0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:35 AM

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 192

تاريخ: 4/4/59

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شوراهاى اسلامى كارگران

آشوبگرى‏هاى عمال امريكا در لباس گروهك‏ها به منظور جلوگيرى از تحقق انقلاب اسلامى

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از آقايانى كه زحمت كشيده‏اند و آمده‏اند اينجا با من مواجه باشند چه آن آقايان كارگران و چه آن آقايان ارتشيان و چه اشخاص متفرقه تشكر مى‏كنم، و اگر به من خدمتگزار بگويند بهتر از اين است كه رهبر. من اميدوارم كه همه ما، چه شما آقايان كارگر و ساير رفقايتان و چه آن آقايان ارتشى و ساير رفقايشان و چه ساير قشرهاى اين ملت، توجه به يك مسئله قابل اهميت داشته باشيد و آن اينكه شما مى‏دانيد و خصوصاً شما كارگرها مى‏دانيد كه از اول انقلاب تا حالا چه اشخاصى و چه قشرهايى بوده‏اند كه مبارزه با انقلاب كرده‏اند با شكل‏هاى مختلف و مرام‏هاى مختلف كه رويهمرفته همه شكل‏ها و مرام‏ها بر ضد اين انقلاب و ضد اسلام بوده است. اين گروه‏هائى كه بعد از انقلاب هى جوشيدند و و بيرون آمدند و گاهى ادعاى اسلاميت مى‏كنند و از شما مسلمانتر مى‏شوند و گاهى ادعاى انقلابى بودن مى‏كنند و از شما انقلابى‏تر مى‏شوند و گاهى خودشان را مؤسس انقلاب مى‏دانند و انقلاب را كه اين توده محروم ملت ما از كارگر و كشاورز و دانشجو و شما همه انقلاب را به پايان رسانديد يعنى تا اينجا و آنها يا در خارج بودند و تماشاگر و يا در داخل بودند و تماشا مى‏كردند كه ببينند كى غالب مى‏شود، اگر شاه مخلوع و آن تيپ غالب شدند، اينها بروند آنجا و از آنها طلبكارى كنند و اگر شما غالب شديد و ملت، اينها بيايند و با اسم‏هاى مختلف طلبكار بشوند و بخواهند خودشان همه چيزها را داشته باشند حتى با اسم شما، با اسم كارگر، كارگر را به حساب نياورند، با اسم‏هاى مختلف مشغول بشوند به اينكه نگذارند اين انقلاب به ثمر برسد، يعنى اين ثمر آخرى كه اسلام مى‏خواهد و پيغمبر اسلام مى‏خواسته است. اينها چون از اسلام لطمه ديده‏اند و ارباب‏هاى اينها از اسلام سيلى خورده است با اسلام اگر سابق كم مخالف بودند حالا ديگر صد در صد مخالفند. اين گروه‏هاى مختلفى كه مثل قارچ از زمين جوشيدند و آمدند و از اطراف كشورهاى ديگرى كه متفرق در آنجا بودند و منتظر فرصت بودند، حالا آمدند به ايران و مى‏خواهند نگذارند اين انقلاب تحقق پيدا بكند، اين يك خطرى است از براى انقلاب ما، نه به آن معنا كه اينها عرضه اين را داشته باشند كه يك كار مثبتى بكنند و اين انقلاب را برگردانند لكن به آن معنا كه ايجاد زحمت بكنند. شما ملاحظه كرديد كه در كردستان ايجاد زحمت كردند نه اينكه توانستند غلبه بكنند، لكن مدت‏ها ايجاد زحمت

صحيفه نور ج 12 صفحه 193

كردند، در تهران ايجاد زحمت كردند، نمى‏توانند كارى بكنند، لكن غائله مى‏توانند درست بكنند. در هر موقعى كه يك اساسى مى‏خواهد روى كار بيايد، اين جمعيت‏هاى مختلفى كه الان در ايران هستند، در همان موقع يك غائله اى درست مى‏كنند. از اولى كه جمهورى اسلامى را بنا بود كه شماها و ملت ما رأى به آن بدهند، آنوقت يك غائله‏هايى در اطراف درست كردند. اين قدم كه برداشته شد، در هر مرحله‏اى كه شما يك قدم پيش رفتيد، آنها هم در همان جا باز غائله درست كردند. در همان وقتى كه مجلس شوراى اسلامى تأسيس شد و مشغول به كار شدند، باز غائله درست كردند. غائله درست مى‏كنند و خودشان غائله درست مى‏كنند و فرياد مى‏زنند، خودشان ديگران را كتك مى‏زنند، باز خودشان فرياد مى‏كنند، اين يك جهتى است كه در آنها هست، يعنى روى اين ترتيب، اينها عمل مى‏كنند كه نگذارند شما كار بكنيد، نگذارند خرمن كشاورزها درست جمع بشود و در عين حال فرياد بزنند كه ما براى ملت داريم فداكارى مى‏كنيم. اينهايى كه در كنار جمهورى اسلامى هستند و مى خواهند به اسم جمهورى اسلامى، به اسم اسلام، به اسم خلق، به اسم ملت كار بكنند، اينها را ببينيد چه مى‏كنند. ممكن است من هى بگويم اسلام و هى بگويم فداى اسلام و فداى خلق و هى بگويم مجاهد اسلام و مجاهد خلق، اين حرف‏ها را بزنم، لكن وقتى به اعمال من شما ملاحظه كنيد، ببينيد كه از اول، من مخالفت كردم، در هر جا تفنگ كشيدم و مخالفت كردم، هر جا بنا بود كه يك اصلاحى بشود، شما ديديد كه من آمدم و مقابلش ايستادم و مشتم را گره كردم و تفنگم را هم كشيدم، مى‏خواستند كه دانشگاهى‏هائى كه در خدمت استعمار بود و جزء مهمات اين مملكت است كه بايد دانشگاهش اصلاح بشود، همين كه طرح اصلاح دانشگاه شد، سنگربندى شد در دانشگاه كه نگذارند اين كار بشود. حالا هم باز پشت همان سنگرها، نه آنجا در دانشگاه اما در خارج دنبال اين هستند كه نگذارند اين اصلاح فرهنگى بشود، انقلاب فرهنگى بشود. اينها مى‏خواهند كه فرهنگ، همان فرهنگ باشد كه از آن امثال اين اشخاصى كه وزير و وكيل سابق بودند از آن اينها در مى‏آيند و همين‏ها اين كشور ما را به باد فنا بدهند، چنانكه دادند. همان وكلائى كه در سابق بودند و همان وزرائى كه در سابق بودند و همان سردمدارهاى سابق، همان تحصيلكرده‏ها و روشنفكرهاى دانشگاه داخل و خارج بودند و همان مصيبت‏هايى كه به اين ملت وارد شد، به دست همين اشخاصى كه با اسم ملت و با اسم مجاهدت و با اسم فدائى و با اسم چه وارد شدند و نگذاشتند كه اين ملت به حال خودش باشد و هر چه شما داشتيد به جيب ديگران كردند و يك قدريش هم خوردند دار و دسته شاه مخلوع، همين جمعيت‏ها بودند كه الان بر خلاف اين نهضت دارند فعاليت مى‏كنند. هر روزى كه بخواهد اين نهضت، يك قدم بردارد، مجلس شورا مى خواهد مفتوح بشود، مى‏بينيم كه يك بساطى در امجديه پيش مى‏آيد، يك غائله درست مى‏شود و مع الاسف جوان‏هاى ما معطل نيستند كه اينها چه دارند مى‏كنند، اين اشخاص چه دارند مى‏كنند و بعضى از اشخاصى كه با من هم مربوط هستند اينها هم ملتفت نيستند كه مسائل عمقش چى هست خيال مى‏كنند كه مسأله چماقدار است و تظاهر كننده، مسأله اين است. نه، مسأله اين نيست، اين يك ظاهرى است براى آشوب درست كردن، مسأله عمق دارد، مسأله

صحيفه نور ج 12 صفحه 194

امريكاست، مسأله اين است كه بايد آمريكا بيايد اينجا و مقدرات كشور ما را به دست بگيرد، نه مسأله، مسأله اين است كه يكى مى‏خواهد تظاهر كند، يكى مى‏خواهد ضد تظاهر، اينها مسأله نيست، اينها غائله ايجاد كردن است براى اينكه نگذارند اين مملكت به حال خودش باشد و روى ميزانى كه دارد حركت مى‏كند، حركت بكند.

شما آقايان كارگر كه عضو مؤثر اين كشور هستيد، براى اينكه دست ديگران را از آن كوتاه بكنيد، ديديد كه در اين يك سال و چند ماه آمدند هى در بين شماها هى يا نطق كردند، يا وسوسه كردند، يا يك دسته‏اى را وادار كردند به اعتصاب و امثال ذلك به اسم اينكه ما طرفدار شما هستيم. اگر كارگر در يك كشورى كار نكند و اعتصاب كند، اين كشور به هلاكت مى‏رسد. اينها كه با اسم اينكه ما با شما موافقيم و مثلاً شما چه جور و آنها چه جور، نمى‏خواهند براى شما دلسوزى به حسب واقع داشته باشند، با اسم دلسوزى مى‏آيند و فلج مى‏كنند كارخانه‏هاى مملكت را و با اسم دلسوزى مى‏روند و فلج مى‏كنند كشاورزى را، همين‏ها هستند كه وقتى كشاورزها خرمن‏هايشان را جمع مى‏كنند، آتش مى‏زنند، الان هم باز دارند آتش مى‏زنند و اگر محافظت نشود، محافظت صحيح نشود، همه اش را آتش مى‏زنند. ما دشمن نهضت و انقلاب را از اين مى‏فهميم كه آنهائى كه با اين انقلاب راه دارند مى‏روند، با اين ملت راه دارند مى‏روند، با اين كشاورز و كارگر دارند راه مى‏روند و مى‏خواهند كشور را از قيد و بند خارجى‏ها آزاد كنند آزاد كردن هم به كار كردن است و كشاورزى كردن است و كار در كارخانه‏ها كردن است و كار در ساير جاها كردن. كشور ما اگر بخواهد آزاد باشد، اگر بخواهد مستقل باشد، وابسته به خارج نباشد، بايد خودش كار كند. آنهائى كه مى‏آيند در بين شماها و مانع از كارتان‏شوند، يا يك دسته‏اى درست مى‏كنند مانع از كارتان مى‏شود يا اينكه پول‏ها را از خارج به ايشان مى‏دهند كه بيايند بدهند به بعضى از اين كارگرهاى غافل تا اعتصاب بكنند، و آنها كه در كشاورزى مى‏روند ايجاد زحمت مى‏كنند، يا آنهائى كه مى‏افتند در كشور، سرتاته كشور و شلوغ مى‏كنند كشور را به اسم اينكه مثلاً اين آدم خانه دارد، اين آدم ملك دارد، بدون يك ميزان شرعى الهى مى‏ريزند و خانه‏اش را غارت مى كنند و خانه‏اش را از او مى‏گيرند، اينها ريشه همان رژيم سابق است و غافل هستيم از آن، آنها نمى‏توانند به اين زودى دست از ما بردارند، آنها منافعشان، منافع عظيمشان، چه منافع مادى‏شان و چه منافع اينكه كشور ما در يك حالى است و در يك جائى هست كه همه محتاج به آن هستند، كشور ما آن است كه پل پيروزى شد براى اشرار، براى اجانب، اينها به اين زودى دست از ما بر نمى‏دارند و ما نبايد غافل بشويم كه حالائى كه آزاد شديم خودمان هم كمك كنيم براى شلوغ كردن، براى اعتصاب كردن، براى مخالفت كردن‏ها ما بايد متوجه باشيم به اينكه يك مملكتى كه انقلاب در آن پيدا مى‏شود، دنبال انقلاب خيلى آشفتگى‏ها هست. شما آقايان متوجه هستيد كه لااقل در اين پنجاه سال و پنجاه و چند سال كه همه‏اش را من يادم است و كمى از شما هست كه تمامش را يادتان باشد و اين كارهاى اخير شاه مخلوع را هم شماها يادتان است كه با اسم تمدن بزرگ، با اسم اينكه من مى‏خواهم اين مملكت را در دو سال، سه سال ديگر، مثل ژاپن بلكه مثل امريكا كنم، با اين اسم، تمام حيثيت اين

صحيفه نور ج 12 صفحه 195

مملكت را از دست داد و تقديم آنهائى كه بايد بخورند كرد. البته آن كه مى‏خواهد خرابكارى كند، نمى‏آيد اعلام كند كه من خرابكارم، او مى‏آيد اعلام كند كه من دوست شما هستم، ما فدائى شما هستيم و اين آخوندها ارتجاعى هستند و اينها حرف‏هاى بيخودى مى‏زنند و اينها طرفدار مثلاً سرمايه‏دارى هستند. اگر يك كسى واقع مطلب را بيايد به ايشان بگويد كه كارش پيش نمى‏رود، اينها بايد بگويند كه آخوندها مرتجعند و آخوندها چه‏اند و مائيم كه براى شما مى‏خواهيم خدمت كنيم، همان حالى كه دارند مى‏گويند مائيم كه مى‏خواهيم كه خدمت كنيم، كردستان را درست مى‏كنند، يكوقت مى‏بينيد كه از همه اطراف اين گروه‏ها، همه اين گروه‏هائى كه اين مفسده‏ها و اين ميتينگ‏را درست مى‏كنند، جمع مى‏شوند در كردستان و آنجا فساد مى‏كنند. همچو كه كردستان يك قدرى رو به آرامش مى‏شود و مى‏بينند آنجا نمى‏توانند، از آنجا جمع مى‏شوند و مى‏روند به بلوچستان آنجا را خراب مى‏كنند. اگر بلوچستان هم درست بشود، مى‏آيند مركز، مركز، بهتر مركز فعاليت است براى اينكه يك جاى بزرگى است. در مركز مى‏آيند با اسم اسلام و با اسم قرآن و با اسم كذا و كذا غائله ايجاد مى‏كنند كه نگذارند اين مملكت يك آرامشى پيدا كند.

هدف اصلى حملات اجانب، اسلام و احكام آن است

اين يك سالى كه، يك سال و چند ماهى كه انقلاب اسلامى شما با دست تواناى شما مللت اسلام به پيش رفت و تمام چيزهائى كه مربوط به دستگاه دولتى و جريان امور مملكتى است درست كرديد از جمهورى اسلامى‏اش تا مجلس شورايش، چندين دفعه رفتيد به صندوق‏ها و رأى داديد و آزاد، آزاد رأى داديد، اين يك تيرى است در چشم اين اشخاصى كه اسلام راخواهند ببينند. اينها مى‏دانند كه اگر اين نهضت اسلامى نبود، نمى‏شد به اين زودى كارها انجام بگيرد، اين كارها را قدرت اسلام است كه پيش مى برد. شما مى‏بينيد كه بيشتر از بيست سال است كه در عراق كه نزديك ما هست، به اصطلاح خودشان انقلاب كردند و حالا امسال براى تقليد از ايران براى اينكه بگويند ما هم بله، آدمى هستيم، امسال شروع كردند به انتخابات و آن هم بلا اشكال بدانيد كه آن انتخابات بدتر از انتخابات زمان شاه است، نه اين است كه مردم مى‏روند آنجا رأى مى‏دهند. همانطورى كه زمان شاه مخلوع يك دسته‏اى را راه مى‏انداختند يك جائى و فشار مى‏آوردند يا با زور تطميع مى‏بردند پاى صندوق‏ها براى خودشان رأى درست مى‏كردند، آنها بدتر از اينها هستند. اينها مى‏بينند كه در ايران در ظرف يك سال و چند ماه تمام اصولى كه بايد در يك كشورى براى جريان امور باشد، تحقق پيدا كرد و خودشان بعد از بيست و چند سال نتوانستند يكى از اين كارها را بكنند هى با سر نيزه و با زحمت و با كتك زدن، با حبس و با كشتار. اينها نمى‏توانند ببينند اين انقلاب اسلامى شما را، و وقتى تحليل مى‏كنند كه خوب، چه شد، آدم اينجا با آدم جاهاى ديگر كه هر دو آدمند، همه جا هم يكى دعوى رهبرى مى‏كند و مى‏گويد من رهبر، همه جا يك حزبى پيدا مى‏شود و مى گويد كه من حزب، لكن ايران چه بود كه به اين سرعت، به اين سرعت معجزه آسا پيشبرد كرد؟ وقتى تحليل مى‏كنند همه چيزها رابينند كه مكتب بود كه اين كار را كرد، اين مكتب اسلام است

صحيفه نور ج 12 صفحه 196

كه اين كار را كرد. مردم براى خدا اين كار را كردند. وقتى خدا آمد در بين مردم، يعنى مردم شدند دست خدا، وقتى براى خدا كار كردند و مشت‏ها گره شد براى خدا و الان هم همين طور انشاء الله هست و تا آخر باشد. خوب، آنى كه بايد هدف قرار بدهند، بايد اسلام باشد، و آنهائى كه به اسلام نزديكند، آنهائى كه احكام اسلام را مى‏خواهند براى مردم بگويند، آنها را بايد هدف قرار بدهند تا كم كم اين محتوائى كه انقلاب دارد، از آن بگيرند، وقتى محتوا از آن گرفتند و يك ظاهرى بى محتوا شد، ضربه آخر را بزنند. ضربه آخر اينكه برگردانند مطلب را به همان مسائل اول با يك صورت ديگرى، البته با برگشت مثلاً شاه و اينها، نيست، اين مطرح نيست پيش آنها، مطرح اين است كه اسلام نباشد هر چه مى‏خواهد باشد، الان هم همين قشرهاى بعضى از اين روشنفكرها مى‏گويند اين مجلس ملى باشد، مجلس شوراى ملى، چون اسمش توى قانون، ملى بوده، از اسلام مى‏ترسند، مجلس اسلامى نباشد، شوراى اسلامى نباشد، اينها نه اينكه ملى‏اش را مى‏خواهند، اسلامى‏اش را مى‏خواهند نباشد، در صورتى كه در قانون همچو ماده‏اى ندارد كه مجلس شوراى ملى، همچو چيزى در قانون نيست. بله گفته‏اند از باب اينكه اسم بايد ببرند يك چيزى را، مجلس شوراى ملى گفته‏اند، اما نه اينكه قرار داده‏اند كه اسم اين مجلس شوراى ملى، در ضمن مثل اينكه بگويند مثلاً در مجلس شورا، بگويند كه در كاخ سنا چطور شده، اين معنايش اين نيست كه الان قانون اسلامى ما كاخ سنا خواسته درست كند، اين اسمى بوده آنوقت گفتند حالا بايد مجلس شوراى اسلامى باشد. اينها حتى از اسم اسلام هم مى‏ترسند، هى نق مى‏زنند كه نه، ملى، ملى اينها نه اين است كه من باب اتفاق اينجور شده است كه هر وقت شما خواستيد يك مطلبى را درست كنيد، يك اجتماعى درست كردند و به هم ريختند همه چيز را، اذهان را از يك جائى برده‏اند به يك جاى ديگرى، اينها مى‏خواهند اذهان ملت را از اين مسيرى كه خودش دارد برگردانند به يك مسير ديگرى، به يك راه ديگرى، هر جا، هر راهى مى‏خواهد باشد. يك غائله يك جائى درست مى‏كنند كه مردم متوجه بشوند ولو حالا يك ماه متوجه بشوند. يك غائله اى درست مى‏كنند كه ولو يك ماه مردم متوجه به آن غائله بشوند، لعل بشود در اين يك ماه، كارى كرد.

شناسائى دشمنان اسلام از طريق عملكرد آنان

بايد متوجه باشيد، بايد شما دشمنتان را بشناسيد، اگر نشناسيد، نمى‏توانيد دفعش بكنيد. دشمن شما، آنها هستند كه از روز اولى كه جمهورى اسلامى آمد توى كار، يا تحريم كردند رأى دادن را، يا رفتند صندوق‏ها را آتش زدند و بعضى از صندوق‏ها را كه توانستند، آتش زدند يا شكستند. آنهائى كه تحريم كردند جمهورى اسلامى را، حالا آمده‏اند جمهورى اسلامى شده اند، آنهائى كه آتش مى‏زدند صندوق‏هاى آراء مردم را، براى جمهورى اسلامى حالا آمده‏اند طرفدار شده اند. اين طرفدارى نيست، اين يك حقه بازى است به صورت طرفدارى. اگر بخواهند بگويند من به اسلام كار ندارم و من ضد اسلامم خوب، مى‏دانند كه مملكت ايران اسلام است و نمى‏گذارد كه اينها كارى بكنند، چاره

صحيفه نور ج 12 صفحه 197

ندارند جز اينكه بگويند كه ما هم اسلامى هستيم، لكن ما اعمالشان را بايد ببينيم چطورى است، غائله‏هائى كه بپا مى‏كنند، بايد ببينيم چه جورى است، از اول تا حالا غائله بپا كردند، اين گروه‏هاى مخالفى كه هر كدام يك اسمى براى خودشان درست كرده‏اند هى غائله بپا كردند كه نگذارند شما آن مسيرى را كه بايد برويد، آن صراط مستقيمى را كه بايد برويد، آن چيزى را كه خداى تبارك و تعالى پيش پاى شما گذاشته است بايد برويد نگذارند اين كار بشود. آنهائى كه وقتى محمدرضا در اينجا بود در دربارش خدمتگزار بودند، حالا ضد محمدرضا شده‏اند، اين ضديت نيست، اين ضديت براى اين است كه بازى بدهند من و شما را كه ما خيال كنيم اينها اسلامى هستند، و يا بيطرف بشويم نسبت به آنها يا طرفدار بشويم. توانستند كه جوان‏هاى پاك و صاف و صحيح ما را گول بزنند با تبليغاتى كه بلدند و خوب هم بلدند. بايد توجه داشته باشد اين ملت كه گول نخورد از اينهائى كه براى اسلام دارند سينه مى‏زنند، ببينند اعمالشان چيست، ببينند اينهائى كه مى‏گويند اسلام، آيا در عمل هم اينطورى هستند يا يك سنگر بندهائى هستند كه با اسم اسلامى مى‏خواهند از بين ببرند اسلام را و لعل دزدهاى سرگردنه هم اسم اسلام روى خودشان مى‏گذارند لكن دزدى مى‏كنند. بايد ما با اسم گول نخوريم بلكه ببينيم چه مى‏كنند، ببينيم سابقه اينها چى هست، ببينيم كتاب‏هايى كه اينها مى‏نويسند محتوايش چى هست، ببينيم تبليغاتى كه اينها مى‏كنند چه تبليغ مى‏كنند، به مجرد اينكه بگويند من مسلم هستم كه فايده ندارد با ادعا. الان همه مى‏گويند ما مسلميم، همه مى‏گويند ما انقلابى هستيم، كسى نيست كه بگويد من انقلابى نيستم، هر كس مى‏گويد من انقلاب را درست كردم. اين ملت بيچاره ما، اين ملت بزرگ ما، اين ملتى كه با دست خالى رفت توى ميدان‏ها و توى خيابان‏ها و مشتش را پر كرد و مخالفت كرد با رژيم سابق و با همه ابرقدرت‏ها و مطلب را به اينجا رساند، حالا من آمده‏ام مى‏نشينم مى‏گويم من رهبر شما. تو غلط مى‏كنى كه هستى، يا آن مى‏گويد كه نه، ما اين كار را كرديم، آخر كجا اين كار را كرديد؟ اگر يك دزدى را يك جايى كشتند و از طايفه شما بود، آنوقت شما مى‏شويد انقلابى؟! بايد ببينيم چكاره‏اند اين جمعيت‏هايى كه افتاده‏اند توى اين مملكت و دارند خرابكارى مى‏كنند و مع الاسف بعضى از اشخاص هم كه متوجه اين مسائل نيستند، يكوقت آدم مى‏بيند كه طرفدارى از اينها كردند يا يك چيزى گفتند كه آنها از آن طرفدارى استفاده كردند. اينها گول مى‏زنند، همه را گول مى‏زنند. اينها مى‏خواستند من را گول بزنند، من نجف بودم، اينها آمده بودند كه من را گول بزنند، بيست و چند روز بعضى‏ها مى‏گفتند بيست و چهار روز من حالا عددش را نمى‏دانم بعضى از اين آقايانى كه ادعاى اسلامى مى‏كنند، آمدند در نجف، يكى‏شان بيست و چند روز آمد در يك جايى، من فرصت دادم به او حرف‏هايش را بزند، او به خيال خودش كه حالا من را مى‏خواهد اغفال كند، مع الاسف از ايران هم بعضى از آقايان كه تحت تأثير آنها واقع شده بودند خداوند رحمتشان كند آنها هم اغفال كرده بودند آنها را آنها هم به من كاغذ سفارش نوشته بودند. بعضى از آقايان محترم، بعضى از علماء، آنها هم به من كاغذ نوشته بودند كه اينها انهم فتيه قضيه اصحاب كهف، من گوش كردم به حرف‏هاى اينها كه

صحيفه نور ج 12 صفحه 198

ببينم اينها چه مى‏گويند، تمام حرف‏هاشان هم از قرآن بود و از نهج البلاغه، تمام حرف‏ها. من ياد يك قصه‏اى افتادم كه در همدان اتفاق افتاده بود، ظاهراً زمان مرحوم آسيد عبد المجيد همدانى، يك يهودى آمده بود مسلمان شده بود خدمت ايشان، ايشان ديده بود كه بعد از چند وقت اين يهودى خيلى مسلمان است و اينقدر اظهار اسلام مى‏كند كه ايشان ترديد واقع شده بود برايش كه اين شايد قضيه‏اى باشد، يك وقت خواسته بودش، گفته بود كه تو مرا مى‏شناسى؟ گفته بود كه بلى، شما از علماء اسلام هستيد و چطور. مى‏دانيد پدرهاى من چه كسانى‏اند؟ بلى، پيغمبر از اجداد شماست فلان. خودت را مى‏شناسى؟ بلى، من پدرانم يهودى بودند و حالا خودم مسلمان شدم. گفته بود سر اين را به من بگو كه چرا تو مسلمانتر از من شدى؟ مردك فهميده بود كه اين آن چيزى را كه مى‏خواهد بازى كند فهميده است، فرار كرده بود. اين كه آمد بيست و چند روز آنجا و تمامش از نهج البلاغه و تمامش از قرآن صحبت مى‏كرد، من در ذهنم آمد كه نه، اين آقا هم همان است و الا خوب، تو اعتقاد به خدا و اعتقاد به چيز دارى، چرا مى‏آيى پيش من؟ من كه نه خدا هستم، نه پيغمبر، نه امام، من يك طلبه‏ام در نجف. اين آمده بود كه من را بازى بدهد من همراهى كنم با ايشان. من هيچ راجع به اينها حرف نزدم، همه‏اش را گوش كردم، فقط يك كلمه را كه گفت ما نمى‏خواهيم قيام مسلحانه بكنيم، گفتم نه، شما نمى‏توانيد قيام مسلحانه بكنيد، بيخود خودتان را به باد ندهيد. اينها با خود قرآن، با خود نهج البلاغه مى‏خواهند مارا از بين ببرند و قرآن نهج البلاغه را از بين ببرند، همان قضيه زمان حضرت امير و قرآن را سرنيزه كردند كه اين قرآن حكم ما باشد. حضرت امير مظلوم بود واقعاً، هر چه به اين بدبخت‏ها گفت اينها حيله دارند مى‏كنند، بگذاريد، گذشت مطلب. الان آن مركز راگيرند، جمع شدند دورش شمشير كشيدند، گفتند مى‏كشيمت اگر چنانچه نگويى برگردند - قرآن اينطور نوشته - مجبور شد حضرت امير كه امر كند كه لشكرى كه الان فتح مى‏كردند، يك ساعت ديگر اگر مانده بود فتح مى‏كردند برگردند، برگشتند و شكست همان شد كه خوردند و بعد از اينكه اين مسائل واقع شد، باز همين عده‏اى كه آنجا شمشير كشيده بودند، باز شمشير كشيدند بر ضد حضرت امير. بايد ما ببينيم كه عمل اينها چى هست آنها در پيشانى‏شان هم آثار سجده بود، ابن ملجم در پيشانى‏اش آثار سجده بود ببينيم چه كرد، با اين آثار سجده چه آمده بكند.

با اسم اسلام مى‏خواهند اسلام را از بين ببرند

اسلام هميشه گرفتار يك همچو مردمى بوده است كه با اسم اسلام، مى‏خواستند اسلام را بكوبند، مگر محمدرضا قرآن طبع نمى‏كرد؟ مگر سالى يك دفعه نمى‏رفت به مشهد؟ مگر دائماً صحبت از عدالت اسلامى و عدالت چه نمى‏كرد؟ مگر نمى‏گفت حضرت عباس مرا در يك قضيه‏اى نجات داد؟ مى‏گفت اينها را، اينها يكى از قدرت‏هاى، واقعاً قدرت است، قدرت بزرگى كه دارند اين است كه همچو با جدى بدون اينكه هيچ پرده حيائى در كار باشد، جداً مى‏گويند كه اين كار را خدا كرده است ما هم اين كار را، دنبال خدا هستيم، ما هم دنبال چه هستيم كه شايد شماها هم اگر يكوقتى ببينيد،

صحيفه نور ج 12 صفحه 199

باورتان بيايد. خيلى‏ها باورشان آمده بود. خوب، يك شاهى است كه دارد مى‏گويد قرآن و دارد مى‏گويد اسلام و دارد مى‏گويد چه، خوب، چكارش داريد؟ ما مدتى بايد زحمت اين را بكشيم كه آن چهره دوم اين را به مردم بفهمانيم، اين يك چهره است، يك چهره با اسم قرآن و اسم خدا و اسم نهج البلاغه و اسم اينها مى‏آيد توى ميدان، خطرناك است، ما اگر بتوانيم آن چهره دوم اين جمعيت‏ها را، اين چهره دوم امثال محمدرضا را به مردم معرفى كنيم، آنوقت ما پيروز مى‏شويم و اين در قضيه محمدرضا شد، چهره دومش را به قاعده نشان داد.

ما در هر قصه‏اى كه واقع مى‏شويم مى‏بينيم كه روحانيت، هدف است، محمدرضا هم در نطق‏هايى كه كرده بود و مى‏كرد، اينها را ارتجاع، اينها عمال ارتجاعند حتى اينها مى‏گفتند اينها عمال انگليس‏ها هستند اين را من خودم با گوشم، در يك اتومبيلى كه در تهران يكوقت نشسته بودم ديدم كه آن يكى به آن مى‏گويد ما سه نفر بوديم كه معمم بوديم من مدت هاست اين هيكل‏ها را نديدم، اينها را انگليس‏ها درست كردند در نجف و قم براى اينكه ملت ما را چه بكنند، ما در آن دوره عمال انگليس بوديم و ارتجاع، الان هم ما ارتجاعى هستيم، الان هم روحانيون ما ارتجاعى اند، روشنفكرها آنها هستند، در تمام مدتى كه رضاخان آمد و كودتا را بپا كرد، تا آخر كه ايستاد مقابلشان و مشتش را گره كرد، همين، همين مرتجعين بودند، همين آخوندهاى مرتجع ما، همين‏ها قيام كردند بر ضد او، همين‏ها روشنگرى كردند به مردم و مردم را خواستند بفهمانند. اينها از اين جمعيت لطمه خوردند و مى‏خواهند مردم را از اينها جدا بكنند، دانشگاهى را بيشتر جدا كرده بود و حالا مى‏خواهند همه مردم را از اين جمعيت جدا بكنند كه هر كارى كه مى‏خواهند بكنند، يك كسى نباشد كه بگويد چرا، كه يك جمعيتى دنبالش چرا بگويد.

هشدار به رسوخ مفسدين در جمع مصلحين و لزوم هوشيارى ملت

من يك مطلبى را بايد بگويم به همه ملت ايران و به همه روحانيين ايران، من خوف اين را دارم كه بعضى از اين معممينى كه در بين روحانيون، خودشان را جا زده‏اند و خرابكارى دارند مى‏كنند در بعضى از جاهايى كه اينها يك چيزى دستشان آمده است، من خوف اين را دارم كه اينها چهره اسلام را برگردانند از آنى كه هست. من به روحانيين ايران مى گويم به اينكه اين اشخاصى كه خودشان را جا زدند يا رفتند در كميته، يا رفتند در كجا، اين اشخاص را شما به مردم معرفى كنيد كه اينها ربطى به ما ندارند، يكوقت ما مى‏فهميم كه سرتاته ايران كميته امام درست شده است، اين امام كيست كه كميته درست شده است؟ چه اطلاعى از اين دارد؟ ما بى اطلاع بوديم، هر كس خودش خواسته يك كارى بكند با اسم فلان. چند روز پيش از اين در حضرت عبدالعظيم غير آن كارى كه آقاى خلخالى كرد، آن مطلب صحيحى بود يك شيخ ديگرى كيست من نمى‏شناسمش، به اسم نماينده فلان، نماينده امام به قول خودش رفته يك مقبره هايى را خراب كرده و مقبره‏هايى كه مال اشخاص بوده، ملك شخصى‏شان بوده، مقبره‏اى كه موقوفه بوده، خانه‏اى كه مرقوفه بوده خراب كرده، اينها يك اشخاصى

صحيفه نور ج 12 صفحه 200

هستند كه يا نمى‏فهمند دارند چه مى‏كنند و اگر خداى نخواسته بفهمند، اشخاصى هستند كه مى‏خواهند نهضت را به تباهى بكشند. من به سرتاسر كشور ايران، به سرتاسر روحانيون ايران، اين خطر را كه براى اسلام پيش آمده و براى روحانيت پيش آمده مى‏گويم به شما و حجت را بر همه تمام مى‏كنم. اين آخوندهايى كه خودشان را جا زدند و مى‏روند و مردم را آزار مى‏دهند و اذيت مى‏كنند، بدون يك مجوز شرعى الهى، اينها را از خودشان برانند، اينها نماينده من نيستند، اينها با اسم نماينده فلان مى‏خواهند كه حالا شلوغ بكنند تا اينكه ملت بگويند خوب، اين هم اين، به اصطلاح اين اشخاص و باز بايد بگويم كه اين پاسدارهايى كه انصافاً در اين كشور خدمت كردند و دارند خدمت مى‏كنند و وجودشان مغتنم است براى اين ملت، زحماتشان پيش خدا مغتنم است، گاهى وقت‏ها در بينشان يك كسى جا مى‏زند و آبروى اينها را از بين مى‏برد. يك كسى مى‏آيد به اسم اينكه من پاسبان هستم، يا اينكه خير، يك مقدس مابى هم مى‏كند، او را به عنوان پاسبان مى‏شناسند، مى‏آيد بعد مى‏رود، يك دفعه ما ديديم كه خانه كى را غارت كردند، پاسبان‏ها كردند، بابا اين پاسبان نيست، پاسبان اسلامى است، آدم مسلمان كه نمى‏رود خانه مردم را غارت كند، آدم مسلمان كه نمى‏رود ملك ديگرى را مصادره كند، اينها يك دسته ديگرى هستند كه آمده‏اند اين كارها را دارند مى‏كنند بايد ما بفهميم كه ما اين كارى را كه تا اينجا آورديم چطور به آخر برسانيم، به هرج و مرج نكشد. البته كه دولت اسلامى اين زمينخوارهاى بى‏انصاف را و اين مفتخورهاى بزرگ را، سرجايش خواهد نشاند و محاسبه از آنها بايد بكنند، حسابشان را مى‏كشد، اما اين معنايش اين نيست كه پاسبان‏ها بريزند هر كارى دلشان مى‏خواهد بكنند، يك جا بحق باشد، ده جا هم بيحق، صداى مردم را در آورند. اينها متوجه نيستند كه يك اشخاصى توى اينها آمده‏اند و خودش را جا زده، مثل اينكه توى روحانيون آمده و خودش را جا زده، توى اينها هم آمده و خودش را جا زده و دارد خرابكارى مى‏كند تا به اسم اسلام خرابكارى بكند و اسلام را بكوبد.

بايد توجه داشته باشيد، بايد متوجه باشيد كه آنهايى كه خرابكارى مى‏كنند و آنهايى كه به جان مردم مى‏افتند و اين كارهايى كه مى‏گويند دارند مى‏كنند، خوب، يك دسته‏اى جهاد سازندگى است، بسيار خوب، بسيار خوب است و از اول هم همين معنا بود و خيلى هم زحمت مى‏كشند و خيلى هم ارج مى‏برند اما در بين همين جهاد سازندگى يك افرادى پيدا مى‏شوند كه برخلاف موازين قانون اسلامى، بر خلاف مقررات دولتى و اسلامى، يك كارهايى انجام مى‏دهند كه جهاد سازندگى را مردم صدايشان بلند شود كه اين جهاد سازندگى دارد پدر ما را در مى‏آورد، همين امروز هم يكى از علماى مشهد به من اين را مى گفت. بشناسيد صالح و فاسد را، بشناسيد مفسد و مصلح را، بشناسيد، توجه داشته باشيد كى دارد خلاف مى‏كند به اسم اسلام، كى دارد خرابكارى مى‏كند به اسم اسلام، اگر عمامه سرش است بزنيدش كنار، خود معممين بزنندش كنار، اگر توى پاسدارهاست، پاسدارهاى مسلم، اسلامى كه همه زحمت را به عهده دارند بزنندشان كنار، كنار، ژاندارمرى است اگر در ارتش است ارتشى‏ها بزنندشان آنها بزنند، توى بازار است بازارى‏ها بزنندشان كنار، توى كارخانه‏هاست آنها بزنند كنار.

صحيفه نور ج 12 صفحه 201

اينها در هر جايى مى‏خواهند يك نفوذى بكنند و يك فسادى بكنند به اسم اسلام و اين خطر است براى نهضت شما، با اسم اسلام مى‏خواهند اين اسلام را در بين مردم خود مملكت مشوه نمايش بدهند، بد صورتش را نمايش بدهند و اين يك جرم بزرگى است كه آنها مرتكب مى‏شوند و ما هم اگر ساكت باشيم جرم است براى ما، بايد بگوئيم، بايد شماها هم عمل كنيد، كسانى كه با اسم اسلام مى‏آيند و مى‏خواهند خرابكارى بكنند و مثلاً يك كارهاى زشتى بكنند و خلاف اسلام بكنند، بدانيد اينها اسلامى نيستند اينها ضد اسلام هستند، ضد انقلاب هستند، نفوذ كرده‏اند در بين جمعيت همه جا هست، ملت ما بايد هوشيار باشد، الان هوشيارى بيشتر لازم است از اول، اول آن كسى كه مخالف با اسلام بود مى‏شناختندش مردم، سازمان امنيت را همه مردم مى‏گفتند اينها برخلاف ملت و اسلام هستند، مى‏شناختند اين را، اين سردمدارها هم مردم شناختندشان، چون مى‏شناختندشان با آنها مبارزه مى‏كردند. مبارزه با آنها آسان بود، منافق‏ها هستند كه بدتر از كفارند. آنى كه مسلمان مى‏گويد هستم و به ضد اسلام عمل مى‏كند و مى‏خواهد به ضد اسلام عمل بكند، آن است كه در قرآن بيشتر از آنها تكذيب شده تا ديگران. ما سوره منافقين داريم اما سوره كفار نداريم، سوره منافقين داريم كه براى منافقين، از اول شروع مى‏كند اوصافشان را مى‏گويد. اسلام هميشه گرفتار يك همچو جمعيت‏هائى بوده است، در صدر اسلام زياد. در زمان حكومت اميرالمومنين (ع) زياد اينها بودند، در زمان خود پيغمبر اكرم (ص) زياد بودند و همين طور در طول تاريخ، اسلام گرفتار يك همچون مسائل بوده است و گرفتار اينكه اشخاص هم از خود مسلمان ها، مردم خوب، مردم اسلامى گول مى‏خوردند از اينها، از اين اشخاصى كه با صورت اسلامى مى‏آمدند و چى مى‏كردند، گول مى‏خوردند. يكى از اين ثروتمندهايى كه در يك زمانى آمد نجف پيش من، من كه راجع به قضيه ايران صحبت مى‏كردم، مى‏گفت مى‏ترسيم بدتر بشود. نه آقا، شما نمى‏ترسيد بدتر بشود، شما از خوبش مى‏ترسيد. آنوقتى كه رضاخان عمامه‏هاى معممين را برمى داشت بعد هم يك حوزه امتحانيه گذاشته بود به اصطلاح خودش، يكى از علماى قم خداوند رحمتش كند به من فرمود كه خوب، مى‏خواهند بدها را از خوب‏ها جدا كنند چه اشكال دارد، من به ايشان عرض كردم كه اينها با خوب‏هايش بد هستند، نمى‏خواهند بدها را بشناسند، مى‏خواهند خوب‏ها را بشناسند، كمر خوب‏ها را بشكند. حيله هميشه بوده است از اول اسلام تا حالا، از اولى كه بشر بوده تا حالا، يك اشخاص حيله باز، چهره‏هاى مختلف بوده است در اين ممالك اسلامى. چهره، چهره اسلامى بسيار خوب و نماز هم مى‏آيند مى‏خوانند و روزه مى‏گيرند و در ظاهر، ولى چهره، چهره اسلامى است باطنش ضد اسلام، شناخت اينها مشكل است، شناختن اينها مشكل است و لهذا جوان‏هاى ما از اينها گول مى‏خورند.

شما كارگرها كه خداوند انشاءالله شما را حفظ كند براى مملكت ما و شما ارتشى‏ها كه خداوند شما را هم حفظ كند براى ما، توجه داشته باشيد كه امروز اسلام يك امانتى است دست من و شما، در زمان محمدرضا ما معذور بوديم اكثرمان، مى‏گفتند سرنيزه است ما چه بكنيم، با زور نمى‏توانيم، خوب، سر نيزه است ما چه بكنيم. خيلى‏ها همين عذرها را مى‏آرودند و داشتند واقعاً بعضى‏شان و اما امروز

صحيفه نور ج 12 صفحه 202

سرنيزه در كار نيست، امروز اسلام به دست ما سپرده شده است و از ما امانتداريش را مى‏خواهند. اگر ما امروز به اين گروه‏هايى كه مخالف با اسلام هستند و با اسم اسلام پيش ما نفوذ دارند مى‏كنند، اگر امروز گول بخوريم از اينها، يا خداى نخواسته دنبال اينها برويم، اين امانتى كه دست ما بوده است به آن خيانت كرده‏ايم. به اين امانت ما نبايد خيانت بكنيم، ما بايد امانتدار باشيم و اسلام را حفظ بكنيم و خداوند شماها را حفظ كند و موفق. و شما اسلامى هستيد و با همين خط اسلام پيش برويد و اين نهضت را به پيش ببريد.

والسلام عليكم و رحمة الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها