0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:25 AM

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 43

تاريخ: 28/9/58

بيانات امام خمينى در ميان جمعى از قهرمانان كشتى آزاد ايران در آسيا و اروپا و پهلوانان كشتى باستانى‏

وقتى كه جهاد معنوى باشد تا آن فرد آخر هم براى جهاد حاضر است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از آقايان ورزشكارها و ساير آقايان تشكر مى‏كنم كه گاهى تشريف مى‏آورند و ما را از كارهاى خودشان، از موفقيت‏هاى خودشان و از كارهائى كه در سطح بين المللى انجام داده‏اند و موفقيت‏هائى كه تحصيل كرده‏اند براى جمهورى اسلامى، تشكر مى‏كنم و دعا مى‏كنم كه انشاءالله هميشه موفق باشند و به دشمن‏هاى ما بفهمانند كه مردانى كه در ايران هستند، مرد مبارزه هستند و مرد مى‏دانند، مرد جهادند و اميدوارم كه خداوند شما را تاييد كند در اينوقتى كه مملكت ايران مبتلاست به اينطور مصيبت‏ها كه البته از يكطرف مصيبت است و از يكطرف هم سرفرازى براى يك ملت كه در راه هدف تا پاى جان ايستاده است و همه جوان‏هاى ما در اين راه مشترك هستند و بسيارى از آنها براى شهادت از من دعا مى‏خواهند و من دعاى پيروزى مى‏كنم براى آنها كه خداوند همه آنها را حفظ كند و همه شما جوان‏ها را براى كشور ما حفظ كند.

اميدوارم كه از اينجا به بعد هم كه مشكلات براى كشورتان زياد است و اين ريشه‏هاى فاسد الان در ايران هستند و چون مايوس شده‏اند، دست به يك همچو جناياتى مثل ترور شخصيت‏هاى محترم مى‏زنند و البته آنها خيال اين را دارند كه ما را و شما را سست كنند در اين جهاد اسلامى و اينها غافل از اين هستند كه وقتى كه جهاد براى خدا شد، براى اسلام شد، جهاد معنوى، جهادى است كه جهاد معنوى است، نه جهاد صورى و مادى، وقتى بنا شد كه جهاد معنوى باشد تا آن فرد آخر هم براى جهاد حاضر است.

و من از حماقت اينها هم تعجب مى‏كنم، اينها نمى‏خواهند كه يك فردى مثل آقاى مطهرى و مثل آقاى مفتح را از بين ببرند، اينها وسيله است براى اينكه نهضت را سست كنند حماقتشان اين است كه ديده‏اند اينها كه هر فردى را كه اينها ترور مى‏كنند مردم ايران براى نهضت بيشتر وارد ميدان مى‏شوند. اگر اينطور بود كه مثلاً آنوقتى كه مرحوم آقاى مطهرى را ترور كرده بودند، يك نيمى از مردم عقب نشينى كرده بودند، آنوقت براى نيم ديگرش هم مرحوم آقاى قاضى را مثلاً ترور مى‏كردند و مرحوم آقاى مفتح را و ديگران را. اما وقتى ديدند كه هر شخصى را كه اينها ترور كردند بازار نهضت گرمتر شد و مردم بيشتر به اين نهضت اقبال كردند، اين چه انگيزه‏اى دارد كه اينها به اين جنايت دست‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 44

مى‏زنند؟ اينها همه براى اين است كه خداى تبارك و تعالى اينها را كر و كور كرده است، اينها را از آن ادراك راه صحيح محروم كرده است يعنى خودشان اسباب محروميت را فراهم كردند. خودشان اسباب اين شدند كه عنايت خدا كه بايد همه قشرها را هدايت كند، اينها خودشان را محروم كردند و بعد از آنكه خودشان را محروم كردند كارهائى انجام مى‏دهند كه برخلاف مصلحت خودشان است.

امروز روزى نيست كه كسى اتكاء به سر نيزه بكند

شما ملاحظه كنيد اين آقاى كارتر براى رسيدن به مقام رياست جمهور دست و پا كنند لكن خدا او را كر و كور كرده است كه راه‏ها را اشتباهى دارد مى‏رود. اين اگر چنانچه همان وقتى كه ما اشتغال داشتيم به مخالفت با اين مرد، آنوقت كه ديد اين ديگر در حال سقوط است، ديد نمى‏تواند اين را نگهش دارد، اگر كمك كرده بود به ايران و اقبال كرده بود به ايران و تصديق كرده بود حرف‏هاى ايران را، برايش بهتر بود يا آن پافشارى كه آنوقت كرد براى حفظ او و آن پافشارى‏هائى كه كرد براى حفظ يادگار او بختيار و آن پافشارى‏هائى كه بعد كرد؟ آن بهتر بود براى رسيدن به آن مقام، يا اين؟ حالا رفت، آنها از بين رفتند، بعد بردن يك نفر آدم جانى را به امريكا و پناه دادن به اصطلاح خودش آنجا و پرستارى از يك مفلوك به اصطلاح آنها، اين بهتر بود براى او يا اينكه او را نبرند؟ جاى ديگر برود زندگى كند (خوب، بود جاى ديگر).

اينها از باب اين است كه كر و كور شده‏اند. يك كارى حالا، مثل اين بچه‏ها كه لج مى‏كنند، سر آن لجبازى مى‏كنند، حالا نتوانست او را نگه دارد، اين قدم دومى بود كه نتوانست نگه دارد اين مرد را در آمريكا و فرستاده است او را به يك جاى ديگر. خوب اين بهتر بود براى او كه باز سروصدا در دنيا راه بيندازد و در پاناما آنقدر تظاهر بر ضد اين مرد بكنند كه بر ضد آمريكاست، يا اينكه او را مى‏فرستاد اينجا و به عالم ثابت مى‏كرد كه من هم طرفدار مظلوم‏ها هستم، طرفدار آنها هستم كه غارت شده‏اند، نه طرفدار غارتگرها؟ خودش هم غارتگر است اما قاعده اين بود كه اگر عقلش سر جايش بود، قاعده و اين بود كه اگر كسى بخواهد راه خودش را، آنى كه خيالش هست پيش ببرد، اينها را پيش نياورد تا اينكه يك مملكت‏هائى برضد او تظاهرات در آنها واقع بشود.

امروز روزى نيست كه كسى اتكاء به سرنيزه بكند دنيا عوض شده، ملت‏ها يكى بعد از ديگرى دارند بيدار شوند، دارند از تحت سلطه استعمار بيرون مى‏روند. در يك چنين موقعى ديگر جاى صحبت اينكه ما مداخله نظامى مى‏كنيم، يك وقت بگويد مداخله نظامى مى‏كنيم، يك وقت بگويد نه ما مداخله نظامى نمى‏كنيم، همين طور مشوش هى صحبت كردن، براى همان است كه چشمشان باز است و كورند، نمى‏بينند اينها همانى است كه به چشم‏ها و گوش‏ها و عقل‏هاى آنها غل انداخته، نه از باب اينكه او ابتداء، خود آنها وسيله فراهم كرده‏اند تا غشاوت واقع شده است بر عقل‏هايشان و بر چشم‏هايشان و بر گوش‏هايشان اين يك كمكى است براى مستضعفين، اينطور راه را گم كردن يك كمكى است به مستضعفين. اگر قبل از اين قضايا يعنى قبل از اينكه اين مرد را ببرد به امريكا و

صحيفه نور ج 11 صفحه 45

به اصطلاح خودش بخواهد پرستارى از يك مفلوكى بكند، ما يك، بعضى از ممالك با ما متحد بودند، يعنى از ملت‏ها، حالا بسيارى از ملت‏ها با ما همراهند. نهضت ما دارد توسعه پيدا مى‏كند و مى‏رود توى ملت‏ها، ملت‏هائى كه، ببينند كه ملت ايران در مقابل يك قدرت بزرگ ايستاده و پيش برده، يك قدرت شيطانى را كه همه قدرت‏ها دنبالش بودند يك ملتى ايستاده و ايستادگى كرده و پيش برده، ساير ملت‏ها هم گرفتارند ديگر، آنها هم همين گرفتارى‏هائى كه ما داريم آنها دارند. مصر به دست سادات و جاهاى ديگر هم به دست ديگران. همه ملت‏ها مبتلاى به دولت‏هايشان هستند، آنها هم خواهند از زير اين بار بيرون بيايند. وقتى ديدند كه ايران قيام كرد و پيش برد، ولو كشته داد اما پيش برد و ديگران هم همين فكر در مغزشان پيدا مى‏شود، ملت‏هاى ديگر هم همين معنا را مى‏خواهند، آنها هم همين كار را خواهند كرد.

نهضت ملت ايران عظمت قدرتهاى بزرگ را شكست‏

شما بدانيد كه اين نهضت ملت ايران، اين عظمت قدرت‏هاى بزرگ كه با تبليغات تحميل كره بودند بر دماغ‏ها كه اصلاً نمى‏شود با انگلستان در افتاد، حالا هم ديگر اصلاً با امريكا نمى‏شود ديگر در افتاد، اين عظمت را شكست. يعنى شما ملت عزيز ايران، زن و مردتان ريختند در خيابان‏ها و با فرياد الله اكبر، اين عظمتى كه در قلوب اشخاص پيدا شده بود و ملت‏ها را وادار مى‏كرد كه ساكت باشند مبادا يكوقتى بربخورد به آنها، اين را شكست. ما در آن قضيه سابق هم كوشش مى‏كرديم كه اين معنا كه نمى‏شود با دولت در افتاد، اين را بشكنيم، نمى‏شود در مقابل قدرت‏ها نفس كشيد و باورانده بودند به ملت ما به طورى كه به خودشان حق نمى‏دادند، اگر يك پاسبانى مى‏آمد مى‏خواست يك چيزى تحميل كند، به خودشان حق نمى‏دادند كه در مقابلش يك كلمه‏اى بگويند، سكوت پرده انداخته بود، سايه انداخته بود به سر ملت ما. اين معنا كم كم شكسته شد، صداها در آمد، نهضت شما او را شكست و نهضت شما الان اين معنا را هم شكست در دنيا كه نمى‏شود در مقابل آمريكا، اول قدم اين است كه انسان "مى‏شود" و "نمى‏شود" را ارزيابى كند. اول قدم هر مبارزه‏اى ارزيابى اين است كه در اين مبارزه مى‏شود يا نمى‏شود و شما ثابت كرديد كه نه مى‏شود. مى‏شود با آمريكا هم طرف شد، مى‏شود كه لانه جاسوسى آمريكا هم تصرف كرد، مى‏شود جاسوس‏هاى آمريكائى را هم گرفت و نگه داشت و حفظ كرد شما اين را ثابت كرديد به دنيا. آن عظمتى كه از آنها به واسطه تبليغات زيادى كه داشتند، در دنيا سايه افكنده بود كه ابر قدرت است و كسى حق حرف زدن ندارد، آن شكست. معلوم شد نه، ملت‏ها مى‏توانند فرياد بزنند، مى‏توانند مرگ بر كارتر بگويند، فرياد هم الان دارند مى‏زنند، نه اينجا جاهاى ديگر هم، هندوستان هم همين است، ممالك خودشان هم، ممالك غربى هم همين است، امريكا هم همين است. امريكايى كه هى مى‏گفت ما با قدرت نظامى، هى ما را مى‏ترساند، اينها دنبال همان بودند كه سابق انجام مى‏دادند. سابق اگر چنانچه يك كلمه‏اى فرض كنيد كه در يك روزنامه‏اى از ايران واقع مى‏شد برضد انگلستان يا برضد آمريكا، با يك كلمه‏اى كه آنها به محمدرضا مى‏گفتند كه فضولى موقوف، جلويش را اينجا مى‏گرفت. اگر يك كارى مى‏خواستند انجام بدهند، مثلاً در فرض كنيد

صحيفه نور ج 11 صفحه 46

مجلس شوراى استعمارى غلط، همچو كه كشتى انگلستان مى‏آمد طرف ايران مسأله ختم بود با همان حركتش. همچو كه اطلاع مى‏رسيد كه كشتى انگلستان راه افتاده از آنجا به كجا، اينجا ديگر بايد حتماً تسليم شد. قراردادى اگر مى‏خواستند ببندند و اينها يكوقتى، در آنوقتى كه فرض كنيد يك سرسختى مى‏خواستند نشان بدهند، يك چيزى كه در سرحدات واقع مى‏شد، اين كافى بود براى اينكه در مركز اينها ديگر دست بردارند از مخالفت و موافقت كنند و تسليم بشوند. اينها چيزهائى بود كه اينها با بوق و كرنا، با راديوها، با تبليغات، تبليغاتى كه بسياريش هم در خود كشورها بود يعنى عمال آنها در خود اين كشورها تبليغات مى‏كردند برضد خود كشور، اينها به مردم همچو بزرگ نشان داده بودند مسائل را كه مردم خيال مى‏كردند كه اگر الان يك حرفى بزنيم، يكدفعه چتربازى‏هاى آمريكا مى‏آيند مى‏ريزند و ايران را خراب مى‏كنند. در همين قضيه اين را كراراً براى ما آمدند گفتند كه، مى‏نوشتند، از خارج هم مى‏نوشتند كه چتربازها بناست كه از بالا بيايند بالاى سرسفارت، از آن بالا يك دوائى بريزند و بيهوش كنند همه را و بيايند پائين و همه را ببرند و در قم هم مى‏خواهند بيايند و شما را بربايند، حتى بعضى آمده بودند به من مى‏گفتند كه شما نمانيد اينجا شب. خوب آقا اين شعر است كه اينها مى‏گويند. اين حرف‏هائى است كه در كتاب حسين كرد نويسند و مى‏نوشتند. اينها، اين حرف است كه مى‏زنند والا "چتر بازها مى‏آيند و همه را بيهوش مى‏كنند" اين همان حرف‏هايى بود كه "هى دوا مى‏زدند، همه چيزها بيهوش مى‏شدند" حرف‏هائى كه در الف ليل مى‏گويند. خواستند اينطورى ما را مثل سابق كه از اين حرف‏ها ترس داشتند، اينطورى ملت ما را بترسانند، غافل از اينكه مسائل اين نيست، اصلاً مداخله نظامى ديگر حالا در دنيا اصلاً شكست خورده است، صحبتش هم شكست خورده. اينها به اعتبار اينكه ما را در افكار باز عقب مانده مى‏دانستند اين حرف را مى‏زدند، بعد هم حالا مى‏گويند كه وقتى كه در آمريكا چيز كردند رأى گيرى كردند (حالا به آن اندازه‏اى كه خودشان مى‏دانند) امروز يا ديشب بود كه پنجاه و پنج درصد از جمعيت آمريكا با مداخله نظامى مخالفند. يك غلطى از اول مى‏كنند بعد مى‏خواهند عذرش را بخواهند حالا مى‏گويند ملت ما مخالف است. خوب ملت آنها موفق باشد بسم الله، مگر مى‏شود حالا در دنيا يك چنين كارهائى را كرد، اين حرف‏ها مال سابق بود، نه مال حالا، حالا دنيا يك چيز ديگر شده. حالا اگر صداى اينها در آيد در اينجا. شرق منفجر مى‏شود، نه شرق تنها، غرب هم منفجر مى‏شود. مگر مى‏شود حالا از اين كارها كرد بعد حالا از آنجا دست بردارند. نه مداخله نظامى نه از باب اينكه مثلاً فرض كنيد خوب ملت هم با آنها موافق نيست حتى گفته بودند كه اينها مى‏گويند كه اگر اينها را هم بكشند، مداخله نظامى نبايد بشود، اگر اين جاسوس‏ها را بكشند هم، مداخله نظامى نباشد. خوب اگر يك چنين حرفى راست باشد معلوم مى‏شود كه آنها به عقل آمده‏اند كه پنجاه نفر آدم جاسوس را فرضاً كشته (كه بنا ندارند حالا اينها را بكشند) پنجاه نفر را بكشند اسهل است از اينكه يك مملكتى، چند تا مملكت، خود آمريكا به خاك و خون كشيده بشود. اين معلوم مى‏شود يك خرده‏اى به عقل آمده‏اند از اول هم معلوم نبود كه اين خيال‏ها باشد. حالا ديگر چسبيده‏اند به اينكه ما خير، محاصره اقتصادى مى‏كنيم بسيار خوب محاصره‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 47

اقتصادى بكنيد ببينيم چه مى‏كنيد. اينها حرف است، محاصره مگر دنيا تابع آقاى كارتر، مگر همه دنيا مى‏خواهند زحمت بكشند كه آقاى كارتر بشود رئيس جمهور. سران كه مى‏شناسند هم را، سران ممالك هم را مى‏شناسند كه از چه قماشى هستند، مى‏دانند كه قضيه، قضيه ملت نيست. قضيه، قضيه اين است كه من مى‏خواهم چه بشوم او مى‏خواهد رئيس جمهور كجا بشود، او مى‏خواهد رئيس جمهور كجا بشود. اينها كه هم را مى‏شناسند مى‏دانند كه مسأله، مسأله اين نيست كه براى پنجاه تا مثلاً جاسوس خيلى دلشان سوخته يا براى فرض كنيد چه. اين را من كراراً گفته‏ام، ما در فرانسه كه بوديم يك نفر از اشخاص كه مى‏گفتند كه اين از طبقه بالاست (چه بود، من نمى‏دانم) از آنها مى‏آمدند زياد، راجع به همين مرديكه هم مى‏آمدند، گاهى هم از آمريكا پيغام مى‏آوردند، از رئيس جمهور آمريكا پيغام مى‏آوردند كه ما را سست كنند، اين در يك قضيه‏اى كه آمده بود و حرفش را نقل كردند، گفته بود كه يك قضيه‏اى در چين واقع شد كه سفارتخانه ما در خطر بود، ما راجع به افرادش هيچ ابداً نگرانى نداشتيم، افراد چيزى نيستند، راجع به مبلش ما نظر داشتيم، مبل‏هايش زياد قيمت داشت. اينها يك چنين قماش مردمى هستند كه مبل‏ها را اهميت مى‏دهند، نه آدم‏ها را. رئيس جمهور شدن پيش آقاى كارتر ارزش دارد، نه پنجاه نفر. اينها يك چيزهائى درست مى‏كنند براى اينكه آنجا براى خودشان يك راهى پيدا كنند و پيش ملت خودشان يك وجاهتى پيدا كنند و همانطور كه گفتم خدا كر و كورشان كرده كه هر راهى كه اينها بروند، برخلاف مصلحتشان است، هر طريقى كه بروند خلاف آن. بردند او را آنجا به خيال اينكه يك كارى بكنند، شكست خوردند، يعنى افكار مردم عوض شد، بعد لجاجت كردند در اينكه اين را تحويل بدهند، باز هم به ضرر خودشان شد. نتوانستند نگه دارند، فرستادند او را به پاناما. اين هم به ضرر خودشان. حالا اهالى پاناما دارند فرياد مى‏زنند در خيابان‏ها، چه مى‏كنند كه اين مرديكه را آورده‏اند اينجا چه كنند. خوب اين يك بنجلى است كه بايد بيخ ريش ما باشد، اينها اشتباه دارند اينها بايد بيايد در همين مملكت، بنجل از ماست، براى چه به پاناما برود؟ مردم پاناما را چرا اذيت مى‏كنند؟ خوب بفرستند او را محل خودمان، ما خودمان مى‏دانيم چه بكنيم.

محاكمه شاه مفلوك، محاكمه رؤساى جمهور آمريكاست‏

و عمده اين است كه خوف آنها نه براى اين آدم است، نه براى آن پنجاه تاست. اينها نيست. اينكه اصرار دارند كه اين مرديكه نيايد، براى اين است كه اگر اين بيايد و اينجا محاكمه بشود و محاكمه‏اش هم يك محاكمه همچو پنهانى و زير جلى نيست، محاكمه‏اى است كه با حضور اشخاص برجسته دنيا مى‏شود براى اينكه محاكمه يك آدم مفلوك نيست، محاكمه رؤساى جمهور است. همانطورى كه اين مرد گفته بود كه اگر من را محاكمه بخواهند بكنند، رئيس جمهور چند سال هم بايد محاكمه بكنند، چند نفر از اينها هم، صحيح است، اين محاكمه يك شخص نيست، يك آدم نيست، يك مفلوك نيست. ما هم او را نمى‏خواهيم براى اينكه يك آدم مفلوكى را چه بكنيم، ما مى‏خواهيم اين را

صحيفه نور ج 11 صفحه 48

بياوريم اينجا و در مقابل اين مستكبرين، مستضعفين تكليفشان را بدانند، مستضعفين دنيا يعنى مملكت آمريكا هم، ملت آمريكا هم تكليفش را با رؤساى جمهورش بفمهد كه اينها چه سنخ آدم‏هايى بودند كه به ما حكومت مى‏كردند. همانطورى كه ما اينجا فهميديم كه اينها چه سنخ آدم‏هائى بودند به ما حكومت مى‏كردند. فهميديم و خدا خواست كه قيام كرد ملت و خدا خواست كه اين را بيرونش كرد. مستضعفين دنيا بفهمند اينجا وقتى ما يك محاكمه‏اى راه انداختيم كه دنيا را شريك كرديم در اين محاكمه، از همه جا دعوت كرديم و در اينجا متفكرين دنيا، نويسندگان دنيا، سياسيون دنيا، شخصيات معتبر دنيا را از همه جا، حتى از آمريكا، از هر جا ما دعوت مى‏كنيم اينجا و اين آدم را اينجا محاكمه مى‏كنيم، يك محاكمه جار و جنجال دار تا معلوم بشود به همه دنيا، به همه مستضعفين كه اينها خودشان را جا زدند آنجا و با يك حرف‏هاى نامربوطى مى‏خواهند خودشان را تحميل كنند به ملت‏ها. ما به ملت‏ها بفهمانيم كه اينها لايق نيستند براى شما حكومت كنند، خودتان فكر كنيد. خودتان فكر كنيد بين خودتان، يك حكومتى كه دست خودتان باشد، نه اينكه كسى ارباب شما باشد. ما مقصدمان يك چنين مطلبى است، مقصدمان اين نيست كه يك نفر آدم بيايد اينجا و مثلاً چه بكند، نه. و همه خوف آقاى كارتر اين است كه مبادا يك چنين قصه‏اى پيش بيايد، پيش بينى يك چنين مسائلى مى‏كند. دست و پا مى‏كند، او را مى‏رود نگه مى‏دارد و بعد هم حالا جاى ديگر و بعدش حالا چه خواهد شد نمى‏دانم و ملت ايران بايد توجه داشته باشد كه يك ملتى است كه الان همه دنيا توجهشان به اينجاست. شما راديوهاى دنيا را، مطبوعات دنيا را ببينيد و در راس حرف‏هايشان همين مسائل ايران است الان.

ايجاد حكومت اسلامى آرزوى رسول اكرم همه مسلمين است‏

وقتى يك ملتى تحت توجه همه دنيا شد، بايد خودش را درست بفهمد، بفهمد كه پا را غلط نگذارد. اين خيانت‏هائى كه الان در ايران مى‏شود، در آذربايجان پيش آوردند، در بعضى جاهاى ديگر پيش آوردند. اين خيانت‏ها هم در نظر ملت‏ها منعكس بشود كه چيست. ملتى كه پا شده خودش خودش را اداره كند، از دست ابرقدرت‏ها مى‏خواهد خارج كند خودش را، چپاولگرى‏ها را مى‏خواهد قطع كند از مملكتش، باز از اهل خود مملكت بيايند و مخالفت كنند!! همه ملت‏ها توجه دارند كه چيست اين، خودش را در دنيا رسوا مى‏كند، همانطورى كه كارتر خودش را در دنيا رسوا كرد. اينهائى هم كه مى‏گويند ما اهل ايران هستيم و به ايران علاقه داريم، به ملت علاقه داريم و اينها، در يك وقتى كه ملت قيام كرده و قدرت‏ها را شكسته حالا مى‏خواهند يك حكومت ملى با دست خبرگان خودشان در اينجا تصويب بشود و چه بكند، همين‏هائى كه مى‏گويند ما از ملت هستيم و ما علاقه به ملت داريم، همين‏ها مخالفت مى‏كنند. دنيا مى‏فهمد كه اين قشر مخالف چه هستند، آنطورى كه شما فهميديد و ما فهميم، دنيا هم مى‏فهمد. كارى نيست كه فقط در آذربايجان ايجاد بشود و خداى نخواسته ملت آذربايجان را خدشه دار بكند، ملت آذربايجان خدشه‏دار نمى‏شوند همانطور كه ملت ايران، همه ملت‏هاى ما (يعنى‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 49

ملت‏ها نيست كه يك ملتند) همانطورى كه آذربايجان خدشه دار نمى‏شود و تهران خدشه‏دار نمى‏شود و كردستان خدشه‏دار نمى‏شود و بلوچستان خدشه‏دار نمى‏شود همه اينها خدشه‏دار نمى‏شوند، همانطور هم كه انظار دنيا متوجه است كه اين يك عده خائن اقليت چه چيزى مى‏گويند. اين يك عده اقليتى كه ايستاده‏اند در مقابل سى و پنج ميليون جمعيت و در آراء آرائشان را ديديد كه در رفراندم اول همه قوا را روى هم گذاشتند باز صدى هشتاد با ما بود. حالا با اينكه يك مقدارى را بازى دادند و قهر كردند حالا هم صدى نود باز رأى مثبت دادند. دنيا نظر مى‏كند كه اين آدم‏ها چه مى‏گويند در مقابل يك ملت. اين مردم چه مى‏گويند در مقابل ملتى كه همه ايستاده‏اند و هر روز فرياد دارند مى‏زنند كه (بعد از تصويبش هم دارند فرياد مى‏زنند) كه ما همين قانون اساسى را مى‏خواهيم؟ اين چند نفر آدم چه چيزى گويند در مقابل اين ملت؟ چه حرف حسابى دارند؟ چرا بايد اينها يك چنين فكر معوجى داشته باشند كه يك عده ياغيگرى كرده‏اند، يك چنين عده معدودى مى‏خواهند بر همه ملت ما حكومت كنند. مگر حكومت محمدرضا غير از اين معنا بود كه يك عده معدودى مى‏خواست ديگران را تحت سلطه قرار بدهد؟ حالا هم همين‏ها نظير او هستند. و از ريشه‏هاى او هستند چه مى‏گويند اينها در مقابل يك ملت كه زن و مردش خون دادند و بچه دادند و جوان دادند و يك حكومت اسلامى مى‏خواهند درست كنند؟ آقايان چه مى‏گويند در مقابل اسلام؟ چطور جواب اسلام را مى‏دهند؟ ملت بايد درست توجه كند، دشمن‏هاى خودش را در اين مسائل بشناسد كه چه قشرهائى با ملت دارند مخالفت مى‏كنند و دشمن هستند با ملت ما. بايد مردم بشناسند اينها را و من اميدوارم كه اين تحولى كه پيدا شده و اينكه هر قصه‏اى كه به نظر آنها اين است كه ما در اين قصه يك شكستى بخوريم، بيشتر صدا در مى‏آيد بيشتر مردم با هم منسجم مى‏شوند، من اميدوارم كه انشاءالله اين راه را تا آخر برويم آنى كه آرزوى همه مسلمين است، آنى كه آرزوى رسول اكرم است، آنكه آرزوى ائمه ما هست و آن ايجاد يك حكومت اسلامى، همه چيزى اسلامى باشد، من اميدوارم كه با دعاى همه شما و با توجه همه شما به خدا و با وحدت كلمه اين راه را به آخر برسانيم.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها