0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:33 AM

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 156

تاريخ: 15/3/59

بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشكده افسرى

نيروهاى مسلح آن روزها اشداء بودند بر خود مردم‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از اين مسرورم كه در روز پانزده خرداد كه ديديد و ديديم بر ملت ما چه گذشت و براى چه اين ملت پايمال شدند و امروز هم پانزده خرداد است و مى‏بينم كه شما اميد آتيه ملت، در اينجا با هم مجتمع هستيم كه چند دقيقه‏اى صحبت كنيم و مطالبى كه گذشته است و انشاءالله مى‏گذرد در ميان بگذاريم. اين كلماتى كه اين آقا گفتند مضمون يك آيه نيم سطرى است كه راجع به مؤمنين، خداى تبارك و تعالى مى‏فرمايد كه اگر كسى بخواهد خودش را بفهمد كه مؤمن و مسلم است اشد اعلى الكفار رحماء بينهم وقتى با اجنبى‏ها مواجه مى‏شوند با شدت و كوبندگى مواجه مى‏شوند، وقتى بين خودشان هستند با رحمت و عطوفت مواجهند.

من از اول آمدن رضاخان به تهران و كودتا كردن تا حالا مشاهد مسائلى كه بر اين ملت گذشته است تا حدودى بودم در زمان رضاخان سركوبى هر چه بود سركوبى ملت بود، زمان پسرش هم همين طور نسبت به ملت خودشان با شدت و با قدرت شيطانى عمل مى‏كردند و سركوب مى‏كردند ملت را، سركوب مى‏كردند دانشگاه را، آن وقت دانشگاه نبود لكن محصلين را سركوب مى‏كردند، علماى، اسلام را. بين خودشان بعكس آنكه خداى تبارك و تعالى مى‏فرمايد، بين خودشان شدت بود، خداوند مى‏فرمايد، بين خودشان عطوفت است لكن در زمان اين دو نفر بين خودشان يعنى در وطنشان و بين ملتشان شدت و كوبندگى بود و وقتى كه اين قواى ثلاث، انگلستان و شوروى و آمريكا از سرحدات ما، آمدند به سرحدات و هجوم كردند به ايران، از قرارى كه گفتند يكى از صاحب منصب‏ها آن وقت گفته بود كه، يعنى رضاخان از او پرسيده بود كه مقاومت چقدر بود، گفته بود سه ساعت، آنهم دروغ گفته بود. بعد، چرا گفته بود، چرا اينجور شد؟ گفته بود اين هم مهم بود، اينها كه آمدند ما، من خودم شاهد اين بودم در سرحدات وقتى كه اين اجنبى‏ها وارد شدند در تهران، صاحب منصب‏ها گذاشتند و فرار كردند يعنى تمام پادگان‏ها را رها كردند، سربازها را من مى‏ديدم كه توى كوچه‏ها، توى خيابان، سرخود دارند مى‏گردند و حتى چيزى هم كه بخورند نداشتند، يك شترى عبور مى‏كرد، غافله شترهائى عبور مى‏كردند، مثل اينكه خربزه بود، اينها كه مى‏افتاد از رويشان، اينها حمله مى‏كردند كه بخورند و صاحب منصب‏هايشان بارهايشان را بستند و فرار كردند، اين وضع ما، نه، اين خوب نمى‏توانيم ما بيان كنيم

صحيفه نور ج 12 صفحه 157

مسائل را، اما اين اجمالى بود از ارتش آن روزى ما و همين طور شهربانيمان و همين طور ژاندارمريمان، اينها بعكس آنكه در قرآن است اشداء بودند بر خود مردم، خدا مى‏فرمايد كه مؤمنين اشداءاند بر كفار، اينها اشداء بودند بر خودى‏ها و آن اشخاصى كه در مملكت خودشان بود، بر مسلمين.

ارتش در برابر مردم بايد رئوف و در مقابل اجانب كوبنده باشد

من باز اين ناراحتى كه برايم پيدا شد در ملاقاتى كه محمدرضا با يكى از رئيس جمهورهاى آمريكا بود، گمان مى‏كنم نيكسون بود، من آن تلخى در ذائقه‏ام باز مثل اينكه هست كه مى‏ديدم كه اين آدمى كه وقتى كه در ايران است با مردم رفتار مى‏كند، آنطور سركوب مى‏كنند مردم را، آنجا جلوى ميز آن رئيس جمهور ايستاده بود و او عينكش را برداشته بود و به او نگاه نمى‏كرد، از اين طرف نگاه مى‏كرد و اين مثل يك بچه مكتبى، آنوقت من تشبيهش كردم به يك بچه مكتبى‏هاى زمان سابق كه مقابل معلمشان كه خيلى از او مى‏ترسيدند و وحشت داشتند، يك همچو صحنه اى بود و من اينقدر ناراحت شدم كه تلخى‏اش الان هم وقتى فكر مى‏كنم در ذائقه‏ام هست كه ما مبتلاى به چه وضعى بوديم، چه اشخاصى به ما حكومت كردند و چه اشخاصى به اين ملت حكومت كردند. اشخاصى كه در مقابل اجنبى‏ها و كفار آنطور بودند و در مقابل ملت خودشان آنطور سركوبى مى‏كردند. شما كه براى آتيه اين مملكت انشاءالله اميد هستيد، بايد همين دستورى كه از جانب خداى تبارك و تعالى براى شناخت مؤمن وارد شده است مد نظرتان داشته باشيد، با ملت خودتان، با ملت مسلم رحيم باشيد، لطيف باشيد، رئوف باشيد، در مقابل اجانب توفنده و كوبنده باشيد عكس زمان رژيم سابق و مثل زمان صدر اسلام. صدر اسلام وقتى كه مسلمين مواجه مى‏شدند با كفار، طورى رفتار كرده بودند با آنها كه از قرارى كه گفته مى‏شود بين آنها معروف شده بود كه اين عرب‏ها آدم را مى‏خورند، بين خودشان آنطور رئوف و مهربان بودند كه سردار بزرگ، مالك اشتر از بازار عبور مى‏كرد، يك كسى نشناخته به او فحاشى كرد ايشان هم سرش را زير انداخت و رفت. كسى به او گفت كه تو شناختى اين را؟ گفت نه. گفت اين مالك اشتر است، دويد، دنبالش دويد، ديد كه رفته توى مسجدى ايستاده نماز مى‏خواند آمد پيشش عذرخواهى، گفت نه، عذر خواهى نكن من آمدم اينجا نماز بخوانم و براى تو طلب مغفرت بكنم از خدا، اين تربيت اسلامى است.

تحقق ادب و فرهنگ اسلامى عامل جلوگيرى از آسيب پذيرى

اگر چنانچه ارتش ما كه يك ملت است به ادب اسلامى درآيد، امكان ندارد كه يك هجومى بر آنها بشود، متزلزل بشود. براى اينكه تزلزل مال آن كسى است كه ايمان ندارد، اينكه ايمان دارد متزلزل نيست. اگر چنانچه ادب اسلامى در بين ملت ما متحقق بشود، همه قشرها يك قشرهاى اسلامى بشوند، آسيب ديگر در اين ملت نخواهد تحقق پيدا كرد، آسيب پذير نخواهد شد. كوشش كنيد كه در اين دانشكده‏ها و دانشگاه‏ها كه هستيد ايمان را در خودتان تقويت كنيد ايمانى كه هم در اينجا شما را

صحيفه نور ج 12 صفحه 158

شرافتمند مى‏كند و هم در پيشگاه حق آبرو داريد و با آبرومندى وارد مى‏شويد به حق تعالى كوشش كنيد كه عادت بدهيد خودتان را بر اينكه با اهالى كشور خودتان حكمفرمائى بر خلاف حق نكنيد، رحيم باشيد، اگر چنانچه يك كسى هم خلاف كرد شما به طور خشونت با او عمل نكنيد. به قانون بايد عمل بشود همانطورى كه سربازهاى صدر اسلام بودند و با عدد كمى فتح هاى بزرگى كردند سر اينكه اين عدد كم به امپراطورى ايران غلبه كرد، اين بود كه آنها ايمان داشتند از روى ايمان و با اين روحيه كه ما اگر هم كشته بشويم شهيد هستيم و پيش خدا مى‏رويم و آبرومنديم اقدام مى‏كردند و آنها به اين مبانى اعتقاد نداشتند و با زور آورده بودند آنها را براى جنگ و با فشار آنها آمده بودند براى جنگ و وقتى كه وضع اسلام را مى‏ديدند، ايرانى‏ها وقتى ديدند كه لشگر اسلام وقتى آمد اينجا يك وضع ديگرى دارد، غير امپراطورى ايران است، مردم اقبال كردند با آنها، اين سر پيروزى مسلمين شد بر آن لشگر مجهز ايران و همين طور در روم، همين طور اگر چنانچه ما ارتشمان يك ارتش صحيح اسلامى ملى بود نمى‏توانست كسى از خارج به ما تحميل شود، اينكه مستشاران آمريكائى بر ما تحميل شد براى اينكه سردمداران آن وقت همه‏شان از آنهايى بودند كه ايمان نداشتند و هر چه مى‏خواستند، مى‏خواستند يك روزگارى را با خشونت به مردم بگذرانند و يك نوائى هم در اينجا با دله و دزدى و امثال ذالك پيدا بكنند.

ارتش ما مردمى است، نه طاغوتى، كه سركوب كند

اگر امروز بخواهد آمريكا يا شوروى يا هر كس براى شما يك مستشارى بفرستد، خود شما جلويش را مى‏گيريد و خود شما مانع مى‏شويد. اگر يك صاحب منصبى هم فرض كنيد يك سرلشگر يا ارتشبدى هم بخواهد يك همچو كارى بكند خود سربازها و خود درجه‏دارها و خود افسرهاى زيردست زير اين بار نمى‏روند و جلوگيرى مى‏كنند براى اينكه متحول شده‏اند اين جوان‏هاى ما، ارتش‏هاى ما متحول شده‏اند به يك چيز ديگرى، غير زمان سابق است، اينها حالا يك موجود ديگرى شده‏اند. برادرهاى من، اگر بخواهيد آبرومند بشويد در دنيا و آخرت و شرافتمند زندگى كنيد، بايد با قدرت و شدت در مقابل ديگران بايستيد و در بين خودتان رحيم و رئوف و دوست باشيد و اگر يك ارتشى پشتوانه ملى نداشته باشد، مثل همان ارتش سابق مى‏ماند كه اينها مى‏ديدند كه اگر چنانچه صاحب منصب‏ها مى‏ديدند كه اگر چنانچه در تهران هم بخواهند بمانند و وضع اينطور باشد خود مردم آنها را چه خواهند كرد لهذا چمدان‏ها را بستند و فرار كردند اما شما انشاءالله پشتوانه ملت را داريد و شما عددتان فرض كنيد چند هزار باشد لكن پشتوانه‏تان سى و چند ميليون است، همه مردم است. ارتش، ارتش مردمى است نه ارتش طاغوتى كه سركوب كند، ارتشى است كه با مردم زير يك سقف جمع مى‏شوند و مردم براى آنها تظاهر مى‏كنند و اينها هم براى مردم تظاهر مى‏كنند، اين يك چيز تازه‏اى است كه خداى تبارك و تعالى به ما عنايت كرده و اين را حفظش كنيد. اين پشتوانه را حفظ كنيد، كه اين پشتوانه آنچنان قدرتى به شما خواهد داد كه يكى‏تان در مقابل صد تا، در مقابل چند صد تا

صحيفه نور ج 12 صفحه 159

خواهيد بود. وقتى شما خودتان را در آن طرف مواجه با دشمن ديديد، در اين طرف مواجه با ناراضى ديديد، نمى‏توانيد خودتان را حفظ كنيد. ارتشى كه ملت از آن ناراضى است، ارتشى كه مى‏بيند ملت پشت به او كرده، اگر يك دشمنى از آن طرف بيايد پناهگاه ديگر ندارد اين، اين نمى‏تواند ديگر مقاومت كند به خلاف ارتشى كه مى‏بيند آن طرف دشمن است و اين طرف بيست و چند ميليون، سى و چند ميليون دوست است و پشتيبان اوست همانطورى كه او در ميدان جنگ، جنگ دارد مى‏كند اينها هم بزرگ و كوچكشان، زن و مردشان دنبال او جنگ مى‏كنند، يك همچو ارتشى پيروز است، سعى كنيد اينطورى باشيد. آيا آن پانزده خرداد بهتر بود كه از ارتش ما به جان مردم ريخت و همين ملت بيچاره را آنطور قتل عام كرد يا اين روز پانزده خرداد و سالروز پانزده خرداد كه شما با ملت در آغوش هم هستيد و آمده‏ايد با هم صحبت مى‏كنيد؟ حفظ كنيد اين موهبت الهى را، اين يك موهبت الهى است كه خدا به ما داد كه ارتش و ملت و ژاندارمرى و ملت و پاسدار و ارتش و همه با هم دوست باشند و با هم در مكروهات و در خوشى‏ها شريك باشند. ارتش هماهنگى داشته باشد با ژاندارمرى و پاسدار، پاسدار هماهنگى داشته باشد با ارتش و ژاندارمرى، ژاندارمرى هم همين طور، همه قواى انتظامى اينطور باشند كه هماهنگ باشند، با هم كار را انجام بخواهند بدهند. اگر بنا باشد كه پاسدارها از يك طرف بكشند و ارتش از يك طرف و ژاندارمرى از يك طرف و شهربانى از يك طرف، اين يك مملكتى مى‏شود كه لازم هم نيست از خارج به اين يك آسيبى برسد، خودش آسيب ديده است و خودش مثل خربزه كرمو مى‏ماند كه از باطن خراب است. شما كه رمز پيروزى‏تان را ديديد و ديديد كه به همه قدرت‏هائى كه پشتوانه اين قدرت شيطانى بود پيروز شديد و ديديد كه رمزش اين بود كه ايمان داشتيد و الله‏اكبر همراه شما بود و وحدت داشتيد و همه يك وجهه داشتيد، اينطور نبود كه يكى از اين راه برود و يكى از آن راه برود، همه از يك راه مى‏رفتيد. ملت و آن ارتشى كه آن پايين‏هايشان كه مؤمن بودند و ژاندارمرى و اينها همه ملحق شدند به هم و همه يك راه رفتند و همه هم ايمان داشتند، هيچ در آن وقت مطرح نبود كه من مى‏خواهم يك منصبى پيدا كنم همه روى ايمان به خداى تبارك و تعالى و فرياد الله اكبر و اينكه ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم، اين رمز پيروزى شماست. اين سند پيروزى ملت ايران است، پيروزيى كه باز ملت ايران نمى‏داند در خارج كشور چه نظرى به ايران دارند. باز، ملت ما بازداند كه آنجا بيشتر از خود ايران احترام به ما مى‏گذارند، احترام به ملت مى‏گذارند، آنها كه در خارج هستند و زير بارهاى ستمگران هستند مى‏فهمند كه ما چه كرده‏ايم و ملت ما چه كرده است و چه شده است.

پيروزى ما آن روزى است كه مستضعفين از بند رها شوند

بايد همه همانطورى كه از اول آن رمز را خداى تبارك و تعالى تعليم‏شان كرد و با الهام خداى تبارك و تعالى همه با هم مجتمع شدند و با يك ايده و با يك حركت، حركت كردند و همه بساط را به هم زدند، اين رمز را بايد نگه داشت. اگر بنا باشد كه شما خيال كنيد ما حالا پيروز شديم و ديگر بايد

صحيفه نور ج 12 صفحه 160

برويم سراغ كارهاى خودمان، نه، ما پيروز نشده‏ايم، باز ما مورد تهديد اقتصادى و نظامى بزرگترين امپراطورى‏هاى دنيا هستيم و آن امريكاست كه قضيه رئيس جمهور نيست، قضيه امپراطورى است، قضيه استبداد است. ما الان در مواجهه با يك همچو قدرتى هستيم و ساير قدرت‏ها، ما در اين طرفمان يك قدرت واقع شده، آن طرف يك قدرت، آن طرف يك قدرت و همه هم مى‏خواهند وضع ايران را از اينكه هست به هم بزنند. ما پيروز نيستيم الان، پيروزى ما آن روزى است كه ايران و انشاءالله ساير ممالكى كه مستضعفين دربند هستند همه رها بشوند و اين ريشه‏هاى فاسدى كه بين مردم افتاده‏اند و مى‏خواهند آنها را از جمهورى اسلامى و از اسلام دلسرد كنند اينها هم با قدرت شماها از بين بروند، آنوقت پيروز هستيم و آنوقت هم بايد با هم باشيم.

مسلمين بايد در مقابل آسيب‏ها يد واحده باشند

مسلمين به حسب دستور خداى تبارك و تعالى يده واحده نه دو تا دست، يد واحده على من سواهم همه مثل اينكه يك دستيم، باز دو دست هم نفرموده است براى اينكه دو دست هم ممكن است اين از اين طرف برود، اين از آن طرف، دست واحد همه‏شان مثل دست واحد مى‏مانند، مسلم اينطورى است و اگر چنانچه مسلمين اينطور باشند كه آنطور وحدت با هم داشته باشند كه مثل يك دست باشند، يد واحده باشند، اين ديگر آسيب بردار نيست آسيب از داخل خود آدم، داخل خود ملت و كشور بر ما وارد مى‏شود و بر شما، از خارج هيچ ترسى نداشته باشيد، از داخل خودمان بترسيد، از اينكه با توطئه‏ها شماها را از هم جدا كنند و شماها را از پاسدارها و پاسدارها را از شما و ژاندارمرى را از ديگران و شهربانى را از ديگران و ملت را از آنها. اين آسيب يك آسيب بزرگى است كه خود به خود، ما تحليل مى‏رويم ولو اينكه از خارج هم به ما حمله‏اى نشود و نمى‏شود، اين آسيب، آسيب مهم است.

از وسوسه‏هائى كه در داخل مى‏شود غفلت نكنيد

و شياطين شروع كردند از اينجا شروع كردند. آن هياهوى خارجى احتمال بدهيد كه براى اغفال ما از داخل باشد، آن هياهو كه در خارج مى‏كنند و آن تهديداتى كه از خارج مى‏كنند احتمال بدهيد كه براى اين باشد كه ما جهت را گم كنيم و متوجه به خارج بشويم، از داخل غفلت بكنيم. از داخل غفلت نكنيد و از وسوسه‏هايى كه در داخل واقع مى‏شود، در داخل مثلاً پادگان‏ها، در داخل ارتش و ژاندارمرى، كه مانع مى‏شود از اينكه يك نظم صحيحى در كار باشد از اين بترسيد، از اينكه بين خود ارتش اختلاف باشد و آن بگويد صاحب منصب اوست، آن بگويد او و آن بگويد او، كه هرج و مرج درست بشود، از اين بترسيد كه يك ارتش را متزلزل مى‏كند، نظام از دست گرفته مى‏شود.

صحيفه نور ج 12 صفحه 161

لزوم حفظ نظم در نيروهاى مسلح و رعايت سلسله مراتب

ارتش اگر نظم نداشته باشد ارتش نيست و شياطين كه ممكن است نفوذ كرده باشد هم در ارتش، هم در ژاندارمرى و هم در ساير قواى انتظامى و غير انتظاميه، آنها در هر جا به يك صورتى دامن مى‏زنند به اينكه نظم را از ارتش و ژاندارمرى و ساير قواى انتظاميه بگيرند و در باطن خود ارتش، هرج و مرج ايجاد كنند. اگر يك ارتشى با هرج و مرج بخواهد مواجه باشد و بپذيرد اين هرج و مرج را، معنايش اين است كه ارتش نيست، هيچ امكان ندارد كه او بتواند با يك قدرتى هر چه هم باشد مقابله كند. اگر نتواند ارتش خودش را اصلاح كند و قدرت خودش را و پيوند خودش را و نظمى كه در باطن بايد باشد اين را ايجاد بكند، اين نمى‏تواند در مقابل غير، هر غيرى باشد، مقاومت كند. اينهايى كه مى‏آيند به جوان‏ها از راه دلسوزى مى‏گويند كه چرا بايد شما مثلاً، اين مثل زمان طاغوت مى‏ماند كه شما اطاعت كنيد، خير، اين مثل زمان اميرالمؤمنين مى‏ماند، اطاعت از طاغوت بد است نه اطاعت از ارتشى كه مال اسلام است، اطاعت از يك فرماندهى كه فرمانده اسلام است واجب است به حسب حكم اسلام، تخلف حرام است، طاغوت براى طاغوتيش بد بود نه براى نظمش. اگر شما بخواهيد كه به هم بزنيد اوضاع را و يك دسته جوان نپخته و بى‏تفكر بيايند در اينجا و بخواهند به هم بزنند اوضاع را، تمامتان آسيب‏پذير خواهيد شد، نه فقط صاحب منصب‏ها، خير، همه آسيب پذير خواهيد شد اگر بنا باشد درجه‏هاى بالا، البته آنهائى كه انشاءالله اسلامى حالا هستند و مى‏شوند، اينها را از آنها اطاعت نكرد و از فرمانده كل قوا اطاعت نكرد اگر بنا شد يك همچو چيزى باشد هيچ وقت نمى‏تواند ارتش، ارتش باشد. زمان حضرت امير هم اطاعت واجب بود بر ارتش نسبت به فرماندار، حكم اسلام است، البته فرماندار هم بايد با نظر طاغوتى نگاه نكند به آنها، با نظر عطوفت، مهربانى باشد. بايد همه شما قوه واحده باشيد، يد واحد، يد واحد، واحد على من سواهم بايد همه شما نظم را حفظ كنيد، همه قواى انتظاميه نظم را در باطن خودشان حفظ كنند تا يك ارتش صحيح باشد، يك ژاندارمرى صحيح باشد، يك سپاه پاسداران صحيح باشد اگر بنا باشد كه سپاه پاسداران به طور هرج و مرج كار بكنند، هر كه، هر جا چهار نفر باشد برود به مردم تعرض بكند و مال مردم را خداى نخواسته بگيرد، اين پاسدار اسلام نمى‏شود، اين طاغوت است به صورت ديگر درآمده مگر طاغوت چى بود؟ طاغوت همين بود كه جان و مال مردم در امان نبود در زمان او. اگر بنا باشد كه جان و مال مردم در اين زمان هم از قواى انتظاميه در امان نباشد اين هم طاغوت است، منتها با صورت ديگر آمده بيرون و طاغوتى كه به صورت مسلم بيرون بيايد خطرش از آن طاغوت بدتر است، اين منافق است. عذاب منافق‏ها بيشتر از عذاب كفار است. سعى كنيد همه‏تان، همه قواى انتظاميه سعى كنند كه هماهنگ بشوند، سعى كنند كه به آن موازينى كه در ارتش هست، موازينى كه در سپاه پاسداران هست، موازينى كه در ساير قواى انتظاميه هست عمل بكنند، خيال نكنند كه اطاعت از مافوق، خير، اين طاغوتى است، خير اطاعت از مافوق در جمهورى اسلامى و در لشكر اسلام حكم اسلام است، حكم خداست، اطاعت از فرماندارها كه به يك تعبير اولى الامر هستند اين در قرآن واجب شمرده مى‏شود و واجب است اين. اين

صحيفه نور ج 12 صفحه 162

جوان‏هاى دلپاك و صاف ما گول نخورند از شياطينى كه مى‏آيند با آنها صحبت مى‏كنند، هر كه با شما صحبت كرد راجع به بى نظمى و بى اطاعتى، دنبالش برويد ببينيد اين كى است و از كجا آمده و الهام از كجا مى‏گيرد. بدانيد كه اين الهام از غير مسلمين مى‏گيرد، اين الهام از اشخاصى مى‏گيرد كه مى‏خواهند و نمى‏توانند ببينند كه يك كشورى روى پاى خودش ايستاده و مى‏ايستند. شما الان مورد حسادت همه اجنبى‏هايى كه مى‏خواستند ايران را و مى‏خواهند ايران را ببلعند، شما مورد حسادت آنها هستيد، آنها توطئه مى‏كنند كه شما را از هم جدا كنند پاسبان‏ها را از ژاندارمرى، ژاندارمرى و پاسبان را از ارتش و هم ارتش، هم بين خودشان از هم گسيختگى پيدا بكند، اگر اينطور باشد، خطر براى همه‏تان هست. و من دعا مى‏كنم كه همه شما انشاءالله و همه ملت ايران و همه قواى انتظامى سلامت و سعيد باشند و همه با هم هماهنگ باشند و حفظ مراتب را بكنند و انشاءالله شماها كه در تحصيل هستيد خودتان را مجهز كنيد براى خدمت مردن به كشور خودتان، خدمت كردن به اسلام كه آن هم خدمت به كشور است و انشاءالله با قدرت ملت ما پيش برود و از اين حرف‏هايى كه در خارج و داخل گفته مى‏شود هراس نداشته باشد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها