0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:40 AM

 

صحيفه نور ج 13 صفحه 175

تاريخ: 27/8/59

بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم قم

اسلام همه قدرتمندها را از بين برد و بيرون كرد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من مسائلى را در آن مطالعه كردم كه براى خاطر آن مسائل، گاهى يك صحبتى مى‏كنم. ما اگر چنانچه در تاريخ اين صد ساله، صد ساله اخير مطالعه كنيم خواهيم ديد كه براى چه است كه گروه‏ها از خارج و داخل، توطئه كن‏ها از خارج و داخل، به ضد روحانيت قلم دست مى‏گيرند و به ضد روحانيت صحبت مى‏كنند و در روزنامه‏هايشان مى‏نويسند، اين منشاش چى هست. در قريب صد سال سابق ديدند كه يك پيرمردى در يكى از دهات عراق سامره وقتى كه ديد ايران در معرض فشار خارجى‏ها هست و آن قرارداد ننگين رادرآن زمان بسته بودند، اين پيرمرد كه در كنج يك ده بود يك سطر نوشت و همه قواى خارج و داخل نتوانستند در مقابل اين يك سطر استقامت كنند. آن، مرحوم ميرزاى بزرگ بود رحمه الله كه در سامره تحريم كرد تنباكو را، براى اينكه تقريباً ايران را در اسارت گرفته بودند به واسطه قرارداد تنباكو و ايشان يك سطر نوشت كه تنباكو حرام است. و حتى بستگان خود آن جائر هم و حرمسراى خود آن جائر هم ترتيب اثر دادند به آن فتوا و قليان‏ها را شكستند و در بعضى جاها تنباكوهائى كه قيمت زياد داشت در ميدان آوردند و آتش زدند و شكست دادند بر آن قرار داد، و لغو شد قرار داد و يك همچو چيزى را اينها ديدند كه يك روحانى پيرمرد دركنج يك دهى از دهات عراق يك كلمه مى‏نويسد و يك ملت قيام مى‏كند و قراردادى كه ما بين شاه جائر و انگليس‏ها بوده است به هم مى‏زند و يك قدرت اينطورى دارد روحانيت باز ملاحظه كردند كه در وقتى كه انگليس‏ها هجوم آورده بودند به عراق و عراق را در معرض استعمار قرار داده بودند، يك پيرمرد به مردم امر كرد و حكم دفاع داد و قيام كردند مردم و ملت عراق را نجات دادند. اين يك قدرتى بود از يك پيرمرد و آن ميرزاى شيرازى دوم، مرحوم آقاميرزا محمد تقى رضوان الله عليه است و در مشروطه ديدند كه يك ملا يا چند ملا در نجف و چند معمم و ملا در تهران اساس استبداد و حكومت خودكامه‏اى كه در آنوقت بود آن را به هم زدند و مشروطه را مستقر كردند. و در اين مسائل آنهائى كه مخالف هم بودند از پا ننشستند، آنها هم فعاليت خودشان را مى‏كردند كه حالا بخواهيم همه را بگوئيم طولانى است، لكن راجع به همين مشروطه و اينكه مرحوم شيخ فضل الله رحمه الله ايستاد كه: مشروطه بايد مشروعه باشد، بايد قوانين موافق اسلام باشد. در همان وقت كه ايشان اين امر را فرمود و متمم قانون اساسى هم از كوشش

صحيفه نور ج 13 صفحه 176

ايشان بود، مخالفين، خارجى‏ها كه يك همچو قدرتى را در روحانيت مى‏ديدند كارى كردند در ايران كه شيخ فضل الله مجاهد مجتهد داراى مقامات عاليه را، يك دادگاه درست كردند و يك نفر منحرف، روحانى‏نما، او را محاكمه كرد و در ميدان توپخانه شيخ فضل الله را در حضور جمعيت به دار كشيدند. اين شايد گاهى شما يا مردم خيال بكنند كه من اگر چنانچه ازروحانيت طرفدارى مى‏كنم براى اين است كه من هم يك معمم هستم و اين گروه گرائى است و من كراراً گفتم كه من با هر كه معمم است و اسم خودش را روحانى گذاشته است موافق نيستم، و من كراراً گفتم كه روحانى كه برخلاف مسلك روحانيت و اسلام عمل بكند و توطئه‏گر باشد اين از ساواكى بدتر است، براى اينكه ساواكى ساواكى است و اين ساواكى به صورت معمم و - به صورت لباس روحانيت پوشيده است. قضيه اين نيست كه من بگويم هر كه عمامه سرش است، اين مورد تأييد است. خير، من از بسياريشان متنفرم و بسياريشان هم اعتقاد به آنها ندارم و كراراً هم گفتم كه اينجاهائى كه دادگاه هست، آنجاهائى كه مثلاً كميته‏ها هستند بايد مواظب باشند كه اگريك روحانى بر خلاف كرد، خودش را شكايت كنند و همان روحانى را هم بياورند محاكمه كنند، لكن مسأله اين نيست كه با روحانى بد، اينها بدند، مسأله اين است كه با آن روحانى كه جلوى انگلستان را در زمان ميرزاى شيرازى گرفته و جلوى استبداد را در زمان مشروطه گرفته است و جلوى انگلستان را در زمان مرحوم آقا ميرزا محمد تقى گرفته است و جلوى ابرقدرت‏ها را گرفته است، با اين مخالفند.

توطئه براى اين است كه اينها در كار نباشند. اينها مى‏گويند كه روحانى‏ها بروند در مسجدها و همان جا نماز جماعت بخوانند. بسيار خوب، شما مى‏گذاريد روحانى‏ها در مسجد نماز جماعت بخوانند شما توى همان مسجد هم مى‏رويد يك عده‏اى را از اشرار مى‏بريد، يك نفر آدمى كه از اسلام هيچ اطلاعى ندارد، جلو وا مى‏داريد، صورت نماز درست مى‏كنيد براى اينكه مسجد را هم از اينها بگيريد. قضيه اين نيست كه اگر چنانچه روحانيين دست برداشتند از كارهاى ارزنده‏اى كه دارند مى‏كنند و رفتند تو مسجدها، رهايشان كنند، مى‏خواهند مسجدها هم از روحانى پاك كنند به اصطلاح خودشان، مى‏خواهند مسجدها را از مسلمان‏ها بگيرند. شما ديديد در زمان محمدرضا براى هر مسجدى در مساجد تهران، كه مسلم جاهاى ديگر هم شايد بوده نمى‏دانم يك نفر سرهنگ باز نشسته منحرف ساواكى را گذاشتند آنجا براى مراقبت كردن اوضاع. اگر اينها دست بردارند از اين كارى كه انجام دادند و به وسيله آنها انجام گرفته است، از اينها دست برمى‏دارند اينها؟ يا خير، مسجد هم نبايد داشته باشند؟ آن روز مى‏گفتند عمامه هم نبايد داشته باشند، حالا هم به آن خواهد رسيد اگر شما مسلمان‏ها سست بگيريد. اينها به روحانى هم كارى ندارند، اينها به اسلام كار دارند. آن كه روحانى را تقويت مى‏كند كه يك كلمه‏اش را همه مى‏پذيرند، آن اسلام است، اساس اسلام است. آنها با آن اساس مخالفند. آنها، آنهائى هستند كه دوستانشان قرآن كريم را دست گرفت و گفت: تا اين (با كلمه فحش قرآن را دستش گرفت) تا اين بين مسلمين است انگلستان نمى‏تواند سيادت كند. اينها مقلدين آنها هستند. مع الاسف بچه‏ها را، ساده دل را مى‏روند در مدارس پيدا مى‏كنند يك صورتى به آن مى‏دهند

صحيفه نور ج 13 صفحه 177

اينها هم بيچاره‏ها خيال مى‏كنند كه نه حق همين است. لكن عقلا بايد فكر كنند ببينند كه اينها اساسشان چى هست، چه مى‏خواهند بگويند. البته من هم، آنطورى كه مى‏گفتند، بسيار متعجب شدم كه من قم را مى‏شناسم، من كه، تو قم بزرگ شدم من، من قبل ازاينكه همه شما تقريباً متولد بشويد آمدم قم و همان جا هم بودم و هستم، حالا هم هر وقتى كه حالم مساعد بشود باز مى‏آيم پيش شما. من مى‏دانم كه شما قمى‏ها به اين زودى از اسلام دست بر نمى‏داريد و به هيچ وجه هم دست بر نمى‏داريد. من اين را يك كلمه‏اى است كه مى‏گويم براى زمان‏هاى بعد كه شما بعد از من هم توجه به اين معنا داشته باشيد. هر روزى كه ديديد شخصى يا گروهى يا جبهه‏اى يا حزبى، هر كس، بر خلاف روحانيت چيزى گفت يك وقت يك نفر است به خلاف يك كسى با يك كسى دعوا دارد به خلاف او مى‏گويد، صحبت نيست به خلاف روحانيت يك چيزى گفت، يا به خلاف كسى كه منشاء اثر است در روحانيت، از حالا تا هر وقت كه شما بوديد و بعد نسل آينده هم آمدند، هر وقت كسى برخلاف اصل روحانيت كه گفت روحانيت بايد برود منزوى بشود اين معناى اينكه برود در مساجد با اينكه كه گفتم نمى‏گذارند اين را، لكن برود در مسجد همان مشغول نماز بشود يا به شخصى كه در روحانيت مؤثر است، مورد توجه مردم است و مؤثر است در روحانيت، اگر قلمى يا بيانى اين را خواست بشكند اين نظرش به اين شخص نيست، نظرش به آن گروه هم نيست، اين نظرش به اين است كه اين قشر كه مخالف با اساسى است كه آنها دارند، مخالف با اين است كه مملكت اسلامى تحت سلطه غير باشد. قرآن امر فرموده است كه نبايد باشد، و اين كلام قرآن را منتشر مى‏كند. اينهائى كه با اصل روحانيت ولو به صورت اينكه: نه، ما مى‏خواهيم احترام اينها محفوظ باشد، اگر اينها وارد در سياست بشوند احترامشان از بين رود پيش مردم، و ما ميل داريم احترامشان محفوظ باشد با اين دو زو كلك‏ها مى‏خواهند روحانيت را از صحنه بيرون كنند و كشور شما را تسليم كنند يا به طرف شرق، يا به طرف غرب، اساس اين است، والا با چهار ذرع چلوارى كسى مخالفت نمى‏كند. روحانى هم از خود اينهاست، پيش همين‏هاست. چطور وقتى رضاخان مى‏آيد، مطمح نظرش روحانيين هست؟ آن كه تعليم به او مى‏داد چطور اين را، اينها را مطمح نظر قرار دادند؟ چطور حالا وقتى كه آقايان مى‏خواهند دلسوزى كنند مى‏گويند روحانيين بروند كنار؟ خوب بروند كنار، رفتند كنار، شما مى‏گذاريد اينها تو مسجدها باشند؟ يا اينكه تو مسجد هم وقتى كه آمده است يك آقائى دارد نماز مى‏خواند، يك دسته‏اى پا مى‏شوند مى‏آيند و مى‏ايستند نماز مى‏خوانند براى شكستن اين نماز، براى بيرون كردن اين روحانى از مسجد، مى‏خواهند اين سنگر را از شما بگيرند مسجد يك سنگر اسلامى است و محراب محل جنگ است، حرب است اين را مى‏خواهند از دست شما بگيرند، ميزان هم همين نيست كه اين بگيرند، اينها مقدمه است، والا هى برويد نماز بخوانيد. اما اينها از مسجد بد ديدند، خصوصاً در اين دو سه سال اخير، در اين دو سه سال اخير مسجد يك محلى بود كه مردم را به نهضت و به قيام بر ضد ظلم تهييج مى‏كرد، اينها مى‏خواهند اين سنگر را بگيرند. خوب، اين را گرفتند، رها مى‏كنند؟ دانشگاه هم از باب اينكه در دنيا مثلاً دانشگاه اگر نباشد خوب نيست، يك دانشگاهى مى‏خواهند درست كنند مثل

صحيفه نور ج 13 صفحه 178

دانشگاه زمان آريامهر كه آنهائى كه از آن بيرون مى‏آيند همان‏هائى باشند كه در خدمت غرب باشند. اكثراً اينطور است يا در خدمت شرق باشند، دانشگاه هم خواهند در خدمت آنها باشد و حكومتى هم كه روى كار مى‏آيد و مجلس شورائى هم كه روى كار مى‏آيد، آن هم در خدمت آنها باشد. وقتى اين مصادر در خدمت آنها واقع شد، مردم اين ملت كارگر، كشاورز، بازارى، همه چيزهائى كه اينها به دست مى‏آورند، در خدمت آنهاست. اينها اساس را مى‏خواهند بگيرند و هر چيز را مى‏خواهند يك كارى كنند كه غربى بشود، استعمارى بشود. اينها مى‏خواهند اين كار را بكنند. مطلب اين نيست كه اينها با آخوند بد هستند براى اينكه با اسلام بد هستند. مى‏بينند آخوند براى اسلام دارد چه مى‏كند، چهار تا آخوند هم بد است، جهنم، اما نمى‏گويند چهار تا آخوند، ميگويند روحانيين، وضع اينطورى است اين يك نقشه‏اى نيست كه حالا كشيده باشند، اين نقشه اين است كه بعد از آنكه ديدند كه در اين صد سال، صد سال آخر، ديدند كه يك همچو قدرت‏هائى موجود است، خوب، بايد اين قدرت را بشكنند تا راه آنها باز بشود. تا يك چنين قدرتى هست، تا وقتى كه روحانى با دانشگاهى همراه هست، تا وقتى كه بازارى با روحانى، با دانشگاهى همراه هستند، تا وقتى كه ملت همه گروه‏هايشان با دولت، با همه ارگان‏هاى دولتى موافق هستند، خوب نمى‏توانند آنها كارى بكنند، نمى‏توانند آنها آسيب برسانند به يك كشورى كه همه قشرهايش با هم مجتمعند. دنيا اجازه نمى‏دهند به آنها بايد چه بكنند؟ بايد خرده خرده جلو بيايند، يك قدم جلو بيايند و سنگرگيرى كنند، مثل همين‏هائى كه حالا در مرز اين كار را مى‏كنند. يك قدم مى‏آيند جلو سنگرگيرند، بعد مى‏روند سراغ يكى ديگر. حالا يك روحانى، دو روحانى را بكوبند ديروز كسى به من گفت پريروز يا ديروز كه يك كسى مى گويد كه اينكه در راديو مى‏بينيد كه مردم چيز جمع مى‏كنند، مردم جمع مى‏كنند مى‏دهند، مردم جمع مى‏كنند مى‏دهند، اينها را اين آخوندها مى‏خورند اصلاً نمى‏فرستند به آنها. اينها مى‏خواهند يك قدم يك قدم پيش ببرند، حالا فرض كنيد روحانى را، فردا دانشگاهى، پس فردا دولت را در تظاهراتشان، به دولت هم تعرض بوده، ناشيگرى كردند، اينها مى‏خواهند كه آنهائى كه براى اسلام دارند خدمت مى‏كنند اينها را يكى يكى خلع سلاح كنند، بعد بماند يك اشخاصى كه هيچ كارى به اين كارها ندارند و دخالتى در امور ندارند و اگر عالم را آب ببرد آنها را خواب مى‏برد. اينها نقشه صحيح پيش خودشان درست كرده‏اند از زمان سابق براى حالا، و حالا بدتر ديدند. حالا از اسلام به حسب خارج ديدند چه جورى شد؛ ديدند كه اسلام همه قدرتمندها را از بين برد و بيرون كرد، وقتى ديدند اسلام يك همچو كاره‏اى است، با اسلام اينجا مخالفت مى‏خواهند بكنند.

بايد اين اسلام را حفظش كنند و در زير پرچم اسلام مجتمع بشوند

من اين نصيحتى كه مى‏كنم، براى شماست و براى نسل‏هاى آينده كه بدانند اين را كه هر وقت يك قلم فاسدى خواست مطلق روحانيت را از بين ببرد يا به يك صورتى منزوى كند، يا روحانى كه در بين ملت مؤثر است، او را خواست كه منعزل كند اين روى آن نقشه دارد عمل مى‏كند. روى نقشه‏اى كه

صحيفه نور ج 13 صفحه 179

داشتند و دارند و خواهند داشت و همه ما بايد بيدار باشيم، توجه داشته باشيم كه اينطور نشود كه يك وقت ما را متشتت كنند باز؛ و ماها را رو به هم قرار بدهند و يك دسته‏اى از آن طرف و يك دسته‏اى از اين طرف و يك دسته‏اى از آن طرف فرياد كنند و يك دسته از اين طرف فرياد كنند، ماها را مقابل هم قرار بدهند و نتيجه را آنها بگيرند. من به همه ملت اين سفارش را كنم، همه ملت‏هائى كه در دنيا هستند سفارش مى‏كنم، به همه ملت‏هائى كه در آتيه خواهند آمد سفارش مى‏كنم كه اساس اين است كه اسلام مخالف با مقاصدشان است و اسلام بايد يا نباشد يا اگر چنانچه يك صورتى باشد به دست اشخاصى باشد كه از اسلام هيچ اطلاعى ندارند، يك آيه از قرآن مى‏گيرند، يك جمله از نهچ البلاغه را مى‏گيرند و به ديگرهايش هيچ كارى ندارند و با آن يك جمله مى‏خواهند نهج البلاغه و قرآن كريم و اسلام را از بين ببرند. اين جملاتى كه از دهان بعضى از اين منحرفين در مى‏آيد، در ديوارهاى عراق اين جملات هست همين حزب بعث كافر اين جملاتى كه اين اشخاص منحرف در اينجا ذكر كنند، در ديوارهاى نجف هم، در ديوارهاى ساير بلاد هم، در كربلا هم بعضى‏هايشان را من خودم ديدم. اين جملات نه اين است كه اينها به اسلام عقيده دارند، حزب بعث، اسلام را مخالف خودش مى‏داند نه اينكه اينها با اسلام آشنا هستند، اينها مى‏خواهند با شمشير اسلام خواهند اسلام را از بين ببرند همين‏ها كه در اين جا هستند و سينه مى‏زنند براى اسلام، بعضى‏شان با شمشير اسلام مى‏خواهند اسلام را از بين ببرند والا مسأله اگر يك مسأله‏اى بود و مثلاً فرض كنيد كه با روحانى‏ها مخالف بودند، روحانى‏ها هم فرض كنيد بد بودند كى حرف مى‏زد؟ اگر مسأله اين بود، اما مسأله اين نيست، مسأله اين است كه قرآن را به بازى مى‏گيرند، اينكه يك كلمه از قرآن را مى‏گيرد و به باقيش گويد من كار ندارم. حالا يادم آمد از يك نفرى كه من در جوانى مى‏خواستم مشرف شوم حضرت عبدالعظيم، يك نفر واعظ خيلى مقتدر، خيلى واعظ اما به اسلام خيلى كار نداشت، وقتى ديد من معمم هستم، به من گفت بيا اينجا بنشين پهلوى من، ما با اتوبوس مى‏خواستيم تا حضرت عبدالعظيم برويم. وقتى كه حرف‏هائى زد و چيزهائى گفت و من هم گوش كردم، تا نزديك شد به حضرت عبدالعظيم به شوفر گفت زود برو نماز مغرب قضا مى‏شود، با اينكه اول مغرب بود من به او گفتم كه نماز مغرب كه حالا قضا نمى‏شود. گفت يك روايتى دارد كه اگر تأخير بيندازند چه مى‏شود. گفتم خوب، آخر روايات ديگرى هم هست. گفت من به آنها كارى ندارم، مسأله اين است. مى‏گويد از نهج البلاغه اين كلمه‏اش را قبول دارم باقيش را قبول ندارم، از قرآن هم اين را نمى‏گويد، اين را ندارد. از قرآن يك كلمه‏اش را، يك جمله را مى‏گيرد اما نمى‏داند كه اين جمله مفسر دارد، در خود قرآن تفسير دارد، در روايات دارد از چيزهائى كه دراين زمان واقع شده. اين هم براى شكستن اسلام و روحانيت است. همين چيزهائى است كه همه اين اشخاص منحرف ادعا مى‏كنند كه ما اسلام را مى‏خواهيم بگوئيم اسلام غير آن اسلام سنتى. يكى از مصيبت‏ها اين است كه يك آدمى كه از اسلام نمى‏داند اسلام با سين است يا با صاد، از اسلام بى‏اطلاع است، از مدارك اسلام بى‏اطلاع است، اين يك كلمه را برمى‏دارد و مى‏رود پيش جوانان خواهند و داد مى‏زند و فرياد مى‏زند و جوان‏ها را وادار به يك كارى مى‏كند. يك نفر فقيهى

صحيفه نور ج 13 صفحه 180

كه 60 سال عمرش را صرف كرده در فقه و در مدارك فقه، حالا هم وقتى كه مى‏رسد به يك حكمى و مى‏بيند كه روى مدارك نمى‏تواند به طورى جذب بشود باز با احتياط از كنارش رد مى‏شود. لكن اين آدمى كه يك روز ننشسته در فقه نظر بكند و نمى‏تواند بنشيند نظر بكند، يك همچو آدم‏هائى خيال مى‏كنند كه حالائى كه مثلاً انقلاب شده، بايد در اسلام هم انقلاب بشود، اسلام هم بايد اينجورى بشود. اينها نمى‏فهمند يا بسياريشان هم فهميده هستند، لكن مى‏خواهند اساس را از بين ببرند، احكام اسلام را يكى يكى مى‏خواهند از بين ببرند. توجه داشته باشيد شما برادرها! من مى‏دانم كه شما قمى‏ها كه خدا حفظتان كند و همه بازارى‏هاى ايران، تهران، يزد، همه اينها علاقه مندند به اسلام. اينها زحمت كشيدند، خون دادند، جوان دادند براى اسلام. اينهائى كه همه چيزشان را براى اسلام دادند و حالا هم دارند مى‏دهند، اينهائى كه جوان‏هايشان را مى‏فرستادند به سرحد و مى‏بينند در معرض خطر است، در معرض كشته شدن است و بعضاً اگر كشته بشود تبريك گويند، يك همچو ملتى كه براى اسلام اينطور فداكارى كرده است، نخواهد كسى توانست كه به اين زودى‏ها منحرفش كند، باز دو سال نگذشته اينها را منحرف كند و برگرداند از اسلام. اينكه نخواهد شد، لكن شياطين نقشه مى‏كشند براى صد سال بعد از اين. آنها حوصله‏شان زياد است، از حالا نقشه مى‏كشند. خوب، وقتى كه اين نقشه عمل بشود ولو پنجاه سال، صد سال ديگر اينها نقشه‏هايش را مى‏كشند، از حالا شروع كنند يكى يكى مسجد را خالى‏اش كنند، آن مسجد را خالى كنند، آن را عوضش يك نفر آدمى كه از اسلام اطلاع ندارد و نمى‏داند نماز هم چند ركعت است، مى‏رود نماز مى‏خواند برايشان. بعد اين، يكى يكى، وقتى اينها چيز شد بعد مى‏روند سراغ يكى ديگر. ما بايد در اين زمان و نسل‏هاى آتيه بايد در زمان‏هاى خودشان توجه به اين داشته باشند كه شياطين در كمينند، شياطين دنبال اين هستند كه اين اسلام را بشكنند، شياطين آنچه كه از اسلام ديدند از هيچى نديدند. در عين حالى كه روحانيت مسيح مثل روحانيت اسلام نيست، آنها روحانيتى است كه فقط در كليساست. اينها معذلك همان روحانيت آنجا را هم در آنوقت شكستند، همان مقدار از روحانيت كمى كه در آنجا بود، باز آن را شكستند و گفتند بايد شما برويد در كليسا و مشغول عبادت بشويد و سياست را به امپراطور واگذار كنيد. همين حرفى است كه پريروز در قم گفتند، اين همانى است كه انگليس‏ها سابقاً و امريكا هم حالا دارد گويد و ديگران هم مى‏گويند.

ما بايد، نسل‏هاى آتيه بايد متوجه باشند كه اين اسلام را حفظش كنند، در زير پرچم اسلام مجتمع بشوند. و اسلام همه چيز دارد، اسلام هم دنيا دارد، هم آخرت دارد، اسلام همه بعدها را نظر به آن دارد. حكومت اسلامى مثل حكومت‏هاى ديگر نيست كه فقط به يك بعد نظر داشته باشند، حكومت اسلامى حكومتى است كه همه اگر انشاء الله پياده بشود، انشاء الله اگر چنانچه موفق شود اين ملت و اسلام به آنطورى كه هست، به آنطورى كه بر پيغمبر اكرم نازل شده است قرآن كريم، احاديث ائمه، احاديث اسلام، به آنطور اگر بشود، سعادت دنيا و آخرت ملت‏ها را ضمانت كرده است و مى‏كند.

صحيفه نور ج 13 صفحه 181

انقلاب اسلامى ما، پرثمرترين و كم ضايعه‏ترين انقلاب جهان

البته يك انقلاب وقتى كه واقع مى‏شود، هيچ كس نبايد توقع داشته باشد كه فرداى آن انقلاب، همه كارها درست بشود. اين امر غير معقولى است. انقلاب شوروى كه به شصت و چهارمين سالش وارد شد، باز هم نتوانستند درست اداره‏اش كنند، و انقلاب‏هاى ديگر كه بيست سال، ده سال از آن مى‏گذرد، باز نتوانستند كه مهارش كنند. اين انقلاب براى اينكه انقلابى نبوده است كه يك حزبى اين انقلاب را درست كرده باشد، يك گروهى اين انقلاب را درست كرده باشد، انقلابى بوده است كه از متن خود ملت بوده است و براى اسلام بوده است. وقتى انقلابى براى اسلام شد و از متن خود جامعه شد، اين آن انقلاب‏ها و آن اثراتى كه بعد از انقلاب در جاهاى ديگر هست كمتر دارد، اما نمى‏شود كه هيچى نداشته باشد. در يك انقلاب اسلامى يك عده كثيرى هستند، كثير فى الجمله‏اى هستند كه اينها محروم مى‏شوند از آن دزدى‏ها و از آن كلاهبردارى‏ها، اينها مخالفند. خارجى‏ها هم كه محروم شدند از آن چپاولگريشان، آنها هم دست‏بردار نيستند، آنها هم عمال دارند در اينجا و دار و دسته دارند. اين دار و دسته‏ها كه وقتى جمع شدند وبه هم پيوستند، خوب، يك جمعيتى هستند، اما نه اين است كه در مقابل اين سيل خروشان ملت چيزى باشند.

تا امروز شما هيچ انقلابى را پيدا نخواهيد كرد كه مثل انقلاب ايران پر ثمر و كم ضايعه، انقلاب‏ها كه شده است يك ميليون جمعيت را يك وقت مى‏گذاشتند جلو مسلسل‏كشتند، تمام مطبوعات از بين مى‏رفت، تمام حزب‏ها را تعطيل مى‏كردند و سرانشان را حبس مى‏كردند. در يك نوشته‏اى كه چند وقت پيش از اين پيش من آورد، كه حالا درست هم همه‏اش را يادم نيست نوشته بود كه يك ميليون كشته و يك ميليون و نيم هم حبسى، تمام روزنامه‏ها تعطيل، يك روزنامه دو روزنامه دولتى هست. تمام درها را در اول انقلاب مى‏بندند به روى خودشان و مشغول مى‏شوند به جنايت. شما در تمام دنيا انقلاباتى را كه ملاحظه كنيد، هيچ انقلابى مثل ايران نبود كه به اتكاى اينكه مردم مسلمند و مردم خودشان انقلاب كردند، درها باز بود بر همه جمعيت‏ها، مطبوعات تا چند ماه باز بود، هر كس هر چه مى‏خواست مى‏نوشت، حالا هم بعضى‏ها كه منحرفند، دارند نويسند و در عرض دو سال كه بر اين مملكت گذشته است و انقلاب گذشته است، تمام چيزهايش كه بايد بشود، مجلس و نمى‏دانم چه و رئيس جمهوريش، همه چيزش درست شده و همه را هم مردم رأى داده‏اند، در اين، بعد از اينكه مدت‏ها حكومت عراق نه قانون داشت، نه مجلس داشت، نه چيز ديگر، فقط يك مجلس انقلاب بود و با همه خشونت‏ها كارها را انجام مى‏دادند، بعد كه مى‏خواستند مجلس درست بكنند و رأى بگيرند اعلام كردند كه هركس رأى ندهد يا در مجلس‏شان از قرارى يكى از علما گفت اين را كه آمده بود از آنجا، در مجلس‏شان گذراندند كه هر كس مخالف، به هر جور مخالفتى بكند، حكمش اعدام است، اعدام است. يعنى اگر به شما بگويند كه امروز شما برويد آنجا، شما نرويد، حكمتان اعدام است، نه مخالف دولت، مخالف با اين مثلاً سازمان امنيت يك چيزى بگويند، بگويند شما نماز نرو، چنانچه اينطور شد يكى از علماى آنجا به او گفتند نماز نرو، نماز رفت، او را با يك عده‏اى گرفتند خودش را كشتند،

صحيفه نور ج 13 صفحه 182

آن عده را هم حبس كردند اينها يك همچو اعلام مى‏كردند كه هر كس مخالفت كند با امر حاكم، حكمش اعدام است، و بعد اعلام كردند كه هر كس رأى ندهد، حكمش اعدام است. رأى داد نشان اينجورى بود، رأى آزاد يعنى آزادى كه ياراى بدهى يا كشته بشوى. ايران از 35 ميليون جمعيت 22 ميليون رأى داد بر جمهورى اسلامى سابقه در دنيا ندارد، سابقه ندارد 35 ميليون جمعيت 22 ميليون رأى دادند بر جمهورى اسلامى. اين معنايش اين است كه اتفاق آراء بوده است، لكن آن عده ديگر همچو هست و مريض هست و غيره، يك همچو وضعى است. كجا ما يك همچو چيزى داريم؟ حفظ كنيد يك همچو وحدتى را، نگهش داريد اين را. اينهائى كه نق مى‏زنند براى نمى‏دانم چه و چه، اينها متوجه نيستند كه اين صف‏ها، الان درشوروى به يك كسى كه اينجا بود خودش گفت نوشته، گفت پسر من آنجاست و به من نوشته، نوشته اين صف‏ها در آنجا هست، در شوروى كه شصت و چند سال است انقلاب كرده است و به خيال خودش انقلاب اين چيزها را دارد.

شما اسلام را مى‏خواهيد، اسلام كه مى‏خواهيد زنده كنيد اسلام را البته فداكارى مى‏خواهد، بدون فداكارى كه نمى‏شود آدم يك اسلامى را زنده كند. همين فداكارى بود كه در صدر اسلام خود پيغمبر اسلام و اولياى اسلام كردند. حالا نوبت شماست، نوبت ماست. انشاء الله خداوند همه شما را تأييد كند، موفق باشيد، مؤيد باشيد. و اين را هم باز تأكيد كنم كه انشاءالله فردا و پس فردا كه راهپيمائى‏هائى هست، عزادارى‏ها بايد باشد، منتها عزادارى يك وقت در يك جائى است و يك وقت همه در خيابان‏ها عزادارى مى‏كنند. انشاء الله همه مؤيد و موفق باشيد.

والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها