0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:23 AM

 

صحيفه نور ج 10 صفحه 211

تاريخ: 29/8/57

بيانات امام خمينى در ديدار با جمعى از روحانيون

محرم امسال، ماه مبارزه با ام الفساد قرن آمريكا

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين ماه محرم با ماه محرم سابق فرق‏ها دارد، از جمله فرق‏ها اين است كه ما در ماه محرم سابق مواجه بوديم با دستگاه ستمكار پهلوى چون دستگاه شاخه‏اى از فساد ام الفساد بود و در اين ماه، در اين ماه محرم مواجه هستيم با ام الفساد، با آنهائى كه همه ملت‏هاى ضعيف را تحت سيطره خودشان قرار داده‏اند و در هر جا يك مامورى گذاشتند سر ملت‏ها براى چپاولگرى. بحمدالله در آن مبارزه با آن شاخه كثيف به همت ملت عزيز ما و همت شما آقايان اهل منبر و خطباى سراسر كشور و خصوصاً قم كه مبداء خيرات هميشه بوده است، بحمدالله ملت ما با اتكال به خداى تبارك و تعالى و وحدت كلمه پيروز شد.

كارتر و امثال او، توده‏هاى بزرگ ملت‏ها را، جزء جهان حساب نمى‏كنند

آقاى كارتر در يك كلامى گفته است كه اگر چنانچه اين اشخاص ديپلمات را كه در اين لانه جاسوسى هستند بخواهند بازداشت داشته باشند و آنها را محاكمه كنند خشم جهانيان برانگيخته مى‏شود. جهان در نظر اين مستكبرين غير جهان است. مستكبرين، جهان را از آن ديد خاص خود استكبارى و آن بيمارى روحى كه در آنها هست نگاه مى‏كنند و اين بيمارى موجب اين شده است كه توده‏هاى بزرگ ملت‏ها را اينها از جهان حساب نمى‏كنند. آقاى كارتر خودش و يك عده‏اى كه شايد تمام جمعيتشان را ما حساب بكنيم در تمام مملكت‏ها از اين قريب سه ميليارد جمعيت دنيا پنجاه هزار نيستند. آنهائى كه سران دولت‏هائى هستند كه ديگران را وادار به جور و تعدى مى‏كنند. اين ديد امثال ايشان اين است كه همه ملت‏ها، اينها چيزى نيستند، آنى كه جزء جهان است و جهان است عبارت است از يك عده معدودى امثال كارتر و دار و دسته او و آنهائى كه در ساير جاها هم مع‏الاسف جزء دار و دسته او شده‏اند، همه جهان را عبارت از اين مى‏دانند. اين ديد مستكبرين است كه ساير قشرهاى بزرگ ملت‏ها را آنهائى كه دريايى هستند كه كارتر و امثالش قطره است در مقابل آن درياها، آنها را اينها نمى‏بينند يعنى اين بيمارى، اسباب اين شده است كه آنها را نبينند، از اين جهت وقتى كه در اريكه رياست جمهور نشسته است و با آن ديد بيمارگونه نگاه مى‏كند و مى‏بيند كه چند تا وزير در فلان جا و

صحيفه نور ج 10 صفحه 212

چند تا مثلاً اشخاصى كه راجع به مجالس خودشان هست و اينها، يا در جاهاى ديگر عددى از اين وابسته‏ها ممكن است كه اينها خشمشان چه بشود، ايشان اينها را جهان حساب مى‏كند و مى‏گويد كه اگر چنانچه اين ديپلمات‏ها را (اينها را ديپلمات حساب مى‏كند) اينهائى كه جاسوسى‏شان به حسب شواهد ثابت شده است، اينها را ديپلمات حساب مى‏كند و جهان را هم عبارت از همان كه خودش بيند حساب مى‏كند. اين بيمارى تا يك اندازه‏اى هم در محمدرضا بود و همين بيمارى اسباب اين شد كه از بين رفت او. اين بيمارى كه خودش را ببيند و چند تا از اين تملق گوهايى كه اطرافش هستند و آن دلقك‏هائى كه دور و برش هستند، همين‏ها را ببيند و ملت را اصلاً به حساب نياورد، نفهمد كه هر مملكتى ملتش اساس هستند، دولت‏ها يك اقليتى هستند كه بايد براى خدمت اين ملت باشند و اينها فهمند كه دولت خدمتگزار ملت بايد باشد، نه حاكم بر ملت. اين بيمارى در آن آدم هم بود كه خودش را همه چيز مى‏دانست و خودش را فرمانفرما و خودش را همه ملت مى‏دانست ديگر براى ديگران اصلاً چيزى قائل نبود و همين اسباب اين شد كه به اين ملت اين خيانت‏ها را كرد، همه آن خيانات هم روى همين خيال بود كه نمى‏ديد كسى را كه بازخواست كند از ايشان، به نظرش نمى‏آمد كه يك قدرت ديگرى هم هست در مقابل سرنيزه و در مقابل مسلسل يك قدرت ديگرى هم هست و اين بيمارى اسباب اين شد كه او مشغول شد به آن جنايات، روى همان زمينه كه قدرتى غير از خودش نمى‏ديد و منتهى شد به اينكه ديديد و ديديم. ايشان هم همان بيمارى را يك قدرى بيشتر دارد براى اينكه اين بيمارى در هر چه قدرت زيادتر باشد اين بيمارى در آن زيادتر است.

پناه دادن اين مجرم (شاه) خودش يك شكست سياسى است براى كارتر، لكن نمى‏تواند بفهمد

در شكست شاه، آمريكا (يعنى دولت آمريكا، ما هر وقت از آمريكا صحبت بكنيم يا از جاى ديگرى، مگر اينكه اسم ببريم، ملتشان مراد نيست ما با ملت‏ها هيچ مقابله‏اى نداريم. ملت‏ها هم با ما مقابله ندارند، ملت آمريكا) در شكست محمدرضا يك شكست اقتصادى خورد و يك قدرى هم شكست سياسى و هر چه هم كوشش كرد آقاى كارتر براى اينكه محمدرضا را نگهدارد و اخيراً هم كراراً پيش ما فرستاد كه مثلاً ايشان باشد و فلان و بعد هم بختيار را مى‏خواست نگه دارد ولى نتوانست و شكست خورد. آن يك شكستى بود، گر چه بزرگ بود لكن در مقابل اين شكست دوم كه خواهد خورد كوچك است. پناه دادن يك نفرى كه مجرم است و قريب سى و چند سال مجرم بوده است و 35 ميليون جمعيت ما به مجرميت او شهادت مى‏دهند (يك عده‏اى ممكن است كه بدانند و شهادت ندهند) لكن 35 ميليون جمعيت دانند و صدها ميليون جمعيت ساير ممالك دنيا مى‏دانند كه اين آدمى مجرم بود، آدمى ستمكار بود، جنايتكار بود و اين ملت را آنقدر در جنايت كشيد و اين ملت را آنقدر محروم كرد و آنقدر حبس و تبعيد و كشتار كرد، پناه دادن اين، خودش يك شكست سياسى است در دنيا لكن بيمارى كه آقاى كارتر به آن مبتلاست اين را نمى‏تواند بفهمد و باقى گذاشتن اين‏

صحيفه نور ج 10 صفحه 213

اشخاصى كه جاسوس هستند و در اين لانه جاسوسى هستند و نفرستادن اين مجرم ملت ما را به ملت ما برنگرداندن، اين هم يك شكستى است كه از اين شكست دومى بالاتر است براى اينكه اگر ايشان نفرستند، ممكن است كه اينها محاكمه بشوند و اگر محاكمه بشوند، كارتر مى‏فهمد چه‏اش هست، چه خواهد شد.

ما روى موج‏هاى نفت نشسته‏ايم، و دنيا نفت مى‏خواهد

كارتر گاهى ما را از نظامى، گاهى ما را از جهات اقتصادى مى‏ترساند و خودش هم مى‏داند كه اين طبل ميان تهى است كه دارد مى‏زند و نه همچون عرضه نظامى دارد و نه از او گوش مى‏كنند. باز اين اشتباه روى همان بيمارى كه اين ابرقدرت‏ها دارند، اين باز يك اشتباهى است كه گمان مى‏كند كه تمام كشورها مثل يك انگشتر در دست اوست كه اگر يك وقت گفت كه مثلاً گندم نفروشيد به ايران، تمام كشورها دستشان را به سينه مى‏گذارند و تعظيم مى‏كنند و مى‏گويند چشم، و ايشان فهميد اين را كه حتى در كشور خودش هم از او اطاعت نكردند، وزير كشاورزى خودش هم گفت كه امرى است غير صحيح. و ما چه احتياجى داريم به گندم آمريكا، ما نفت داريم ما آن را داريم كه آن سياستمدار بزرگ انگلستان در زمان جنگ (چرچيل) وقتى كه مواجه بودند با آلمان و تقريبا از ترس اينكه حالا ديگر بايد شكست بخورند، وقتى كه آمد در ظاهر در مجلس انگلستان صحبت كرد و مصيبت‏هاى خودش را كه ما چه شديم، چه شديم، كجا شكست خورديم، آخرش گفت كه اما پيروزى مال آن است كه روى موج‏هاى نفت نشسته است. ما روى موج‏هاى نفت نشسته‏ايم. شما غارت كرديد ما را، نفت‏هاى ما را برديد در ازاى آن به ما تفنگ و توپ داديد، آن توپ و تفنگى كه و آن سلاح‏هايى كه براى خودتان بود، نه براى ما. ما نفت داريم، دنيا نفت مى‏خواهد، آمريكا را نمى‏خواهد دنيا. دنيا كارتر را نمى‏خواهد، دنيا نفت مى‏خواهد. ما كه نفت داريم، مملكت‏هاى ديگر به ما خضوع خواهند كرد، نه تو كه مى‏خواهى رياست جمهورى پيدا بكنى راهش را نمى‏دانى تمام دست و پاهاى اين براى اين است كه در بعد از اينكه اين دوره گذشت باز او را رئيس جمهور كنند لكن سوراخ دعا را گم كرد او خيال مى‏كرد كه اگر ارعاب كند مملكت ايران را و اگر بگويد ما حصار اقتصادى دور ايران مى‏كشيم و به اقتصاد ايران ضرر زنيم ملت ملت او براى او دست مى‏زنند و بعد هم چنين مى‏شود كه رئيس جمهور بشود لكن فهميد اين معنا را كه الان قشر بزرگى از ملت كه سياهپوست‏ها بودند از او جدا شدند. پانصد نفر از ملاهاى، روحانيون مسيحى سياهپوست برخلاف او چيز كردند. و براى ايران تظاهر كردند و بعد هم ديگران خواهند كرد جز آنى كه آنها را از جهان مى‏داند، بله آن عده، اگر جهان عبارت از آن عده‏اى است كه رفيق و دوست آقاى كارتر هستند، تمام جهان با اوست نه آمريكا و اما اگر جهان آنى است كه هست و به دوش مستضعفين است، جهان عبارت از مستضعفين هستند، اگر جهان عبارت از آن واقعيتى است كه هست، كه مستضعفين هستند كه جهان را اداره مى‏كنند و اين مستكبرين جز فساد ايجاد نمى‏كنند چيز ديگر، جهان اگر آن هست آن جهان با شما موافق نيست. آن جهان موافق نيست كه

صحيفه نور ج 10 صفحه 214

يك رئيس جمهورى كه ادعا مى‏كند كه من طرفدار حقوق بشر هستم، آنقدر بشر را به تباهى بكشد و آنقدر بكشد. يك كسى كه دعوى اين مى‏كند كه من حقوق بشر را حفظ مى‏كنم از او نمى‏پذيرند كه تويى كه مى‏گويى من حقوق بشر را حفظ مى‏كنم، ايران بشر هستند، ايرانى‏ها بشر هستند، چه شد كه در حكومت شما اين چند سال و در حكومت اسلاف شما پنجاه سال اين ملت اينهمه زجر ديدند و نه شما و نه اسلاف شما كه مدعى اين هستيد كه ما طرفدار حقوق بشر هستيم و نه مجلس‏هايى كه تاسيس كرديد، شماها براى اينكه ما را بازى بدهيد هيچ يك كلمه‏اى نگفتيد كه چرا محمدرضا اين كارها را مى‏كند بلكه طرفدارى كرديد از او، بلكه كوشش كرديد كه باقى بماند او. مضحك اين بود كه در آنوقتى كه شدت خفقان در ايران بود كارتر مى‏گفت كه آزادى زياد به ايران دادند از اين جهت اين صداها درآمده است!! مردم فرياد كه مى‏زنند مى‏گويند آزادى مى‏خواهيم چون آزادى‏شان زياد است!! اينها تخمه كردند از آزادى!! اين روى همان بيمارى است كه اينها دارند.

ملت از موضع بحق خود يك قدم به عقب نخواهد رفت

ايشان گمان نكند كه ما يك قدم عقب برويم راجع به اين مساله‏اى كه داريم و اين چيزى كه حق ماست در دنيا، همه دنيا مى‏دانند كه در همه قوانين بين‏المللى است كه مجرم بايد برگردد در همان محلى كه جرم كرده است و در آنجا محاكمه بشود. ما اين مجرم را از او خواهيم كه در اينجا محاكمه بشود. بله اگر مجرم ما را برگرداندند، اين خانه را هم كه ما مى‏بنديم، خانه جاسوسى اينجا ديگر قابل اين نيست كه يك سفارتخانه‏اى بشود، مگر اين بساط جاسوسى به هم بخورد و بخواهند يك سفارتخانه‏اى بشود، مگر اين بساط جاسوسى به هم بخورد و بخواهند يك سفارتخانه باشد، نه يك محل جاسوسى ممكن است، آن هم نه مسلم. ممكن است اگر او را برگرداندند و اين لانه جاسوسى را به هم زدند، روابطى كه براى ما نفع دارد محفوظ باشد و مادامى كه آن شخص در آنجا هست ما روابطمان را قطع نمى‏كنيم از باب اينكه بايد اينها را حفظشان كنيم. اينهايى كه الان بين ما هستند اينها جاسوس هستند، نه ديپلمات. معلوم شد كه ايشان باز با آن ديدى كه دارند و روى آن بيمارى روانى كه دارند و امثال اينها دارند، جاسوس‏ها را هم جزو ديپلمات‏ها مى‏دانند.اينها بايد خودشان را عوض كنند. اين سران كشورهايى كه با ملت‏هايشان آنطور رفتار مى‏كنند، با مستضعفين جهان آنطور رفتار مى‏كنند، اينها بايد افكارشان را عوض بكنند. اين افكار ديگر در دنيا خريدار ندارد، اين مال يك زمانى بود كه آنوقت باز مردم بيدار نشده بودند. مردم در همه جا الان چشم و گوششان را باز كرده‏اند. ما مى‏بينيم كه در ظرف اين چند سال و خصوصاً اين دو سال آخر كشور ما تحول در آن پيدا شده، يعنى افراد يك افراد ديگر شدند، افراد همان هستند لكن افكارشان يك افكار ديگر شده، عوض شده است اين افكار. همانطورى كه ملت‏ها تغيير و تحول پيدا كردند و اين ملت‏ها، آن ملت‏هاى خواب نيستند كه شما حكومت كنيد برشان و آنها تسليم محض باشند، شماها هم، اين سران كشورها اعم از آمريكا و غير آمريكا بايد خودشان را عوض بكنند، اگر خودشان را عوض نكنند، براى خودشان صلاح نيست و به تباهى كشيده مى‏شوند.

صحيفه نور ج 10 صفحه 215

مادامى كه ما با هم اختلاف داريم، اين قدرت‏هاى بزرگ از ما استفاده مى‏كنند

اين را من گاهى با اشخاصى كه از خارج آمدند گفتم كه مشكل دولت‏ها يكى مشكله بين خودشان و ملت‏هايشان است. يك اشكال، اشكالى است كه بين ملت‏ها و دولت‏هاست كه دولت‏ها خودشان را فرمانفرما و ولى امر و همه چيز مى‏دانند و براى ملت هيچ قائل نيستند از اين جهت از پشتيبانى ملت محرومند. ما آن چيزى را كه مشهودمان بود همين خود ايران بود كه در ايران مادامى كه حكومت خودش را مسلط بر مردم، فرمانفرماى مردم مى‏دانست و شاهنشاه مى‏دانست و آريامهر مى‏دانست، ملت همراه او نبود. اگر ملت همراه او بود ممكن نبود كه از اينجا جاى ديگر برود. اين تحول پيدا كرد به يك حكومت ديگرى كه اين حكومت ديگر البته محتوايش تا حالا باز اسلامى نيست اما يك نسيمى از اسلام آمده، يك نسيمى آمده است همين مقدار كه يك نسيمى آمده است دولت‏ها خودشان را فرمانفرما ديگر نمى‏دانند، همچو نيست كه بفرستند و بگيرند و بزنند و حبس كنند، هيچ چنين چيزى نيست، وقتى كه آنها فرمانفرما نداشتند، ملت پشتيبانشان است. شما مى‏بينيد كه الان هر اشكالى كه براى دولت پيدا بشود ملت خودش پيشقدم است براى رفع آن. اگر اين دولت‏ها از آن بيمارى كه عرض كردم بيرون بيانيد و حل اين مشكل‏ها را بكنند، حالا من راجع به اين دولت‏هاى اسلامى مى‏گويم اين را، آن دولت‏هاى خارجى سر جاى خودشان، من براى اين دولت‏هاى اسلامى مى‏گويم كه اين دولت‏هاى اسلامى اين مشكله را رفع بكنند، اين مشكل كليدش دست خودشان است، عبرت بگيرند از ايران و وضع اين دو حال كه زمان محمدرضا و اين زمان. آن روز اگر يك مشكلى براى دولت پيدا مى‏شد ملت اگر اين مشكل را اضافه نمى‏كرد رفع هم نمى‏كرد، اگر مى‏توانست، اضافه‏اش هم مى‏كرد. امروز همين ملت اگر براى دولت يك پيشامدى بكند ملت خودش پيشقدم است. مى‏بينيم كه همان بيمارى كه محمدرضا به آن مبتلا بود و به طور زيادتر كارتر بر آن مبتلاست، آنها هم مبتلا هستند، آنها هم خودشان را مى‏بينند و يك دسته‏اى كه اقليتى هستند و به آنها چسبيده‏اند براى منافعشان، ملت خودشان را نمى‏بينند، اصلاً توجه ندارند كه ملت هم يك چيزى است. و لهذا برخلاف موازين اسلامى، برخلاف موازين عدل و انصاف هر چه ظلم مى‏توانند بكنند به اين مستضعفين بكنند جمع مى‏كنند و مى‏دهند به آن عده‏اى كه دوروبرشان جمع است. اگر مشكلى برايشان پيدا بشود، ابدا ملت با آنها همراه نيستند، پشت مى‏كنند ملت به آنها. اگر اين مشكله را حكومت‏ها رفع بكنند، حالشان خوب مى‏شود. و اگر مشكله بين خودشان هم رفع بكنند كه با هم اينقدر اختلافات نداشته باشند، از تحت يوغ اين ابرقدرت‏ها در مى‏آيند. مادامى كه ما با هم اختلاف داريم، اين قدرت‏هاى بزرگ استفاده از ما مى‏كنند. مسلمين اگر با هم مجتمع بشوند، حكومت‏ها با هم تفاهم كنند ملت‏ها تفاهم خواهند كرد، ملت‏ها مخالف نيستند با هم، حكومت‏ها نمى‏گذارند كه ملت‏ها با هم تفاهم كنند. اگر اين مشكله حكومت برداشته بشود از ممالك اسلامى، هيچ قدرتى بالاتر از قدرت اسلام نيست و مسلمين براى اينكه بيش از يك ميليارد جمعيت دارند با خزائن فراوان.

صحيفه نور ج 10 صفحه 216

رمز بقاى اسلام و پيروزى نهضت، حفظ سنگر مساجد و مراسم سوگوارى سيدالشهدا و روضه خوانى

ما حالا بيائيم سراغ تكليفمان در اين زمان كه مواجه هستيم با اين قدرت بزرگ و با آن توهماتى كه در ذهن اين آقا هست. ما بايد همانطورى كه در اين يك سال از محرم سال قبل و يك قدرى جلوترش تا آنوقتى كه سقوط كرد محمدرضا عمل كرديم، حالا هم همانطورى بايد باشيم. حالا بايد بيشتر قشرهاى مختلف ملت به هم پيوند كنند. آن روز ممكن بود كه يك دسته‏اى باشند كه مثلاً به خيالشان كه خوب شاه مملكت است (از اين حرف‏ها داشتند) شاه مملكت است خوب از خودمان است، ظل الله است، از اين مزخرفات. در صورتى كه ظل الله يك مساله‏اى است كه اگر اين صادر باشد از ائمه عليهم السلام براى حكومت‏ها كار را خيلى مشكل مى‏كند براى اينكه ظل، سايه، آن چيزى است كه از خودش هيچ ندارد، هر حركتى هست از ذى ظل است. ظل الله پيغمبر اعظم است كه از خودش هيچ نيست، هر چه هست وحى است، هر چه هست از خداى تبارك و تعالى است. اگر اين مطلب را كه وارد شده باشد كه السلطان ظل الله، فاتحه همه سلاطين عالم را مى‏خواند براى اينكه اينها ظل الله نيستند، اينها شيطانند. منتها اين منطق‏ها با اشتباهاتى هم بود در كار. حتى از يك معممى فاضل هم هست، كسى نقل كرد كه من در مكه بودم، در همين گيرودارهائى كه شايد همان سال قبل بوده، در همان گيرودارهاى ما، شماها، با اين شخص گفت من در مسجدالحرام نشسته بوديم رو به كعبه، گفتم كه خوب اينجا الان خوب است دعائى بكنيم گفت نه ما تكليف‏مان اين است كه عين آن به اين معنا كه دعا كنيم براى حفظ او ... خوب اين منطق‏ها گاهى بود اما اين منطق‏ها نسبت به قدرت‏هاى خارجى اگر هم باشد خيلى كمتر است. ديگر خيلى اشتباه بايد باشد يا خيلى خيانتكار انسان بايد باشد كه ملتش اگر با خارج هم، آن هم خارجى كه غير خودمان هست، خارجى كه معلوم نيست كه حالا آن هم خيلى به مبانى مذهبش هم عمل كه حتما نمى‏كند، خوب معلوم نيست اقتدايش هم خيلى باشد و با ملت ما مخالف است، در ملت ما باز قشرى باشد كه خلاف ملت باشد و موافق او، اين بايد خيلى كم باشد و لهذا در اين زمان بايد اين وحدت قوى‏تر باشد، اگر آنوقت هم يك نق و نقى بود، حالا ديگر نبايد باشد بايد همه دستجمعى با هم باشيم و اين راه را برويم و مطمئن باشيد كه پيروز خواهيد شد. حق پيروز است. حق پيروز است منتها ما رمز پيروزى را بايد پيدا بكنيم كه رمز پيروزى ما چه بوده است و رمز بقاى شيعه در اين طول زمان، از زمان اميرالمومنين سلام الله عليه تا حالا، در زمان‏هايى كه شيعه جمعيتش كم بوده است، ناچيز بوده است، حالا الحمدلله زياد است اما آنوقت كم بوده، نه اينكه زياد در مقابل ديگران، رمز بقاى اين مذهب و بقاء ممالك اسلامى، ممالك شيعى بايد ببينيم چه بوده است، ما آن رمز را بايد حفظش بكنيم.

يكى از رمزهاى بزرگى كه بالاترين رمز است قضيه سيدالشهدا است. سيدالشهدا سلام الله عليه مذهب را بيمه كرد. با عمل خودش اسلام را بيمه كرد، نگه داشت و آن نهضتى كه آن بزرگوار كرد و شكست داد ولو كشته شد لكن شكست داد بر اموى و بر ديگران، آن نهضت بايد حفظ بشود. اگر ما

صحيفه نور ج 10 صفحه 217

بخواهيم مملكتمان يك مملكت مستقلى باشد، يك مملكت آزادى باشد، بايد اين رمز را حفظ بكنيم، اين مجالسى كه در طول تاريخ برپا بوده است و با دستور ائمه عليهم‏السلام اين مجالس بوده است، خيال نكنند بعضى از اين جوان‏هاى ما كه اين مجالس، مجالسى بوده است كه گريه در آن بوده است، حالا ما بايد گريه ديگر نكنيم، اين يك اشتباهى است كه مى‏كنند. حضرت باقر سلام الله عليه (شما بهتر مى‏دانيد) حضرت باقر سلام الله عليه وقتى كه‏خواستند فوت كنند وصيت كردند كه ده سال ظاهرا كه در منا اجير كنند كسى را، كسانى را كه براى من گريه كنند. اين چه مبارزه‏اى است؟ حضرت باقر احتياج به گريه داشت؟ حضرت باقر مى‏خواست چه كند گريه را؟ آنوقت هم در منا چرا؟ ايام حج و منا. اين همين نقطه اساسى، سياسى، روانى، انسانى است كه ده سال در آنجا گريه كنند. خوب مردم مى‏آيند مى گويند چه خبر است چيست؟ مى‏گويند اين اينطور بود. اين توجه مى دهد نفوس مردم را به اين مكتب و ظالم را منهدم مى‏كند و مظلوم را قوى مى‏كند. ما جوان‏ها داديم. كربلا جوان‏ها داده، ما اين را بايد حفظش كنيم. اين نمى‏شود اينطور باشد شما خيال بكنيد كه گريه است، خير گريه نيست. يك مساله سياسى، روانى، اجتماعى است. اگر قضيه گريه است تباكايش ديگر چيست؟ تباكى مى‏خواهد. تباكى ديگر يك چيزى شد؟ اصلاً حضرت سيد الشهداء چه احتياجى به گريه دارد؟ ائمه اينقدر اصرار كردند به اينكه مجمع داشته باشيد، گريه بكنيد، چه بكنيد، براى اينكه اين حفظ مى‏كند اين كيان مذهب ما را. اين دستجاتى كه در ايام عاشورا راه مى‏افتند خيال نكنند كه ما اين را تبديل كنيم به راهپيمائى. راهپيمائى است خودش اما راهپيمائى با يك محتواى سياسى، همانطورى كه سابق بود بلكه بالاتر، همان سينه زنى، همان نوحه‏خوانى همان‏ها، همان‏ها رمز پيروزى ماست. در سرتاسر كشور مجلس روضه باشد، همه روضه بخوانند و همه گريه بكنند. از اين هماهنگ تر چه؟ شما در كجا سراغ داريد كه يك ملتى اينطور هماهنگ بشود؟ كى اينها را هماهنگ كرده؟ اينها را سيدالشهدا هماهنگ كرده است. در تمام كشورهاى اسلامى، ملت‏هاى اسلامى در روز عاشورا و تاسوعا و مثلاً هشتم و چندم، اين دستجات با آن عظمت (البته جهات غير شرعى اش بايد حساب بشود، بايد جهات شرعى محفوظ بماند) اين دستجات با آن عظمت، با آن محتوا همه جا، كى مى‏تواند يك همچنين اجتماعى درست كند؟ در كجاى عالم شما سراغ داريد كه اين مردم اينطور هماهنگ باشند، برويد هندوستان همين بساط، برويد پاكستان همين بساط، برويد اندونزى همين بساط، برويد عراق همين بساط، برويد افغانستان، هر جا برويد همين بساط، كى اينها را هماهنگ كرده؟ اين هماهنگى را از دست ندهيد. اين جوان‏ها را اغفال مى‏كنند. اين جوان‏هاى صاف دل ما، عزيز ما، صاف دل ما توجه به شيطنت اينهايى كه تزريق مى‏كنند، ندارند آنها ديگران تزريقشان مى‏كنند اينها هم تزريق به اينها مى‏كنند. يك وقت بود كه اين دست ناپاك اجنبى آمد و بين روحانيون و قشرهاى جوان را جدا كرد از هم. اين اساس داشت. اينطور نبود كه همين طور بيخود بيخودى باشد. هى تزريق كردند به ماها. به قشر ماها هى تزريق كردند كه اين فكلى‏ها چه، اين ريش تراش ها چه، اين فكلى‏ها چه. تزريق كردند به اينكه اين آخوندها را انگليس‏ها آورده اند. ماها را از هم جدا كردند، كى نفعش را برد؟ آنهائى كه

صحيفه نور ج 10 صفحه 218

مى‏خواستند نفت‏هاى ما را ببرند. آنهائى كه مى‏خواهند نفت ما را ببرند، اينطور ما را از هم جدا مى‏كنند، كنارمان مى‏گذارند و اين هماهنگى كه ما بايد داشته باشيم از بين مى‏رود وقتى كه از بين رفت اين هماهنگى هر چه دلشان خواست مى‏كنند و ما هم هيچ كارى نمى‏كنيم. امروز هم كه نزديك محرم است مى‏بينيم كه گفته مى‏شود (حالا اميدوارم كه صحيح نباشد) گفته مى‏شود كه بعضى از اين جوان‏هاى پاكدل ما بازى خورده‏اند اگر يك آقايى بخواهد مثلاً روضه بخواند مى‏گويند كه نه ديگر روضه لازم نيست. اينها ملتفت نيستند كه آنهايى كه با روضه مخالفند همان‏هايى بودند كه با روحانيت مخالف بودند و همان‏هايى بودند كه با دانشگاه مخالفند و همان‏ها هستند كه با كارگر مخالفند و همان‏هايى هستند كه با كشاورز مخالفند و همان‏ها هستند كه مى‏خواهند كه ما را بدوشند و ما را ذليل نگه دارند. اين هماهنگى كه در تمام ملت ما در قصه كربلا هست اين بزرگترين امر سياسى است در دنيا و بزرگترين امر روانى است در دنيا، تمام قلوب با هم متحد مى‏شوند. اگر خوب راهش ببريم، ما براى اين هماهنگى پيروز هستيم و قدر اين را بايد بدانيم و جوان‏هاى ما توجه به اين مسائل داشته باشند.

دست‏هائى الان در كار است كه مى‏خواهند يكى يكى اشخاص موثر را از بين ببرند

جوان‏هاى ما ملتفت اين معنا باشند كه دست‏هايى الان در كار است كه مى‏خواهند يكى يكى اشخاص موثر را از بين ببرند، يكى يكى مجالس را از بين ببرند، مساجد را، محتوايش را از بين ببرند. ما همين مساجد و همين روضه‏ها و همين روضه‏هاى هفتگى هم باز همين‏ها، همين‏ها توجه مردم را و همان هماهنگى را ايجاد مى‏كند. شما اگر دولت‏هاى ديگر بخواهند يك هماهنگى بين تمام قشرها پيدا كنند ميسر نيست بر ايشان، با صدها ميليارد تومان هم برايشان ميسر نيست ما را سيدالشهدا اينطور هماهنگ كرده. ما براى سيدالشهدايى كه اينطور هماهنگ كرده اظهار تاسف نكنيم، ما گريه نكنيم؟ همين گريه‏ها نگهداشته ما را. گول اين شياطينى كه مى‏خواهند اين حربه را از دست شما بگيرند گول اينها را نخورند جوان‏هاى ما، همين‏ها هست كه ماها را حفظ كرده، همين‏ها هست كه مملكت ما را حفظ كرده. تكليف آقايان است روضه بخوانند. تكليف مردم است دسته‏هاى شكوهمند بيرون بياورند، دسته‏هاى سينه زن شكوهمند. البته از چيزهائى كه برخلاف مثلاً چه هست از آنها پرهيز كنند اما دسته‏ها بيرون بيايند سينه بزنند، هر كارى كه مى‏كردند بكنند. اجتماعاتشان را حفظ كنند، اين اجتماعات است ما را نگهداشته، اين هماهنگى‏ها هست كه ما را نگهداشته. گولشان مى‏زنند اين جوان‏هاى عزيز صاف دل را. مى‏آيند توى گوشش مى‏خوانند، خوب ديگر گريه مى‏خواهيم چه كنيم؟ گريه مى‏خواهيم چه كنيم يعنى چه؟ ما تا ابد هم اگر براى سيدالشهدا گريه بكنيم، براى سيدالشهدا نفعى ندارد، براى ما نفع دارد. همين نفع دنيائيش را شما حساب كنيد، آخرتش سر جاى خودش. همين نفع دنيائيش را حساب كنيد و همين جهت روانى مطلب را كه قلوب را چطور به هم متصل مى‏كند. ما اين سنگر را نبايد از دست بدهيم و كسانى كه كوشش دارند كه اين سنگر را از ما بگيرند آنهايى كه از ما هستند و مردم صالحى هستند بازى خورده‏اند، پشت اينجا يك دست مرموز

صحيفه نور ج 10 صفحه 219

فاسد مفسدى هست كه مى‏خواهد ملت ما را به تباهى بكشد و ما بايد بيدار باشيم، ملت ما بايد بيدار باشد.

از مناقشات دست برداشته و تسليم راى ملت شويد

و كلمه آخرم اين است كه من از همه ملت مى‏خواهم، از همه قشرهاى ملت كه ما امروز مواجه با يك اجنبى هستيم، يك اجنبى كه مى‏خواهد اين مملكت ما را به غارت هر چه هست ببرد، ما كه الان مواجه با يك اجنبى هستيم، با يك كسى كه جاسوسى، مركز جاسوسيش براى همه ملت‏هاى مسلمين يا زيادتر از آنها مستضعفين در اينجا هم بوده است، ديگر ما نبايد بنشينيم و هى نق بزنيم من به او و شما به او و آن به او. نويسنده‏هاى ما! گوينده‏هاى ما! كانون‏هاى عرض مى‏كنم كه، كه هستند كانون‏هاى نويسنده! كانون‏هاى وكلاى چه! همه مملكت مال خودتان است، آقا نگهش داريد اين مملكت را، مملكت مال شماست، مى‏خواهند ببرند، بايد نگهش داريد. نگه داشتن به اين است كه هماهنگ بشويد. همين طورى كه مى‏بينيد اين درجه‏هايى كه شما اسمشان را مى‏گذاريد مثلا طبقه كذا طبقه پايين و من آنها را بالا مى‏دانم، ببينيد چطور هماهنگند، اينها الله اكبر مى‏گويند، برويد بگرديد، كاش فيلم از همه برمى‏داشتند بعد نشان مى‏دادند ببيند كى‏ها الله اكبر مى‏گويند. همين طبقه‏اند ما از اينها منت مى‏كشيم، من دست اينها را مى‏بوسم، ما مرهون همين طايفه هستيم كه امشب مى‏روند الله اكبر مى‏گويند و فردا راهپيمائى مى‏كنند. اينها را حفظ بكنيد ننشينيد شما و بنويسيد و بگوئيد و مناقشه بكنيد و چه.

اين مجلس خبرگانى كه همه ملت يك دسته‏اى را تعيين كرده‏اند، ديگر هر كس در محل خودش يك كسى را وكيل كرد، شمائى كه مى‏گوئيد دموكراسى، دموكراسى بهتر از اين چه كه شما پيدا كنيد كه در يك جايى يك كسى به روز گفته باشد تو راى بده، در تمام ايران پيدا بكنيد يك جايى كه الزام كرده باشد يك كسى را كه راى بده. حتى تبليغات هم كم شد ولى مردم مى‏شناختند اينها را، هر كسى اهل بلد خودش را مى‏شناخت و راى به او مى‏داده. با آن اكثريت قاطع كه پيدا كردند اينها، چرا ديگر مناقشه مى‏كنند؟ چرا بعدش هى چى گفتند مجلس خوب چيز، مجلس خوب. اين مجلسى است كه مردم مى‏خواهند، شما چكاره‏ايد؟ مجلسى كه مردم خودشان اشخاصى را فرستادند، وكيل كردند، اينها وكيل مردم بودند و وكيل مردم يك قانونى را يك قوانينى را چيز كردند و من تا آن اندازه كه نگاه كردم، بلكه شايد همه‏اش را نگاه كرده باشم انحراف اسلامى هيچ ندارد، هيچ ابدا شما آقايان و همه آقايان اهل منبر و همه خطبا و همه نويسنده‏ها و همه گوينده‏ها تاييد كنيد. عيب است كه ما بنشينيم هى چيز بكنيم تا قانون اساسى‏مان را نتوانيم درست بكنيم. اين قانون اساسى، قانون اساسى صحيحى است. راى بدهند به اين ديگر، الزامى نيست مى‏خواهند راى ندهند خودشان مى‏دانند. در اين جهت هم بايد آقايان بگويند به مردم، بيدار كنند مردم را در همه جا. اين آقايان طلابى كه از قم مى‏روند به جاهاى ديگر و براى ترويج، اينها هم بايد بگويند اين مطلب را و بمانند آنجا تا اين كار انجام بگيرد. همچنين روز دوازدهم‏

صحيفه نور ج 10 صفحه 220

است، چيزى نيست ديگر، خوب ايام عاشورا كه هستند، ديگر نگذارند روز بعد از عاشورا برگردند، بمانند آنجا مردم را بيدار كنند، هدايت كنند مردم را. نويسنده‏هاى ما همين طور، گوينده‏هاى ما همين طور. فرض كن حالا يك چيزى هم مخالف راى فلان فرض كنيد كه متجدد هست، خوب وقتى مردم راى دادند او هم بايد بگذرد از آن. مردم راى دادند آنها وكيل شدند و گذشتند مطلب خود را، ثابت كردند اين را حالا ما بايد بگذاريم به آراء خود مردم و خود مردم هر چه راى دادند. من اميدوارم كه انشاءالله همانطورى كه آن محرم براى ما هديه آورد و مجرم فرعى را از بين برد، همين طور اين محرم هم براى ما هديه بياورد و مجرم اصلى ما را به جاى خودش بنشاند. خداوند همه شما را حفظ كند و موفق و مويد باشيد.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها