پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 2:23 AM
بيانات امام خمينى در ديدار با جمعى از روحانيون
محرم امسال، ماه مبارزه با ام الفساد قرن آمريكا
بسم الله الرحمن الرحيم
اين ماه محرم با ماه محرم سابق فرقها دارد، از جمله فرقها اين است كه ما در ماه محرم سابق مواجه بوديم با دستگاه ستمكار پهلوى چون دستگاه شاخهاى از فساد ام الفساد بود و در اين ماه، در اين ماه محرم مواجه هستيم با ام الفساد، با آنهائى كه همه ملتهاى ضعيف را تحت سيطره خودشان قرار دادهاند و در هر جا يك مامورى گذاشتند سر ملتها براى چپاولگرى. بحمدالله در آن مبارزه با آن شاخه كثيف به همت ملت عزيز ما و همت شما آقايان اهل منبر و خطباى سراسر كشور و خصوصاً قم كه مبداء خيرات هميشه بوده است، بحمدالله ملت ما با اتكال به خداى تبارك و تعالى و وحدت كلمه پيروز شد.
كارتر و امثال او، تودههاى بزرگ ملتها را، جزء جهان حساب نمىكنند
آقاى كارتر در يك كلامى گفته است كه اگر چنانچه اين اشخاص ديپلمات را كه در اين لانه جاسوسى هستند بخواهند بازداشت داشته باشند و آنها را محاكمه كنند خشم جهانيان برانگيخته مىشود. جهان در نظر اين مستكبرين غير جهان است. مستكبرين، جهان را از آن ديد خاص خود استكبارى و آن بيمارى روحى كه در آنها هست نگاه مىكنند و اين بيمارى موجب اين شده است كه تودههاى بزرگ ملتها را اينها از جهان حساب نمىكنند. آقاى كارتر خودش و يك عدهاى كه شايد تمام جمعيتشان را ما حساب بكنيم در تمام مملكتها از اين قريب سه ميليارد جمعيت دنيا پنجاه هزار نيستند. آنهائى كه سران دولتهائى هستند كه ديگران را وادار به جور و تعدى مىكنند. اين ديد امثال ايشان اين است كه همه ملتها، اينها چيزى نيستند، آنى كه جزء جهان است و جهان است عبارت است از يك عده معدودى امثال كارتر و دار و دسته او و آنهائى كه در ساير جاها هم معالاسف جزء دار و دسته او شدهاند، همه جهان را عبارت از اين مىدانند. اين ديد مستكبرين است كه ساير قشرهاى بزرگ ملتها را آنهائى كه دريايى هستند كه كارتر و امثالش قطره است در مقابل آن درياها، آنها را اينها نمىبينند يعنى اين بيمارى، اسباب اين شده است كه آنها را نبينند، از اين جهت وقتى كه در اريكه رياست جمهور نشسته است و با آن ديد بيمارگونه نگاه مىكند و مىبيند كه چند تا وزير در فلان جا و
چند تا مثلاً اشخاصى كه راجع به مجالس خودشان هست و اينها، يا در جاهاى ديگر عددى از اين وابستهها ممكن است كه اينها خشمشان چه بشود، ايشان اينها را جهان حساب مىكند و مىگويد كه اگر چنانچه اين ديپلماتها را (اينها را ديپلمات حساب مىكند) اينهائى كه جاسوسىشان به حسب شواهد ثابت شده است، اينها را ديپلمات حساب مىكند و جهان را هم عبارت از همان كه خودش بيند حساب مىكند. اين بيمارى تا يك اندازهاى هم در محمدرضا بود و همين بيمارى اسباب اين شد كه از بين رفت او. اين بيمارى كه خودش را ببيند و چند تا از اين تملق گوهايى كه اطرافش هستند و آن دلقكهائى كه دور و برش هستند، همينها را ببيند و ملت را اصلاً به حساب نياورد، نفهمد كه هر مملكتى ملتش اساس هستند، دولتها يك اقليتى هستند كه بايد براى خدمت اين ملت باشند و اينها فهمند كه دولت خدمتگزار ملت بايد باشد، نه حاكم بر ملت. اين بيمارى در آن آدم هم بود كه خودش را همه چيز مىدانست و خودش را فرمانفرما و خودش را همه ملت مىدانست ديگر براى ديگران اصلاً چيزى قائل نبود و همين اسباب اين شد كه به اين ملت اين خيانتها را كرد، همه آن خيانات هم روى همين خيال بود كه نمىديد كسى را كه بازخواست كند از ايشان، به نظرش نمىآمد كه يك قدرت ديگرى هم هست در مقابل سرنيزه و در مقابل مسلسل يك قدرت ديگرى هم هست و اين بيمارى اسباب اين شد كه او مشغول شد به آن جنايات، روى همان زمينه كه قدرتى غير از خودش نمىديد و منتهى شد به اينكه ديديد و ديديم. ايشان هم همان بيمارى را يك قدرى بيشتر دارد براى اينكه اين بيمارى در هر چه قدرت زيادتر باشد اين بيمارى در آن زيادتر است.
پناه دادن اين مجرم (شاه) خودش يك شكست سياسى است براى كارتر، لكن نمىتواند بفهمد
در شكست شاه، آمريكا (يعنى دولت آمريكا، ما هر وقت از آمريكا صحبت بكنيم يا از جاى ديگرى، مگر اينكه اسم ببريم، ملتشان مراد نيست ما با ملتها هيچ مقابلهاى نداريم. ملتها هم با ما مقابله ندارند، ملت آمريكا) در شكست محمدرضا يك شكست اقتصادى خورد و يك قدرى هم شكست سياسى و هر چه هم كوشش كرد آقاى كارتر براى اينكه محمدرضا را نگهدارد و اخيراً هم كراراً پيش ما فرستاد كه مثلاً ايشان باشد و فلان و بعد هم بختيار را مىخواست نگه دارد ولى نتوانست و شكست خورد. آن يك شكستى بود، گر چه بزرگ بود لكن در مقابل اين شكست دوم كه خواهد خورد كوچك است. پناه دادن يك نفرى كه مجرم است و قريب سى و چند سال مجرم بوده است و 35 ميليون جمعيت ما به مجرميت او شهادت مىدهند (يك عدهاى ممكن است كه بدانند و شهادت ندهند) لكن 35 ميليون جمعيت دانند و صدها ميليون جمعيت ساير ممالك دنيا مىدانند كه اين آدمى مجرم بود، آدمى ستمكار بود، جنايتكار بود و اين ملت را آنقدر در جنايت كشيد و اين ملت را آنقدر محروم كرد و آنقدر حبس و تبعيد و كشتار كرد، پناه دادن اين، خودش يك شكست سياسى است در دنيا لكن بيمارى كه آقاى كارتر به آن مبتلاست اين را نمىتواند بفهمد و باقى گذاشتن اين
اشخاصى كه جاسوس هستند و در اين لانه جاسوسى هستند و نفرستادن اين مجرم ملت ما را به ملت ما برنگرداندن، اين هم يك شكستى است كه از اين شكست دومى بالاتر است براى اينكه اگر ايشان نفرستند، ممكن است كه اينها محاكمه بشوند و اگر محاكمه بشوند، كارتر مىفهمد چهاش هست، چه خواهد شد.
ما روى موجهاى نفت نشستهايم، و دنيا نفت مىخواهد
كارتر گاهى ما را از نظامى، گاهى ما را از جهات اقتصادى مىترساند و خودش هم مىداند كه اين طبل ميان تهى است كه دارد مىزند و نه همچون عرضه نظامى دارد و نه از او گوش مىكنند. باز اين اشتباه روى همان بيمارى كه اين ابرقدرتها دارند، اين باز يك اشتباهى است كه گمان مىكند كه تمام كشورها مثل يك انگشتر در دست اوست كه اگر يك وقت گفت كه مثلاً گندم نفروشيد به ايران، تمام كشورها دستشان را به سينه مىگذارند و تعظيم مىكنند و مىگويند چشم، و ايشان فهميد اين را كه حتى در كشور خودش هم از او اطاعت نكردند، وزير كشاورزى خودش هم گفت كه امرى است غير صحيح. و ما چه احتياجى داريم به گندم آمريكا، ما نفت داريم ما آن را داريم كه آن سياستمدار بزرگ انگلستان در زمان جنگ (چرچيل) وقتى كه مواجه بودند با آلمان و تقريبا از ترس اينكه حالا ديگر بايد شكست بخورند، وقتى كه آمد در ظاهر در مجلس انگلستان صحبت كرد و مصيبتهاى خودش را كه ما چه شديم، چه شديم، كجا شكست خورديم، آخرش گفت كه اما پيروزى مال آن است كه روى موجهاى نفت نشسته است. ما روى موجهاى نفت نشستهايم. شما غارت كرديد ما را، نفتهاى ما را برديد در ازاى آن به ما تفنگ و توپ داديد، آن توپ و تفنگى كه و آن سلاحهايى كه براى خودتان بود، نه براى ما. ما نفت داريم، دنيا نفت مىخواهد، آمريكا را نمىخواهد دنيا. دنيا كارتر را نمىخواهد، دنيا نفت مىخواهد. ما كه نفت داريم، مملكتهاى ديگر به ما خضوع خواهند كرد، نه تو كه مىخواهى رياست جمهورى پيدا بكنى راهش را نمىدانى تمام دست و پاهاى اين براى اين است كه در بعد از اينكه اين دوره گذشت باز او را رئيس جمهور كنند لكن سوراخ دعا را گم كرد او خيال مىكرد كه اگر ارعاب كند مملكت ايران را و اگر بگويد ما حصار اقتصادى دور ايران مىكشيم و به اقتصاد ايران ضرر زنيم ملت ملت او براى او دست مىزنند و بعد هم چنين مىشود كه رئيس جمهور بشود لكن فهميد اين معنا را كه الان قشر بزرگى از ملت كه سياهپوستها بودند از او جدا شدند. پانصد نفر از ملاهاى، روحانيون مسيحى سياهپوست برخلاف او چيز كردند. و براى ايران تظاهر كردند و بعد هم ديگران خواهند كرد جز آنى كه آنها را از جهان مىداند، بله آن عده، اگر جهان عبارت از آن عدهاى است كه رفيق و دوست آقاى كارتر هستند، تمام جهان با اوست نه آمريكا و اما اگر جهان آنى است كه هست و به دوش مستضعفين است، جهان عبارت از مستضعفين هستند، اگر جهان عبارت از آن واقعيتى است كه هست، كه مستضعفين هستند كه جهان را اداره مىكنند و اين مستكبرين جز فساد ايجاد نمىكنند چيز ديگر، جهان اگر آن هست آن جهان با شما موافق نيست. آن جهان موافق نيست كه
يك رئيس جمهورى كه ادعا مىكند كه من طرفدار حقوق بشر هستم، آنقدر بشر را به تباهى بكشد و آنقدر بكشد. يك كسى كه دعوى اين مىكند كه من حقوق بشر را حفظ مىكنم از او نمىپذيرند كه تويى كه مىگويى من حقوق بشر را حفظ مىكنم، ايران بشر هستند، ايرانىها بشر هستند، چه شد كه در حكومت شما اين چند سال و در حكومت اسلاف شما پنجاه سال اين ملت اينهمه زجر ديدند و نه شما و نه اسلاف شما كه مدعى اين هستيد كه ما طرفدار حقوق بشر هستيم و نه مجلسهايى كه تاسيس كرديد، شماها براى اينكه ما را بازى بدهيد هيچ يك كلمهاى نگفتيد كه چرا محمدرضا اين كارها را مىكند بلكه طرفدارى كرديد از او، بلكه كوشش كرديد كه باقى بماند او. مضحك اين بود كه در آنوقتى كه شدت خفقان در ايران بود كارتر مىگفت كه آزادى زياد به ايران دادند از اين جهت اين صداها درآمده است!! مردم فرياد كه مىزنند مىگويند آزادى مىخواهيم چون آزادىشان زياد است!! اينها تخمه كردند از آزادى!! اين روى همان بيمارى است كه اينها دارند.
ملت از موضع بحق خود يك قدم به عقب نخواهد رفت
ايشان گمان نكند كه ما يك قدم عقب برويم راجع به اين مسالهاى كه داريم و اين چيزى كه حق ماست در دنيا، همه دنيا مىدانند كه در همه قوانين بينالمللى است كه مجرم بايد برگردد در همان محلى كه جرم كرده است و در آنجا محاكمه بشود. ما اين مجرم را از او خواهيم كه در اينجا محاكمه بشود. بله اگر مجرم ما را برگرداندند، اين خانه را هم كه ما مىبنديم، خانه جاسوسى اينجا ديگر قابل اين نيست كه يك سفارتخانهاى بشود، مگر اين بساط جاسوسى به هم بخورد و بخواهند يك سفارتخانهاى بشود، مگر اين بساط جاسوسى به هم بخورد و بخواهند يك سفارتخانه باشد، نه يك محل جاسوسى ممكن است، آن هم نه مسلم. ممكن است اگر او را برگرداندند و اين لانه جاسوسى را به هم زدند، روابطى كه براى ما نفع دارد محفوظ باشد و مادامى كه آن شخص در آنجا هست ما روابطمان را قطع نمىكنيم از باب اينكه بايد اينها را حفظشان كنيم. اينهايى كه الان بين ما هستند اينها جاسوس هستند، نه ديپلمات. معلوم شد كه ايشان باز با آن ديدى كه دارند و روى آن بيمارى روانى كه دارند و امثال اينها دارند، جاسوسها را هم جزو ديپلماتها مىدانند.اينها بايد خودشان را عوض كنند. اين سران كشورهايى كه با ملتهايشان آنطور رفتار مىكنند، با مستضعفين جهان آنطور رفتار مىكنند، اينها بايد افكارشان را عوض بكنند. اين افكار ديگر در دنيا خريدار ندارد، اين مال يك زمانى بود كه آنوقت باز مردم بيدار نشده بودند. مردم در همه جا الان چشم و گوششان را باز كردهاند. ما مىبينيم كه در ظرف اين چند سال و خصوصاً اين دو سال آخر كشور ما تحول در آن پيدا شده، يعنى افراد يك افراد ديگر شدند، افراد همان هستند لكن افكارشان يك افكار ديگر شده، عوض شده است اين افكار. همانطورى كه ملتها تغيير و تحول پيدا كردند و اين ملتها، آن ملتهاى خواب نيستند كه شما حكومت كنيد برشان و آنها تسليم محض باشند، شماها هم، اين سران كشورها اعم از آمريكا و غير آمريكا بايد خودشان را عوض بكنند، اگر خودشان را عوض نكنند، براى خودشان صلاح نيست و به تباهى كشيده مىشوند.
مادامى كه ما با هم اختلاف داريم، اين قدرتهاى بزرگ از ما استفاده مىكنند
اين را من گاهى با اشخاصى كه از خارج آمدند گفتم كه مشكل دولتها يكى مشكله بين خودشان و ملتهايشان است. يك اشكال، اشكالى است كه بين ملتها و دولتهاست كه دولتها خودشان را فرمانفرما و ولى امر و همه چيز مىدانند و براى ملت هيچ قائل نيستند از اين جهت از پشتيبانى ملت محرومند. ما آن چيزى را كه مشهودمان بود همين خود ايران بود كه در ايران مادامى كه حكومت خودش را مسلط بر مردم، فرمانفرماى مردم مىدانست و شاهنشاه مىدانست و آريامهر مىدانست، ملت همراه او نبود. اگر ملت همراه او بود ممكن نبود كه از اينجا جاى ديگر برود. اين تحول پيدا كرد به يك حكومت ديگرى كه اين حكومت ديگر البته محتوايش تا حالا باز اسلامى نيست اما يك نسيمى از اسلام آمده، يك نسيمى آمده است همين مقدار كه يك نسيمى آمده است دولتها خودشان را فرمانفرما ديگر نمىدانند، همچو نيست كه بفرستند و بگيرند و بزنند و حبس كنند، هيچ چنين چيزى نيست، وقتى كه آنها فرمانفرما نداشتند، ملت پشتيبانشان است. شما مىبينيد كه الان هر اشكالى كه براى دولت پيدا بشود ملت خودش پيشقدم است براى رفع آن. اگر اين دولتها از آن بيمارى كه عرض كردم بيرون بيانيد و حل اين مشكلها را بكنند، حالا من راجع به اين دولتهاى اسلامى مىگويم اين را، آن دولتهاى خارجى سر جاى خودشان، من براى اين دولتهاى اسلامى مىگويم كه اين دولتهاى اسلامى اين مشكله را رفع بكنند، اين مشكل كليدش دست خودشان است، عبرت بگيرند از ايران و وضع اين دو حال كه زمان محمدرضا و اين زمان. آن روز اگر يك مشكلى براى دولت پيدا مىشد ملت اگر اين مشكل را اضافه نمىكرد رفع هم نمىكرد، اگر مىتوانست، اضافهاش هم مىكرد. امروز همين ملت اگر براى دولت يك پيشامدى بكند ملت خودش پيشقدم است. مىبينيم كه همان بيمارى كه محمدرضا به آن مبتلا بود و به طور زيادتر كارتر بر آن مبتلاست، آنها هم مبتلا هستند، آنها هم خودشان را مىبينند و يك دستهاى كه اقليتى هستند و به آنها چسبيدهاند براى منافعشان، ملت خودشان را نمىبينند، اصلاً توجه ندارند كه ملت هم يك چيزى است. و لهذا برخلاف موازين اسلامى، برخلاف موازين عدل و انصاف هر چه ظلم مىتوانند بكنند به اين مستضعفين بكنند جمع مىكنند و مىدهند به آن عدهاى كه دوروبرشان جمع است. اگر مشكلى برايشان پيدا بشود، ابدا ملت با آنها همراه نيستند، پشت مىكنند ملت به آنها. اگر اين مشكله را حكومتها رفع بكنند، حالشان خوب مىشود. و اگر مشكله بين خودشان هم رفع بكنند كه با هم اينقدر اختلافات نداشته باشند، از تحت يوغ اين ابرقدرتها در مىآيند. مادامى كه ما با هم اختلاف داريم، اين قدرتهاى بزرگ استفاده از ما مىكنند. مسلمين اگر با هم مجتمع بشوند، حكومتها با هم تفاهم كنند ملتها تفاهم خواهند كرد، ملتها مخالف نيستند با هم، حكومتها نمىگذارند كه ملتها با هم تفاهم كنند. اگر اين مشكله حكومت برداشته بشود از ممالك اسلامى، هيچ قدرتى بالاتر از قدرت اسلام نيست و مسلمين براى اينكه بيش از يك ميليارد جمعيت دارند با خزائن فراوان.
رمز بقاى اسلام و پيروزى نهضت، حفظ سنگر مساجد و مراسم سوگوارى سيدالشهدا و روضه خوانى
ما حالا بيائيم سراغ تكليفمان در اين زمان كه مواجه هستيم با اين قدرت بزرگ و با آن توهماتى كه در ذهن اين آقا هست. ما بايد همانطورى كه در اين يك سال از محرم سال قبل و يك قدرى جلوترش تا آنوقتى كه سقوط كرد محمدرضا عمل كرديم، حالا هم همانطورى بايد باشيم. حالا بايد بيشتر قشرهاى مختلف ملت به هم پيوند كنند. آن روز ممكن بود كه يك دستهاى باشند كه مثلاً به خيالشان كه خوب شاه مملكت است (از اين حرفها داشتند) شاه مملكت است خوب از خودمان است، ظل الله است، از اين مزخرفات. در صورتى كه ظل الله يك مسالهاى است كه اگر اين صادر باشد از ائمه عليهم السلام براى حكومتها كار را خيلى مشكل مىكند براى اينكه ظل، سايه، آن چيزى است كه از خودش هيچ ندارد، هر حركتى هست از ذى ظل است. ظل الله پيغمبر اعظم است كه از خودش هيچ نيست، هر چه هست وحى است، هر چه هست از خداى تبارك و تعالى است. اگر اين مطلب را كه وارد شده باشد كه السلطان ظل الله، فاتحه همه سلاطين عالم را مىخواند براى اينكه اينها ظل الله نيستند، اينها شيطانند. منتها اين منطقها با اشتباهاتى هم بود در كار. حتى از يك معممى فاضل هم هست، كسى نقل كرد كه من در مكه بودم، در همين گيرودارهائى كه شايد همان سال قبل بوده، در همان گيرودارهاى ما، شماها، با اين شخص گفت من در مسجدالحرام نشسته بوديم رو به كعبه، گفتم كه خوب اينجا الان خوب است دعائى بكنيم گفت نه ما تكليفمان اين است كه عين آن به اين معنا كه دعا كنيم براى حفظ او ... خوب اين منطقها گاهى بود اما اين منطقها نسبت به قدرتهاى خارجى اگر هم باشد خيلى كمتر است. ديگر خيلى اشتباه بايد باشد يا خيلى خيانتكار انسان بايد باشد كه ملتش اگر با خارج هم، آن هم خارجى كه غير خودمان هست، خارجى كه معلوم نيست كه حالا آن هم خيلى به مبانى مذهبش هم عمل كه حتما نمىكند، خوب معلوم نيست اقتدايش هم خيلى باشد و با ملت ما مخالف است، در ملت ما باز قشرى باشد كه خلاف ملت باشد و موافق او، اين بايد خيلى كم باشد و لهذا در اين زمان بايد اين وحدت قوىتر باشد، اگر آنوقت هم يك نق و نقى بود، حالا ديگر نبايد باشد بايد همه دستجمعى با هم باشيم و اين راه را برويم و مطمئن باشيد كه پيروز خواهيد شد. حق پيروز است. حق پيروز است منتها ما رمز پيروزى را بايد پيدا بكنيم كه رمز پيروزى ما چه بوده است و رمز بقاى شيعه در اين طول زمان، از زمان اميرالمومنين سلام الله عليه تا حالا، در زمانهايى كه شيعه جمعيتش كم بوده است، ناچيز بوده است، حالا الحمدلله زياد است اما آنوقت كم بوده، نه اينكه زياد در مقابل ديگران، رمز بقاى اين مذهب و بقاء ممالك اسلامى، ممالك شيعى بايد ببينيم چه بوده است، ما آن رمز را بايد حفظش بكنيم.
يكى از رمزهاى بزرگى كه بالاترين رمز است قضيه سيدالشهدا است. سيدالشهدا سلام الله عليه مذهب را بيمه كرد. با عمل خودش اسلام را بيمه كرد، نگه داشت و آن نهضتى كه آن بزرگوار كرد و شكست داد ولو كشته شد لكن شكست داد بر اموى و بر ديگران، آن نهضت بايد حفظ بشود. اگر ما
بخواهيم مملكتمان يك مملكت مستقلى باشد، يك مملكت آزادى باشد، بايد اين رمز را حفظ بكنيم، اين مجالسى كه در طول تاريخ برپا بوده است و با دستور ائمه عليهمالسلام اين مجالس بوده است، خيال نكنند بعضى از اين جوانهاى ما كه اين مجالس، مجالسى بوده است كه گريه در آن بوده است، حالا ما بايد گريه ديگر نكنيم، اين يك اشتباهى است كه مىكنند. حضرت باقر سلام الله عليه (شما بهتر مىدانيد) حضرت باقر سلام الله عليه وقتى كهخواستند فوت كنند وصيت كردند كه ده سال ظاهرا كه در منا اجير كنند كسى را، كسانى را كه براى من گريه كنند. اين چه مبارزهاى است؟ حضرت باقر احتياج به گريه داشت؟ حضرت باقر مىخواست چه كند گريه را؟ آنوقت هم در منا چرا؟ ايام حج و منا. اين همين نقطه اساسى، سياسى، روانى، انسانى است كه ده سال در آنجا گريه كنند. خوب مردم مىآيند مى گويند چه خبر است چيست؟ مىگويند اين اينطور بود. اين توجه مى دهد نفوس مردم را به اين مكتب و ظالم را منهدم مىكند و مظلوم را قوى مىكند. ما جوانها داديم. كربلا جوانها داده، ما اين را بايد حفظش كنيم. اين نمىشود اينطور باشد شما خيال بكنيد كه گريه است، خير گريه نيست. يك مساله سياسى، روانى، اجتماعى است. اگر قضيه گريه است تباكايش ديگر چيست؟ تباكى مىخواهد. تباكى ديگر يك چيزى شد؟ اصلاً حضرت سيد الشهداء چه احتياجى به گريه دارد؟ ائمه اينقدر اصرار كردند به اينكه مجمع داشته باشيد، گريه بكنيد، چه بكنيد، براى اينكه اين حفظ مىكند اين كيان مذهب ما را. اين دستجاتى كه در ايام عاشورا راه مىافتند خيال نكنند كه ما اين را تبديل كنيم به راهپيمائى. راهپيمائى است خودش اما راهپيمائى با يك محتواى سياسى، همانطورى كه سابق بود بلكه بالاتر، همان سينه زنى، همان نوحهخوانى همانها، همانها رمز پيروزى ماست. در سرتاسر كشور مجلس روضه باشد، همه روضه بخوانند و همه گريه بكنند. از اين هماهنگ تر چه؟ شما در كجا سراغ داريد كه يك ملتى اينطور هماهنگ بشود؟ كى اينها را هماهنگ كرده؟ اينها را سيدالشهدا هماهنگ كرده است. در تمام كشورهاى اسلامى، ملتهاى اسلامى در روز عاشورا و تاسوعا و مثلاً هشتم و چندم، اين دستجات با آن عظمت (البته جهات غير شرعى اش بايد حساب بشود، بايد جهات شرعى محفوظ بماند) اين دستجات با آن عظمت، با آن محتوا همه جا، كى مىتواند يك همچنين اجتماعى درست كند؟ در كجاى عالم شما سراغ داريد كه اين مردم اينطور هماهنگ باشند، برويد هندوستان همين بساط، برويد پاكستان همين بساط، برويد اندونزى همين بساط، برويد عراق همين بساط، برويد افغانستان، هر جا برويد همين بساط، كى اينها را هماهنگ كرده؟ اين هماهنگى را از دست ندهيد. اين جوانها را اغفال مىكنند. اين جوانهاى صاف دل ما، عزيز ما، صاف دل ما توجه به شيطنت اينهايى كه تزريق مىكنند، ندارند آنها ديگران تزريقشان مىكنند اينها هم تزريق به اينها مىكنند. يك وقت بود كه اين دست ناپاك اجنبى آمد و بين روحانيون و قشرهاى جوان را جدا كرد از هم. اين اساس داشت. اينطور نبود كه همين طور بيخود بيخودى باشد. هى تزريق كردند به ماها. به قشر ماها هى تزريق كردند كه اين فكلىها چه، اين ريش تراش ها چه، اين فكلىها چه. تزريق كردند به اينكه اين آخوندها را انگليسها آورده اند. ماها را از هم جدا كردند، كى نفعش را برد؟ آنهائى كه
مىخواستند نفتهاى ما را ببرند. آنهائى كه مىخواهند نفت ما را ببرند، اينطور ما را از هم جدا مىكنند، كنارمان مىگذارند و اين هماهنگى كه ما بايد داشته باشيم از بين مىرود وقتى كه از بين رفت اين هماهنگى هر چه دلشان خواست مىكنند و ما هم هيچ كارى نمىكنيم. امروز هم كه نزديك محرم است مىبينيم كه گفته مىشود (حالا اميدوارم كه صحيح نباشد) گفته مىشود كه بعضى از اين جوانهاى پاكدل ما بازى خوردهاند اگر يك آقايى بخواهد مثلاً روضه بخواند مىگويند كه نه ديگر روضه لازم نيست. اينها ملتفت نيستند كه آنهايى كه با روضه مخالفند همانهايى بودند كه با روحانيت مخالف بودند و همانهايى بودند كه با دانشگاه مخالفند و همانها هستند كه با كارگر مخالفند و همانهايى هستند كه با كشاورز مخالفند و همانها هستند كه مىخواهند كه ما را بدوشند و ما را ذليل نگه دارند. اين هماهنگى كه در تمام ملت ما در قصه كربلا هست اين بزرگترين امر سياسى است در دنيا و بزرگترين امر روانى است در دنيا، تمام قلوب با هم متحد مىشوند. اگر خوب راهش ببريم، ما براى اين هماهنگى پيروز هستيم و قدر اين را بايد بدانيم و جوانهاى ما توجه به اين مسائل داشته باشند.
دستهائى الان در كار است كه مىخواهند يكى يكى اشخاص موثر را از بين ببرند
جوانهاى ما ملتفت اين معنا باشند كه دستهايى الان در كار است كه مىخواهند يكى يكى اشخاص موثر را از بين ببرند، يكى يكى مجالس را از بين ببرند، مساجد را، محتوايش را از بين ببرند. ما همين مساجد و همين روضهها و همين روضههاى هفتگى هم باز همينها، همينها توجه مردم را و همان هماهنگى را ايجاد مىكند. شما اگر دولتهاى ديگر بخواهند يك هماهنگى بين تمام قشرها پيدا كنند ميسر نيست بر ايشان، با صدها ميليارد تومان هم برايشان ميسر نيست ما را سيدالشهدا اينطور هماهنگ كرده. ما براى سيدالشهدايى كه اينطور هماهنگ كرده اظهار تاسف نكنيم، ما گريه نكنيم؟ همين گريهها نگهداشته ما را. گول اين شياطينى كه مىخواهند اين حربه را از دست شما بگيرند گول اينها را نخورند جوانهاى ما، همينها هست كه ماها را حفظ كرده، همينها هست كه مملكت ما را حفظ كرده. تكليف آقايان است روضه بخوانند. تكليف مردم است دستههاى شكوهمند بيرون بياورند، دستههاى سينه زن شكوهمند. البته از چيزهائى كه برخلاف مثلاً چه هست از آنها پرهيز كنند اما دستهها بيرون بيايند سينه بزنند، هر كارى كه مىكردند بكنند. اجتماعاتشان را حفظ كنند، اين اجتماعات است ما را نگهداشته، اين هماهنگىها هست كه ما را نگهداشته. گولشان مىزنند اين جوانهاى عزيز صاف دل را. مىآيند توى گوشش مىخوانند، خوب ديگر گريه مىخواهيم چه كنيم؟ گريه مىخواهيم چه كنيم يعنى چه؟ ما تا ابد هم اگر براى سيدالشهدا گريه بكنيم، براى سيدالشهدا نفعى ندارد، براى ما نفع دارد. همين نفع دنيائيش را شما حساب كنيد، آخرتش سر جاى خودش. همين نفع دنيائيش را حساب كنيد و همين جهت روانى مطلب را كه قلوب را چطور به هم متصل مىكند. ما اين سنگر را نبايد از دست بدهيم و كسانى كه كوشش دارند كه اين سنگر را از ما بگيرند آنهايى كه از ما هستند و مردم صالحى هستند بازى خوردهاند، پشت اينجا يك دست مرموز
فاسد مفسدى هست كه مىخواهد ملت ما را به تباهى بكشد و ما بايد بيدار باشيم، ملت ما بايد بيدار باشد.
از مناقشات دست برداشته و تسليم راى ملت شويد
و كلمه آخرم اين است كه من از همه ملت مىخواهم، از همه قشرهاى ملت كه ما امروز مواجه با يك اجنبى هستيم، يك اجنبى كه مىخواهد اين مملكت ما را به غارت هر چه هست ببرد، ما كه الان مواجه با يك اجنبى هستيم، با يك كسى كه جاسوسى، مركز جاسوسيش براى همه ملتهاى مسلمين يا زيادتر از آنها مستضعفين در اينجا هم بوده است، ديگر ما نبايد بنشينيم و هى نق بزنيم من به او و شما به او و آن به او. نويسندههاى ما! گويندههاى ما! كانونهاى عرض مىكنم كه، كه هستند كانونهاى نويسنده! كانونهاى وكلاى چه! همه مملكت مال خودتان است، آقا نگهش داريد اين مملكت را، مملكت مال شماست، مىخواهند ببرند، بايد نگهش داريد. نگه داشتن به اين است كه هماهنگ بشويد. همين طورى كه مىبينيد اين درجههايى كه شما اسمشان را مىگذاريد مثلا طبقه كذا طبقه پايين و من آنها را بالا مىدانم، ببينيد چطور هماهنگند، اينها الله اكبر مىگويند، برويد بگرديد، كاش فيلم از همه برمىداشتند بعد نشان مىدادند ببيند كىها الله اكبر مىگويند. همين طبقهاند ما از اينها منت مىكشيم، من دست اينها را مىبوسم، ما مرهون همين طايفه هستيم كه امشب مىروند الله اكبر مىگويند و فردا راهپيمائى مىكنند. اينها را حفظ بكنيد ننشينيد شما و بنويسيد و بگوئيد و مناقشه بكنيد و چه.
اين مجلس خبرگانى كه همه ملت يك دستهاى را تعيين كردهاند، ديگر هر كس در محل خودش يك كسى را وكيل كرد، شمائى كه مىگوئيد دموكراسى، دموكراسى بهتر از اين چه كه شما پيدا كنيد كه در يك جايى يك كسى به روز گفته باشد تو راى بده، در تمام ايران پيدا بكنيد يك جايى كه الزام كرده باشد يك كسى را كه راى بده. حتى تبليغات هم كم شد ولى مردم مىشناختند اينها را، هر كسى اهل بلد خودش را مىشناخت و راى به او مىداده. با آن اكثريت قاطع كه پيدا كردند اينها، چرا ديگر مناقشه مىكنند؟ چرا بعدش هى چى گفتند مجلس خوب چيز، مجلس خوب. اين مجلسى است كه مردم مىخواهند، شما چكارهايد؟ مجلسى كه مردم خودشان اشخاصى را فرستادند، وكيل كردند، اينها وكيل مردم بودند و وكيل مردم يك قانونى را يك قوانينى را چيز كردند و من تا آن اندازه كه نگاه كردم، بلكه شايد همهاش را نگاه كرده باشم انحراف اسلامى هيچ ندارد، هيچ ابدا شما آقايان و همه آقايان اهل منبر و همه خطبا و همه نويسندهها و همه گويندهها تاييد كنيد. عيب است كه ما بنشينيم هى چيز بكنيم تا قانون اساسىمان را نتوانيم درست بكنيم. اين قانون اساسى، قانون اساسى صحيحى است. راى بدهند به اين ديگر، الزامى نيست مىخواهند راى ندهند خودشان مىدانند. در اين جهت هم بايد آقايان بگويند به مردم، بيدار كنند مردم را در همه جا. اين آقايان طلابى كه از قم مىروند به جاهاى ديگر و براى ترويج، اينها هم بايد بگويند اين مطلب را و بمانند آنجا تا اين كار انجام بگيرد. همچنين روز دوازدهم
است، چيزى نيست ديگر، خوب ايام عاشورا كه هستند، ديگر نگذارند روز بعد از عاشورا برگردند، بمانند آنجا مردم را بيدار كنند، هدايت كنند مردم را. نويسندههاى ما همين طور، گويندههاى ما همين طور. فرض كن حالا يك چيزى هم مخالف راى فلان فرض كنيد كه متجدد هست، خوب وقتى مردم راى دادند او هم بايد بگذرد از آن. مردم راى دادند آنها وكيل شدند و گذشتند مطلب خود را، ثابت كردند اين را حالا ما بايد بگذاريم به آراء خود مردم و خود مردم هر چه راى دادند. من اميدوارم كه انشاءالله همانطورى كه آن محرم براى ما هديه آورد و مجرم فرعى را از بين برد، همين طور اين محرم هم براى ما هديه بياورد و مجرم اصلى ما را به جاى خودش بنشاند. خداوند همه شما را حفظ كند و موفق و مويد باشيد.