0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:34 AM

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 168

تاريخ: 20/3/59

بيانات امام خمينى در جمع مديران صندوق‏هاى قرض الحسنه سراسر كشور

شريف ترين روز، از ازل تا ابد، بعثت پيامبر گرامى اسلام است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين عيد سعيد بزرگ را به همه ملت ايران و تمام مسلمين و شما آقايان حاضر تبريك عرض مى‏كنم.

زمان‏ها خودشان هيچ مزيتى ندارند بعضى بر بعضى، زمان يك موجود سارى متحرك است، متعين و هيچ فرق ما بين قطعه‏اى با قطعه‏اى ديگر نيست. شرافت زمان‏ها يا نحوست زمان‏ها به واسطه قضايائى است كه در آنها واقع مى‏شود. اگر چنانچه شرافت زمان به واسطه حادثه‏اى است كه در آن زمان واقع مى‏شود، بايد عرض كنم كه روز بعثت رسول اكرم در سرتاسر دهر من الازل الى الابد روزى شريفتر از آن نيست براى اينكه حادثه‏اى بزرگتر از اين حادثه اتفاق نيفتاده. حوادث بسيار بزرگ در دنيا اتفاق افتاده است، بعثت انبياء بزرگ، انبياء اولوالعزم و بسيارى از حوادث بسيار بزرگ، لكن حادثه‏اى بزرگتر از بعثت رسول اكرم نشده است و تصور هم ندارد كه بشود زيرا كه بزرگتر از رسول اكرم در عالم وجود نيست غير از ذات مقدس حق تعالى و حادثه‏اى بزرگتر از بعثت او هم نيست. بعثتى كه بعثت رسول ختمى است و بزرگترين شخصيت‏هاى عالم امكان و بزرگترين قوانين الهى، و اين حادثه در يك همچو روزى اتفاق افتاده است و اين روز را بزرگ كرده است و شريف، و همچو روزى ما ديگر در ازل و ابد نداريم و نخواهيم داشت، لهذا تبريك اين روز را بر همه مسلمين و بر همه مستضعفين جهان عرض مى‏كنم.

فقط انسان نامتناهى در كمال و بينش و صفات، قادر به برداشت صحيح از اسلام است

از اسلام و بعثت رسول اكرم برداشت‏هاى مختلفى است به حسب آن چيزهائى كه در برداشت كننده موجود است. انسان‏ها مختلفند در ديد خودشان و به واسطه اختلاف در ديد، اختلاف در برداشت‏ها هم مى‏شود. برداشت از رسول اكرم به حسب ديده‏هاى مختلفى كه در جهان بوده و هست و خواهد بود مختلف است و برداشت از انسان هم به حسب اختلاف نظرها و اختلاف ديدها مختلف است و برداشت از قرآن هم به حسب همين اختلاف مختلف است و برداشت از احكام اسلام هم و اسلام هم مختلف. هر ديدى محدود به حدود آن كسى است كه آن ديد را دارد. انسان يك موجودى است محدود

صحيفه نور ج 12 صفحه 169

لكن قابل حركت الى غير متناهى و ديد انسان موجود محدود است مگر آنكه ديد انسان غير متناهى باشد. انسان غير متناهى در كمال، غير متناهى در جلال و جمال، ديد غير متناهى دارد و او مى‏تواند از اسلام و از انسان و از بعثت و از رسول اكرم و از عالم، برداشت صحيح بكند. از انسان بزرگ كه گذشت، از انسان كامل كه گذشت، تمام ديدهايى كه در بشر هست، در انسان‏ها هست، همه محدود است و برداشت صحيح نه از اسلام و نه از قرآن و نه از بعثت و نه از رسول اكرم و نه از انسان به طورى كه هست مى‏توانند برداشت كنند. محدود نمى‏تواند غير محدود را در حيطه بياورد مگر خودش هم غير محدود بشود. انسان كامل غير محدود، انسان كاملى كه در همه صفات غير محدود است و ظل ذات اقدس الهى است، اين مى‏تواند از اسلام آنطور كه هست برداشت كند و از انسان آنطور كه هست و از بعثت آنطور كه هست و از قرآن آنطور كه هست و از عالم آنطور كه هست. ديگران به حسب مراتب وجودشان، به حسب مراتب كمالشان برداشت‏هايى دارند لكن محدود است، بايد خودشان سير بكنند و مراتب كمال را يكى پس از ديگرى به آن برسند و به اندازه كمالى كه پيدا مى‏كنند از اين حقايق و منجمله از بعثت برداشت به حسب آن مقدار از كمال كه دارند بكنند. رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم انسان كاملى است كه در راس مخروطه اين عالم واقع است. ذات مقدس حق تعالى كه غيب است و در عين حال ظاهر است، مستجمع همه كمال به طور غير متناهى است، در رسول اكرم متجلى است به تمام اسماء و صفات و در قرآن متجلى است به تمام اسماء و صفات. و روز بعثت روزى است كه خداى تبارك و تعالى موجود كاملى كه از او كاملتر نيست و نمى‏شود باشد مأمور كرد كه تكميل كند موجودات را، انسان‏ها را كه ابتدائاً يك موجود ضعيف ناقص هست لكن قابل اينست كه ترقى كند، انسان را مترقى كند. ابعاد انسان ابعاد همه عالم است و اسلام براى تربيت انسان در همه ابعاد است برداشت‏هاى مختلفى كه از اسلام شده است به حسب نظرهاى مختلفى كه صاحب نظرها داشتند و بينشى كه داشتند بسيار اختلاف هست و هيچ كدامش نرسيده است به حدى كه اسلام را بشناسد يا انسان را بشناسد يا رسول اكرم را بشناسد يا عالم را بشناسد همه‏شان در يك سطح محدود هستند، چه بسا اشخاصى كه خيال مى‏كنند كه پيغمبر اكرم كه آمده است يا ساير انبيائى كه خداى تبارك و تعالى فرستاده است، براى اين است كه مردم را از اين ظلم‏ها و بى‏عدالتى‏ها و امثال اين نجات بدهد و مأموريت همين است كه عدالت ايجاد كند در اجتماع و در افراد و مأموريت به همين قدر بيشتر نيست. چه بسا اشخاصى كه اقتصاد را در يك مطلب با اهميتى تلقى مى‏كنند و ماموريت انبيا را محدود به اين بكنند كه اينها آمده‏اند مردم را به يك شكم سير و يك زندگى رفاه برسانند و همين است ماموريت انبيا. و چه بسا اشخاصى كه به حسب ديد عرفانى كه دارند بعثت انبيا را محدود مى‏كنند به اينكه براى بسط معارف الهى است و غير از اين بعثت چيزى نيست. و همين طور فلاسفه يك طور فكر مى‏كنند، فقهاى اسلام، ملت‏ها يك طور فكر مى‏كنند، روشنفكرها يك طور فكر مى‏كنند و مومنين هم هر كدام به يك نحو فكرى دارند و همه قاصرند از رسيدن به آنچه كه هست. اين روايتى كه وارد شده است من عرف نفسه فقد عرف ربه اين به ما مى‏فهماند كه انسان آنطور موجودى است كه اگر چنانچه شناخته بشود،

صحيفه نور ج 12 صفحه 170

شناسائى خدا با اوست. به هيچ موجودى اين مطلب صادق نيست. رب انسان را كسى نمى‏تواند بشناسد الا اينكه خودش را بشناسد و خودشناسى كه دنبالش خداشناسى است حاصل نمى‏شود مگر براى اولياء خدا. و گمان نبايد بشود كه اسلام آمده است براى اينكه اين دنيا را اداره بكند يا آمده است فقط براى اينكه مردم را متوجه به آخرت بكند يا آمده است كه مردم را آشناى به معارف الهيه بكند. محدود كردن هر چه باشد خلاف واقعيت است. انسان غير محدود است و مربى انسان غير محدود است و نسخه تربيت انسان كه قرآن است غير محدود است، نه محدود به عالم طبيعت و ماده است، نه محدود به عالم غيب است، نه محدود به عالم تجرد است، همه چيز است.

نوع انسان در خسارت است مگر آنان كه در حصار ايمان و تربيت انبيا وارد مى‏شوند

مى‏گويند اول سوره‏اى هم كه به پيغمبر وارد شده است اقرا باسم ربك است نگفته است اقرا باسم الله، نگفته است اقرا باسم الناس، فرموده است اقرا باسم ربك، يعنى رب رسول، يعنى آن كه تربيت كرده است رسول اكرم را، يعنى خداى تبارك و تعالى به تمام اسماء و صفات، با تمام اسماء و صفات. اينكه رب رسول اكرم است، انسان كامل است، ذات مقدس حق تعالى با تمام اسماء و صفات است و اسماء و صفات حق تعالى احاطه بر تمام موجودات دارد و با يك تعبير ديگر همه موجودات ظهور اسماء و صفات الهى هستند. و خداى تبارك و تعالى كه امر مى‏فرمايند كه اقرا باسم ربك يعنى به اين اسمى كه تمام اسماء و صفات در آن است و مربى به تمام معناى تربيت در عالم طبيعت، تربيت در عالم ماوراى طبيعت، تربيت‏هاى مناسب با عالم مجردات، با عالم جبروت، با تمام عوالم، اين رب رسول است و پيغمبر هم مأمور است كه قرائت بكند و اول چيزى كه به او حسب اين روايت امر شده است، امر به قرائت است و تعليم و تربيت. كانه مى‏خواهد بفرمايد كه آن ربى كه رب تو است و احاطه به همه موجودات دارد، تو بايد قرائت كنى و تربيت كنى مردم را به آن راه، همان راه رب رسول، آن هم رب رسول خاتم. پيغمبر مأمورند كه مردم را دعوت كنند به رب رسول، به رب رسول اكرم و رب رسول خاتم. و قرآن براى همين آمده است و اسلام براى همين آمده است كه تربيت كند انسان‏ها را كه اگر تربيت برايشان نباشد، از همه حيوانات درنده‏تر و موذى‏تر است. انسان يك چنين موجودى است كه اگر در تحت تربيت واقع نشود، هيچ حيوانى در عالم، هيچ موجودى در عالم به خطرناكى اين موجود نيست و به موذيگرى اين موجود نيست. همه انبيا كه آمدند، براى تربيت اين موجودند كه اگر سر خود باشد عالم را به هم مى‏زند و مع الاسف انبيا هم موفق نشدند به اينكه مأموريت خودشان را تحقق بدهند.

والعصر ان الانسان لفى خسر عصر هم محتمل است كه در اين زمان حضرت مهدى سلام الله عليه باشد يا انسان كامل باشد كه مصداق بزرگش رسول اكرم و ائمه هدى و در عصر ما حضرت مهدى سلام الله عليه است. قسم به عصاره موجودات عصر، فشرده موجودات، اينكه فشرده همه عوالم است، يك نسخه‏اى است، نسخه تمام عالم. همه عالم در اين موجود، در اين انسان كامل عصاره است و خدا

صحيفه نور ج 12 صفحه 171

به اين عصاره قسم مى‏خورد و مى‏فرمايد كه ان الانسان لفى خسر انسان در خسارت است، انسان شقى است الا الذين امنوا يعنى الا آن اشخاصى كه تحت تربيت واقع شده اند. نه اسلموا، آمنوا. غير مومن‏ها، غير اشخاصى كه در تحت تربيت انبيا عظام واقع شدند و در اين زمان در تحت تربيت رسول اكرم واقع شده‏اند، همه‏شان خسارت دارند، در زيان و خسر هستند، مستثنى فقط مومنينند كه مومنين البته داراى اين صفات هم هستند و عملوا و تواصوا بالحق وتواصوا بالصبر اين استثناست، ما بقى همه ما ديگر در خسران هستيم و اسلام آمده است كه اين همه خسارتمندها را، همه اين ناقص‏ها را بياورد در اين جمعيت مومنين. اسلام نيامده است كه جنگ بكند، اسلام نيامده است كه كشورگيرى بكند، نيامده است كه فتح بكند، اسلام و ساير اديان حقه آمده‏اند كه مردم را از اين خسران بيرون كنند و وارد كنند در اين حصار ايمان و مع الاسف موفق نشدند، كوشش خودشان را كردند و موفق نشدند الا مقدارى. اين مقدار از كمال هم كه در انسان‏ها در عالم هست به تبع انبياست، اگر انبيا نيامده بودند، شايد همه مردم، الا نادرى، همه‏شان مثل حيوانات جنگل و بدتر از او به جان هم مى‏افتادند. حالا هم مى‏بينيد كه آنهايى كه به اين حصار ايمان نزديكترند از اين جنايات دورترند. حالا هم كه شما در دادگسترى‏هاى عالم و در محكمه‏هاى قضائى همه جا مراجعه كنيد، مومن‏ها پرونده‏اى اينجا ندارند پرونده مال آنهائى است كه ايمان ندارند، پرونده‏هاى قتل و پرونده‏هاى در مى‏زدى و فحشا و امثال ذالك مال آنهائى است كه ايمان به اسلام يا ايمان به خدا ندارند. اين مقدار هم توفيق زيادى است كه گروه‏هاى زيادى از انسان را تربيت كردند ولو همين مقدار از تربيت و اگر اين تربيت نبود، همه كارتر بودند و همه هيتلر بودند. تربيت‏هاى انبياست كه نجات داده اين مردم را از حد حيوانيت و آن جنونى كه انسان دارد در قدرت طلبى و شهوترانى باز يك مقدار زيادى توفيق حاصل شده لكن باز توفيقى كه آنها مى‏خواستند نشده است، اين كه انبيا مى‏خواستند باز نشده، پيغمبر غصه مى‏خورد براى اينكه دعوت مى‏كند و اجابت كم مى‏شود.

فلعلك باخع نفسك و يكى از غصه‏هاى انبيا هم همين است كه تعليماتشان را نتوانستند به ثمر برسانند به آن طورى كه تعليم اقتضا مى‏كند. پيغمبر مى‏خواست همه مردم را على ابن ابيطالب كند ولى نمى‏شد و اگر بعثت هيچ ثمره‏اى نداشت الا وجود على ابن ابيطالب و وجود امام زمان سلام الله عليه اين هم توفيق بسيار بزرگى بود. اگر خداى تبارك و تعالى پيغمبر را بعث مى‏كرد براى ساختن يك چنين انسان‏هاى كامل، سزاوار بود لكن آنها مى‏خواستند كه همه آنطورى بشوند آن توفيق حاصل نشد. اسلام يك قوانينى است كه انسان مى‏خواهد درست كند، قرآن هم كتاب انسان سازى است مى‏خواهد انسان درست كند، پيغمبر هم از اول كه مبعوث شد تا آخر وقتى كه از دنيا تشريف بردند در صدد اين بود كه آدم درست كند، در فكر اين بود. تمام جنگ‏هائى كه در اسلام واقع شده براى اين بوده است كه اين جنگلى‏ها و وحشى‏ها را وارد كنند در حصار ايمان، قدرت طلبى توى كار نبود و لهذا در سيره نبى اكرم و ساير انبيا و اولياء بزرگ، حضرت امير سلام الله عليه، اولياى بزرگ در سيره آنها مى‏بينيم كه اصل قضيه قدرت طلبى در كار نبوده و اگر براى اداى وظيفه نبود و براى ساختن اين

صحيفه نور ج 12 صفحه 172

انسان‏ها نبود، حتى اين خلافت ظاهرى را هم قبول نمى‏كردند، مى‏رفتند، اما تكليف بود، تكليف خداست بايد قبول كند تا بتواند آن مقدارى كه مى‏تواند انسان درست كند، مع‏الاسف نتوانست معاويه را آدم كند چنانكه پيغمبر نتوانست ابوجهل و ابولهب و اين صنف جمعيت را آدم كند، اميرالمومنين هم نتوانست معاويه و اتباع معاويه را آدم كند اما آمدند براى اين كار، گمان نشود كه اسلام شمشير كشيده است براى اين كه قدرت پيدا كند مثل ساير حكومت‏ها، حكومت اسلامى اينطورى نيست، اگر كسى براى قدرت اقدام بكند و براى تحصيل قدرت شمشير بكشد، اين از اسلام دور است، اين وارد در اسلام نشده است باز، ظاهراً مسلم است اما آن ايمانى كه بايد داشته باشد ندارد. انبيا آمده‏اند براى اينكه اين قدرت‏ها را بشكنند، اين قدرت‏هاى شيطانى را سركوب كنند و نبى اكرم هم آمده بودند، آمدند براى اينكه اين قدرت‏ها را بشكنند. اين يكى از كارهائى است كه انبيا دارند نه اينكه فقط اين است. كار مهم انبيا اين است كه مردم را برسانند به آن نقطه كمال و ساير كارها وسيله است غايب، كمال مطلق است. انبيا مى‏خواهند كه همه مردم بشوند مثل اميرالمؤمنين سلام الله عليه، لكن نمى‏شود، توفيق پيدا نمى‏كنند. اينطور نيست كه انبيا براى دنيا آمده باشند، دنيا يك وسيله‏اى است براى كمال، چنانكه اهل دنيا هم اين وسيله را به ضد كمال استعمال مى‏كنند. جنگ على ابن ابيطالب با جنگ معاويه ماهيتاً فرق دارد، ذاتاً فرق دارد، يكى شمشير مى‏كشد و ظل الله است، ظل خداست، يكى شمشير مى‏كشد و ظل شيطان است، ماهيتاً اين دو تا با هم فرق دارند. آن كه براى قدرت طلبى و شيطنت فعاليت مى‏كند با آن كه براى خدا فعاليت مى‏كند، ذاتاً اين دو تا با هم فرق دارند و كارهايشان ذاتاً فرق دارد. انبيا براى ثروت و قدرت و دنيا و رسيدن به حكومت ابداً يك قدم برنداشتند و اگر كسى گمان كند كه انبياء يا اولياء بزرگ قدمى براى مسند برداشتند، اين نمى‏شناسد آنها را، اين انبيا را نشناخته است. مسندها همه در نظر انبيا پوچ است و قدرت همه پوچ.

روش پسنديده قرض‏الحسنه باعث از ميان رفتن ربا و حركت آفرين است

در اعمالى كه ما انجام مى‏دهيم و شما آقايان هم يك مصداق خوبش را داريد انجام مى‏دهيد و آن تكفل صندوق‏هاى قرض‏الحسنه است، گاهى عمل، خوب عملى است، نماز ديگر از اعمال بسيار بزرگ است لكن نمازگزار بد است، نماز خوب است، نمازگزار اين را به ريا انجام مى‏دهد، جهنم مى‏رود، با نمازش جهنم مى‏رود. صندوق قرض‏الحسنه خوب است، صندوقدار خيلى كارش مشكل است، جديت كنيد كه صندوقدار امينى باشيد كه براى ملت خودتان، براى مستمندان خودتان با فايده باشيد و قصد اينكه به آنها يك مثلاً چيزى هم بفروشيد نداشته باشيد، براى خدا كار كنيد و امانت را حفظ. اين پول‏هايى كه مردم به صندوق قرض‏الحسنه مى‏دهند اينها يك امانت‏هائى است دست صندوقدارها. من هيچ يك از آقايان را هم مى‏شناسم بله بعضى آقايان را مى‏شناسم نمى‏دانم كه اين بعضى آقايان واردند يا من باب اتفاق آمدند اينجا، لكن به عنوان صندوقدار كسى را نمى‏شناسم - شما همه خودتان مى‏شناسيد خودتان را، هر آدمى خودش را خوب مى‏شناسد

صحيفه نور ج 12 صفحه 173

يعنى نه به آن خوبى كه مراتب كمال را بشناسد، راجع به اعمال خودش مى‏داند دارد چه مى‏كند، شماها هم مى‏دانيد كه در اين امانت آيا چه مى‏كنيد؟ آيا به اين طورى كه رضاى خداست عمل مى‏كنيد؟ و انشاءالله اميدوارم عمل بكنيد و اگر خداى نخواسته قصورى در اين امر داريد، جبران كنيد، كار بسيار خوبى است، مسؤوليتش هم بسيار زياد است. كار هر چه بزرگتر باشد مسووليت هم به حجم آن بزرگ است.

قرض‏الحسنه از اعمال بسيار خوبى است و بهتر از همين‏طور پول دادن است و نكته‏اش هم، شايد يكى از نكته‏هايش هم اين باشد كه در قرض‏الحسنه، فعاليت دنبالش هست، در مجانى، شايد گدا درست كردن باشد، از اين جهت اين يك فعاليتى ايجاد مى‏كند، آن كسى كه قرض مى‏كند و موظف است كه بدهد اين به فعاليت مى‏افتد كه در وقت خودش بتواند قرضش را ادا كند و بعد هم مازادى كه پيدا كرده است ادامه بدهد به كار خودش لكن آن كسى كه نشسته كنار كوچه و از مردم چيزى مى‏خواهد، آن هيچ وقت در فكر اين نيست كه يك كارى بكند براى اينكه مطالبى ندارد، كسى نمى‏آيد از او مطالبه كند كه اين كه گرفتى بده. قرض بسيار اهميت دارد و قرض‏الحسنه بسيار اهميت دارد و در كمتر جاهائى است كه به اندازه ربا در قرآن و سنت به او اهميت داده شده باشد و او را مطرود كرده باشد و نكته‏اش هم اين است كه اگر ربا رواج بگيرد، فعاليت كم مى‏شود، يكى از نكاتش در مقابل كار نيست اين سودى كه مى‏برد، اين توى خانه‏اش نشسته و عياشى مى‏كند و پولش دارد مى‏زايد، يك همچو چيزى را كه بخواهد ربا بگيرد آدم و تحميل بكند به مسلمين، اين از يك طرف يك ظلمى است به حسب آيه شريفه كه تعبير ظلم كرده است و از يك طرف ديگر بيكارى درست مى‏كند، اين پول بايد راه بيفتد و كار انجام بگيرد از آن و رزق پيدا بكند. اينها پول را همين طور مى‏گذارند آنجا دست يك كسى و مى‏خواهند اين پول بزايد برايشان بدون كار و اين در جامعه فساد بزرگى است و اين را ظلم گفته است قرآن شريف لا تظلموا و لا تظلموا و آنطور تشبيه كرده است فاذنوا بحرب من الله اين اهميت زياد دارد و به همان اندازه‏اى كه قرض به ربا محكوم است به همان اندازه قرض به حسنه و بدون ربا و همين طور قرض دادن مطلوب است. و شما تكفل به يك امر بسيار بزرگى كرديد و انشاءالله با اعمال شما و امثال شما ربا از مملكت اسلامى كوچ مى‏كند لكن توجه به خودتان بايد داشته باشيد. هر شخصى بايد خودش را محاسبه كند. يكى از مناطق سير، محاسبه آدم است، نوع انسان مراقبت از خودش بكند در روز كه مشغول عمل است كه خلاف نكند، شب هم كه، آخر شب هم كه مى‏رود از منزل خودش محاسبه كند، مثل يك كسى كه از او استنطاق مى‏خواهد بكند، بازرسى مى‏كند، خودش را بازرسى كند ببيند كه امروز چه كرده است. شما از خودتان هر شب بازرسى كنيد و ببينيد با اين صندوق چه عمل كرديد، آيا اين بيچاره‏اى كه آمده است قرض بگيرد با تلخى با او روبرو شديد؟ خيلى اين اهميت دارد ممكن است كه يك نفر آدم هم قرض بدهد، جان هم بدهد، قرض‏الحسنه بدهد لكن ترشروئى كند يعنى قلب اين قرض گيرنده را آزرده كند يعنى قلب محل تجلى خداست، قرض كه مى‏دهيد با خوشروئى، زود عملش را انجام بدهيد هى مثل ادارات دولتى نباشد، زود كار را

صحيفه نور ج 12 صفحه 174

انجام بدهيد با خوشروئى، با بشاشت، با احترام. آن كه آمده است قرض مى‏كند خوب يك نقيصه‏اى در خودش مى‏بيند، به واسطه اين نقيصه شايد يك خجالتى براى خودش خيال بكند و حالا آنكه نه فقر خجالت دارد و نه قرض خجالت دارد لكن خوب يك احساس حقارتى ممكن است بكند، شما با اعمالتان رفع كنيد اين را، شمائى كه متكفل قرض‏الحسنه دادن هستيد، با خوشروئى و عمل خوب اين نقيصه‏اى كه آن آدم در خودش مثلاً مى‏بيند و حقارتى كه شايد در خودش مى‏بيند، شما آن را رفع كنيد، اين از قرض الحسنه دادن بهتر است حسنه او قرض‏الحسنه دادن بالاتر است. دلجوئى از مستمندان و از ضعفا و از مستضعفان از اعمال ديگر محتمل است بسيار بزرگتر باشد و شما در حالى كه آن عبادت را انجام مى‏دهيد كه متكفل شديد براى يك عبادتى كه قرض الحسنه بدهيد و صندوق را باز كنيد به روى اشخاص احتياج دار، اين مطلب، اين عبادت بزرگ را هم انجام بدهيد، اين عبادت بزرگ كه دلجوئى از يك نفر انسان، از يك نفرى كه ممكن است از خود شما شريفتر باشد و شما نمى‏دانيد، ممكن است از خود شما ايمانش به خدا بالاتر باشد و شما مطلع نيستيد، دلجوئى از او از آن كار ديگرتان، بالاتر است و اگر كسى صدقه بدهد و منت بگذارد، مطرود است، پيش خدا مطرود است اين صدقه است اصلاً مطرود است. بايد انسان در فكر اين باشد كه خودش را مهذب كند، تهذيب كند خودش را. و من از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه همه ما، همه ملت ما متوجه به اسلام باشند و همه منزه باشند باشند از صفات بد.

با مشت گره كرده، نهضت را تا رسيدن به مطلوب حفظ نمائيد و اخيراً عرض مى‏كنم كه سستى در اين نهضت نكنيد، شما بين راه هستيد و اين راه با قدرت، با تصميم و با ارادت، با مشت محكم به پيش ببريد اين نهضت را و مادامى كه مشت شما گره كرده است آسيبى به شما نخواهد رسيد. مشت خودتان را باز نكنيد. رفتن دنبال اينكه فلان كار را كى انجام خوب مى‏دهد، كى انجام بد مى‏دهد و من چه مى‏خواستم به من نرسيد، من خانه مى‏خواستم به من نرسيده، اين مشت گره كرده را باز كردن است. مشت خودتان را پيش خداى تبارك و تعالى باز نكنيد. به همانطورى كه در اول نهضت گره كرده بوديد مشت را و هيچ اعتنا نداشتيد به اينكه به يك منصبى برسيد و جوان‏ها را زن‏ها دادند و هيچ نظرى نداشتند كه برايشان يك چيزى بشود، براى خدا بود و شما هم همه براى خدا عمل مى‏كرديد، اين را حفظش كنيد، اين مشت گره كرده را همين طور گره كرده نگه داريد و در مقابل قدرت‏هائى كه هست، از آن قدرت‏ها نترسيد، اينها قدرت‏هائى هستند كه پيش آن قدرتى كه شما اتكال به آن داريد هيچ نيست، هيچ نيست، اينهمه كوشش هم كه دارند مى‏كنند و از همه اطراف دارند كوشش‏ها مى‏كنند براى اينكه اين جمهورى اسلامى را نگذارند به محتواى حقيقى خودش برسد موفق نمى شوند، ملت ما تصميم خودش را گرفته است. اگر چهار نفر هم پيدا بشوند كه بر خلاف مسير ملت هستند اينها چيزى نيستند، اينها قابل ذكر اصلاً نيستند و با اين همتى كه ملت ما كرده است و الان هم بحمد الله محفوظ است آن اراده و عزمشان، ما پيروزى را انشاءالله با تمام

صحيفه نور ج 12 صفحه 175

حدودش، با تمام وجودش ادراك مى‏كنيم. شما بناى بر اين داشته باشيد كه اين نهضت را پيش ببريد، پيش بردن نهضت براى آن اشخاصى كه در كارخانه‏ها كار مى‏كنند اين است كه كار كنند، از كارشان ندزدند، آنهائى هم كه در صحراها و در محل زراعت كار مى‏كنند كار كنند و ملت ما هم به اين كشاورزها كه زحمت كشيدند از قرارى كه مى‏گويند بسيار زياد امسال كار كردند لكن ممكن است نتوانند خودشان جمع بكنند يا شياطين نگذارند كه اينها جمع بكنند بايد كمك بكنند، اين نهضت بايد اينطور پيش برود. اگر شما توانستيد كه زراعت خودتان را و صنعت خودتان را و فرهنگ خودتان را و اينها را درست بكنيد، اين نهضت را تا يك حدودى پيش برديد. و من اميدوارم كه اين نهضت، يك نهضت نفسانى هم باشد، روحانى هم باشد و همانطورى كه كارهاى زراعى و ديگر كارها انجام مى‏گيرد مجاهده با نفس هم انجام بگيرد و همانطورى كه در اول نهضت تحول بزرگى براى ملت ما حاصل شد، اين تحول محفوظ باشد و رو به كمال برود. از هيچ بوقى نترسيد. اينها همه اين حرف‏هائى را كه آقاى كارتر مى‏فرمايند، اينها يك بوقى است، يك طبل ميان تهى است، دنيا اينها را محكوم كرده است، دنيا الان، دنياى آزاد و بيدار دنبال شماست، نهضت شما پيش دنيا معجزه است اين نهضت را با همين بعد اعجازيش حفظ كنيد و با اتكال به خداوند و وحدت كلمه پيش برويد و من اميدوارم كه ما به مطلوب حقيقى برسيم و متصل بشود اين نهضت به نهضت بزرگ اسلامى و آن نهضت ولى عصر سلام الله عليه هست. خداوند همه شما را موفق و مؤيد كند و ملت ما را به پيش ببرد و كسانى كه با ما مخالف هستند تأديب كند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها