پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 10:36 AM
دشمنهاى كشورهاى اسلامى مدتهاى طولانى سعى كردند بين دو قشر روحانى و دانشجو اختلاف و شكاف ايجاد كنند
بسم الله الرحمن الرحيم
من با اينكه در روز شنبه بناى صحبت نبوده است و نداشتهام لكن براى اينكه آقايان دانشگاهى هستند و دنبال مسائل دانشگاهى و انقلاب فرهنگى صحبت كردند من هم به سهم خودم چند كلمهاى عرض كنم.
بالاتر چيزى كه دشمنهاى كشورهاى مستضعف و كشورهاى اسلامى از طرف مخالفين با بشريت انگشت رويش گذاشتند، دانشگاه است براى اينكه آنها خوب مىدانند كه اگر دانشگاه در خدمت آنها باشد يعنى همه كشور در خدمت آنهاست. دانشگاه است كه اداره امور كشور را مىكند و دانشگاه است كه تربيت نسل آينده و حاضر را مىكند و اگر چنانچه دانشگاه در اختيار چپاولگرهاى شرق و غرب باشد كشور در اختيار آنهاست. آنقدرى كه دانشگاه هدف بوده است جاهاى ديگر نبوده اند. روحانيت هم پهلوى دانشگاه هست و آنها دانشگاهىها را با آن تربيت شرقى يا غربى وارد در صحنه مىخواستند بكنند و روحانيون را از باب اينكه از آن جهت كه آنها را تحت كنترل خودشان بياورند مأيوس بودند، مىخواستند كه از صحنه خارج كنند.
آنها دانشگاه نمىخواستند و دانشگاههاى علوم قديمه هم نمىخواستند آنها سعى كردند كه اين دو قشر را و اين دو دانشگاه را كه تمام مقدرات كشور مىتواند در دست آنها باشد يكى را تربيت خارجى و شرقى و غربى بكنند و به صحنه بياورند و يكى ديگر را كه تربيتش در دست آنها نبود و هزار سال هم نتوانستند آنها در آن رخنه كنند، مىخواستند كه از صحنه خارج كنند. چه بكنند كه از صحنه خارج كنند و اينها را هم در اختيار خودشان داشته باشند؟
يكى از كارهاى مهم، بدبين كردن دانشگاهىها به روحانيت بود و بدبين كردن روحانيت بر دانشگاه. در طول اين مدتهاى طولانى سعى كردند در اينكه بين اين دو قشر اختلاف ايجاد كنند، شكاف ايجاد كنند بلكه اينها را با هم دشمن كنند. اگر در بين دانشگاه مىرفتيم، اسم آخوند در آنجا مطابق با يك ماده مخدر بود، اگر در بين طلاب علوم دينيه هم مىرفتيم دانشگاهى مطابق با بى دينى بود. اينها را به جان هم مىانداختند و از هم جدا مىكردند تا اينكه آن استفادههايى كه بايد بكنند، بكنند.
بيخود نيست كه در ظرف اين پنجاه سالى كه اينها روى كار بودند نگذاشتند يك دانشگاهى كه مربوط به خود كشور باشد، يك دانشگاهى كه براى مصالح خود كشور تحصيل كند و براى مصالح خود كشور آدم دانشمند بيرون بدهد، نمىگويم به طور كلى موفق شدند لكن آنها در صدد بودند كه به تدريج به طور كلى موفق بشوند كه هر چه از دانشگاه بيرون بيايد قبله او شرق يا غرب باشد. وقتى كه دانشگاه به اين صورت درآمد و روحانى هم از دانشگاه منعزل شد و ارتباطش قطع شد، آنها مقدرات همه كشور را در دست خود دارند.
آنهائى كه قبله شان شرق يا غرب است، مىخواهند دانشگاه و فيضيه با هم مرتبط نباشند
همانطور كه آنها انگشت روى دانشگاه مىگذاشتند و با تمام قدرت دنبال اين بودند كه دانشگاه را به دست خودشان بياورند و اشخاصى كه جبهه و وجههشان رو به شرق و بيشتر رو به غرب است دانشگاه را آنطور به دست بياورند و تربيت دانشگاهىها را آنطور بكنند و قشر روحانيت را هم كنار بگذارند، آنها را بى خاصيت كنند و اينها را خاصيت شرقى يا غربى بدهند، همانطور هم ماها و اين انقلاب انگشت را روى همان نقطه حساس گذاشت. در رأس مسائل، انقلاب فرهنگى و دانشگاهى برنامه بود يعنى همان كه آنها در ظرف پنجاه سال مىخواستند عمل كنند، بعد از انقلاب هم آنهايى كه به كشور خودشان علاقه داشتند و به اسلام علاقه داشتند آنها هم انگشت را روى همان نقطه حساس گذاشتند و انقلاب فرهنگى را و انقلاب دانشگاهى را خواستند و شما ديديد كه از همان روز اول آنهايى كه قبلهشان يا مسكو بود و يا آمريكا، آنها شروع به مخالفت كردند اين را يك عمل ارتجاعى حساب كردند آنوقت تهمتها هم زدند كه اينها مىخواهند اصلاً علمى توى كار نباشد و تخصص توى كار نباشد و لابد اينها مىخواهند تيمم و وضو را در دانشگاه ياد اينها بدهند غافل از اينكه اين تبليغات اگر سابق عمل خودش را زياد انجام داد بعد از انقلاب و بيدار شدن قشرهاى ميليونى ايران اين حرفها ديگر در آنها اثر ندارد. آنها مىدانند كه شما وقتىگوييد مرتجع مقصودتان اين است كه بگذاريد ما دستمان باز باشد تا اينكه مترقى باشيم و مملكت خودمان را در آغوش غرب بكشيم كه مترقى است و يا در آغوش شرق و بلوك كمونيستى كه آنها هم مترقى هستند. مقصود از مرتجعين مسلمانها و علاقهمندهاى به اسلام و علاقهمندهاى به كشور بود و مقصود از مترقى آنها بودند كه مىخواستند و مىخواهند كشور را به طرف شرق و غرب بكشند و راهى جز كشاندن دانشگاه به طرف شرق يا طرف غرب نداشتند. از آن روز اولى كه صحبت انقلاب دانشگاه پيش آمد مخالفتها شروع شد. اگر شما گروههايى كه مخالفت كردند با اين مسائل و اشخاصى كه سينه زدند براى باز شدن دانشگاه قبل از اصلاح، مشاهده كنيد، مىبينيد كه اينها همه پاى بيرق غرب يا شرق سينه مىزنند. شما توجه داشتيد و داريد كه از همان اول انقلاب قدم به قدم طوايفى و قلمهايى و زبانهايى بر ضد اين انقلاب به كار افتادند و هر قدمى كه انقلاب خواست براى اصلاح بردارد آنها مخالفت كردند. اگر صحبت دانشگاه آمد
همانهايى كه دانشگاه را مركز فساد قرار داده بودند و همانهايى كه قبله آنها غرب يا شرق بود، با اصلاح دانشگاه مخالف بودند. آنها خوف اين را داشتند كه مبادا دانشگاه يك دانشگاه اسلامى بشود تا اينكه دست شرق و غرب تا ابد از دانشگاه كوتاه بشود. يعنى از كشور كوتاه بشود. آنهايى كه مىخواهند و مىخواستند كه دست شرق يا غرب باز باشد و مصلحت شخصى خودشان را در اين امر مىدانستند، كوشش كردند كه با قلم و زبان محكوم كنند اصلاح و انقلاب دانشگاه را و شما اگر توجه كنيد كه چه گروههايى مخالفت با اين امر كردند و باز هم مىكنند و باز هم اصرار دارند به اينكه دانشگاه به همان ترتيبى كه سابق بود باز بشود، مىفهميد روش اين اشخاص چه روشى است. ما از مسائلى كه در كشور طرح مىشود، اشخاصى كه آن مسائل را طرح مىكنند مىشناسيم. آنهايى كه با - دانشگاه - انقلاب دانشگاه مخالف بودند با اسم اينكه دانشگاه را مىخواهند اينها اصلش ببندند و اينها نمىخواهند كه دانشگاه در كار باشد مشغول به تبليغات شدند. يك دسته از آنها همانها بودند كه دانشگاه را سنگر قرار داده بودند و اتاق جنگ در دانشگاه به طورى كه گفته مىشود ايجاد كرده بودند و يك دسته از آن غربزدههايى كه به خيال خودشان اسلامى شدن دانشگاه و اسلامى شدن جوانما و اسلامى شدن دانشمندان ما با مقاصدشان مخالف بود اينها را طرد به ارتجاع كردند. مرتجعين يعنى آنهايى كه نمىخواهند طرف شرق بروند كه مركز تمدن است به اصطلاح آنها و نمىخواهند طرف غرب بروند، كه آنها هم طرف شرق و غرب، هر دو را بهتر مىدانستند از اسلام. آنها مىخواهند اسلام نباشد هر چه مىخواهد باشد، آنها مىخواهند كه تربيتهاى اسلامى در دانشگاهها نباشد ديگر هر چه باشد مانعى ندارد، آنها مىخواهند كه دانشگاه و فيضيه با هم مرتبط نباشد براى اينكه اين ارتباط موجب اسلامى شدن دانشگاه مىشود و اين ارتباط اسباب اين مىشود كه آن بدبينىهائى كه در طول مدتهاى زياد بين دانشگاه و طلاب علوم دينى حاصل شده بود از بين برود. وقتى اين بدبينىها از بين رفت و دانشگاه در كنار فيضيه مشغول به فعاليت شدند، دست اينهايى كه قبله شان شرق يا قبلهشان غرب است كوتاه مىشود. و لهذا با تمام قوا كوشش مىكنند و مىكردند كه اين دو قشر را از هم جدا كنند و بدبين كنند، وقتى اين دو قشر از هم جدا شد و بديين شدند به هم آنها كارهاى خودشان را هم طورى كه مىخواهند انجام بدهند. الان هم دست برنداشتهاند از اين مطلبى كه مقصود اصلى آنهاست، الان هم آن قشرى كه مىخواهد بدون اينكه يك ترتيب صحيحى در دانشگاه حاصل بشود، دانشگاه به هر طورى كه هست باز بشود و هر طورى كه مىخواهد باشد، همان مسائل سابق پيش مىيابد آن مردمى هستند كه خودشان را در مقابل غرب يا در مقابل شرق باختهاند و ملت خودشان را مىخواهند يا فداى بلوك شرقى بكنند يا فداى بلوك غربى.
استقلال يك كشور بستگى به نوع تربيت دانشگاهى دارد
و بايد دانشگاه آگاه باشد، توجه داشته باشد به اين نقشهها و جوانهاى عزيز دانشگاهى ما اينها توجه داشته باشند به اين مسائل، كه از دانشگاه است كه مىشود يك ملتى اصلاح بشود و از دانشگاه
است كه مىتواند يك ملتى به تباهى كشيده بشود. اين دانشگاه و تربيت دانشگاهى است كه جوانهاى ما را يا طرف غرب مىكشد يا طرف شرق مىكشد و آنها را از خودشان تهى مىكند و وجهه آنها را متوجه به غرب شرق مىكند تا اينكه يا شرق غلبه كند و تمام جهات ايران را و شرق را و تمام بلاد مسلمين را از بين ببرد يا غرب غلبه كند و همه فرهنگ و چيزهاى ديگرى را از ما بگيرند و به جاى آن يك مغز شرقى يا يك مغز غربى بنشانند و ملت ما را به تباهى بكشند. لكن بحمدالله ملت ما بيدار شده است و ملت ما اجازه اين امورى كه به نفع شرق است يا به نفع غرب است نمىدهد و ملت ما توجه پيدا كرده است به اينكه از دانشگاه است كه مىتواند يك كشورى كشور مستقل باشد و از دانشگاه است كه مىتواند يك كشورى كشور وابسته باشد.
البته بايد آقايان دانشجويان و علماى دانشمند دست به هم بدهند و هر چه زودتر دانشگاهها را به طريقه اسلامى، به طريقه ملى، دانشگاهى كه مال خود ملت باشد، دانشگاهى كه مال خود ملت اسلامى باشد، زودتر باز بشود و دست اشخاصى كه مىخواهند اين دانشگاه را به طرف شرق بكشند يا به طرف غرب بكشند اينها را كوتاه كنند و مقدرات دانشگاه را معلمين و اساتيد اسلامى به دست بگيرند و دانشگاه يك دانشگاهها ملى براى ملت باشد نه اينكه زحمت را ملت بكشد و خرج دانشگاه را ملت به عهده بگيرد و يك دانشگاهى باشد كه اشخاصى كه از او بيرون مىآيند يا قبلهشان شرق باشد يا قلبهشان غرب باشد. بايد دانشگاه باز بشود لكن با آن وضعى كه بايد با آن تربيتهاى اسلامى و ملى و انسانى باشد و اينطور نباشد كه ما فقط مىخواهيم باز باشد. باز بود و پنجاه سال هم باز بود، چه اشخاصى را بيرون داد؟ همان اشخاصى را كه ملت ما را به تباهى كشاندند و الان هم دست از سر اين ملت بر نمىدارند. ما مىخواهيم كه دانشگاهى باشد كه ملت ما را مستقل و غير وابسته به شرق و غرب درست بكند، نه ملت را به طرف شرق بكشد و نه ملت را به طرف غرب بكشد، يك ملتى مستقل با فكر مستقل، با دانشگاه مستقل كه با استقلال دانشگاه كشور مستقل مىشود. يك دانشگاهى كه با فيضيه دست به دست هم بدهند و شرق و غرب را كنار بزنند و خودشان براى مصالح كشور خودشان و براى مصالح اسلام عزيز خودشان عمل بكنند و نونهالان عزيز ما را طورى بار بياورند كه نه قبله آنها مسكو باشد و نه قبله آنها لندن باشد و نه قبله آنها واشنگتن، قبله آنها كعبه باشد و توجه آنها به خداى تبارك و تعالى باشد و اسلام را در آغوش بگيرند كه استقلال آنها، عزت آنها در سايه اسلام است و اسلام براى علم آنقدر اجر قائل است كه شايد ديگر مسالك آنقدر قائل نباشند. اسلام دانشمندها را آنقدر ارج مى گذارد كه شايد ساير مسالك آنطور نباشد. در اسلام دانش بزرگترين چيز است لكن نه دانش آنطورى كه ما را به تباهى بكشد، نه دانشمندان آنطورى كه ملت ما را به آغوش غرب يا شرق ببرد. اسلام كوشش دارد كه علم را در مغزهاى مستقل، در مغزهائى كه به طرف شرق و غرب نيستند، در مغزهايى كه به اسلام فكر مىكنند بار بياورد و اين استقلال است كه مىتواند كشور ما را مستقل كند. استقلال كشور ما منوط به استقلال همين دانشگاهها و فيضيههاست. دانشگاه و فيضيه دست به دست هم بدهند و استقلال كشور خودشان را حفظ كنند و اميد خودشان را از غير دانشگاه اسلامى و
غير فيضيه اسلامى، اميد خودشان را از ديگران ببرند و اعتناى به اين نكنند كه مثلاً دانشگاهى با آخوند چرا با هم پيوند مىكنند. آنها از سايه آخوند هم مىترسند، آنها برنامهشان اين است كه دانشگاه را از فيضيه جدا كنند، در سالهاى طولانى بناى آنها اين بود كه اين دو قشر را كه سعادت يك ملت و عظمت يك ملت و استقلال يك ملت بسته به اين دو قشر است (قشر روحانى و قشر دانشگاهى و اينها مغز متفكر يك ملت هستند) كوشش كردند كه اين دو قشر را از هم جدا كنند كه با هم دشمن كنند و ما ديديم و شما ديديد كه اين دو قشر با هم دشمن بودند تا اين انقلاب اسلامى پيدا شد و اسلام دعوت خودش را شروع كرد و دعوت اسلام پيوند همه قشرها و خصوصاً پيوند دانشگاه و فيضيه، است و تا اين دو قشر با هم پيوند داشته باشند استقلال كشور شما محفوظ مىماند. هم دانشگاه چشمهاى خودش را باز كند و هم فيضيه بدانيد شما كه باز دستهايى در كار است كه شماها را از هم جدا كنند. آنها، آنهايى كه استعمارگرند، آنهايى كه تابع استعمارگران هستند، آنهايى كه قبلهشان يا لندن است يا واشنگتن يا مسكو، پيوند اين دو قشر را به مصالح خودشان و مصالح اربابانشان مضر مىدانند، از اين جهت درصددند كه اين دو قشر از هم جدا باشند. همانطور كه ديديد كه در طول پنجاه سال سلطنت منحوس پهلوى كه سر سپردگى خودش را به دولتهاى خارج اثبات كرد، بين اين دو قشر جدايى افكندند و اينها را با هم دشمن كردند و ديگران و مخالفين با اين ملت از اين آب گل آلود ماهى گرفتند، ثروت هاى شما را در طول اين پنجاه سال و خصوصاً اين چندين سال سلطنت محمدرضا به باد فنا دادند و نتيجه دشمنى دانشگاه و فيضيه شد و دشمنى دانشگاه و فيضيه بيمه كرد و مىكند، اگر خداى ناخواسته اعاده بشود، بيمه مىكند مصلحتهاى ابرقدرتها را. عزيزان دانشگاهى من! و عزيزان فيضيه من! آگاه باشيد كه دشمنها درصددند بين شماها تفرقه بيندازند و توجه داشته باشيد كه اگر دانشگاه و فيضيه اصلاح بشود كشور شما استقلال خودش را بيمه مىكند. آن قلمها و زبانهايى كه كوشش مىكنند كه اين دو قشر را از هم جدا كنند، آنها هستند كه يا قبله آنها مسكو و يا قبله آنها واشنگتن است و شما هوشيار باشيد كه اين مصلحت بزرگ را كه وحدت دانشگاه و فيضيه است از دست ندهيد و اميدوارم كه موفق باشيد كه خودتان كشور خودتان را مستقلاً اداره بكنيد، دست شما از طرف شرق و غرب به سوى خودتان برگردد و شر شرق و غرب از كشور ما به سوى خودشان برگردد. خداوند تبارك و تعالى يار و پشتيبان فيضيه و دانشگاه باشد و يار و پشتيبان همه ملت.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته