0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:42 AM

 

صحيفه نور ج 13 صفحه 140

تاريخ: 12/8/59

بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان مسلمان پيرو خط امام

اگر يك ملتى بخواهد پيش ببرد، بايد بت‏ها را بشكند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از جمله چيزهائى كه دولت‏هاى بزرگ، ابر قدرت‏ها و به تبع آنها دولت‏هاى كوچك عمل مى‏كنند و از چيزهائى كه آنها براى پيشرفت مقاصد خودشان اجرا مى‏كنند اين است كه ايجاد خوف بكنند در ملت‏ها، دولت‏هاى كوچك در بين ملت خودشان ايجاد خوف بكنند. شما ديديد كه در اين مدتى كه محمد رضا غصب كرده بود حكومت ايران را، ساواك آنطور تبليغات مى‏كرد كه هر خانواده‏اى شايد گمان مى‏كرد كه اگر يك كلمه راجع به دولت يا راجع به شاه مخلوع بگويد اين كلمه را آنها مى‏شنوند و اين را به جزا مى‏رسانند. در همه قشر ملت، اين خوف را اينها ايجاد كرده بودند با تبليغات دامنه دار خودشان كه ساواك همچو هست كه در هر چند نفر آدم يكى از آنها ساواكى است و حرف‏ها را اگر در داخل خانه‏ها هم بر ضد رژيم گفته بشود به ساواك مى‏رسانند و ساواك هم خواهد چه كرد و چه كرد. اينها در خود كشور خودشان، هر كشورى كه زير دست آن كشورها بود، در كشور خودشان اين معنا را دامن مى‏زدند به طورى كه در زمان شاه مخلوع آنطور در بين مردم خوف بود كه شايد برادر از برادرش مى‏ترسيد، پدر از پسر، پسر از پدر، هر دو از زن مى‏ترسيدند كه مبادا يك وقت ما يك حرفى بزنيم و موجب گرفتارى و آزار و اذيت بشود و اعدام و حبس و كذا. دولت‏هاى بزرگتر كه شياطينى هستند معلم اين شيطان‏ها، آنها از باب اينكه دايره سلطه‏شان زياد بود به همه كشورها، اينطور مسائل را با حكومت‏هاى آنها و با ملت‏هاى ديگر باز تبليغ مى‏كردند و ايجاد خوف و رعب مى‏كردند در همه كشورها و اينطور وانمود مى‏كردند كه اگر يك كشورى يك كلمه بر خلاف اين قدرت بزرگ، آن قدرت بزرگ، بر خلاف آمريكا، برخلاف شوروى و قبلاً بر خلاف انگلستان يك كلمه اگر بگويد، دولت را چه خواهند كرد و مملكت را خواهند گرفت و خواهند چه و چه كرد. اين يك حيله‏اى بود كه از سال‏هاى طولانى اينها براى پيشرفت مقاصد خودشان اين حيله را به كار برده بودند و ملت‏ها هم باورشان آمده بود و دولت‏هاى كوچك هم نسبت به آن بزرگ‏ها باورشان آمده بود كه اگر يك كلمه بر خلاف فلان دولت بگويند اينها ساقط خواهند شد و از بين خواهند رفت و آنها هجوم خواهند كرد و لهذا در بعضى از اوقات كه در چندين سال پيش از اين يك اولتيماتومى آنها مى‏دادند به ايران مثلاً، با همان لفظى كه آنها، تشرى كه آنها مى‏زدند هر امرى را كه مى‏خواستند، به مجلس تحميل مى‏كردند و به

صحيفه نور ج 13 صفحه 141

دولت تحميل مى‏كردند، اينها هم نسبت به ملت خودشان همين طور بود. همچو كه صحبت حكومت نظامى مى‏شد ديگر مردم بكلى به واسطه خوفى كه از اينها داشتند، بكلى خودشان را مى‏باختند. اين معنا را ما را از اول به نظرمان آمد كه بايد اين خوف را شكست، اين يك رعبى است و ارعابى است كه واقعيت ندارد زياد، آنقدر كه واقعيتش است صد چندان تبليغات است و دامن مى‏زنند به آن و همه مردم را يا همه دولت‏ها را مى‏ترسانند. به نظر مى‏رسيد كه بايد اگر بخواهد يك ملتى پيش ببرد يا مقابله بكند با دولت يا مقابله بكند با دولت‏هاى بزرگ، به نظر مى‏رسيد كه اگر ما بخواهيم يك عملى انجام بدهيم بايد اين بت‏ها را شكست و او به اين است كه بايد خود آنهائى كه در رأس واقع شدند، هدف قرار داد و ابتدا با صحبت، با حرف اينها را همچو كرد كه از دل مردم اين مسأله خارج بشود كه نمى‏شود بر خلاف فلان قدرت حرف زد. كم كم مردم اين معنا را حس كردند كه نه، آنطورها نيست كه تصور مى‏شد كه اگر يك كلمه راجع به آن درجه اولى‏ها صحبت بشود عالم به هم مى‏خورد و لهذا ديديد كه وقتى كه صحبت از خود آن مردك هم شد هيچ اشكالى پيش نيامد. اگر هم اشكالى پيش آمد اشكالى بود كه رفع مى‏شد و ديديد كه وقتى كه اعلام حكومت نظامى در روز هم كردند مردم ريختند بيرون و شكستند حكومت نظامى را و هيچ چيز نشد.

عمده اين است كه اين خوف‏هائى كه اينها ايجاد كردند در دل ملت‏ها، اين شكسته بشود. از جمله چيزهائى كه خيلى به آن دامن زده بودند و مى‏ترساندند همه را اين معنا بود كه اين دو تا قدرت بزرگى كه الان در عالم هست، از اين دو قدرت نمى‏شود اصلاً كسى احتمال بدهد كه كنار برود و خودش مستقل باشد، حتماً يا بايد در بلوك شرق باشد يا در بلوك غرب، از اين دو حال هيچ نمى‏شود خارج شد. اگر يك وقتى كسى بخواهد خيال اين معنا را بكند كه خودش هم يك آدمى است، خودش هم مستقل است، اين يك خيال غلطى است كه همان تصورات است واقعيت نمى‏تواند داشته باشد. لكن وقتى كه كم كم ملت‏ها به خود آمدند و فهميدند كه نه، آنطورها نيست، ما ديديم كه مداخله نظامى شوروى در افغانستان كه يك ملت ضعيفى ولى زنده‏اى هست و با قدرت ايمان مقابله كرد، در عين حالى كه حكومت افغانستان، حكومت غاصب افغانستان با شوروى و حزب‏ها، بعضى از حزب‏چپى همه با هم هستند معذلك جوان‏هاى برومند افغانستان در مقابل آنها ايستادند و الان مدت‏هاى زيادى است كه از براى شوروى ايجاد اشكالات كردند به طورى كه بايد بگوييم شوروى را شكست سياسى دادند. اين براى اين بود كه فهميده شد كه اينطور نيست كه اگر شوروى به يك جائى حمله بكند، ديگر مى‏شود حرفى زد، اين صد در صد بايد تسليم شد، يا اگر آمريكا يك وقت دست به آن زده بشود، ديگر مملكت مثلاً ايران بكلى منهدم مى‏شود و از بين خواهد رفت. كم كم اين مسأله، اين رعب شكسته شد نسبت به رژيم منحوس پهلوى كه همه ديديد كه با همان فريادهاى شما جوان‏ها، مردها و قيام ملت نتوانستند آنها ديگر نگه دارند او را. با همه قوائى كه داشتند بالفعل و دنبال او هم بودند، معذلك فريادهاى شما و وحدت كلمه شما آنها را شكست داد.

پس اين معنا كه اگر ما بر خلاف اين دستگاه يك كلمه‏اى بگوييم نابود خواهيم شد، معلوم شد نه، مسأله

صحيفه نور ج 13 صفحه 142

درست نبوده. اينها به واسطه تبليغاتشان ايجاد خوف كرده بودند كه با همين خوف كارهاى خودشان را انجام مى‏دادند. بيشتر مردم به واسطه اين خوف كنار مى‏گرفتند و بى تفاوت مى‏شدند و مى‏ترسيدند، آنها هم با اينكه قدرتشان به آن بزرگى نبود كه يك ملت را از بين ببرند، استفاده مى‏كردند لكن ملت ايران اين مطلب را شكست در هم و اين رژيم را از بين برد. نسبت به قدرت‏هاى بزرگ هم همين طور است قضيه و همين طور بود قضيه كه ارعابش بيشتر از واقعيتش بود. اگر يك مطلبى فرض كنيد در يك دولت كوچكى واقع مى‏شد بر خلاف ميل شوروى مثلاً يا بر خلاف ميل آمريكا، كافى بود كه آمريكا يا شوروى يك تشر بزنند، با همان يك تشر مسأله ختم مى‏شد، يا مثلاً در آنوقتى كه انگلستان قدرتش زيادتر بود از ديگران، يك كشتى را بياورند در اين آب‏هاى نزديك ايران، يك كشتى را كه آوردند اينجا، ديگر نه مجلسش مى‏توانست حرفى بزند و نه دولتش و هر چه آنها مى‏خواستند، تحميل مى‏كردند. اين مطلب هم در ايران شكسته شد، اين معنا كه يكى برود در سفارت آمريكا و يك تعرضى بكند به سفارت آمريكا، در سابق و در زمان رژيم سابق، جزء تخيلات و شعرها به نظر مى‏آمد، چطور امكان دارد كه ملتى كه هيچى ندارد، جوان‏هائى كه دستشان چيزى نيست بروند و سفارت آمريكا را يك تعرضى به آن بكنند، يك سنگى حتى بيندازند، اگر يك همچو چيزى بشود اصلاً ملت و دولت ايران به باد فنا خواهد رفت. اينها چيزهائى بود كه با شيطنت و تبليغات تو مغز مردم كرده بودند و مردم را از آن قدرت ملى و انسانى و اسلامى كه داشتند غافل كرده بودند. ما ديديم كه جوان ما به واسطه آنهمه ناراحتى‏هائى كه ملت ما از اين قدرت فاسد كشيده بود عكس العمل نشان دادند و رفتند و ريختند و آن اعضاى آنجا را گرفتند و اينها و هيچ آسمان به زمين نيامد. ويژگى اين عمل، اين بود كه اين قدرت آمريكا و اين ارعابى كه كرده بودند اينها كه اگر چنانچه يك تعرضى بشود، به ديوار سفارت آمريكا كسى يك خطى بكشد چه‏ها خواهد شد اين از بين رفت. شما جوان‏ها كه رفتيد و آنجا را گرفتيد و بعد هم به همه معلوم شد كه اينها اصلش يك افرادى نبودند كه راجع به يك سفارتخانه متعارف باشند، اينها مركز يك توطئه‏اى بودند كه در همه شوون كشور ما بلكه منطقه دخالت مى‏كردند و دولت‏هاى سابق دانسته يا ندانسته از آنها بايد تبعيت بكند و هر كارى كه مى‏خواهد انجام بدهد بايد با مشورت اينها باشد چنانچه خود محمد رضا گفت كه ما ليست وكلا از سفارت مى‏آمد و ما بايد اين ليست را همانطورى كه آنها نوشتند عمل بكنيم. اين خدمتى كه اين جوان‏ها كردند و رفتند و شكستند و گرفتند آنجا را و آن افراد فاسد را نگه داشتند، اين يك مطلبى بود كه آن واهمه‏هائى كه در ذهن مردم بود، در ذهن ملت‏ها بود، در ذهن دولت‏ها بود و آن هيولائى كه نشان داده بودند آنها از قدرت‏هاى بزرگ، آن را شكستند. اين يك مطلبى است كه اگر چنانچه ملت ما هم دنبال او هر جور زحمتى به خودش راه بدهد، هر جور گرفتارى و تنگنائى كه برايش پيش بيايد ارزش دارد. ارزش اين عمل به اين نيست كه ما شكم‏مان يك وقتى گرسنه مى‏ماند يا مثلاً راه وقتى بخواهيم برويم با اتومبيل مى‏توانيم برويم از باب اينكه نداريم چيزى ارزش اين به اينها نيست. ارزش اين در عالم به اين است كه شما يك بتى كه درست كرده بودند اينها كه، بت بزرگى كه همه ممالك را گرفته بود، شكستيد، و اين يك

صحيفه نور ج 13 صفحه 143

جنبه سياسى داشت كه، و يك ارزش سياسى داشت كه همه ارزش‏ها پيش او كوچكند. اينهائى كه خيال مى‏كنند كه به واسطه اعمال اينها ما در تنگنا واقع شديم، اشتباه مى‏كنند، در عين حالى كه سوء نيت ندارند، البته يك دسته‏هائى هستند كه شما را هم آمريكائى مى‏دانند، پاسدارهاى ما را هم مى‏گويند مرتجعند، آمريكائى‏اند. اينها، اين دسته‏ها بيچاره‏اند، بدبختند اينها. و اما بعض از اشخاصى كه خوب، دلسوز هم هستند براى كشور ما و براى كشور خودشان و مخالف هم هستند با هم ارگان‏هاى خارجى و اجانب، لكن آنها هم تحت تاثير همان تبليغات واقع شده‏اند و گمان مى‏كردند كه اگر چنانچه به زودى و فوراً ما تقديم نكنيم اين جاسوس‏ها را به آمريكا و يك عذر خواهى هم نكنيم، چه‏ها و چه‏ها خواهد شد. ارزش اين عمل اين است كه اين اشتباهات را رفع كرد. شما الان يك سال است كه اين جاسوس‏ها را، اين توطئه گرها را، اين مجرم‏ها را در آنجا حبس كرديد و خبرى هم نشد، نه بازارمان خوابيد و نه اقتصادمان به هم خورد، و اينها، بعد هم هر كارى آنها خواستند هى كردند و هى ترساندند و هى عمل مذبوحانه كردند و ما ديديم كه يك سال از اين امر گذشت و نه، هم بازارهاى ما سر جاى خودش هست و هم كشاورزى ما سر جاى خودش هست و هم چيزهاى ديگرمان، هيچ چيز نخوابيد، هيچ مطلبى نشد. ارزش اين است، ارزش اين عمل اين است كه شكسته شد آن بت بزرگى كه براى ملت‏ها تراشيده بودند. ارزش اين چريك‏هاى افغانى اين است كه شكستند آن بت‏هاى بزرگى را كه تراشيده بودند كه اگر چنانچه كسى با شوروى يك كلمه بگويد، بايد به فنا برسد. اينها شكستند اين را.آنها هم چندين ماه است كه الان با همه قوائى كه آن قدرت بزرگ پيش آورده براى آنها و حكومت خودشان هم با آنها مخالف است، باملتش مخالف است، چريك‏هاى افغانستانى شكستند آن هيولا و چيزى كه براى ملت‏ها پيش آورده بودند. اين عمل شما در اينجا و آن عمل آنها در آنجا ارزشش يك ارزشى نيست كه ما بتوانيم به ميزان در آوريم. اينها ارزش دارد به اينكه، مانصف ملت‏مان هم اگر كشته مى‏شد ارزش داشت اين، براى اينكه قضيه، قضيه شكم نيست تا ما عزا بگيريم كه مبادا يك وقت گندم ما نداشته باشيم. مادر پنجاه و شصت سال پيش از اين كه من يادم هست، با اسب و الاغ از اين راه به آن راه مى‏رفتيم و با عرض مى‏كنم كه نه برقى بود و نه بساطى بود و آنطور همه مردم زندگى‏شان را مى‏كردند.

ما براى شكم قيام نكرديم، ما براى اسلام قيام كرديم‏

آن چيزى كه براى ما ارزش دارد اولاً اسلام است كه در آن همه چيز هست. ما براى شكم‏مان قيام نكرديم كه اگر شكم‏مان را يك فرد جلويش را بگيرند مابنشينيم سر جايمان. ما براى اسلام قيام كرديم، همانطورى كه درصدر اسلام پيغمبر اكرم براى اسلام قيام كرد و آنقدرى كه او در زحمت و رنج واقع شد، ما نشديم. ما الان بازارهايمان سر جاى خودش هست و امسال كه مى‏گويند ميوه‏ها هم بيشتر از هميشه هست، ارزاقمان هم سر جاى خودش هست و گرفتارى اين چيزها ابداً نداريم عمده اين است كه ما يك ملتى داريم كه اين ملت همه بيدار شدند، آن خوف را شكستند، آن

صحيفه نور ج 13 صفحه 144

خوفى كه اگر يك پاسبان مى‏آمد يك بازار را مى‏بست هيچ كس حرف نمى‏زد او را شكستند، فرياد زدند، با فرياد خودشان قدرتى را كه در اينجا بود شكستند و قدرتها را شكستند. ما وقتى يك ملت داريم كه سى و چند ميليون است و بيست ميليون جوان داريم كه آرزوى شهادت بسياريشان مى كنند، ديروز يك پيرمرد نزديك به هشتاد، تقريباً بين هفتاد و هشتاد بود، طورى كه چيز بود، آمد با من مصافحه كرد و رفت آن كنار و دوباره من ديدم ايستاد و دوباره دارد مى‏آيد، دفعه دوم كه آمد اينجا گريه مى‏كرد اشكهايش رامن ديدم كه آنجا جارى بود مى‏گفت من مى‏خواهم بروم جنگ بكنم. من گفتم به او كه من و تو بايد دعا بكنيم، جوان‏ها بايد جنگ بكنند. الحمدلله ما كه جوان‏هايمان، پيرهايمان، زن‏ها، دخترها، همه، بچه‏ها همه‏مان يك تحولى در ما پيدا شده است كه نمى‏خواهيم ديگر زير بار ابرقدرت‏ها برويم، بايد البته ملتى كه اينطور باشد خودش را مهيا كند براى همه چيز. قدرت‏هاى بزرگ عالم هست، شما هم ايستاديد در مقابل قدرتهاى بزرگ عالم، از ارعاب‏هايشان نترسيد خيلى، اما مهيا بشويد براى اين شلوغ كارى‏ها، براى اين كارهايى كه دارد انجام مى‏گيرد بايد ما مهيا بشويم. يك كار ارزشمندى شما كرديد، يك كار بزرگى كرديد كه تمام دنيا به صورت اعجاب دارند به شما نگاه مى‏كنند. كسى كه يك همچو كار بزرگى را به عهده گرفته است نبايد خيال كند كه امروز كه ما اين را بيرونش كرديم فردا كس ديگر مى‏آيد، نخواهد آمد، خير، شما و ما مهيا هستيم و مهيا بايد باشيم كه آنقدرى كه ارزش دارد عملمان، بايد برايش فداكارى بكنيم. ما باز با آن تنگناى اقتصادى كه پيغمبر اكرم در آن چند سال كه در آن غار بود واقع شده بود، واقع نشديم. آنها نان خوردن هم نداشتند، آنها با زحمت براى خودشان به طور قاچاق يك چيزى مى‏آوردند مى‏خوردند، زندگى مى‏كردند، لكن ارزش عمل يك ارزشى بود كه مى‏ارزيد به اينها، تحمل مى‏كرد ايشان اينها را. ما الان چيزى برايمان واقع نشده، خوب، يك گوشه كشور ما يك جنگى واقع شده و آن هم دارند سركوبشان مى‏كنند. ما بايد مهيا باشيم كه فردا اگر از يك گوشه ديگرى هم يك شيطان ديگرى سر در آورد، آن هم سركوبش بكنيم. ما مى‏خواهيم زنده باشيم و ما مى‏خواهيم شرافت خودمان را حفظ كنيم و ما مى‏خواهيم اسلام عزيز را كه همه چيز درش هست، استقلال درش هست، آزادى درش هست، شرافت درش هست، مى‏خواهيم اين را حفظش بكنيم و قرآن كريم را حفظ بكنيم و اين ارزش دارد به اينكه ما همه‏مان هم از بين برويم، رفتيم. مگر ما از پيغمبر بالاتريم، مگر ما از حسين بن على بالاتر هستيم. آنها هم همه چيزشان را دادند در راه هدفشان، لكن ما قدرت داريم الان، آنها آنوقت نداشتند همچو قدرتى. حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم در آن غارى كه پناه برده بودند كسى را نداشتند، يك چند نفرى آنجا بودند و همه در خوف زندگى مى‏كردند ما به آنجا نرسيده است حالا. زمانى هم كه در مدينه تشريف آوردند، آنقدر رنج ايشان كشيدند، اينقدر زحمت كشيدند كه هيچ يك از آنها را تا حالا ما نكشيديم.

ما ملتى هستيم كه با وحدت كلمه و اتكال به خدا همه چيز را مى‏توانيم پيش ببريم‏

ما از جنگ نبايد بترسيم. پيغمبر اكرم جنگ كرده است براى اسلام حضرت امير جنگ كرده

صحيفه نور ج 13 صفحه 145

است براى اسلام. صدر اسلام در يك چند سال چندين جنگ، هشتاد تا، چقدر جنگ واقع شد. ما بايد مهيا باشيم براى جنگ‏ها و ما قدرت داريم، ما جوان‏ها را داريم. يك ملتى هستيم كه با وحدت كلمه و با اتكال به خداى تبارك و تعالى همه چيز را ما مى‏توانيم پيش ببريم، هيچ خوف از اين مسائل نداريم. اينها كه ايجاد خوف مى‏خواهند بكنند در شما، همان‏هائى هستند كه در زمان شاه مخلوع هم ايجاد خوف كرده بودند و آن به واسطه همان ايجاد خوف سرجاى خودش نشسته بود و به خيال خودش سلطنت مى‏كرد. وقتى اين خوف شكسته شد ديديم كه تو خالى، بود واقعيت آنطورى كه مى‏گفتند نداشت. قدرت‏هاى ديگر هم همين طور است، خيال نكنيد كه اينها شاخ و دم خيلى بزرگى دارند، اينها هم همين طورهاست. مهم اين است كه ما با هم منسجم باشيم، مهم اين است كه قواى مسلح ما كه خداوند انشاء الله نصرت به آنها بدهد منسجم باشند با هم. سپاه پاسداران و قواى انتظامى ديگرى خودشان را يك بدانند. همه‏تان براى يك مقصد داريد عمل مى‏كنيد و آن مقصد اين است كه كشور خودتان را آزاد نگه داريد و مستقل، نوكر نباشيد، شرافت خودتان را حفظ بكنيد. همه قواى مسلحه، هر كس هست، از ملت هم هر كس متصل شد به آن جبهه، همه همدم باشيد و هماهنگ. اگر هماهنگ باشيد و همه روى يك رويه كار بكنيد و يك فرماندار از براى فرمانده براى شما باشد كه روى نقشه عمل بكند مطمئن باشيد كه پيروز هستيد و هيچ قدرتى هم نمى‏تواند با شما مقابله كند براى اينكه قدرت، قدرت ملت است. ارتش وقتى اتكالش به اين ديوار بزرگ شد، به اين سد عظيم ملت شد قدرتى پيدا مى‏كند كه هيچ چيز نمى‏تواند مقابل او بايستد. ارتش ما وقواى مسلح ما و پاسدارهاى ما و همه اينها پشتوانه‏شان همه ملت هست. الان شمابينيد سرتاسر مملكت ما در حال جنگند، دخترهاى توى خانه‏هايشان هم در حال جنگند، براى جنگى‏ها دارند كار مى‏كنند يك همچو مملكتى كه ارتشش با ملتش يك است، رؤسايش با ديگران برادرند، اينها همه خدمتگزار هستند نسبت به ملت‏شان، ملت‏شان از آنها پشتيبانى مى‏كند، يك همچو ملتى از چى مى‏ترسد، و شما مطمئن باشيد. چند وقت است كه الان ما را حصر اقتصادى كردند، چه شد مثلاً؟ ما كجايمان گير كرده است كه حصر اقتصادى، حصر اقتصادى خيال مى‏كنند اشخاص كه ما اگر چنانچه از آمريكا مثلاً فرض كنيد كه فلان چيز را نخريم، خير، ديگر نمى‏توانيم. نخير ما داريم زياد، آمريكا اينجا برايمان ذخيره كرده اينها را. بدانيد كارهاى خدائى است اينها، كارهاى خدائى است كه پنجاه سال آن يا كمتر يك قدرى، اين مرد بيست و چند سال، اين دومى زحمت كشيد و آمريكا هم به خيال اينكه خوب، مملكت خودش است ديگر، هر چه هست مال خودش است، نفت‏هاى ما را البته گرفتند و خوردند و بردند و اسلحه‏هاى زياد آوردند براى ما. اين كوه‏هائى كه در ايران هست بسياريش زيرش اسلحه و مهمات هست و اينها همان‏هائى بود كه دشمن ما، دشمن فعلى و هميشگى ما براى خودش تهيه كرده بود و حالا مال ماست. عمده اين است كه ما خودمان، خودمان را بشناسيم و قواى مسلح ما و ملت ما يكپارچه بشود. اگر اينها همه با هم يكپارچه باشند، پشت به پشت هم بدهند، هيچ قدرتى نمى‏تواند اينها را بشكند. اين قدرت‏هاى بزرگ آنقدر گرفتارى دارند كه به اين مسائل خيلى نمى‏توانند برسند، هر

صحيفه نور ج 13 صفحه 146

كدامشان مقابل هم ايستادند. اين گرگ‏ها را مى‏گويند كه وقتى شب هم ميخواهند بخوابند دور هم، همه رويشان را به هم مى‏كنند از خوف اينكه اگر يكى‏شان غفلت كند باقى‏شان او را مى‏خورد. حالا اينطوريست كه شما خيال نكنيد كه آمريكا اگر بخواهد يك چيزى بكند، آمريكا مقابلش يك گرگ ديگرى ايستاده درست دارد نگاهش مى‏كند، آن هم همين طور مقابلش يك گرگ ديگرى ايستاده مقابلش اللهم اشغل الظالمين بالظالمين مسائل اينطور نيست كه به گوش ما مى‏خوانند كه اى، اگر آمريكا چه بشود، چه. خوب، يك سال تمام است كه اين جوان‏هاى عزيز ما رفتند و البته رنج كشيدند، زحمت كشيدند و ماجورند در اين امر پيش خداى تبارك و تعالى. من نبايد تشكر كنم از آنها، عمل آنها پيش خدا ارزش دارد. يك سال است كه اينها رفتند و آنجا را گرفتند. آنها جز، هى حرف آنها زدند، آن ور ايستادند و حرف زدند و چه كردند، خوب، حصر اقتصادى كردند و چه كردند، لكن ملت سر جاى خودش ايستاده و هيچ نقصى در خودش نمى‏بيند. ده سال ديگر هم كه بشود همين است. عمده ارزش اين عمل‏ها اين است كه از ذهن توده‏هاى ضعيف مردم در سرتاسر دنيا، مستضعفين جهان در سرتاسر دنيا، از ذهن اينها اين رعب‏ها را خارج مى‏كند به خود مى‏آيند، الان هم آمده‏اند. هى مى‏گويند كه ماها در انزوا هستيم، آنوقت كه در انزوا نبوديم چه بوديم؟ يك ملت زير دست ضعيف بيچاره، يك پاسبان در بازار بزرگ تهران حكومت مى‏كرد بر بازار. اين آنوقت بود كه ما منزوى نبوديم، منزوى نبوديم يعنى روابطمان با آمريكا و با شوروى و با كذا و كذا سر جايش بود.

تا منزوى نشويد، نمى‏توانيد مستقل شويد

حالا كه منزوى هستيم چه هستيم؟ حالا كه منزوى هستيم جوان‏هاى ما ايستاده‏اند و سفارت آمريكا را گرفتند و پنجاه و چند نفر جاسوس‏ها را گرفتند و نگه داشتند البته انسانى هم با آنها رفتار كردند. آنطورى كه به من دائماً رسيده اين است كه خيلى خوب با اينها رفتار كردند و اخلاق اسلامى هم همين است.

حالا كه منزوى هستيم اينكه بازارمان سر جايش هست با عزت و احترام، هيچ كس به ما نمى‏تواند ظلم كند، هيچ كس نمى‏تواند بگويد بازارتان را ببنديد، يا با الزام بازار را ببندند، هيچ كس نمى‏تواند بيايد بگويد چهارم آبان است بيرق‏ها را همه جا بزنيد و بايد همچو بشويد، هيچ. حالا كه منزوى نيستيم خود مانيم، مستقليم. انزوا اگر پيدا شد، انسان خودش را بهتر پيدا مى‏كند. ديروز چند تا، دو سه تا جوان آمدند و يك تفنگى را كه من خوب نمى‏شناسم تفنگ چه هست آوردند نشان دادند، گفتند اين را ما خودمان درست كرديم، وقتى هم به ارتش نشان داديم گفتند صحيح است و خوب است و وسائل را فراهم مى‏كنيم. اين براى اين است اگر چنانچه ما منزوى نبوديم هيچ وقت به فكر اين كار نمى‏افتادند. شما كه حالا به خيال اينها منزوى هستيد شما الان در فكر اين هستيد كه خودتان كارهاى خودتان را انجام بدهيد. منزوى نبودن يعنى متكل بودن به غير، يعنى اسير بودن منزوى هستيم يعنى ارتباطمان با ديگران قطع است و ما نوكر ديگران نيستيم. آنها هى مى‏آيند به ما مى‏گويند كه بيا

صحيفه نور ج 13 صفحه 147

روابطمان را درست كنيم، ما همه جور حاضريم، چطور. و ما مى‏دانيم شيطنت است اين. البته اگر چنانچه همه احترام به همه بگذارند، همه دنيا با هم بايد برادر باشند اما مسأله اين نيست مااز اين انزوا نمى‏ترسيم، ما استقبال مى‏كنيم يك همچو انزوائى را كه ما را وادار مى‏كند كه خودمان به فكر خودمان بيفتيم. وقتى اين انزوا نباشد ما متكل به غيريم، هر چى مى‏خواهيم دستمان پيش غير دراز هست. گندم هم مى‏خواهيم از آنها بگيريم و ارزاقمان را از آنها بگيريم و صنايع‏مان را آنها برايمان بيايند درست بكنند، همه چيزمان دست آنها باشد. ملت تا اينطور باشد مى‏تواند خودش داراى يك چيزى باشد، در اقتصاد مستقل باشد، در جنگ مستقل باشد، در اجتماع مستقل باشد وقتى شما منزوى باشيد مى‏توانيد اين كارها را بكنيد. شماى منزوى مى‏توانيد كه فكر بكنيد كه بايد كشاورزى‏مان را خودمان اداره كنيم محتاج نشويم به ديگران، براى اينكه منزوى هستيم ديگران نمى‏دهند به ما. وقتى يك ملتى احساس كرد كه ارزاقش را ديگران نمى‏دهند به او، خودش به فكر مى‏افتد كه براى خودش درست كند. مادامى كه در نظرش اين است كه نه، ما مى‏آورند برايمان، مى‏دهند به ما، نمى‏تواند كار بكند. اينهائى كه وقتى در اطرافشان ده تا پانزده تا نوكر هست، مى‏افتند و تنبل مى‏شوند و هيچ كار از آنها نمى‏آيد، وقتى مى‏بريشان حبس، خودش تو حبس كارهاى خودش را مى‏كند براى اينكه منزوى شده. ملتى كه منزوى بشود مى‏تواند ترقى كند، مترقى مى‏شود. ملتى كه منزوى نيست نمى‏تواند به ترقى راه خودش را برود. ملت غير منزوى يعنى ملتى كه اتكالش به ديگران هست، خوراكش را از ديگران مى‏گيرد، اتومبيلش هم از ديگران مى‏گيرد، برقش هم از ديگران مى‏گيرد. اين ملت تا آخر بايد اسير باشد. تا منزوى نشويد نمى‏توانيد مستقل بشويد. از انزوا ما چه ترسى داريم، ما آن روزى كه منزوى نبوديم همه گرفتارى‏ها را داشتيم، حالائى كه منزوى هستيم مستقل هم هستيم. الان هر كسى آقاى خودش هست، هى زير بار ديگرى نيست. الان مى‏تواند يك سفارتخانه‏اى (هر سفارتخانه‏اى‏خواهد باشد) مى‏تواند كه به حكومت ما، به دولت ما يك چيز را تحميل كند؟ پس ما منزوى نيستيم شما خيال مى‏كنيد منزوى هستيم. منزوى به آن معنائى كه شما مى‏خواهيد نباشيم، اين معنايش اين است كه ما وابسته باشيم و تا آخر غلام حلقه بگوش باشيم. خدا مى‏داند آن روزى كه من عكس اين محمد رضا را ديدم در روز نامه‏هاى اينجا، در مجله‏اى بود، چيزى كه در آمريكا مقابل يكى از رياست جمهورى‏هاى آنها ايستاده بود مثل يك بچه‏اى و او عينكش را برداشته بود و به روى او نگاه هم نمى‏كرد، اينطور نگاه مى‏كرد و اينطورى ايستاده بود، خدا مى‏داند تلخى اين در ذائقه من شايد حالا هم باشد كه ما اينطور هستيم كه يك نفر آدمى كه مى‏گويد من همه كاره هستم و كشورم را مى‏خواهم برسانم به كذا و از ژاپن بايد جلو بيفتيم و فلان، يك همچو آدم ضعيف زبونى است كه مى‏رود در آمريكا بعد از همه تشريفات كه اجازه بدهند و چه بكنند و برود آنجا، مى‏ايستد آنجا پهلوى آن جانسون (ظاهراً بود) ايستاده آنجا و آن مردك تو صورتش نگاه نمى‏كند، عينكش را برداشته و آنطور نگاه نمى‏كند و اين اينطورى ايستاده. خدا مى‏داند كه اين غير انزوا براى يك ملتى از هر انزوائى بدتر است. بله، او منزوى نبود، آقايان مى‏خواهند ما هم اينطور بشويم. ما انزوائى را كه اين آقايان خيال

صحيفه نور ج 13 صفحه 148

مى‏كنند، با آغوش باز اين انزوا را مى‏پذيريم. تا انزوا نباشد افكار شما به راه نمى‏افتد. مغزهاى شما از مغز آمريكائى كوچكتر نيست لكن شما رااز انزوا بيرون آوردند و مرتبط كردند، تا آخر قيامت شما بايد منزوى آنوقت باشيد، وابسته، افكارتان اصلاً به راه نيفتد، مغزهايتان بخشكد آنجا و هيچ راه عمل نكنيد. اگر مغزهاى ما عمل مى‏كرد، حالا وضع كشور ما غير از اين بود، لكن نگذاشتند مغزهاى ما عمل بكند. همه چيز را آوردند، اموال زيرزمينى ما را دادند و همه چيز را آوردند، فراهم كردند كه مبادا شما به فكر اين بيفتيد يك صنعتى ايجاد كنيد تا ارتباطتان را از دنيا قطع نكنيد، اين ارتباطى كه شما را به انزواى حقيقى مى‏كشد، نمى‏توانيد خودتان اهل صنعيت بشويد و نمى‏توانيد مملكت‏تان صنعتى بشود، نمى‏توانيد مستقل باشيد و نمى‏توانيد آزاد باشيد. اين انزوا از نعمت‏هاى بزرگ خداست. شما مقايسه كنيد بين كشور خودتان امروز كه منزوى هستيد با كشور خودتان در ده سال پيش از اين كه نبوديد، مقايسه كنيد، فكر كنيد. هى فكر اينكه اى ما چيزى نداريم، اى ما چيز. ما انسان داريم، ما آدم داريم، ما جوان داريم، ما جوان‏هائى داريم كه با همه قوا دارند در مقابل همه قدرت‏ها ايستاده‏اند. چى هيچ چيز نداريم. ما همه چيز داريم. ما اين زمين‏هاى وسيع داريم، ما آنقدر چيزهاى زيرزمينى داريم، چطور ما نداريم. ما همه چيز داريم، فقط اين انزوا نبودن، منزوى نبودن، ما را به اين حال رسانده است كه ما براى هر چيز بايد دستمان را پيش ديگرى دراز كنيم. يك چند سال بايد سختى را تحمل كنيم (سختى هم خيلى نيست تحمل كنيم تا بتوانيم خودمان سر پاى خودمان بايستيم و آدم باشيم.

با تمام قدرت بيست سال هم اين جنگ اگر طول بكشد، ما ايستاده‏ايم

اين قدرت‏ها ديگر شكسته شدند و علامتش هم همين است كه يك سال است اين جوان‏هاى ما اين كار را كردند و ارزش كارشان هم بسيار زياد است و هيچ عالم به هم نخورد. حالا فرض كنيد كه اين نوكر بدبخت، اين صدام بدبخت كه ملت خودش را به تباهى دارد مى‏كشد و آنقدر به ملت خودش دارد تحميل مى‏كند، اين هم يك حمله مذبوحانه كرده است، ما هم صبر داريم و حوصله داريم. ملت ما پنجاه شصت سال، جوان‏هاى ما تا چشم‏شان را باز كردند زير يوغ اين مسائل و اين مصائب بودند. عادت داريم ما به زحمت كشيدن، جوان‏هاى ما عادت دارند به اين زحمت‏ها. حالا كه خودشان را يافتند و مستقل مى‏دانند، با تمام قدرت بيست سال هم اين جنگ طول بكشد ما ايستاده‏ايم، در صورتى كه اين پوسيده است ديگر. شما خيال نكنيد كه اين يك كاريست. اينكه مى‏بينند موشك مى‏اندازند، اين براى اين است كه نمى‏تواند بيايد با اينها مقابله كند، از دور ايستاده است و موشك مى‏اندازد. اينكه اين جنايات را مى‏كند و مى‏خواهد ملت ما را بترساند به خيال خودش، اين براى اين است كه قدرت آنكه مقابله كند با اين جوان ما را ندارد، در همه جا هم دارد هى كشته مى‏دهد و هى دارد ضايعات مى‏دهد ولى آن خوى غلطش و آن تخيل باطلش و اينكه اعصابش بكلى خرد شده است و حالا خردتر، نمى‏گذارد كه به خودش بيايد و بفهمد بايد چه بكند. اين در آنجا، در خود عراق هم پوسيده

صحيفه نور ج 13 صفحه 149

شده است و در همه ممالك دنيا هم آبرويش را از دست داده است. البته راديوى بغداد و نمى‏دانم روزنامه‏هاى بغداد هى هياهو مى‏كنند، هياهو زياد است، اما در دنيا ببينيد چه جورى است وضع. در همه كشورهاى دنيا اينها حيثيت سياسى اگر داشتند هم از دست رفت و در خود عراق هم ملت با او مخالفند و كم كم صدايشان در مى‏آيد و پيدا هم شد آثارش. و فرق ما بين دولت ما و بين قواى انتظامى ما با آنها اين است كه اينها از ملتند و با ملتند و ملت هم با آنهاست، دليلش هم همين است كه آن دسته دارند جنگ مى‏كنند، خداوند همه را حفظ كند و سرتاسر ايران دارند كمك مى‏كنند. اگر پيدا كرديد يك دهى در عراق اينجورى كمك كرده باشد به اينها، اينها به زور البته مى‏گيرند، غارت مى‏كنند، به زور مى‏گيرند، اما اگر پيدا كرديد يك ده را در تمام كشور عراق كه جوان‏هايش، زن‏هايش دارند آنها نان بپزند و نمى‏دانم دسته بندى كنند، ندارند اينها. يك همچو ملتى از كى مى‏ترسد، چرا بايد بترسد. ما خدا را داريم، ما اسلام را داريم، ما براى خدا داريم عمل مى‏كنيم. كسى كه براى خدا عمل مى‏كند چرا بترسد، از كى بترسد. آنها بايد بترسند كه اگر از اينجا رفتند، جهنم هست آمالشان. جوان‏هاى مائى كه براى خدا دارند جنگ مى‏كنند اجرشان با خداست. امكان دارد كه يك كسى براى خدا كار بكند و خداى تبارك و تعالى به او عنايت نداشته باشد شهيدشان با همان شهداى صدر اسلام انشاء الله محشورند و قدرتمند هستند. خداوند همه‏تان را حفظ بكند و همانطورى كه اين آقا گفتند، اولاً من تشكر مى‏كنم از زحمات شما و من نبايد تشكر بكنم، براى اينكه كشور خودتان هست و خودتان براى خودتان عمل كرديد و ارزش عمل شما بسيار زياد است و حالا كه بنا داريد كه مجلس كار خودش را انجام داده است و محول مى‏خواهيد بكنيد به دولت، امر صحيحى است و انشاء الله شما هر جا باشيد، در جبهه‏ها هم كه مى‏رويد سلامت باشيد و اميدوارم كه با قدرتمندى غلبه كنيد بر همه شيطان‏ها.

والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها