پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 11:09 AM
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از آموزشياران نهضت سوادآموزى و كاركنان جمعيت هلال احمر جمهورى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
امروزبحمدالله با دو گروهى كه هر دو گروه ارزشمندند مواجه هستيم. گروه آموزندگان به ملت در سرتاسر كشور، البته گروهى از آنها و گروهى هم از هلال احمر. ارزشها در دنيا به حسب مكتبها و به حسب ديدهها مختلف است. با مطالعه به مكتبهائى كه در دنياهست و به مسلكهائى كه در دنيا هست، مىتوانيم بفهميم كه ارزشها در مكتباختلاف دارد و در ايدهها هم اختلاف دارد. شما اگر قطع نظر كنيد از مكتبهاى توحيدى و الهى و به مكتبهاى مادى و به ايدههايى كه دنبال ماديات هستند مراجعه كنيد و مطالعه در آن بكنيد، مىبينيد كه اين دو مكتب متقابل با هم و مختلف هم هستند. مكتب الهيين و موحدين ارزش هايش يك چيزهائى است، يك عناوين است و مكتبهاى ماديگرى، چه ماديگرى كمونيستى و چه ماديگرى سرمايه دارى و بالاخره تمام مكتبهايى كه ماوراى مكتب الهى است، ارزشها با هم فرق دارد. شما در همين كشور خودمان در زمان طاغوت و طاغوتها ملاحظه كنيد كه در خود آنها ارزشها چه بود و در ملت كه رنگ آنها را به تبع قبول كرده بودند، ارزشها چه بود. در زمان آنها، آنوقتى كه اتومبيل و امثال اينها نبود، در مركب، ارزشها به كالسكههاى چند اسبه و هر چى بيشتر بود اسب، هشت اسب، گاهى تا بيشتر از اين هم و عدد خدمه و عدد آنهائى كه هياهو اطراف اين انسانى كه، يا غير انسانى كه در آن كالسكه نشسته بود، هم ارزش در بين قشر روشنفكر آن زمان و هم نويسندههاى آن زمان و هم شعرا و گويندگان و اهل هنر آن زمان، ارزش به اين بود كه هركس باركش بيشتر و هركس خدم و حشمش بيشتر، ارزشش بيشتر. طبقهاى كه اسم خودشان را طبقه اشراف و اعيان گذاشته بودند، ارزش پيش آنها اين بود كه چند تا نوكر داشته باشند و چند تا ده داشته باشند و چند تا اسب داشته باشند و چند تا تازى و سگ داشته باشند. در پيش سرمايهدارها هم، ارزش، زيادى سرمايه و روى هم انباشتن سرمايهها و پركردن بانكها يا تجارتخانهها از اموال، از هر راهى باشد وقتى در قشر تودههاى مردم نگاه مىكردى، در بين زن و مرد هر دو طايفه، ارزش به لباس بود و به طرز پوشيدن و دوختن لباس و آرايش. هر كه بهتر لباس مىپوشيد و شيكتر بود درلباس، ارزشش پيش مردم بيشتر بود و هر زنى كه آرايشش به طرز اروپايى بود و لباسش از آنجا الهام
مىگرفت، اين پيش زنها هم ارزشش زيادتر بود، البته پيش اكثر. ارزشها همه به امور مادى بود. وقتى بنا باشد كه ارزش انسان به اسب و الاغ و سگ و تازى و امثال اينها باشد، آن مبدأ ارزش، ارزشش از اين شخص بيشتر است. اگر اسبارزش يك انسان شد، آن اسب ارزشش از انسان بيشتر است، براى اينكه او ارزش به انسان داده. اگر فرش و قالى و تجملات و بزگ كردن و مو چطور كردن و مد را از اطراف آوردن، اين ارزش يك انسان را زياد كند، آنها ارزششان بيشتر از اين است، براى اينكه آنها مبدأ ارزش هستند. انسان خودش ارزش ندارد، ارزشش به گاودارى است. گاوها ارزششان بيشتر از خود انسان است. ارزششان به پارك دارى است، ارزش شان به فرش دارى است، ارزش شان به امثال اين مسائل است. و روى موازين عقلى اگر مبدأ اثر يك جايى باشد و به واسطه آن مبدأ اثر، اين آدم يا اين شىء ارزش پيدا كند، آن مبدأ اثر ارزشش بيشتر است. نقلشود كه يك عارف مسلكى وارد شده بود به منزل يك امير، يك سلطان يا يك امير و ديده بود كه مجلس همه چيز مزين است، همه چيز هست، در اين بين آب دهان مىخواست بيندازد، نگاه كرد به اطراف و آب دهنش را توى صورت آن امير انداخت. امير اعتراض كرد كه براى چه. گفت من هر چه نگاه كردم، كثيفتر از صورت تو در اينجا نيافتم. شما اگر آن ورق را ببينيد، انسان اگر آن صفحه دوم عالم را ببيند و در آنجا ببيند كه اينهايى كه ارزششان را به اين مسائل مىدانند، آنوقت مىبينيد كه در آنجا صورت آنها آنقدر مشوه و صورت انسانى هم نيست، يك صورت ديگر است، تا ببينى سگ باز است و همه دلش را به سگ داده است، صورت سگ است.
مسأله تجسم اعمال و تجسم اخلاق و اينها يكاى است كه در پيش اهل نظر و محققين مسلم است و در روايات ما هم هست كسى كه غيبت مىكند، در روايات هست كه زبانش به اندازه - بين در آنجا بين مكه و مدينه ظاهراً هست، دراز مىشود و مردم در روز حشر از روى اين زبان عبور مىكنند. اين نتيجه غيبت است. يك كسى كه زبانش از اين ور شهر به آن ور شهر دراز مىشود و اعراض مردم را ذكر مىكند و آبروى مردم را مىبرد، اين زبان در آن عالم تا آن اندازهاى كه اينجا دراز بوده، آنجا هم درازى پيدا مىكند و اهل محشر از رويش به حسب اين روايت مىگذرند. وقتى بنا شد ارزش انسان به اين مسائل باشد آنوقت هيچ يك از معنويات ديگر ارزش ندارد. شما اگر گمان بكنيد در پيش اين طايفههائى كه ارزش را به اين معانى مىدانند، ارزشى كه پيش انبيا هست اينها اصلاً ارزش بدانند، باور نكنيد كه بدانند. ممكن است بگويند، وليكن باور ندارند. اگر باور داشتند رفتند دنبال آن ارزش، حالا كه ندارند و نمىروند دنبال آن ارزش، معلوم شود باور ندارند. ارزش در لسان انبيا و در لسان اولياء خدا و در رأس آنها قرآن كريم و رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ارزش به علم و تقواست. ميزان، ارزش اين دو خاصه است، علم و تقوا تواما. علم تنها ارزش ندارد، يا ضعيف است ارزشش. تقواى تنها يا ارزش ندارد يا ضعيف است ارزشش. در حديث منقول از رسول خداست
كه قصم رجلان يا صنفان ظهرى عالم متهتك و جاهل متنسك جاهلى كه نداند موازين انسانىاسلامى را، اين هر چه هم متنسك باشد، برخلاف آن طريقهاى كه طريقه انبياست عمل مىكند. و عالمى كه تقوا نداشته باشد و متهتك باشد، آن هم ضررش بر اسلام بدتر است از هركس. آن ارزش علم و تقواست. همه چيز را از متقين قبولكنند. در لسان قرآن، از علم در لسان قرآن بسيار تمجيد شده است، لكن در كنارش تقوا. علم تنها فايده ندارد براى انسان، مگر همان روى موازين طبيعت، و تقوا هم بدون علم انسان را نمىرساند به كمال.
انسان تا آن آخر عمرش، هم به علم احتياج دارد و هم به آموزش و هم به پرورش
شما آقايان و آقايانى كه در هر جا هستند و اين شغل شريف را در آن وارد شدند كه آموزش بدهند به ملت ما و اين ملت مظلومى كه از همه چيز در رژيمهاى سابق محروم بود و آنها هى دم مىزدند از بزرگى و از تمدن و ملتشان در جهالت غوطهور بود، شمائى كه امروز همت اين معنا را گماشتيد كه مردم را سواد آموزى كنيد توجه داشته باشيد كه ارزش كار شما ارزشى است كه قرآن كريم اين ارزش را تصديق فرموده است، لكن در كنار اين آموزش، پرورش هم باشد، دعوت به تقوا هم باشد. آموزش تنها نباشد، آموزش و تربيت باشد. انسان تا آن آخر عمرش، هم به علم احتياج دارد و هم به آموزش و هم به پرورش. هيچ انسانى نيست كه مستغنى از علم باشد و مستغنى از پرورش و تربيت. اينكه بعضى از اشخاص گمان مىكنند كه ما ديگر وقت درس خواندنمان گذشته است، اين صحيح نيست. درس يك وقت معين ندارد، علم يك وقت معين ندارد. همانطورى كه در حديث است كه علم از گهواره است تا قبر، اگر انسان در حال احتضار هم يك كلمه ياد بگيرد بهتر از اين است كه جاهل باشد. اينطور نباشد كه شما كه آنها را تعليم دهيد و انشاءالله موفق خواهيد بود، غفلت از تربيت، از اين غفلت نكنيد. محتاج است انسان به موعظه، محتاج است به تربيت، تا آخر عمر احتياج دارد. علم را با تربيت، اينها دو بالى است كه انسان با آن مىتواند سير بكند الىالله تعالى. مردم را به تقوا دعوت كنيد، همانطورى كه تعليم شان مىكنيد، به تقوا دعوتشان بكنيد. آن جملههائى كه مىخواهيد يادشان بدهيد جملههايى باشد كه دعوت به تقوا شده، دعوت به مكارم اخلاق شده. شما اگر كتابهايى كه در زمان سابق تعليم مىكردند ببينيد، مىبينيد كه آن كتابها خودش مردم را از تقوا دور مىكرد. علم به استثناء تقوا مىخواستند درست كنند و كشور ما را علم به استثناء تقوا فاسد كرد و حكومتها را علم به استثناء تقوا فاسد كرد و قلدرها هم به واسطه اينكه تقوا نداشتند علم هم نداشتند، بدتر بودند. شما از آن بچه كوچكى كه پيشتان مىخواهد سوادآموزى كند تا آن پيرمرد و پيرزنى كه با عصا مىآيد پيشتان و انشاءالله بيايد، علم را، آموزش را با حوصله تمام، چون به اين قسم از مردم حوصله لازم است، با صبر تمام، با حوصله و صبر آموزش بدهيد و در ضمن اين آموزش، آن پر ديگر را هم تقويت كنيد كه تقواست يعنى جملههايى كه انتخاب مىكنيد براى اينكه آنها را ياد بدهيد جملههايى باشد كه در آن تقوا هم ذكر باشد.
ملت اگر متقى شد مىتواند كه حفظ كند خودش را از همه آفاتى كه در دنيا پيش مىآيد
اينكه مىبينيد كه در نماز جمعه كه بزرگترين اجتماعات است (در اسلام قاعدهاش بود باشد) و بحمدالله امروز در ايران بزرگترين اجتماعات است، در خطبه امر شده است به اينكه دعوت به تقوا بكنيد، اين براى اهميتى است كه تقوا دارد. دنبال اينكه توحيد را تذكر مىدهيد و صلوات و سلام را بر پيغمبر اكرم "ص " و اوليائش مىفرستيد و از آنها نام مىبريد، در قبال او امر به تقوا كنيد و سرسرى از امر به تقوا نگذرند ائمه جمعه، اين را يكى از مسائل مهم بدانند. ملت اگر متقى شد مىتواند كه حفظ كند خودش را از همه آفاتى كه در دنيا پيش مىآيد و ائمه جمعه انشاءالله بيشتر توجه بكنند كه مردم را دعوت كنند به تقوا. بايد مردم را آشنا كرد با آن چيزى كه انبيا براى آن آمدند. براى مكارم اخلاق همه انبيا آمدند، بعثت لاتمم مكارم الاخلاق براى تقوا و آدم سازى آمدند انبيا و حالا كه اين ائمه جمعه شغل انبيا را كه نماز جمعه بوده است و نماز بوده است، در ساير جاها اين شغل شريف را متكفل شدند، همت كنند به اينكه مردم را آموزش تقوا بدهند، دعوت به تقوا بكنند. ذكر تقوا و تاريخ تقوا گفتن، اين در خطبه جمعه كافى نيست. بايد دعوت كنند مردم را به تقوا، وادار كنند مردم را به تقوا، اهميت بدهند به اين خاصه الهى كه انبيا براى آن آمدند و شما آموزگارها بايد اهميت بدهيد به مسأله تقوا و آموزندگان هم بايد اهميت بدهند و اساتيد دانشگاه و اساتيد حوزهها هم به اين خاصه بايد اهميت خاص بدهند، كه اگر علم تنهاى بى تقوا باشد ولو علم توحيد باشد، ولو علم اديان باشد، در آن عالم ارزش ندارد. علم تنها اگر ضررش بر ملتها و بر اسلام بالاتر از نفعش نباشد، كه هست، بايد گفت كه بى تقوا مىتواند كه يك كشورى را، يك انسانهائى را به باد فنا بدهد و آن كسى كه عالمتر است بهتر مىتواند كه مردم را فاسد كند. پس بايد كه همراه اين آموزش، آموزش تقوا هم باشد. از بچهها اگر هست، بچه را آموزش تقوا به اندازه فهم شان و بزرگترها را هم همين طور و بزرگترها گمان نكنند ديگر احتياج ندارند، يا اينكه وقت گذشته است. وقت نمىگذرد، انسان در هر حال اگر يك چيزى را بداند بهتر از ندانستن است. در هر صورت اين شغل بسيار شريف است و مسؤوليتش هم بسيار سنگين است و انشاءالله شما موفق باشيد.
علم و تقواست كه مىتواند اين صليب سرخ و هلال احمر را ارزش به آن بدهد
و دنبال همين قضيه اين صليب سرخ است، صليب سرخ ايدهاش اگر يك ايده انسانى اسلامى باشد، اين هم يكى از امورى است كه دنبال همان تقواست، دنبال همان علم است. علم و تقواست كه مىتواند اين صليب سرخ را و اين هلال احمر را و اين چيزى كه هست، هلال احمر كه در اينجا هست، آن تواند كه ارزش به آن بدهد. ارزش به حجم كار نيست، ارزش به كيفيت است. وقتى كيفيت كار شما خوب شد و حجمش هم زياد شد آنوقت ارزش ها، ارزشهاى بسيار ارزنده است. البته اين كار بسيار ارزنده است، با معلولين سرو كار داشتن و با ضعفا سرو كار داشتن و با اشخاصى كه در
جنگ هستند و در بيمارستانها هستند سرو كار داشتن، در عين حالى كه مشكل است پرارزش است. و اما اينكه اين آقا گفتند كه به حسب قوانين بين المللى افراد هلال احمر بايد مصون باشند، اينها در جاهائى كه ارزش را، ارزش انسانى نمىدانند، حرفش هست، معنايش نيست. شما استبعاد نكنيد كه حزب بعث عراقى دنبال اين باشد كه قواعد بين المللى چى هست، يا آنهائى كه همين جمعيتهاى بين المللى را به اصطلاح خودشان درست كردند. آنها ارزش را در اين مسائل كه انبيا مىگفتند، در اين مسائل نمىدانند، آنها ارزش انسان را به ايمان نمىدانند، آنها ارزش انسان را به شقاوت، خونريزى و بدتر از آن مىدانند. وقتى ارزش را اينها آن ندانستند و از اول نفس خبيثشان منحرف است در اخلاق و در همه چيز، ديگر توقع نداشته باشيد كه آنها به قواعد بين المللى عمل كنند. به چه قواعد اينها عمل مىكنند؟ مگر آنهائى كه اين جميعتهاى حقوق بشر و نمىدانم سازمان كذا را درست كردند، خودشان به اين قواعد بين المللى عمل مىكنند؟ آنهائى كه اينهمه فرياد مىزنند از حقوق بشر، وقتى كه مىرسند به اينكه حزب بعث صدامى اينقدر از انسانها را در اينجا كشته است و آنقدر از انسانها را در اينجا بى خانمان كرده و عليل كرده، علاوه بر اينكه از آن همين طورى مىگذرند، توجيه هم مىكنند. توجيه مىكنند به اينكه خوب، شما در عراق فلان جا را منفجر كرديد، اينها هم عوض دارند. يك دروغ عراق مىگويد براى اينكه تصحيح كند كار خودش را. هر روز مىگويد كه بصره را زدند. اين بصرهاى كه زدند كجاست، اين جمعيت بصره كجايند كه زدندشان، يا ساير شهرها. اسلام اجازه نمىدهد كه ما مردم بيگناه را براى خاطر گناه ديگرى آزار بدهيم. منتها آنها مىگويند اين مسائل را، براى اينكه وقتى يك بمب يا چند بمب مىاندازند و يك جمعيت كثيرى را، زن و بچه بيگناه را، پير و جوان بيگناه را مىكشند بگويند كه ما در ازاى آن، اين كار را كرديم. شما متوقع نباشيد از اينهائى كه ادعاى اين مسائل را مىكنند و مىگويند مثلاً هلال احمر در هر جا يا صليب سرخ در هر جا افرادش مصونند، توقع نداشته باشيد كه در عمل هم همين طور باشند، در عمل اينطور نيستند. ارزشها پيش آنها ارزش انسانى نيست و همه مسائل همين طور است منتها من بعضى هايش را عرض كردم. شما خودتان مطالعه كنيد ببينيد كه در رژيم سابق در هر جا ارزش چه بود، ارزش شعر چه بود، ارزش روشنفكر چه بود، روشنفكر آنوقت ارزش را به چه مىدانست، ارزش انسانها به چه بود در آنوقت. آنوقت خواهيد فهميد كه مسأله دو راه هست، يك راه انبياست و يك راه شياطين. يك راه طغات است و يك راه انبياست. راه انبيا ارزشها را طور ديگرى مىداند. انسان را صاحب ارزش مىداند و ارزشش را به حيوان نمىدانند، به جماد نمىدانند، به دارائى نمىدانند، به آن چيزهائى كه در باطن خودش هست مىدانند، به علم مىدانند، به تقوا مىدانند، به مكارم اخلاق مىدانند، و اين قشر از جمعيت بشر تمام ارزشها را به غير آن چيزى كه انبيا مىدانند، مىدانند. خداوند انشاءالله ما و شما را موفق كند كه به ارزشهاى انبيا توجه كنيم و ما دنبال انبيا و در خط آنها باشيم و از ارزشهاى دنيائى كه برخلاف سيره انبيا است پرهيز كنيم. دنيائى را بخواهيم كه ارزشش انبيا دادند، خدمتى را بخواهيم كه ارزشش را تقوا و علم داده است. انشاءالله همه موفق بشويد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته