0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:02 AM

 

صحيفه نور ج 17 صفحه 216

تاريخ: 1/1/62

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت دولت، فرماندهان و پرسنل نيروهاى سه گانه ارتش و سپاه، اعضاى شوراى مركزى ائمه جمعه، مسؤولان شهردارى، گروهى از مسؤولان لشكرى و كشورى و اقشارمختلف مردم به مناسبت حلول سال جديد

عنايت حق تعالى مردم را وادار كرده است به خدمت

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من در اين آغاز سال جديد تبريك به همه آقايانى كه در اين محفل حاضرند و تمام ملت و خصوصاً رزمندگانى كه در جبهه‏ها مشغول به فداكارى هستند و بازماندگان شهداى عزيز و به معلولين و متعلقين به آنها تبريك عرض مى‏كنم و من اميدوارم كه همانطورى كه خداوند تبارك و تعالى از ابتدا اين نهضت قدم به قدم ما را هدايت فرموده‏اند به راه پيروزى، عنايات خودشان را براى پيروزى اسلام و مسلمين مستدام بدارد. آنچه كه در اين چند سال شده است آقايان شمه‏اى از آن را فرمودند و البته احصاء تمام آنها نمى‏شود كه به اين گفتارها و مجالس احصاء كرد و نه ما قدرت اين را داريم كه احصاء كنيم. و من كراراً به متصديان امور عرض كرده‏ام كه كارهايى كه انجام داده‏ايد با آن حجم بسيار، به ملت بازگو كنيد خصوصاً مى‏بينيد كه تمام رسانه‏هاى گروهى و تمام اشخاص منحرف دائماً به گوش جهانيان القاء مى‏كنند كه اين پيروزى براى اسلام تا كنون حاصل نشده است، بلكه اين جمهورى رو به زوال است. آنچه كه عمل كرده‏ايد به مردم بگوييد، ممكن است كه اين تبليغات در بين يك دسته از مردم كه آشناى به مسائل نيستند يك وقت خداى نخواسته تأثير بگذارد. ما آن مقدارى كه از متصديان امور شنيديم، در هر جنبه‏اى از جنبه‏ها، ديديد كه حجم كارى كه اين جمهورى اسلامى براى طبقه ضعيف و مستضعفان كرده‏اند، يك حجم بزرگى است كه در طول سلطنت اين پدر و فرزند خلف حاصل نشده است. مى‏بينيم كه در هر جا اينها مى‏روند، متصديان مى‏روند و عمل مى‏كنند، مردم آنجا تقريباً به آنها مى‏گويند كه ما چه نداريم، چه نداريم. حتى اينها يك راه درست براى اين مستمندان و بيچاره‏ها درست نكردند و يك درمانگاه براى اين روستاها درست نكردند و اين روستاها در كمال مظلوميت بسر بردند. و در اين مدت كمى كه با تمام گرفتارى‏هاى داخلى و خارجى مبتلا بوده است جمهورى اسلامى، متصديان امور و خود ملت آنقدر كار كردند كه متوقع نبود در آن گرفتارى‏ها بتوانند، لكن چون عنايات حق تعالى پشت سرشان هست و مردم را همان عنايات وادار كرده است به خدمت، از اين جهت توفيق بسيار حاصل شده است.

صحيفه نور ج 17 صفحه 217

هر رشته‏اى، اين كوخ نشينان بوده‏اند. طبع كاخ نشينى منافات دارد با ترتيب صحيح، منافات دارد با اختراع و تصنيف و تأليف و زحمت. اگر در سرتاسر دنيا هم بخواهيد گردش كنيد و پيدا كنيد، اگر موفق بشويد، يكى دو تا و چندتاست. تمام مصنفين از اين كوخ نشينان بودند تقريباً و تمام مخترعين از همين كوخ نشينان بودند تقريباً. ما وقتى كه در مذهب خودمان ملاحظه مى‏كنيم كه فقه ما آنطور غنى است و فلسفه ما آنطور غنى است، آن اشخاصى كه اين فقه را به اين غنا رساندند و آن اشخاص كه اين فلسفه را به اين غنا رساندند كاخ نشينان نبودند، كوخ‏نشينان بودند. شيخ طوسى كه مبدأ اين امور و ارزنده‏ترين اشخاص در جامعه تشيع بوده است يك كاخ نشين نبوده است، اگر كاخ نشين بود نمى‏توانست اين كتبى كه تحويل جامعه داده است و اين شاگردهائى كه تحويل جامعه داده است تحويل بدهد. در قشر مرفه نمى‏شود يك همچو كارى انجام بگيرد. وقتى كه در متأخرين از علما ملاحظه مى‏كنيم مى‏بينيم كه صاحب جواهر يك همچو كتابى نوشته است كه اگر صد نفر انسان بخواهند بنويسند شايد از عهده برنيايند و اين كاخ‏نشين نبوده يك منزل آنطور كه نقل مى‏كنند در آنوقتى كه ايشان اين كتاب را نوشته‏اند سرداب در نجف نبوده، سرداب را شيخ انصارى از ايران براى نجف سوغات برده، يك منزل محقر داشتند و در يك اتاقشان باز بوده به يك دالانى از قرارى كه نقل مى‏كنند - كه در آن هواى گرم نجف يك نسيمى، نسيم داغى مى‏آمده است و ايشان مشغول تحرير جواهر بودند. از يك آدمى كه علاقه به شكم و شهوات و مال و منال و جاه و امثال اينها دارد اين كارها نمى‏آيد، طبع قضيه اين است كه نتواند. زندگى شيخ انصارى را همه شنيده يعنى بسيارى شنيده‏ايد چه وضعى داشته است در زهد. اگر نبود آن وضع، نمى‏توانست آن شاگردهاى بزرگى را تربيت كند و نمى‏توانست آن كتاب‏هاى ارزنده را تحويل جامعه بدهد.

ما بايد كوشش كنيم كه اخلاق كاخ‏نشينى را از اين ملت بزداييم

ما بايد كوشش كنيم كه اخلاق كاخ‏نشينى را از اين ملت بزداييم. اگر بخواهيد ملت شما جاويد بماند و اسلام را به آنطورى كه خداى تبارك و تعالى مى‏خواهد، در جامعه ما تحقق پيدا كند، مردم را از آن خوى كاخ‏نشينى به پايين بكشيد، خود كاخ نشينى اين خوى را مى‏آورد، ممكن است كه در بين آنها هم كسى پيدا بشود لكن نادر است. توجه كنيد كه مبادا اين ملتى كه الان كوخ‏نشينانش مشغول فعاليت هستند و مشغول به زحمت هستند در جبهه‏ها و پشت جبهه‏ها، اين كوخ نشينان را زحمت بكشيد كه به همين حال خوى كوخ نشينى و خوى اينكه توجه به كاخ‏ها نداشته باشند نگه داريد تا بتوانيد ادامه بدهيد زندگى صحيح اسلامى را. آن خوى كاخ‏نشينى مضر است، خودش مضر نيست، خويش مضر است لكن خود او، اين خوى را دنبال دارد. كسى كه تمام توجهش به دامدارى است او نمى‏تواند آدم بشود، كسى كه تمام توجهش به باغدارى است او نمى‏تواند يك انسان مفيد واقع بشود. آنهائى كه دامداريشان مفيد است براى جامعه، آنها توجه به دامدارى ندارند، آنهايى كه دامداريشان براى حفظ جامعه است آنها جزء همان كوخ نشينانند و آنهايى كه باغداريشان براى حفظ جامعه است آنها هم

صحيفه نور ج 17 صفحه 218

اينطور، لكن وقتى خوى زمينخوارى و باغدارى و كاخ نشينى در بين مردم باشد، اين اسباب اين مى‏شود كه انحطاط اخلاقى پيدا بشود. اكثر اين خوى‏هاى فاسد از طبقه مرفه به مردم ديگر صادر شده است و شما امروز در جامعه خودتان وقتى ملاحظه بكنيد، در جامعه اهل علم - عرض مى‏كنم - كه مدرسه‏نشين‏ها، اينها كه زحمت مى‏كشند و كار براى اين جمهورى اسلامى مى‏كنند، اينها همين كوخ‏نشين‏هايند. حجره‏هاى مدرسه را بروند ببينند كه چى است وضعش و فعاليت‏شان چيست، منزل علماى اسلام را بروند ببينند چى است وضعش و كارشان چى است، منزل مدرسين جامعه‏هاى ما را بروند ملاحظه كنند ببينند كه منازلشان چى هست و كارشان چى است. و ما بحمدالله امروز همه دست اندركارهايمان كاخ‏نشين نيستند، دولت ما يك دولت كاخ‏نشين نيست. آن روزى كه دولت ما توجه به كاخ پيدا كرد، آن روز است كه بايد ما فاتحه دولت و ملت را بخوانيم. آن روزى كه رئيس جمهور ما خداى نخواسته از آن خوى كوخ‏نشينى بيرون برود و به كاخ نشينى توجه بكند، آن روز است كه انحطاط براى خود و براى كسانى كه با او تماس دارند پيدا مى‏شود. آن روزى كه مجلسيان خوى كاخ‏نشينى پيدا كنند خداى نخواسته و از اين خوى ارزنده كوخ نشينى بيرون بروند، آن روز است كه ما براى اين كشور بايد فاتحه بخوانيم. ما در طول مشروطيت از اين كاخ‏نشين‏ها خيلى صدمه خورديم، مجلس‏هاى ما مملو از كاخ‏نشين بود و در بينشان معدودى بودند كه از آن كوخ‏نشين‏ها بودند و همين معدودى كه از كوخ‏نشين‏ها بودند از خيلى از انحرافات جلو مى‏گرفتند و سعى مى‏كردند براى جلوگيرى. آن روزى كه توجه اهل علم به دنيا شد و توجه به اين شد كه خانه داشته باشند چطور و زرق و برق دنيا خداى نخواسته در آنها تأثير بكند، آن روز است كه بايد ما فاتحه اسلام را بخوانيم.

مادامى كه اين ملت، اين حالى كه الان دارند كه توجه به معنويات تا يك حدودى و اين جوان‏هاى ما توجه به معنويات دارند و اين تحول عظيم پيدا شده است در آنها كه شهادت را با جان و دل مى‏خرند، مادامى كه اين محفوظ است، اين جمهورى اسلامى محفوظ است و هيچ كس نمى‏تواند به او تعدى كند. آن روزى كه زرق و برق دنيا پيدا بشود و شيطان در بين ما را پيدا كند و راهنماى ما شيطان باشد، آن روز است كه ابرقدرت‏ها مى‏توانند در ما تأثير كنند و كشور ما را به تباهى بكشند. هميشه اين كشور به واسطه اين كاخ‏نشين‏ها تباهى داشته است. اين سلاطين جور كه همه كاخ‏نشين تقريباً بودند، اينها به فكر مردم نمى‏توانستند باشند، احساس نمى‏توانستند بكنند فقر يعنى چه، احساس نمى‏توانستند بكنند بى‏خانمان يعنى چه، اينها اصلاً احساس اين را نمى‏توانستند بكنند. وقتى كه كسى احساس نكند كه فقر معنايش چى است، گرسنگى معنايش چى است، اين نمى‏تواند به فكر گشنه‏ها و به فكر مستمندان باشد. لكن آنهايى كه در بين همين جامعه بزرگ شده‏اند و احساس كردند فقر چى است، ديدند، چشيدند فقر را، احساس مى‏كردند، ملموس‏شان بوده است كه فقر يعنى چه، اينها مى‏توانند به حال فقرا برسند. كوشش كنيم كه اين وضعيت در همه ما محفوظ باشد، در مجلس ما، در ارگان‏هاى دولتى ما، در مجاهدين ما، در ارتش ما، در قواى مسلحه، در قواى قضائيه بايد اين معنويت محفوظ بماند، توجه به خدا محفوظ بماند. توجه به خداست كه يك نفر را از اين صحراى گرم

صحيفه نور ج 17 صفحه 219

عربستان و از آن مركز همه جهالت‏ها منبعث مى‏كند و يك همچو بساط عالى و يك همچو انسان‏هايى را تربيت مى‏كند و يك همچو ملتى را ايجاد مى‏كند. از شاهنشاهى اين چيزها نمى‏آيد. شبان است كه مى‏تواند راه بيفتد و در مقابل فرعون بايستد. از يك نفر نظير خود فرعون اين كار نمى‏آيد. ما بايد آدم تربيت كنيم، نه شكمباره. اسلام مى‏خواهد انسان درست كند، اسلام مى‏خواهد كه استقلال محفوظ باشد و استقلال با توجه به دنيا ممكن نيست حاصل بشود. اينهايى كه الان هم براى ملت‏هاى خودشان آنطور تباهى ايجاد مى‏كنند اينهايى‏اند كه در كاخ نشسته‏اند و نمى‏دانند گرسنگى يعنى چه، فقط توجه به منافع خودشان دارند و مى‏بينند كه امريكا منافع خودشان را حفظ مى‏كند، منافع خودش را حفظ مى‏كند و منافع اينها هم تا آن حدودى كه اينها محفوظ باشند براى خودش، حفظ مى‏كند. يك همچو اشخاصى نمى‏توانند به فكر ملت و استقلال ملت باشند. اينهايى كه همه توجه‏شان به اين است كه كاخ براى خودشان درست كنند، حتى براى حيوانات خودشان، براى سگ‏هاى خودشان كاخ درست مى‏كنند اينها، اينها نمى‏توانند به فكر مردم و آن گرسنه‏هايى باشند كه در كشورهاى خودشان هست و لهذا مى‏بينيم كه نفت همين بيچاره را مى‏برند به جيب آمريكا مى‏ريزند و ملتشان آنطور گرسنه و پابرهنه هستند. اينها احساس ديگر ندارند، اينها احساس انسانى از دست‏شان رفته. اين توجه به زرق و برق دنيا انسان را از آن احساس انسانى‏اش مى‏برد، يك حيوان است در بين مردم راه مى‏رود. كوشش كنيد معنويت را تقويت كنيد در بين اين ملت. با معنويت است كه شما مى‏توانيد استقلال خودتان را حفظ كنيد و آزادى خودتان را حفظ كنيد و به مراتب كمال برسيد.

مسأله قضا يك مسأله‏اى است كه به عهده اهل علم است‏

و اما گرفتارى‏هايى كه ما الان داريم و بايد دنبالش برويم يكى مسأله قضاوت است. اين را من سابق هم عرض كردم و ديروز يك نفر از شوراى قضايى آمد پيش من و گفت ما امروز در عين حالى كه بسيار كار كرديم و بسيار خوب شده است اوضاع قضا، معذلك كمبود داريم از حيث قاضى. ايشان گفتند كه ما الان 120 نفر قاضى معمم لازم داريم، روحانى لازم داريم و من قبلاً هم عرض كرده بودم كه ما دست احتياج را به اين حوزه‏ها دراز مى‏كنيم، حوزه‏هاى بزرگ مثل حوزه قم (قم خيلى كار كرده است در اين امر) مثل حوزه اصفهان، مثل حوزه مشهد، آذربايجان. آقا، مسأله قضا يك چيزى است كه به عهده شماست، مسأله قضا يك مسأله‏اى است كه به عهده اهل علم است، اينها مسؤول هستند پيش خدا و نمى‏شود كه انسان بنشيند نگاه كند و قضاوت به وضعى باشد كه نتوانند، شوراى قضايى نتواند در هر جا يك قاضى متوسط بفرستد. البته آن قضايى كه اسلام فرموده است و آن شرايطى كه اسلام فرموده است آن در بايد به تدريج به دنبالش برويم، بايد حوزه‏ها دنبال اين مطلب بروند كه قاضى به آن نحوى كه شارع مقدس مقدر فرموده است پيدا بكنند، لكن امروز كه ما دستمان از آن مرتبه بالا كوتاه است نبايد بنشينم تا اينكه قضاوت به حال سابق باقى بماند. بايد ما كوشش كنيم و آنقدرى كه مى‏توانيم حوزه‏ها بايد كوشش كنند و افرادى كه الان در حوزه‏ها هست و صلاحيت دارند از براى اين

صحيفه نور ج 17 صفحه 220

كار و در حوزه‏ها هم مدرس مثلاً نيستند، مشغول كارهاى تدريسى و امور اينطورى نيستند اينها، خوب اشخاص زيادى هستند كه مى‏توانند بروند، از حوزه اصفهان مى‏تواند يك عده كثيرى را، از مشهد مى‏شود، از تبريز مى‏شود، از اينجاها مى‏شود، از حتى دهات هم ما داريم افرادى را، كه اين كارى است كه بايد انجام بگيرد. ما هى بنشينيم كه كى براى ما انجام بدهد، كى قوه قضائيه را اداره كند، غير از حوزه‏هاى علميه، كى قدرت اين مطلب را دارد؟ البته، هم بايد به فكر آتيه باشند و درست كردن يك قاضى‏هاى صالح بزرگ و هم الان ما گرفتار هستيم و بخواهد معطل بماند قضا، بخواهد معطل بماند اصلش رسيدگى به گرفتارى‏هاى مردم، امروز با اجازه فقها، خوب، يك عده‏اى بايد متصدى اين امر بشوند كه مى‏دانند به طور فرض كنيد تقليدى هم حتى كار را انجام بدهند و اين يك تكليفى است از براى همه ما. و يكى هم خود قوه قضائيه، قوه قضائيه بايد توجه بكند كه سر و كارش با جان و مال مردم است، نواميس مردم، سر و كار اين با آنهاست و بايد افراد صالح در آنجا باشند، سالم باشند و توجه بكنند كه خطاى قاضى بزرگ است، عمدش مصيبت بار است، خطايش هم بزرگ است، بايد خيلى در اين معنا توجه كنند و آن چيزى كه من عرض كردم در آن اعلاميه‏اى كه دادم، راجع به اين اعلاميه 8 ماده‏اى ، البته دنبال كردند، تعقيب كردند لكن تعقيب بيشتر لازم است، بايد با قدرت و قوه دنبال اين بروند كه نابسامانى‏هاى اين كشور رفع بشود.

ما از شكر خدا نبايد غافل باشيم

حالا اگر يك كلمه من وقتى مى‏گويم بايد بشود، الان، شب وقتى كه باز مى‏كنيم راديو فلان و فلان را، مى‏گويد كه معلوم مى‏شود اصلش در ايران به هم خورده همه اوضاع، براى اينكه فلانى گفته است كه بايد چه بشود. اگر در قرآن گفت كه مردم تقوا داشته باشيد، معلوم مى‏شود در اسلام اصلاً تقوا نيست؟! قرآن گفته تقوا پيدا كنيد. خوب، ارشاد مردم ولو اينكه خوب باشند، يك امر راجح است. خداى تبارك و تعالى پيغمبر را نصيحت مى‏كند، امر به تقوا مى‏كند، حالا اگر راديوى فلان بگويد كه خوب، خدا به پيغمبر گفته است كه يا ايها النبى اتق الله پس معلوم مى‏شود تقوا نداشته؟! نخير.

- اينها - من الان يكى از نعمت‏هاى بزرگى كه مى‏خواستم عرض بكنم اين وضعى است كه ما الان در ايران داريم، ما نمى‏توانيم از عهده اين شكر بربياييم كه ما در همه بلاد الان، هم ائمه جمعه‏مان، هم مردم، همه توجه دارند به اسلام، هم همه ائمه جماعات، زن و مرد، مردم توجه دارند. شما اين نماز جمعه‏هايى كه در ايران، سرتاسر ايران بپا مى‏شود ملاحظه مى‏كنيد كه در حال سر ما با آن وضع سرما، در رطوبت، در يخبندى وارد مى‏شوند، در آن گرماى تابستان هم در بلاد گرم وارد مى‏شوند، در اين بلاد جنگزده مثل آبادان كه هر روز مورد تجاوز جنايتكاران است باز هم نماز جمعه بپا مى‏شود و مردم در نماز جمعه حاضر مى‏شوند. اين چى است؟ اين چه چيزى است كه براى ما حاصل شده؟ اين را كى كرده غير از خداى تبارك و تعالى؟ اين نعمت‏هايى است كه خدا به ما داده.

ما بحمدالله الان يك مجلسى داريم، كه انشاءالله بهتر خواهد شد، لكن مجلسى داريم كه

صحيفه نور ج 17 صفحه 221

خواست اسلام را دارد ايجاد مى‏كند. وقتى كه ملاحظه مجلس را مى‏كنيم، ملاحظه شوراى نگهبان را مى‏كنيم، ملاحظه دولت را مى‏كنيم. ملاحظه قوه قضائيه را مى‏كنيم، وقتى همه اين را ما ملاحظه مى‏كنيم اينها مورد تشكر است كه يك دسته‏اى از همين مردم، نه آن بالانشين‏ها و كاخ‏نشين‏ها، از همين مردم متعارف خودمان، متصدى شدند و دارند زحمت مى‏كشند براى اين ملت. اين ملت را هم تشكر از او مى‏كنيم كه دارد با كمال قدرت پشتيبانى مى‏كند. ملت بايد از اين دولت تشكر كند و قدردانى كند و دولت هم بايد خدمتگزار اين ملت باشد و از او تشكر كند. ملت بايد از اين قواى مسلح، اين جوان‏ها كه دارند جان خودشان را براى حفظ نواميس شما فدا مى‏كنند، دارند صحت خودشان را از دست مى‏دهند و دارند زحمت مى‏كشند براى حفظ شما، بايد قدردانى بكنند و مى‏كنند. ما از شكر خدا نبايد غافل باشيم كه يك همچو وضعى الان ما داريم، وقتى مى‏رويم جبهه‏ها مى‏بينيم كه جبهه‏ها جوان آنطور مشغول فعاليت هستند و مشغول جانبازى هستند، وقتى مى‏رويم در بيمارستان‏ها، اين بيمارها آنطور، اين عليل‏ها، اينهايى كه در جنگ معلول شدند، اينهايى كه زخمى شدند، آنطور روحيه اسلامى دارند الان همه شما ژاندارمرى آنوقت چى بود، حالا چى هست؟ ارتش آنوقت چى بود، حالا چى هست؟ ستاد ارتش آنوقت كى‏ها بودند، حالا كى هست؟ همه چيز بحمدالله عوض شده است. ما بايد شكر خدا را بكنيم و اين را حفظش كنيد، حفظش به اين است كه با هم باشيم. آقا، همه دنيا مخالف ماست، ما خودمان بايد با هم باشيم، هستيم با هم، حالا شب نگويند كه معلوم شد همه‏شان به هم ريختند، لكن تذكر هميشه لازم است.

در مجلس مخاصمه در كار نيست، مباحثه علمى است‏

انسان، يكى از نكاتى كه در قرآن مكرر هست يا مكررات، براى اينكه قرآن يك آدم سازى مى‏خواهد بكند. قرآن تاريخ نيست، اگر تاريخ بود، در تاريخ، كتاب تاريخ يك قصه را نوشت، ثانياً اگر بنويسند زيادى نوشته‏اند، اما كتاب اخلاق بايد مكرر باشد. كسانى كه اخلاق مى‏خواهند براى مردم بگويند، بايد بگويند، بگويند تا توى مغزشان بكنند، با يك دفعه گفتن درست نمى‏شود. يكى از نكات بزرگى كه قرآن كريم، مكررات را مى‏بينيد دارد، اينها مكررات نيست، سبك انسان سازى اينجورى است، هر صفحه را باز مى‏كنى دعوت به تقوا، دعوت به خوبى، دعوت به چى، صفحه را هم باز مى‏كنى، قصه موسى را چندين مرتبه ذكر مى‏كند، قصه ابراهيم را چندين مرتبه ذكر مى‏كند، قصه نمى‏خواهد بگويد كه، يك دفعه وقتى گفت، خوب، بس است. اينهايى كه قرآن را نمى‏شناسند، اين خارجى‏ها كه نمى‏فهمند قرآن چى است، مى‏گويند خوب بود باب باب باشد، هر بابى يك كلمه‏اى باشد ديگر. قرآن آمده آدم درست كند، آدم درست كردن به يك دفعه گفتن نمى‏شود. معلم اخلاق با يك دفعه بگويد و تمام كند برود نمى‏شود، بايد در يك مجلس هم ده مرتبه يك مطلب را هى بگويد، بگويد، بگويد تا در دل‏ها بنشيند. ما بايد دائماً به هم سفارش كنيم. حوزه‏هاى علميه به دولت و به ملت و به اينها بايد سفارش كنند، دعوت به تقوا كنند، دعوت كنند به وحدت، دعوت كنند به تقوا، مردم، هركس با هم

صحيفه نور ج 17 صفحه 222

مى‏نشيند اين دعوت را بكنند، اهل منبر كه مى‏كنند و بايد زيادتر بكنند، مجلس بايد در بين صحبت‏هايشان مردم را بسازند. جنگ مجلس، مثل جنگ دو فقيه مى‏ماند، نه اين است كه اينها اختلاف دارند. خوب، فقها با هم اختلاف دارند، از صدر اسلام تا حالا اگر اين نظرها تصادم با هم نمى‏كرد فقه ما به اين قوت نبود، نظرها بايد تصادم كنند، دعوا شود بايد سر آن. بعضى حوزه‏هايى كه ما ادراك كرديم دعوا بود، استاد يك چيزى را مى‏گفت، شاگرد مى‏ايستاد در مقابلش مى‏گفت، او مى‏گفت، اين گفت، او مى‏گفت تا يك مطلب را ديگران استفاده مى‏كردند از آن، در مجلس هم بايد اينجور باشد. مخاصمه در كار نيست مباحثه علمى است، مباحثه اخلاقى است، بايد اخلاق به مردم ياد بدهد، دعوا نبايد باشد در آن.

بايد همه به هم خدمت كنند و حسن نيت داشته باشند

و همين طور مادامى كه ما منسجم هستيم با هم، دست‏هايمان تو هم است و دعاى وحدت مى‏خوانيم، هستيم. آن روزى ما از بين خواهيم رفت كه اين دست‏ها از بين هم بيرون برود، اين به او بد بگويد، او به او بد بگويد، او اشكال به او كند، او اشكال به او بكند. و ما بحمدالله الان يك ملتى داريم كه دست‏شان در دست هم است و كسى نمى‏تواند به اين ملت آسيب بزند. اين پشتيبانى از هم و اين كمك كردن، حوزه‏ها به دولت، به قوه قضائيه، به مجلس كمك كنند، مجلس به آنها كمك كند، دولت به همه كمك كنند، مردم به هم كمك كنند. اين بارى كه الان به دوش دولت هست نمى‏تواند تنهايى اين بار را بردارد. اين يك مسأله واضحى است، اگر پشتيبانى اين ملت نباشد، اگر پشتيبانى همه قشرها نباشد همه به هم مى‏خورد و هيچ كارى نمى‏شود كرد. اينكه تا الان شما پيروز شديد براى اين است كه پشتيبان شما خود ملت هست و خداى تبارك و تعالى اين ملت را بعث كرده است به اينكه پشتيبان شما باشد. وقتى شما خوب كار كنيد براى ملت، آنها هم پشتيبانند. وقتى دولت خوب كار كند براى ملت، پشتيبانند.

وقتى مجلس خوب كار كند براى مردم، پشتيبان هستند. مردم بايد پشتيبان ملت و پشتيبان دولت باشند، پشتيبان مجلس باشند، پشتيبان قوه قضائى باشند و همه به هم خدمت كنند، همه حسن نيت داشته باشند براى خدمت كردن به هم و بدانند اين خدمت عبادتى است كه كمتر عبادت به اين بزرگى هست. امروز براى حفظ اسلام بايد ما از همه چيزهايى كه در ذهن‏هايمان هست و كدورت‏هايى كه فرض كنيد يك وقتى داريم، دست برداريم، براى خدا با هم باشيم. اگر اينطور شد شما حفظ خواهيد شد و اسلام را خواهيد صادر كرد به همه دنيا. و من به شما عرض كنم كه اگر خداى نخواسته، خداى نخواسته اسلام در ايران سيلى بخورد، بدانيد كه در همه دنيا سيلى خواهد خورد و بدانيد كه به اين زودى ديگر نمى‏تواند سرش را بلند كند. اين الان يك تكليف بسيار بزرگى است كه از همه تكاليف بالاتر است، حفظ اسلام در ايران. و حفظ اسلام در ايران به وحدت شماهاست، وحدت روحانى و مردم، مردم و روحانى، ارتشى و ژاندارمرى و قواى مسلح با دولت، همه اينها با هم. همه وقتى دست به هم داديم و

صحيفه نور ج 17 صفحه 223

همه شديم يد واحده على من سواها همانطورى كه فرمودند كه اينها دست واحد هستند بر سوايشان، اگر دست واحد شديم براى من سواها هيچ كس نمى‏تواند به ما ضررى بزند. آن روز به ما ضرر مى‏خورد كه خللى در وحدت ما پيدا بشود. هيچ كس نمى‏تواند در اين كشور كودتا كند، با وضع فعلى هيچ كس نمى‏تواند. آن روزى كه اختلاف پيدا شد بين‏تان، آن روز بدانيد كه آن شياطينى كه نشستند آنجا و نگاه مى‏كنند، آن شياطين يك كودتاچى درست مى‏كنند، مى‏تراشند، اختلاف اين كار را درست مى‏كند. و ما اميدواريم كه اين وحدت محفوظ باشد و اين سال جديدى كه آمده است، وحدت ما زيادتر از آنوقتى كه بوده است باشد و به بركت اين وحدت، ما هم معنوياتمان را درست كنيم و هم مادياتمان را و هم فكرى براى مستمندان، فكرى براى اين بيخانمان‏ها، فكرى براى اينها بكنيم.

ما بايد به حال اين مردم فقير برسيم

و من اميدوارم كه كسانى كه تمكن دارند، كسانى كه خانه‏هاى زيادى دارند، كسانى كه چيزهاى زياد دارند گمان نكنند سعادتشان به اين زيادى‏هاست. يك نفر آدمى كه كم دارد ولى به اندازه معاش دارد، اين آدم لذت زندگى را، همين زندگى مادى را، لذتش را بيشتر از آن مى‏برد كه صد تا كاخ دارد و هر روز و هر شب در زحمت حفظ اينهاست. لذت زندگى را او نمى‏تواند بفهمد چى است. هزاران غذا در اينجا هست (شما گاهى وقت‏ها شايد ديده باشيد در اين چيزهايى كه نمايش دادند، مثلاً در فيلم‏ها هست) اينقدر غذا هست ميل نمى‏كند كه دست دراز كند، نه اينكه نمى‏خواهد، اصلاً ميل ندارد، نه اينكه مى‏خواهد حالا خودنمايى كند كه من كم مى‏خورم، نمى‏تواند. يك درويش وقتى كه يك نان پيدا مى‏كند و مى‏خورد لذتش از آن آدمى كه صد تا كاخ دارد و نمى‏تواند استفاده كند بيشتر است. لذت به دارايى نيست، لذت يك مطلبى است كه انسان در خودش بايد پيدا بشود و آن نمى‏شود الا اينكه توجه به خدا داشته باشد و مطمئن به خدا باشد. آن كسى كه تزلزل دارد در زندگى، شما خيال مى‏كنيد كه حالا رئيس جمهور آمريكا با رئيس شوروى خيلى در رفاه هستند؟ و تزلزلى كه در دل آنها هست در هيچ كى نيست، در هيچ فردى نيست، هر يكى مى‏خواهند ديگرى را بخورند. نمى‏دانم شنيديد اين را، من شنيدم كه گرگ‏ها وقتى كه مى‏خواهند بخوابند (جمعيت هستند و مى‏خواهند بخوابند) رو به هم مى‏خوابند، يعنى يك دايره مى‏شود، هيچ كدام پشت به هم نمى‏كنند براى اينكه اگر پشت بكنند مى‏ترسند آن يكى بخوردش. اين ابرقدرت‏ها اينطورى هستند. الان آنقدرى كه آمريكا در فكر اين است كه شوروى را به هم بزند وضعش را، آن هم در فكر اين است كه اين را به هم بزند و همه سر اين سلاح‏هاى هسته‏اى دعوا دارند. اينها تزلزل خاطرشان اينقدر زياد است، اينقدر از هم مى‏ترسند، اين از او مى‏ترسد، او از او مى‏ترسد. بايد ما فكر باشيم كه خودمان را در بين اين تلاطمى كه در دنيا هست حفظ كنيم و حفظ به اين است كه به اسلام گرايش پيدا كنيم و به احكام اسلام گرايش پيدا كنيم و به حال اين مردم فقير برسيم و به حال اين اشخاصى كه زحمت دارند براى اين ملت مى‏كشند، به حال اينها دولت برسد، مردم برسند. و من به اينهايى كه داراى املاك زياد هستند و داراى ثروت زياد هستند، به اينها عرض مى‏كنم

صحيفه نور ج 17 صفحه 224

كه يك قدرى به حال اين فقرا برسيد، اينها را از خانه‏هايى كه فرض كنيد حالا نشستند شما دو هزار تومان مى‏گيريد مى‏گوييد من سه هزار تومان مى‏خواهم، خوب يك قدرى كم چيز بكنيد اينها هم زندگى داشته باشند. هى دنبال اين نباشيد كه يك زورى تو كار بيايد. ما اميدواريم كه احتياج به اين حرف‏ها نداشته باشد و خود مردم داوطلب اين كار را حل كنند و اين مستمندها را به يك زندگى، آنها بيچاره‏ها قانع هستند به يك زندگى متوسط، به يك زندگى كه بتوانند اعاشه خودشان را بكنند، بتوانند يك سايه سرى داشته باشند. خداوند همه شما را انشاءالله موفق كند و اين سال را به مسلمين و به همه شماها و به همه ملت‏هاى دربند و ملت عزيز خودمان اين سال را مبارك فرمايد.

والسلام عليكم و رحمة الله




پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها