0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:22 AM

 

صحيفه نور ج 10 صفحه 130

تاريخ: 13/8/58

بيانات امام خمينى در جمع مسوولين امور تربيتى نواحى نوزده‏گانه و دانش‏آموزان مدارس تهران‏

قيام ملت ايران جهت مطالبه حق و آزادى و استقلال بود

بسم الله الرحمن الرحيم‏

شما برادرها و خواهرها چه فكر مى‏كنيد راجع به امور انقلاب و چه تزريقاتى به شما مى كنند راجع به اين نهضت؟ من بايد به شما عرض بكنم كه نهضت ما با پيروزى آمده است و با پيروزى جلو مى‏رود و هيچ‏نگران اين معنا نباشيد براى اينكه يك ملتى وقتى كه يك مطلبى را خواست آن هم مطلبى كه حق است، حق ملت‏هاست، يك ملتى كه تمام قشرهايش نهضت كرد و بپا خاست و اين قيام هم قيامى بود كه حق خودش را مطالبه كرد، آزادى را مطالبه مى‏كرد، استقلال را مطالبه مى‏كرد و چون مسلم است جمهورى اسلامى را، يك همچو ملت بپاخاسته براى مطالبه حق خودش، همين اسباب اين شد كه نتوانستند. اين ابرقدرت ها سال‏هاى دراز اين حق را از اين ملت سلب كرده بودند و آزادى به هيچ وجه نبود، استقلال نبود، رژيم، رژيم غير قانونى سلطنتى بود، نتوانستند كه حفظ كنند آن رژيم را و نتوانستند آن اختناقى كه سابق بود و سابقه داشت در اين مملكت، باز نگهش دارند و نتوانستند وابستگى ما را به غير حفظ كنند.

توطئه دشمنان جهت مايوس نمودن ملت از انقلاب اسلامى

ما الان مستقليم، مملكت مال خود شماست، نه شرق، نه غرب، نه قدرت‏هاى بزرگ، هيچ كدام تصرف در اينجا ندارند و توانند داشته باشند. با همان قدرتى كه شما بيرونشان كرديد، با همان قدرت حفظ مى‏كنيد استقلال خودتان را، حفظ مى‏كنيد اين آزادى خودتان را، حفظ مى‏كنيد رژيم حاضر كه جمهورى اسلامى است. هيچ نگرانى نداشته باشيد، من به شما اطمينان مى‏دهم كه با اين روحيه‏اى كه در ملت ما پيدا شده است و با اين قيام مردانه‏اى كه ملت ما كرد، شكست داد قدرت‏هاى بزرگ جهانى را، قضيه، قضيه محمد رضا تنها نبود، قضيه، قضيه آمريكا بود، شوروى بود، انگلستان بود، قضيه اينها هم نبود، قضيه همه ممالك، دولت‏هائى كه يك روابطى با اينجا داشتند، همه دولت‏ها مخالفت مى‏كردند، منتها بعضى‏ها به صراحت مخالفت مى كردند و بعضى‏ها به كنايه. در عين حال كه شما يك طرف بوديد همه قدرت‏ها يك طرف و نبايد به حسب حساب‏هائى كه اين حسابگرها كنند، نبايد ما پيروز بشويم، نبايد اين سد را ما بشكنيم براى اينكه ما چه دستمان بود، حالا چهار تا

صحيفه نور ج 10 صفحه 131

تفنگ شما مى‏بينيد دستتان است اينها از غنائم جنگى است، شما قبل از اين دستتان چيزى نبود، آنها تا دندان مسلح بودند، همه چيز داشتند و شما با دست خالى لكن با قلب پر از ايمان، قلب‏هاى نورانى پر از ايمان و فريادهاى الله اكبر، در مقابل فرياد الله اكبر نمى‏تواند كسى بايستد. يك ملت سرتاسر، يك بچه اينقدرى كه تازه زبان باز كرده، با ساير مردم هم صدا الله اكبر و مرگ بر شاه، اين سيل خروشان خراب كرد همه سدهائى كه در مقابل شما بسته بودند و الان شما پيروز هستيد منتها آنها حالا به دست و پا افتادند كه ناراضى درست كنند در صورتى كه شما از اين پيروزى خودتان راضى هستيد، شما همان‏ها را كه مى‏خواستيد دستتان آمد. اين فريادها چه بود؟! اين بود، آزادى، استقلال، جمهورى اسلامى، الان دست شماست. چطور اين خانه خراب‏ها مى‏گويند چيزى گير ما نيامده، اينهائى كه خواهند شما را باز مايوس كنند، سست كنند، اينها مى‏گويند چيزى نشده است. مگر ملت چه مى‏خواست كه بشود. شما هيچ وقت صدا، فرياد كرديد كه نان مى‏خواهيم؟! فرياد كرديد منزل مى‏خواهيم كى همچو فريادى؟ همه‏تان با هم جمع شديد، زن و مرد، بچه و بزرگ فرياد كرديد آزادى، استقلال، جمهورى اسلامى. همانى كه ملت ما خواست دستش آمد، چطور اينها مى‏گويند كه جمهورى اسلامى، انقلاب شد چيزى دست ما نيامد. مگر انقلاب براى چه شده بود. انقلاب براى اين سه تا مقصد، سه تا مطلب بود كه اساس مطلب است. آقا شما آزادى را كم چيزى فرض مى‏كنيد. از بالاترين نعمت‏هائى كه در عالم هست آزادى انسان است. انسان حاضر است همه چيزش را فداى آزادى خودش بكند. اين حبس سى و پنج ميليونى شكست و شما آزاد شديد. انقلاب شما كارى ازش نيامد؟ اينها اينطور تحقير مى‏كنند ملت ما را، اين نويسنده‏هاى ما اينطور تحقير مى‏كنند ملت را كه ملت انقلاب كرد چيزى گيرش نيامد.

خائنين تلاش مى‏كنند براى اينكه مردم را بازى بدهند

ملت هر چه خواست گيرش آمد. ملت گندم نمى‏خواست، آن هم گيرش مى‏آيد، اما هيچ كس فرياد كرد در اين فريادها - كه ما فرياد كنند - كه ما گندم مى‏خواهيم؟ فرياد كرد كه ما خانه مى‏خواهيم؟ ما اجاره خانه مى خواهيم؟ ما منفعت مى‏خواهيم؟ اينها اصلاً مطرح نبود پيش ملت ما، ملت ما هر چيزى كه خواست به تمام عيار گيرش آمده، البته رژيم جمهورى اسلامى آمده است، لكن خوب، بايد محتوايش هم به تدريج گير بيايد. هيچ از اين صحبت‏هائى كه اين گوينده‏ها مى‏كنند، از اين مقالاتى كه اين نويسنده‏ها مى‏نويسند و از اين شب نامه‏هائى كه اين چپى‏ها منتشر مى‏كنند هر روز منتشر امروز شايد هفت، هشت‏تايش پيش من آمد، اين خانه خراب‏ها مى‏گويند كه حالا بدتر از زمان محمد رضا شد، براى اينكه الان زندانى سياسى بيشتر از آن وقت‏ها، سرتاته بگرديد اگر يك زندانى سياسى آدم پيدا كرديد كه توى حبس باشد، بله، زندانى سياسى به آن معنا كه مى‏خواهد اين مملكت را به عقب براند، هست در حبس‏هاشان از همان رژيم سابق، از همان رژيم سابق باز هم هست، اما آنى كه آن وقت بود، با اينى كه حالاست مقايسه بكنيد، آنى كه آن وقت بود، بهترين فرزندهاى اسلام و بهترين

صحيفه نور ج 10 صفحه 132

فرزندهاى ايران زير شكنجه بودند و زير ظلم بودند و در حبس بودند و حالا بدترين خيانتكارها آنجا هستند. اينها فكر نمى‏كنند، مى‏دانند اما براى اينكه مردم را بازى بدهند، جوان‏هاى ما را بازى بدهند اين را نويسند كه حالا هم با آن وقت فرقى نكرده، آن وقت زندانى سياسى داشتيم حالا هم زندانيان سياسى. اولاً دروغ مى‏گويند كه اين سرتاسر مملكت پر زندانى، خوب، حالا كه مى‏گوئيم كه صحيح، اما كى‏ها آن وقت زندان بودند، كى‏ها حالا زندان هستند، آن وقت امثال طالقانى و امثال اينها زندان بودند، حالا امثال نصيرى زندان است. حالا فرقى نكرده با آن وقت؟! حالائى كه تمام آزادگان از زير بند ستم بيرون آمدند و آزادند الان، الان همه مان با هم آزادانه نشستيم صحبت مى‏كنيم كه پيشتر امكان نداشت بر ايمان، اينها آزاد، خائن‏ها در حبس، آن وقت خادم‏ها به ملت، خادم‏هاى به انسانيت، به اسلام در زندان بودند، خائن‏ها بيرون بودند اشتلم مى‏كردند، حالا خادم‏هاى ملت، دوست‏هاى ملت، خدمتگزارهاى به ملت بيرون هستند، خيانتكارها، آن هم يك مشتشان، خيانتكارها بيش از اينهاست بسيارشان فرار كردند، بسياريشان هم اين زيرها گم شدند و بسياريشان هم خودشان را جا زدند كه اينها بايد به تدريج درست بشود. پس فرقى مابين آنوقت و حالا نيست؟! در نظر توى بى‏اطلاع از همه چى يا بااطلاع و خائن فرق نيست. تو فرقى مابين طالقانى و نصيرى چون نمى‏گذارى، از اين جهت نصيرى در حبس باشد يا طالقانى، پيشت فرق نمى‏كند بلكه بعكس است، تو مى‏خواهى او آزاد باشد و او در حبس باشد. حالا كه امثال اينها بيرون آمدند و دارند - و دارند - خدمت مى‏كنند و امثال آن خيانتكارها يا فرار كردند يا چيز كردند، اين فرق كرده است. البته جنابعالى و امثال شما و امثال شب‏نامه‏نويس‏ها و امثال آنهائى كه مى‏خواهند باز رژيم سابق را يا امثال او را به ميدان بياورند، به اين معنا مى‏گوئيد فرقى نكرده شما، البته پيش شما هم باز فرق كرده، شما متأسفيد از اينكه اين جمعيت خدمتگزار بيرون بيايند و آن جمعيت در حبس باشند، براى اين حبسى حالا دارد فرياد مى‏زند كه اى حبسى‏هاى ما چه، اى حبسى‏هاى ما چه. اين حبسى‏هائى كه الان هستند، اين آقاى نويسنده‏اى كه به يك گروهى هستند، نمى‏دانم چه گروهى، زهر مارى هستند، اين اظهار تأسف مى‏كند بر اينهائى كه حالا در زندان هستند مثل اظهار تأسف امريكا بر قتل نصيرى و هويدا و امثال اينها. البته همه از اين سنخ هستند همه چون باهمند، برادرها! با هم باشيد، جوان‏ها خواهرها! عزيزان من! همه‏تان با هم باشيد. اين حرف‏هائى كه اينها مى‏زنند درست تامل كنيد در آن كه اساس چه است كه مى‏گويند چيزى نشده است، مى‏گويند آنجا هم حالا حبسى هست، اين اساس مطلب درد اينها ببينيد چه است، نمى‏فهمند اينها كه آنى كه ملت مى‏خواهد، شد. نشد يعنى چه؟ يعنى حالا باز رژيم سلطنتى است؟ حالا باز امريكا در اينجا حكومت مى‏كند؟ حالا باز مستشارهاى آمريكا در اينجا حكومت مى‏كنند؟ حالا باز ما در توى حبس و تبعيد - عرض مى‏كنم - اينها هستيم؟ حالا مملكت ما مال خودمان نيست، ديگران مى‏برند؟ حالا باز آن ظالم‏هائى كه آنقدر ستم به ما مى‏كردند باز مشغول همان كارها هستند؟ اينها نيست در كار، همه چيز تحقق پيدا كرد يعنى آنى كه ملت مى‏خواست، ما خواست ملت را از فريادش بايد بفهميم، خواست ملت، يعنى همه ملت خواستشان اين بود كه داد مى‏زدند، خواستشان اين بود كه - مى‏توانستند -

صحيفه نور ج 10 صفحه 133

مى‏گفتند، فرياد مى‏زدند روز و شب در پشت بام‏ها و در توى خيابان‏ها به فرياد مى‏نشستند و فرياد مى‏كردند، سر تا ته فريادشان هر چه بپرسيد جز اين سه تا كلمه نبود، ما در هيچ يك از اين فريادها نشنيديم كه خانه ما مثلاً خانه خوبى نيست، حتى اين زاغه‏نشين‏ها به فكر اين نبودند كه توى زاغه نشستند، تمام نظر، تمام خواست، اين سه تا مطلب بود و اين سه تا مطلب تمامش حاصل است.

لزوم تحول فرهنگى در همه شؤون كشور براى نيل به پيروزى نهائى‏

چطور جمهورى، انقلاب واقع شد و هيچ چيز نشد؟ انقلاب براى آن كه واقع شد، شد، انقلاب براى چيزهاى ديگر نبود، براى اين بود. بله، جمهورى اسلامى شده است اما محتوايش الان محتاج به يك زمانى است كه اسلامى بشود. شما توقع داريد كه دو هزار و پانصد سال تعليمات غلط، حالا ما از آن دو هزار و پانصد سال و اينها را گذاشتيم، پنجاه سال در مرئى و منظر ما بود، شما توقع داريد كه يك جمعيتى كه پنجاه سال جوان‏هايش با اين تبليغات بزرگ شدند، بچه‏ها از سن كوچكى كه چشمشان را باز كردند تا وقتى كه به دانشگاه رفتند، تا وقتى كه به بازار رفتند، تا وقتى كه به كارگرى رفتند، به دهقانى رفتند، هى در گوششان خواندند كه تمدن بزرگ و آريامهر كذا، و يك رژيمى كه تمام اداراتش اداراتى بود كه برخلاف مصالح كشور بود، از همه‏اش، حتى هر جايش بگرديد، مصالح كشور مطرح نبود، مصالح خود آنها يا مثلاً فرض كنيد كه ارباب‏ها. اگر دانش به ما مى‏خواستند به جوان‏هاى ما دانش بياموزند، يك دانش استعمارى مى‏آوردند، اگر تعليم و تربيت بود، تعليم و تربيتى بود كه به نفع آنها باشد، تعليم و تربيتى كه به نفع خود كشور باشد، در كار نبود. شماها توقع داريد كه اينها كه پنجاه سال در اين اداره كار خلاف كردند، فورا متبدل بشود يك شيطان به يك ملائكه؟ امكان ندارد، تدريج لازم دارد، بخواهند اينها را، ادارات را خالى كنند از اين جمعيتى كه اينقدر تربيت شدند، خوب، اداره نمى‏شود، اين بايد به تدريج هى فرد خوب پيدا بشود جاى اين بگذارند، فرد بد را بگذارند كنار بايد بشود، هيچ چاره ندارند. اگر مملكت بخواهد يك مملكت مستقل براى خودتان باشد، بايد اين تحولات حاصل بشود، يك فرهنگ استعمارى برگردد به يك فرهنگ استقلال، مستقل. همه چيز بايد عوض بشود، مغزهاى استعمارى برگردد به يك مغزهاى مستقل، تا اين نشود، ما نمى‏توانيم به آن پيروزى نهائى برسيم. به اين پيروزى رسيديم كه اين پيروزى يعنى آنى كه ملت خواست اولش بود و از دلش فرياد مى‏كرد، به او رسيد، خدا به او داد، لكن خوب، تتمه دارد. حالا خواست‏هاى ثانى هست، خواست‏هاى ثانى اين است كه همه ادارات ما اسلامى باشد - بشود - بازار ما يك بازار اسلامى باشد، در كشاورزى كه مى‏رويم، ببينيم كه اسلامى است، در ادارات مى‏رويم در كارخانه‏ها مى‏رويم، هر جا برويم ببينيم كه قدم اسلام در آنجاست. خواست دوم هر مسلمانى است - و تو نگويد، اگر صحبتش نكند او خواست است، - هر مسلمانى مى‏خواهد كه اسلام كه يك مذهب مترقى است و ابعادش تمام اينجاها را مى‏گيرد به همان تربيت و تعليم اسلامى كه با آن تربيت و تعليم انسانى يك جوان‏هائى رشد بكنند، يك ملتى رشد بكند و به آن تربيت تمام چيزهايش درست مى‏شود، ديگر از

صحيفه نور ج 10 صفحه 134

استعمار بوئى پيدا نخواهد شد، از استعمار بوئى نخواهد شد، از استعمار بوئى نخواهد بود، از اين اشتباهاتى كه مى‏شود و از اين غلطاندازى‏هائى كه مى‏شود و از اين كاغذ بازى‏هائى كه مى‏شود و از اين رفتن توى عدليه، در اين گير و بندى‏هاى عدليه، از اينها هيچ اسمى نخواهد بود. اين خواست ماست، خواست ملت است لكن خواست دومى است كه اولش حاصل شد، آنى كه ايستاد و گفت مى‏خواهم، او شد. بيخود اين را مى‏گويند كه انقلاب شد و چيزى نشد، مى‏دانند هم، بعضى از اينها شياطينند مى‏دانند، لكن مى‏خواهند اينطورى بگويند براى اينكه شماها را، مردم را سست كنند. جوان‏هاى ما بايد متوجه اين معنا باشند كه اين شياطين را بشناسند و اين وسوسه‏ها، وسوسه‏هاى خناس است، اينها را بشناسند و به خدا پناه ببرند از وسواس خناس كه در رأسشان آمريكاست و اذناب او تا برسد به آنهائى كه در بين قشرهاى ما هم از اذنابشان موجود است.

خداوند همه شما را انشاءالله حفظ كند، موفق باشيد، مؤيد باشيد و همه با هم باشيد و من هم به خدمتگزارى قبول كنيد كه من خدمتگزار هستم و تا آخر خدمتگزارم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها