0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:32 AM

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 106

تاريخ: 3/3/59

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن‏هاى دانشجويان دانشگاه‏هاى سراسر كشور و اساتيد دانشگاه و حوزه و طلاب حوزه عمليه قم

در رأس برنامه‏هاى رضاخان تضعيف روحانيت بود

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من بايد يك تاريخچه‏اى براى شما آقايان كه درك زمان رضاشاه را نكرديد عرض كنم تا بفهميد كه اين دست‏هائى كه در كار است چه دست‏هائى است. رضا خان بعد از اينكه كودتا كرد و آمد تهران را گرفت، به صورت يك آدم مقدس اسلامى خدمتگزار به ملت در آمد. حتى در جلسه‏هائى كه در محرم انجام مى‏گرفت در تكيه‏هاى زيادى كه در تهران بود آن وقت، مى گفتند او مى‏رود و شركت مى‏كند و دستجاتى كه از نظامى‏ها در تهران بيرون مى‏آمد من خودم ديده‏ام و مجلس روضه‏اى كه از طرف خود رضاخان با شركت خودش تأسيس مى‏شد من يكى‏اش را خودم ديده‏ام، اين بود تا وقتى كه حكومتش مستقر شد. اغفال كرد ملت را، اغفال كرد همه قشرها را تا اينكه جاى پايش محكم شد، وقتى كه جاى پايش محكم شد هدف اول و آن چيزى كه در رأس برنامه‏اى بود كه براى او تنظيم كرده بودند تضعيف روحانيت بود. شروع شد برنامه به تضعيف اين قشر. برنامه اين بود كه اين قشر در بين ملت حيثيت خودش را از دست بدهد تا اينكه بتوانند آن كارهائى كه مى‏خواهند انجام بدهند. روزنامه نويس‏هاى آن وقت و رسانه‏هاى گروهى آن وقت و قلمداران آن وقت مجهز شدند و همه به ضد روحانيت مشغول كار شدند. طورى كردند كه روحانيت را منزوى كردند و حتى در ماشين‏ها و تاكسى‏سوار نمى‏كردند اينها را. تبليغات به طورى دامنه دار بود كه جوان‏هاى ما را حتى جوان‏هاى متدين را منحرف كردند. اول، هدف روحانيت بود. اين مدرسه فيضيه را كه ملاحظه مى‏كنيد كه آن وقت شايد ششصد، هفتصد نفر طلبه در خود مدرسه فيضيه ساكن بود، روز نمى‏توانستند در مدرسه باشند، فرار مى‏كردند به باغات شهر و آخرهاى شب مى‏آمدند براى اينكه مأمورها دنبال اين بودند كه اينها را بگيرند و ببرند و عمامه‏هاشان را بردارند. علماى تهران را تعقيب مى‏كردند و بعضى از اشخاص موجه از علما را در كلانترى مى‏بردند و همانجا لباسشان را مى‏بريدند كه بلند نباشد، لباس روحانى نباشد، همانجا قيچى مى‏كردند. آن چه دستى بود كه روحانيون را در آن روز سرنگون كرد و كوبيد؟ و در عين حال كه آنهمه كوبيدند روحانيون را، معذلك گروهى كه فقط قيام كرد در مقابل رضاخان، همان روحانيون بودند. يك دفعه از تبريز علماى تبريز، يك دفعه از خراسان علماى خراسان، يك دفعه از اصفهان كه اين از

صحيفه نور ج 12 صفحه 107

همه دامنه‏اش زيادتر بود. علماى اصفهان آمدند به قم و علماى بلاد هم به اينها متصل شدند و مع الاسف همه قيام‏ها را شكستند. قم هم كه قيامش اساسى‏تر بود بسيار از ينها را آمدند بازى دادند، اغفال كردند و از قرار كه مى‏گفتند در راس آنها كه مرحوم حاج آقا نورالله اصفهانى بود از قرارى كه مى‏گفتند او را هم مسموم كردند و همان قم فوت شد. آن چه دستى بود كه روحانيون را اينطور كوبيد و روى چه مقصدى بود؟ آن چه دستى بود كه روحانيون را با قشر دانشگاهى آنطور از هم جدا كرد كه در دانشگاه اسم روحانى را نمى‏شد ببرى و در مدرسه فيضيه هم دانشگاهى را؟ اين چه دستى بود كه اينها را از هم جدا كرد و با هم دشمن كرد؟ و اين چه دستى بود كه دانشگاه ما را به آن صورت در آورد كه اشخاصى كه از آن بيرون آمدند، مگر يك دسته متعهد، انحرافى بودند و گرايش به مكتب‏هاى ديگر داشتند؟ و آن چه دستى بود كه در همان زمانى كه انقلاب پيروز شد دانشگاه را به صورت يك دژ جنگى درآورد؟ و آن چه دستى است كه الان مشغول كاراست و مى خواهد باز روحانيت را بكوبد؟ اينها چه ديده بودند از روحانيت و اخيراً چه ديدند كه اينطور در فكر اينند كه در بلاد شروع كردند كه باز همان مطالبى كه زمان رضاخان بود اعاده كنند و به روحانيون و معممين جسارت كنند و اهانت كنند؟ روحانيون مگر چكاره‏اند و آنها چه ديده بودند؟ اين چه دستى است كه اين دو قشر را از هم اينطور جدا كرده بود و حالا هم جدا كرده است؟ مگر انشاءالله به فضل الهى اينها با هم پيوند كنند.

اگر بخواهند ملت را تحت سلطه بياورند بايد مردم را از روحانيين جدا كنند

اينها با مطالعه‏هاى طولانى كه از مردم شرق و مسلمانان و بلاد اسلامى دارند و داشته‏اند و كارشناس‏هاى آنها در اين بلاد اسلامى با شكل‏هاى مختلف آمده‏اند و مطالعه كرده‏اند و بررسى كرده‏اند، اين را يافتند كه توده‏هاى مسلمين با روحانيين نزديكند و روحانيين در آنها نفوذ دارند. در هر شهرى ملاى آن شهر، امام جماعت آن شهر با مردم روابط دارد و مردم از او حرف شنوى دارند، پس اگر بخواهند اين ملت را بشكافند و تحت سلطه بياورند بايد مردم را از اين روحانيين جدا و آنها را از آنها جدا كنند. خوب، بين دانشگاه و روحانى چرا اينطور اختلاف ايجاد كردند كه در دانشگاه نشود اسم روحانى را برد و دانشگاهى كه بخواهد نماز بخواند به طور قاچاق نماز بخواند و در مدرسه‏هاى ما هم اگر اسمى از دانشگاه بيايد، او را به خوبى دريافت نكنند؟ اين هم روى همان مطالعاتى كه آنها دارند و اين ديگر واضح‏تر است كه اين دو قشر مغز متفكر جامعه هستند، اين دو قشر را اگر از هم جدا كنند مى‏توانند كارهائى را كه مى‏خواهند انجام بدهند و اين دو قشر اگر با هم اتصال پيدا بكنند، اينها نمى‏توانند مقاصد خودشان را انجام بدهند و لهذا قلم‏ها و نطق‏ها و رسانه‏ها و اينها كه در خدمت اجانب بود، به كار افتادند، اينها را از هم جدا كردند و دشمن كردند و در هر قشرى هم ايجاد اختلافات كردند. حالا كه اينها ديدند، آن قدرت اسلام را ديدند و قدرت روحانيون را ديدند و قدرت دانشگاه را ديدند كه يك همچو قدرت شيطانى را اينها با هم وقتى كه شدند سرنگون كردند كه در دنيا كسى احتمال اين را نمى‏داد كه بتواند ايران اين مرد خائن را بيرون كند زيرا همه قدرت‏ها پشت سر او بودند، همه قدرت‏ها،

صحيفه نور ج 12 صفحه 108

چه قدرت‏هاى غير اسلامى كه مهم امريكا بود، براى شوروى هم و چه حكومت‏هاى انحرافى بلاد مسلمين، تمام اينها طرفدار او بودند. شاهديد كه ما وقتى در عراق خواستيم كه شروع كنيم به طور بارزى به مقابله با شاه، عراق نگذاشت ما آنجا بمانيم و وقتى خواستيم به كويت برويم كويت هم نگذاشت كه ما وارد بشويم و من ديدم كه ما در هر يك از بلاد مسلمين برويم، همين حرف است. و خدا خواست كه بهتر بشود و ما رفتيم به يك محلى كه تحت سيطره ايران نبود گرچه آنجا هم ابتدائاً با ما مخالفت‏هائى شد، لكن كم كم آن مخالفت‏ها تخفيف پيدا كرد. اينها امروز از زمان رضاشاه بيشتر در فكر هستند. زمان رضاخان مطالعات بود و دهنيات كه اگر چنانچه روحانى با دانشگاهى پيوند كند و اگر روحانى قدرت روحانيت خودش را دارا باشد نمى‏گذارد كه ما آنطور كه مى‏خواهيم استفاده كنيم از ايران، اين يك ذهنيتى بود مطابق با واقع هم بود اما ذهنيت بود. امروز آن ذهنيت ديگر براى آنها عينى شد، ديدند كه از روحانيت شروع شد و دانشگاه هم آنقدرى كه متعهد بودند پيوند كردند و آنها هم كه نبودند، الزام پيدا كردند به اينكه همصدا باشند و ساير قشرها هم، همه ملت. اينها ديدند كه اين روحانيين در عين حالى كه آنها خيال مى‏كردند كه نفوذ دارد لكن نمى دانستند اينقدر نفوذ دارد. آن وقتى كه شاه به عذر خواهى افتاد، شاه مخلوع به عذر خواهى افتاد و شريف امامى را آورد روى كار، اينها هى گفتند كه خوب، ما اشتباه كرديم، ما نمى‏دانستيم كه مردم اينطور روحانيت را مى‏خواهند و ما اين اشتباه را بر مى‏گردانيم، ما خدمت مى‏كنيم به روحانيون. از اين چرندها شروع كردند گفتن براى اغفال، ليكن خوب، ديگر گوش‏ها نمى‏شنيد.

هيچ ارگانى نبايد در كار ارگان ديگر دخالت كند

اينها امروز ديده‏اند قدرت اسلام را، ديده‏اند كه يك جمعيت سى و پنج ميليونى كه اين جوان‏هائى كه بتوانند كار بكنند شايد پانزده ميليون، هيجده ميليون، بيست ميليون باشد بدون اينكه داراى يك تجهيزاتى باشند و بدون اينكه تربيت نظامى ديده باشند اينها با مشت غلبه كردند بر همه قدرت‏ها و آن كسى را كه آنها همه مى‏خواستند نگه دارند نتوانستند، اينها عينى شد بر ايشان كه اسلام چقدر قدرت دارد، حالا بدتر و بيشتر درصدد اين هستند كه اسلام را نگذارند تحقق پيدا كند. اين سنگر بندى‏ها كه در دانشگاه‏ها شد براى چى بود و كى بودند؟ آنهائى كه ميل داشتند كه دانشگاه كه تبديل شده بود به يك غرب ساختگى، غربزده ساختگى، برگردد به يك دانشگاه اسلامى كه وقتى وليده او مى‏آيد، نتيجه او بيرون مى‏آيد، افراد مسلم و متعهد باشد، اينها بودند كه سنگر گرفتند؟ يا همان‏ها بودند كه همان قلم و همان قدم و همان چيزهائى كه زمان رضاخان مى‏خواستند بشكنند اين اسلام را و اين قدرت را؟ اينها هستند كه سنگرگيرى كردند. ما كه مى‏گوئيم انقلاب فرهنگى و البته در همه چيز بايد باشد، لكن بايد مخلوط نكنيم امور را به هم. اينهائى كه در انقلاب فرهنگى هى صحبت مى‏كنند و صحبت كردند و من شنيدم اينها مخلوط مى‏كنند امور را به هم و اين راه را دور مى كند. دانشگاه و فيضيه، بايد فقط راجع به دانشگاه شروع كنند. كار به اين نداشته باشند اقتصاد ملت

صحيفه نور ج 12 صفحه 109

چيست. اگر دانشگاه بيايد راجع به اقتصاد بخواهد فرهنگ را جارى كند و فرهنگ اسلامى درست كند، از فرهنگ اسلامى دانشگاه هم باز مى‏ماند، و اگر قشرى ديگرى كه مى‏تواند انقلاب فرهنگى در مثلاً ارتش بكند بيايد بخواهد مخلوط كند و انقلاب فرهنگى را در دانشگاه بخواهد بيايد عمل كند، اين كار خودش هم از دستش مى‏رود. بايد هر قشرى در همان محل خودشان و در همان بنگاهى كه آنها جزئيت دارند در آنها و عضويت دارند در آنجا، همان را مشغول بشوند، نه شما انقلاب اقتصادى را دنبالش برويد، نه آنهائى كه مى‏خواهند انقلاب اقتصادى درست كنند بيايند دنبال دانشگاه‏ها. و من به شما حالا دارم عرض مى‏كنم كه اين اختلاطها البته افرادى هم كه اين اختلاطرا مى‏گويند من سراغ ندارم كه افرادى باشند كه خداى نخواسته خيانتكار باشند، اغفال مى‏شوند. اينهائى كه مى‏خواهند، مى‏گويند همه را بايد با هم درست كرد و جدا نمى‏كنند، قسمت قسمت نمى‏كنند، همه چيز را يعنى اين دستگاه را با آن دستگاه، آن دستگاه را با اين دستگاه و روى هر يك عليحده متخصصان خودشان، متخصصان آن بنگاه مشغول كار نمى‏گذارند بشوند، اينها متحمل است كه اغفال شده باشند. نبايد ما وقتى مى‏خواهيم دانشگاه را درست بكنيم و يك انقلاب فرهنگى در دانشگاه درست بكنيم بيائيم همه چيز را با هم مخلوط بكنيم، همه جا بايد چه بشود اما هر كدام در محل خودش. بازار بايد درست بشود، لكن دانشگاهى به بازارى كارى نبايد داشته باشد. بازار يك دسته اى بايد بروند و آنجا انقلاب اسلامى و فرهنگى را در آنجا پياده كنند، اينها يك دسته بازارى متعهد بايد باشند. ارتش هم بايد انقلاب در آن پيدا بشود و اميد است كه بسيار وقتش شده باشد لكن ارتش نبايد كار داشته باشد كه دانشگاه چه مى‏گذرد در آن، به او چه ربطى دارد. در عين حالى كه همه با هم پيوند هستند، لكن هر كدام كار خودشان را بايد انجام بدهند. پيشتر مى‏گفتند كه در آن تعزيه هايى كه در مى آوردند سابقاً، مى‏گفتند كه شمر خوب اين است كه شمر باشد، اگر بنا باشد كه شمر هم وقتى صحبت مى‏كند يا شعر مى‏خواند مثل امام حسين بخواند اين شمر نيست، در عين حالى كه همه بنگاه واحد بودند و همه با هم مى‏خواستند يك صحنه‏اى را درست كنند، لكن هر كس كار خودش را بايد خوب انجام بدهد، نبايد او دخالت كند در كار ديگرى. اگر هر كدام دخالت كنند در كار ديگرى، اين صحنه، صحنه خوب نمى‏شود. ما هر كدام بايد كار خودمان را خوب انجام بدهيم اگر هر كسى در هر كارى دخالت بكند هيچ كدامش را نمى‏تواند انجام بدهد.

با هم اجتماع كنيد و مواظب باشيد قلم‏هاى مسموم شما را بازى ندهند

و من حالا به شما عرض مى‏كنم كه قلم‏ها، قدم‏ها، نطق‏ها، شيطنت‏ها دنبال اين است كه نگذارند شما ادامه بدهيد به اين چيزى كه مشغول شده‏ايد، اينها مى‏خواهند نگذارند كه قشر روحانى با قشر دانشگاهى يكى بشود. شما الان اول كارتان است، تازه شروع كرده‏ايد. ممكن است به حسب حدسى كه من مى‏زنم كه بيايند بيخ گوش اشخاصى كه در فيضيه و در جاهاى ديگر، در مراكز علمى هستند، بيخ گوش اينها چيزهائى بخوانند كه نتيجه‏اش اين باشد كه شما با اين دسته كنار برويد، و بيايند بيخ گوش

صحيفه نور ج 12 صفحه 110

دانشگاهى‏ها مطالبى بگويند كه شما را از آنها جدا كنند. اينها صدمه ديده‏اند از اتحاد اين ملت، اينها از اسلام الان ترسيدند به طورى كه ديدند خارجاً چه جور واقع شد. اينها مى‏بينند اين تظاهرات شما را، اينها مى‏بينند اين اجتماعات شما را و اين فرياد اسلامى شما و ناراحت مى‏شوند.

چند روز پيش از اين در يك نوشته‏اى ديدم كه مى‏گويد كه چرا از ملى مى‏ترسيد شماها؟ چرا نمى‏گوئيد مجلس شوراى ملى؟ من به آن آقا مى‏گويم شما چرا از اسلامى مى‏ترسيد؟! ما اين ملى كه مجلس شوراى ملى باشد، حالا بيش از پنجاه سال هم از آن مى‏گذرد و ما يك اثر صحيحى از اين نديديم. هر وقت يك آدم صحيح پيدا مى‏شد، يك پنجاه نفر هم از نوكرهاى استعمار پيدا مى‏شدند و او را مى‏كوبيدند. من مى‏گويم به اينها كه ما تابع اين ملت هستيم، اين جمعيت. ما كه خودمان براى خودمان يك كاره نيستيم، ما مى‏خواهيم ببينيم خواست اين سى و پنج ميليون جمعيت چى است. ما ديديم كه خواست اين سى و پنج ميليون جمعيت اين بود كه ما اسلام را مى‏خواهيم، در تمام صحبت‏ها از اول تا آخر اين نبود كه ما ملى گرا هستيم، ملى گرايى بر خلاف اسلام است. اسلام آمده است كه همه را يك نحو به آن نظر بكند، همه جوامع را. ملى گرايى اين است كه الان در آمريكا بين سياه و سفيد دارد واقع مى‏شود و اين كارترى كه دعوى اين را مى‏كند كه من طرفدار بشر هستم اين سياهان را اينطور مى‏كشد و اين طور آزار مى‏دهد. ملى‏گرايى اينست كه بعضى از اين دولت‏هاى عربى مى‏گويند عربيت و نه غير. ملى گرايى اين پان ايرانيسم است، اين پان عربيسم است. اين بر خلاف دستور خداست و بر خلاف قرآن مجيد است ما كه مى‏گوئيم جمهورى اسلامى، مجلس شوراى اسلامى، براى اينكه از آن امامزاده ما معجزه‏اى نديديم! پنجاه سال است، بيشتر، ما را عقب، عقب راندند، پنجاه سال بيشتر كه اينها كارشكنى كردند. در طول مدتى كه مجلس شوراى ملى آنها بود حتى يك دفعه نشد كه مردم، مردم سراسر كشور آزاد راى بدهند. آن وقتى كه رضا خان نبود و محمدرضا خان نبود و زمان قاجار، من يادم هست، آن وقت خان‏ها بودند، شاهزاده‏ها بودند، خان‏ها دسته دسته اين مردم را به زور مى‏آوردند و به صندوق‏ها راى براى خودشان مى‏گرفتند، مردم هيچكاره بودند، نمى‏دانستند كه چيست، يك ورقه‏اى را به آنها مى‏دادند، اينها هم مى‏آوردند در صندوق مى‏انداختند. زمانى كه رضاخان سلطه پيدا كرد و محمدرضا سلطه پيدا كرد كه همه مى‏دانيد كه يعنى زمان محمدرضا را اكثرا ديديد كه به مردم ارتباطى نداشت. خود محمدرضا گفت، در يك گفتگوئى گفته است به اينكه ليست اين وكلا را از سفارتخانه‏ها مى‏فرستند پيش ما مى‏فرستادند مى‏خواهد بگويد حال اينجور نيست، مى‏فرستادند پيش ما و ما همان‏ها را ملزم بوديم كه تعيين كنيم. اين يك اقرارى است از يك كسى كه به غصب سلطنت براى اين مملكت مى‏كرد و مطلع بود بر مسائل. و اين ما را شناساند كه به ما مى‏فهماند كه افرادى كه آن وقت در اين مجالس بود چه اشخاصى بودند. افرادى بودند كه با ليست سفارت آمريكا يا با ليست سفارت شوروى تحميل مى‏شدند، اين حرفى است كه محمدرضا گفت كه ليست‏ها را مى‏فرستادند. اين را براى اين تعريف كرد كه مى‏خواست بگويد من ديگر اينطور نيستم. حتى پدرش را تضعيف كرد كه خودش رو بيايد و مردم به خودش توجه پيدا كنند. اين اقرارى بود كه ايشان كرد كه

صحيفه نور ج 12 صفحه 111

ليست را مى‏فرستادند و ما مجبور بوديم كه همان ليست را، افراد را تعيين كنيم. اين نمايانگر اين است كه اينهايى كه در مجلس شوراى ملى بودند نه شوراى اسلامى، اينها چه اشخاصى بودند، اينها نوكرهائى بودند كه نوكرهاى خارجى بودند و با زور اين نوكر بزرگ اينها مى‏رفتند در مجلس. در طول تاريخ مشروطيت نمى‏توانيد پيدا كنيد كه همه ايران خودشان راى داده‏اند، حتى در آن دوره‏هاى اول، بله، تهران در آن دوره‏هاى اول خودشان راى مى‏دادند لكن در تهران خان‏ها نمى‏توانستند كارى بكنند اما در شهرهاى ديگر و در دهات و در اينطور چيزها اين خان خانى بود و همان اشراف و همان خان‏ها مردم را مى‏بردند به آن كسى كه نظرشان بود راى مى‏دادند. شما امروز... يا يك انحرافى حاصل شده، آن هم آن مقدارى است كه ديده‏اند چيز ناچيزى بوده، اينطور آزاد مردم بروند و آنطور زن و مرد، بچه و بزرگ، آنهائى كه مى‏توانستند راى بدهند، آزاد بروند آنجا راى خودشان را بريزند. خوب، شما تهران را ديديد، قم را ديديد، بعضى جاها را هم ديده‏ايد و از بعضى جاها هم شنيده‏ايد، اينها نمى‏خواهند كه يك همچو مجلسى كه مال ملت است و مال اسلام است و افرادش به حسب غالب، اسلامى هستند الا آنجاهايى كه قالب زده‏اند، نمى‏توانند ببينند اين را. اينها نمى‏توانند ببينند كه دانشگاهى و روحانى زير يك سقفى جمع شدند با هم مخلوطند. اينها، من تنبه به شما مى‏دهم كه اينها مشغولند كه شما را از هم جدا كنند. شما الان يك نهال كوچكى هستيد كه تازه، اين ارتباطتان تازه رس است، باز شروع شده است الان، نرسيده است به جايى و شما همه در هدف آنها واقع هستيد كه نگذارند، نگذارند در دانشگاه يك كار مثبتى انجام بگيرد، اگر شد با تفنگ و با سنگرگيرى و اگر اين نشد، با شيطنت. آن چه دستى است كه در ديوارهاى دانشگاه آن شعارها را مى‏نويسند؟ او چه مى‏خواهد بكند؟ آنى كه جمع مى‏كند جمعيت را، يك بر خلاف اسلام چيزى مى‏گويد، چه نظرى اينها دارند؟ اينها واقعا اشخاصى هستند كه مى‏بينند دانشگاه و روحانيون مضر به ملت هستند و چون اينها ضرر براى ملت دارند، مى‏خواهند ما را از بين ببرند.؟ خوب، همين طايفه‏اى هستند كه روبروى اين ملت تفنگ مى‏كشند و اسلحه دارند و الان هم اسلحه‏هايشان در محل‏هايى هست براى وقتى كه فرصت پيدا كنند. همين‏هايى هستند كه مى‏خواهند كردستان به همان انقلاب و اينطور چيزها باشد و بحمدالله آنجا تصفيه شد و تصفيه مى‏شود. همين‏هايى هستند كه تفنگ‏هايى كه دارند و چيزهاى كه دارند، مارك‏هايى كه دارد معلوم است از اسرائيل هست، از شوروى هم هست، از طرفين قضيه. اينها اسلام را مى‏بينند كه مقابلشان مى‏ايستد، آن بزرگترها، اينها كه بچه‏اند، آن بزرگترهايى كه اينها را هدايت مى‏كنند و اينها را وادار مى‏كنند به امور، اينها ديدند كه اسلام اگر چنانچه باشد، روحانى و دانشگاهى اگر با هم باشند، اين دو مغز متفكر با هم جوش بخورند قهرا ساير مردم هم با اينها جوش مى‏خورند، نمى‏توانند دوباره برگردند به اينجا و كارهايى را كه مى‏خواهند بدهند، انجام بدهند. اينها مى‏دانند حالا كه هيچ كودتايى در ايران نمى‏تواند درست باشد، كسى هم فكرش نمى‏تواند باشد، از خارج هم هيچ كسى نمى‏تواند در اينجا بيايد و دوام هم بياورد. اينها از افغانستان هم يك درسى گرفته‏اند كه همه سلاح‏هاى مدرن را آوردند و همه هليكوپترها و طياره‏ها و حتى نظامى‏هاى تدريب شده

صحيفه نور ج 12 صفحه 112

را آوردند افغانستان، لكن نتوانستند ملت افغانستان را خاضع كنند و هر روز رو به شكستند. افغانستانى كه دولتش با آنها موافق است و آن اشخاصى كه تبع دولتش هستند با آنها موافق هستند، ايرانى كه دولت و ملت ديگر نيست و همه باهمند، همه دستشان توى دست هم است، اينها نمى‏توانند در اينجا بيايند و يك مثلاً كارى انجام بدهند. علاوه خداى تبارك و تعالى با ماست. ما براى خدا مى‏خواهيم اين اجانب را از كشورمان بيرون كنيم و اينهائى كه خلاف اسلامند عذرشان را بخواهيم يا هدايتشان كنيم. وقتى ما براى خدا مى‏خواهيم اين انجام بگيرد، خداى تبارك و تعالى با ما همراهى مى‏كند، لكن به اين شرط كه ما همانطورى كه اول انقلاب و در جوشش انقلاب همه مقصدها را كنار گذاشته بوديم و يك مقصد داشتيم و آن جمهورى اسلامى و اسلام، و هيچ يك از ما دنبال اين نبوديم كه شب شاممان چيست يا در اداره منصبمان چيست، همانطور پيش برويم. شما خيال نكنيد كه ما، ديگر حالا گذشت و تمام شد و حالا برويم سراغ زندگيمان، نخير. اگر بخواهيد يك زندگى با شرافت داشته باشيد، با عزت داشته باشيد، بايد از اين چيزهايى كه القا مى‏كنند به شماها، يعنى به ملت، القا مى‏كنند به اينها كه جمهورى اسلامى هم آمد و كارى انجام نداد، اين براى اين است كه دلسرد كند شما را از جمهورى اسلامى، نقشه است كه شما كنار برويد جمهورى اسلامى را بكوبند و تمام كنند. در صورتى كه در اين يك سالى كه جمهورى اسلامى بوده است با همه كارشكنى‏هايى كه از همه جا شده است، به قدر طول سلطنت اين دو مرد خائن خدمت شده است به اين مردم. دهاتى كه هيچ نداشتند در طول سلطنت غاصب اين دو خيانتكار، همه را از همه چيز محروم كرده بودند، الان در بسيارى از جاها خدمت مشغول شده است و مردم، خود ملت و دستگاه‏هاى دولتى و ملى با هم دست به هم گذاشته‏اند و آباد كرده‏اند آنجاها را. ملت ما نبايد گوشش به حرف اين اشخاصى باشد كه بر خلاف اسلام شعار مى‏نويسند، نبايد حرف‏هاى آنها را گوش كند كه كارى انجام نگرفته. اگر هيچ كارى انجام نگرفته بود الا اينكه من و شما حالا آزاد مى‏توانيم اينجا بنشينيم صحبت كنيم، از آزادى بهتر يك چيزى ما داريم در دنيا؟ اگر هيچ كارى انجام نگرفته بود الا اينكه دست اجانب از ممللكت ما قطع شد، ولو حالا ريشه‏هايش يك قدرى هست اگر هيچ نشده بود، اينها را نبايد ما چيز حساب كنيم؟ ما نبايد رفتن محمدرضا را كه با آنهمه قدرت بود يك چيزى حساب كنيم؟ جمهورى اسلامى آمد و هيچ كارى نكرد؟ پس اين چيست؟ حالا باز محمدرضا توى مملكت ماست و سلطنت مى‏كند و ساواك هم مشغول به نانجيبى‏هاى خودش است؟ اينها جوان‏ها را مى‏خواهند گول بزنند و جوان ما الحمدالله بيدار شده‏اند و گول نمى‏خورند به اين زودى. اينهايى كه شما را مى‏خواهند سرد كنند و اينكه كارى انجام نشده است، و چيزى نشده است، شما مى‏خواهيد چه كارى انجام بشود؟ در ظرف يك سال و چند ماه تمام نهادهائى كه براى يك كشور اسلامى است تمام تحقق پيدا كرد. در هيچ جاى دنيا همچو چيزى نبوده، جاهاى ديگر بيست سال، سى سال، پنجاه سال وقتى انقلاب كردند باز نتوانستند قانون اساسى داشته باشند. عراق الان هم قانون اساسى ندارد، الان هم چند نفر دور هم نشسته‏اند با زور به مردم حكومت مى‏كنند. اما ايران از باب از خود مردم بود اين جوشش، از متن جامعه بود اين انقلاب، و

صحيفه نور ج 12 صفحه 113

همه هم اسلامى بودند، همه آن چيزهايى كه بايد براى يك مملكتى اساس مملكت باشد انجام گرفته. ما ديگر چيزى، معطلى در اين باب نداريم، بعد بايد سازندگى‏ها بشود كه انشاءالله مشغولند و خواهد شد. شما را بازى ندهند اين قلم‏هاى مسموم، اين مجله‏ها و بعضى روزنامه‏هايى كه در خدمت ديگران هستند و مع‏الاسف به آنها اجازه نشر مى‏دهند هر روز، اينها شما را اغفال نكنند. آن چيزهايى كه بيخ گوش شما در دانشگاه مى‏خوانند، يا در مدرسه مثلاً فيضيه مى‏خوانند به گوشتان نرود. اين اجتماعى كه شما با هم كرديد الان هدف واقع شديد از براى آنهائى كه با اسلام مخالفند و با دانشگاه مخالفند و با فيضيه مخالفند. الان شما هدف آنها هستيد. ادامه دادن كار بالاتر از ايجادش است، ايجاد را مى‏شود، سه روز رفتيد در قم و بحمدالله با هم صحبت كرديد و تفاهم كرديد و الحمدلله با هم نزديك شديد، لكن ادامه اين مهم است. بايد شما قرار بدهيد هر چند روز، هر چند وقت يك دفعه با هم اجتماع كنيد و با هم يكصدا باشيد.

اگر دانشگاه از اول در خدمت مردم بود حالا ما محتاج نبوديم

و من اميدوارم كه اين ائتلاف شما با هم يك امر بسيار مباركى باشد و با اين ائتلاف بتوانيد دانشگاه‏ها را، مراكز علمى را به صورت اسلامى در آوريد كه اشخاصى كه از، ما هر بنگاهى را كه، هر كارخانه‏اى را، از آن چيزى ك بيرون مى‏دهد مى‏فهميم چيست. آن كارخانه‏اى كه شكر بيرون مى‏دهد مى‏بينيم شكرش چطور است بعد مى‏فهميم كارخانه‏اش چطور است. آن كه فرض كنيد كه فاستونى بيرون مى‏دهد ما مى‏فهميم چطور است. ما از اين محصول كارخانه دانشگاهمان بايد بفهميم چى بوده، اين محصولش چه بوده. اين آقايانى كه مى‏گويند كه ما خودمان در اين يك سال دانشگاه را چه كرديم، در اين يك سال ما ببينيم اين آقايان چه كرده‏اند؟ محصولش چه بوده؟ در اين پنجاه سال محصولش چه بوده؟ در اين پنجاه سال مثلاً يك ميليون دانشگاهى ملت براى ملت خدمت بكند نه براى ديگران، درست شده است؟ دانشگاه بيرون داده است افرادى كه نظرشان اين باشد كه براى ملتشان كار بكنند و به ديگران مربوط نباشند؟ اين كمونيست‏ها از كجا آمده‏اند؟ اين ماركسيست‏ها از كجا آمده‏اند؟ از توى دانشگاه‏ها. ما معلم‏ها را از اينها مى‏فهميم، كه دانشگاه داخلش چه بوده براى اينكه محصولش اين است. يك عده‏اى البته متعهد هستند، در هر جا هستند اما دانشگاهى كه چند ميليون جمعيت در آن بايد باشد و در عرض اين پنجاه سال بايد بيشتر از صد ميليون جمعيت از آن بيرون آمده باشد و آمده و رفته باشد، اگر بنا بود كه اين دانشگاه يك محصول دلخواهى داده بود بيرون، حالا گلستان بود مملكت ما، محتاج به جنگ نبوديم، محتاج به نهضت نبوديم، محتاج به انقلاب نبوديم. محصول آنجا يك محصول نامطلوبى بود كه در هر پستى وارد شدند براى اجانب كار كردند. اينهايى كه در اين پستها وارد شدند، براى كى كار كردند؟ براى ملت كار كردند؟ اينها محصول همين دانشگاه بودند و از دانشگاه آمدند در وزارتخانه‏ها در راس امور وارد شدند و همه‏اش براى اجانب كار كردند. اگر اينها براى ايران كار كرده بودند، اگر دانشگاه در خدمت ايران بود حالا ما ديگر محتاج بوديم كه

صحيفه نور ج 12 صفحه 114

جنگ و نزاع كنيم؟ دانشگاه ديگر مركز اين سنگربندى‏ها مى‏شد؟ ادارات ما به اين صورت در مى‏آمد كه نكنند كار را، كم كارى بكنند؟ دانشگاه نتوانسته آن خدمت خودش را بكند به اين ملت، دانشگاه در خدمت ديگران بوده است، جوان‏هاى ما را دانشگاه‏ها اينطور كردند. الان هم دنبال اين هستند كه نگذارند اين دانشگاه يك دانشگاه در خدمت خود مردم باشد. ما كه مى‏گوئيم دانشگاه اسلامى، ما مى‏خواهيم كه يك دانشگاهى داشته باشيم كه روى احتياجاتى كه اين ملت داشته باشد، كرسى داشته باشد و براى ملت باشد. تربيت نبوده است در اين دانشگاه، تربيت بر ضد بوده است.

آموزش و پرورش لفظى بوده است كه وزارت آموزش و پرورش! نه آموزش، آموزش بوده است، نه پرورش، پرورش. آموزش اين بوده است كه جوان‏هاى ما را گرايش غربى و شرقى مى‏دادند و پرورش هم اين بوده است كه لاابالى بار مى‏آورده‏اند و همين چيزهايى كه مى‏بينيد. حفظ كنيد اين وحدت خودتان را. اينها الان هجوم مى‏آورند كه از دستشان بگيرند اين را. بخواهيد كشورتان كشور مستقل و خودتان اشخاص آزاد باشيد، اين را تعقيب كنيد و شما دو قشر با هم ارتباط دائم داشته باشيد و برنامه‏ها را خود دانشگاهى‏ها و خود علماى حوزه برنامه‏ها را تنظيم كنند كه يك آموزش موافق با احتياج مملكت، نه اين چيزهايى را بخوانند كه اصلا به درد ما نمى‏خورد، خيلى از چيزهاست كه اصلا به مملكت مربوط نيست و يك پرورش صحيح، كه از دانشگاه وقتى بيرون مى‏آيند مستقل در فكر باشند، مستقل در عمل باشند، تحت تاثير گرايش‏هاى شرقى و غربى نباشند، خدمتگذار به كشور خودشان باشند نه خدمت به ديگران بكنند. اين معنى انقلاب دانشگاه است. ما انقلاب دانشگاه را از محصولش بايد بفهميم، اگر انشاءالله بعد از چند سال ديگر محصول، محصولى شد انسانى، محصولى شد اسلامى، محصولى شد كه براى كشور خودشان زحمت مى‏كشند و كار مى‏كنند، مى‏فهميم تحول پيدا شده و اگر چنانچه همان باشد و از آن كمونيست بيرون بريزد و مسلمان‏ها را از آن طرف بريزند، كمونيست از آنجا در بياورند، اگر اينطور باشد ما تا ابد لنگ هستيم و منتظر بدترش بايد باشيم. لكن ما اميدواريم كه خداى تبارك و تعالى با ما همراهى و كمك كند و به زحمت‏هاى شما علما و شما دانشمندان، انشاءالله ما به واسطه زحمات شما مملكتمان اصلاح بشود.

والسلام عليكم و رحمه‏الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها