پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 2:25 AM
بيانات امام خمينى در ميان جمعى از قهرمانان كشتى آزاد ايران در آسيا و اروپا و پهلوانان كشتى باستانى
وقتى كه جهاد معنوى باشد تا آن فرد آخر هم براى جهاد حاضر است
بسم الله الرحمن الرحيم
من از آقايان ورزشكارها و ساير آقايان تشكر مىكنم كه گاهى تشريف مىآورند و ما را از كارهاى خودشان، از موفقيتهاى خودشان و از كارهائى كه در سطح بين المللى انجام دادهاند و موفقيتهائى كه تحصيل كردهاند براى جمهورى اسلامى، تشكر مىكنم و دعا مىكنم كه انشاءالله هميشه موفق باشند و به دشمنهاى ما بفهمانند كه مردانى كه در ايران هستند، مرد مبارزه هستند و مرد مىدانند، مرد جهادند و اميدوارم كه خداوند شما را تاييد كند در اينوقتى كه مملكت ايران مبتلاست به اينطور مصيبتها كه البته از يكطرف مصيبت است و از يكطرف هم سرفرازى براى يك ملت كه در راه هدف تا پاى جان ايستاده است و همه جوانهاى ما در اين راه مشترك هستند و بسيارى از آنها براى شهادت از من دعا مىخواهند و من دعاى پيروزى مىكنم براى آنها كه خداوند همه آنها را حفظ كند و همه شما جوانها را براى كشور ما حفظ كند.
اميدوارم كه از اينجا به بعد هم كه مشكلات براى كشورتان زياد است و اين ريشههاى فاسد الان در ايران هستند و چون مايوس شدهاند، دست به يك همچو جناياتى مثل ترور شخصيتهاى محترم مىزنند و البته آنها خيال اين را دارند كه ما را و شما را سست كنند در اين جهاد اسلامى و اينها غافل از اين هستند كه وقتى كه جهاد براى خدا شد، براى اسلام شد، جهاد معنوى، جهادى است كه جهاد معنوى است، نه جهاد صورى و مادى، وقتى بنا شد كه جهاد معنوى باشد تا آن فرد آخر هم براى جهاد حاضر است.
و من از حماقت اينها هم تعجب مىكنم، اينها نمىخواهند كه يك فردى مثل آقاى مطهرى و مثل آقاى مفتح را از بين ببرند، اينها وسيله است براى اينكه نهضت را سست كنند حماقتشان اين است كه ديدهاند اينها كه هر فردى را كه اينها ترور مىكنند مردم ايران براى نهضت بيشتر وارد ميدان مىشوند. اگر اينطور بود كه مثلاً آنوقتى كه مرحوم آقاى مطهرى را ترور كرده بودند، يك نيمى از مردم عقب نشينى كرده بودند، آنوقت براى نيم ديگرش هم مرحوم آقاى قاضى را مثلاً ترور مىكردند و مرحوم آقاى مفتح را و ديگران را. اما وقتى ديدند كه هر شخصى را كه اينها ترور كردند بازار نهضت گرمتر شد و مردم بيشتر به اين نهضت اقبال كردند، اين چه انگيزهاى دارد كه اينها به اين جنايت دست
مىزنند؟ اينها همه براى اين است كه خداى تبارك و تعالى اينها را كر و كور كرده است، اينها را از آن ادراك راه صحيح محروم كرده است يعنى خودشان اسباب محروميت را فراهم كردند. خودشان اسباب اين شدند كه عنايت خدا كه بايد همه قشرها را هدايت كند، اينها خودشان را محروم كردند و بعد از آنكه خودشان را محروم كردند كارهائى انجام مىدهند كه برخلاف مصلحت خودشان است.
امروز روزى نيست كه كسى اتكاء به سر نيزه بكند
شما ملاحظه كنيد اين آقاى كارتر براى رسيدن به مقام رياست جمهور دست و پا كنند لكن خدا او را كر و كور كرده است كه راهها را اشتباهى دارد مىرود. اين اگر چنانچه همان وقتى كه ما اشتغال داشتيم به مخالفت با اين مرد، آنوقت كه ديد اين ديگر در حال سقوط است، ديد نمىتواند اين را نگهش دارد، اگر كمك كرده بود به ايران و اقبال كرده بود به ايران و تصديق كرده بود حرفهاى ايران را، برايش بهتر بود يا آن پافشارى كه آنوقت كرد براى حفظ او و آن پافشارىهائى كه كرد براى حفظ يادگار او بختيار و آن پافشارىهائى كه بعد كرد؟ آن بهتر بود براى رسيدن به آن مقام، يا اين؟ حالا رفت، آنها از بين رفتند، بعد بردن يك نفر آدم جانى را به امريكا و پناه دادن به اصطلاح خودش آنجا و پرستارى از يك مفلوك به اصطلاح آنها، اين بهتر بود براى او يا اينكه او را نبرند؟ جاى ديگر برود زندگى كند (خوب، بود جاى ديگر).
اينها از باب اين است كه كر و كور شدهاند. يك كارى حالا، مثل اين بچهها كه لج مىكنند، سر آن لجبازى مىكنند، حالا نتوانست او را نگه دارد، اين قدم دومى بود كه نتوانست نگه دارد اين مرد را در آمريكا و فرستاده است او را به يك جاى ديگر. خوب اين بهتر بود براى او كه باز سروصدا در دنيا راه بيندازد و در پاناما آنقدر تظاهر بر ضد اين مرد بكنند كه بر ضد آمريكاست، يا اينكه او را مىفرستاد اينجا و به عالم ثابت مىكرد كه من هم طرفدار مظلومها هستم، طرفدار آنها هستم كه غارت شدهاند، نه طرفدار غارتگرها؟ خودش هم غارتگر است اما قاعده اين بود كه اگر عقلش سر جايش بود، قاعده و اين بود كه اگر كسى بخواهد راه خودش را، آنى كه خيالش هست پيش ببرد، اينها را پيش نياورد تا اينكه يك مملكتهائى برضد او تظاهرات در آنها واقع بشود.
امروز روزى نيست كه كسى اتكاء به سرنيزه بكند دنيا عوض شده، ملتها يكى بعد از ديگرى دارند بيدار شوند، دارند از تحت سلطه استعمار بيرون مىروند. در يك چنين موقعى ديگر جاى صحبت اينكه ما مداخله نظامى مىكنيم، يك وقت بگويد مداخله نظامى مىكنيم، يك وقت بگويد نه ما مداخله نظامى نمىكنيم، همين طور مشوش هى صحبت كردن، براى همان است كه چشمشان باز است و كورند، نمىبينند اينها همانى است كه به چشمها و گوشها و عقلهاى آنها غل انداخته، نه از باب اينكه او ابتداء، خود آنها وسيله فراهم كردهاند تا غشاوت واقع شده است بر عقلهايشان و بر چشمهايشان و بر گوشهايشان اين يك كمكى است براى مستضعفين، اينطور راه را گم كردن يك كمكى است به مستضعفين. اگر قبل از اين قضايا يعنى قبل از اينكه اين مرد را ببرد به امريكا و
به اصطلاح خودش بخواهد پرستارى از يك مفلوكى بكند، ما يك، بعضى از ممالك با ما متحد بودند، يعنى از ملتها، حالا بسيارى از ملتها با ما همراهند. نهضت ما دارد توسعه پيدا مىكند و مىرود توى ملتها، ملتهائى كه، ببينند كه ملت ايران در مقابل يك قدرت بزرگ ايستاده و پيش برده، يك قدرت شيطانى را كه همه قدرتها دنبالش بودند يك ملتى ايستاده و ايستادگى كرده و پيش برده، ساير ملتها هم گرفتارند ديگر، آنها هم همين گرفتارىهائى كه ما داريم آنها دارند. مصر به دست سادات و جاهاى ديگر هم به دست ديگران. همه ملتها مبتلاى به دولتهايشان هستند، آنها هم خواهند از زير اين بار بيرون بيايند. وقتى ديدند كه ايران قيام كرد و پيش برد، ولو كشته داد اما پيش برد و ديگران هم همين فكر در مغزشان پيدا مىشود، ملتهاى ديگر هم همين معنا را مىخواهند، آنها هم همين كار را خواهند كرد.
نهضت ملت ايران عظمت قدرتهاى بزرگ را شكست
شما بدانيد كه اين نهضت ملت ايران، اين عظمت قدرتهاى بزرگ كه با تبليغات تحميل كره بودند بر دماغها كه اصلاً نمىشود با انگلستان در افتاد، حالا هم ديگر اصلاً با امريكا نمىشود ديگر در افتاد، اين عظمت را شكست. يعنى شما ملت عزيز ايران، زن و مردتان ريختند در خيابانها و با فرياد الله اكبر، اين عظمتى كه در قلوب اشخاص پيدا شده بود و ملتها را وادار مىكرد كه ساكت باشند مبادا يكوقتى بربخورد به آنها، اين را شكست. ما در آن قضيه سابق هم كوشش مىكرديم كه اين معنا كه نمىشود با دولت در افتاد، اين را بشكنيم، نمىشود در مقابل قدرتها نفس كشيد و باورانده بودند به ملت ما به طورى كه به خودشان حق نمىدادند، اگر يك پاسبانى مىآمد مىخواست يك چيزى تحميل كند، به خودشان حق نمىدادند كه در مقابلش يك كلمهاى بگويند، سكوت پرده انداخته بود، سايه انداخته بود به سر ملت ما. اين معنا كم كم شكسته شد، صداها در آمد، نهضت شما او را شكست و نهضت شما الان اين معنا را هم شكست در دنيا كه نمىشود در مقابل آمريكا، اول قدم اين است كه انسان "مىشود" و "نمىشود" را ارزيابى كند. اول قدم هر مبارزهاى ارزيابى اين است كه در اين مبارزه مىشود يا نمىشود و شما ثابت كرديد كه نه مىشود. مىشود با آمريكا هم طرف شد، مىشود كه لانه جاسوسى آمريكا هم تصرف كرد، مىشود جاسوسهاى آمريكائى را هم گرفت و نگه داشت و حفظ كرد شما اين را ثابت كرديد به دنيا. آن عظمتى كه از آنها به واسطه تبليغات زيادى كه داشتند، در دنيا سايه افكنده بود كه ابر قدرت است و كسى حق حرف زدن ندارد، آن شكست. معلوم شد نه، ملتها مىتوانند فرياد بزنند، مىتوانند مرگ بر كارتر بگويند، فرياد هم الان دارند مىزنند، نه اينجا جاهاى ديگر هم، هندوستان هم همين است، ممالك خودشان هم، ممالك غربى هم همين است، امريكا هم همين است. امريكايى كه هى مىگفت ما با قدرت نظامى، هى ما را مىترساند، اينها دنبال همان بودند كه سابق انجام مىدادند. سابق اگر چنانچه يك كلمهاى فرض كنيد كه در يك روزنامهاى از ايران واقع مىشد برضد انگلستان يا برضد آمريكا، با يك كلمهاى كه آنها به محمدرضا مىگفتند كه فضولى موقوف، جلويش را اينجا مىگرفت. اگر يك كارى مىخواستند انجام بدهند، مثلاً در فرض كنيد
مجلس شوراى استعمارى غلط، همچو كه كشتى انگلستان مىآمد طرف ايران مسأله ختم بود با همان حركتش. همچو كه اطلاع مىرسيد كه كشتى انگلستان راه افتاده از آنجا به كجا، اينجا ديگر بايد حتماً تسليم شد. قراردادى اگر مىخواستند ببندند و اينها يكوقتى، در آنوقتى كه فرض كنيد يك سرسختى مىخواستند نشان بدهند، يك چيزى كه در سرحدات واقع مىشد، اين كافى بود براى اينكه در مركز اينها ديگر دست بردارند از مخالفت و موافقت كنند و تسليم بشوند. اينها چيزهائى بود كه اينها با بوق و كرنا، با راديوها، با تبليغات، تبليغاتى كه بسياريش هم در خود كشورها بود يعنى عمال آنها در خود اين كشورها تبليغات مىكردند برضد خود كشور، اينها به مردم همچو بزرگ نشان داده بودند مسائل را كه مردم خيال مىكردند كه اگر الان يك حرفى بزنيم، يكدفعه چتربازىهاى آمريكا مىآيند مىريزند و ايران را خراب مىكنند. در همين قضيه اين را كراراً براى ما آمدند گفتند كه، مىنوشتند، از خارج هم مىنوشتند كه چتربازها بناست كه از بالا بيايند بالاى سرسفارت، از آن بالا يك دوائى بريزند و بيهوش كنند همه را و بيايند پائين و همه را ببرند و در قم هم مىخواهند بيايند و شما را بربايند، حتى بعضى آمده بودند به من مىگفتند كه شما نمانيد اينجا شب. خوب آقا اين شعر است كه اينها مىگويند. اين حرفهائى است كه در كتاب حسين كرد نويسند و مىنوشتند. اينها، اين حرف است كه مىزنند والا "چتر بازها مىآيند و همه را بيهوش مىكنند" اين همان حرفهايى بود كه "هى دوا مىزدند، همه چيزها بيهوش مىشدند" حرفهائى كه در الف ليل مىگويند. خواستند اينطورى ما را مثل سابق كه از اين حرفها ترس داشتند، اينطورى ملت ما را بترسانند، غافل از اينكه مسائل اين نيست، اصلاً مداخله نظامى ديگر حالا در دنيا اصلاً شكست خورده است، صحبتش هم شكست خورده. اينها به اعتبار اينكه ما را در افكار باز عقب مانده مىدانستند اين حرف را مىزدند، بعد هم حالا مىگويند كه وقتى كه در آمريكا چيز كردند رأى گيرى كردند (حالا به آن اندازهاى كه خودشان مىدانند) امروز يا ديشب بود كه پنجاه و پنج درصد از جمعيت آمريكا با مداخله نظامى مخالفند. يك غلطى از اول مىكنند بعد مىخواهند عذرش را بخواهند حالا مىگويند ملت ما مخالف است. خوب ملت آنها موفق باشد بسم الله، مگر مىشود حالا در دنيا يك چنين كارهائى را كرد، اين حرفها مال سابق بود، نه مال حالا، حالا دنيا يك چيز ديگر شده. حالا اگر صداى اينها در آيد در اينجا. شرق منفجر مىشود، نه شرق تنها، غرب هم منفجر مىشود. مگر مىشود حالا از اين كارها كرد بعد حالا از آنجا دست بردارند. نه مداخله نظامى نه از باب اينكه مثلاً فرض كنيد خوب ملت هم با آنها موافق نيست حتى گفته بودند كه اينها مىگويند كه اگر اينها را هم بكشند، مداخله نظامى نبايد بشود، اگر اين جاسوسها را بكشند هم، مداخله نظامى نباشد. خوب اگر يك چنين حرفى راست باشد معلوم مىشود كه آنها به عقل آمدهاند كه پنجاه نفر آدم جاسوس را فرضاً كشته (كه بنا ندارند حالا اينها را بكشند) پنجاه نفر را بكشند اسهل است از اينكه يك مملكتى، چند تا مملكت، خود آمريكا به خاك و خون كشيده بشود. اين معلوم مىشود يك خردهاى به عقل آمدهاند از اول هم معلوم نبود كه اين خيالها باشد. حالا ديگر چسبيدهاند به اينكه ما خير، محاصره اقتصادى مىكنيم بسيار خوب محاصره
اقتصادى بكنيد ببينيم چه مىكنيد. اينها حرف است، محاصره مگر دنيا تابع آقاى كارتر، مگر همه دنيا مىخواهند زحمت بكشند كه آقاى كارتر بشود رئيس جمهور. سران كه مىشناسند هم را، سران ممالك هم را مىشناسند كه از چه قماشى هستند، مىدانند كه قضيه، قضيه ملت نيست. قضيه، قضيه اين است كه من مىخواهم چه بشوم او مىخواهد رئيس جمهور كجا بشود، او مىخواهد رئيس جمهور كجا بشود. اينها كه هم را مىشناسند مىدانند كه مسأله، مسأله اين نيست كه براى پنجاه تا مثلاً جاسوس خيلى دلشان سوخته يا براى فرض كنيد چه. اين را من كراراً گفتهام، ما در فرانسه كه بوديم يك نفر از اشخاص كه مىگفتند كه اين از طبقه بالاست (چه بود، من نمىدانم) از آنها مىآمدند زياد، راجع به همين مرديكه هم مىآمدند، گاهى هم از آمريكا پيغام مىآوردند، از رئيس جمهور آمريكا پيغام مىآوردند كه ما را سست كنند، اين در يك قضيهاى كه آمده بود و حرفش را نقل كردند، گفته بود كه يك قضيهاى در چين واقع شد كه سفارتخانه ما در خطر بود، ما راجع به افرادش هيچ ابداً نگرانى نداشتيم، افراد چيزى نيستند، راجع به مبلش ما نظر داشتيم، مبلهايش زياد قيمت داشت. اينها يك چنين قماش مردمى هستند كه مبلها را اهميت مىدهند، نه آدمها را. رئيس جمهور شدن پيش آقاى كارتر ارزش دارد، نه پنجاه نفر. اينها يك چيزهائى درست مىكنند براى اينكه آنجا براى خودشان يك راهى پيدا كنند و پيش ملت خودشان يك وجاهتى پيدا كنند و همانطور كه گفتم خدا كر و كورشان كرده كه هر راهى كه اينها بروند، برخلاف مصلحتشان است، هر طريقى كه بروند خلاف آن. بردند او را آنجا به خيال اينكه يك كارى بكنند، شكست خوردند، يعنى افكار مردم عوض شد، بعد لجاجت كردند در اينكه اين را تحويل بدهند، باز هم به ضرر خودشان شد. نتوانستند نگه دارند، فرستادند او را به پاناما. اين هم به ضرر خودشان. حالا اهالى پاناما دارند فرياد مىزنند در خيابانها، چه مىكنند كه اين مرديكه را آوردهاند اينجا چه كنند. خوب اين يك بنجلى است كه بايد بيخ ريش ما باشد، اينها اشتباه دارند اينها بايد بيايد در همين مملكت، بنجل از ماست، براى چه به پاناما برود؟ مردم پاناما را چرا اذيت مىكنند؟ خوب بفرستند او را محل خودمان، ما خودمان مىدانيم چه بكنيم.
محاكمه شاه مفلوك، محاكمه رؤساى جمهور آمريكاست
و عمده اين است كه خوف آنها نه براى اين آدم است، نه براى آن پنجاه تاست. اينها نيست. اينكه اصرار دارند كه اين مرديكه نيايد، براى اين است كه اگر اين بيايد و اينجا محاكمه بشود و محاكمهاش هم يك محاكمه همچو پنهانى و زير جلى نيست، محاكمهاى است كه با حضور اشخاص برجسته دنيا مىشود براى اينكه محاكمه يك آدم مفلوك نيست، محاكمه رؤساى جمهور است. همانطورى كه اين مرد گفته بود كه اگر من را محاكمه بخواهند بكنند، رئيس جمهور چند سال هم بايد محاكمه بكنند، چند نفر از اينها هم، صحيح است، اين محاكمه يك شخص نيست، يك آدم نيست، يك مفلوك نيست. ما هم او را نمىخواهيم براى اينكه يك آدم مفلوكى را چه بكنيم، ما مىخواهيم اين را
بياوريم اينجا و در مقابل اين مستكبرين، مستضعفين تكليفشان را بدانند، مستضعفين دنيا يعنى مملكت آمريكا هم، ملت آمريكا هم تكليفش را با رؤساى جمهورش بفمهد كه اينها چه سنخ آدمهايى بودند كه به ما حكومت مىكردند. همانطورى كه ما اينجا فهميديم كه اينها چه سنخ آدمهائى بودند به ما حكومت مىكردند. فهميديم و خدا خواست كه قيام كرد ملت و خدا خواست كه اين را بيرونش كرد. مستضعفين دنيا بفهمند اينجا وقتى ما يك محاكمهاى راه انداختيم كه دنيا را شريك كرديم در اين محاكمه، از همه جا دعوت كرديم و در اينجا متفكرين دنيا، نويسندگان دنيا، سياسيون دنيا، شخصيات معتبر دنيا را از همه جا، حتى از آمريكا، از هر جا ما دعوت مىكنيم اينجا و اين آدم را اينجا محاكمه مىكنيم، يك محاكمه جار و جنجال دار تا معلوم بشود به همه دنيا، به همه مستضعفين كه اينها خودشان را جا زدند آنجا و با يك حرفهاى نامربوطى مىخواهند خودشان را تحميل كنند به ملتها. ما به ملتها بفهمانيم كه اينها لايق نيستند براى شما حكومت كنند، خودتان فكر كنيد. خودتان فكر كنيد بين خودتان، يك حكومتى كه دست خودتان باشد، نه اينكه كسى ارباب شما باشد. ما مقصدمان يك چنين مطلبى است، مقصدمان اين نيست كه يك نفر آدم بيايد اينجا و مثلاً چه بكند، نه. و همه خوف آقاى كارتر اين است كه مبادا يك چنين قصهاى پيش بيايد، پيش بينى يك چنين مسائلى مىكند. دست و پا مىكند، او را مىرود نگه مىدارد و بعد هم حالا جاى ديگر و بعدش حالا چه خواهد شد نمىدانم و ملت ايران بايد توجه داشته باشد كه يك ملتى است كه الان همه دنيا توجهشان به اينجاست. شما راديوهاى دنيا را، مطبوعات دنيا را ببينيد و در راس حرفهايشان همين مسائل ايران است الان.
ايجاد حكومت اسلامى آرزوى رسول اكرم همه مسلمين است
وقتى يك ملتى تحت توجه همه دنيا شد، بايد خودش را درست بفهمد، بفهمد كه پا را غلط نگذارد. اين خيانتهائى كه الان در ايران مىشود، در آذربايجان پيش آوردند، در بعضى جاهاى ديگر پيش آوردند. اين خيانتها هم در نظر ملتها منعكس بشود كه چيست. ملتى كه پا شده خودش خودش را اداره كند، از دست ابرقدرتها مىخواهد خارج كند خودش را، چپاولگرىها را مىخواهد قطع كند از مملكتش، باز از اهل خود مملكت بيايند و مخالفت كنند!! همه ملتها توجه دارند كه چيست اين، خودش را در دنيا رسوا مىكند، همانطورى كه كارتر خودش را در دنيا رسوا كرد. اينهائى هم كه مىگويند ما اهل ايران هستيم و به ايران علاقه داريم، به ملت علاقه داريم و اينها، در يك وقتى كه ملت قيام كرده و قدرتها را شكسته حالا مىخواهند يك حكومت ملى با دست خبرگان خودشان در اينجا تصويب بشود و چه بكند، همينهائى كه مىگويند ما از ملت هستيم و ما علاقه به ملت داريم، همينها مخالفت مىكنند. دنيا مىفهمد كه اين قشر مخالف چه هستند، آنطورى كه شما فهميديد و ما فهميم، دنيا هم مىفهمد. كارى نيست كه فقط در آذربايجان ايجاد بشود و خداى نخواسته ملت آذربايجان را خدشه دار بكند، ملت آذربايجان خدشهدار نمىشوند همانطور كه ملت ايران، همه ملتهاى ما (يعنى
ملتها نيست كه يك ملتند) همانطورى كه آذربايجان خدشه دار نمىشود و تهران خدشهدار نمىشود و كردستان خدشهدار نمىشود و بلوچستان خدشهدار نمىشود همه اينها خدشهدار نمىشوند، همانطور هم كه انظار دنيا متوجه است كه اين يك عده خائن اقليت چه چيزى مىگويند. اين يك عده اقليتى كه ايستادهاند در مقابل سى و پنج ميليون جمعيت و در آراء آرائشان را ديديد كه در رفراندم اول همه قوا را روى هم گذاشتند باز صدى هشتاد با ما بود. حالا با اينكه يك مقدارى را بازى دادند و قهر كردند حالا هم صدى نود باز رأى مثبت دادند. دنيا نظر مىكند كه اين آدمها چه مىگويند در مقابل يك ملت. اين مردم چه مىگويند در مقابل ملتى كه همه ايستادهاند و هر روز فرياد دارند مىزنند كه (بعد از تصويبش هم دارند فرياد مىزنند) كه ما همين قانون اساسى را مىخواهيم؟ اين چند نفر آدم چه چيزى گويند در مقابل اين ملت؟ چه حرف حسابى دارند؟ چرا بايد اينها يك چنين فكر معوجى داشته باشند كه يك عده ياغيگرى كردهاند، يك چنين عده معدودى مىخواهند بر همه ملت ما حكومت كنند. مگر حكومت محمدرضا غير از اين معنا بود كه يك عده معدودى مىخواست ديگران را تحت سلطه قرار بدهد؟ حالا هم همينها نظير او هستند. و از ريشههاى او هستند چه مىگويند اينها در مقابل يك ملت كه زن و مردش خون دادند و بچه دادند و جوان دادند و يك حكومت اسلامى مىخواهند درست كنند؟ آقايان چه مىگويند در مقابل اسلام؟ چطور جواب اسلام را مىدهند؟ ملت بايد درست توجه كند، دشمنهاى خودش را در اين مسائل بشناسد كه چه قشرهائى با ملت دارند مخالفت مىكنند و دشمن هستند با ملت ما. بايد مردم بشناسند اينها را و من اميدوارم كه اين تحولى كه پيدا شده و اينكه هر قصهاى كه به نظر آنها اين است كه ما در اين قصه يك شكستى بخوريم، بيشتر صدا در مىآيد بيشتر مردم با هم منسجم مىشوند، من اميدوارم كه انشاءالله اين راه را تا آخر برويم آنى كه آرزوى همه مسلمين است، آنى كه آرزوى رسول اكرم است، آنكه آرزوى ائمه ما هست و آن ايجاد يك حكومت اسلامى، همه چيزى اسلامى باشد، من اميدوارم كه با دعاى همه شما و با توجه همه شما به خدا و با وحدت كلمه اين راه را به آخر برسانيم.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته