقايان مطلع‏اند. الان شما با اين وضعى كه داريد، كه همه دنيا با شما دشمن هستند بلا استثناء، مگر بعضى‏ها كه خيلى كم است، همه با شما مخالفند، همه دنيا دست‏شان به اين دراز است كه يك بساطى اينجا درآورند. شما راديوها را ملاحظه كنيد. در كويت يك قصه‏اى واقع شده است، الان هم عراق اعلام كرده است به اينكه اين عراقى بوده و اين ... بوده، معذلك دست بر نمى‏دارند مى‏گويند عراقى‏ها طرفدار ايرانند، چون طرفدار ايرانند، پس ايران كرده. ايران همه مردم دنيا طرفدارش هستند، ايران كارى كرده است كه مظلوم‏هاى دنيا همه طرفدارش هستند. پس مظلوم‏هاى دنيا هر جا كارى مى‏كنند ايران كار مى‏كند؟ وضع اينجور شده است كه الان براى شما همه راديوها دست مى‏گيرند. يك قضيه‏اى - در چيز واقع مى‏شود - در فرض كنيد كه كويت واقع مى‏شود، يكى در لبنان واقع مى‏شود، يكى در جاى ديگر واقع مى‏شود، هى ايران. الان شروع كردند در خود ايران اين كار را دارند مى‏كنند.

اسلام اگر اينجا سيلى بخورد بدانيد كه ديگر تا آخر سرش بلند نمى‏شود

من به شما عرض مى‏كنم نه دولت با من - عرض مى‏كنم كه - قوم و خويش است و نه من

صحيفه نور ج 18 صفحه 184

افرادش را اكثرش را مى‏شناسم، اما من كلى قضيه را دارم مى‏گويم. دولت با اينهمه كارى كه مى‏بينيد كرده است، يعنى اين مملكتى كه به هم خورده است و اينطورى است، نگذاشته به هم بخورد. نگذاشته كه اينهمه جرح‏هائى كه، اينهمه، اين مصايبى كه و مجروحينى كه هر روز دارند مى‏آورند، اينها زمين بمانند. نگذاشته است كه مردم گرسنه بمانند. نگذاشته چه بشود. البته همه قبول دارند، خود دولت هم قبول دارد، گرانى هست. گرانى اولاً همه جا هست، اينجاى تنها نيست، ثانيا وضع انقلابى همچو اقتضا مى‏كند، وضع جنگ اينطورى است. نبايد ما وقتى كه وضع جنگ را مى‏بينيم داريم، ما وضع انقلاب را مى‏بينيم داريم، وضع دشمنى همه دنيا را داريم، همه‏مان بريزيم سر دولت. الان مى‏بينيم در مجلس به دولت حمله مى‏شود، در محضر علما به دولت دارد حمله مى‏شود، در بازار به دولت حمله مى‏شود، مصاحبه‏هاى تلويزيونى - با - به دولت ور مى‏روند، عرض مى‏كنم كه بساط وقتى درست مى‏كنند به دولت ور مى‏روند، اين بى‏جهت نيست. خود آقايان ملتفت نيستند. آقا خودش خيلى خيلى آدم خوبى است مى‏رود ده نفر آدم از همين اشخاصى كه مى‏خواهند اين كارها را بكنند، ايران فراوانند از اين اشخاص، الان در ايران سلطنت‏طلب ما داريم، در ايران مخالف با جمهورى اسلامى در اين طبقات بالائى كه مى‏خواستند عياشى بكنند، حالا نمى‏گذارند عياشى بكنند داريم، از منافقين موجودند، از اقليت موجود است، از احزاب موجود است، هستند همه، زيادند. آقايان عرض مى‏كنم كه با ظاهر خيلى خوب مى‏روند پيش فلان آقا مى‏نشينند مى‏گويند هى اسلام دارد از بين مى‏رود، ديديد چى شد، چه شد، اينها مى‏خواهند اينجا را چيزش بكنند مثل شوروى بكنند. آقا فورا باور مى‏كند، مى‏رود مى‏گويد نخير آقا، چه واقع شد، ادارات چه شده، چه شده در ادارات الان همچو ادارات صد در صد مورد مطلوبيت نيست، اما ما اساس را بايد حفظش بكنيم. اگر اساس را ما حفظ نكنيم، نه اداره براى ما باقى مى‏ماند، نه مجلس باقى مى‏ماند، نه مدرسه باقى مى‏ماند، هيچى. ايندفعه اگر اينها تسلط پيدا بكنند بر ما، هيچى نمى‏گذارند. مثل زمان آقاى كاشانى نيست حالا، مثل زمان مرحوم - عرض مى‏كنم كه - آقا شيخ فضل الله نيست حالا. حالا يك زمانى است كه ادراك كردند كه اگر اين جمهورى رشد پيدا بكند نخواهد گذاشت كه اينها منافع خودشان را ببرند و اين را با همه جديت مى‏خواهند ببرند. و اسلام اگر اينجا سيلى بخورد، بدانيد كه ديگر تا آخر سرش بلند نمى‏شود، مگر اينكه باز يك وضع ديگرى در دنيا پيش بيايد.

الان ماييم كه بايد اين را حفظ بكنيم. ايران است كه بايد حفظ كند خودش را، مجلس بايد همراهى بكند. مى‏دانم شكايت هست، مى‏دانم كه همه چيز هست، لكن همه همراهى بكنيد آقا، دست به دست هم بدهيد كه هيچ ارگانى به زمين نخورد. زمين خوردن دولت امروز براى روحانيت هم مضر است، براى مجلس هم مضر است. همين طورى كه مجلس زمين بخورد براى همه مضر است. همين طور كه مجلس زمين بخورد براى همه مضر است همين طور كه عرض مى‏كنم كه اين دستگاه قضائى به زمين بخورد. من هم مى‏دانم شكايت زياد هست. مگر كجا شكايت نيست؟ در امريكا شما خيال مى‏كنيد شكايت نيست؟ در امريكا بيشتر از اينجا هست، در هر چند دقيقه‏اى يكى كشته مى‏شود، در هر چند دقيقه فحشا واقع مى‏شود، در هر چند ثانيه حتى چه

صحيفه نور ج 18 صفحه 185

مى‏شود.شما مى‏خواهيد بعد از انقلاب، بعد از دشمنى همه كشورهاى عالم همين طور به طور رفاه بنشينيد كار بكنيد و به طور رفاه زندگى بكنيد؟ نمى‏شود بازار مى‏بيند كه دولت نمى‏رسد، خوب خودش همراهى بكند. الان دولت در اطراف، در جاهايى كه بايد باشد برنج دارد، گندم دارد، همه چيز دارد، كاميون نيست. خوب همه علماى بلاد بنشينند با هم فكر بكنند كاميون درست كنند. اگر در هر شهرى چهار تا كاميون برود به اينجاها، تمام حل مى‏شود مساله اگر همه بلاد دست به هم بدهند. بدانند كه مى‏خواهند ريشه اين اسلام را بكنند، همه مردم اين توجه را داشته باشند، علماى بلاد اين توجه را داشته باشند، وكلا اين توجه را داشته باشند، دولت اين توجه را داشته باشد، اين اسباب اين مى‏شود كه اگر شكايت بشود بدانند كه اينطورى است، حل كنند خودشان، با هم بنشينند صحبت بكنند. نمى‏شود، اين شكايت حل نشدن اسباب اين نمى‏شود كه ما به دولت فشار بياوريم، دولت را تضعيفش كنيم كه دولت ناتوان بشود. دولتى كه الان بايد همه كارها را انجام بدهد، ناتوانش نبايد بكنيم. مجلسى كه بايد همه كارها را تسهيل بكند، نبايد ناتوانش بكنيم و همين طور قوه قضائيه هم همين طور.

دشمن، دشمن ايران نيست، دشمن اسلام است

و مساله، مساله مجلس نيست، مساله دولت نيست، مساله قوه قضائيه نيست، مساله روحانيت نيست، مساله اسلام است، مساله اين است آنهائى كه دشمن‏اند، با اسلام دشمن‏اند. با قوه قضائيه دشمن نيستند، با مجلس كار ندارند، با روحانى هم كار ندارند، همه اينها براى اينكه اينها دارند براى اسلام سينه مى‏زنند، با شما مخالفند. نه براى اينكه خودشان، مجلس يك چيزى است، نه، براى اينكه اگر مجلس مطابق ميل آنها بود، خيلى هم خوب بود، چنانكه بود و ديديد. اگر دولت هم مطابق ميل آنها بود خيلى هم تأييدش مى‏كردند، اما آنها دولتى كه بخواهد مخالف با آنها باشد، مجلسى كه بخواهد مخالف با آنها باشد، از ارتشى كه بخواهد مخالف آنها، با همه اينها مخالفند و شما بدانيد كه اگر ما دست به دست هم ندهيم، همه‏مان با هم نباشيم، زمين‏مان خواهند زد. مجلس را زمين مى‏زنند، دولت را زمين مى‏زنند، روحانيت را زمين مى‏زنند، همه زمين مى‏خورند. پس عقل اقتضا مى‏كند كه ما الان مشكلات را تحمل كنيم، مردم مشكلات را تحمل كنند. مشكلات كمتر است از مشكلات ما تا زمان رسول الله. و آن مشكلات زمان رسول الله، آن مسووليت رسول الله بدتر از اين مسووليتى است كه ما داشتيم. مشك را مجبور بودند بخورند براى رفع حاجت‏شان، آنجا آنطور بود اميرالمؤمنين بدتر از ما زندگى كرد و از بين بردندش. الان اينطورى است كه ما بايد تحمل بكنيم، مملكت ما دشمن دارد، يعنى دشمن، دشمن ايران نيست. دشمن دشمن اسلام است.

الان دشمن‏هاى ما از ايرانى‏اش گرفته كه در خارج نشسته‏اند دارند بر ضد اسلام صحبت مى‏كنند، منتها شما، اين را من گفتم ساير جاها، در مجالس اينها ضد اسلام اصلاً صحبت مى‏شود، اينهائى كه در خارج رفتند، اينها همه اينطورى هستند. خوب، ما يك عده اينجا مانديم، خودمان هم بريزيم به جان خودمان چه خواهد شد؟ مجلس با دولت مخالف، دولت با مجلس مخالف، اينها چه

صحيفه نور ج 18 صفحه 186

خواهد شد؟ اينها البته انشاءالله مخالف هم نيستند. اما بايد بيشتر توجه بكنيم، علماى بلاد بايد توجه بكنند كه هر كه آمد يك نقى زد فورا باور نكنند و صحبت بكنند و به راديو برسد و به نمى‏دانم چه برسد. اينطور صحبت نكنند، به مجالس نبرند، - به - ائمه جمعه نبرند به مجالس صحبت‏ها را، مى‏توانند حلش بكنند، نتوانستند حزم كنند. ما بايد امروز تحمل كنيم، صبر بايد بكنيم. فاستقم كما امرت و من تاب معك اين چيزى بود كه پيغمبر اكرم گفت: من شيبتنى سورة هود من به واسطه اين، آن هم به خاطر اينكه و من تاب معك بود براى اينكه مى‏ديد نمى‏تواند استقامت كند، ما بايد استقامت كنيم، بايد حفظ كنيم، بايد صبر كنيم.

ملت بايد چشمش را باز كند تا اين جمهورى اسلامى را حفظ كند

خداوند انشاءالله همه را توفيق مى‏دهد. و اين مسائلى كه مى‏فرماييد، من هم اطلاع دارم كه اين مسائل سوال مى‏خواهد وليكن اينطور نباشد كه هر روز يك وزير را بياوريد اينجا بنشانيد، دعوا بكنيد با او و تضعيف كنيد دولت را. كارى بكنيد تضعيف نشود. همه‏تان را دارند تضعيف مى‏كنند، شما نيستيد، همه است. خيال نكنيد كه شما دولت را تضعيف مى‏كنيد، نخير. شما هم دولت را تضعيف كنيد، تضعيف شماست. اين مقدمه است براى او و الان يك خطى در اين كار هست، مشغولند الان. و شما بايد خيلى توجه كنيد، چشم‏هايتان را باز بكنيد. ملت بايد چشمش را باز كند، اين دولت را، اين مجلس را، اين جمهورى اسلامى را حفظ كنند، مردم بايد حفظ كنند، بازار بايد حفظ كند اينها را.

آقا مى‏نويسد ماليات نبايد داد. آخر شما ببينيد بى‏اطلاعى چقدر. آقا، ما امروز روزى نمى‏دانم چند صد ميليون ما الان خرج اين - چيزمان است - جنگ‏مان است. روزى چند صد ميليون خرج جنگ با سهم امام مى‏شود درستش كرد حالا؟ حالا ما مى‏توانيم مردم را همه را بنشانيم اينجا و به زور از سهم امام بگيريم؟ سهم امام حالا به اندازه‏اى است كه همين حوزه‏ها را بگردانيم، بيشتر از اين هم نيست، يك كمى اگر بيشتر باشد مى‏دهند به دولت. يكدفعه آدم بگويد كه نخير، ما مى‏گوييم كه دولت ماليات نگيرد، سهم امام بگيرد. چه جور؟ از كجا بياوريم سهم امام اينقدر؟ ما از كجا سهم امام و سهم سادات پيدا كنيم كه دولت را اداره بكنيم، مملكت را اداره بكنيم، اينهمه اشخاصى كه ريخته‏اند به جان دولت و خرج دارند و چى دارند اداره بكنيم.

خوب، بى‏فكر حرف مى‏زنند آقايان، يك كسى مى‏رود يك چيزى به آنها مى‏گويد آنها هم باورشان مى‏آيد. آقايان ديگر هم همين طورند، با سلامت نفسى كه دارند باورشان مى‏آيد. بايد آقايان فكر بكنند كه هر كس آمد هر چى زد، بايد از اول حمل بر فساد بكنند كه او مى‏خوهد يك كارى بكند. امروز كه فساد زياد است، حمل به صحت صحيح نيست، كه هر كه آمد فكر كنيم راست مى‏گويد... خوب، من يك ماه، بيست و چند روز يكى از همين منافقين با صورت صالح، با ژ- 3، با همه چيز آمد آنجا نشست در نجف، من بودم. براى من گفت، هر روز گفت، هر روز گوش كردم، از مرحوم آقاى طالقانى سفارش آورده بود، از يكى از علماى ديگر سفارش آورده بود، آنها را هم بازى داده بود آمد

صحيفه نور ج 18 صفحه 187

گفت، من ديدم خيلى اين مسلمان است، خوب ما كه اينقدر مسلمان نيستيم. من به او سوءظن پيدا كردم، من هيچ جوابش را ندادم. فقط گفت ما مى‏خواهيم قيام مسلحانه بكنيم، گفتم نمى‏توانيد، خودتان را به كشتن ندهيد و ولو ديگر جوابى به او ندادم. اينها از آن وقت نقشه مى‏كشيدند براى اين كار، حالا هم هستند در ميدان، نرفته‏اند. حالا آن جهانى كه رفته است البته كارى نمى‏توانند بكنند، اما اين شيطنت را مى‏توانند بكنند كه بيايند بروند در قم پيش آقايى، بروند در فرض كنيد كه اصفهان پيش آقايى، بروند در شيراز پيش آقايى، يك كارى بكنند كه صدا در بيايد. حالا از اول - از - كى از همه ضعيف‏تر است براى اين كار، به روحانيت حمله كنيم، نه. به مجلس، نه به دولت بايد حمله كنيم، حالا به دولت. مجلس را وادار مى‏كنند به دولت - عرض مى‏كنم - روحانيون را وادار مى‏كنند به دولت، بازار را وادار مى‏كنند به دولت، همه جا به دولت، خوب دولت از بين رفت. فردا مى‏آيند سراغ شماها. فردا مى‏روند سراغ رئيس جمهور و يا - نمى‏دانم - مجلس. همه اينها مسائل، مساله دولت نيست. مساله، مساله اسلام است. من اين را براى خاطر اينكه آقايان توجه بكنند و براى خاطر اينكه تكليفى را ادا كرده باشم عرض كردم و اميدوارم كه خداوند به همه ما توفيق بدهد كه همه‏مان با هم در رفع اين گرفتارى‏ها بكوشيم. خوب، اگر آمدند شكايت كردند، برويد سراغ رفعش، نرويم سراغ اينكه دولت را تضعيف كنيم يا برويم مجلس تضعيف بكنيم يا برويم اشخاص را چه بكنيم. اين مساله‏اى است كه من عرض كردم و من اميدوارم كه موثر واقع بشود در اين امور.

والسلام عليكم و رحمة الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها