پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 10:53 AM
بيانات امام خمينى در ديدار با دبيركل، مسؤولان و اعضاى دفاتر حزب جمهورى اسلامى در سراسر كشور و اعضاى انجمن اسلامى كاركنان بانكهاى تهران
بسم الله الرحمن الرحيم
من اميدوارم كه اين سال جديد و سالروز جمهورى اسلامى به همه ملت ايران و ملتهاى مستضعف جهان و به شما آقايانى كه در اينجا مجتمع هستيد مبارك باشد و قشر مستضعف انشاءالله پيروز باشد و مستكبران جهان در سراشيب سقوط باشند. و از شما آقايان كه اعضاى حزب جمهورى اسلامى و چه اعضاى بانك و چه اعضاى آن كسانى كه در بانكها و در ساير جاها به عنوان جمعيت اسلامى كار مىكنند، من تشكر كنم و اميدوارم كه همه ما و همه شما و همه ملت ما هر چه بيشتر رو به اسلام و تحقق اسلام و انگيزههاى الهى پيش برويم و اين انگيزههاى الهى و اسلامى در همه نقاط جهان متحقق بشود.
آن چيزى كه دنيا را تهديد مىكند، سلاحهاو سرنيزهها و موشكها و امثال اين نيست. آن چيزى كه دارد اين سياره ما را در سراشيبى انحطاط قرار مىدهد، انحراف اخلاقى است. اگر انحراف اخلاقى نباشد هيچ يك از اين سلاحهاى جنگى به حال بشر ضرر ندارد آن چيزى كه دارد اين انسانها را و اين كشورها را رو به هلاكت و رو به انحطاط مىكشاند، اين انحطاطهائى است كه در سران كشورها و در دست به كارهاى اين حكومتها از انحطاط اخلاقى دارد تحقق پيدا مىكند و همه بشر را دارد سوق مىدهد به سراشيب انحطاط و نمىدانيم كه عاقبت امر اين بشر چه خواهد شد. شما ملاحظه بفرمائيد كه اين سلاحهاى بزرگ مدرن كه الان در دست ابرقدرتهاست، اين سلاحها در چه امرى از امور به كار مىرود؟ آيا براى خير بشر است؟ براى تامين صلح است چنانچه مدعى هستند؟ يا براى هلاكت بشر و براى خودخواهىهائى كه اين سران دارند؟
اينكه در روايات ما هست كه حب الدنيا راس كل خطيئه اين يك واقعيتى است و اساس حب دنيا هم ريشه حب دنيا هم حب نفس است كه آن هم حب دنياست. تمام فسادهائى كه در بشريت پيدا شده است از اولى كه بشريت تحقق پيدا كرده است تاكنون و تا آخر، منشاش همين حب نفس است. از حب نفس است كه حب به جاه، حب به سلطنت، حب به مقام حب به مال و حب به همه انگيزههاى شهوانى پيدا مىشود و انبيا اساس كارشان اين بوده است كه اين حب نفس را تا آن مقدار كه ممكن
است سركوب كنند و نفسها را مهار كنند و انبيا هم آنطورى كه مىخواستند موفق نشدند و تا آخر هم نتوانستند آنطورى كه دلخواه آنهاست تحقق پيدا بكند. و در حكومت عدل بقيه الله هم عدالت جارى مىشود، لكن حبهاى نفسانى در بسيارى از قشرها باقى است و همان حبهاى نفسانى است كه بعضى روايات هست كه حضرت مهدى سلام الله عليه را تكفير مىكنند. حقيقتاً راس همه خطاها، خطيئتها همين خودخواهىهاست و تا اين خودخواهىها در بشر هست، اين جنگها و اين فسادها و اين ظلمها و ستمگرىها هست و انبيا اينكه دنبال اين بودند كه يك حكومت عدلى در دنيا متحقق كنند، براى اين است كه حكومت عدل اگر باشد، حكومتى باشد با انگيزه الهى، باانگيزه اخلاق و ارزشهاى معنوى انسانى، يك همچو حكومتى اگر تحقق پيدا بكند، جامعه را مهار مىكند و تا حد زيادى اصلاح مىكند و اگر حكومتها به دست جباران باشد به دست منحرفان باشد، به دست اشخاصى باشد كه ارزشها را در آمال نفسانى خودشان مىدانند، ارزشهاى انسانى را هم گمان مىكنند كه همين سلطه جوئىها و شهوات است، تا اين حكومتها برقرار هستند بشريت رو به انحطاط است و اگر آمال انبيا در يك كشورى تحقق پيدا بكند آن ولو بعض آمال انبيا، آن كشور رو به اصلاح مىرود.
شما مقايسه بكنيد اين جمهورى اسلامى را در زمان ما، مقايسه بكنيد اين سران جمهورى اسلامى در كشور ما و اين حزب جمهورى اسلامى در كشور ما، مقايسه بكنيد با هر كشورى را كه مىخواهيد انتخاب كنيد. شما هر كشورى را كه انتخاب كنيد، من گمان نمىكنم كه رويهمرفته مثل اين كشور ايران اينطور كه ملت به حسب نوع و حكومت و مجلس و روسائى كه هستند و در كارها دخالت مىكنند و اداره مىكنند كشور را شما گمان ندارم كه نظيرى برايش پيدا بكنيد.
من نمىخواهم بگويم كه ما نقيصه نداريم، الى ماشاءالله نقيصه داريم و الى ماشاءالله ما هواهاى نفسانى داريم لكن به مقايسه ما مىخواهيم حساب كنيم، نه اينكه صددرصد جمهورى اسلامى الان آن خطى را كه انبيا مىخواستند، طىكنند، يا حزب جمهورى اسلامى يا ساير نهادهائى كه در كشور هست، ما هيچ يكمان مدعى نيستيم كه تمام اينها صددرصد تمام است، لكن مدعى اين هستيم كه يك نسيم روحانى از جانب خداى تبارك و تعالى به اين كشور وزيده است، يك بارقه الهى به اين كشور تابيده است و به واسطه همين نسيم روحبخشى كه با عنايت حق تعالى در اين كشور وزيده است، اين كشور را رو به اسلام و آمال انبيا دارد سوق مىدهد، ولو اينكه در بسيارى از جاهايش اشتباهات هست و بسيارى از اشخاص ناباب هم در گروهها وارد شدهاند، لكن ما رويهمرفته مطلب را در هر جامعهاى بايد حساب بكنيم. در يك جامعه ما نمىتوانيم بگوئيم كه افراد همهشان سالمند، در تمام دوره دنيا زمان انبيا و بالاترين زمانى كه بشر يك راسى داشته است مثل انبيا و در اسلام مثل رسول اكرم، معذلك وقتى كه حساب مىكنند، حساب جامعه را بايد بكنند نه حساب افراد را. ببينيم جامعه، جامعه رو به اصلاح و صلاح هست يا جامعه رو به سوى انحطاط هست.
من نمىخواهم بگويم كه جوامع بشرى و افرادى كه در ساير جوامع زندگى مىكنند، آنها
منحطاند، لكن مىخواهم عرض كنم تشكيلات را كه بهتر مىتوانيم به آن اطلاع پيدا بكنيم، وقتى حساب بكنيم تشكيلاتى كه در ايران هست، بدون اينكه در نظر يك عصبيتى در كار باشد، اين تشكيلات از تشكيلاتى كه در ساير كشورها هست بهتر است. اين تشكيلات رو به اسلام دارد مىرود و اين تشكيلات مىخواهد كه آمال انبيا را متحقق كند و در ساير تشكيلات لااقل ما سراغ نداريم كه اينطور باشد. آنهائى را كه اطلاع داريم، ولو فردى، افرادى در آن پيدا بشود كه صالح باشد، لكن تشكيلات رويهمرفته وقتى حساب مىكنيم، تشكيلات رو به انحطاط است.
ما از بعضى موارد محدود و جزئى مىتوانيم كه مسائل را تا يك حدودى به دست بياوريم. شما ملاحظه بكنيد كه از وقتى كه اين جمهورى اسلامى تحقق پيدا كرده است، كشورهائى كه با اين جمهورى اسلامى مخالفت كردهاند چه وضعيتى داشتهاند تا بفهميم كه انحطاط اخلاقى تا چه اندازه در بشر هست.
اين جمهورى اسلامى از اول كه نهضت اسلامى اين مردم تحقق پيدا كرد و كم كم انقلاب تحقق پيدا كرد، از همان اول فرياد اين جمعيتها و گروهها در هر جا كه بودند فرياد اين بود كه با الله اكبر پيش مىرفتند، خدا و ذكر خدا در فريادهاى آنها بود و تا حالا هم و از اول تا حالا در اين بينها هم، اين ذكرهاى الهى و ياد خدا در اين كشور زنده است و اين اسلام خواهى و اخلاق اسلامى خواهى در اين بشر زنده است. لكن كدام كشور است، الا نادر كه ما را مسلمان بداند حتى. ما هر چه فرياد بزنيم كه ما اسلام را مىخواهيم، بسيارى از اين كشورهاست كه مىگويند كه اينها زرتشتى هستند مثلا"، گبر هستند، آتش پرستاند، اين جز انحطاط اخلاقى در دستگاههاى دولتى ولو در بسيارى از كشورهاست؟ ما از روز اول و اشخاصى كه توجه به اين مسائل دنيائى، آن چيزى كه بر دنيا مىگذرد، داشتهاند، از اول با اسرائيل مخالف بودهايم. بيشتر از بيست سال است كه صحبتهاى ما هميشه راجع به اين بود كه اسرائيل نبايد كه يك كشور مستقلى باشد و بايد اين ظالم را از اين دنيا برداشت، خطر دارد، خطرناك است. لكن تا حالا هم همين كشورهائى كه مىگويند ما مسلمان هستيم و اسلامى هستيم، تا حالا هم ما را با اسرائيل همدست مىدانند! ما كه از اول آمريكا را ظالم مى دانستيم و ستمگر مىدانستيم و كشور خودمان را در دامن او به واسطه خيانت حكومت سابق اينجا، در دامن او مىديديم هست، مخالفت كرديم با او، مردم قيام كردند و مرگ بر امريكا گفتند و عمل هم كردند و آن لانه جاسوسى را هم گرفتند و عذرشان را خوب خواستند، همه رفتند سراغ كارشان، تا امروز همه به ما گفته مىشود كه اينها با آمريكا همدستند! كانه امريكا و ما هر دو با هم همدست هستيم كه با آمريكا مجادله كنيم! اين جز انحطاط اخلاقى است كه در اين سران كشورها، بسيارى از كشورها رو به سراشيبى دارند مىروند؟ صدام را وادار كردند كه به اين كشور اسلامى حمله كند و از زمين و هوا و دريا حمله كرد به ما و بعضى از اشخاصى كه آنوقت سردمدار بودند خيانت كردند به اين كشور و در عين حالى كه اطلاع
داشتند، چيزى نگفتند. لكن همين صدامى كه حمله كرد به كشور ما، با اسم اسلامى و اينكه با گبرها مىخواهم مبارزه كنم، با اين اسم خودش را آرايش مىداد، و اين جز يك انحطاط اخلاقى كثيف هست؟ و آنهائى كه از اول تا حالا به صدام اسلحه دادند، پول دادند و ارتش برايش فرستادند، اينها همه مىگويند ما مسلمان هستيم و طريقه ما طريقه اسلام است. با كى اينها دارند مبارزه مىكنند؟ با آن جمعيتى كه از بچه و بزرگشان، از مرد و زنشان، از حكومت تا مجلس و تا هر جا كه انسان ملاحظه مىكند و آنها هم مىدانند، همه هر چه دارند هى فرياد اسلام را مىزنند. آنهائى كه مىگويند ما مسلم هستيم و مسلمان هستيم و طريقه اسلام را داريم، آنها در راديوهايشان، در تبليغاتشان، در تلويزيونشان و در نطقهايشان و در ساير چيزها وقتى كه ملاحظه كنيد مىبينيد كه همان آثارى است كه زمان شاهنشاهى در اينجا بود، همان وضع است و حالا ما اين بنگاههاى تبليغاتىمان، اين مطبوعاتمان و اين راديو و تلويزيونمان و اين ارگانهايى كه هستند و اين قواى ثلاثهاى كه هستند، اينها وقتى كه صحبت مىكنند يا راديو از آن پخش مىشود امور، اكثراً پخش اسلام و احكام اسلام نيست؟ كجاى دنيا شما سراغ داريد كه در راديويش درس فقه باشد، در راديويش درس فلسفه الهى باشد؟ و كجا سراغ داريد كه راديو اكثر وقتش را در تبليغات اسلامى دارد صرف مىكند، و همين طور راديو تلويزيون؟ و كدام حزب را سراغ داريد كه سران آن حزب مثل سران حزب جمهورى اسلامى باشد؟ البته من افراد را نمىشناسم لكن سران را مىشناسم و چيزى كه آنها تصديق بكنند ما هم تصديق مىكنيم. من نمىخواهم بگويم كه در حزب جمهورى اسلامى افرادى خودشان را وارد نكردند يا افرادى هم نيستند كه اشتباهاتى داشته باشند يا تعمداتى، لكن رويهمرفته را ما بايد حساب بكنيم كه رويهمرفته وقتى كه حساب بكنيم اين حزب را با حزبهاى ديگرى مثلا با حزب توده يا احزابى كه در زمان محمدرضا بود، سران آنها با سران اينها، افراد آنها با افراد اينها، طرز عمل آنها با طرز عمل اينها مقايسه بكنيم و انصاف داشته باشيم مىبينيم كه اين وجهه، وجهه انسانى و اسلامى است و آنها به حسب نوع اينطور نيستند.