0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:02 AM

 

صحيفه نور ج 17 صفحه 169

تاريخ: 10/11/61

بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان اصناف و بازاريان تهران و سراسر كشور

يكى از قشرهاى عظيم متعهد به اسلام بازار است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

متشكرم از اينكه امروز مواجه هستم با قشر متعهد اسلامى نمايندگان سراسر كشور از اصناف و بازرگانان و من امروز بايد يك مقدار راجع به بازار صحبت كنم، يك مقدار هم راجع به دولت. آنكه راجع به بازار است، همه مى‏دانيم، مى‏دانيد كه بازار يكى از قشرهاى عظيم متعهد به اسلام و در هر غائله‏اى كه براى اسلام پيش آمده است، اين بازار است كه پيشقدم است. در قضيه تنباكو و حكم مرحوم ميرزاى شيرازى اعلى الله مقامه اين بازار بود كه همراهى كرد و منتهى به قيام شد. بعضى از بازرگانان اصفهان، از قرارى كه نقل شده است يكى از بازرگان‏هاى معتبر بوده است، تمام تنباكوهائى كه داشته است و آنوقت تاجر تنباكو هم گفته شود بوده است - پس از حكم ميرزا، آورد در ميدان شاه و آتش زد و مشابه او بازارهاى ديگر در تائيد حكم ميرزا در آنوقت قيام كردند، حتى شهيد هم دادند و پس از آن، در طول مشروطيت و استبداد به صورت مشروطيت، باز در هر زمينه، اين بازار است كه پيشقدم است و همراه با ساير قشرهاى ملت از كارگران و كشاورزان و امثال اينها، مجاهده كرده است و مشكلات را تحمل كرده است و در پيشبرد مقاصد اسلام آنچه كه توان داشته است، عمل كرده است و در اين پنجاه سال سياه كه تاريخ ايران را سياه كرد، سياه‏تر از رژيم‏هاى سابق كرد، فشار بر بازار بسيار بود و بيشتر بود و از بازار آنها خيلى وحشت داشتند و لهذا يك وقت هم بناى بر اين گذاشتند كه اين سقف‏ها را خراب كنند، از زير اين سقف‏ها خوف داشتند، لكن موفق نشدند. و در اين نهضت، بازار يك حظ وافر در امور داشت از تعطيلى‏هائى كه كرد، از اعتصاباتى كه كرد، البته ساير قشرها هم سهيم بودند، لكن بازار هم يك قشر عظيم سهيم در اين امر بود و در اين جنگ هم، بازار هم در جبهه فرستاد و هم در پشت جبهه خدمت كرد. الان هم باز، بازار است كه خدمت مى‏كند و از اسلام عزيز و از جمهورى اسلامى نگهدارى مى‏كند.

ميرزا، يك آقاى مرجع بود در يك دهى از عراق، او نمى‏توانست كه خودش يا طلبه‏هائى كه آنجا دارند بسيج كنند براى مقابله با آن سلطنت استبدادى. او حكمى فرمود، علماى بلاد هم نمى‏توانستند خودشان راه بيفتند و اين استبداد سياه را بشكنند. اين بازار و ملت بود كه پشتيبانى از مراجع خودشان كردند، از علماى خودشان مى‏كردند و آنهائى كه به راه استبداد مى‏رفتند، آنها را به

صحيفه نور ج 17 صفحه 170

زمين مى‏زدند و در همين نهضت و در همين قضايائى كه همه شاهد بوديد و شاهد بوديم. باز، بازار است كه تعطيلات طولانى كرد و با تعطيلات طولانى و تظاهرات و اعتصابات و چيزهاى ديگر از اين نهضت پشتيبانى كرد. البته قشرها هم همه بودند و خداوند همه را تائيد كند. اين بازار است كه از اول، پشتوانه احكام اسلام بوده است و حالا هم هست و انشاءالله بعدها هم خواهد بود و اميدوارم كه دولت توجه عميق خاص بكند به بازار و آنچه كه از دست او بر مى‏آيد به اين قشر متعهد خدمت بكند.

متصديان امور همه‏شان مى‏خواهند خدمت بكنند و آنقدر كه قدرت دارند عمل مى‏كنند

آن چيزى كه مربوط به دولت است، بايد من عرض بكنم و شما هم مى‏دانيد و شايد بعضى‏ها كمتر بدانند، بعضى‏ها بيشتر. آن شناختى كه من از اين متصديان امور دارم كه بعضى از آنها سال‏هاى طولانى با آنها بوده‏ام و از نزديك ملاقاتشان مى‏كرده‏ام و بعضى ديگر هم كه در طول اين خدمتى كه مشغول بودند با آنها آشنا شدم. ما يكى، يكى از اينها را، البته به طور اجمال كه مزاحم شما نشوم، به شما عرض مى‏كنم. شما اگر گمان بكنيد كه در تمام دنيا، رئيس جمهورها و سلاطين و امثال اينها، يك نفر را مثل آقاى خامنه‏اى پيدا بكنيد كه متعهد به اسلام باشد و خدمتگزار و بناى قلبى‏اش بر اين باشد كه به اين ملت خدمت كند، پيدا نمى‏كنيد. ايشان را من سال‏هاى طولانى مى‏شناسم و در آن زمانى كه اول نهضت بود ايشان وارد بود و به اطراف براى رساندن پيام‏ها تشريف مى‏بردند و بعد از اين هم كه اين انقلاب به اوج خودش رسيد، ايشان حاضر واقعه بود همه جا، تا آخر و حالا هم هست. يك نعمتى خدا به ما، اين است كه داده.

مجلس‏مان را شما ملاحظه كنيد، بسيارى از آنها را من از نزديك مى‏شناسم، يعنى سابقه طولانى دارند مثل رئيس مجلس و بسيارى از آقايان ديگر، و آنها را با تعهد و تعهد به اسلام و خدمتگزارى و هر چه توان دارند، آنها را مى‏شناسم و در اين طول مدتى كه مجلس برپاست مى‏دانم كه همه اينها خدمتگزارند، در بين آنها من نمى‏توانم يكى را پيدا كنم كه بتوانم بگويم كه اين، تعهد به اسلام ندارد. البته اختلاف سليقه، اختلاف ديد، اختلاف اجتهاد در هر قشرى هست، در علما هم هست، در مجتهدين هم هست، در شما آقايان هم هست كه اختلاف سليقه داريد، اختلاف ديد داريد لكن مشتركند در اينكه خدمتگزارند و همه مى‏خواهند خدمتگزار باشند و در بين آنها من حتى يك نفر را نمى‏توانم بگويم كه اين يك نفر به اسلام خيلى علاقه ندارد، همه‏شان علاقمندند با اختلاف سليقه‏اى كه دارند. و شوراى نگهبان، اين فقهائى كه در آنجا هستند تمامشان را من از نزديك سال‏هاى طولانى مى‏شناسم كه بايد بگويم اينها را من بزرگ كرده‏ام آنها هم كه حالشان معلوم است. و اما دولت آنها را هم بعضى از آنها كه سال‏هاى طولانى من با آنها آشنا بودم، بعضى از وزراء و بعضى از آنها را در اين مدتى كه متصدى خدمت بودند، با آنها آشنا شدم و آنها را شناختم، اينها هم همه‏شان مى‏خواهند خدمت بكنند. شما گمان نكنيد كه در بين آنها، يكى پيدا بشود كه نخواهد خدمت بكند و آنچه كه توان دارند اينها، هم توان خودشان را انجام مى‏دهند و آنقدر كه قدرت دارند عمل مى‏كنند. قوه قضائيه هم كه معلوم است‏

صحيفه نور ج 17 صفحه 171

اشخاصش، من از اول آشنا بودم به بسياريشان و الان هم اشخاص معتبرى در آنجا هستند، متعهدى هستند، لكن من تفضيل ديگر نمى‏خواهم بدهم.

گرفتارى‏هائى كه دولت الان با آن مواجه هست، يك قضيه الان قضيه جنگ است

من مى‏خواهم حالا به شما آقايان گرفتارى، بعضى گرفتاريهاى اينها را، نه همه را، بعضى گرفتارى‏هائى كه دولت الان با آن مواجه هست عرض كنم تا ببينيد كه با اين گرفتارى‏هاى الان هم بسيارى از كارها را انجام داده‏اند و در سر تا سر كشور خدمت‏هائى كرده‏اند كه در اين پنجاه سال نشده است. اين آيا سزاوار اين نيست كه ما تقدير كنيم از آنها و تشكر؟ يك قضيه الان قضيه جنگ است. شما شايد بعضى‏تان بدانند كه جنگ در هر روز چقدر خرج دارد، چقدر مهمات مى‏خواهد، چقدر مخارج روزانه است براى جنگ. نفس جنگ امروز در هر روز بيشتر از چند صد ميليون خرج دارد. پهلوى اين بگذاريد آن خرابى‏هايى كه در جنگ به ما وارد شده است و آن جناياتى كه رژيم بعث بر اين ملت ضعيف كرده است. دنبال اين جنايات، آواره‏هايى كه جنگى هستند و غالب بر بيشتر از يك ميليون، دو ميليون هست كه حالا من عددش را خيلى نمى‏دانم آنها هم يك چيزى هست كه دولت بايد درست كند كارشان را. پهلوى اين بگذاريد آوارگانى كه از عراق، از ايرانى‏هايى كه سابق در عراق بودند و زندگى در عراق مى‏كردند، بيرون كردند و دولت متكفل امور آنهاست، آواره‏هائى كه از افغانستان الان در ايران هستند و مشكلات زيادى دارند آنها هم، اين خرابى‏هائى كه بخواهند ترميم بكنند (البته ملت خيلى كمك مى‏كند در همه اين امور لكن اينطور نيست كه كمك ملت كافى باشد، اين مقدار از كمك كه كردند) دولت هست كه متكفل اين امور هست و مسؤول اين امور هست، هر روز مواجه با يك مشكلات عظيم است. مى‏خواهد كه كاميون براى جنگ بفرستد راجع به خواربار كه بايد از اينجا به آنجا ببرند گرفتار است، بخواهد خواربار را بفرستد راجع به جنگ گرفتار است، معذلك با تمام قوا جنگ را مقدم مى‏دارد. الان گرفتارى دولت به قدرى است كه اين بودجه‏هائى كه ملاحظه مى‏كنيد اينها نمى‏تواند كار دولت را درست كند، اين ملت است كه بايد درست كند.

حالا من عرض مى‏كنم به شما، ما فرض مى‏كنيم كه حضرت امير سلام‏الله عليه امروز در ايران بود و رئيس دولت بود و ملاحظه مى‏كرد كه يك جمعيتى، صدام و آنهائى كه با او موافقند، يعنى همه دولت‏هاى دنيا به استثناى بعضى، اين هجوم كرده است به ايران و خرابى كرده است و نفوس مردم را تلف كرده است و آواره كرده است و غارت كرده است و خرابى. حضرت ببينند كه الان اسلام و ملت اسلام و اعراض نفوس ملت اسلام در خطر اين است كه اين ياجوج و مأجوج بريزد به ايران و همان كارى را كه در اهواز كرد و خرمشهر كرد در تهران بكند و در مشهد بكند و در اصفهان. اگر حضرت احساس اين معنا را كرد، چه كرد؟ مى‏نشست موعظه مى‏كرد؟ مى‏گفت كه خودم تنها درست مى‏كنم؟ پول نداشت، كافى نبود، ماليات تنها كافى نبود، چه بكند؟ حضرت آنوقت حكم مى‏كرد به اينكه مردم

صحيفه نور ج 17 صفحه 172

به حسب توانشان، مستضعفين، طايفه كم درآمد، اينها كنار و طايفه‏هائى كه پر درآمدند، صد ميليون مثلاً اينها هر سال در مى‏آورند و بيشتر و خصوصاً آنهائى كه كارى به كار اين مسائل ندارند، البته نوع بازرگانان اينجور نيستند، نوع تجار اينجور نيستند، نوع كسبه اينطور نيستند، اما در بينشان خوب اشخاصى هست، شما هم مى‏شناسيد كه يك معامله چند صد ميليونى مى‏كند و در آن معامله هم بيشتر از صد ميليون نفع مى‏برد و حساب و كتابى هم در كارش نيست. اميرالمؤمنين با اين كشورى كه در معرض خطر است چه مى‏كرد؟ همه افراد را مى‏فرستاد جنگ با فشار، اموال اشخاصى كه ثروتمند بودند و اينها را مى‏گرفت و مى‏فرستاد و اگر نمى‏رسيد عباى خودش را مى‏داد، عباى من را هم مى‏داد، كلاه شما را هم مى‏داد براى حفظ كشور اسلام، براى حفظ نواميس خود اين مردم. شما مى‏دانيد كه اگر خداى نخواسته صدام يك وقت دستش به تهران برسد چه خواهد كرد؟ براى شما اموال مى‏گذارد؟ براى شما اعراض مى‏گذارد؟ براى شما نفوس مى‏گذارد؟ مى‏دانيد چه خواهد كرد؟ مى‏دانيد كه خطر دارد الان؟ خطر، صدام قابل آدم نيست، اما صدام و آنهايى كه پشتوانه او هستند، دولت‏هايى كه پشتوانه او هستند، آنهايى كه كمك مى‏كنند به آنها، قدرت‏هاى بزرگى كه اسلحه مى‏دهند، قدرت‏هاى بعد از او كه آدم مى‏فرستند، تجهيزات مى‏فرستند، و افراد مى‏فرستند، خوب، يك همچو خطرى الان براى ايران هست. آيا در يك همچو خطرى كه همه متوجه همه است، نه متوجه يك قشرى، خطر خوزستان متوجه همه جاى ايران است، خطر خرمشهر و آبادان و - عرض مى‏كنم كه - آنجاهايى را كه آنها آنوقت در تصرف داشتند و آن كردند كه مغول نكرده بود در طول تاريخ، اين متوجه به همه است. انصاف است كه در يك همچو وقتى احتكار بشود، اين ملت را در مضيقه بگذارند؟ انصاف است كه در يك همچو وقتى گرانفروشى بشود كه دولت به جان بيايد و نتواند درستش بكند، يا بايد كمك كرد به اين دولت؟ تكليف نداريم ما كه كمك مى‏كنيم؟ تكليف شرعى، اين اصناف محترم، اين بازارى‏هاى محترم، اينها مى‏توانند مبارزه كنند با گرانفروشى، با اينكه اجناس را به قيمت ارزانتر بفروشند، آن مقدار كه گيرشان آمده، اگر اجناس را به قيمت ارزان بفروشند، محتكرين كنار مى‏روند، نمى‏توانند نگه دارند، يا محتكرين را بروند خود اصناف بروند آنجا، به آنها بگويند آقا چرا اين كار را مى‏كنيد در يك همچو وقتى كه همه چيز ما در معرض خطر است، ما حق داريم كه بنشينيم هى گله كنيم از اينكه مثلاً فلان چيز كم است، فلان چيز زياد است؟ خوب نمى‏توانيم. مسأله بالاتر از اين معنايى است كه من و شما خيال مى‏كنيم، مسأله، مسأله آمريكا است نه مسأله صدام. مسأله فرانسه هست، مسأله شوروى است.

بازار را ما بايد حفظش كنيم با تمام قوا، از آن طرف بازار بايد دولت را حفظ كند

خوب، ما بايد، اين ملت ما تا حالا مقاومت كرده و خداوند انشاء الله حفظشان كند و از اين بعد هم مقاومت كرده است و مى‏كند و بايد هم زيادتر مقاومت كند. شما بسياريتان يادتان هست اين جنگ دوم را، ما كه داخل جنگ نبوديم، طرف جنگ نبوديم و لكن وقتى كه اينها ريختند به ايران و ايران هم هيچ نتوانست كارى بكند و آن ارتش شاهنشاهى و آن حرف‏هائى كه رضاخان مى‏گفت، معلوم شد

صحيفه نور ج 17 صفحه 173

همه‏اش پوچ بود، اينها وقتى وارد شدند، با اينكه آنها هم كارى به مردم نداشتند، همين وارد شدند، اما ديديد كه ارزاق چه جور بود؟ ديديد كه هيچ نانى پيدا نمى‏شد؟ ديديد برنج نبود؟ هيچ نبود، جيره‏بندى بود، آن هم با آن قيمت گران در بعضى اجناس. ما امروز در جنگ هستيم آقا، ما، شوخى نيست. مسأله جنگ شوخى نيست، خرج جنگ شوخى نيست، مقاومت در مقابل جنگ شوخى نيست، يك لشكر را يا چندين لشكر را تجهيز كردن براى مقابله، اينها يك امورى است كه دولت گرفتارش هست و دارد خدمت مى‏كند. ما اين دولتى كه خدمت مى‏كند بايد تقديرش بكنيم، كمكش بكنيم. چهار نفرى كه توجه ندارند، يك چهار نفر ديگرى هم كه منافق هستند مى‏آيند هى به او يك چيزى مى‏گويند، به آنها يك چيزى مى‏گويند، ناراحتى ايجاد مى‏كنند در مردم. خدا داند كه با اين جنگ و با اين وضعى كه الان براى ايران هست و آن محاصره اقتصادى كه هست و آن كمك‏ها و كارشكنى‏هايى كه هست و آن تبليغات سوئى كه بر ضد شما و بر ضد اسلام هست، معذلك دولت ايستاده است و دارد خدمت مى‏كند، اين اعجاز است. بايد ما كمكش بكنيم، زير بغلش را بگيريم تا بتواند كار بكند. بايد اشكالاتى كه حتماً مى‏دانند، خود آنها هم مى‏دانند كه اشكال زياد است، اما چه بكنند؟ بگويند كه رها، هر كس هر كار مى‏خواهد بكند؟ خوب، يك عده هستند كه وارد مى‏كنند و به قيمت‏هاى چندين مقابل مى‏فروشند، يك عده هستند كه احتكار مى‏كنند، يك عده هست نمى‏كنند خوب، اين بيچاره دولت چه بكند؟ جنگ را رهايش كند، مى‏شود؟ آوارگان را رهايش كند مى‏شود؟ مستضعفان را رها كند، مى‏شود؟ شما ببينيد در همين بساطى كه الان براى ملت ما پيش آمده است و دولت هم آنقدر در مقابل اينها مقاومت كرده، چقدر ساختمان كرده براى مردم، چقدر راهسازى كرده براى مردم. من مكرر به اينها گفتم كه آقا اين كارهايى را كه مى‏كنيد، بياييد بگوييد، بيائيد به مردم بگوييد تا توجه پيدا كنند. خوب شما هم خيلى مى‏دانيد اكثر شايد بدانند كه در آنجاهائى كه هيچ برايشان كار نشده بود، نه آب داشتند، نه زمين داشتند، نه راه داشتند، هيچ نداشتند، نه طبيب داشتند، الان همه اينها تا يك حدودى كه قدرت داشته دولت، عمل كرده و خوب عمل كرده است. بنابر اين ما بايد از يك همچو دولتى كه نمونه است، شما خيال مى‏كنيد كه صدام اينطورى عمل مى‏كند؟ صدام هم مبتلاى به جنگ است، همه هم به او كمك كنند، اما بپرسيد از آنهايى كه از عراق مى‏آيند ببينيد چه مى‏كند او، بپرسيد از اين آقايان عراقى كه آمدند و فرار كردند آمدند، دارد چه كند با اين مردم، اين حبس‏هاى او و اشخاص اخيار را در حبس‏هايش چه مى‏كند. بنابر اين ما دو طرف قضيه را بايد ملاحظه كنيم. از آن طرف بازار را ما بايد حفظش بكنيم با تمام قوا، همه‏مان موظفيم. بازار است كه ما را نگه داشته، همه را نگه داشته، از آن طرف، بازار بايد دولت را حفظ كند. اگر رها كند چه بكند دولت. آقاى موسوى، نخست وزير يك كاسب است مثل شما كاسب بوده ديگر، پدرش هم الان ظاهراً كاسب است. خوب، آن كه چيزى ندارد كه خودش بدهد، وزيرهاى ديگر هم همه از اين قبيل‏اند. دولت خودش كه چيزى ندارد. دولت مى‏خواهد دفاع از جان شما، از ناموس شما، از مال شما، از حيثيت شما بكند. خوب، ما خودمان بايد اين كار را تكفل بكنيم و آن مقدار كه مى‏توانيم، اينهايى كه سرمايه‏هاى كلان دارند. اگر يك وقتى شما

صحيفه نور ج 17 صفحه 174

شنيديد كه اين آقايان بعضى مى‏گويند تروريست اقتصادى و محتكرين را مى‏گويند، محتكرين را مى‏گويند، عامه بازار كه محتكر نيستند، متعهدند آنها، آنها خلاف شرع نمى‏كنند. يك دسته هستند كه هم نق مى‏زنند، هم كارى به اين كارها ندارند، هم مال مردم را احتكار مى‏كنند و گران مى‏فروشند و بازار سياه درست مى‏كنند، يك دسته هم اينها، اينطور نيست كه به بازار كسى جسارت كند، من تا حالا از هيچ كس نشنيدم كه در بازار يك حرفى زده باشد. خوب، اين بازارى است كه بازار مسلمين است، اين بازارى است كه از اول تا حالا خدمت كرده و حالا هم خدمت مى‏كند، بعدها هم خدمت خواهد كرد. بنابر اين ما هم در گرفتارى‏هاى دولت بايد ملاحظه كنيم، هم گرفتارى مستضعفين و بيچاره‏ها بايد ملاحظه كنيم، هم گرفتارى اين آواره‏هايى كه آمدند و الان هستند. ما كه نمى‏توانيم اين آواره‏ها را، خصوصاً اين آواره‏هايى كه از خود ما هستند از اهواز آمدند، از - عرض كنم - خرمشهر آمدند، از اين بلادى كه مورد تعدى واقع شده است آمدند، از خوزستان آمده‏اند، بالاخره از جاهاى ديگر هم آمده‏اند و همين طور ميهمان‏هايى كه داريم، خوب افغانى هستند، مسلمان هستند يا فرض كنيد كه عراقى هستند يا بيچاره‏ها را از خانه‏هايشان دور كردند، مالشان را بردند، خودشان را فرستادند اينجا. خوب، بايد چه كرد با اينها؟ نبايد اينها را پذيرائى كرد؟ ما مسلمانيم، آنها هم مسلمانند. ما بايد از آنها پذيرائى كنيم. خدمت كنيم به آنها و اين دولت است كه دارد اين كارها را مى‏كند. عمق كار دولت را ما نمى‏توانيم درست بفهميم، تا يك دولت نيايد بنشيند، تا بعضى از آقايان محترم اصناف نروند پيش دولت بنشينند، از اين نمايندگان، دولت برايشان تشريح كند كه ما گرفتارى‏مان چى هست، آنقدرى كه آنها گرفتارى دارند ما تصورش را نمى‏توانيم بكنيم. بنابر اين ما دو طرف قضيه را بايد ملاحظه كنيم. يعنى از همه ابعاد ما بايد توجه بكنيم به مسائل و مشكلاتمان و اسلام همه ما را مسئول قرار داده، وقتى اعراض نفوس مسلمين در معرض خطر است، براى همه ما واجب است كه اگر به اندازه كافى ندارند آنها جمعيت، پاشيم برويم، آن كه مى‏تواند بايد پا بشود برود، براى همه واجب است كه حالايى كه يك عده‏اى داوطلب شدند و بحمدالله زياد هم هستند و رفتند تو جبهه هم الان، الحمدلله خوب است، لكن پشت جبهه مشغول باشند به تأييد دولت، مشغول باشند به اينكه دولتى كه در هر ماه چند ميليون خرج جنگ فقط مى‏كند، هر روز هر روز چند صد ميليون خرج جنگ را دارد دولت، از آن طرف هم عايدى دولت مهمش نفت بود كه نفت را حالا نمى‏گذارند ما استخراج كنيم زياد. نمى‏شود هم نفتى كه مال نسل‏هاى آينده است همه‏اش را در بياورند و حالا خرج كنند و چهار روز ديگر زندگى نتوانند بكنند. باقى‏اش اين است كه خوب مردم كمك كنند، خيرخواه‏ها كمك كنند، ما نصيحت مى‏كنيم، استدعا مى‏كنيم از آنها كه كمك كنيد به اين دولتى كه مشغول گرفتاريش هست و آنهمه گرفتارى دارد. دولت هم بايد به شما كمك كند، طرفينى است قضيه، يك طرف را نبايد حساب كرد. از آن طرف دولت كه مى‏تواند بايد خدمت كند آنقدرى كه توان دارد بايد خدمت كند به بازار و به مستمندان و به ديگران، از آن طرف هم آقايان همه بايد خدمت بكنند. منتها اينكه حالا من دارم مى‏گويم، به گوش يك عده زياد اما كم مايه، كم سرمايه، به گوش آنها مى‏رود، اما يك عده‏اى هم هستند كه سرمايه‏هاى هنگفت دارند، آنها

صحيفه نور ج 17 صفحه 175

اين حرفها را خيلى گوش نمى‏دهند، حساب آنها با خداى تبارك و تعالى است. انشاءالله خداوند همه شما را تأييد كند، موفق باشيد و همه و همه ما و دولت، همه دنبال اين باشيم كه اسلام را پياده كنيم و احكام اسلام را و اميدواريم كه پيروز بشويم و پيروز مى‏شويم و خداوند همه شماها را حفظ كند.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها