پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
سه شنبه 12 اردیبهشت 1391 2:06 AM
بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور، رئيس ديوانعالى كشور، اعضاى هيأت دولت و شورايعالى قضايى، فرماندهان نيروهاى سه گانه، اعضاى جامعه روخانيت مبارز تهران و گروهى از مسؤولين لشكرى و كشورى به مناسبت عيد سعيد قربان
عيد شريف فطر كه ضيافت الله است مقدمهاى است براى عيد شريف قربان كه لقاءالله است
بسم الله الرحمن الرحيم
متقابلا اين عيد مبارك را به همه آقايان و همه ملت مسلمان ايران و به همه محرومان جهان تبريك عرض كنم. در اسلام دو عيد است كه به عنوان عيد اسلامى به رسميت شناخته شده است، عيد شريف فطر عيد است براى ضيافت الله و عيد شريف قربان عيد است براى لقاءالله. و آن عيد كه ضيافت الله، مقدمه است براى لقاءالله و اينكه امر شده است به حضرت ابراهيم كه فرياد بزن تا بيايند پيش تو، براى اينكه راه راهى است كه از طريق ولى الله بايد طى بشود، از طريق اولياءالله بايد طى بشود و حضرت ابراهيم سلام الله عليه ولى وقت بود و ولى است براى همه نسلها و رسول اكرم ولى اعظم است و ولى است براى همه عالم، و از راه اينها بايد رسيد به آنجا كه بايد رسيد. ابراهيم عليه السلام بعد از اينكه مراحلى را طى فرمود، آخرش فرمود، عرض كرد: و جهت وجهى للذى فطرالسموات و الارض او و جهت وجهى را مىگويد و براى رسول اكرم ثم دنى فتدلى فكان قاب قوسين او ادنى است و بين اين دو تا فرق است با اينكه هر دو در غايت كمال است. و از بركاتى كه ما داريم، براى ما هست، بركات ادعيهاى است كه از ائمه اطهار وارد شده است. ادعيه ائمه اطهار همانطورى كه خود قرآن شريف هم آنطور است كه يك سفرهاى است كه پهن شده است براى اينكه همه قشرها از آن استفاده كنند. قرآن را چنانچه ملاحظه فرماييد در آن اكثراً آيات شريفهاى است كه اكثر مردم از آن استفاده مىكنند و در قرآن شريف آياتى است كه فقهاى عظام از آن استفاده مىكنند، آياتى است كه فلاسفه از آن استفاده مىكنند، آياتى است كه عرفا از آن استفاده كنند، آياتى است كه خاصه اوليا از آن استفاده مىكنند و آياتى است كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به او رسيده است و به وسيله او به كسانى كه لايق هستند رسيده است. قرآن، آياتى كه در اين زمينه است كه اهل معرفت از آن استفاده مىكنند زياد است، مثل الله نورالسموات والارض، هوالاول والاخر والظاهر والباطن هو معكم اينما كنتم و امثال اينها كه در لفظ و در بيان ممكن
است كه انسان براى آنها بياناتى بكند، ولى به حسب واقع و حظ واقعى مشكل است كه كسى غير از آنچه خوطب به، به اينطور مسائل برسد. هوالظاهر، هوالباطن خوب، وقتى دست ماها دادند گفتيم به اينكه هوالمظهر لكن مسأله اين نيست. الله نورالسموات و الارض وقتى دست بشر عادى رسيده منور السموات و الارض معنا كردند، لكن مساله اين نيست. در روايات هم همين طور است. ادعيهاى كه از ائمه اطهار وارد شده است اين هم يك سفرهاى است پهن شده است براى اينكه همه از آن استفاده كنند، هر كس به مقدار فهمش و اكثراً چيزهايى است كه عامه مردم از آن استفاده مىكنند و فقراتى در ادعيه هست كه فلاسفه از آن استفاده مىكنند، فقراتى هست كه عرفا از آن استفاده كنند، فقراتى هست كه خاصه اولياء بايد از آن استفاده كنند. همين در دعاى عرفهاى كه حضرت سيدالشهداء سلام الله عليه در روز عيد خوانده، در روز عرفه خوانده اند، اين دعا اكثراً چيزهايى است كه اكثر بينندگان از آن استفاده مىكنند لكن در بين آن يك چيزهاى ديگرى هست كه استفاده از او مشكل است حتى براى عرفاى بزرگ ايكون لغيرك الظهور حتى اينكه ماليس لك اين تعبير غير از اين است كه هوالمظهر ايكون لغيرك الظهور ماليس لك يعنى ظهور همه از توست، ظهور توست متى غبت حتى تحتاج الى دليل چه وقت غائب بودى؟ هيچ وقت غائب نبودى، از تو بايد استدلال به ديگران بشود، نه از ديگران استدلال به تو و هكذا. اين از نعمتهاى بزرگى است كه براى بندگان خدا آمده است و هركس به اندازه خودش از او استفاده مىكند و بسيارى هم هستند كه گمان مىكنند استفاده كردند لكن واقع مطلب بسيار مشكل است، يعنى بعضى از امور است كه تصديقش آسان است لكن تصورش مشكل بعضى از مسائل هست كه تصور، انسان نمىتواند بكند، لكن تصديقش مىكند و مسائل كه مال اهل معرفت است از اينجور مسائل هستند، تصديق مىشود كرد به اينكه هوالظاهر لكن تصور هوالظاهر يك تصورى است كه بسيار مشكل است مگر براى آنهايى كه خاصه اوليا هستند و عيد شريف قربان و اينكه همه را خواستند، فى الناس، فرياد بزن بين ناس كه بيايند و بيايند به سوى تواى ابراهيم، و به سوى رسول خدا در وقتى كه رسول خدا هست و به سوى ولى در وقتى كه ولى هست به سوى او بيايند و به سوى او آمدن، به سوى خدا رفتن است نه اينكه به سوى او بيايند در مقابل به سوى خدا رفتن، به سوى او رفتن عين به سوى خدا رفتن است. از اين جهت دعوت به اين است كه به سوى خدا بروند، لكن راه اين است، طريق اين است. و ابراهيم سلام الله عليه، عيد براى او براى ذبيح الله است كه ثمره وجود خودش را حاضر شد كه فدا كند و براى رسول الله هم، براى ذبيح الله در اين امت است كه ذبيح الله هم، فديه هم تفسير شده است به بعضى از روايات به حضرت سيدالشهدا. ابراهيم تا آن حدى كه حد فداكارى هست رفت، منتها خداى تبارك و تعالى براى او فديه فرستاد و پيغمبر اكرم هم تا آن حدى كه هست و و اصل هم آن امر شد براى اينكه ذبح واقع شد. و نمونههايى از اين مسائل در بين بشر هست، لكن با تفاوت بسيار زياد كه آن تفاوتها مربوط به مراتب معرفت است.
جوانهايى هستند كه واقعاً فداكارى مىكنند و در مقابل اينطور فداكارى براى اسلام، آنطور جنايات در دنيا واقع مىشود
الان شما در اين عصر كه ملاحظه مىكنيد جوانهايى هستند كه واقعاً فداكارى كنند، واقعاً رو به شهادت مىروند. كسانى هستند كه واقعاً جوانهايشان را به شهادت مىفرستند و خوشحال هم هستند. اين همان سنخ هست لكن تفاوت اين است كه آنجا معرفت يك معرفت عالى مقام است و اينجا به آن مرتبه نرسيده است، اينجا نمونهاى از اوست. فداكارىهاى جوانهاى عزيز ما و پدرهاى آنها و مادرهاى آنها همان نحو است كه آنها كردند. اينها ذبح مىشوند به همانطورى كه اسماعيل ذبح شد و به همانطورى كه فديه اسماعيل به حسب روايات ذبح شد. و ما بايد بگوييم كه عاجزيم از اينكه همين فداكارى كه اينها دارند هم، ما عاجزيم كه تصور كنيم، و بحمدالله اين فداكارها براى اسلام آنچنان سرافرازى ايجاد كردند كه در طول تاريخ خواهد ماند، آنطور براى كشور خودشان سرافرازى ايجاد كردند كه در طول تاريخ خواهد ماند. و ما آرزو داريم كه اين سرافرازى براى همه ملتها حاصل بشود و انقلاب به همين معنا براى همه ملتها حاصل بشود، براى همه مستضعفين حاصل بشود. از آن طرف هم در مقابل اينطور فداكارى و اينطور تزكيه براى اسلام، آنطور جنايات در دنيا واقع مىشود. جنايات عظيمى كه از دولتهاى بزرگ بر همه بشر واقع مىشود و امروز دنيا گرفتار اين دو قطب است و بشر گرفتار اين دو قطب است كه خداى تبارك و تعالى انشاءالله نجات بدهد بشر را از اين دو قطب فاسد. هر جا بتوانند خودشان دخالت مىكنند و هر جا هم كه به حسب ظاهر عذرى باشد ديگران را وادار مىكنند به دخالت، به فساد. صدام را ملاحظه كنيد كه در طول اين مدت با اين ملت چه كرده است و با اسلام چه كرده است و با ملت عراق چه كرده است و از آن طرف مشاهده مىكنيد كه او صلح دوست خودش را حساب مىكند و رسانههاى گروهى هم هر جا هستند او را به همين عنوان معرفى مىكنند. من گاهى ياد آن شاعر مىافتم كه قصهاى دارد، قصه صدام، به ياد آن شاعر انسان را مىاندازد. نقل شده است كه كسى به يك شاعرى گفت كه اشعر شعراى عرب كى است؟ گفت بيا برويم من نشانت بدهم. رفت همراهش در يك خانهاى، ديد كه يك پيرمرد بسيار كثيفى نشسته و پستان يك بزى را به دهنش گرفته است و مىمكد. آن شخص شاعر گفت كه اين شخص كه مىبينى پدر من است. و اينكه پستان را در دهن گرفته است براى اينكه اينقدر بخيل است كه نمىخواهد يك قطره شير به كاسه ماليده بشود. اشعر شعراى عرب اين است كه در سالهاى طولانى افتخار به عرب كرده براى اين پدر.
من عقيدهام اين است كه يعنى عقيده نه ... يا خوب است اينطور باشد كه به صدام بگويند كه اخطب خطباى عرب كى است در عصر، او بگويد كه بياييد من نشان بدهم، بياورد در خرمشهر و هويزه و سوسنگرد و اينجاها ببيند كه، نشان بدهد كه ببينيد اينها همه آثار شكستى است كه ما خوردهايم از ايران. اخطب خطباى عرب اين است كه با اينهمه شكستها در هر شكستى مدال شجاعت بدهد به ارتش خودش و داد شجاعت ارتشاش را بزند. صدام بيش از اين هم مىتواند بگويد، او بگويد اخطب خطباى عرب آن است كه اين خرابىها را كه مىبينيد به دست ما واقع شده است و هر روز هم دارد به
سر مردم موشك ريخته مىشود و هر روز هم من دارم از همه دولتها كمك براى اين خرابىها مىگيرم. اخطب خطباى عرب اين است كه آن خودش را معرفى كرده است به اينكه صلح طلب است. وضع اينطورى شده است كه كسى كه دارد هر روز از اين ور و آن ور سلاح تهيه مىكند براى اينكه بريزد به جاهايى كه ربطى به ارتش ندارد. او دستش به آنها كه نمىرسد وقتى آنجا شكست مىخورد، مىگيرد از اين سلاحهاى دور زن و مىزند به شهرهاى عرب نشين و كردنشين و فقرا و آنوقت اين دنيا را معرفى مىكنند به اينكه اين صلح طلب است و خودش هم داد صلح طلبى مىزند اخيراً هم كه از طرف يكى از رئيس جمهورها، رئيس جمهور گينه يك تقاضاى صلح شده بود، ايشان يك كاغذ مفصلى به او نوشته بود كه ما همه جور براى صلح حاضريم. ايشان از اول هم همين طور مىگفت ما براى صلح حاضريم، ولى صلح چى؟ صلح بين كى و كى؟ در عين حالى كه مىكوبد، صلح طلب است. در عين حالى كه فرار مى كند، شجاع است. اصلاً الفاظ در عصر ماهويت خودشان را از دست داده اند، كانه برگشته است، يك تحولى پيدا شده است در الفاظ و معانى الفاظ و اينها. فرانسه هم خودش را يك كشور متمدن و آزاديخواه و نمىدانم اين چيزها معرفى مىكند، مردم شايد باشند، لكن او هم اسلحه مىفرستد، طيارههاى زننده مىفرستد، كوبنده مىفرستد براى اينكه نگذارند ايران غلبه پيدا كند. من عقيدهام اين است كه اگر در فرانسه پيش اين بزرگان فرانسه كه دارند به اصطلاح دارند اينها را فرستند، اگر عقل پيدا بشود، آن را بفرستند براى صدام، براى اينكه او با بىعقلىاش رسيده خودش را به اينجا رسانده، اگر چنانچه آن عقل داشت كه از اول گول آمريكا را نمىخورد كه بگويد تو برو چند روز ديگر تمام مىشود قضيه، كه آن آمد ديد كه نشد و تا حالا هم نشده است و همين دو سه روز هم كه ديديد كه ريختند و جوانهاى ما در خود عراق جلو رفتند و حالا هم دارند جلو مىروند. خوب، ببين همه تجربه، مگر آن مقدار از ميراژهايى كه فرستاد، شصت تا مثل اينكه مىگويند فرستاد، كارى از آن آمد؟ اين سلاحها بايد دست كسى باشد كه آدم داشته باشد، كسى كه ندارد كسى را كه بتواند اين سلاحها را به كار ببندد، كسى كه چند تا از اين پاسدارهاى عزيز وقتى كه به يك فوجى از اينها حمله مىكند فرار مىكنند، آنها نمىتوانند اين كارها را انجام بدهند. بله، اينها در شهر خودشان نشستهاند و در مرز خودشان نشستهاند و با آن توپهاى دور برد مىزنند به آبادان هر روز يا مىزنند به جاهاى ديگر. اين وضع دنياست كه ما در آن گرفتار هستيم كه همه با اين كمك مىكنند در عين حالى كه مىبينند كه از اين كارى بر نمىآيد. مگر اين چيزهايى كه روسيه به صدام داده كمتر از اينهايى است كه فرانسه داده؟ خوب، آنها هم دستش بود و نتوانست كارى بكند، البته خرابكارى كرد، اما پيشروى نكرد، شكست خورد در همه جا. و اين شكست براى اين است كه آن چيزى كه پيش پاسدارهاى ما هست پيش آنها نيست. ايشان بنا دارد كه تقليد كند در اين امور، تا گفته مىشود كه مردم ايران هديه آورند، آن هم درست مىكند يك طايفهاى را كه بياييد هديه بياوريد. در خود آنجا هم آنهائى كه هست حتى در راديوهاى خارجى و در نوشتههايى كه آوردهاند، مىگويند كه مأمورين او خانه به خانه روند و مىگويند قبض و رسيد بده، اگر كسى قبض و رسيد نداشته باشد، رسيد طلا، رسيد
جواهر اگر نداشته باشد او را مىبرند و به عنوان مجرم. آن شنيده كه اينجا طلا مىدهند آن هم مىخواهد صورتش را درست كند، شبيهاش را درست كند، يك صفى از خودشان درست مىكنند كه بياييد بدهيد، لكن مأمورين مىروند از مردم به زور مىگيرند. اين شنيده است كه بچههاى، خردسالهاى ما دعوا مىكنند كه ما مىخواهيم برويم به جنگ، ما مىخواهيم چه، آن هم در يك وقتى گفت يك بچهاى به من گفت كه من مىخواهم به جنگ بروم، فرق است ما بين اينها. در هر صورت ما گرفتار هستيم امروز به يك همچو وضعى در دنيا و اسف بار وضع دنياست.
اينهايى كه پيش مىبرند براى اين است كه دنبال حضرت ابراهيم سلام الله عليه هستند
اينهايى كه پيش مىبرند براى اينكه اينها دنبال حضرت ابراهيم سلام الله عليه هستند، اينها لبيك گفتند به حضرت ابراهيم سلام الله عليه. آنها كه مىخواهند پيش ببرند چى مىگويند؟ آنها به عفلق گفتند، خوب نمىشود يك كسى كه به عفلق چيز مىكند، لبيك مىگويد يا به كسى كه به ابراهيم خليل الله لبيك مىگويد، اينها يك جور باشند. اين است كه آنها فرارى هستند و اينها اگر چنانچه يك وقت اقتضا بكند تا هر جايى كه صلاح باشد خواهند رفت.
خوب امروز شما ملاحظه مىكنيد كه لبنان آن گرفتارى را دارد، آنقدر در آن الان دارد جنايت واقع مىشود، ديروز توسط صهيونيستها مستقيما و حالا توسط جميل، امين جميل، يعنى آمريكاست كه اين كارها را دارد انجام مىدهد. آمريكا نمىخواهد كه منطقه آرام باشد و بخواهند فكر بكنند كه بايد چه بكنند، آمريكا هر جا بتواند خودش دخالت مىكند، هر جا نتواند اياديش را مىفرستد كه لااقل نفاق بيندازند بين مردم. اين منافقينى كه مىخواستند در ايران آنطور وقايع را ايجاد كنند و جنايات را ايجاد كنند و كردند و فرار كردند و حالا هم باز تتمهشان هست، اينها همان راه را دارند مىروند، اگر قبل از رفتن به فرانسه اشكال مىشد كه شايد نه، خودشان چى باشند، خوب، حالا معلوم شد كه نه، اينطورند. اينهايى كه خلقى هستند با صدام دست دوستى مىدهند، در صورتى كه هر روز دارد اين خلق اسلامى راكوبد. اينها ديگر برايشان آبرويى باقى نمانده است لكن خارج نشستهاند و فحش مىدهند، خوب، اين يكى برايشان مانده كه فحاشى كنند. در هر صورت ما بايد خودمان لبيك به حضرت ابراهيم بگوييم و لبيك به رسول الله بگوييم و با اين لبيك فداكارى بكنيم و حفظ كنيم عزت خودمان را، عزت اسلام را.
بايد جوانهاى ما، پيرهاى ما، زنهاى ما، مردهاى ما، بچههاى ما، همه در راه اسلام براى عزت اسلام و براى عزت ميهن خودشان و براى عزت ميهن خودشان و براى عزت قرآن كريم فداكارى كنند. يكى از فداكارىها اين است كه با هم اختلاف نكنند. اگر يك اختلاف جزئى هست خودشان اصلاح كنند و بحمدالله الان در بين ارتش ما و سپاهيان و همه اينها وحدت هست و با اين وحدت دارند جلو مىروند و تا اين وحدت هست انشاءالله پيروزى دنبال هم است. و ما بايد هميشه توجه به اين داشته باشيم كه آنچه هست از خداست على غيرك من الظهور ماليس لك هر چى هست از اوست. اگر ما توانستيم اين مطلب را
به قلب خودمان وارد كنيم كه هر چه هست از اوست، ديگر نه از شكست مىترسيم، نه از چيز ديگر. همه از اوست و اگر اين معنا در قلب ما حاصل باشد شكست هم نيست در كار. براى خدا قيام كنيد انما اعظكم بواحده ان تقوموالله، يك از تمام موعظهها خداى تبارك و تعالى انتخاب كرده اين يك موعظه را قل انما اعظكم بواحده يعنى همين يكى را من موعظه مىكنم چون همه چيز تو اينجاست انما اعظكم بواحده ان تقوموالله همه چيز در قيام لله است. قيام لله معرفت الله مىآورد. قيام لله فدايى براى الله مىآورد. قيام لله فداكارى براى اسلام مىآورد. همه چيز در اين قيام لله است و لهذا تنها موعظهاى كه انتخاب كرده خداى تبارك و تعالى از بين موعظهها همين موعظه است كه ان تقوموالله مثنى و فرادى اجتماعى و انفرادى قيام لله بكنيد. انفرادى براى وصول به معرفت الله، اجتماعى براى وصول به مقاصد الله. و من اميدوارم خداى تبارك و تعالى به ما و شما و به همه ملت توفيق عنايت كند كه اين راه را برويم و براى خدا كارها را انجام بدهيم.
مبارك آن روزى است كه دست خيانتكارها و جنايتكارها از سر مظلومين جهان قطع بشود
و خداى تبارك و تعالى اين ملتها را توجه بدهد به اين مسائل، و اين دولتهايى كه در كشورهاى اسلامى هستند از خواب بيدار كند. اينها گمان مىكنند كه اسرائيل پشت و پناه آنها هست كه كمك به او مىكنند. اسرائيلى كه بنايش بر اين است كه كشورهاى عربى را بگيرد، اين را خيال مىكنند كه اين پشت و پناه او هست يا آمريكا پشت و پناه است، آمريكا از شما نفت مىخواهد و آمريكا از شما نفع مىخواهد و مىخواهد شما بازار باشيد براى او. و همين طور شوروى، اينها فرق نمىكند، اينها مىخواهند كه از شما استفاده بكنند، از مخازنى كه خدا به شما داده آنها استفادهاش را بكنند، شما حمال باشيد براى آنها. والا در آنجايى كه شما گرفتار بشويد هيچ يك از اينها به داد شما نخواهند رسيد، آنها آنوقت مىگويند ما اينها را نمىشناسيم. بناى اين اشخاصى كه توجهشان به خودشان و به دنياى خودشان است اين است كه مادامى كه به نفع آنها چيزى باشد با آنها همراهند و با آنها هم كاسه هستند، آن روزى كه ببينند اين به نفع نيست ولو دوستشان باشد كنارش مىگذارند. اين قصه چرچيل را شنيديد شايد، خوب، چرچيل در جنگ عمومى رئيس انگلستان بود، شوروى هم همراه اينها بودند در جنگ با آلمان، شوروى هم همراه اينها بود، آمريكا هم همراه اينها بود. به مجرد اينكه هيتلر را شكست دادند، چرچيل گفت كه الان وقتى است كه ما به شوروى بزنيم. شوروى كه با آنها دوستى داشت و با آنها مىخواست كه وارد بشود يعنى جنگ آلمان را او برد، گفت الان وقتش است، منتها مجلس انگلستان اجازه نداد اين را، آنوقت معلوم شد اين مجلس انگلستان اجازه نداد اين مطلب را وضع اينها اينطور است، همان دوستى را كه دارند، آن روزى كه ببينند يك دوست ديگرى بهتر از اين است و اين برايشان ديگر خوب نيست، اين را پرتش مىكنند دور يا اين را مىزنندش به زمين، وضع اينها اينطورى است. كسى كه به خدا اعتقاد ندارد، كسى كه به معاد اعتقاد ندارد، كسى كه نمىشناسد
آن ارزشهاى انسانى را، اينها نمىشود بهش اعتماد كرد كه ما با آمريكا باشيم و يا اينكه آمريكا با ما در وقت خودش چه بكند. آمريكا از شما نفت مىخواهد، آمريكا از حكومت حجاز، نفت حجاز را مىخواهد براى او نفعى به شما نمىرساند او از شما مىگيرد ومىدوشد - براى - شما را. براى چه براى او خودتان را به زحمت مىاندازيد و ما را هم به زحمت مىاندازيد؟
انشاءالله خداوند همه را بيدار كند و هشيار كند و اين عيد سعيد را مبارك كند. و مبارك آن روزى است كه دست قدرتها، دست خيانتكارها، دست جنايتكارها از سر مظلومين جهان قطع بشود و انشاءالله اميدوارم نزديك باشد يك همچو وقتى.
والسلام عليكم و رحمة الله