پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 10:52 AM
بيانات امام خمينى در ديدار با دادستان كل انقلاب اسلامى و ائمه جمعه استانهاى آذربايجان غربى و شرقى
شما در تمام دنيا يك حكومت و يك مردم و يك روحانيت مثل ايران پيدا نمىكنيد
بسم الله الرحمن الرحيم
من قبلاً بايد از آقايان تشكر كنم كه زحمت كشيدند و از راههاى دور تشريف آوردند اينجا و من خدمت شان رسيدم و اين را من كراراً گفتهام كه يكى از بركات اين انقلاب همين است كه ما محروم بوديم از فيض زيارت آقايان در طول عمر، مگر آنهائى كه مثلاً در قم بودند چه آنها را ما آقايانى كه بعيد بودند، ما محروم بوديم و حالا بحمدالله هر چند وقت يك دفعه از علماى بلاد تشريف مىآورند و ما را سرافراز مىكنند و از همه تشكر مىكنم و از خداى تبارك و تعالى تشكر مىكنم كه اين توفيق براى بنده حاصل شد و اميدوارم كه همه مان موفق بشويم در اينكه اين راهى كه ابتدايش است و موانع بحمدالله اكثراً برداشته شده است، ما بتوانيم ادامه بدهيم. و من الان مىتوانم خدمت شما اين ادعا را بكنم كه عجالتاً در عصر ما (تا برسيم به عصرهاى سابق) در اين عصرى كه ما الان هستيم شما در تمام دنيا يك حكومت و يك مردم و يك روحانيت مثل ايران پيدا نمىكنيد. اين را من به طور اطمينان عرض مىكنم. شما ملاحظه كرديد سابق هم در ايران چه جور بود وضع، وضع حكومتها در هر بلادى چه بود. بنده در جوانى خوب، آن حكومتهاى زمان قاجار را ديدم بعد هم حكومت زمان اينها را، يك حكومت در يك بلدى كه مىآمد مالك جان و مال مردم كانه بود و مردم در مقابل او بايد هيچ حرف نزنند. من خودم مشاهده كردم كه حكومتى كه در مال ولايت ثلاثها بود، در مركزش گلپايگان بود و آمده بود خمين (من بچه بودم) يك آدم بسيار متدين بود، بسيار آدم خوبى بود، حالا چه بهانهاى اين مرد خبيث پيدا كرد، توى اطاقش رفته بودند نشسته بودند، كشيدندش آوردندش توى حياط بستندش به چوب و به كف پايش چوب زدند بعد هم آن فراش خبيثى كه همراهش بود (من توى دالان وقتى داشت مىرفت ديدم) با چك به پشت گردنش زد تا بردند، حالا چى از او گرفتند آن را ديگر من نمىدانم. وضع حكومتها اينطور بود، وضع آن بالاتر از حكومتها هم كه شما مىدانيد، خودتان كه ادراك كرديد زمان رضاشاه چه بود، حالا چه بود. و شما نمىتوانيد الان پيدا كنيد يك رئيس جمهورى در تمام روساى جمهور مثل اين رئيس جمهورى كه ما داريم كه روحانى باشد و واقعاً روحانى باشد، واقعاً علاقهمند به روحانيت باشد، يا يك دولتى كه مردم همراهش باشند.
شما مىبينيد در اين جنگى كه واقع شده است اين مردم چطور فداكارى دارند مىكنند، اين جوانها و اين مادرها و اين پدرها چطور دارند فداكارى مىكنند و اينهائى كه پشت جبهه هستند از همه صنف، از آقايان روحانيين گرفته تا مردم ديگر. اين تحول يك تحول الهى است، هيچ نمىشود غير از اين حساب كرد. اين يك بارقهء الهى است كه دميده است به اين كشور و اين كشور را اينطورى زنده كرده است و تا اين بارقه هست هيچ ترس از آسيب نداريم. خدا نكند كه يك وقتى ما اسباب اين بشويم كه خداى تبارك و تعالى اين عنايت را بردارد، دستش را از روى سرما بردارد. ما بايد به تمام معنا متوجه اين باشيم كه حفظ كنيم اين عنايت خدا را، اين چيزى كه به ما عنايت كرده ما بايد حفظش كنيم. و من از همه آقايان كه همه از خودمان هستند مىخواهم درخواست كنم كه هر جا كه تشريف داريد، هم با مردم و هم با كسانى كه از طرف دولت مىآيند آنجا، با هم همفكرى كنيد و كارها را با معاونت هم با فكر هم پيش ببريد. خداى نخواسته يك وقت فرض كنيد - يك خطائى از يك فرض كنيد كه اجزاى دولتى حاصل مىشود نصيحتش كنند، چه كنند، يا اگر نصيحت را قبول كرد به مركز اطلاع بدهند كه اين آدم چطور است.
در هر صورت من از همه شما آقايان، اميدوارم كه به اين جمهوريى كه الان همه قلمها و قدمهاى خارجى تقريباً برضد اوست، كمى ما داريم از حكومتهاى خارج، كمى هستند كه مخالفت نداشته باشند، همه مخالفت دارند، همه، در صدد اين هستند كه اين اسلام را كه اينجا آمده، نباشد. با صراحت يك فرض كنيد آدم مسلمان، يك حاكم مسلمان ادعاى اسلام مىكند، مىگويد كه هر جا صحبت اسلام بشود ما از بين مىبريمش. خوب، حكومت مصر اين را گفت هر جا كلمه اسلام در كار باشد ما اين را از بين مىبريم براى اينكه اين درست نيست. الان همه اينهائى كه با شماها مخالفند براى اين است كه شما مىخواهيد يك حكومت اسلامى باشد، اينها مخالفند. براى اين هم مخالف هستند، به اينكه اگر يك حكومت اسلامى در يك كشورى باشد نمىتوانند به طور هرج و مرج دارائى آن كشور را ابرقدرت ها ببرند.
تا اسلام تضعيف نشود، روحانيت تضعيف نشود، از بين نرود، نمىتوانند اينها كارهايشان را بكنند و لهذا از اولى كه رضاخان آمد به سركار تا آخر، از اول تا آخر در صدد اين بودند كه اسلام را تضعيفش كنند با هر ترتيبى كه مىتوانند، احكامش را يكى بعد از ديگرى تضعيف كنند و روحانيت را هم كه خادم اسلام است اين را هم تضعيفش كنند و از بين ببرند و ديديد كه رضاخان چه كرد با روحانيت و پسرش هم همين طور، هر كدام به يك راهى و اين براى همين معناست كه مىخواهند اين اسلام نباشد در اينجا، تا آنها افسارشان باز باشد، هر كارى دلشان مىخواهد بكنند و از اسلام اينها مىترسند. از هيچ چيز نمىترسند الا از اسلام و اگر چنانچه كسى باشد كه با آنها كارى نداشته باشد
البته آنها هم كارى با او ندارند. همانطورى كه از قرارى كه گفتهاند انگليسىها كه آمده بودند به عراق، كسى بالاى مناره اذان مىگفت، گفت اين چه مىگويد، گفتند اين اذان مىگويد، گفت به امپراطورى انگلستان كه لطمهاى نمىزند، گفت نه، گفت هر چه مىخواهد بگويد. ميزان، لطمه نزدن به امپراطورى هاست، آنوقت به انگلستان حالا به آمريكا. انسان اين معناست.
و من كراراً اين را گفتهام كه آذربايجان يك خصوصيت خاصى دارد در ايران، يك همسايهاى دارد كه خصوصيت خاصى دارد آذربايجان و آذربايجان هميشه يك سدى بوده است در مقابل اين كارهائى كه مىخواسته بشود و حالا انشاءالله بيشتر بايد باشد، يعنى علماى آذربايجان مردم را همين طورى مهيا نگه دارند، براى اينكه تا مردم در صحنهاند و مهيا هستند اينها ولو زور هم دارند، نمىكنند كارى. آن روزى كه در بين مردم يك اختلافى پيدا بشود، بين مردم و حكومت اختلاف پيدا بشود، بين خود روحانيون خداى نخواسته يك وقت اختلاف پيدا بشود، آن روز است كه ممكن است آنها يك وقتى دخالت بكنند. مادامى كه همه مردم با هم هستند، روحانيت هست در صحنه و مردم هم هستند در صحنه، حكومت هم با مردمى است، اسلامى است، آنها نمىتوانند كارى بكنند، قدرت دارند اما عقل هم دارند، نمىتوانند كارى بكنند. آنوقت اينها مىتوانند كار بكنند كه از داخل ما را بپوسانند. اگر از داخل ما را با تبليغات، با كارهاى اعوجاجى از داخل يك كارى كردند، آنوقت مىتوانند، و ما بايد حفظ كنيم. واقعاً ما اگر چنانچه اسلام را مىخواهيم كه بحمدالله مىخواهيد، همه مىخواهيد اسلام را، اگر اسلام را مىخواهيم بايد اين جمهورى را حفظش كنيم و اينكه از دهن بعضىها در مىآيد كه اين از زمان شاه هم بدتر است، خوب معلوم است اين از دهان آمريكا مىخواهد دربيايد، از دهان اينها در مىآيد. آنها خودشان ابتدائاً نمىگويند، از اين راه مىگويند. ما بايد حفظ كنيم اين جمهورى را، ما بايد اين نعمتى كه خدا به ما داده است حفظ بكنيم. شما مىدانيد كه آن روزى كه اينها بودند روحانيت اصلاً منسى بود، داشتند كنارش مىزدند كه ببرندش از بين، اگر اينها يك مدتى مانده بودند بكلى از بين مىبردند، خدا خواست كه رفتند اينها و حالا بحمدالله روحانيت كارهاى خودش را دارد اينجا مىدهد.
اين نماز جمعهاى كه در همه جا هست شما ببينيد چه بركتى است اين نماز جمعه. واقعاً انسان اگر بگويد كه اگر نبود الا اين نماز جمعه (تقريباً مردم را مهيا مىكند، مردم را بيدار مىكند اين نماز جمعه) و اگر نبود اين، براى ما خيلى كار شده بود و بحمدالله همه چيز الان هست و همه چيز در راه شدن است و ما البته نبايد توقع داشته باشيم كه يك حكومتى كه همه با آن مخالفند همه با آن از خارج مخالفند با آن اين يكدفعه بتواند، يك مملكت كه خرابه بود و اينطور با آنهمه فساد دست ما
دادند، با آنهمه فسادهائى كه شما مىدانيد كه چه فسادهائى، بازارش چه بود، خيابانش چه بود، تا برسد به عشرتكدهها و تا برسد به جاهاى ديگر چه خبر بود، يكدفعه بتواند حكومت اين را منقلبش كند به يك بهشت برين، خوب، نمىشود، هيچ وقت هم نشده تا حالا، هيچ وقت هم نخواهد شد. بنابراين همراهى مىخواهد كه اين حكومت را همراهى كنند تا بتوانند كار را انجام بدهد و ما مطمئنيم كه اين اجزايى كه الان مجلس هست، حكومت هست، قوه قضائيه هست، چيز انقلابى هست، همه اينها، اينها همه مىخواهند براى خدا كار كنند، براى اسلام مىخواهند كار بكنند منتها به اندازه قدرتشان مىخواهند كار بكنند، زايد بر قدرت نمىتوانند كارى بكنند. يا فرض كنيد كه ما به اندازه قضاوت در تمام كشور افراد نداريم، از باب اينكه ما از اول مجهز براى اين كار نبوديم، ما سالها، يعنى از اول تا حالا دست ما نبوده است قضاوت، دست ديگران بوده، حالا كه آمده ما افراد نداريم كه شرايط را داشته باشد. اين افراد هم افرادى هستند كه خوب، تا حتى الامكان بهتر از اين است كه شارب الخمرى بيايد قاضى بشود. شما وضع دادگسترى را نمىدانيد چه خبر بوده است، ما هم درست الان نمىدانيم كه وضع دادگسترى چه خبر بود، شايد از همه جاها فساد دادگسترى بيشتر بوده، حالا بخواهيم اين دادگسترى را يكدفعه متحولش كنند به يك دادگسترى اسلامى، افراد لازم دارد، كار لازم دارد و بايد با تدريج، كمك، كمك مىخواهد، يعنى ملت، روحانيت خصوصاً در باب قضاوت روحانيت بايد خيلى كمك بكند والحمدلله مشغول هم هستند براى اينكه تهيه بكنند. من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه آقايان را مىخواهم.
والسلام عليكم و رحمه الله