0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:43 AM

 

صحيفه نور ج 16 صفحه 8

تاريخ 30/10/60

بيانات امام خمينى در جمع ائمه استان اصفهان و چهار محال و بختيارى‏

تهذيب نفس در راس همه امور است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

قبلاً بايد از آقايان تشكر كنم كه در اين هواى سرد از راههاى دور، خصوصاً كه بعضى آقايان نقاهت هم دارند، تشريف آورده‏اند اينجا و اميدوارم كه اين بركاتى كه به واسطه نهضت حاصل شده است كه يكى‏اش هم همين مرابطه بين آقايان با هم باشد، مستدام باشد و هميشگى انشاءالله. من نكته‏اى كه آقايان هم مى‏دانند لكن تذكر است، ما بايد ببينيم كه بيشتر صدمه‏اى كه اسلام خورده است از چه خورده است و از چه گروهى و بيشتر چيزى كه اسلام به او اهميت داده است چه امرى است تا راه باز بشود براى كوشش ما كه در اين امرى كه اهتمام دارد اسلام در آن كوشش كنيم و جلوى آن چيزهائى كه بر اسلام وارد شده است، صدماتى كه بر اسلام وارد شده است، انشاءالله جلويش گرفته بشود. من گمان مى‏كنم كه آن چيزى كه به اسلام بيشتر از همه چيز ضرر زده است عدم تربيت صحيح است، تحقق پيدا نكردن تهذيب و اخلاق اسلامى است. اگر شما در طول تاريخ اسلام بلكه همه انبيا توجه كنيد و البته توجه داريد، آنقدرى كه اسلام از اين اشخاص منحرف و غير مهذب صدمه خورده است و تمام اديان صدمه ديده‏اند، از هيچ چيز ديگر نديده‏اند. اصل اساس آن چيزى كه به مكتب‏هاى توحيدى ضرر رسانده است و مانع شده است از اينكه رشد پيدا كنند، همين غير مهذب بودن بود، گاهى از طرف اشخاصى كه علم دارند و مهذب نيستند و بيشتر هم از طرف اشخاصى كه جاهل بودند، كه مهذب نبودند. و معلوم نيست كه آنقدرى كه از طرف عالم غير مهذب اسلام صدمه ديده است، از طرف جاهل غير مهذب با اينكه عددشان زياد است صدمه ديده است، از طرف جاهل غير مهذب با اينكه عددشان زياد است صدمه ديده باشد. تمام مكتب انحرافى را اشخاص دانشمند و ملا ايجاد كردند، چه آن چيزهائى كه مذهب‏سازى بوده است، آنها هم اشخاص عالمى بودند كه مذهب درست كردند، مذهب‏هاى انحرافى، و چه مكتب‏هاى سياسى كه آنها هم از جانب اشخاص دانشمند و عالم بوده است. و آنقدرى كه به مكتب توحيدى از اين سنخ جمعيت كه عالم بودند و همه جور علمى هم شايد مى‏دانستند، صدمه خورده است، از هيچ طايفه‏اى نخورده است. از اين طرف قرآن هم كه كتاب زنده الهى است، اين هم آنقدرى كه دنبال اين بوده است كه تهذيب كند مردم را، دنبال چيزهاى ديگر نبوده است. اصلاً مى‏شود گفت كه قرآن براى همين مقصد آمده است، براى اينكه بشر به اين مطلب از همه‏

صحيفه نور ج 16 صفحه 9

چيز بيشتر احتياج داشتند. قرآن كتابى است كه براى انسان‏سازى، از تمام مراحلى كه انسان طى مى‏كند، قرآن در همه مراحلش دعوت دارد و راه دارد و تمام قصه‏هائى كه در قرآن نقل شده است، گاهى هم تكرار شده است، براى اين بوده است كه مساله اهميت داشته است و اين قصه‏ها راهنماى مردم بوده است و براى تهذيب بوده است. قرآن كتاب احكام نيست. كليات را، كليات احكام را، اصولش را ذكر فرموده است آن. قرآن كتاب دعوت است و كتاب اصلاح يك جامعه است كه بعد از اينكه به قرآن اصلاح شد جامعه، به سنت نبى و اخبار وارده از طرف پيغمبر اكرم (ص) به وسيله ائمه هدى و روات، آنها عمل بشود. از اين جهت اين دو نكته اسباب اين مى‏شود كه ما توجه به اين بكنيم كه هم خودمان را تهذيب بكنيم، براى اينكه اهم امور اين است نزد اسلام و اگر علم بلاتهذيب باشد ضررش از جهل بدتر است، هم خودمان را تهذيب بكنيم و هم خودمان را متوجه به حق تعالى و احكام حق تعالى بكنيم و هم جامعه را به اين راه دعوت كنيم كه الحمدلله امروز تقريباً همه مسائل تهذيبى و مسائل اخلاقى قابل دعوت است و هيچ مانعى از اين نيست. اگر سابق شما مى‏خواستيد كه بعضى از احكام الهى را منتشر كنيد يا بعضى از اخلاق فاسده را ذكر بكنيد، حتى در يك جاى محدود هم نمى‏توانستيد، براى اينكه آنهائى كه مخالف شما بودند آنقدر فاسد بودند كه شما از هر صفت زشتى كه اسم مى‏برديد، آنها به ريش مى‏گرفتند و جلوى شما را مى‏گرفتند و امروز بحمدالله اين فرصت براى ما، براى شما آقايان علما، براى همه علماى اسلام در ايران پيش آمده است كه راه باز است براى مهذب كردن مردم و دعوت مردم به صلاح. بنابراين، آن چيزى كه در راس همه امور است، براى همه ماها اول تهذيب نفس است و در خلال او تهذيب مردم است. اگر انسان خودش مهذب نباشد نمى‏تواند ديگران را تهذيب كند، حرف اثر ندارد. وقتى كه آقايان خودشان را تهذيب كردند، خصوصاً ائمه جمعه كه سر و كارشان با توده‏هاى عظيم مردم است، ائمه جماعت هم هست، اما ائمه جمعه بيشتر الان مورد توجه هستند، آنها بايد انشاءالله به مقام عالى تهذيب برسند و مردم را هم دعوت به اين مطلب بكنند. تمام آن مسائلى كه در اسلام است، حتى مسائل سياسى‏اش، مسائل تهذيبى است، براى درست كردن آدم است. ما نبايد همه مسائل را حالا دنبال مسائل سياسى قرار بدهيم، بايد همه مسائل را دنبال مسائل اسلامى و خصوصاً اين وجهه تهذيب مردم. شما ملاحظه مى‏فرماييد كه لحن قرآن در اين باب از همه ابواب ديگر لحنش زيادتر و بيشتر تاكيد در آن دارد، چندين آيه قسم هست و بعدش قد افلح من زكيها و قد خاب من دسيها او به ما مى‏فهماند كه اساس مسائلى كه همه چيز به آن درست مى‏شود، آن تهذيب است و اساس همه مسائلى كه انحرافى است، اين عدم تهذيب است و دسى در نفس انسان است، دسى شيطان است. بنابراين بايد ما سرلوحه همه امورمان را اين قرار بدهيم.

شايد هيچ انقلابى مثل انقلاب ايران مورد تهاجم واقع نشده باشد

البته گرفتارى الان براى ما، براى ملت خيلى زياد است، يعنى شايد در هيچ انقلابى اينطور مثل انقلاب ايران مورد تهاجم واقع نشده باشد، براى اينكه انقلاب‏هاى ديگر يا انقلاب‏هاى چپى بوده يا

صحيفه نور ج 16 صفحه 10

راستى بوده. اگر چپى بوده چپى‏ها تاييدش مى‏كردند، راستى‏ها مخالفش بودند و اگر بعكس بوده آنها تاييد مى‏كردند و آن دسته مخالف بودند. اما انقلاب اسلامى از باب اينكه از اول اسلامى بوده اينطور نبوده است كه يك نفر فرض كنيد كه غربزده يا شرق‏زده آمده باشد و انقلاب كرده باشد و مردم را دعوت به انقلاب كرده باشد، كودتا كرده باشد. مساله كودتا نبوده است، مساله قيام يك ملت براى اينكه از دست ظلم داخل و خارج به تنگ آمده است. قيام يك ملت است در مقابل همه قدرت‏ها، مهيا هم بايد باشد براى اينكه همه قدرت‏ها به او تهاجم كنند و هيچ توقع ما نداريم كه امريكا با ما سر مصالحه داشته باشد يا شوروى. همه اينها مى‏بينند كه اگر اين انقلاب در ايران انشاءالله به ثمر برسد و آنطورى كه خواست اسلام است تحقق پيدا بكند، ناچار اين انقلاب به خارج صادر مى‏شود، هيچ احتياجى به اين نيست كه كسى هم برود اين كار را بكند البته تكليف است كه دعوت بشود همه جا، اما اگر اين انقلاب را مردم دنيا كه الان متوجه به آن هستند، هم زورمندها متوجهند كه احساس خطر مى‏كنند و هم مظلوم‏ها متوجهند كه شايد اين راهى باشد براى نجات، اين انقلاب اگر انشاءالله به آن مقصد اعلاى خودش برسد و اسلام در اينجا حكومت داشته باشد و هيچ حيثيت ديگرى غير اسلام نباشد، اين خطرى است براى قدرت‏هاى بزرگ و وابستگان آنها و راه اميدى است براى مستضعفان جهان، همان معنائى كه تمام انبيا از صدر عالم تا حالا دنبال او بودند. همه انبيا آمدند و با قلدرها دعوا كردند. البته آنهائى كه مى‏خواهند انبيا را قبول نكنند و وابستگان به انبيا را محكوم كنند، آنها مى‏گويند كه دين براى اين است كه مردم را تخدير كند، اينها تخدير مى‏كنند و قدرت‏هاى بزرگ مى‏چاپند. ولى هر كس نگاه كند به سيره انبيا از صدر عالم تا حالا، مى‏بينيد كه آنى كه اطراف انبيا جمع شدند مظلوم‏ها هستند، آنى كه مقابل انبيا بودند قلدرها بودند. ما هيچ نبى‏اى را سراغ نداريم كه با يك قلدرى ساخته باشد به ضد ملت خودش و هيچ وصى نبى‏اى را سراغ نداريم كه ساخته باشد به ضد ملت خودش. اين سيره انبيا از صدر عالم تا زمان خاتم همين بوده است كه در مقابل اين قدرت‏هائى كه ظالم بودند، منتها هر كدام در يك محيطى بودند، از آنجا شروع كردند. حضرت موسى در يك محيطى بوده از آنجا شروع كردند. لكن مقصد اين بوده است كه ريشه استكبار را از جهان بكنند و مردم مظلوم را از اين ظلم‏هائى كه بر ايشان مى‏شود نجات بدهند. از اين جهت با شما دو طايفه به شما توجه دارد، يك طايفه مستكبرين و سودجوها و طوايفى كه به آنها وابسته هستند، آنها را توقع نداشته باشيد كه با شما صلح بكنند، آنها نخواهند صلح كرد، آنها همه‏شان همان برنامه فرعون‏ها را دارند كه سر سازش هيچ ندارند، و يك دسته هم مستضعفين جامعه هستند كه اكثريت و يك اكثريت محروم هستند، اين دسته هم با شما هستند. هيچ اشكال ندارد كه اين برنامه شما اگر چنانچه در خارج تحقق پيدا كند، تمام مظلوم‏هاى جهان دورش جمع مى‏شوند. حالا مثل - زمان‏هاى - زمان سابقى كه انبيا بودند نيست، براى اينكه انبيا چقدر زحمت بكشند كه از يك شهرى به شهر ديگر منتقل كنند. خوب، هيچ وسايل نبود. در مكه بايد سيزده سال رسول اكرم باشند و نتوانند مطلب خودشان را به حجاز برسانند، تا برسد به جاهاى ديگر بخواهند برسانند. چقدر معطلى دارد. قاصدى بايد برود، چند ماه طول مى‏كشد تا برسد

صحيفه نور ج 16 صفحه 11

به آنجا، از اين مسايل. حالا هر مطلبى كه اينجا گفته مى‏شود، چند ساعت بعدش در همه دنيا منتشر است، راديوها مى‏گويند كه چه مى‏كنند. لهذا الان حجت بر ما بيشتر است و اهميت تبليغ هم زيادتر، براى اينكه تبليغ شما در اينجا و تهذيب مردم آن نيست كه توى مسجد شما تهذيب داريد، مهذب مى‏كنيد مردم را. نخير، اين انعكاس پيدا مى‏كند و راديو مى‏گويد و خارج هم مى‏رسد. بنابراين، ما امروز مواجه هستيم با همه قدرت‏ها كه مخالف ما هستند و مظلوم هم هستيم. تمام تبليغاتى كه در تمام جاها هست، تقريباً تمام جاها، آنهائى كه ساكتند، ساكتند، آنهائى كه حرف مى‏زنند همه به ضد اسلام و به ضد جمهورى اسلامى صحبت مى‏كنند، آنهائى كه يك خرده عاقل‏ترند مى‏گويند اينها اسلامى نيستند. دل مثلاً كارتر يا بگين براى اسلام مى‏سوزد كه ما چون اسلامى نيستيم، آنها متاثرند! اى واى! چرا اسلام در ايران تحقق پيدا نمى‏كند؟! آنها هم كه از خودمان هستند كه يعنى ايرانى هستند، آنهائى كه در زمان حكومتشان با اسلام در جنگ بودند، حالا دلسوزى مى‏كنند براى اسلام كه اين مملكت اسلامى نيست! تمام هم و غم اينها كه در خارجه رفتند اين است كه چون اسلامى نبوده از اين جهت ما پشت كرديم به آن. و آنهائى كه بى عقل هستند، آنها ديگر اين مسايل را طرح نمى‏كنند، آنها اصلش با اصل تبليغات اسلام مخالف هستند. بنابراين شما مواجه هستيد امروز با تمام تبليغات مخالف، يعنى هيچ شايد راديوئى پيدا نكنيد، الا اينكه مگر خيلى نادر باشد، الا اينكه حمله مى‏كند به ايران، به نهضت ايران، به حكومت ايران، به چه و همه هم تقريباً مى‏گويند كه ملت مخالف با اينهاست، كانه چند نفر معمم آمدند بدون اينكه ملتى در كار باشد، ارتش هم كه مى‏گويند مخالف با اينهاست، نه اينكه ملتى باشد، بدون اينكه ارتشى باشد، بدون اينها زمام امور را به دست گرفتند. اين ملتى كه همه مى‏دانند، نه اين است كه ما مى‏دانيم، آنها مى‏دانند مسائل را و مى‏دانند قضيه اينكه ملت چكاره است و چه مى‏كند و با كيست، اينها را همه مى‏دانند لكن از باب اينكه خوب، خود تبليغات يك مساله است، لااقل براى خارج يك جوهايى درست مى‏كنند. اينها همه‏شان دنبال اين هستند كه اين نهضت اسلامى را شكست بدهند كه مبادا در ايران درست تحقق پيدا كند و تا آخر دست آنها كوتاه بشود و مبادا از ايران به ساير جاها و منطقه‏هاى ديگر سرايت بكند و صدور پيدا بكند كه دست قدرت‏هاى بزرگ از جهان كوتاه بشود. از اين جهت آنها روى اين زمينه با شما مخالف هستند. لكن آن چيزى كه دل ما و شما و همه را گرم مى‏كند تاييدى است كه خداى تبارك و تعالى از ما مى‏كند، ما كه خودمان قدرتى نداريم و نداشتيم و نخواهيم داشت، هر چه هست از اوست، هر قدرتى كه هست از اوست، منتها اگر ملت‏ها، اگر دولت با خدا باشند، خداى تبارك و تعالى تاييدشان مى‏كند و اگر چنانچه بر ضد باشند، خداى تبارك و تعالى رهايشان مى‏كند به حال خودشان. بنابراين ما بايد كارى بكنيم كه در مقابل اين قدرت‏هاى بزرگى كه در مقابل ما هستند و اين تبليغات بزرگى كه الان مى‏شود بر ضد ماها، كارى بكنيم كه بهانه ديگر دست آنها ندهيم. يك فرض كنيد كه امام جمعه اگر خداى نخواسته در يك محلى يك خطاى جزئى بكند، يك اشتباهى بكند، اين مساله كم‏كم مى‏رسد به دست منافقين و امثال اينها و گروه‏هاى چپى، اينها مى‏رسانند آن را به همه جا و همه جا رويش تكيه مى‏كنند و بحث مى‏كنند. ما آن كارهائى كه نكرديم و

صحيفه نور ج 16 صفحه 12

هيچ وقت هم در ايران نخواهيم كرد مثل كشتن بچه و كشتن غير بالغ و اينها، چقدر اينها دارند تكيه به آنها مى‏كنند كه خير، اين حكومت اسلامى دارد بچه‏ها را چه مى‏كند، بدون محاكمه، بدون بازرسى، همين طورى توى خيابان‏ها مى‏ريزند و مى‏كشند و امثال اينها. اين چيزهائى كه همه مى‏دانند كه نشده است، دارند براى ما مى‏گويند. آن چيزى كه خواص مختلفى دارد كه جاهاى ديگر ندارد، اين، اين انقلاب اسلامى ايران است. اولاً اسلامى است، هيچ انگيزه‏اى غير اسلام ندارد، يعنى شما از آن اول كشور تا آخر كشور هر جا برويد، مردم فريادشان اين است كه ما جمهورى اسلام را مى‏خواهيم. ما اسلام را مى‏خواهيم. همين طور هم هست. يكى اينكه اين انسجامى كه پيدا شده است بين‏شان، يعنى تمام ملت ما با هم منسجمند، يك عده قليلى هم هستند كه خوب، همه جا عده قليل هست كه آنها مخالف با اسلام هستند والا توده‏هاى بزرگ مردم همراهند با شما. اين هم يك خصوصيتى است كه در اين انقلاب است.

همه مسوولين در سرتاسر كشور از خود مردم هستند

و يك جهت ديگر هم اين تحولى است كه پيدا شده در همه جا. شما ملاحظه بكنيد، شايد، بعضى آقايان يادشان بايد باشد، همين در زمان قاجار هم كه ديگر اين آخرى با ضعف زندگى مى‏كردند معذلك حكومت‏هايشان در هر جا حكم يك سلطان داشت، حكم يك پادشاه را داشت، هر كارى مى‏خواست مى‏كرد و بسيارى از جاها را هم اجاره مى‏دادند. اين فرض كنيد كه استاندارى كه مى‏خواست يك جايى برود، آن والى كه مى‏خواست برود فرض كنيد والى خراسان بشود، خراسان تيول او بود و آن وزير بالا و آن فرض كنيد كه امير و الا، آن يك وجهى مى‏داد خراسان را مى‏خريد. بنا هم بر اين بود كه تو برو هر كارى مى‏خواهى بكن، ما گوش نمى‏دهيم به حرف‏هاى مردم. او مى‏رفت آنجا هر كارى دلش مى‏خواست مى‏كرد، مردم را هر طور مى‏خواست عذاب مى‏داد و البته آن پولى كه داده است بايد در آورد با اضافاتش، پول‏ها هم در مى‏آمد. الان شما در سرتاسر كشور ملاحظه بكنيد از نخست وزير و رئيس جمهورش بگيريد تا آن پائين‏ها هر كه هست، مى‏بينيد كه يك مردمى هستند كه از خود مردم هستند. رئيس جمهور يك طلبه‏اى بوده است سابق و بعد هم يك آقايى شده است و بعد شده است رئيس جمهور. نه دستگاهى اينها را دارند و نه افكارى اينها را دارد و همين طور همه وزرا. اين وزرا گاهى وقت‏ها جمعيتى مى‏آيند اينجا و مخلوط به هم هستند، آدم تميز نمى‏دهد كه اين پاسدار هست يا وزير. من حكومت‏هاى كوچك را ديده‏ام كه وضعشان چطور بود و با چه وضعى بيرون مى‏آمدند. وقتى بيرون مى‏آمدند، مردم همه صف مى‏كشيدند برايشان تعظيم بايد بكنند. با بساط مى‏آمد بيرون يك حكومت فرض كنيد كه جاى كوچكى، اما حالا نخست‏وزيرش مى‏آيد، مردم باشند مثل سايرين. اين هم يك مساله‏اى است كه الان در ايران تحقق پيدا كرده است. جاهاى ديگر نيست اين مسائل كه همه مردمى هستند و همه هم با هم هستند و لهذا هم مردم پشتيبان دولتند و هم مردم پشتيبان ارتشند، هم ارتش و دولت با مردم هستند و اين يكى از رمزهاى بزرگ پيروزى اين چيز است.

صحيفه نور ج 16 صفحه 13

فراوانى يكى از نعمت‏هاى بزرگى است كه ما داريم

و اما اينكه نبايد هيچ فرض كنيد كه اشتباهى باشد، نبايد هيچ گرفتارى باشد ، خوب، چطور نبايد و چطور مى‏توانند. شما فرض كنيد كه گرانى الان هست، خوب، همه ما مى‏دانيم گرانى هست اما با تمام قوا دارند كوشش مى‏كنند كه بتوانند، نمى‏توانند. انقلاب واقع شده است، فراوانى است، اين يكى از نعمت‏هاى بزرگى است كه ما داريم. شما شايد خيلى‏هاتان شايد يادتان هست كه در همين جنگى كه به ما مربوط نبود، جنگ عمومى دوم كه به ما مربوط نبود، در ايران ديگر نان پيدا نمى‏شد. من يادم است كه در قم كه مى‏رفتند منزل و برمى‏گشتند، دكان نانوائى هيچ باز نبود، سنگكى اصلش در قم نبود، يك نان‏هائى، در تهران كه بوديم يك نان‏هائى درست مى‏كردند كه رنگش با رنگ عباى شما شبيه به هم بود، مردم اين نان‏ها را مى‏خوردند آنوقت، امروز شما مى‏بينيد كه از حيث ارزاق بحمدالله خدا لطف كرده است و از ارزاق مردم ديگر نگرانى ندارند گرانى هست البته، اما نمى‏شود در يك انقلاب هيج چيز نباشد، لازمه هر انقلاب اين است كه يك اختلافاتى باشد، يك عرض بكنم كه اشرار در اطراف چه بكنند. در هر شاه مردگى كه در سابق واقع مى‏شد يكدفعه ايران به هم مى‏خورد، اشرار در اطراف چه بكنند. در هر شاه مردگى كه در سابق واقع مى‏شد يكدفعه ايران به هم مى‏خورد، شاه مى‏مرد يكدفعه خان‏ها سر درمى‏آوردند و دزدها سر درمى‏آوردند و به هم شلوغ مى‏شد تا دوباره يك زحمتى كشيده بشود، باز يك آرامش نسبى پيدا بشود، آن هم نسبى. والحمدلله حالا اين مسائل كم است، نه اينكه نيست، هست ولى كم است. مردم، اگر اينهائى كه يادشان است جنگ دوم جهانى كه به ما هيچ مربوط نبود، ما سر پل بوديم، سر راه بوديم، آمدند گرفتند اينجا را و به مجردى كه گرفتند، همه چيز نادر شد، ديگر هيچ پيدا نمى‏شد، حالا بحمدالله پيدا مى‏شود. حالا فرض كنيد يك چيزى كم يافت بشود اين را نبايد ما هى بگوئيم كه ما چه بكنيم، مردم بگويند ما چه بكنيم. خوب، مردم كه ديدند اين مسائل را، مردم كه ديدند اين گرفتارى را، مردم كه شنيده‏اند گرفتارى‏هاى جاهاى ديگر را، خوب، براى چه شكايت مى‏كنند؟ بحمدالله فراوانى است، يعنى گرسنگى نيست توى كار، اينطور نيست كه مردم نان پيدا نكنند، اينطور نيست كه مردم ارزاق را نتوانند پيدا كنند، كمياب گاهى مى‏شود اما آن هم ارزاق عمومى كمتر كمياب مى‏شود. يكدفعه مى‏خواهند آقايان كه، آنهائى كه توقع دارند و هى شكايت مى‏كنند، يكدفعه از آن حال انقلابى برگردند به يك حال آرامشى كه هيچ كسى در هيچ جا به ما كار نداشته باشد، خوب، مايى كه الان مواجه هستيم با تمام قدرت‏هاى عالم، همه از هر طرف به ما فشار مى آورند، همه از هر طرف به ما مى‏خواهند ظلم بكنند معذلك دولت ايران و ملت ايران اينطور سر پاى خودش ايستاده است، در خودش جنگ است، يك سال و نيم است كه جنگ است، هر وقت جنگ باشد در يك جايى، همه جايش به هم مى‏خورد، جنگ است و همه جا آرامش است، مناطق جنگى هم بحمدالله با قدرت دارند پيش مى‏روند، توقع اين نبايد مردم بكنند، آقايان به مردم نصيحت كنند كه توقع اينكه يكدفعه همه گرفتارى‏ها رفع بشود، يكدفعه شما در كدام حكومت از صدر اسلام تا حالا، حكومت رسول الله را بگيرد و حكومت اميرالمومنين سلام الله عليه را و بعدش هم كه دست‏هاى آنهائى بودند كه فروختند، خوب، ملاحظه كنيد كه در همان زمان حضرت امير همچو نبود كه همه اينهائى كه‏

صحيفه نور ج 16 صفحه 14

مى‏روند اطراف و از طرف چيز، همه‏شان يك مردم سيرى باشند، اصلش بسياريشان كارهاى خلاف هم مى‏كردند، افرادى باعث ناراحتى، حضرت امير هم چيز مى‏كردند، حضرت امير هم اقدام مى‏كرد چيز مى‏نوشت به آنها، در صورتى كه آنوقت آرامش بود در همه جا، الا زمان حضرت امير، البته از داخل خيلى خراب بود. در هر صورت من گمان مى‏كنم كه ما اگر چنانچه راجع به اين گرفتارى‏هاى جزئى كه داريم و آن گرفتارى‏هاى بزرگ بحمدالله رفع شده است، آنقدر كارها شده است براى اين مردم، اگر راجع به اين گرفتارى‏هاى جزئى كه هست و لازمه يك انقلابى هست و بايد هم دنبالش بروند و هميشه هم گفته مى‏شود كه دنبالش برويد، اگر راجع به اينها، خوب، اينها ناشكرى بكند، يك وقت خداى نخواسته عنايت خدا برگردد از ما. ما بايد شكر نعمت‏هاى خدا را بكنيم. شما در سرتاسر ايران الان يك مشروب فروشى ديگر نمى‏بينيد. خوب، بايد چه بشود؟ يك دانه از آن خانه‏هائى كه بود شما مى‏دانيد، همه‏تان شنيديد البته كه در سرتاسر شهر، ما همدان كه بوديم مى‏گفتند مشروب فروشى در همدان بيشتر از نانوايى است، بيشتر از كتابفروشى است، تهران بدتر از آنجا، الان شما سرتاسر ايران وقتى بيائى ببينى يك همچو كارهاى خلاف نيست. اين كارهاى خلاف آقايان كه مضر به حال اسلام بود و آنطور راهى كه آنها داشتند پيش مى‏رفتند كه خجالت دارد كه انسان اسمش را ببرد كه آنها مى‏خواستند چه بكنند، مى‏خواستند چه بساطى درست بكنند و بحمدالله دست آنها كوتاه شد و مملكت الان يك مملكت نيمه اسلامى است. البته گرفتارى هست از باب اينكه نمى‏شود اين گرفتارى‏ها يكدفعه رفع بشود. بايد مردم را هدايت كنيد و انشاءالله مسوولين هم با شماها موافقت مى‏كنند، شما هم با مسوولين موافقت مى‏كنيد در ساختن مملكت و در ساختن مردم. و مردم هم بايد توجه بكنند به اينكه دولت دنبال اين هست كه بسازد و آنطورى كه گزارش داده مى‏شود از جهاد سازندگى و از ساير كارهايى كه تاكنون شده است، در ظرف آن پنجاه سال به قدر اين دو سال با همه اين گرفتارى‏هائى كه دولت داشته است، نشده است. آمار وقتى داده مى‏شود، خوب، آمار داده مى‏شود، وقتى آمار را مى‏دهند راجع به ساختمان مدرسه، در تمام دوره آنها به اندازه اين دوره، شايد اين دوره نصف تمام آن دوره‏ها باشد، چيز درست كرده باشند، مدرسه درست كرده باشند. چقدر حمام، چقدر مسجد، چقدر راه كشيدند، چقدر كار كردند. خوب، كارهايى است كه شده، ما نبايد هى انگشت بگذاريم روى آن كه نشده است. خوب، يك قدرى هم اظهار تشكر از اين كه شده است بايد بكنيم، يك قدرى هم مردم را آگاه كنيم به اينكه در انقلاب فراوانى نعمت بودن ولو گران است گرانى سرسام آور هم است لكن بودن اين نعمت در بين مردم، اين يكى از نعمت‏هاى بزرگ خداست كه در انقلابات ديگر اين حرف‏ها نيست در كار. الان هم در بعضى از جاهائى كه يك انقلابى شده است، از عدم ارزاق و از نبودن اينهاست، ناله مى‏كند. بنابراين ما نبايد توقع داشته باشيم كه همه مسائل درست بشود و تمام افرادى كه دارند كار مى‏كنند، در دولت هستند، تمامشان يك آدم‏هاى مهذب باشند. نيست همچو چيزى، نمى‏شود يك همچو چيزى. ما نداريم الان كسانى كه بروند همه جا و مردم را دعوت كنند. حوزه‏ها مجهز نيستند، براى اين كارها نبودند، از باب اينكه همه چيز از دست آنها خارج بود، حتى تبليغ نمى‏توانستند درست بكنند، از

صحيفه نور ج 16 صفحه 15

اين جهت نمى‏توانستند اين كار را... الان ما كمبود داريم نسبت به روحانيت، كمبود داريم نسبت به مبلغ، كمبود داريم نسبت به اين مسائل و بايد به تدريج درست بشود. مايوس نشويد و انشاءالله با خدا هستيم و خدا با ما هست. ما مى‏خواهيم كه مملكت را اسلامى‏اش كنيم به همه معانى، همه شما آرزويتان هم همين است كه اين مملكت اسلامى بشود و همه احكام اسلام در آن جارى بشود و يك همچو آرزويى كه ما داريم، خداوند ما را تاييد مى‏كند انشاءالله. انشاءالله خداوند همه شما را تاييد كند، موفق باشيد، مويد باشيد و مردم را هدايت كنيد، مشكلات را طورى كنيد كه مردم خيال نكنند كه ما الان مشكلاتى داريم كه ديگر قابل حل نيست. نه، مشكلاتى هست، البته هست اما دنبالش هستند و قابل حل است، انشاءالله حل مى‏شود همه. والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها