پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 2:41 AM
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان مراكز تربيت معلم شهرستانهاى اصفهان، شيراز، يزد و اراك
عالم، مدرسه است و معلمين آن، انبيا و اوليا هستند
بسم الله الرحمن الرحيم
آقايانى كه از بلاد مختلفه آمدهاند و دانشجويان تربيت معلم هستند، لازم است كه راجع به معلم و تربيت معلم، يك چند جمله عرض كنم. عالم، مدرسه است و معلمين اين مدرسه، انبيا و اوليا هستند و مربيان و مربى اين معلمين، خداى تبارك و تعالى است. خداى تبارك و تعالى تعليم و تربيت كرده است انبيا را، و ارسال كرده آنها را براى تربيت و تعليم كافه ناس. انبياء بزرگ اولوالعزم مبعوثند بر تمام بشر و سمت معلمى و مربى دارند نسبت به تمام بشر، و معلم آنها و مربى آنها حق تعالى است و آنها هم بعد از اينكه به تعليمات الهى تعلم شدند و تربيت پيدا كردند مأمورند كه بشر را تربيت كنند و تعليم. راجع به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در قرآن كريم است كه هوالذى بعث فى الاميين رسولاً مهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتابه و الحكمه انگيزه بعث را در اين آيه شريفه ذكر مىفرمايد كه: خداى تبارك و تعالى است كه در بين اميين و بىسوادها و كسانى كه تربيت و تعليم الهى نداشتهاند، رسول فرستاده است تا اينكه آيات خدا را بر آنها قرائت كند و آنها را با قرائت آيات قرآن و تربيتهائى كه خود او شده است در تعليمات الهى، آنها را به مردم عرضه كند و تزكيه كند آنها را و تعليم كند بر آنها كتاب و حكمت را. در اين آيه نكات زيادى هست راجع به اهميت تربيت معلم و اهميت تعليم و تعلم. با تعبير هوالذى اوست كه اين كار را كرده است كانه يك مطلب با اهميتى است كه مىفرمايد: هوالذى بعث آن است كه فرستاده است بين مردم، و همه عالم امى هستند، حتى آنهايى كه به حسب ظاهر درسهايى خواندهايد و به حسب ظاهر صنايعى را مىدانند و مسائلى را اطلاع بر آن دارند لكن همه آنها نسبت به آن تربيتى كه از جانب خدا به وسيله انبيا به آنها مىشود همه امى هستند، همه در ضلال مبين هستند. تنها راه تربيت و تعليم راهى است كه از ناحيه وحى و مربى همه عالم رب العالمين، تنها راه آن راهى است كه از ناحيه حق تعالى ارائه مىشود و آن تهذيبى است كه با تربيت الهى به وسيله انبيا، مردم آن تربيت را مىشوند و آن علمى است كه به وسيله انبيا بر بشر عرضه مىشود و آن علمى است كه انسان را به كمال مطلوب خودش مىرساند همانى كه در آيه ديگر مىفرمايد كه: الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور و الذين كفروا اولياوهم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات. دو گروهند مردم، يك گروه مؤمن هستند كه تحت تربيت انبيا واقع شدهاند،
به واسطه تربيت انبيا از همه ظلمتها و از همه گرفتارىها و از همه تاريكىها خارج شدند آنها، به واسطه تعليمات انبيا وارد شدندنور، در كمال مطلق، اين آيه ميزان مؤمن را و معيار ايمان را بيان مىفرمايد و مدعيان ايمان را از مؤمنين جدا مىفرمايد. مؤمنين آنها هستند كه به واسطه تربت حق تعالى و به واسطه تربيت انبيائى كه مربا هستند به تربيت الهى، از همه ظلمتها، از همه نقيصهها، از همه چيزى كه انسان را از راه باز مىدارد، اينها را خارج مىكنند از همه ظلمتها به نور، ميزان مؤمن، اين ميزان است هر كس از همه ظلمتها به واسطه تعليم انبيا خارج شده است و به نور مطلق رسيده است اين مؤمن است، مدعيان ايمان زيادند، لكن مؤمنيناند كند. آنهائى كه در مقابل مؤمنين هستند، والذين كفروا آنهائى كه كافر هستند آنها اولياءشان خدا نيست و طاغوت است و طاغوت، كفار را از نور خارج مىكند و به همه ظلمتها واصل مىكند. معيار مؤمن و غير مؤمن به حسب اين آيه شريفه اين است، مؤمن حقيقى آنطور تبعيت از انبيا كرده است و آنطور در تحت تربيت انبيا واقع شده است كه از همه ظلمتها و از همه نقصها بيرون آمده است و به نور رسيده است و مربى او و ولى او هم خداى تبارك و تعالى است و مربيان به واسطه هم انبيا هستند يعنى اينها تربيت شدههاى خدا هستند و آمدهاند كه ماها را، همه بشر را تربيت كنند و اگر چنانچه ما در تحت تربيت آنها واقع بشويم، از آن علومى كه آنها براى بشر آوردهاند ما استفاده كنيم و از آن تعليماتى كه كردهاند ما بهره برداريم، ما در صراط مستقيم واقع مىشويم و هدايت به نور مىشويم، هدايت به خداى تبارك و تعالى مىشويم كه آن نور مطلق است.
تربيت و تزكيه مقدم بر تعليم است
مسأله تربيت بالاتر از تعليم است، در آن آيه شريفه هم تلاوت آيات قرآن را، يعنى رساندن آن تعليماتى كه در راه تربيت و تعليم است، بعد از اينكه اين را مىفرمايد، بعد ويزكيهم را مىفرمايد، از اين ممكن است استفاده بشود كه مسأله تزكيه و مسأله تزكيه نفس اهميتش بيشتر از مسأله تعليم كتاب و حكمت است، مقدمه از براى اين است كه كتاب و حكمت در نفس انسان واقع بشود، اگر تزكيه بشود انسان، تربيت بشود به تربيتهائى كه انبيا عليهم السلام براى بشر هديه آوردند، بعد از تزكيه كتاب و حكمت هم در او به معناى حقيقى خودش، در نفس انسان نقش مىبندد و انسان به كمال مطلوب مىرسد و لهذا بعد از يك آيه ديگر مىفرمايد كه مثل الذين حملوا التوريه ثم لم يحملوها كمثل الحمار يحمل اسفارا مىخواهد بفرمايد كه علم تنها فايده ندارد، علمى كه تربيت در او نباشد، تزكيه در او نباشد اين علم فايده ندارد، همانطورى كه اگر الاغ و حمال، اگر چنانچه الاغ به بار او كتاب باشد، هر كتابى باشد، كتاب توحيد باشد، كتاب فقه باشد، كتاب انسان شناسى باشد، هر چه باشد، در بار او باشد و به دوش او باشد چطور فايده ندارد و آن حمار از او استفاده نمىكند، آنهائى هم كه انبار علم در باطنشان هست و باطنشان تمام علوم را فرض كنيد، تمام صناعات را، تمام تخصصات را داشته باشند، لكن تربيت و تزكيه نشده باشند، آنها هم آن علومشان براى آنها فايده ندارد بلكه بسيارى از اوقات مضر
است. بسيارى از اوقات هست كه آن كسى كه عالم است، آن كسى كه همه چيز را مىداند لكن تزكيه نشده است، تصفيه نشده است، تربيت الهى نشده است، آن علمش وسيله است از براى اينكه بشر را به تباهى بكشد، چه بسا عالمانى كه براى بشر تباهى هديه مىآورند، آنها از جهال بدتر هستند و چه بسا متخصصانى كه براى بشر هلاكت ايجاد مىكنند، تباهى ايجاد مىكنند، آنها از مردم عامى بدتر هستند، ضررشان بيشتر است، همان است كه قرآن فرموده كه: كمثل الحمار و از آن هم بالاتر اينكه موجب صدمه به ديگران مىشود. شما كه براى تربيت معلم قيام كرديد و هر كس كه براى تربيت معلم قيام كرده است بايد بداند كه اولاً شغل، شغل الهى است. خداى تبارك و تعالى مربى معلمين است كه انبياء باشند، اولاً شغل، شغل الهى است و ثانياً تربيت و تزكيه مقدم بر تعليم است. مدرسههاى ما، دانشسراهاى ما، دانشگاههاى ما و همه مدارس علوم، چه علوم اسلامى يا غير اسلامى باشد، اينها اگر چنانچه در آنها تربيت باشد، تزكيه باشد، آنها مىتوانند خدمتها بكنند و براى بشر سعادت را به هديه بياورند و همه سعادتهاى بشر از علم و ايمان و تزكيه است ان الانسان لفى خسر انسان، اصلش اين حيوانى كه به اسم انسان خوانده مىشود، در خسارت و زيان است مگر يك طايفه، آنهائى كه ايمان آوردند به خداى تبارك و تعالى و آنچه كه او فرموده است و اعمال صالحه بجا آوردند وآثارش هم اين است كه تواصوا بالحق توصيه به حق و توصيه به صبر مىكنند و الا اگر چنانچه از اين استثناى الاالذين امنوا خارج شد، لفى خسر است، در خسران است، در زيان است. كوشش كنيد كه تربيت بشويد و تزكيه بشويد قبل از اينكه تعليم و تعلم باشد، كوشش كنيد كه همدوش با درس خواندن و تعليم، تربيت باشد كه او مقدم است به حسب رتبه بر تعليم و بر تلاوت آيات و در و بر تعليم كتاب و حكمت. تربيت معلم بايد بكنيد يعنى معلمينى تربيت بشوند كه اين معلمين با، علاوه بر اينكه آگاهى بر همه علومى كه مورد احتياج انسان است و مورد احتياج بشر، چه در دنيا و چه در آخرت هست علاوه بر اين و مقدم بر اين تزكيه در كار باشد، تصفيه نفس دركار باشد والا تربيتهاى شما و تعليمهاى شما بدون تزكيه و بدون اينكه تصفيه نفس بشود، براى بشر اگر ضرر نياورد، نفع نخواهد آورد بلكه ضرر دارد. تمام اين ضررهائى كه بشر مىبيند، تمام اين خسرانهايى كه بشر در اين سياره مىبيند، از دست همين عالمهائى هستند كه تخصص را دارند، لكن تربيت را ندارند. ما اگر چنانچه تزكيه داشتيم و تربيت اسلامى شده بوديم و خداى تبارك و تعالى ولى ما بود ولى ما طاغوت نبود، اين نقصهائى كه در اطراف كشورمان و همين طور در اطراف جهان هست، اين نقص نبود، اين اختلافات نبود، همه اختلافاتى كه پيدا مىشود الا فقط يكى، كه آن اختلاف ما بين حق و باطل است، تمام اختلافاتى كه پيدا مىشود براى اين است كه ما تربيت نشديم و ما تزكيه نشديم. بزرگترين دشمنى كه ما داريم عبارت از خودمان است اعدى عدوك آن نفسى است كه در بين جنبه خودشما هست، خود انسان دشمن بزرگ خود انسان است اگر چنانچه تربيت نشود، اگر چنانچه تزكيه نشود، انسان را همان خود انسان به تباهى مىكشد و به ظلمتها وارد مىكند و آخرش ظلمت بزرگ است كه آن جهنم است. ما اگر چنانچه خودمان را تربيت بكنيم، مشكلاتمان همه رفع مىشود، همه مشكلات از اين است كه ما تربيت
نشدهايم، يك تربيت الهى و تحت بيرق اسلام در نيامديم، به حسب واقع، همه اين كشمكشهائى كه شما ملاحظه مىكنيد، همه اين كارشكنىهايى كه براى ملت ما هست، همه اينها براى اين است كه تربيت نيست در كار، تزكيه نيست در كار فقط يا جهالت است و يا علمى كه از جهالت براى انسان مضرتر است ميزان علم را خداى تبارك و تعالى به وسيله انبيا ذكر فرموده است و واقع مطلب همين است كه العلم نور علم نورى است كه خدا در قلوب مردم او را وادار مىكند، اگر نورانيت آورد، براى انسان اين علم است و اگر چنانچه حجاب شد براى انسان، آن علم نيست، آن حجاب است العلم هو الحجاب الاكبر.
شمايى كه مىخواهيد تربيت بشويد، تربيت معلم يا تربيت بكنيد، تربيت معلم، در رأس هر امرى اين است كه با اين تعليم تربيت را مقدم بداريد. اين جوانها نفوسشان مستعد است از براى گرفتن هر چيزى كه وارد بشود در نفوس، نفوس جوانها يك آينه صيقلى است كه باز از آن فطرت خودش جدا نشده است و اين آينه همه چيز در آن نقش مىشود ببندد. اگر چنانچه معلم، يك معلمى باشد كه دعوت به نور بكند، دعوت به صلاح بكند، دعوت به اسلام بكند، دعوت به اخلاق صالحه بكند، دعوت به ارزشهاى انسانى بكند، آن ارزشهائى كه عندالله ارزش است، اگر معلم اين كار را بكند همانطورى كه انبيا مردم را از ظلمات به نور مىكشانند، اين معلم هم اين بچهها را از ظلمات به نور وارد مىكند و همين شغلى است كه شغل انبياست و اگر خداى نخواسته معلمى يا معلمهائى بر خلاف مسير حق باشند، تربيت نشده باشند تزكيه نشده باشند، بر خلاف صراط مستقيم الهى باشند، اين آينههاى صيقلى كه نفوس جوانهاى ماست، در آن همان تعليمات اعوجاجى كه در اين خود معلم هست نقش مىبندد و او را رو به انحراف مىبرد يا به طرف شرق و يا به طرف غرب.
جمهورى ما وقتى اسلامى مىشود كه خداى تبارك و تعالى در اين ملت حاكم باشد
جمهورى اسلامى محتاج به تربيت و تزكيه است، تمام قشرهاى ملت ما و همه ملتها احتياج به تربيت و تزكيه دارند، احتياج به تعليماتى كه از ناحيه انبيا آمده است دارند، مجرد اينكه ما ادعا بكنيم كه جمهورى ما اسلامى است اين ادعا پذيرفته نيست. آنوقت جمهورى ما اسلامى مىشود و به كمال خودش مىرسد كه خداى تبارك و تعالى در اين ملت و در اين كشور حاكم باشد يعنى از آن نقطه اولى تا آن آخر حكومت، حكومت الهى باشد، سردمداران همه الهى باشند، كسانى كه در رأس حكومت هستند، كسانى كه در رأس امور هستند، الهى باشند، از نفسانيت خارج شده باشند، خود را نبينند، شخصيت خود را نبينند چون نه خودى دارند ونه شخصيتى، هر چه هست از خدا ست. اگر انسان الهى بشود و ادراك بكند كه اين بندگان راه خدا، اينها بندگان خدا هستند و بايد با آنها آن كرد كه خدا راضى است، اگر ما بيدار بشويم و بفهميم كه ما از خدا هستيم و به او رجوع مىكنيم انالله و انا اليه راجعون، اگر اين دو كلمه را ما در زندگى بفهميم كه ما از او هستيم و همه از اوست و ما هيچ هستيم و هيچ نداريم و هر چه داريم از اوست و ما به سوى او برگشت مىكنيم و از ما حساب مىبرند، ما را در
حساب واقع مىكنند، اين دو كلمه را اگر ما بفهميم، با بندگان خدا آنطور كه خدا راضى است و آنطور كه امر خداست عمل مىكنيم. در همه ارگانهاى دولتى، در همه بازارهاى اسلامى، در همه كوچه و خيابانهاى ممالك اسلامى و در همه جا اگر اين كلمه الهى وارد بشود، در كارخانهها وارد بشود، در مزارع وارد بشود، در مدارس وارد بشود، در وزارتخانهها وارد بشود، در مجالس شورا و شوراها اين دو كلمه اگر وارد شد و ايمان به او آمد و انسان ادراك كرد اين را و ايمان به او آورد يعنى در قلبش واقع شد كه ما و همه از خدا هستيم و به او رجوع مىكنيم، همه موجودات از خداست و بايد با عدل الهى با آنها رفتار كرد و همه ما برمىگرديم به خداى تبارك و تعالى و اگر با عدل الهى رفتار كرديم، خداى تبارك و تعالى به ما رحمت بزرگ را وارد مىكند و اگر با عدل الهى رفتار نكرديم، آنجا خدا با ما با عدل رفتار مىكند كه هيچ كس نمىتواند از زير آن بار بيرون برود.
آن علمى ميزان و براى بشر سعادت است كه تربيت در آن باشد
آنها كه گمان مىكنند كه مدارس بايد علم در آن باشد و ديگر كارى به اين مسائل نداريم، بايد متخصصين باشند، ساده انديشند آنها، سادهانديشى است كه انسان گمان كند كه يك معلمى كه انحراف دارد، معلمى كه يا طرف شرق است و يا طرف غرب، يا تربيت شرقى دارد يا تربيت غربى، آن را ما معلم قرار بدهيم از براى اين فرزندانى كه نفوسشان مثل آينه صيقلى است و هر چه در او وارد بشود مىپذيرد، سادهانديشى است كه ما جوانهاى خودمان را به دست معلمى بدهيم كه به طرف شرق مىرود و بچههاى ما را شرقى كند يا به طرف غربرود و بچههاى ما را غربى كند سادهانديشى است كه ما گمان كنيم كه فقط تخصص ميزان است و علم ميزان است، علم الهى هم ميزان نيست، علم توحيد هم ميزان نيست، علم فقه و فلسفه هم ميزان نيست، هيچ علمى ميزان نيست آن علمى ميزان است و آن علمى براى بشر سعادت است كه تربيت در او باشد كه از مربى القا شده باشد، از كسى كه تربيت الهى شده است القا بشود به بشر، آن اگر چنانچه در همه مدارس ما، چه مدارس علوم اسلامى و چه مدارس علوم ديگر، اگر در همه آنها اين معنا باشد و انحراف در كار نباشد و استقامت باشد، چندى نمىگذرد كه همه جوانهاى ما كه اميد آتيه اين مملكت هستند، همه اطلاح مىشوند و همه نه شرقى و نه غربى بار مىآيند و همه بر صراط مستقيم واقع مىشوند. سادهانديشى است كه ما گمان بكنيم كه كافى است براى ما اينكه يك اشخاصى باشند داراى علم، اشخاصى باشند كه علم داشته باشند و تربيت، و لااقل علم داشته باشند و انحراف نداشته باشند. فرضاً كه ما بخواهيم كه علم را رواج بدهيم و با از علم علما استفاده كنيم. بايد علمى باشد و لااقل انحراف نباشد، كار نداشته باشد به شرق و غرب، اينطور نباشد كه معلمين ما و مربىهاى جوانهاى ما، تربيت مسكو شده باشند يا تربيت واشنگتن، سادهانديشى است كه ما گمان كنيم كه بايد همه اينها كه تخصص دارند هر طورى مىخواهند باشند، بايد بيايند و ما از آنها استفاده كنيم. استفاده نمىتوانيم بكنيم اگر مرض ظاهرى ما را يك متخصص خوب بكند، امراض باطنى براى ما ايجاد مىكند، از يك مرض كم به يك مرض بزرگ، از يك مرض
كوچك به يك مرض بزرگ ما را مىكشاند. بايد توجه داشته باشيم ما به همه مسائل. همين حزب بعثى را كه ملاحظه مىكنيد كه الان مبدااينهمه گرفتارى براى كشور ما و براى كشور مسلم عراق ايجاد كرده است و براى آنجا بيشتر از اينجا ايجاد كرده است، اينها همينها هستند كه بسيارىشان متخصصند و بسيارىشان دانشگاه رفته بيرون آمدهاند لكن تربيت نداشتند، تزكيه نداشتند. اگر علم باشد و تزكيه نباشد، هم آن رژيم سابق پيش مىآيد و هم اين رژيم صدام. اگر ما تزكيه نكنيم خودمان را و اگر چنانچه همراه با علم تزكيه نباشد، كشور ما هم كشيده مىشود به همان طرفها و ما هم صدام خواهيم شد. بايد تربيت شما، تربيت معلم، يك تربيت اسلامى باشد، يك تربيت انسانى باشد، يك تربيت در صراط مستقيم باشد و الا تربيت مسكو را نمىتوانيم بپذيريم و تربيت واشنگتن را هم نمىتوانيم بپذيريم.
اسلحه داشتن دليل بر خيانت است و توطئه
اگر ما تربيت بشويم، و بحمدالله ملت ما تحولى حاصل كرده است و مقدمه اين است كه تربيت آخر را هم بشود، با همه اشخاصى كه با ما هم حتى مخالف هستند به طور انسانيت عمل مىكنيم، چنانچه الان مىبينيد كه ارتش ما و پاسدارهاى ما، با اين اسرايى كه آوردند، به طور انسانيت عمل مىكنند و بايد بيشتر عمل كنند. من سفارش مىكنم به تمام كسانى كه اين اسرا در اسارت آنها هستند، به حسن سلوك و به رفتار انسانى، و مهمانند اينها براى شما و البته الان در دست آنها اسلحه نيست و من اعلام مىكنم كه هر كس از افراد ملت ما اسلحه را كنار بگذارند بيايد در ملت ما وارد بشود مثل ساير افرادى كه هستند آنها در پناه اسلام محفوظ هستند. ولى ما اينقدر ساده انديش نيستيم كه كسانى كه اسلحه دارند و اتاق جنگ دارند آنها را هم وارد بكنيم در بين كشور خودمان و شغل به آنها بدهيم و يا معلمشان كنيم و يا در وزارتخانهها ببريم. اسلحه داشتن دليل بر خيانت است و توطئه. اسلام خيانتكار را تاديب مىكند و كسانى كه توطئه گرند از دنيا بيرون مىكند. ما نه آنطور هستيم كه اگر توبه كار بشوند و اسلحه را زمين بگذارند و بيايند، آنها را نپذيريم. اگر چنانچه هر يك از جيش عراق كه به روى ما اسلحه كشيده است اسلحه را كنار بگذارد و پناه بياورد به مملكت اسلامى ما، آنها را مثل مهمانان عزيز مىپذيريم و هر كس از اين جناحهاى داخلى كه تا حالا شرارت كردند و مشغول شرارت دست بردارند و اسلحه را كنار بگذارند و در دامن ملت وارد بشوند آنها را مىپذيريم و هر كس اسلحه در دست اوست مثل جيش صدام حسابش مىكنيم. الان اين اشخاصى كه اسير مملكت اسلامى هستند اينها اسلحه ندارند و اينها بايد به طور انسانى، به طور خوب با آنها رفتار بشود كه مىشود، لكن در عراق آن دستگاههاى تبليغاتى عراق كه هر روز دروغ مىگويد، راجع به اين هم دروغپردازى مىكند كه نه، اشخاصى كه اسير مىشوند با آنها چه مىكنند و چه مىكنند، در صورتى كه اين حرف دروغ است و مملكت ما اين اسرا را به طور انسانى، به طور اسلامى، به طور خوب با آنها رفتار مىكند و پذيرايى از آنها مىكند و هر كس كه مىخواهد بيايد، از دنيا بيايند ببينند كه چه مىكنند اينها، البته تبليغات سوء زياد
است و ما بايد احتراز كنيم از كارهايى كه تبليغات سوء در آن كارها بهانه پيدا مىكند.هر كس به من نسبت بدهد مطلبى را بر خلاف دستورات اسلامى، دروغ گفته است ما در هر جا كه هستيم، پاسبانها در هر جا كه هستند، پاسدارها در هر جا كه هستند، ارتشىها در هر جا كه هستند، ژاندارمرى در هر جا كه هست و ارگانهاى دولتى هر جا كه هستند موظفند كه به مسائل اسلامى رجوع كنند و مسائل را اسلامى ختم كنند. ما مىخواهيم يك مملكت اسلامى باشد و من اعلام مىكنم كه هر كس به من نسبت بدهد مطلبى را كه بر خلاف دستورات اسلامى است. دروغ گفته است و هر كس كه به من نسبت بدهد كه من راضى هستم به اينكه يك وجب از زمين مردم غصب بشود، بر خلاف موازين اسلامى اخذ بشود يا يك شاهى از مردم گرفته بشود و مصادره بشود و موازين اسلامى نداشته باشد يا يك محاكمه بشود بر خلاف موازين اسلامى، يا يك تازيانه به كسى زده باشد بر خلاف مصالح اسلامى، من از آنها برى هستم و خداى تبارك و تعالى هم برى است. من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه انسانها را و سلامت و سعادت ملت خودمان و كشور خودمان را مىخواهم و از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه شما موفق بشويد در تربيت معلم، و معلمهاى تربيت شده صحيح را در كشور ما تربيت كنيد كه سعادت ملت ما حاصل بشود.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته