0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:30 AM

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 231

تاريخ: 20/10/58

بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان مسلمان پيرو خط امام مستقر در لانه جاسوسى آمريكا

بى‏نظم جلوه دادن جمهورى اسلامى، از توطئه‏هاى اجانب براى شكست نهضت‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

خداوند شما جوان‏ها را كه متعهد به اسلام هستيد، حفظ كند و توفيق شما را هر چه بيشتر به هدف‏هاى اسلامى. آنچه كه من مى‏فهمم و احتمال زياد مى‏دهم اين است كه امريكا نه دخالت نظامى در ايران مى‏خواهد بكند و نه حصر اقتصادى، اگر هم حصر اقتصادى بكند، ناجح نمى‏شود، خودش هم مى‏داند، لكن از راه اساسى‏تر پيش آمدند و آن راه اين است كه ما را از باطن خودمان آسيب‏پذير كند و ما را بگنداند از باطن خودمان، از اول هم بناشان بر همين معناست. شايد در انقلاب‏هائى كه واقع مى‏شود آنهائى كه مى‏خواهند نفع ببرند يا ضررى كشيدند كه مى‏خواهند جبران كنند، نفعشان اين باشد كه خود انقلاب را در باطن خودش آسيب برسانند.

الان همه دست‏ها در كار اين معنا هستند، شايد اين صحبت‏هايى كه در خارج مى‏كنند به اينكه ما دخالت نظامى مى‏كنيم يا حصر اقتصادى مى‏كنيم، شايد براى اين معنا باشد كه اذهان ما را منصرف كنند به آن طرف و از آن چيزى كه در كشور خودمان دارد مى‏گذرد غافل كنند. شما غافل از اين شياطين نباشيد كه اينها مطالعه كرده هستند، ماها تازه وارد اين ميدان‏ها شديم، شماها تازه وارد اين ميدان‏ها شديد و بر حسب آن حس انسانى هم كه داريد آن شيطنت‏ها كه در آن هستند كمتر وارد هستيد، اينها مطالعه كردند، نه ده سال و نه سال، در طول تاريخى كه راه پيدا كردند مطالعه كردند، نه مطالعه فقط كشورها را، يعنى مخازن اينجاها را، اين هم يك مطالعه طولانى در آن شده، قبل از اينكه اتومبيل و طياره و اينطور مسائل پيدا بشود، اينها كارشناس‏هاشان را مى‏فرستادند در شرق و وجب به وجب اين مملكت‏ها را گردش مى‏كردند، با شتر مى‏رفتند اين بيابان‏ها را، با قافله‏ها مى‏رفتند اين بيابان‏ها را گردش مى‏كردند و هر جائى كه يك چيزى پيدا مى‏شد يادداشت مى‏كردند، نقشه بر مى‏داشتند، اين يك سرى كارشان كه بفهمند در كشور شما چه دارد، مخازن شما چى هست، اين مال حالا نيست، اين مال، از سابق كه راه باز كردند دنبال اين قضيه هستند. و يك مطلب ديگرى كه شايد به آن بسيار اهميت مى‏دادند اين بود كه مطالعه در حال مردم ايران بكنند يا مردم شرق بكنند، حالا ما ايران مورد بحثمان هست، اين عشاير ايران، عشاير بختيارى، عشاير خوزستان، (خيلى عشاير دارد در ايران) توى اين عشاير، اشخاصى مى‏فرستادند براى مطالعه كه اينها چه جور وضعى دارند، چطور مى‏شود اينها را

صحيفه نور ج 11 صفحه 232

تحريك كرد، از تحرك بازداشت، اين، مطالعات طولانى كردند در اين باب و در افراد ديگر، غير عشاير، مطالعات دارند، احزاب را چه جورى بايد درستش كرد و چه جورى به جان هم انداخت، مطالعات اينها زياد است و ما بايد الان تمام توجه‏مان را به اين مطلب كه اينها الان نقشه اين معنا را دارند طرح مى‏كنند و مشغول اين معنا هستند كه در خود ايران افراد را، جمعيت‏ها را به جان هم بريزند و بعد منعكس كنند به اينكه اين ايران، يك جمعيتى هستند كه نظمى در آنها نيست، حكومتى ندارند. الان اگر ملاحظه كرده باشيد اين روزنامه‏هاى خارج را (كه ماحصلش پيش من مى‏آيد) هم خود آنها، روزنامه نويس‏هاشان، هم اينهائى كه مربوط به آن دستگاه سابق بودند، اين مسائل راهى مى‏گويند، الان معلوم نيست كه مركز قدرت كجا هست، الان معلوم نيست كه كى ايران را دارد تنظيم مى‏كند امورش را، كى دارد اين قافله را به جلو مى‏برد؟ هى اول به طور ترديد، معلوم نيست قضيه چيست، بعد هم اينكه يك مملكتى هست كه همين چند روز، همين چند وقت نفس‏هاى آخرش را دارد مى‏كشد. بختيار در يكى از نوشته‏هائى كه شايد ديشب من ديدم يا صبح ديدم كه خمينى دارد آن نفس‏هاى آخر را مى‏كشد و اين كشور چه مى‏شود. اينها بناى اين دارند كه در باطن خود ما، با دست خود مردم، اينجا يك صورتى پيش بياورند، يك حالى را پيش بياورند و آن حال اينكه منعكس كنند در خارج كه هيچ نظامى در ايران حكمفرما نيست. هيچى نيست در هيچ جاى ايران، در ارتش ايران نظام نيست، در پاسبان‏هاى ايران نظام نيست، در ژاندارمرى نظام نيست، در هيچ جا يك نظمى در كار نيست، كه روى اين زمينه اگر يك وقتى بخواهند كه دخالت نظامى بكنند، موجه باشد. يعنى به اين معنا كه بگويند كه يك مملكتى است كه آزادى برايشان زود است، حالا اينها رشد اينكه آزادى را احساس كنند، استقلال هم برايشان زود است - براى مردم - خارج با قلم‏هاى مسموم هم كه دارند هى اضافه‏اش مى‏كنند كه ببينند، آزادى داده شده است به اين مملكت و هرج و مرج در مملكت هست، الان همه چيزش به هم ريخته است و بعد موجه بشود اين، براى اينكه اگر يك وقتى يك دخالتى بخواهند بكنند، در خارج بگويند كه خوب، يك ملتى بوده است كه بايد حفظش كرد و اين ملت كه بايد حفظش كرد، نظم ندارد و با بى‏نظمى دارد، تباه مى‏شود، ما سرپرستى مى‏خواهيم بكنيم از اين ملت كه رشد ندارد، محتاج به قيم است.

دشمنان چون از اسلام سيلى خوردند قدم به قدم با ما مخالفت مى‏كنند

ملت ما بايد فكر اين مطلب باشند، قوياً فكر اين باشند، از خارج نترسيد، تا داخل يك آسيبى نبيند، از خارج نبايد ترسيد، از داخل بترسيد.

شما ببينيد در هر قدمى كه برداشتيم و ملت برداشت براى تحكيم حكومت، در آن قدم شروع شد به مخالفت، مى‏خواستند مردم رأى بدهند براى جمهورى اسلامى، براى مردم بود، مردم مى‏خواستند بدهند، يك دسته كه مى‏خواستند نشود اين مطلب، افتادند به اين طرف و آن طرف براى اينكه جلوگيرى كنند از جمهورى اسلامى، حتى بعضى از صندوق‏ها را شكستند، بعض جاها را آتش زدند با قواى خودشان، با اسلحه جلوگيرى كردند از رأى دادن، آن قدم را ملت پيش برد و آنها هم مفتضح

صحيفه نور ج 11 صفحه 233

شدند ولى دست برنداشتند. بعد كه بنا بود كه قانون اساسى تدوين بشود، آنهائى كه ارباب قلم بودند با قلم شروع كردند اشكالتراشى كه نه حالا، چى هست، بعضى‏ها مى‏گفتند همان قانون سابق باشد، بعضى مى‏گفتند خوب، آن قانون باشد بعضى از موادش را تغيير بدهيد. و براى تعيين خبرگان كارشكنى شد، بعد كه مجلس درست شد، باز اين قدم هم ملت رفت و خبرگان خودش را تعيين كرد. در طول مدتى كه آنها مشغول بودند به بررسى قانون اساسى، اينها هم مشغول بودند به اينكه اشكال كنند اين ملى نيست. يك چيزى كه خود ملت تعيين كرده، اين مى‏گفتند ملى نيست بايد حتما موافق اقليتى باشد تا ملى بشود، همين طور تا آنوقتى كه بنا بود رأى بدهند مردم به خود قانون اساسى، شروع كردند باز كارشكنى، كارشكنى‏ها از اطراف، حالا كه ملت مى‏خواهد رأى بدهد به رئيس جمهور، حالا مى‏بينند اين قدم اگر پيش برود، يك قدم ديگر هم پيش برود، استقرار حكومت زيادتر مى‏شود، شروع كردند به كارشكنى. غائله‏اى در تبريز، يك غائله در قم، در تهران، در همه جا، مى‏خواهند نگذارند كه اين جمهورى اسلامى تحقق پيدا بكند، منتها از اول شروع كردند و اينها همين طور قدم، قدم. هر قدمى ملت پيش برود آنها قدم بعد را شروع كردند، مايوس نشدند، الان هم مايوس نيستند، اينها در صددند كه نگذارند اين رئيس، مردم خودشان بايد تعيين كنند، نگذارند تعيين بشود، صد و بيست و چهار نفر بيايند و داوطلب بشوند براى رئيس جمهور، معلوم است معنايش چيست، صد و بيست و چهار نفرى كه مردم اكثرشان را نمى‏شناسند، شايد ده‏تاشان را بيشتر مردم نشناسند بين اينها، اشخاصى كه بى‏عقل هم هست، مى‏گويند هست، من نمى‏دانم، اما مى‏گويند اشخاص منحرف هم هست، اين براى چيست؟ صد و بيست و چند نفر كانديد، واقعاً اينها اعتقادشان اين است؟ احتمال اين را مى‏دهند كه پيش ببرند؟ احتمال مى‏دهند كه يك جمعيت زيادى به آنها رأى بدهند؟ نمى‏خواهند اخلال كنند؟ اخلال است، اين خود اخلال است، يك مملكتى، صد و چند نفرى رئيس جمهور مى‏خواهند بشوند، صد و چند نفرى آدمى كه بعضى‏هاشان مثل اينكه مثلاً بارفروشند، يك همچو مسائلى در آن هست، من نمى‏دانم درست، نمى‏شناسم من، اين خودش يك نحوه اخلالى است كه در يك كشورى، صد و بيست و چند نفر، اينها داوطلب بشوند براى اينكه مى‏خواهند رئيس جمهور بشوند و بعد هم خواهيد ديد به اين مثلاً تبليغاتى كه بايد بكنند، خواهيد ديد چه گروه‏هائى تبليغات مى‏كنند، نه از باب اينكه برسند به رئيس جمهور، از باب اينكه نگذارند رئيس جمهورى پيدا بشود و لااقل اخلال كنند به اندازه‏اى كه منعكس كنند در خارج كه اينها يك همچو جمعيتى، ايران يك همچو كشورى هست، صد و بيست و چند نفر مى‏خواهند رئيس جمهور بشوند و همه هم به جان به هم ريختند و بعد خواهيد ديد كه اينها چه بساطى سر هم در مى‏آورند. اينها همه اخلالگرى هست و ما از اين مسائل، اكثر جوان‏هاى ما از اين مسائل غافل بشوند، بعد خدا مى‏داند كه در قضيه مجلس شورا چه خواهد شد و مى‏دانيم كه بدتر از همه است براى اينكه حدود مثلاً فرض كنيد دويست نفر مى‏خواهند وكيل بشوند، شايد چندين هزار نفر خودشان را منتخب كنند و - رئيس - مى‏خواهند نگذارند يك مطلبى بشود، يك وقت اين بود كه يك اشخاصى، ما مواجه يك اشخاصى بوديم، اينها واقعاً راه را، راه ما را صحيح نمى‏دانستند، خودشان يك راه

صحيفه نور ج 11 صفحه 234

صحيحى داشتند، خوب، يك چيزى بود، مى‏نشستند صحبت مى‏كردند اين راه درست است يا آن راه، يك وقت اين است كه قضيه اين نيست، قضيه اين است كه اينها از يك نقطه مى‏ترسند و آن اسلام است و از يك جمعيت مى‏ترسند، آنهائى كه به اسلام اطاعت دارند، آنهائى كه در راه اسلام فعاليت مى‏كنند. اين سيلى كه ابرقدرت‏ها از ايران خوردند، از اول عمرشان تا حالا نخورده بودند اين سيلى را.

اين نصرت الهى را خدا نصيب ملت كرد

جنگ جهانى، جنگ بود بين دو تا قدرت بزرگ، يك قدرت اين طرف بود، يك عده‏اى از دولت‏ها اين طرف بودند، يك قدرت آن طرف بود و يك عده‏اى از قدرتمندها آنجا با توپ و تفنگ و چيزهائى كه آن وقت بود به جان هم ريختند. هم در جنگ اول، من هر دو آنها را يادم هست و شماها نبوديد، آن وقت‏ها هم در جنگ اينطور بود كه دو تا قدرت بودند كه مقابل هم ايستاده بودند، زدند تو سر هم تا يكى غلبه كرد، هم در جنگ دوم كه باز دو تا قدرت با هم، يعنى دو گروه از قدرت با هم اختلاف كردند، زدند، همه چيز كردند و از بين بردند. ايران را قضيه اين نبود كه دو گروه قدرتمند مقابل هم ايستاده باشند، يك گروه بودند، يك جمعيتى بودند، يك دولت‏هائى بودند، همه قدرت‏ها دست آن بود، شاه مخلوع بود با تمام قدرت، امريكا دنبالش، شوروى دنبالش و ساير كشورها و مع‏الاسف كشورهاى اسلامى.

من در پاريس كه بودم مواجه بودم با اين مسائل، از همه بيشتر امريكا دنبال اين بود كه آن وقتى كه آن مردك بود، آن مخلوع بود، آن وقت اصرار داشتند، بعدش كه جانشين بدتر از خودش تقريباً بود، آنوقت دنبال مى‏كردند كه اخيراً مى‏گفتند نرويد شما ايران، ايران الان زود است - الان - برويد، دشمن‏هاى ما براى ما صلاحديد مى‏كردند كه شما صلاحتان نيست حالا برويد ايران. اينها از اين قدرت ملت، ملتى كه ابزار جنگى نداشت و تعليمات نظامى هم نداشت، با تعليمات نظامى اين دست، اين طرف تعليمات نظامى نداشتند، يك دسته بازارى بودند، يك گروه زياد بانوان بودند، يك گروه زياد جوان‏ها بودند، دانشگاهى بود، بازارى بود، چه بود كه اينها هيچ كدامشان تعليمات نظامى نديده بودند، طرف ما تعليمات نظامى داشتند، ماها اين طرف ابزار جنگى نداشتيم، حالا چهار تا تفنگ، جزء غنائمى است كه شما از آنها گرفتيد و الا دست شما نبود، يك چيزى كه با آتش زدن مثلاً لاستيك و اين در مقابل مسلسل و توپ چيزى مى‏شود، اينها البته مسأله نيست كه خدا خواست، اين نصرت‏هاى الهى را ما از آن غافليم. در همين قضايا، چون يك ملتى بود مظلوم و يك ملتى بود كه قيام كرده بود براى خدا، فرياد مى‏زد ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم، فرياد مى‏زد كه ما ظلم نمى‏خواهيم خدا تاييد كرد ملت را، يعنى يك نصرت‏هائى به اين ملت عنايت كرد كه در تاريخ مگر در صدر اسلام ديگر نبود يك ملتى همه قدرت‏ها دست او، دست طرف مقابل، لكن يا بترسد استعمال كند، يا وقتى فرمان بدهد، از او فرمان نبرند، خدا يك ترسى در دل اينها انداخت كه همان ترس اسباب اين شد كه براى ما

صحيفه نور ج 11 صفحه 235

يك نصرتى حاصل شد، يك نصرتى بود خودش.

گاهى لشكر اسلام را با همين رعب، رعب مى‏انداختند در دل آنها، منتشر مى‏شد توى لشكر كه اين عرب‏ها آدم مى‏خورند، اين رعبى در دل اينها مى‏افتاد كه نتوانند مقابله كنند، اين در اين قضيه‏اى كه براى ما اتفاق افتاد، اين مسأله بود كه خدا تاييد كرد اين ملت را و هيچ كس غير خدا نبود كه كارى انجام بتواند بدهد، اين بود كه يك اجتماع در يك مطلب، سى و چند ميليون جمعيت همه يك مطلب بگويند، همه يك راه بروند، مگر اين مى‏شود، كسى مى‏تواند همچو كارى بكند، مگر با تبليغات مى‏شود اين كار را كرد، انسان بيست سال تبليغ مى‏كند، يك بازار تهران را نمى‏تواند قبضه كند، در چند وقت تقريباً يكدفعه ما ديديم كه سرتاسر ايران حرف‏هاشان يك چيز است.

من كه پاريس بودم يك كسى آمد از ايران پيش من (حالا هم يادم نيست كى بود) گفت كه من رفتم به اطراف، در ايران كه بودم، دهات آن جاپلق و كمره و آنجاها كه من اطلاع ازشان دارم، حتى يك جائى را گفت كه من آنجا را خودم رفته‏ام، يك ده، نه، يك قلعه‏اى بود، يك قلعه توى كوهى است، گفت كه همه جاى آنجاها كه ما رفتيم صبح كه مى‏شد، آخوندش توى ده جلو مى‏افتاد و مردم ده هم دنبالش تظاهر مى‏كردند و به من گفت من رفتم در آن قلعه حسن فلك كه يك قلعه كوچكى است رفتم آنجا ديدم آنها همان را مى‏گويند كه تهران مى‏گويند، من در پاريس اميدوار شدم به اينكه ما انشاءالله پيروز هستيم. وقتى بنا شد يك ملت اينطورى قيام بكند، اين يك دست غيبى در كار است، اين نمى‏شود كه با تبليغ و با صحبت، آخوند منبر برود يك چيزى بگويد، نمى‏شود، اين قضيه‏اى بود كه خدا مى‏خواست و ما پيروز شديم و بحمدالله و اميدوارم كه پيروز بشويم تا آخر.

براى برقرارى نظم، تا استقرار رژيم اسلامى همه اسلامى كار كنيد

لكن اين توجه بايد براى ملت ما باشد كه اينها مهم‏شان اين است كه در همين داخل ما را آسيب بزنند، آسيب بردار كنند، اين يك نقشه بود كه قم و تبريز با هم شروع كردند، نقشه است اينكه به همان وضعى كه قم شروع كرد، به همان وضع شروع كرد و در همان ساعت قبل از ظهر روز جمعه به يك وضع خاصى شروع شد به اخلالگرى و در تبريز همان وقت با همين وضع خاص يعنى مثل اينكه همين گروه دو تا شدند، يك دسته اينجا به همين وضع اينجا شروع شد، كه معلوم است يك توطئه‏اى بوده است كه در نظر دارند اينها و الان هم در تبريز همين هست. الان هم به من اطلاع دادند كه دارند باز مجهز مى‏شوند اينها، مى‏خواهند كه نگذارند يك استقرارى در اين مملكت پيدا بشود تا منعكس بشود به خارج كه اينها، قابل اين نيستند كه آزادى داده بشود و ما بايد با تمام كوشش‏مان، كوشش كنيم كه اين نقشه را خنثى كنيم، يعنى هر كه در هر جا هست خوب كار كند، اسلامى كار كند، اتكائش به اسلام باشد، شما در همان محلى كه هستيد، اسلامى كار كنيد، اين خواهرها در هر جا كه هستند، اسلامى كار كنند، كشاورزها در محل خودشان اسلامى كار كنند، وقتى بنا شد همه جا اسلامى كار كنند نظم پيدا مى‏شود، انتظام پيدا مى‏شود، اگر در ارتش به طور اسلامى عمل بشود، در ژاندارمرى، در شهربانى، در

صحيفه نور ج 11 صفحه 236

پاسدارها، در همه جا به يك نظم كار بشود، به يك جور كار بشود، كار پيش مى‏رود. الان مملكت شما - الان - فعلاً احتياج دارد كه همان نهضتى كه اول داشتيد و هيچ كدام فكر اين چيزهائى كه خودتان مى‏خواستيد نبوديد، آن وقتى كه در خيابان مى‏رفتيد و فرياد مى‏زديد الله اكبر و بايد برود اين رژيم، ابداً به فكر اين نبوديد كه نهارمان امروز چى هست - يا امروز چى هست - يا امروز چه جورى است، هيچ به فكر اين نبوديد، معلوم است اگر بوديد نمى‏شد، اينطور بود كه دنبال هر انقلابى اين هست، بعد كه رسيد به يك قدم، پيروزى به نظرتان آمد. ما حالا پيروزيم الحمدلله، حال كه پيروز برگشتيد به وضع خودتان، ببينيد كه وضع‏تان چه جورى است، به وضع خودتان برگشتيد ديديد كه خوب، نابسامانى هست، اينها شروع كردند به ايجاد ناراحتى، در اين موقع ايجاد ناراحتى كردند، هى رفتند پيش كارخانه‏دارها كه ببينيد به شما حقوق مى‏رسد، به آنها زيادتر مى‏رسد، خانه شما چطور است، خانه آنها چطور است، رفتند بين كشاورزها همين طور، رفتند در دبيرستان، در جاهاى ديگر همين طور، هر جا توانستند رفتند، حالائى كه دنبال انقلاب است و ناراحتى شروع مى‏شود ناراحتى را دامن زدند، زيادش كردند و حالا هم مشغولند به همين امر.

الان وظيفه ملت ما هر كدام در هر جا هست اين است كه همان نهضتى كه از اول بود كه متوجه به اين نبود كه من حالا چى دارم يا چى ندارم، همان را ادامه بدهد تا وقتى مستقر بشود حكومت، الان بين يك راه هستيم و متزلزل، ما كه نرسيديم به نقطه اعلى، ما الان رسيديم به جايى كه بعضى از ابزار حكومت درست شده، قانون اساسى‏اش رأى داده شده است، اصل جمهورى اسلامى رأى داده شده است، حالا، نه رئيس جمهورى داريم، نه مجلسى داريم، مجلس بايد همه كارها را انجام بدهد. استقرار ندارد الان مملكتمان، بايد ما كارى بكنيم كه با همان نهضتى كه تا حالا آمديم. اين را نگهش داريم تا بتوانيم ما اين مراحل بعد را به سلامت طى بكنيم، اگر بنا باشد كه از حالا شروع كنيم به اختلاف سر رئيس جمهور و سر - عرض بكنم - آنهائى كه بايد در مجلس بروند، منتخب بشوند وكلا، اگر ما شروع كنيم به اختلاف و يك اختلاف دامنه‏دارى كه در يك حكومت‏هاى مثلاً ..... بوده است، هم بوده اين اختلافات و حالا كه يك حكومت مستقرى نيست، چند صد سال آنوقت شد و زمينه از صد و بيست و چند نفر رئيس جمهور - عرض مى‏كنم - زمينه معلوم است كه مى‏خواهند چه بكنند. اگر ما غفلت كنيم از مطلب و ندانيم، نفهميم اين معنا را كه اين توطئه هست، صد و بيست و چند نفر خودشان نرفتند سراغ اين كار، صد و بيست و چند نفر را وادار كردند به اينكه بروند و خودشان را منتخب كنند براى اينكه شلوغى ايجاد كنند و بعد هم از وكلا خدا مى‏داند چه خواهد شد. اگر ما چشممان را باز نكنيم و هر كس در هر جا هست عملش را اسلامى نكند و نهضتش را باز نيمه رس نداند، نرسيدن به آخر، بداند كه ما بين راهيم و بين راه باز هم راهزن‏ها هستند، الان هم مشغولند.

بقيه نهضت را با حفظ ايمان و وحدت كلمه به پيش ببريد

بايد همه جوان‏ها، همه جا در تبليغاتشان، در گفتارشان، در صحبت‏هاشان تنبه بدهند مردم را، كه

صحيفه نور ج 11 صفحه 237

آقا با هم بشويد، الحمدلله هستند، با هم خوب هم هستند، لكن بايد زيادترش كرد، بايد كارى كرد كه آنها طمعشان را ببرند از اينكه مملكت را مى‏توانند ببلعند. آنها هم باز الان طمع دارند و از رو نمى‏روند، لكن ما بايد كارى بكنيم و همه‏مان موظفيم كه كارى بكنيم كه اين اجتماعى كه بود و اين وحدت كلمه‏اى كه بود و مهمتر، اين ايمانى بود كه با آن ايمان پيش برديم، به پيش برديد شما، آن محفوظ باشد تا انشاءالله با همين گرمى و تنور گرم ما اين دو تا نان را هم بپزيم، نان رئيس جمهور و نان قضيه انتخابات، وقتى اين دو تا هم از اين تنور درآمد آنوقت باقى‏اش ديگر آسان هست انشاءالله.

خداوند همه شما را تاييد كند، موفق باشيد و سلامت باشيد و دعا به همه‏تان مى‏كنم و اميدوارم كه شما هم غافل نباشيد از اينكه توجه به خدا داشته باشيد، همه چيز از آنجاست، هيچ چيز از ماها نيست، هر چه هست به او متوسل بشويد و پيش مى‏رويد انشاءالله.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها