0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  9:39 AM

 

صحيفه نور ج 14 صفحه 94

تاريخ: 4/12/59

بيانات امام خمينى در جمع مسؤولين اداره سياسى - ايدئولوژيك شهربانى‏هاى سراسر كشور و نمايندگان كلانترى‏هاى تهران

همه متعهد براى اسلام هستيد و كلمه افتراق بين شماها طرح شيطانى قدرت‏هاى بزرگ است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من امروز يك كلمه با شما آقايان و عزيزان كه از قرار مذكور از اطراف كشور آمده‏ايد و رؤساى كلانترى و رئيس شهربانى يك كلمه عرض مى‏كنم و بعد براى مسائلى كه بايد همه در آن شركت داشته باشند بعض مطالب عرض مى‏كنم. شما مى‏دانيد كه وضع شما و تمام عزيزانى كه در سرتاسر كشور براى نظم شهرها مشغول فعاليت هستند، با زمان طاغوت فرق دارد. آن روز ملت به شهربانى نظر ديگر داشت و امروز نظر مساعد، نظر برادرى، نظر دوستى و پشتيبانى از شما ملت مى‏كند. شما امروز قواى انتظامى مملكت اسلامى هستيد و رهبر همه شما و همه ما وجود مبارك بقيةالله است و بايد ماها و شماها طورى رفتار كنيم كه رضايت آن بزرگوار را كه رضايت خداست به دست بياوريم. شما در سرتاسر كشور، با تعهد بايد از داخل شهرها، را حفظ كنيد و امروز با شما ملت هم موافق هستند و پشتيبان شما هستند و شما بايد با پشتيبانى ملت مى‏توانيد كه اين شرارت‏هائى كه گاهى در سطح شهرها مى‏شود، جلويش را بگيريد با نصيحت والا با قدرت. كسانى كه بخواهند اختلال كنند در هر امرى از امور، چه در سخنرانى‏هائى كه از طرف شخصيت‏ها مى‏شود و چه در اجتماعات مطابق قانونى كه با اجازه وزير كشور اجتماعات حاصل مى‏شود، بايد شماها مواظب باشيد و سپاه پاسداران هم كه در شهرها هستند با شما هماهنگ باشند براى جلوگيرى از اينكه در اين اجتماعات يك دسته اشرار بخواهند وارد نشوند و بخواهند درگيرى ايجاد كنند و همينطور در خيابان‏ها يك دسته‏اى از اشرار بخواهند درگيرى ايجاد كنند و ناراحتى براى مردم. به حسب قاعده و قانون شما وظيفه داريد و سپاه پاسدارها هم كه در شهرها هستند وظيفه دارند كه با شما كمك كنند و مردم هم از شما پشتيبانى كنند كه اينطور شرارت‏ها و اينطور درگيرى‏هائى كه موجب تشتت قوا مى‏شود، موجب ضعف قوا مى‏شود و با يك برنامه‏اى مشغول هستند براى شرارت، انجام نگيرد. با قدرت، قوه و با پشتيبانى همه مردم از اينطور امور بايد جلوگيرى بشود تا در يك سطح آرامى مردم مشغول به كارهايشان باشند. و بعضى از اين اشرار كه مشغول ترور هستند يا مشغول انفجار بعضى جاها هستند بايد اطلاعات حاصل بشود و

صحيفه نور ج 14 صفحه 95

پيگيرى بشود و اينها معرفى بشوند به دادگاه‏ها و دادگاه‏ها آنها را مجازات كند به آن مجازاتى كه اسلام براى آنها تعيين كرده است و آن مجازات سختى است. برادران من! شما امروز برادر هستيد با اهالى مملكت و كشور شما در معرض اين است كه كفار و اشرار بخواهند كه اين جمهورى اسلامى را به هم بزنند با اينكه انشاءالله نمى‏توانند، لكن بايد شماها در داخل شهرها و ژاندارمرى، در بين شهرها و ارتش، در سراسر مرزها با كمال توجه مراقب باشند، مراقب اشرار داخلى و مراقب اشرار خارجى. كشور مال همه شماها هست و امروز روزى نيست كه هر طايفه‏اى مثلاً شهربانى براى خودش مستقلاً در مقابل ژاندارمرى بايستد، ژاندارمرى در مقابل شهربانى، ارتش در مقابل هر دو و هر دو در مقابل اينها و پاسداران و ساير قشرهاى مسلح در برابر اينها. امروز روزى است كه يك مقصد در كار است و اين مقصد همه شماست، يك مطلوب در كار است و آن مطلوب همه شماها هست و او حفظ جمهورى اسلامى كه، حفظ اسلام است و حفظ كشور اسلامى و در يك همچو موقعيتى مقابله بعض گروه‏ها با بعض گروه‏ها خصوصاً گروه‏هاى مسلح، نظامى و انتظامى موجب فساد بزرگ مى‏شود و موجب اين مى‏شود كه خداى نخواسته انسجام از بين برود و با رفتن انسجام حتماً آسيب خواهد واقع شد. شما همه موظفيد كه با هم و با ساير قواى مسلح همدم باشيد، هم نفس باشيد خصوصاً در اين موقع استثنايى كه همه ماها و همه شماها و همه افراد كشور موظفند كه با هماهنگى جلو اجانب را و آنهائى كه مى‏خواهند باز آن مسائل سابق را پيش بياورند و كشور ما را برسانند به آن حال اول خداى نخواسته و همه چيز ما را از بين ببرند و شما بايد بدانيد كه اگر خداى نخواسته اين جمهورى اسلامى شكست بخورد، شكست براى همه مسلمين در همه اعصار است. اگر امروز جمهورى اسلامى مقاصد خودش را پيش برد، دست قدرت‏هاى بزرگ را از كشور خودش تا ابد قطع كرد و اين تفاله‏هائى كه مانده است از رژيم سابق آنها را به قبرستان فرستاد و جمهورى اسلامى را آنطورى كه خداى تبارك و تعالى امر و مقرر فرموده است مستقر كرد، اين معنا موجب اين مى‏شود كه كشورهاى اسلامى و خصوصاً كشور شما بيمه بشود و هيچ كسى نتواند آسيب برساند و اين امر در سايه اتحاد همه قواست. همه قواى مسلح بايد با هم متحد باشند، نبايد هر قوه‏اى گمان كند كه من خودم عليحده هستم. امروز همه ما در اين موقع استثنايى بايد يگ گروه را به حسب واقع تشكيل بدهيم و آن گروه ضربت در مقابل ابرقدرت‏ها. و من اميدوارم كه شماها موفق باشيد به اينكه هر مقدارى تان كه در داخل شهرها هست، در داخل شهرها نظام را و انتظام را به طور كامل ايجاد كنيد، با قدرت كامل جلوگيرى كنيد از نابسامانى‏ها و از شرارت‏ها و هر كدام شما كه در جبهه‏ها هستند كه در اين موقع استثنائى بايد هم، همه قوا در جبهه‏ها باشند، آن مقدارى كه مى‏شود باشند، آنها هم در آنجا هماهنگ باشند تا اينكه انشاءالله به پيروزى برسيم، به پيروزى نهائى كه سعادت همه ملت است در دنيا و در آخرت و آن چيزى كه من براى همه قواى مسلحه بايد عرض كنم همين معناست منتها نسبت به همه است. ما نبايد در مرزها كه مشغول هستيم و دوستان ما، عزيزان ما در آنجا دارند فداكارى‏كنند اين مسأله اصلش طرح بشود كه من سپاهى هستم و آن ژاندارمرى هست و آن ارتشى هست و آن پاسبان هست، طرح اين مسأله اصلا در

صحيفه نور ج 14 صفحه 96

يك همچو موقع استثنايى يك طرح باطل است و از قرارى كه من شنيده‏ام، از همين ستون پنجم اشخاصى هستند كه وارد مى‏شوند در مرزها و در بين افرادى كه در آنجا هستند، گروه‏هايى كه در آنجا هستند هر طايفه‏اى را از طايفه ديگر مى‏خواهند جدا كنند، سپاه پاسداران را مى‏خواهند از ساير قوا جدا كنند، در بين آنها مى‏روند يك حرف‏هائى مى‏زنند از ارتش و ارتش را مى‏خواهند از اينها جدا كنند، در بين ارتش مى‏روند يك صحبت‏هايى مى‏كنند به ضد سپاه پاسداران، در صورتى كه سپاه پاسداران و ارتش و ژاندارمرى و شهربانى و همه با هم هستند و بايد اعتنا نكنند به اين دسيسه‏هائى كه مشغول هستند براى به هم زدن اوضاع. اگر امروز در مرزهايى كه عزيزان ما مشغول فداكارى بشوند يك همچو مسائلى در آنجا طرح بشود كه مثلاً پاسدارها چه مى‏كنند و اين مخالف با نظم ارتش است و به اينها بگويند ارتش چه خيالى دارد، و اينها را بخواهند مقابل هم قرار بدهند، بدانيد كه اين ضربه‏اى است كه اجانب به ما مى‏خواهند بزنند با دست‏هائى كه در داخل دارند و دست‏هائى كه در خارج دارند. جوان‏هاى عزيز ما كه مشغول فداكارى هستيد و همه متعهد و فداكار براى اسلام هستيد! بدانيد كه كلمه افتراق بين شماها، بين قواى مسلحه و مقابل قرار دادن اين قوه با آن قوه، اين همان طرح شيطانى قدرت‏هاى بزرگ است كه در داخل به دست اشخاص فاسد كه مع الاسف نفوذ دارند در بسيارى از جاها، دارد انجام مى‏گيرد و اين طرح اگر انجام بگيرد، نه شما خداى نخواسته باقى خواهيد ماند و نه پاسدار و نه كشور. توجه بكنيد به اينكه اعتنا نكنيد به مسائل و از امورى كه من براى همه قواى مسلح لازم مى‏دانم عدم دخالت در امور سياسى است. شماها يك مردم صحيح، يك مردم صادق و صاف دل هستيد و بعضى از سياسيونى كه نفوذ پيدا كردند از طرف اجانب در بعضى از جاها، اينها يك مردم شيطانى هستند و مى‏خواهند با همان مسائل شما را وارد كنند در سياست‏هاى شيطانى و افتراق بين شما بيندازند. شما خودتان را از اين امور كنار بكشيد و ابداً گروه گرايى نكنيد، شما همه لشكر امام زمان هستيد و همه گروه واحد و اين گروه واحد جند خدا، لشكر امام زمان، ابداً اعتنا به مسائلى كه طرح مى‏شود در آنجا نكنيد. اگر چنانچه شماها همه با هم متحد بشويد و هماهنگ و همه قوا با هم هماهنگ بشود و همين طور اسلحه‏ها در اختيار همه قواها قرار داده بشود و همه با هم جنگ بكنيد، در ارتش و ساير قوا اختلاف نباشد، پيروزى شما نزديك است.

چماق زبان و چماق قلم بالاترين چماق هاست

و يك كلمه هم با كسانى كه قلم دست‏شان است و زبان در اختيارشان و آن اين است كه شما همه و همه ملت مى‏دانند كه همه ما بايد كوشش كنيم در اينكه وحدت ايجاد كنيم، در اينكه هماهنگى بين جناح‏ها و گروه‏ها ايجاد كنيم و من بايد عرض كنم كه بعضى از زبان‏ها از چماق بدتر است. چماق‏كشى و چماق بازى از بدترين چيزهائى است كه در آخر سلطنت محمدرضا درست شد از باب اينكه ضعيف شده بود مى‏خواست با چماق خودش را تقويت كند و بعد از انقلاب و در بين انقلاب باز همين چماق‏ها حتى در حوزه علميه قم هم به كار رفت و خيابان‏ها را، شيشه‏ها را شكستند و خيال كردند با چماق

صحيفه نور ج 14 صفحه 97

مى‏شود يك چيزى پيدا كرد. و حالا هم همين مسأله هست، لكن آن چماق زبان و چماق قلم بالاترين چماق‏هاست كه فسادش صدها برابر چماق‏هاى ديگر است. آنهائى كه مى‏خواهند صحبت بكنند و خصوصاً در اين چند روز زياد هم هستند، بايد توجه بكنند به اينكه قبل از اينكه مى‏خواهند صحبت بكنند بنشينند و با خودشان فكر بكنند ببينند كه اين زبان چماق است و مى‏خواهد به سر يك دسته ديگر كوبيده بشود يا اينكه اين زبان، زبان رحمت است و براى وحدت؟ اگر چنانچه مالك نفس خودشان هستند و اين امر مهم را كه مالكيت شخص بر نفس خودش است و حضرت موسى سلام‏الله عليه يك همچو ادعائى كرد و او بحق بود كه به خداى تبارك و تعالى عرض كرد كه من مالك هيچ كس نيستم الامالك خودم و برادرم. اين يك ادعاى بزرگ است كه شايسته پيغمبران است. ماها مالك خودمان نيستيم، مالك برادرهايمان هم نيستيم، مالك فرزندانمان هم نيستيم، مالك دوستانمان هم نيستيم، عمده مالكيت خودش است از خودش كه انسان وقتى كه مى‏خواهد صحبت بكند زبان مملوك او باشد و او سلطنت بر زبان خودش داشته باشد نه اينكه شيطان بر نفس او و بر زبان او تسلط پيدا بكند و حرف‏ها و چماق‏ها و اسلحه‏هائى باشد كه از اسلحه صدام برنده‏تر است.

كمال بزرگ انسان اين است كه حق را براى حق بخواهد

بايد اشخاصى كه مى‏خواهند صحبت كنند، ببينند كه آيا حق را مى‏خواهند براى حق؟ بزرگتر چيزى كه انسان اگر آن را داشته باشد كمال بزرگ دارد اين است كه حق را براى حق بخواهد، از حق خوشش بيايد براى اينكه حق است و از باطل متنفر باشد براى اينكه باطل است. اگر حق از دست دشمنش هم اجرا شد، اين مالكيت داشته باشد براى نفس خودش كه آن حق را تعريف كند و اگر باطل از فرزندش يا دوستانش وجود پيدا كرد، اين مالكيت را داشته باشد كه از او تنفر داشته باشد و اظهار تنفر كند. كسانى كه حق را براى حق مى‏خواهند، اندكند و بسيار اندك، كسانى كه باطل را براى باطل بودنش بغض بر آن دارند و تنفر از آن دارند، اندكند و بسيار اندك. انسان خودش هم مى‏تواند بفهمد كه چكاره است. انسان بايد يك كسى كه دشمن او هست پيش او برود ببيند قضاوت او نسبت به اين چه هست تا عيب خودش را بتواند بفهمد. انسان نمى‏تواند از دوستان خودش تعليم بگيرد، انسان بايد از دشمنان خودش تعليم بگيرد، وقتى كه يك صحبتى مى‏كند ببيند دشمن‏ها چه مى‏گويند و تفكر كند كه عيب‏ها را دشمن‏ها مى‏فهمند. دوست‏ها هر چه هم شما عيب داشته باشيد و ما عيب داشته باشيم براى اينكه حق را براى حق نمى‏خواهند و باطل را براى اينكه باطل است دشمن ندارند، به ما مى‏آيند و به شما مى‏آيند و مى‏گويند كه چقدر خوب صحبت كردى و چه مقاله خوبى نوشتى، چه مقاله كوبنده‏اى بود اين، چطور حريف خودت را منزوى كردى، چطور حرف‏هاى حريف خودت را ولو هم صحيح بود باطل كردى. دوستان انسان دشمنان واقعى انسانند و دشمنان انسان دوستان واقعى انسانند. انسان بايد از كسانى كه به او خرده مى‏گيرند، از آنها ياد بگيرد، كسانى كه از او تعريف مى‏كنند، بداند كه اين زبان، زبان تعريف خصوصاً در يك امورى كه جاى انتقاد است تعريف مى‏كنند، اين همان زبان

صحيفه نور ج 14 صفحه 98

شيطانى است و آن هم تأييدش تأييد شيطانى است. گويندگان ما، نويسندگان ما، كسانى كه در اين موقع مى‏خواهند صحبت‏ها بكنند توجه داشته باشند كه آيا مالك خودشان هستند؟ مى‏توانند ادعائى را كه حضرت موسى پيغمبر بزرگ كرد آنها هم بكنند كه لا املك الا نفسى و اخى ؟ برادر او هم يك برادرى بود كه پيغمبر بود و چون پيغمبر بود كلام حضرت موسى براى او كلامى بود كه اجرا مى‏شد اما كسى كه به اين مقام نرسيده است بايد بگويد انى لا املك نفسى و لا اخى نگويد لا املك الا نفسى واخى . برادرهاى ما توجه داشته باشيد در گفتار شما، در نوشته‏هاى شما اگر چنانچه‏داى نخواسته يك تفرقه‏اى ايجاد بشود، يك سركوبى بخواهيد از دشمنان به خيال خودتان، از رقيب خودتان بكنيد و اين موجب بشود كه دلسردى براى ارتش حاصل بشود، دلسردى براى سپاه پاسداران، دلسردى براى پاسبانان و شهربانى حاصل بشود و يك قتل‏هائى واقع بشود به واسطه همين دلسردى، شماها شريك هستيد در آن قتل، راضى هستيد به آن قتل و در روايات هست كه اگر كسى در مشرق كشته بشود و مظلوم كشته بشود و يكى در مغرب به او راضى باشد اين هم شريك قتل او است. توجه كنيد كه قلم‏هاى شما شريك خنجرهائى كه از پشت به ما مى‏زنند نباشد، توجه كنيد كه زبان‏هاى شما، قلم‏هاى شما چماق نباشد و با همان قلم بنويسيد كه چماق بد است، توجه كنيد كه قلم‏هاى شما و زبان‏هاى شما مسلسل نباشد و به سينه اين جوان‏هاى ما وارد بشود و آنوقت بگوئيد كه به ما حمله شده است. شما هم حمله كرديد، فقط صدام نيست شما هم شريك خواهيد بود. قبل از اينكه به نطق‏ها برويد و قبل از اينكه مقاله بخواهيد بنويسيد و قبل از اينكه تيترها را بخواهيد درشت بنويسيد با خودتان خلوت كنيد و ببينيد كه براى چه اين كار را مى‏كنيد؟ مقصد شما چه است؟ شما حق را براى حق مى‏خواهيد يا حق را از رقباى خودتان هم نمى‏پذيريد؟ باطل را براى باطل از آن متنفر هستيد يا باطل را از دوستان خودتان مى‏پذيريد؟ شما خودتان را امتحان كنيد، انسان يك موجود عجيب و غريبى است كه تا آخر عمر خودش نمى‏تواند خودش را بشناسد. انسان آن آخر عمر هم اگر بخواهد كشته بشود، به يك طور طاغوتى دلش مى‏خواهد كشته بشود. بعضى از اين كفار كه در صدر اسلام بودند وقتى آن قاتل مى‏خواسته است سرش را ببرد، گفته است به او از قرارى كه تاريخ مى‏گويد كه گردن من را بلند ببر كه جزء سر باشد براى اينكه مى‏خواهم سر من در نيزه كه مى‏رود از ساير سرها بلندتر باشد. اين مرض را انسان تا آخر عمرش دارد، شما گمان نكنيد كه تصفيه شدن و انسان شدن يك امرى است آسان. اگر آنطورى كه شيخ ما مى‏فرمود كه محال است، كه محال، و اگر به آن شدت هم نباشد مشكل است و از بزرگترين مشكل‏هاست براى انسان. چه بسا انسان كه خيال مى‏كند كه دارد كار خوب مى‏كند و كار بد مى‏كند براى آنكه آن خصيصه‏اى كه در او هست، حجاب است از اينكه بتواند تشخيص بدهد خوب را از بد. يك قضيه واقع مى‏شود اين يك قضيه وقتى كه انسان در گفتارها و نوشته‏ها و روزنامه‏ها ملاحظه مى‏كند، همين يك امر را يك دسته‏اى مى‏كوبند و يك دسته‏اى ترويج مى‏كنند. يك مسأله در كشور واقع مى‏شود، اين يك مسأله را يك جمعيتى تأييد مى‏كنند و توصيف مى‏كنند و قلم به كار مى‏افتد كه اين كار خوبى است و يك دسته ديگر مقابل آنها مى‏ايستند و اين امر را محكوم مى‏كنند

صحيفه نور ج 14 صفحه 99

و قلم‏ها و گفتارها به راه مى‏افتد براى محكوم كردن او، چرا؟ براى اينكه اين كار به نفع فلان دسته بوده است و به ضرر فلان دسته، از دوستان حاصل شده است يا از رقيبان؟ اگر از دوستان حاصل شده است خوب است، هر چه مى‏خواهد باشد. خوبى را براى دوستان مى‏خواهيم، نه خوبى را براى خوبى، عدالت را براى عدالت نمى‏خواهيم عدالت را براى دوستان مى‏خواهيم. ديگرانى كه در مقابل ما ايستاده‏اند و ما آنها را رقيب حساب مى‏كنيم هر چه كار خوب از آنها صادر بشود بد نمايش مى‏دهيم، قلم‏ها به كارافتد و انتقادها پيش مى‏آيد، وقتى همين كار از دوستان ما پيدا مى‏شود، هر چه مى‏خواهد باشد، قلم‏هايتان به كار مى‏افتد و از او تأييد مى‏كنيد. پس عدل را براى عدل نمى‏خواهيد، حق را براى حق نمى‏خواهيد. حق را اگر كسى براى حق بخواهد اگر چنانچه حق بر ضد خودش هم هست آن را بايد بخواهد و دوست داشته باشد و اظهار كند و باطل را اگر از خودش هم صادر شده باشد بايد مبغوض او باشد و اقرار كند. آيا اينهائى كه بنا دارند صحبت بكنند، حق را براى حق مى‏خواهند و باطل را براى باطل نمى‏خواهند؟ يا حق را براى خودشان مى‏خواهند و باطل هم اگر از خودشان يا دوستان خودشان صادر بشود حق جلوه مى‏دهند؟ و حق اگر چنانچه از رقباى خيالى خودشان حاصل بشود، آن را باطل اگر هم باشد، حق هم اگر باشد، باطل جلوه مى‏دهند. انسان نمى‏تواند به اين زودى از شر خودش كه از شر شيطان بالاتر است فارغ بشود، لكن مى‏تواند قلم خودش را كنار بگذارد، مى‏تواند زبان خودش را كنار بگذارد، مى‏تواند قبل از اينكه مى‏خواهد صحبت بكند ببيند كه روى چه مبادى صحبت مى‏كند، چه مبادى او را وادار كرده است به اينكه صحبت بكند. اين مسأله‏اى است كه عمومى است، در همه جاست. هر كارى صادر بشود از خودم، اين خوب است، ميزان من هستم - من هر كار خوبى است - هر كارى از خود من صادر بشود چون ميزان من هستم خوب است و هر كارى از رقيب من حاصل بشود بد است براى اينكه رقيب من است، هر چه هم خوب باشد، كار خوب رقيب، بد است و كار بد من، خوب است اين يك مسأله و يك بيمارى است در انسان كه معالجه او را با زحمت مى‏شود كرد و بايد انسان پيش اشخاصى كه مى‏توانند معالجه كنند، خودش را معالجه كند، پيش اطباء روح برود و خودش را معالجه كند، قبل از اينكه دست به قلم بزند و قبل از اينكه زبان باز كند توجه به حال خودش بكند و توجه به مسائل سياسى، اجتماعى، امورى كه الان ما مبتلا به آن هستيم، ببيند كه آيا اين صحبت در سطح كشور يك تشنجى ايجاد مى‏كند؟ چماق‏ها را ايجاد مى‏كند يا آرامش را ايجاد مى‏كند؟ ببيند كه اين روزنامه، اين قلم، آرامش در اين كشور كه الان لازم است ايجاد مى‏كند يا تشنج ايجاد مى‏كند؟ اگر چنانچه ايجاد كرد، اين روزنامه چماق است و آن گفتار چماق است و اگر آرامش در مردم ايجاد كرد اين رحمت است و اين مشكور است پيش خداى تبارك و تعالى.

بزرگترين معصيت امروز در كشور ما ايجاد اختلاف است

خدا را در نظر بگيريد، اى گويندگان! اى نويسندگان! اى كاركنان مملكت! اى كارمندان ادارى

صحيفه نور ج 14 صفحه 100

و غير ادارى و كشاورز و همه! خدا را در نظر بگيريد، خدا حاضر است همه جا، زبان شما در محضر خداست، چشم شما در محضر خداست و همه قواى شما در محضر خداست، در محضر خدا، خدا را معصيت نكنيد. بزرگتر معصيت امروز در كشور ما ايجاد اختلاف است، ايجاد نفاق است. بزرگترين رحمت براى ما و تكليف براى ما ايجاد آرامش است و ايجاد رفاه است. گويندگان ما، نويسندگان ما هر چند هم بسيار خوب باشند و بسيار متعهد باشند، لكن گمان نكنند كه از آن شرور باطنى پاك شدند، از آن شيطان باطن پاك شدند. توجه كنند كه شيطان باطنى انسان تا آخرهم همراه انسان هست و گاهى اين شيطان كارى مى‏كند كه انسان خودش را به هلاكت برساند، كه رفيقش را به هلاكت برساند. شما آن قصه را شنيده‏ايد كه يك نفر يك عبدى را، يك بنده‏اى را داشت و او را محبت كرد و بسيار محبت كرد و بسيار تربيت كرد و بعد گفت به او: من در مقابل اينهمه محبت كه به تو دارم فقط يك خواهش از تو دارم و آن اين است كه بيا بالاى پشت بام اين همسايه من كه رقيب من است، سر من را ببر. انسان يك همچو موجودى است كه حاضر است سرش را ببرد كه رقيبش از بين برود و به اصطلاح ديرينه ما اين است كه خر ديزه كه يك قسم از خرهاى فضول است خودش را به چاه مى‏اندازد كه به صاحبش ضرر بزند. انسان يك همچو موجودى است، انسان يك همچو موجود پيچيده‏اى است، يك همچو موجودى است كه انبيا نتوانسته‏اند اين انسان را انسان كنند الا بعض اشخاص، در هر جايى كه انبيا بودند، يك عده معدودى، بسيار معدودى به تربيت انبيا آن تربيت والا را كه بايد حق انسان باشد قبول كردند و تربيت شدند و الا نتوانستند آنكه مى‏خواستند انجام بدهند، لكن مى‏توانيم ما كمتر بكنيم اين شيطنت‏ها را، مى‏توانيم، اينطور نيست كه ما مجبور باشيم و معاقب نباشيم از باب اينكه مجبور هستيم. نه، ما مختاريم، لكن با اختيار خودمان فساد ايجاد مى‏كنيم، با اختيار خودمان قلم‏هايمان را به كار مى‏اندازيم براى اينكه ديگران را بى‏آبرو كنيم، قلم‏هاى خودمان را و زبان‏هاى خودمان را به كار مى‏اندازيم براى اينكه حريف‏ها را از ميدان بيرون كنيم، اينها همه مسائلى است كه در خود انسان هست و خود انسان خيال مى‏كند كار خوب مى‏كند و حال آنكه كار بد دارد مى‏كند، خيال مى‏كند براى خداست و حال آنكه براى شيطان است. انشاءالله خداوند تبارك و تعالى به همه ملت اسلامى توفيق بدهد و آنها را تأييد كند براى اينكه از شر اجانب و از شر شياطين و خصوصاً شيطان خودشان نجات پيدا كنند و خداوند تعالى كشور ما را از شر شياطين و اجانب و از شر قلم‏ها و قدم‏ها و زبان‏ها نگه دارد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها