پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 2:40 AM
بيانات امام خمينى در جمع فارغ التحصيلان دومين دوره دانشكده افسرى ارتش جمهورى اسلامى
دشمن اصلى ابر قدرتها، اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
از شما برادران و عزيزان رزمنده تشكر مىكنم كه در اينجا آمديد و از نزديك با هم ملاقات كنيم و بعض مسائل را در ميان بگذاريم. من از ارتش و از ساير قواى انتظامى و نظامى و از قواى مسلح ديگر، پاسداران، داوطلبان و همه قشرهايى كه در جبهه مشغول فداكارى براى اسلام هستند، كمال تشكر را مىكنم و همانطور كه خود شماها مطللعيد چون اين يك لشگر اسلامى است و يك قواى مسلح اسلامى است، تمام ملت ايران پشتيبانى از اين قوا دارند و از زن و مردشان مشغول جهاد هستند، هر كدام به آن مقدارى كه مىتوانند كمك مىكنند، همراهى مىكنند. پشتوانه همه شما اسلام است، قرآن كريم است و ملتهاى اسلامى در هر جا كه هستند چنانچه ملاحظه مىكنيد كه از ملتها پشتيبانىهاى زياد، اظهار همراهى با اين ملت ستمديده ايران و با ارتش ايران اعلام مىكنند كه ما هم مىخواهيم بيائيم در جبههها با بازيخوردههاى رژيم بعث كافر عراق جنگ كنيم و البته احتياج به اين نيست كه آنها بيايند ولى تشكر از آنها مىكنم و قواى مسلحه خود ما بحمدالله كافى است براى جلوگيرى از اين شرارت اشرار و انشاء الله به زودى غلبه اسلام بر كفر ظاهر مىشود. و انشاء الله ملت مظلوم عراق را از زير ستم اين ستمكاران نجات خواهيم داد.
من هيچ خوفى از جنگ ندارم و شما هم نداريد و ملت ما هم ندارند، لكن آن خوفى كه هست كه من براى شما كه مىخواهيد افسر باشيد و در جبههها برويد و با كفار جنگ كنيد، بايد تذكر بدهم كه نقشههاى حساب شده در كار است براى شكستن اسلام، مقصد اصيل اين است كه اينها چون از اسلام سيلى خوردهاند و با قدرت الله اكبر آنها را از ايران بيرون كردند و دست چپاولگرها را كوتاه كردند و لهذا دشمن اصلى، اسلام است، نه ارتش است، نه روحانيت است و نه جمهورى اسلام و نه حكومت اسلامى و نه آنهايى كه در راه اسلام دارند فداكارى مىكنند، دشمن اصلى اينها نيستند، دشمن اصلى اسلام است منتها با يك نقشه حساب شده دارند پيشروى مىكنند. نمىدانم اين مثل را شما شنيديد - مثلهايى كه در بين مردم هست آموزنده است اين مثل را كه من شنيدم و لابد بسيارى از شما هم شنيديد، مىگويند كه، يك آخوند و يك سيد و يك نفر هم از اشخاص متعارف رفتهاند در يك باغى براى دزدى، صاحب باغ وقتى كه آمد ديد خوب، اينها سه نفرند و نمىتواند با سه نفر، اين مقابله كند،
رو كرد به دونفرشان گفت كه خوب، اين به آنها رو كرد گفت كه اين سيد اولاد پيغمبر است، حق دارد، ما بايد احترام از او بكينم از اين جهت قدمش روى چشم مثلاً هر كارى كرده مال خودش بوده اين آقاى شيخ هم خوب ،عالم است، جليلالقدر است، اسلام به او احترام گذاشته است، ما بايد به او احترام كنيم، خوب، اين آدم عامى چه ميگويد، آن دو نفر را با خودش موافق كرد، آن آدم عامى را گرفتند و بستندش، زدندش، بعد رو كرد به آن دو نفر گفت كه اين آقا اولاد پيغمبر است، اولاد پيغمبر، عزيز است پيش ما، چطور توئى كه صورت روحانى دارى، آخر روحانى كه دزدى نمىكند چرا تو آمدى در اينجا، خودش با سيد دست به هم دادند و آن روحانىنما را زدند و بستند و انداختند آنجا، بعد رو كرد به سيد گفت كه سيد اولاد پيغمبر! جدت به تو گفته است دزدى بكنى؟ براى چه آمدى تو باغ مردم، گرفت خودش ديگر زورش به او مىرسيد، آن هم گرفت و انداخت، اين يك مثل است كه شايد واقعيت هم هم ندارد اما مثل است، مثل خوبى است. الان وضع ايران اينطورى شده است، يك وقت صحبت مىكردند كه اين ارتش طاغوتى است و مال رژيم سابق است و اينها قابل اينكه لشگر اسلام باشند، قابل اين نيستند و اينها بايد اصلش منحل بشود، خوب، در مقابلش صحبت شد كه نه، نبايد منحل بشود، اينها نمىخواستند ارتش را منحل كنند اينها مىخواستند كه يك قوه بزرگى كه مىتواند كار انجام بدهد او را از دست بگيرند و كنارش بگذارند، بعدش بيايند سراغ روحانيين كه روحانيين نبايد اصلاً دخالت بكنند در امور سياسى، اينها بايد بروند تو مسجدها و دعا بخوانند و از اين كارها، نماز و دعا بخوانند، آنها را هم كنار بگذارند، بعد بيايند سراغ دولت و مردم و اينها كه آن قوا را از آنها گرفتند و اين قوه روحانى را هم از آنها گرفتند و مردم را جدا كردند از ارتش و مردم را جدا كردند از روحانيت، به حساب آنها برسند، دولت را از بين ببرند و رئيس جمهور را از بين ببرند و عرض مىكنم كه قدرتهاى ديگرى كه هستند از بين ببرند، چون مىبينند اگر اينها با هم مجتمع باشند، يك قدرت بزرگى است كه نمىشود اين را از بين برد. خوب، ديدند كه اينها وقتى كه با هم اتصال پيدا كردند، وقتى مردم قيام كردند، ارتش هم به آنها متصل شد، بازار هم به آنها متصل شد دانشگاه هم به آنها متصل شد، همه متصل شدند، يك قدرت بزرگى بود كه اين قدرت بزرگ نمىشود مقابلش ايستاد، هيچ حكومتى هم نمىتواند و ديدند كه محمدرضا را با همه قدرتى كه داشت بيرون كردند و آنهايى هم كه تبع او بودند و در رديفهاى بالا بودند كه خيانتكار بودند، آنها را هم همين ملت و همين ارتش و همين قواى مسلحه و نظامى و انتظامى از بين بردند، از اين جهت باز دنبال اين نقشه هستند، اينطور نيست كه يك دستهاى كه در تهران راهپيمايى مىكند و در قم راهپيمايى مىكنند، اينها با اشخاص مخالف باشند، اينها، آنهايى كه كارگردانها هستند، نه آنهائى كه بازيخورده هستند، آنها دنبال اين هستند كه اسلام را از بين ببرند چون از او بد ديدند از اين جهت يك شعارهايى درست مىكنند كه اين شعارها به ذهن مردم زننده نباشد و همراه با هم پيدا بكنند و لهذا مىبينيد كه همينهايى كه يك وقتى مىگفتند ارتش را بايد كنار گذاشت، حالا دارند مىگويند كه روحانى بايد كنار برود، برود سراغ ارشادش در قم، بعد از اين كه اين عده بازيخورده از آنهايى كه اساس كار را دارند راهنمايى مىكنند،
اين عده بازيخورده جمع مىشوند و در قم كه مركز روحانيت است، مركز اسلام است، قطعنامه صادر مىكنند و در آن قطعنامه هست كه روحانيون نبايد اصلاً دخالت بكنند دراين چيزها، آزادى مطلق بايد باشد، آزادى مطلق بايد باشد كه آنها مىگويند، اين است كه چريكهاى فدائى و فلان دسته منافق و فلان دسته كافر و فلان دستهاى كه هيچ اعتقاد به اسلام ندارند اينها آزاد باشند و بيايند و هر چه دلشان مىخواهد بگويند و هر كارى مىخواهند بكنند و ولو فرض كنيد كه به ضد اسلام حرف بزنند آزادند و ولو به ضد قرآن حرف بزنند آزادند و ولو به ضد جمهورى اسلامى حرف بزنند و اين هم آزادند و يك دسته نفهم هم مىگويند نخير بايد اين چيزها باشد. اينها مقصودشان اين نيست كه آزاد باشيم، اينها مقصودشان آن نقشهاى است كه طرح شده است برايشان و مرتب خواهند پياده كنند آن را. آزاد باشيم كه به هر چيزى از اشعار اسلامى كه هست بتازيم، آزاد باشيم كه در دانشگاهها آن شعارهايى كه همهاش به ضد قرآن است بنويسيم، آزاد باشيم كه با همه شعائر اسلامى مخالفت كنيم، آزاد باشيم كه هر چه دلمان مىخواهد به ضد ارتش، به ضد روحانى، به ضد مؤمنين، متدينين بگوئيم، بعد اجتماعى درست بكنند و جدا كنند يكى يكى طوائف را از هم، امروز طرزشان اين است كه روحانيين بايد بروند و دعا بكنند و عرض مىكنم كه اينها، اين همان طرزى است كه امريكا نقشهاش را دارد و انگلستان هم از سابق داشته است و الان هم همه دولتهايى كه، ابرقدرتهايى كه مىخواهند ايران را بچاپند و شرق را بچاپند و از اسلام مىترسند و از مظاهر اسلامى ترسند. اين همان طرح است و من متأسفم كه اين طرح در قم دارد انجام مىگيرد، اگر بازارى قم، بازارى تهران با اين حرف موافق است مصيبت بسيار زياد است براى اينكه طرحشان پياده شد و اگر بازارى تهران و قم با اين موافق نيستند، چطور صحبتى نكردند، اين همان طرحى است كه انگلستان از دويست سال پيش از اين يا بيشتر طرح ريزى كردند كه جدا كنند روحانيت را از سياست، جدا كنند روحانيين را از مردمى كه مىخواهند فعالانه كار بكنند براى اسلام، اينها بروند همان توى مسجدها بنشينند و دعا بكنند، آنها هم هر كارى دلشان مىخواست بكنند و هر چپاولگرى و هر سلطه جويى كه خواستند بكنند. در عرض پنجاه سال كه روحانيين را عقبزده بودند و هر چه هم جديت مىكردند نمىتوانستند كه كارى انجام بدهند از باب اينكه مردم را از روحانيون كنار زده بودند، در عرض پنجاه سال همه حيثيت شما را به باد فنا دادند و اسلام را به آنجا رساندند كه براى اينكه اسلام پيروز شده است بر ايران، گريه كردند و حرف زدند و در شعرهايشان فحش دادند و همه الواطى را كردند و همه دارائىهاى شما را به چپاول بردهاند براى اينكه يك كسى نبود بگويد چرا؟ اين روشنفكرهايى كه الان دارند مىگويند و مع الاسف بينشان بعضى متدينين هم هست كه بازيخوردهاند و غربزدهاند، مىگويند كه روحانيون بايد بروند سراغ كار خودشان و ملت را بگذارند، سياست را بگذارند براى ما، شما سياست را پنجاه سال داشتيد و هيچ غلطى نكرديد، شما كجا يك كار مثبتى توانستيد انجام بدهيد هر كدامتان كه ملى بوديد يا فرض كنيد متدين بوديد، تا صدايتان در مىآمد توى سرتان مىزدند، چه بود كه اين ملت را غلبه داد بر همه؟ آن چه گروهى بودند كه نقش بزرگتر از همه را در اين جنبش داشتند؟ شما با همه اين جنبشها آنوقتها مخالف مىكرديد،
شما را من مىشناسم نمىخواهم اسمتان را هى ببرم، سر جايتان بنشينيد، آدم بشويد
وقتى يك ملت در يك امر اسلامى همدست شدند، هيچ قدرتى نمىتواند آنها را عقب بزند
در اين راهپيمائى كه روز تاسوعا و عاشورا مىشود بايد توجه بكنيد، دو نكته را من بگويم: يكى اينكه راهپيمائى، عزادارى را از شما نگيرد، عزادارى كنيد و با عزادارى راه برويد، همه با هم مجتمع بشويد به عزادارى. وقتى كلمه راهپيمائى پيش مىآيد خيال نكنيد كه معنايش اين است كه عزادارى نمىخواهيم، ما از همين اسلام و مظاهر اسلام و شهداى اسلام مىتوانيم كارهايمان را انجام بدهيم والا نه توپ ما و نه تانك ما مقابله با تانك و توپ آمريكا ندارد، شوروى ندارد. ما يك ملتى مىخواهيم كه براى اسلام همدست بشوند و مطمئن باشيد كه وقتى يك ملت در يك امر اسلامى همدست شدند كه چنانچه مىبينيد شدند، هيچ قدرتى نمىتواند شما را عقب بزند، آنها هم اين معنا را فهميدهاند و مىبينند كه خوب، يكى از اشخاص، يكى از گروههايى كه نقشى دارد در اين امر و نقش بزرگى دارد، روحانى است. از اولى كه اين انقلاب پيدا شد تا حالا يك دستجات روشنفكر وقلمدارى، آنهايى كه قلمهايشان و نطقهايشان و گفتارهايشان بر ضد اسلام است و يا خودشان نمىدانند و يا دانسته اين كار را مىكنند، از اول اين مسأله را مىگفتند كه روحانيون بروند يك كار ديگرى بكنند، ماها هم مىرويم سراغ چيز، همين ماهايى كه، مملكت اسلام را دو دستى مىخواهند تقديم كنند به آنهايى كه اربابهايشان هستند يا آنهايى كه به خيال خودشان براى ما مفيد هستند. آقا مملكت اسلام از اول 15 خرداد تا حالا بيشتر از صد هزار جمعيت از آن كشته شده است و بيشتر از صد هزار معلول ما الان داريم، اينها براى چه معلول شدهاند؟ براى چه كشته شدهاند؟ براى نفت بوده است؟ آدم براى نفت خودش را مىكشد؟ براى خانه بوده است؟ براى ارزانى بوده است؟ خوب، ما از تظاهرات مردم بايد اينها را بفهميم، همه مىگفتند ما اسلام را مىخواهيم. اگر اسلام نبود، نه نفت مىتوانست هيچ كارى بكند و نه ساير چيزها، مگر مردم مىشود جوانهايشان را بدهد براى نفت؟ مىشود جوانشان را بدهند براى خانه؟ الان كه شما در جبهههاى جنگ هستيد و ارتشىهاى ما كه خداوند نصرتشان بدهند در مراكز فعال هستند، الان كى هست كه دارد از آنها پشتيبانى مىكند؟ آن زنهايى كه براى شما نانپزد و آن مردمى كه براى شما پول مىدهد و آن مردمى كه براى شما ذخيره مىدهد و آنقدر چيزها را مىفرستد، همين مردم مسلمانند، شما ببينيد در تلويزيونتان كه يك زنى كه ده تا تخم مرغ آورده، دارد مىآورد دهد همين را، يك بچهاى كه ده تومان دارد اين را ميدهد، اينها براى چه اينها را مىدهند اينها براى اسلام است، براى كشور اسلامى است، چطور شماها هيچ كارى نمىكنيد، اينهايى كه هى نق مىزنند چه مىكنند؟ چه غلطى مىكنند؟ كدام از اينها رفته است در جبهه؟ اين نقشه است، شمايى كه الان انشاء الله وارد مىشويد در ارتش و در جهات بالاى ارتش، اين نقشه را توجه بكنيد، شما كه افسر هستيد، اين نكتهها را بايد توجه بكنيد كه مىخواهند شما را از مردم جدا كنند، روحانيون را هم از
مردم جدا كنند، مردم وقتى كه نه قدرت روحانى دارند و نه قدرت عرض بكنم كه اسلحهاى دارند يك كارى بكنند، يك كودتايى بكنند، تمام كنند قضيه را، مسأله اين است.
اين روزنامهها نمىفهمند يا فهميده عمل مىكنند، چرا بايد اين روزنامهها دامن بزنند به اينطور اختلافات، اختلافى كه اشخاصى چيز مىكنند طرح ريزىاش را مىكنند كه اگر اين اشخاص پيش ببرند، نه تو روزنامه نگار را و نه آن رئيس روزنامه را نخواهند گذاشت، تمامتان را از بين خواهند برد، آقا نقشه است، شما را به بازى گرفتهاند، روزنامهها را به بازى گرفتهاند، جبههها را به بازى گرفتهاند، نقشه است كه شماها را از هم جدا كنند، دولت را از ملت، ملت را از دولت، رئيس جمهور را از مردم، مردم را از او، حالا به تدريج. آن روزى كه دستشان برسد، اول كسى كه در دولتىها كشته مىشود همين رئيس جمهور است، چشمهايتان را باز كنيد، همين رؤساى ارتش است، همان رؤساى روحانى است وبعد هم مىآيند حساب احزاب را، آنهايى كه با آنها موافقند نه، آنها كه اهلاً و سهلا و آنهايى كه با آنهامخالف هستند حساب آنها را هم مىكشند، بازار هم دستش اسلحه از دستش افتاد كارى ديگر از او نمىآيد، نه روحانى است كه همه را مجتمع كند و نه ارتشى است كه بتواند جلوگيرى كند. بيدار بشويد! چرا اينقدر خوابيد! اى سران! چرا اينقدر خوابيد؟ چرا چشمهايتان را باز نمىكنيد؟ هر كه، هر جا صحبت مىكند، به ضد هم صحبت مىكند. هر جا مىنويسد به ضد هم مىنويسد. بايد بيدار بشويم ما، اگر خداى نخواسته جدا كردند روحانى را از ملت، جدا كردند ارتشى را از ملت و هر كدام را عليحده كردند و آنطورها كه مىخواهند انجام بدهند كردند، ارتش را منحلش بكنند به واسطه يك تبليغاتى، روحانى را كنار بزنند و منزوى كنند به واسطه يك تبليغاتى، اگر يك همچو كارى بكنند، ديگر نه بازارى او كارى مىآيد كه انجام بدهد و نه دانشگاهى، تا شما با هم مجتمع هستيد، تا با هم هستيد مىتوانيد كار بكنيد. يكى از مثلهاى ديگرى كه در بين مردم هست بايد عرض بكنم، يك كسى كه خواست، يك پدرى كه مىخواست بميرد، چند تا پسر داشت، هفت، هشت تا پسر داشت، خواستشان، يك چوبهايى هم تهيه كرده بود، يكى از اين چوبها را داد گفت اين را بشكن، شكستش، دو تا را گذاشت پهلو هم گفت اينها را هم بشكن، شكستش، بعد آن 7،8 تايى كه به عدد بچههايش بود پهلو هم گذاشت گفت اينها را بشكن، هر چه زور زد نشكست، گفت شما عددتان به عدد اين چوبهاست، اگر يكى يكى باشيد، شكسته مىشويد اگر دو تايتان يك طرف و چهارتايتان يك طرف باشد، شكسته مىشويد اگر همهتان با هم باشيد مثل اين چوبها كه همه با هم باشند، هيچ كس نمىتواند بشكند شما را. اگر روحانى تنها باشد، مىشكنندش، اگر ارتشى تنها باشد، مىشكنندش، اگر مردم تنها باشند، مىشكنند آنها را، آنى كه آسيب بردار نيست آنى است كه همه قوا با هم باشند، حرفش را مىزنند و عملش بر خلافش است، هر كدام صحبت مىكنند، از اتحاد صحبت مىكنند، لكن در عمل، اين عمل را انجام نمىدهند، چه شده شما را؟ پيروز شديد؟ شمايى كه الان لشگر كفر بر شما حمله كرده، شمايى كه الان در سوسنگرد آن بساط را داريد، در آبادان آن بساط را داريد، در اهواز آن بساط را داريد، نبايد به خودتان بيائيد كه ديگر توى روزنامهتان اين غلطها را نكنند؟ روزنامهها مىخواهند
كه من يك وقت صدايم در بيايد؟ يك روزنامه به طرفدارى آن طرف، يك روزنامه به طرفدارى آن جمله. آخر شما مسلمانيد، مسلمان بايد با هم باشد، اعتقاد به خدا داريد، اعتقاد به اسلام داريد، اعتقاد به معاد داريد، چرا جلوى روزنامهها را نمىگيريد؟ مكرر من گفتهام به آنها، چرا نمىگيرند جلوى روزنامهها را؟ من بگيرم جلويش را؟ چرا جلوى دهنهايشان را نمىگيرند؟ چرا جلوى قلمهايشان را گيرند؟ در يك همچو مشكلى كه ما الان داريم، شما هم بايد به جان هم بيفتيد؟
من اميد اين را دارم كه شما جوانها و جوانهاى ايران و همه قشرهاى ملت الا يك دستهاى كه اميدى ديگر از آنها نيست اينها با هم مجتمع بشوند و همين طورى كه الان اكثر مردم بلكه درصد نود مردم يا بيشتر الان وفادار هستند به جمهورى اسلامى و به اسلام و من اميد اين را دارم كه اشخاصى كه از اين كارهاى خيلى ناجور و خيلى پست دست بردارند و همه مشغول بشوند براى اسلام كار بكنند، اگر همه با هم مجتمع باشيد، اگر سران همه با هم مجتمع باشند، ايراد نگيرند به هم، آن به او اشكال كند، او به او اشكال كند در يك همچو موردى، در يك همچو موقعى كه ما داريم، كارها هم همه اصلاح مىشود، و اميدوارم كه خداوند هدايت كند همه ما را و همه شما را و همه ملت ما را و انشاءالله تعالى پيروز باشيد. و شما همه براى خدا انشاء الله عمل كنيد، همهتان با هم باشيد، پشت و پناه هم باشيد، ملت خوب است، ملت يك ملت روشنى است، يك ملت خوبى است، شماها هم همه با هم مجتمع بشويد،
دولت و ملت، اركان دولت، رئيس جمهورش، نخست وزيرش مجلسش، همه اينها با هم مجتمع بشوند و در يك همچو موقع خطيرى كه همه گرفتار پيروز بشوند، نه نخستوزيرى باقى مىماند و نه رئيس جمهورى باقى مىماند و نه مجلسى باقى مىماند و نه روحانى باقى ماند و نه بازارى، بايد با هم باشيد تا اينكه كار را پيش ببريد، اگر هر كدام عليحده، عليحده و هر كس دلش مىخواهد يك جايى يك اجتماعى بكندو يك تظاهرى بكند و يك حرف مفتى بزند به اسمى كه خودش براى همان آدمى كه تظاهر مىكند، اول او را مىكشند. آنهايى كه تظاهرات مىكنند، آنهايى كه الان در اين موقعى كه جنگ هست در ايران و همه نواميس مسلمين در خطر است و همه حيثيات مسلمين در خطر است امروز شلوغكارى مىكنند و اجتماع مىكنند و نطق مىكنند و حرف مفت مىزنند اگر آنها غلبه بكنند، پدر خود شما را اول در آورند، يك قدرى بيدار بشويد، يك قدرى توجه كنيد به مسائل، اينقدر تو سر هم نزنيد، اينقدر به هم نپريد.
اگر كسى شعارهاى باطل خواست بدهد، با قوت او را بكوبيد
انشاء الله روز عاشورا كه جمعيت بيرون بيايد، مراسم تعزيه حسين سلام الله عليه بايد با قوت خودش باشد و در راهپيمائىها همهاش مراسم امام حسين (ع) باشد و اگر كسى شعارهاى باطل خواست بدهد، با قوت او را بكوبيد و نگذاريد يك شعارهاى باطل بدهند، خود مردم مأمورند، تكليف اسلامىشان اين است كه اگر يك كسى شعار عليه كسى، عليه كسى، براى كسى، براى تفرقه انداختن بيايد، خود مردم مأمورند كه آن را بگيرند و تحويل به مراكز، كه بايد بدهند، بدهند. من از خداى تبارك
و تعالى خواهانم كه خداوند همه ما را بيدار كند. اينهائى كه هر كدامشان ديگرى را متهم كنند و غلط دارند رفتار مىكنند، بيدار كند اينها را اينهايى كه سران اسلام را دارند مىشكنند خدا بيدارشان كند. اينهايى كه مىخواهند تفرقه بيندازند بين صفوف مسلمين، خداوند بيدارشان كند. خداوندانشاء الله به همه شما نصرت بدهد و شما برادران عزيزى كه الان از دانشكده بيرون آمديد و مىخواهيد برويد به محل كارتان، خداوند به شما نصرت عنايت كند. شما عزيزان ملت هستيد شما پاسدارهاى ملت هستيد و ملت باشماست، امروز از هيچ نترسيد براى اينكه سابق ملت و شما جداى از هم بوديد و الان بحمدالله همه با هم هستيد و همه در يك جبهه هستيد و من وقتى كه نگاه مىكنم به تلويزيون كه نشان مىدهند آنهايى كه براى همين ارتش و براى همين سپاه پاسداران و براى همه اينهايى كه در جبهه هستند زحمت مىكشند، زنها، مردها، بچهها، پيرمردها، من اين را به فال نيك مىگيرم كه اجتماع است با هم و شما پيروز هستيد انشاء الله. اسلام انشاء الله پيروز است. خداوند همه شما را حفظ كند و با سلامت و صحت وارد بشويد به اين جنگى كه بين اسلام و كفر است و اميدوارم كه آن كسانى هم كه در جبههها هستند با قدرت و با قوت و با قدرت اسلامى به جبههها بروند و اميدوارم كه آن لشگر بازيخورده عراق هم كه آمدهاند و براى غير مسلمين، به ضد مسلمين دارند عمل مىكنند، آنها هم بيدار بشوند و دست از اين كارى كه بر خلاف قرآن، اسلام است و بر خلاف اسلام است و بر خلاف مصالح اسلام است، بر خلاف پيغمبر اسلام است، دست بردارند و خداوند همه شما را پيروز و موفق كند.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته