پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 10:36 AM
بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم و اعضاى ستاد مركزى جهاد سازندگى
بسم الله الرحمن الرحيم
آقايان جهاد سازندگى تشريف دارند و من اميدوارم كه در اين جهاد سازندگى در ساير جهادات همه موفق و مويد باشند.البته اين پيشامد منتظره، البته اين پيشامد براى همه ملت ما ناگوار بود و يك اشخاصى كه براى خدمت خودشان را حاضر كرده بودند و خدمتگزار اين كشور بودند اشخاصى بودند كه آنقدرى كه من از آنها مىشناسم، از ابرار بودهاند، از اشخاص متعهد بودهاند كه در راس آنها مرحوم شهيد بهشتى است. ايشان را من بيست سال بيشتر مىشناختم، مراتب فضل ايشان و مراتب تفكر ايشان و مراتب تعهد ايشان بر من معلوم بود و آنچه كه من راجع به ايشان متاثر هستم، شهادت ايشان در مقابل او ناچيز است و آن مظلوميت ايشان در اين كشور بود. مخالفين انقلاب، افرادى كه بيشتر متعهدند، موثرتر در انقلابند، آنها را بيشتر مورد هدف قرار دادهاند. ايشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آنها در طول زندگى بود. تهمتها، تهمتهاى ناگوار به ايشان مىزدند. از آقاى بهشتى اينها مىخواستند يك موجود ستمكار ديكتاتور معرفى كنند، در صورتى كه من بيش از بيست سال ايشان را مىشناختم و بر خلاف آنچه اين بىانصافها در سرتاسر كشور تبليغ كردند و مرگ بر بهشتى گفتند، من او را يك فرد متعهد، مجتهد، متعهد، متدين، علاقهمند به ملت، علاقهمند به اسلام و به درد بخور براى جامعه خودمان ميدانستم و شما گمان نكنيد كه اين آقايان كه وارد شدند در اين شغلهاى دولتى، اينها يك اشخاصى بودند يا هستند كه راهى براى استفاده جز اين مقام ندارند. اينها هر كدام اشخاص متعهدى بودند كه در پيش مردم مقام داشتند، در پيش روحانيت مقام بزرگ داشتند و اينطور نبود كه وا خورده باشند كه بخواهند بيايند اينجاانحصار طلب باشند. خدا انصاف بدهد به آنهائى كه انحصارطلب بودند و مىخواستند بهشتى و خامنهاى و رفسنجانى و امثال اينها را از صحنه خارج كنند. اينها رفتند به آقاى بهشتى و اين جمعى كه در اين واقعه، در اين واقعه فجيع به دست عمال امريكا و به دست اشخاصى كه كسى شناخت آنها را خوانده باشد مىداند كه به هيچ يك از اصول اسلامى اعتقاد نداشتند، به دست اينها شهيد شدند و به درگاه خدا شتافتند. و نحن انشاءالله بهم لا حقون .
از صدر اسلام تاكنون دو خط بوده است، يك خط اشخاص راحت طلب و يك خطى كه ترسيمش را انبيا كردهاند
از صدر اسلام تاكنون دو طريقه، دو خط بوده است: يك خط، خط اشخاص راحت طلب كه تمام همشان به اين است كه يك طعمهاى پيدا بكنند و بخورند و بخوابند، و عبادت خدا هم آنهائى كه مسلمان بودند، مىكردند، اما مقدم بر هر چيزى در نظر آنها راحت طلبى بود. در صدر اسلام از اين اشخاص بودند. وقتى كه حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه مىخواستند مسافرت كنند به اين سفر عظيم، بعضى از اينها نصيحت مىكردند كه براى چه شما اينجا هستيد، مامونيد و حاصل بنشينيد و بخوريد و بخوابيد و از همانها بعضى قماشها بودند كه اشكال هم مىكردند كه يك قدرت بزرگى را در مقابلش چرا يك عده كمى قيام مىكنند. اين در طول تاريخ تا حالا بوده است، از اول نهضت اسلامى ما شاهد اشخاصى كه به اين وضع بودهاند، راحت را بر هر چيزى مقدم مىداشتهاند، تكليف را اين مىدانستند كه نمازى بخوانند و روزهاى بگيرند و بنشينند در منزلشان ذكرى بگويند و فكرى بكنند و اگر چنانچه يك اشخاص انحرافى هم باشند غيبت بكنند، بروند عبادتشان را بكنند و بنشينند و در مجالسشان غيبت بكنند، تهمت بزنند. اين يك راهى بود كه يك دستهاى از مردم داشتند كه تمام آمال آنها اين بود كه آدم اينجا چند روزى كه هست، خوب استراحت بكند، بنشيند در خانهاش عبادت بكند. اسلام را خلاصه كرده بودند در عبادات، مثلا نماز و روزه و امثال اينها، براى اسلام هم غير از اين، خيلى، نه اطلاعات صحيح داشتند و نه ارزشى قائل بودند، همان بايد در منزلها بنشينند و نگاه كنند و به ديگران اشكال كنند. در آنوقتى كه اول نهضت بود، يك شخص سرشناس از اين اشخاص گفته بود كه ايرانىها ديوانه شدهاند. قيام در مقابل محمدرضا را و ايستادگى در مقابل ظلم را، با تعبير ديوانگى، يكى از اشخاص سرشناس معرفى كردند. آن كاسب يا تاجرى كه در منزل او بود و از او شنيد اين را، گفته بود كه آقا بعضى از اينها مردم كذا و كذا هستند و اينها بعضىشان هم شهيد شدهاند. آن آقاى سرشناس گفته بود اين از خريتشان بوده است آدم كه نمىرود در توى خيابان مقابل مسلسل بايستد. و همان آقاى سرشناس پروندهاش از ساواك بيرون آمده و آنوقتى كه جوانهاى ما در خيابانها كشته مىشدند، انگشتر براى سلامت محمدرضا فرستاده بود. يك دسته اينطور بود كه حضرت امير سلام الله عليه از اينها تعبير مىكند كه اينها همشان علفشان است مثل حيواناتى كه همشان اين است كه شكمش سير بشود، شهواتش را بر همه چيز مقدم مىدارد، نماز هم مىخواند و روزه هم مىگيرد و عبادات شرعى را هم بجا مىآورد، لكن اينطور است وضع تفكر كه انسان نبايد خودش را در معرض يك خطرى، در معرض يك چيزى قرار بدهد و اين كارى كه اين ملت شريف اسلام كردند، اين كار يك كار جنون آميز بوده است. يك دسته ديگر هم انبيا بودهاند و اولياء بزرگ، آنها هم يك مكتبى بود و يك خطى بود، تمام عمرشان را صرف مىكردند در اينكه با ظلمها و با چيزهائى كه در ممالك دنيا واقع مىشود، همشان را اينها صرف مىكردند در مقابله با اينها. كسى كه تاريخ انبيا را ديده باشد و تاريخ اسلام را ديده باشد و تاريخ زندگى حضرت رسول سلام الله عليه را و ائمه اطهار و
اصحاب رسول الله را ديده باشد مىبيند كه اينها از اولى كه وارد شدند در ميدان و به حد بلوغ رسيدند و رسول اكرم از اولى كه آن رسالت به او محول شد تا آنوقتى كه در بستر مرگ خوابيده بود يا شهادت، بين اين بستر و آن بعثت، تمام فعاليت بوده است، جنگ بوده، دفاع بوده و كسى كه زندگى امير المومنين سلام الله عليه را مشاهده كند نيز همين طور بوده، جهاد در راه خدا و جهاد در راه احكام خدا بوده است و ساير ائمه عليهم السلام، البته آن كه از همه بارزتر و معروفتر است سيدالشهدا سلام الله عليه است. اگر وضع تفكر سيدالشهدا سلام الله عليه مثل بعض مقدسين زمان خودش بود، آنها طرحشان اين بود كه بماند همان در جوار حضرت رسول سلام الله عليه و عبادت كند، اگر وضع تفكر مولا هم اينطور بود كربلائى پيش نمىآمد، يك راحت طلبى بود و كناره گيرى از جامعه و دعا و ذكر بود، لكن وضع تفكر جور ديگرى بود. اگر چنانچه ائمه ما عليهم السلام سازش مىكردند با اهل ظلم و ستم، احتراماتشان بسيار زياد بود، خلفا حاضر بودند كه آنها را هر جور احترام مىخواهند بكنند كه آنها دست از دعوتشان بردارند. حضرت موسى بن جعفر همين طور من باب اتفاق نبود كه چندين سال در حبس بسر برد، و تبعيد بعض ائمه و احضار از مدينه، بردنشان به محل خليفه همچو نبود كه اينها يك مردم عادى باشند كه همين بنشينند و درسى بخوانند و درسى بگويند و مطالعهاى بكنند و عبادت خدا را بكنند و در جوار رسول خدا عبادت كنند. اگر طرز افكار آنها هم اين بود، اين مذهب، اين مذهبى كه در مقابل ظلم در طول تاريخ واقع شده است نبود. اين دو رشته، از اول خلقت تا حالا بوده است. رشته تعهد به اسلام و ايستادگى در مقابل ظلم و ستم و ديكتاتورى و قدرتهاى شيطانى، و سازش. من در طول اين نهضت اشخاصى را، بسيار هم مردم نمازخوان و ملا و معتبر و اينها، لكن در همان يورش اول كه سازمان امنيت برد و يك دستهاى را اذيت كرد و زد، راحت طلبى را برداشتند و انتخاب كردند و كنار نشستند و حالا يا ساكت كنار نشستند يا بعضى هم ساكت نشدند و كنار نشستند يعنى موافقت كردند با دستگاه. اين دسته اى كه خودشان را از اول مهيا كردند براى مقابله، مقابله با ظلم، اين دسته از اول توجه به اين معنا داشتند كه اين مقابله زحمت دارد، اين مقابله شهادت دارد، اين مقابله حبس دارد. اينها در حبس هم بعضىشان رفتند و آن زجرها را مىكشيدند، قدمشان كه از حبس بيرون مىآمد مىرفتند سراغ باز مقابله، براى اينكه اين يك مكتبى بود و يك خطى بود، خطى كه ترسيمش را انبيا از صدر عالم كردهاند، آن انبيائى كه در آتش سوزاندند آنها را و اره كردند آنها را و آنها اگر مىخواستند كه آن خط خودشان را منحرف كنند، خيلى هم محترم بودند. اين آقايانى كه در اين مسائل وارد بودند متوجه اين معنا بودند كه در زمان محمدرضا معلوم بود كه هر كس هر عملى بكند، هر حرفى بزند، اين در حبس است و در شكنجه است و در كذا، لكن اينها حبس را مىرفتند، شكنجه را ميديدند، بيرون مىآمدند و باز همان پست را اداره مىكردند.
ما نبايد تصور اين را بكنيم كه اين ابرقدرتها از ما دست برداشتهاند. ملتى كه مىخواهد زنده
باشد و مىخواهد مستقل باشد و نوكر نباشد، وابسته نباشد و مىخواهد آزاد باشد و تحت سلطهنباشد، اين ملت بايد مهياباشد براى همه چيز.اگرراحت طلبى را مىخواهد ملت، اززمان محمد رضابهتر از همه اين بود كه ظهر بيايند نمازبخوانند با امام جماعتشان، امام جماعت برود سراغ كارش و شما برويد سراغ كسبتان، راحت طلبى اين را اقتضا مىكرد، حالا هم باز همان رژيم بود و همان بساط بود و شما هم نانتان را مىخورديد و آبتان را مىخورديد و شميرانتان را هم مىرفتيد و كارهاى عادىتان را انجام مىداديد، لكن تكليف هم اين است؟ در مقابل خدا هم مىشود انسان عذر بيخودى بتراشد؟ فرضا كه حالا كسى عذر تراشيد به اينكه، خوب، ما ديديم كه وقتى وارد بوديم در اين امور، از همه اطراف كشورهاى وابسته به امريكا و شوروى و افراد وابسته به اينها از داخل و خارج مزاحمت ايجاد مىكنند، مىكشند افراد را، بمب مىگذارند و چه مىكنند، هجوم ميكنند و وارد كشور مىشوند، خوب، تكليف چيست؟ تكليف اين است كه حالا ما رها كنيم آن طريقه اسلام را و آن طريقه انبيا را و راحت طلبى را انتخاب كنيم و چند روز ادامه زندگى حيوانى بدهيم؟! با حيوانات فرق نداشته باشيم؟! حيوانات هم ان من شيئى الا يسبح بحمد ربك آنها هم ذكر و تسبيح دارند، لكن همشان علفشان است، انسان هم بايد اينطورى باشد كه همش اين علفش باشد و هر چه ذلت و خوارى است تن به آن بدهد براى اينكه چند روز زندگى مرفه بكند؟! اين زندگىاى است كه بعضى انتخاب كردهاند براى خودشان و آنوقت اين جوانهاى ما كه در جبهه و پشت جبهه مشغول به فعاليت هستند و اين جهاد سازندگى كه شما آقايان از اعضاى آن هستيد، روز و شب خودتان را براى اين ملت ضرف مىكنيد، آنها كنار بنشينند و بگويند كه اينها مجنون شدهاند! كنار بنشينند و اعلاميه بدهند، روشنفكرشان اعلاميه دهد، روشنفكرشان صحبت كند و محكوم كند. خوب، در مقابل رفقاى خودشان البته مىنشينند و حرفهائى مىزنند، براى خودشان هم تكليف شرعى معين مىكنند، اما در مقابل خدا هم مىشود انسان تكليف شرعى درست كند؟! خدا را هم مىشود اغفال كرد نعوذ بالله؟! فرضا ما و شما را اغفال كنند، اين جناياتى كه الان، امروز در كشور ما واقع مىشود، اين جنايات را صحه بر آن مىگذارند يا مخالف هستند؟ اگر صحه مىگذارند و امثال اينهائى كه شهيد شدند، آنها مستحق مىدانند از براى قتل و از براى شهادت، پيش ما فرضا گفتند كه فلان آدم، آدم فاسدى بود و بايد از بين برود اما پيش خدا هم مىشود اينطور صحبت كرد؟ اينهائى كه خدا را قبول دارند و اينها را محكوم نمىكنند، جواب خدا را چه مىدهند؟ و آنهائى كه نشستهاند در كمين و اين جوانها و كودكهاى ما را بازى مىدهند و مىفرستند در خيابانها به خرابكارى يا بازى ميدهند و يك بمب دستشان ميدهند، يك دختر، يك پسر بمب را دستش مىدهند برو بگذار كجا، اينهائى كه در آن كنارها نشستهاند، انسانند اينها؟ يا سبعهائى هستند كه خودشان جرات بيرون آمدن نمىكنند و اطفال مردم را مىفرستند و خرابكارى مىكنند. اينها گمان مىكنند كه ملت ما براى خاطر فلان شخص و فلان شخص قيام كرده است. شما كارى بكنيد كه پيغمبر اسلام را از صحنه خارج كنيد، شما كارى بكنيد كه خدا را از صحنه خارج كنيد، شما كارى بكنيد كه اولياء عظام خدا را از صحنه خارج كنيد، شما كارى بكنيد كه مذهب تشيع را از
صحنه خارج كنيد و الا مذهب تشيع و مذاهب اسلامى اين مسائل را ديدهاند، مذهب خون و شمشير است مذهب تشيع و اين تا آخر هست، منتها يك وقت وسائل فراهم نبوده براى بعضىها، لكن درصدد بودند كه بشود و يك وقت هم وسايل فراهم شد و شد. حالائى كه همچو قيام مردانه بزرگى رخ داده است و اينطور ملت ما براى همه چيز ايستاده است، حالا شما مىتوانيد با يك بمب و با كشتن يك شخصيت ولو هر چه شخصيت بزرگى باشد، مىتوانيد ملت را هم از صحنه خارج كنيد؟ يا اينكه ملت فريادش بيشتر مىشود و مشتش گره بيشتر پيدا مىكند و عزمش جزمتر مىشود. شما بايد اين الله اكبرها را از مردم بگيريد، چند نفر عزيز كه بسيار خاطرشان عزيز است، گرفتن از ملت، ملت را عقب نمىنشاند، صفها فشردهتر مىشود، فريادها بيشتر مىشود و مشتها گرهش محكمتر مىشود. شما نمىتوانيد با ترور بعضى شخصيتها، با بمب گذاشتن در بعضى جاها، هر جا باشد، نمىتوانيد اين ملت را از صحنه خارج كنيد، اين ملت سرتاسر كشور الان در صحنه است، الان در تمام كشور در صحنه مردم موجودند وبا مشتهاى گره كرده ايستادهاند در مقابل شما. ملتى كه جوانش هر دو پايش را از دست داده و او را خواباندند و آوردند پيش من معذلك مىگويد كه دعا كنيد كه من شهيد بشوم، ملتى كه مادر شهيد مىآيد و مىگويد من اولاد ديگرى هم دارم و براى شهادت حاضرم بدهم، ملتى كه جوانهاى او در جبههها نماز شب مىخواند و جهاد فى سبيلالله مىكند و اين جهاد را براى خودش فخر مىداند و زندگى ننگين فرصت طلبى و راحت طلبى را به كنار زده است و شب و روز خودش را در سنگر با آن هواى گرم و با آن بى آبى و با آن شدت مىگذراند و پيشروى مىكند، با كشتن من و امثال من كنار ميرود اين ملت؟ اشتباه داريد شماها، شمائى كه دعوت مىكنيد به ايستادن در مقابل مردم، در مقابل اين ملت مىخواهد كسى بايستد؟ اينهائى كه دم از خلق مىزنند و دم از شجاعت مىزنند ودم از جنگجوئى مىزنند، چطور در كنار خانهها خزيدهاند و بچهها را وادار مىكنند كه بروند بمب بگذارند؟ اين كار ابلهانه براى چيست؟ براى اين است كه شما خيال مىكنيد كه حالا كه اين كار را كرديد ديگر ملت ما همه كنار مىروند و صحنه را مىگذارند براى شما؟ اين اشتباه است. دو روز پيش از اين كه سران ارتش اينجا بودند، با كمال جديت از من مىخواستند كه به اين اشخاصى كه براى صلح رفت و آمد مىكنند، بگوئيد نيايند اينجا، ما رها نخواهيم كرد، ما مثل حسين در جنگ وارد شديم و مثل حسين بايد به شهادت برسيم. من كرارا به اين مادرها و پدرها و به اين جوانهاى گول خورده نصيحت كردم كه اولادهاى خودتان را نصيحت كنيد، اولادهاى خودتان را باز داريد از اينكه آلت دست جنايت جنايتكاران بشوند و به اين جوانهاى گول خورده مكرر گفتم كه شما طرز فكر اين بزرگترها را به اصطلاح و اين سران را مشاهده كنيد، اين سران فاسد هيچ كدام در صحنه نيستند، همه در زير، در كنج خانهها و در زير زمينها هستند و شما را آلت قرار دادند كه شما برويد و خون مردم را بريزيد و خون خودتان ريخته بشود، صحنه براى آنها درست بشود كه آنها بيايند بيرون صحنه را براى امريكا درست كنند. بيدار بشويد يك قدرى، اين تلاشهاى احمقانهاى كه اينها مىكنند خيال مىكنند كه به مجرد اينكه اين افراد لايق را بردند از بين، ملت ما ديگر ميرود كنار. در ملت ما افراد لايق هست و مىآيد
جاى آنها، آنها براى همين شهادت وارد شده بودند در جبهه، در اين صحنهها و ملت ما هم براى شهادت وارد شده است در صحنه. اگر بنا بود كه به مجرد اينكه يك امرى واقع مىشد ناگوار، ما كنار مىرفتيم و ملت كنار مىرفت، اين از اول نمىآمد در صحنه. ملتى كه بچه چندسالهاش با موتور سيلكت مىزند به تانك وزير تانك مىرود، اين به كشته شدن يك نفر يا دو نفر يا صد نفر يا هزار نفر كنار مىنشيند؟!اينها بايد به عدد افراد اين ملت، به عدد افراد جوان و رزمنده اين ملت بمب تهيه كنند، والا يك بمبى دزدكى زير يك منزل گذاشتن و يك نفر، چند نفر ابرار را، چند نفر اشخاص متعهد به اسلام را، فداكار را از بين بردن كه ملت را از بين نمىبرد. ملت يك درياى بزرگى است و اين درياى بزرگ هست و به جاى اشخاصى كه از صحنه آنها با شهادت بيرون مىروند و جنايتكاران آنها را از صحنه بيرون مىكنند، به جاى آنها باز افراد مىآيند و اين سير خروشان هست تا اينكه امريكا را و ساير كشورهائى كه مىخواهند ما را طعمه كنند، قطع طمع همه آنها را بكنند. ما به اينطور كارهاى بچگانه، كارهائى كه معلوم است از روى ضعف پيش آمده، كارهائى كه معلوم است كه نفسهاى آخر را دارند مىكشند، از صحنه خارج نمىشويم ما. ما اگر آمده بوديم براى اينكه يك زندگى مرفهى بكنيم، بله، وقتى مىديديم كه يك كسى را يا چند كس را كشتند، ترور كردند، خوب، راحت طلبى اين بود كه ديگر نيائيم و شما، صدها نفر شما را، چندين هزار افراد شما را محمدرضا در خيابانها كشت و شما از صحنه خارج نشديد، الان هم در صحنههاى جنگ هر روز برادران ما، برادران متعهد ما، برادرانى كه ما بايد از آنها در اين امور عبرت بگيريم، اين برادران كشته مىشوند و جاى آنها را يك صف ديگر مىگيرد. شما اشتباه داريد، احمقانه عمل مىكنيد. يك روز مىگوئيد كه بحث آزاد، وقتى بحث آزاد پيش مىآيد نمىآئيد، فرار مىكنيد، يك روز مىگوئيد كه اجازه بدهيد ما بيائيم در راديو و تلويزيون چه بكنيم، اجازه هم بهتان بدهند نمىآئيد، يك روز هم مىگوئيد كه ما براى خلق ميخواهيم زحمت بكشيم، خرمنهاى مردم را آتش مىزنيد براى خلق، كارخانهها را از بين مىبريد براى خلق، اين خلق را مىريزيد در خيابانها و سر مىبريد براى خلق، اين خلقى كه شما براى او اين كار را مىكنيد كيست؟ - اين خلقى كه زندگى اين مردم را شما ميخواهيد به هم بزنيد، اگر بتوانيد. اين خلقى كه براى او عمل مىكنيد، خوب، جز اين جمعيت ايران است ؟شما اين جمعيت ايران را داريد در مقابلش ايستاديد، شما دعوت مىكنيد در مقابل اين جمعيت، مردم بايستند، مردم در مقابل خودشان بايستند، يا شما گنهكارها را دعوت مىكنيد و شما مفسدين را دعوت مىكنيد براى مقابله، وقتى مقابله نمىتوانند بكنند مىروند كنار و هى بمب مىگذارند يك جائى، اين دليل بر اين است كه شما مرد جنگ نيستيد و ادعا مىكنيد، مرد بحث آزاد نيستيد و ادعايش را مىكنيد، در كتاب خودتان از اسلام هيچ خبرى نيست و همه اصول اسلام را تاويل مىكنيد به همين دنيا، همه چيز را بر مىگردانيد و ادعاى اسلام مىكنيد. اين اسلامى كه شما مىگوئيد چيست؟ مگر ملت ما از شماها ديگر مىتوانند بازى بخورند؟ اينهائى كه هم حبسى شما بودند، آنقدر جنايات از شما سراغ دارند كه اگر يك وقت فرصت پيدا كنند و بيايند در راديو و تلويزيون بگويند، مىفهميد شما كه اينها چى بودند و چه جانورهائى هستند و بودند.
ما باز از خوف اينكه يك دسته جوان بازيخورده در بين اينها باشد و هست، از خوف اين نمىتوانيم يك شدت عملى به خرج بدهيم، ولى ملت ما بايد چشمهايش را باز كند و رفت و آمدهاى مشكوك را تحت نظر بگيرد.شما ننشينيد حالا كه براى شما فقط پاسدارها عمل كنند. شما همه پاسدار اسلاميد، ملت ما همه پاسدار اسلام هستند، بايد همه مراقب باشند همسايههاى خودشان را هر خانهاى تحت نظر بگيرد، رفت و آمدهاى مشكوك را تحت نظر بگيرد، اگر ديد يك مسالهاى در آنجا محتمل است باشد، ولو احتمال بدهد، بايد اطلاع بدهد به مراكزى كه در نزديك آنجاست. كم توجه نباشد به اين مسائل، سست نباشد در اين مسائل. پيغمبر اسلام تا آنوقتى كه در بستر مرگ خوابيده بود جيشش را فرستاده بود و بيرون مدينه تجهيز كرده بود براى مقابله با كفار. آنهائى كه اسلام را خلاصه ند در اينكه بخورند و يك نمازى بخوانند و يك روزهاى بگيرند و در گرفتارى اين ملت، در گرفتارى اين جامعه دخالت نكنند، به حسب روايت رسول اكرم اينها مسلم نيستند، كسى كه اهتمام به امور مسلمين ندارند. در صحنه خودشان نيستند، آنهائى كه در صحنه هستند آنها را انتقاد مىكنند. مراجعه كنند اشخاص، گروهها به قلب خودشان ببينند كه اين كارى كه در تازگى واقع شد و اينهمه جوان ما و اشخاص برومند ما به شهادت رسيد، آيا اينها در قلبشان احساس خشنودى مىكنند؟ و من مىدانم يك عدهاى اينطورند و من يك كلمه به برادران دادگاه و كسانى كه رئيس زندان هستند و اشخاصى كه زندانبان هستند مىگويم و آن اينكه اينطور نباشد كه يك جنايتى وقتى واقع شد اينها آرامش خودشان را از دست بدهند و خداى نخواسته با زندانيانى كه الان هستند، ولو اين زندانيان از همين گروههاى فاسد باشند، با خشونت غير اسلامى عمل كنند. با آرامش و با احترام عمل كنند، لكن دادگاهها احكام را با دقت بررسى كنند و پروندهها را بررسى كنند و آنها را بر محكمهها بنشانند و از آنها استفسار كنند و با قاطعيت هر چه بايد بكنند، عمل كنند، لكن اينطور نباشد كه حالا از باب اينكه يك دستهاى از ما بوسيله همين گروهها از بين رفته، حالا ما در حبس با اشخاصى كه محبوس هستند، خداى نخواسته به خلاف موازين اسلام عمل كنند و من مىدانم نمىكنند، گر چه آنهائى كه بايد به شما تهمت بزنند تهمت رامىزنند. آنها كارهاى اينها كه در خيابانها كردند و مردم را آنطور، بيگناهها را آنطور كشتند، آنها را توجيه مىكنند و محكوم نمىكنند، لكن اين مصيبتهائى كه بر جامعه ما وارد مىشود - براى او - هيچ ابدا تفاوتى برايشان نمىكند، اگر نگويند كه (آنها در خلوت مىگويند) خوب شد كه اينها را كشتند.
خداوند انشاء الله همه ما را اصلاح كند، هواهاى نفسانيه ما را سركوب كند، ما را و ملت ما را مصممتر كند، همه در صحنه حاضر باشند لكن آرامش را حفظ كنند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته