پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 2:33 AM
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شركتكننده در كنفرانس بينالمللى بررسى مداخلات آمريكا در ايران
وحشت كارتر از بررسى مداخلات آمريكا در ايران دليل مجرم بودن اوست
بسم الله الرحمن الرحيم
من بايد تشكر كنم از آقايانى كه زحمت كشيدند و به كشور خراب مظلوم ما آمدند. انشاءالله خداوند توفيق بدهد به همه كه به راه حق بروند و از مظلومها طرفدارى كنند در تمام كشورها. من يك سؤالى دارم و آن اينكه چرا آقاى كارتر از آمدن اين هيأتها به ايران اينقدر وحشت دارد و چرا براى كسانى كه از مملكت خودشان هستند و از شخصيتهاى بارز هستند، براى آمدن ايران جريمه قرار داده است و چرا از آمدن شاه به ايران اينقدر وحشت دارد و چرا از محاكمه اين اشخاصى كه در سفارت اينجا كه به اصطلاح ما لانه جاسوسى است وحشت دارد؟ اگر ايشان دخالتى در مقدرات مملكت ما نكرده است و اگر دولت آمريكا با سرنوشت مملكت ما كار نداشته است و سفارتخانه او مثل سفارتخانههاى صحيح هست، اين بايد پيشقدم بشود به اينكه هيأتهائى بيايند رسيدگى كنند. چرا اينقدر وحشت دارد از اينكه رسيدگى بشود؟ مگر چه كرده است؟ مگر دولت آمريكا با مملكت ما چه كرده است كه ايشان وحشتناك است؟ اگر آنطورى كه ايشان مدعى هستند و طرفدارهاى ايشان مدعى هستند، با كمال خوبى رفتار كرده است و به قوانين بينالمللى احترام گذاشته است و با ايران به طور ظلم و جور رفتار نكرده است، بايد ما كه ادعا مىكنيم، او بفرستد يك عدهاى خودش، تجهيز كند يك جمعيتهائى از همه اطراف دنيا كه بيايند اينجا و ببينند كه او چقدر رفتار خوب كرده است، چقدر با مردم ايران به انسانيت رفتار كرده است و اين ايرانيانند كه نمك نشناسند! ما اگر دليل ديگرى نداشتيم براى مجرم بودن آمريكا جز اين جلوگيرى كردن از افرادى كه از ملت خودش است و از شخصيتهاى بزرگ ملت خودش هستند و او براى آنها جريمه قرار داده است پنجاه هزار دلار و ده سال حبس. مگر چه شده است؟ مگر چه كرده است در اينجا كه براى افرادى كه مىخواهند بيايند رسيدگى كنند جريمه قرار مىدهد؟ ما اگر هيچ دليلى نداشتيم الا اين، كسانى كه اطلاع نداشتند مىفهميدند كه يك مسألهاى در كار هست كه اين وحشت را دارد، كارهائى انجام شده است كه اين وحشت را دارد.
كشورهاى ضعيف ميدان هميشگى تاخت و تاز ابرقدرتها
مع الاسف ملتهاى ضعيف، كشورهاى ضعيف در حال جنگ و در حال صلح، اينها پايمال
مىشوند. گفته مىشود كه خروس، هم در عزا و هم در عروسى ذبح مىشود، ملتهاى ضعيف هم اينطورند. من هر دو جنگ بينالمللى را يادم هست و گمان ندارم هيچ كدام از شما جنگ بينالمللى اول را يادش باشد. ما در جنگ بينالمللى هم مشاهده مىكرديم، من كوچك بودم لكن مدرسه مىرفتم و سربازهاى شوروى را در همان مركزى كه ما داشتيم در خمين، من آنجا آنها را مىديدم و مورد تاخت و تاز ما واقع شديم در جنگ بينالمللى اول. جنگ بينالمللى دوم را بسيارى از شماها يادتان هست كه ما مورد تاخت و تاز اين سه قوه واقع شديم، آمريكا، انگلستان، شوروى. سربازهاى آنها در همه كشور ما تقريباً پخش بودند. شوروى تقريباً از بيرون تهران تا خراسان، انگلستان در قم و آنجاها و كسان ديگر هم جاهاى ديگر. ما مورد تاخت و تاز بوديم به عنوان پل پيروزى. ما بايد مورد تاخت و تاز بشويم تا آقايان پيروز بشوند بعد هم كه پيروز شدند و حال صلح پيش آمد باز ما ذبح شديم. كشورهاى ضعيف اينطورند، در حال صلح مورد تاخت و تازند و ذبح و در حال جنگ هم همين طور. ما حال صلحمان بدتر از حال جنگمان بود و در حالى كه دنيا در صلح به خيال خودشان آرامش و صلح بود، اين قواى بزرگ جنگ نداشتند، فرصت داشتند كه همه چيز ما را از دست بدهند، ببرند، بگيرند از ما، ما در طول مدتى كه انگلستان و آمريكا در اينجا دخالت مستقيم داشتند، هيچ چيز نداشتيم، نه فرهنگ ما يك فرهنگ سالم بود و فرهنگ خودمان بود، نه تربيت مىشد در دانشگاههاى ما اشخاصى كه براى خود ملت باشند و به درد خود ملت بخورند و نه قواى نظامى ما از ما بود و براى ما بود و نه جهات اقتصادى ما مربوط به خودمان بود، تمام طرحهائى كه ريخته مىشد از آنجا بود. شاه مخلوع در يكى از كتابهايش كه بعد جمع كردند، اين كلمه بود كه بعد از اينكه اين قواى ثلاثه آمدند و اجتماع كردند سرانشان در تهران، او نوشته است كه اينها صلاح ديدند كه من باشم، ما باشيم در ايران. بعد آنهائى كه اطرافش بودند، لابد به او فهماندند كه بد غلطى كردى. آن كتاب را با آن جمله را ديگر محو كردند و جمع كردند از قرارى كه گفتند. اين يك سندى است از زبان يك نفرى كه در اينجا به طور ظلم سلطه داشت، اين يك اقرارى است (كه) از او به اينكه آنها من را در اينجا قرار دادند. قبل از او براى پدرش هم همين مسأله بود منتها آن را خود انگليسها در راديوى دهلى اقرار كردند، گفتند ما رضاخان را آورديم در ايران و سلطنت به او داديم لكن به ما خيانت كرد و او را بيرون كرديم. اين هم اقرارى بود كه انگلستان كرد آن هم اقرارى بود كه همان كسى كه دست نشانده خود آنها بود كرد. در يكى از صحبتهايش محمدرضا گفت كه ليست وكلا را از سفارتخانه مىنوشتند و پيش ما فرستادند و ما ملزم بوديم كه آنها را وكيل كنيم. ما، هم وكلا را با اين كلمه مىشناسيم و هم محمد رضا را و دستگاههاى دولتى را با اين كلمه مىتوانيم بشناسيم و هم آمريكا و شوروى و انگلستان را. اينها شواهدى است كه هست.
ما نمىتوانيم صداى مظلوميت اين ملت را به دنيا برسانيم
ما مىخواهيم ببينيم كه اين ملت چه مىگفتند. از اول كه رضاخان سركار آمد و مشغول به
فسادكارى شد و قيام كردند علماى اسلام، از آذربايجان يك دفعه، از خراسان يك مرتبه، بعدش هم باز يك دفعه ديگر و از اصفهان يك دفعه كه علماى ايران هم تقريباً از بسيارى جاها به اينها ملحق شدند، اينها مىخواستند جنگ بكنند؟ چه مىگفتند اينها؟ مردم در پانزده خرداد چه مىگفتند؟ اين پانزده خردادى كه فردا سالروزش هست، مردم چه مىگفتند كه مستحق اين بودند كه آنطور كه گفتند پانزده هزار مظلوم را اينها به خاك و خون كشيدند و از قرارى كه مىگفتند هدايتش هم خود شخص شاه مخلوع مىكرده، اينها چه مىگفتند كه مستحق اين مسائل شدند؟ ملت ايران در طول اين قريب بيست سال كه از اول پانزده خرداد تا حالا هست، اينها چه مىگفتند؟ چه مىگويند؟ مع الاسف تمام رسانههاى گروهى خارج و بعضى از داخلىها همه در خدمت ابرقدرتها هستند ما مىتوانيم صداى مظلوميت اين ملت را به دنيا برسانيم، ما وسيله نداريم. همه روزنامههاى خارج به ضد ما چيز مىنويسند، همه راديوها و تلويزيونهاى خارج به ضد ما پخش مىكنند اكاذيب را. در دنيا ايران را مثل يك جنگلى كه تويش يك دسته وحشى جمع شدهاند و ريختهاند به جان مردم و دارند قتل عام مىكنند همه را و پستانهاى زنها را مىبرند و چه مىكنند و چه مىكنند. ما چطور نداى مظلوميت اين ملت را به دنيا برسانيم؟ كى مىرساند اين ندا را به دنيا؟ همه در خدمت آنها هستند. حالا ببينيم كه شما آقايان و خانمها كه آمديد و رسيدگى كرديد اينجا، مىتوانيد، همچو قدرتى داريد كه اين مسائل ايران را برسانيد. ما مىخواهيم كه آنى كه حقيقت است، هيچ نمىخواهيم طرفدارى از ما بشود، ما مىخواهيم طرفدارى از حقيقت بشود، آنچه كه حقيقت است شما به ممالك خودتان برسانيد، آنجا بگوئيد قضيه پانزده خرداد را كه چه بوده است و فردا مشاهده مىكنيد كه اين ملت كه پانزده خرداد را هميشه عزادار خواهد بود مىبينيد كه اين ملت چه مىگويد، پانزده خرداد با آنها چه كرده است، هفده دى با آنها چه كرده است. ما هر روز در طول اين قريب دو سال كه نهضت بالا گرفته بود، ما هر روز يك مسألهاى داشتيم، يك مسأله قتل عامى. آيا هيچ شما اطلاع از اين حبسىهاى زمان رضاخان و محمدرضا، خصوصاً زمان محمدرضا هيچ اطلاعى از اينها پيدا كرديد؟ هيچ مىتوانيد تصور كنيد كه در اين زيرزمينهائى كه در محبسهاى اينها موجود است با اين جوانهاى ما چه كردند اينها؟ شما به تلويزيون در ديشب، پريشب كه دادگاه را نمايش مىداد نگاه كردهايد ببينيد كه آنهائى كه خودشان را نشان مىدهند يكى دو تا مورد است اين فعل كه چه بوده است قصه؟ شما مىدانيد كه پاى بعضى از روحانيين ما را در حبس اره كردند؟ شما مىدانيد كه در تاوه گذاشتند اين جوانهاى ما را و بو دادند؟ ما چطور مطالبمان را به دنيا برسانيم؟ من گمان مىكنم كه شما هم نتوانيد. فردا وقتى كه رفتيد در محلهاى خودتان، شروع كنند آن قلمهاى اجير و آن خيانتكارهاى به همه بشريت شروع كنند بر ضد شما يك چيزهائى را نوشتن كه حرفهاى شما را خنثى كنند، لكن به اندازه قدرتتان حق را بگوئيد.
ملتى كه شهادت آرزوى اوست از دخالت نظامى و حصر اقتصادى باكى ندارد
ملت ما الان قيام كرده است و نهضت كرده است و من اميدوارم كه پيش ببرد و هيچ قدرتى
نتواند در ايران ديگر آن كارهائى را كه مىكرد بكند. آقاى كارتر و امثال او الان تمام همشان اين است كه دوباره آن مسائل را برگردانند كه در زمان شاه مخلوع بود لكن اين يك آرزوئى است كه اين ابرقدرتها بايد به گور ببرند. ايران ديگر اجازه نمىدهد كه اينها دخالت در آن بكنند. اگر چنانچه آنها خيال كردهاند كه نظامى زياد دارند و وسائل جنگ و آدمكشى زياد دارند، ما هم مظلوم زياد داريم و مشت گره كرده، و يوم مظلوم از يوم ظالم شكنندهتر است. ما را اينها مىخواهند در تنگناى اقتصادى قرار بدهند و قرار دادهاند و معالاسف اين دولتهائى كه ادعا مىكنند كه ما متمدن هستيم و ادعا كنند كه ما مستقل هستيم، از همين مسأله فهميده مىشود كه اينها چكارهاند. كارتر آنجا نشسته و حكفرمائى مىكند و اين ملتها، دولتها يعنى، اين دولتهائى كه تحميل شدهاند بر ملتها اينها هم فرمانبردارى مىكنند، اينها هم استقلال ندارند. نه اينكه همين دولتهاى ضعيف استقلال نداشته باشند، معلوم شد دولتهاى قوى هم استقلال ندارند. اينها نمىتوانند، مىترسند از آمريكا كه مخالفت با ما را نكنند، نه اينكه بخواهند مخالفت كنند، براى اينكه مخالفتشان براى خوشان هم ضرر دارد، شايد بيشتر هم ضرر داشته باشد. بسيارى از دولتها به ما گفته كه ما همان چيزهائى كه از ديگران مىگيريد ما به شما مىدهيم. ما كسى هم به ما ندهد ما يك مردمى هستيم مظلوم و استقلال خودمان را حفظ مىكنيم. ما اگر امر داير بشود به اينكه برگرديم به حال سابق بشريت و با الاغ از اين طرف به آن طرف برويم و آزاديمان را حفظ بكنيم يا خير، بنده آقاى كارتر و امثال او از ابرقدرتها باشيم و زندگانىهاى فلان و كذا داشته باشيم، ما آن را ترجيح مىدهيم، ملت ما آن را ترجيح دارد مىدهد. ملت ما شهادت را دارد ترجيح مىدهد و مىگويد كه ما مىخواهيم شهيد بشويم. از اول نهضت تقريباً (من در نجف بودم آنوقت) تا حالا زن، مرد، جوانها مىآيند و از من استدعا مىكنند كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم، من دعا مىكنم ثواب شهيد پيدا كنند. يك مجلس عقدى كه ما چند وقت پيش از اين در همين تهران داشتيم آن زن و مردى كه با هم ازدواج كردند بعد آن زن يك كاغذى به من داد خواندم ديدم مىگويد كه شما دعا كنيد من شهيد بشوم. زنى كه تازه عروسى كرده، شوهر كرده مىگويد شما دعا كنيد من شهيد بشوم. يك ملتى كه شهادت را مىطلبند و دعا مىخواهند براى شهادت، اينها از دخالت نظامى مىترسند؟ اينها از حصر اقتصادى مىترسند؟ همه عالم درهاى ممالك شان را به ما ببندند همه و ما باشيم، اين عدهاى كه، سى و چند ميليونى كه در اين ايران زندگى مىكنيم يك ديوارى دور ايران بكشند و ما را در همين ايران حبس بكنند، ما اين را ترجيح مىدهيم به اينكه درها باز باشد و چپاولگرها بريزند به مملكت ما. مىخواهيم چه بكنيم كه به اين تمدنى كه از توحش بدتر است، اين تمدنى كه حيوانات بيابان در رفتارشان از آنها بهتر است ما مىخواهيم چه بكنيم به اين تمدن برسيم؟ اين دروازه تمدنى كه شاه مخلوع مىخواست به روى ما باز بكند يعنى قدرتها را بر ما مسلط كند و همه دارائى ما را ببرد و چند تا عروسك براى ما بفرستد، نفت ما را ببرند و براى ما پايگاه براى خودشان درست بكنند، ما اين تمدن بزرگ را مىخواهيم چه بكنيم؟ اين تمدن است؟ اين پدر و پسر و خصوصاً اين پسر كشور ما را به عقب راند و همه چيز ما را به باد داد به طورى كه اگر الان همه ملت
دستشان را به هم بدهند و دستشان را به همه دادهاند بحمدالله و بخواهند تعمير كنند آن چيزى كه در اين قريب پنجاه سال بر ما گذشته است و آن چيزى كه از بيست و چند سال پيش از اين به وسيله آمريكا بر مملكت ما گذشته است، سالهاى طولانى لازم است تا ما ترميم كنيم اينها را. ما مىخواهيم چه بكنيم روابط داشته باشيم با آنهائى كه مىخواهند ما را بچاپند؟ رابطه ما با آنها غير از اين است كه رابطه چپاولگر و چپاول بشو است؟ براى چه ما مىخواهيم اين را؟ درها را همه را ببندند و ما را محاصره اقتصادى بكنند، ما خودمان در اينجا مملكت وسيعى داريم، آب هم داريم، خدا باران هم به ما مىدهد، خودمان مىكاريم و مىخوريم و هيچ احتياجى به اين مسائل نداريم. آنها نترسانند يك ملتى را كه مىخواهد خودش را به كشتن بدهد تا استقلالش را حفظ بكند. اين استقلالى كه ما پيدا كرديم و اين آزادى كه ما پيدا كرديم يك هديه آسمانى است، يك هديه الهى است به ما رسيده و ما مكلفيم اين را حفظش كنيم. اگر ما اين را حفظش نكنيم قدردانى از نعمت خدا نكردهايم كفران كردهايم نعمت خدا را. ما بايد اين را حفظش بكنيم. ما از اين تهديدهائى كه مىكنند و كشتىهايشان را مىآورند در مثلاً خليج و امثال اينجا و از آن طرف و از آن طرف و اينها، حالا ديگر اين حرف كهنه شده. پيشتر بله، زمان سابق اينطور بود كه تا يك قراردادى را مىخواستند تحميل كنند يا يكى يك مثلاً نالهاى مىزد يك كشتى از انگلستان مىآمد در آبهاى خليج، تمام مىشد مساله.
امدادهاى غيبى خداوند عامل شكست ظالمين و پيروزى مسلمين
حالا همه كشتىهايتان را هم بياوريد اينجا، همه طيارههايتان را هم بفرستيد اينجا، مسأله حالا غير سابق است، ما اتكال به خدا داريم، ما براى اين جهان يك مدبر را مىدانيم هست. آنهائى كه تاكنون توجه نداشتند خوب توجه پيدا بكنند كه يك ملتى كه هيچ نداشت جز الله اكبر و او همه چيز است چطور همه قوا را كنار زد و اين قواى شيطانى كه همه پشتيبانش بودند، نه فقط ابرقدرتها، قدرتهاى پائين دست هم دنبال او بودند و ما را نمىگذاشتند در يك مملكتى زندگى كنيم و فعاليت كنيم، همه موافق با او بودند. اين چه بود كه اين ملت ضعيف بدون تجهيز بدون تدريب(1) نظامى را بر اينهمه قدرتها غلبه داد؟ اين جز اين بود كه رعبى را كه خدا در دلهاى اين سران انداخت، ما را به رعب، به رعبى كه خدا در قلب اينها انداخت پيروز كرد؟ اين جز همان است كه در صدر اسلام هم يك عده قليل را بر عدههاى كثير پيروز كرد و همچو رعبى در قلب انداخت كه نتوانستند مقاومت كنند در مقابل سى هزار جمعيت عرب كه هر چندتايشان يك شمشير داشت و هر چندتايشان يك شتر داشت و آنها هفتصد هزار جمعيت بودند كه شصت هزارشان طليعه بود و غلبه كردند اينها بر آنها، چه بود؟ اين جز اين بود كه يك دست غيبى در كار است؟! نبايد بيدار بشوند آنهائى كه توجه به معنويات ندارند و به اين غيب ايمان نياوردهاند؟ نبايد بيدار بشوند؟ كى اين هليكوپترهاى آقاى كارتر را كه
مىخواستند به ايران بيايند ساقط كرد؟ ما ساقط كرديم؟ شنها ساقط كردند، شنها مأمور خدا بودند، باد مأمور خداست، قوم عاد را باد از بين برد. اين باد مأمور خداست، اين شنها همه مأمورند. تجربه بكنند باز.
مشتهاى گره كرده را كه مشتهاى الهى است حفظ كنيد
لكن ما نبايد مغرور بشويم. من به ملت ايران عرض مىكنم كه مغرور نشويد. تمام قدرت، قدرت خداست و بايد اتكال به او بكنيد و خودتان را فانى بكنيد در آن قدرت بزرگ. مادامى كه ملت ايران همان قدرت اول را كه قدرت معنوى بود و با الله اكبر پيش برد، مادامى كه اين حفظ بشود شما بيمه هستيد، بيمه الهى هستيد. خدا نكند كه دستهائى كه الان در كار هست و مىخواهند شما را مأيوس بكنند، اينها در اين شيطنتشان پيروز بشوند و شما را از آن حالى كه در اول انقلاب داشتيد منحرف كنند كه آن روز، روزى است كه خداى تبارك و تعالى عنايتش را خداى نخواسته از شما برمىدارد و شما به همان حالها مىافتيد. حفظ كنيد، حفظ كنيد آن حالى كه در اول نهضت داشتيد، شما نهضت براى شكم نكرديد، شما نهضت براى اطاق و حياط نكرديد، شما نهضت نكرديد براى اينكه يك مقامى پيدا بكنيد، شما آرزوى شهادت نمىكنيد به اينكه برسيد به يك مثلاً فرشى و يك نوائى. اين حال را كه حالى است الهى حفظ كنيد و مادامى كه اين حفظ بشود شما پيروز هستيد و من وعده پيروزى به شما مىدهم و خداى تبارك و تعالى وعده پيروزى داده است به شما ان تنصروالله ينصركم اقدامتان را ثابت نگه داريد و مشتهاى گره كرده را كه مشتهاى الهى است حفظ كنيد و از هيچ ابرقدرتى نترسيد و از هيچ تبليغاتى، هيچ خوفى نداشته باشيد ما راه خودمان را مىرويم و آن راه خداست.
بيدارى مستضعفين اولين گام در مقابله با مستكبرين
و من اميدوارم كه اين هيأتهائى كه آمدند و رسيدگى كردند گرچه نمىتوانند رسيدگى كنند، آنها نمىتوانند به همه دردهاى ما برسند اسناد را به شما دادهاند و اگر رفتيد آن محل را هم ديديد و آن چيزهائى كه در آنجا هست كه هيچ شباهتى به سفارتخانه ندارد آنوقت تصديق مىكنيد كه مسأله، مسأله گروگان گرفتن يك عده ديپلمات نيست اين چيزى است كه قلم خارج و مطبوعات خارج به شما تحميل كرده است كه بگوئيد ديپلماتها، والا اگر اينها را ببينند مىفهميد كه اين محل، محل ديپلمات نيست و اين اشخاص، اشخاص ديپلمات نبودند. من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به همه ما و به همه مظلومين عالم و به همه مستضعفان جهان پيروزى عنايت كند تا همه از زير بار اين ابرقدرتها خارج بشوند و مسألهاى است كه بايد بشود. مسأله اينطور شده است كه ديگر مستضعفين در مقابل مستكبرين قيام كردهاند، بيدارى اول قدم است، او قدم يقظه است. در سير عرفانى
هم يقظه اول قدم است. در اين سير، اين هم سير الهى و عرفانى است. بيدارى اول قدم است و كشورهاى اسلامى، ملتهاى مسلم، ملتهاى مستضعف در سرتاسر جهان، اينها بيدار شدهاند و سياههاى آمريكائى كتك اين بيدارى را مىخورند و انشاءالله پيروز خواهند شد.
والسلام عليكم و رحمة الله