پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 2:19 AM
بيانات امام خمينى در جمع كارمندان شهردارى قائم شهر (شاهى سابق)
هيچ يك از اين خرابىها از نهضت نيست
بسم الله الرحمن الرحيم
همانطور كه تذكر داديد، ملت ايران وارث يك مملكتى است كه پنجاه و چند سال در زير فشار و صدماتى از داخل و خارج بوده است و يك مملكت خرابه تحويل دادند و رفتند. هم خزانههاى اينجا را خالى كردند و هم شهرها و دهات و همه جا را به فساد كشاندند و هم با اسم تمدن بزرگ خرابكارى كردند و الان كه آنها رفتند، يك كشور به هم ريخته در هر جهت و خرابه، نه اقتصاد سالم دارد و نه جهات ديگرش سالم است و مردم در فقر و فاقه فرو رفتهاند و همه اين فقر و فاقهها و نابسامانىها ارثى است كه به شماها رسيده است و هيچ يك از اين خرابىها از نهضت نيست، از آنهاست، حتى در وقتى هم كه نهضت شد و انقلاب شد، خرابىها را نسبت به مردم آنها كردند. و يك مملكت به ظلم كشيده دو هزار و پانصد سال و به خراب كشيده و ظلم كشيده پنجاه سال كه ما شاهد آن بوديم، نمىشود با يك ماه، دو ماه، يك سال، دو سال تعميرش كرد. لكن مردم ايران، مثل يك سى و پنج ميليون جمعيت محبوس كه در حبس را باز كردند و ريختند بيرون و از آن حبس كه بيرون آمدند ناراحتىهاى ايام حبس را هم در بيرون دارند.
الان ناراحتىهايى كه اين ناراحتىها هم همان ارث رژيم سابق است، يعنى اشخاصى كه پنجاه سال تحت فشار بودند، اختناق بوده است، الان يكدفعه خودشان را آزاد مىبينند، ناراحت بودند حالا خودشان را مىبينند آزادند، حالا كه آزادند فكر اين معنا را نمىكنند كه از اين حبس كه بيرون آمدند، خودش يك نعمت بسيار بزرگى بود كه محتاج به تشكر است از خداى تبارك و تعالى كه ما را از يك همچو قيد و بندى، از همچو زجرى خلاص كرده، لكن به جاى اينكه تشكر كنند، به جاى اينكه همراهى كنند، همه دست به هم بدهند براى تعمير اين خرابه، معالاسف يك دستهاى كارشكنى مىكنند، يك دستهاى باور. دستجاتى از منحرفين، از اشخاصى كه آنها هم باز مانده، باقيمانده رژيم سابقند و طرفداران او و مىخواهند نگذارند اين مملكت سر و سامان پيدا بكند، بين مردمى كه از حبس بيرون آمدند مىافتند و مردم هم عقدههاى حبس را دارند و عقدههاى پنجاه و چند ساله در آنها هست، مىافتند بين آنها آن عقدههايى كه مردم از رژيم سابق برايشان باقى مانده است، اينها به حساب دولت حالا و رژيم حالا و نهضت مىآورند و معالاسف بسيارى از جوانهاى پاك ما باورشان مىآيد، كمك به آنها مىكنند.
تكليف بر ملت در تلاش جهت نيل به خودكفائى و استقلال با استفاده از ذخائر خداداد
ملت ما بايد بدانند كه يك نعمتى خداى تبارك و تعالى به او اعطا كرد كه همه دنيا الان نظر دارند و با اعجاب به آن نگاه مىكنند. خداى تبارك و تعالى يك نظر عنايتى به اين ملت فرمود كه اين سد بزرگ شيطانى را كه همه قدرتها با او موافق بودند شكسته شد و شكستند و ملت ما با قدرت ايمان اين سد را شكستند و كسانى كه آنها را غارت مىكردند و همه اموالشان را به غارت مىبردند و خرابى كردند و بدتر از آن نيروهاى انسانى را نمىگذاشتند رشد بكنند، اينها رفتند، حالا ملت فكر نمىكند كه دزدها رفتند و چپاولگرها بيرون رفتند. الان يك چيزى است كه مال خودتان است مثل اينكه هر كسى موظف است به حسب وجدان خودش كه عائله خودش را خدمت به او بكند و اداره بكند، الان به حسب وجدان، ما همه موظفيم كه يك مملكتى كه از حلقوم ديگران بيرون آورديم و مال خودمان شده است، خودمان خدمت به آن بكنيم، نرويم كنار بنشينيم بگوئيم كه شما از چنگال ديگران بيرون آورديد، خودتان درستش بكنيد، نمىشود. اين ديگر همچو چيزى است. شماها بيرون آورديد، ملت بيرون آورده. همين ملتى كه يك همچو نهضتى كرد و يك همچو پيروزى برايش حاصل شد، بايد اين مملكت را خود ملت اداره بكند، هر كس به هر اندازهاى كه مىتواند، البته يك قشر نمىتواند، دو قشر نمىتواند، روحاينت نمىتواند، دولت نمىتواند - عرض مىكنم كه - كارگر تنها نمىتواند، صنعتگر تنها نمىتواند، لكن هر كدام يك گوشه آن را بايد بگيرند. هر كس در هر كارى كه مشغول است، آن كار را خوب انجام بدهد.
اينهمه خرابىها كه هست و اينهمه گرفتارىهائى كه هست الان براى ملت شما كه معالاسف گنجها زير پايشان بود و خودشان گرسنگى مىخوردند، ذخيرهها زير پايشان بود خودشان نشسته بودند گرسنگى مىخوردند و اينطور برنامه بود، حالا كه اين مملكت مال خودتان شده است، حالا بايد كوشش بكنيد، خصوصاً در امر زراعت بايد كوشش بكنند، سستى به خرج ندهند، اگر بخواهند سستى به خرج بدهند در امر كشت و زرع و اينها، باز ما اين پيوستگى كه به آمريكا و ساير جاها داشتيم، اين پيوستگى را باز هم بايد ادامه بدهيم. وقتى يك مملكتى مال خودتان شد، يك مملكتى كه قابل است، يك مملكتى است كه همه چيزش خوب است، غنى است مملكت ما، منتها دست خائنها افتاده بود، حالا كه دست خودتان افتاده، كشاورزى اين مملكت كه بايد علاوه بر اينكه اداره خود مملكت را بكند، صادرات هم داشته باشد، نبايد به يك روزى بيفتد كه باز دست ما طرف آمريكا دراز باشد به اينكه گندم بده، جو بده - نمىدانم - چه بده و اگر يك روز نخواهند بدهند، ما گرسنه بمانيم. بايد خود كفا بشويم، ما بايد بيدار بشويم، بايد خدمت كنيم به اين مملكت. خدمت به اين است كه كشاورزها در زمينهايى كه دستشان است زرع بكنند، كشت بكنند، آبيارى بكنند و همت به خرج بدهند و اين معنى را هم بايد تذكر بدهم كه غصب نبايد بكنند مال مردم را. اينكه بعضىها گفتند كه نخير هر كس هر چه دستش آمد بكارد، خير، بايد زمينها روى موازين شرعى روى موازين الهى، مالكينى كه دارد، آنها كشت و زرع بكنند و كسانى كه متكفل كشت و زرع هستند، روى موازين كشت و زرع بكنند، مسامحه نكنند در اين مطلب تا
بلكه انشاالله در ظرف يكى دو سال، دو سه سال ديگر ما خودمان لااقل خودكفا بشويم و بتوانيم خودمان سرپا بايستيم.
اگر ما مسامحه بكنيم و وابسته به خارج باشيم، اين وابستگى اقتصادى به خارج قهرا وابستگى سياسى مىآورد، قهرا وابستگى اجتماعى مىآورد و ما همان اسيرها خواهيم بود كه بود و به ما همانها حكومت خواهند كرد كه كردند. ما بايد از اين جهت اقتصادى فارغ بشويم، يعنى دستمان پيش ديگران دراز نباشد كه بده به من، كه هر وقت جلو آن را بخواهد بگيرد ما فلج بشويم. بايد ما خودمان و اين مواد غذايى كه لازم داريم كه مواد اوليهاى است كه هر مملكتى احتياج به آن دارد، اين مواد اوليهمان را به دست بياوريم و تغذيهمان با خودمان باشد و اين به اين است كه كشاورزها در سرتاسر ايران الان كه پائيز است، كشتهاى پائيزى را بكنند، وقتى كه بهار شد، كشتهاى بهارى را بكنند و همه دست به هم بدهند و دولت هم كمك بكند و مىكند كمك و بايد كمك بكند. با كمك دولت و كمك خودتان و مردم ديگر هم به آنها كمك بكنند. اين يك مساله حياتى است براى مملكت ما كه به هم زدند همه كشاورزيش را و از بين بردند. حالا بخواهيم ادامه حيات داشته باشيم بايد احيائش بكنيم. احيائش به اين است كه همه با هم دست به هم بدهند و اداره بكنند مملكتشان را و همين طور در هر شهرى كه اين شهردارىها و اينها هستند و اين شوراى شهر هست كمك كنند مردم به آنها، نمىتوانند. الان امروز همين اهالى شوراى شهر قم آقايان آمده بودند اينجا و اظهار مىكردند كه اينقدر خرابى هست كه ما نمىتوانيم بدون اينكه يك كمكهايى باشد از طرف دولت، از طرف مردم، از همه اطراف باشد، نمىتوانيم ما اداره بكنيم اينجا را. خرابىها زياد است، اشكالات زياد است، فقر زياد است. اين بايد در هر شهرى اهالى شهر كمك بكنند. اينها بندگان خدايند كه گرفتار هستند. خداى تبارك و تعالى عنايت دارد به بندگان خودش. اين مستمندها، فقيرها عيال خدا هستند، اداره بايد اينها بشوند، فقرا را خداى تبارك و تعالى امر كرده است كه ادارهشان بايد بكنيم، يك دسته غنى بنشينند كنار و اينها، بيچارهها به فقر بگذرانند. من پيشتر به اين كارخانهدارها و اين متمكنين كه گاهى مىآمدند اينجا و بعضىشان هم مىخواستند من را اغفال بكنند، به آنها گفتم آقا اين نمىشود كه همان مسائل زمان طاغوت حالا هم اجرا بشود. يك دسته آن بالاها بنشينند و مرفه و هر چه بخواهند هرزگى بكنند، يك دسته هم اين زاغهنشينهاى تهرانى كه همهتان مىبينيد و در شهرهاى خودتان هم هست امثالش، اين نمىشود، اين عملى نيست. من اخطار كردم، اين يك خطرى براى مردم هست. اگر خداى نخواسته جمهورى اسلامى نتواند جبران كند اين مسائل اقتصادى را كه اول مرتبه زندگى مردم است و مردم مايوس بشوند از جمهورى اسلامى و مايوس بشوند از اينكه اسلام هم براى آنها بتواند در اينجا كارى انجام بدهد، اگر در اين محيط يك انفجار حاصل بشود، ديگر نه من و نه شما و نه هيچ كس، نه روحانيت و نه اسلام نمىتواند جلويش را بگيرد. انفجار اگر در زمان طاغوت حاصل مىشد، ماها مىتوانستيم با نصيحت، با موعظه، با امر، مهارش كنيم، اما اگر انفجار در متن اسلام حاصل بشود، مردم با ياس از جمهورى اسلامى منفجر بشوند، ديگر قابل مهار نيست. اين ثروتمندها بفهمند اين مطلب را كه اگر خداى
نخواسته يك وقت يك انفجارى كه نشود مهارش كرد در يك ملتى پيدا بشود، همه اين بزرگها و همه اين ثروتمندها و اينها تر و خشك با هم خواهند سوخت. فكر بكنند، بنشينند براى اين ملت فكر بكنند، هى ننشينند آن كنار و خودشان هر طورى بخواهند عمل بكنند و هر طورى بخواهند زندگى بكنند و تماشا كنند اين زاغهنشينها و تماشا كنند اين مردمى كه نمىشود اسمش را گذاشت. اين زندگى است كه اينها مىكنند؟ زندگى است كه من وقتى نگاه مىكنم حيوانات هم بهتر از اينها زندگى مىكنند، حيوانات را هم در اين تلويزيون نشان مىدهند، خيلى خوب در اين جنگلهايى كه دارند زندگى مىكنند، خيلى هم خوب زندگى مىكنند. و در ضمن جهاد سازندگى كه هست، خانههايى كه مردم در آنها زندگى مىكنند، آنها را هم نشان مىدهند خيلى زندگى آنها بهتر از اينهاست، يعنى اصلاً طرف نسبت نيست. چرا بايد اينطور باشد؟ بايد همه دست به هم بدهند. ملت، دولت، ثروتمندها، كارخانهدارها، همه اينها دست به هم بدهند و اين مشكله را حلش بكنند. اگر اين مشكله حل نشود و خداى نخواسته يك انفجارى در متن اسلام، در متن جمهورى اسلام پيدا بشود، اين ديگر قابل مهار نيست، هيچ كس نمىتواند جلويش را بگيرد. قبل از اينكه يك همچو مسائلى پيش بيايد و خصوصاً كه خوب، دشمنهاى اسلام و دشمنهاى مسلمين و دشمنهاى كشور اسلامى هم از خارج و داخل مشغول شدند به - عرض مىكنم - توطئه كردن.
محاكمه شاه و استرداد اموال به يغما رفته از طريق وى
و اخيراً هم كه شاه رفته آمريكا و پذيرفتند او را منتها به اسم اينكه سرطان دارد و انشاالله صحيح باشد اين، منتها ديروز كه آقاى يزدى اينجا بودند و گفتند كه يك همچو كارى شده است و ما هم شرايطى كرديم، لكن بردند او را به اسم اينكه در مريضخانه بايد بخوابد و ديگر هم قابل علاج نيست. من به ايشان گفتم كه خوب، پس پولهاى ما چه مىشود، خوب، او بميرد، پولهاى ما چه مىشود؟ ايشان گفتند كه بايد در محاكمه اينجا پروندهها جمع بشوند و در محاكم اينجا محكمه تشكيل بشود و تعيين بشود، اين پروندههايشان رسيدگى بشود تا آن پروندهها را در خارج كه ببريم دادگسترىهاى آنجا رسيدگى مىكنند و آنوقت ممكن است كه ما به دست بياوريم و بنابراين است كه پروندهها را اشخاصى كه اطلاع بر آن دارند، هر كس اطلاع دارد، هر بنگاهى كه اطلاع دارد، وزارتخانهها كه اطلاع دارند، اينها را جمع بكنند و دادگاه جمعآورى بكنند و بعد هم به توسط وكلائى كه در آنجا قرار مىدهند اين رسيدگى بشود كه نرود از بين. مرحوم مدرس خدا رحمتش كند يك وقتى كه رضاخان رفته بود و در يك جايى در يك سفرى و برگشته بود، ايشان گفته بود كه من به شما دعا كردم، تعجب كرده بود كه خوب، ايشان دشمن سر سخت من است چطور به من دعا كرده؟ گفته بود نكتهاش اين است كه اگر تو در اين سفر از بين مىرفتى پولهاى ما از بين مىرفت، ما براى حفظ پولهايمان به تو دعا كردم. حالا ما دعا نمىكنيم به اين، اما انشاءالله اميدواريم كه نتوانند. اين پولها را و اين ثروتى را كه اينها بردند، يك چيز كوچكى نيست. ديشب اين آقا مىگفت كه پول، پولى كه مال
خود اين شخص است پول يك سال نفت است، يك سال نفت، الان در بعضى از اين بانكهاى خارجى پول شخصى اين است كه خودش شخصا گذاشته است كه ميلياردها دلار است. در هر صورت، اينها خراب كردند اينجا را و خوردند و بردند، نه خود او تنها، اقشار ديگرى كه اطراف او بودند.
اعمال رسواى جاسوسان به اصطلاح فدائى خلق
الان هم اينها كه هستند و فدايى خلق، فداى خلق و با فدايى خلق، خلق را به باد فنا دارند مىدهند و خرمنها را آتش مىزنند و كارخانهها را از كار باز مىدارند و همه خرابكارىها را دارند مىكنند و جاسوسىشان هم ثابت است و ارتباطشان هم با - عرض مىكنم كه - با صهيونيسم و اينها ثابت است، اينها الان افتادهاند بين مردم و به اسم اينكه ما فداى شما هستيم، ما چه، فداى اينها هستند لكن خرمنشان را آتش مىزنند!! فدائى اينها هستند، لكن در كردستان آنقدر آدم مىكشند و الان هم در كردستان مشغول همين فتنهگرى هستند!! فدائىهاى اينطورى هستند.
ضرورت همكارى مردم در اداره مملكت بر حسب وظيفه الهى
در هر صورت مملكت بايد با دست خود مردم، با دست خود اشخاص اداره بشود و شهرها بايد به توسط خودتان اداره بشود، به توسط خودتان آباد بشود. ننشينيد كنار بگوئيد كه شوراى شهر درست شد و برويم كنار. شوراى شهر خودش كارى نمىتواند، چند نفر آدمى است كه مثل ساير ديگران ضعيف است و نمىتواند كارى بكند. تا همه با هم نباشند، همه با هم دست به هم ندهند، نمىشود اين كارها انجام بگيرد. و اين وظيفه انسانى ماست، وظيفه الهى ماست كه كمك كنيم همه به هم، معاونت كنيم همه با هم تا بلكه انشاءالله كارها اصلاح بشود. خداوند همه شما را موفق و مؤيد كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته