0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:17 AM

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 285

تاريخ: 20/7/58

بيانات امام خمينى در جمع دادستان‏ها و حكام شرع دادگاه‏هاى انقلاب اسلامى

مسأله قضاوت، يك مسأله بسيار خطيرى است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من اول به طور كلى عرض كنم كه مسأله قضاوت يك مسئله بسيار خطيرى است و شماها كه قاضى هستيد بسيار برايتان خطرناك است، اگر ملاحظه روايات را كرده باشيد مى‏بينيد كه مسأله چقدر مشكل است، شما با اعراض مردم، با جان مردم، با اموال مردم سر و كار داريد و اگر چنانچه خداى نخواسته به طور دقيق به طور شايسته عمل نشود، علاوه بر مسؤوليت شرعيه نسبت به اصل قضيه يك مسؤوليت بزرگترى هم هست و آن اين است كه شما قاضى در جمهورى اسلامى هستيد و ممكن است كه جمهورى اسلامى در خطر بيفتد يعنى وجهه‏اش يك وجهه ناشايسته‏اى بشود. شما مى‏دانيد كه الان اشخاص مختلف با اغراض شيطانى در صدد اين هستند كه اين چهره اسلامى جمهورى را مشوه كنند. يكى از راه مشوه شدن همين دادگاه‏هاست كه اگر خداى نخواسته در دادگاه‏ها يك امر بر خلافى واقع بشود اين فقط به دادگاه صدمه نمى‏زند، به جمهورى فقط صدمه نمى‏زند، به اسلام ضربه مى‏زند، صدمه، صدمه به اسلام است، اگر چنانچه صدمه به اشخاص بود ولو آن هم صحيح نبود اما باز مطلبى بود، اما وقتى كه شما مواجهيد با اينكه در كارهايتان يا وجهه اسلام را، وجهه نورانى، آنطور كه هست جلوه بدهيد يا خداى نخواسته بر خلاف آنطورى كه اسلام هست جلوه بدهيد، آنوقت دشمن‏ها هم دامن بزنند به آن و بگويند كه خوب، يك وقتى ما گرفتار زمان رژيم سابق بوديم حالا هم گرفتار عبا و عمامه هستيم. البته آنها، شما هر چه هم كار خوب بكنيد حرفشان را مى‏زنند، لكن بهانه دست دادن مسأله ديگر است. ما از اينكه آنها صحبتى بكنند، چيزى بنويسند، از آتش باكى نداريم، اينها بايد البته به حسب چيز خودشان مصالح خودشان كه همان مصالح شيطانى است و از دستشان رفته است آن چيزهايى كه از آن استفاده مى‏كردند، البته بايد آنها صدايشان در آيد، چه آنهائى كه در داخل هستند و چه آنهائى كه در خارج هستند، البته آنها خواهند اين صحبت‏ها را كرد، لكن يك وقت صحبتى است بى پايه، يك وقت يك چيزى دستشان ما دهيم كه وقتى يك چيز دست آنها آمد ديگر به آن هر طورى كه دلشان بخواهد زيادش مى‏كنند، قطرش را زياد مى‏كنند، كيفيتش را زياد مى‏كنند. حالا كه شما يك دسته از مردم جانى را كه همه مردم مى‏دانستند اينها جنايتكارند، به سزايشان رسانديد، حالا آن اشخاصى كه در خارج هستند و آن طرفدارهاى آنها، اين‏

صحيفه نور ج 9 صفحه 286

صحبت‏هايى كه ديديد، مى‏كنند و ما توقع اين را هم نداريم كه كسانى كه همه چيزشان را از دست داده‏اند با ما به طور مصالحه عمل بكنند هيچ همچو توقعى نيست. البته بايد از نصيرى، اينها حمايت كنند و از هويدا حمايت كنند و از محمدرضا حمايت كنند از باب اينكه اينها اشخاصى بودند كه راه چپاولگرى را به اينها نشان داده بودند و اينها هم كمك بودند براى آنها و آنها هم كمك بودند براى اينها و چپاول مى‏كردند. ما توقع اين را نداشته باشيم كه اينها براى نصيرى نوحه سرايى نكنند يا براى هويدا يا براى امثال اينها، لكن ما يك وظيفه خطيرى داريم كه بايد يك چيزى دست آنها ندهيم يك مطلب خلافى واقع نشود در اين دادگاه‏ها و با دست مثلاً قضات يا خداى نخواسته آقايان، يا خداى نخواسته دادستان‏ها، يا پاسبان‏ها، يا امثال اينها كه همه اينها الان عضو جمهورى اسلامى هستند. عضو جمهورى اسلامى بايد همه چيزش اسلامى باشد. مسأله قضا هم كه مى‏دانيد چقدر مسأله مهمى است در شرع و سر و كار شما با چه چيزهايى هست كه همه حيثيت آن اشخاص در دست شماست، بايد البته با كمال احتياط و با كمال قدرت، هم احتياط بايد در كار باشد، هم قدرت بايد در كار باشد، كسى كه مجرم است بايد به جزاى خودش برسد و توصيه از احدى قبول نبايد بشود. من اين را كراراً گفته‏ام اگر از من توصيه براى كسى آمد، از دفتر من براى كسى توصيه آمد، از كسانى كه به من مربوطند، توصيه آمد بزنيد به ديوار. قاضى نبايد تحت تأثير كسى باشد، قاضى، آزاد است و بايد در محيط آزاد عمل بكند. توصيه‏ها را هيچ به آن اعتنا نكنيد، اگر يك وقت توصيه بحقى است كه خوب، آنوقت شما البته بايد توصيه بحق را رسيدگى بكنيد يا چه، بر فرض كه توصيه هم نشود بايد رسيدگى بكنيد. اگر خداى نخواسته يك توصيه‏اى است كه ناحق است هيچ نبايد به آن اعتنا كرد. در هر صورت قاضى مستقل است و خودش بايد نظر بدهد، لكن خدا را شاهد ببيند، اين قلمى كه دست مى‏گيرد، اين قلمى است كه ممكن است كه آبروى يك مسلمى را از بين ببرد. و ممكن است احقاق حقى بكند و همين طور در همه امور بايد خداى تبارك و تعالى را ناظر، حاضر ببينيد. در قضيه جرم‏هائى كه مى‏شود البته آنهائى كه مربوط به دادگاه‏هاى انقلاب است آن امور انقلابى است كه تشخيص‏اش را شماها خودتان مى‏دانيد. يك امور ديگرى هست مثل كذب‏هائى كه مى‏شود كه در شرع حد دارد اينها ثبوتش بسيار مشكل است مثلاً در باب زنا چهار نفر آدم عادل شهادت بدهد... خداى تبارك و تعالى خواسته است كه اين امور زود كشف نشود، هم حفظ حيثيت اشخاص بشود ولو به حسب واقع هم گناهكارند و هم حفظ جهات در جامعه بشود يا اگر اقرار بكند يك دفعه اقرارش را اعتنا به آن نكنند، نصحيتش كنند به او بگويند اگر چنانچه اين ثابت بشود تو چه خواهى شد، تو خواهى رذل شد، تو خواهى مقتول شد. بعد مهلت به او بدهند. ثانياً اگر آمد و اقرار كرد باز ثانياً توصيه به او بكنند كه... نكن، اين كار درست نيست، فلان. و اگر باز چنانچه آمد اقرار كرد آنوقت وقت اين است كه حد بزند آن هم حاكم شرع، مجتهد عادل. آن طور نباشد كه از اطراف به ما هجوم بياورند كه به طور هرج و مرج واقع بشود. يكى از علماى شيراز، علماى محترم شيراز به من كاغذ نوشت، ديروز، پريروز بود نوشته بود كه در اين دادگاه‏ها و در اين چيزها راجع به اين مسائل مثل مسائل فحشا خيلى زود حد زده مى‏شود و ملاحظه

صحيفه نور ج 9 صفحه 287

حدود و جهات شرعى‏اش نمى‏شود و شما يك فكرى بكنيد. خوب، حالا كه آقايان تشريف دارند اينجا بهترين موقعيت حالاست كه ما بگوئيم كه اينطور امور را سرسرى نگيريد يا از باب اينكه اين امور مربوط به انقلاب نيست گوش نكنيد به حرف و كنار برويد، هيچ كارى به آن نداشته باشيد يا اگر مبتلا شديد روى موازين شرع به آن طورى كه شارع مقدس فرموده است، نه اينكه حالا چون انقلاب است ما هر كس را دلمان خواست بزنيم، هر كس را دلمان خواست شلاق بزنيم، هر كس را دلمان خواست حبس بكنيم، هر كس را دلمان خواست خداى نخواسته اعدام بكنيم. مسأله اينها نيست، مسأله اعزاض مسلمين است بايد حفظ بشود اين اعراض... به اينكه يكى آمده مى‏گويد كه فلان، فلان كار را كرد خوب، اولاً اين عادل است كه اين را مى‏گويد؟ بيست نفر هم باشند بگويند اعتنا نمى‏شود كرد، بايد عادل باشد، روى موازين شرع عدالت داشته باشد تا اينكه از او شهادت قبول بشود والا فرض كنيد ده نفر از آدم‏هاى غيرثابت العداله، يك وقت اين است كه شهرت همچو هست كه، اما يك همچو شهرتى امكان ندارد. راجع به دزدى كه رفته است سرگردنه كرده آنجا ممكن است يك وقت شهرت پيدا بكند، اما راجع به اين فحشائى كه بسيار در جاهاى مختلف اين كار انجام بگيرد اينها همچو شهرتى حاصل نمى‏شود كه علم پيدا بشود. باقى مى‏ماند شهادت شهود يا اقرار خودش. اقرار خودش هم در بسيارى از اينها يك دفعه فايده ندارد بايد مكرر بشود بعد از اينكه نصيحت بشود كه بخواهيم برگردد، آن حد جارى نشود حتى‏الامكان. همچو نباشد كه خداى نخواسته هر كه هر كارى كرد فوراً يا هر كه هر چه شنيد فوراً پاسبان برود در خانه‏اش و چه بكند. پاسبان‏ها نبايد بروند خانه مردم مگر با دستورى كه از طرف دادستان، از طرف دادگاه صادر مى‏شود، روى موازين شرعيه، رفتن در حرز مردم خلاف شرع است، اهانت كردن به يك آدمى ولو اين آدم هم خودش يك آدم مخالف مثلاً چه باشد باز حق اهانت نيست اين حق است كه جزايش را به او بدهند ديگر اهانت چرا به او بكنند؟ رفتن منزل، به خانواده‏اش تعرض كردن، به بچه‏هايش تعرض كردن اينها امورى است كه نبايد بشود. ما مى‏خواهيم اسلام باشد، ما نبايد يك كارى بكنيم كه بگويند كه دادگاه‏ها در زمان طاغوت هم اين كارها را نمى‏كردند. خوب، به ما مى‏گويند اين حرف‏ها را ما چه مى‏دانيم. بايد شما آقايان علاج بكنيد مسأله را، اگر نمى‏توانيد علاج بكنيد، علاج بكنيد بالا، الزامى نداريد كه قاضى باشيد اگر مى‏توانيد روى موازين قضا، روى موازين اسلام عمل بكنيد، بالا، الزامى نداريد كه قاضى باشيد اگر مى‏توانيد روى موازين قضا، روى موازين اسلام عمل بكنيد، بايد بكنيد اگر چنانچه نمى‏توانيد واقعاً مى‏بينيد كه معذور دارد، نمى‏شود عرض مى‏كنم كه قدرت نداريد برويد جلو گيريد خوب، مى‏توانيد كنار برويد. در هر صورت مسأله، مسأله مهم است نه از باب اينكه خود قضا مهم، خودش بسيار مهم است اما قضا يك وقت در يك محيطى است نداريم اشخاصى كه بخواهند صدمه به اصل اسلام بزنند آنجا بايد بگوئيم قضا بسيار مهم است و قاضى بايد چه باشد و اينها. يك وقت وضع وضعى است كه صدمه به اسلام مى‏خواهند بزنند، اين ديگر چند برابر مى‏شود اهميتش، بايد همه چه قضات، چه دادستان‏ها، چه عرض مى‏كنم پاسبان‏ها، چه پاسدارها و چه كميته‏ها همه اينها بايد روى موازين شرع عمل بكنند، البته پاسدار حق ندارد بدون

صحيفه نور ج 9 صفحه 288

اينكه قاضى يا فرض كنيد دادستان اجازه به او بدهد كارى بكند وقتى هم به او اجازه، امر كرد بايد انجام بدهد، حق ندارد تخلف بكند، هرج و مرج نبايد باشد حالا، حالا كه ما انقلاب كرديم بايد هرج و مرجى باشيم! خوب، انقلاب كرديم، انقلاب كه نبايد هرج و مرج باشد، انقلاب روى موازين اسلام بايد باشد، نبايد ما يك كلمه انقلاب بگذاريم و هر كارى دلمان مى‏خواهد بكنيم بگوئيم كه انقلابى است، انقلابى، انقلابى يعنى چه؟ مگر اسلام عوض مى‏شود در انقلاب؟ اسلام همان اسلام است. شما يك قدرت طاغوتى را كنار گذاشتيد حالا مى‏گويى اسلام را مى‏خواهيد پياده بكنيد، احكام اسلام را مى‏خواهيد پياده بكنيد. بايد با تمام احتياطات لازم، با تمام دقت‏هاى لازم در اين امور بررسى بشود يك وقت يك بيگناهى خداى نخواسته عرض مى‏كنم كه يك مقاصدى كه يك كسى ممكن است داشته باشد بيايد تهمت به او بزند، خداى نخواسته يك آدم بيگناهى چى بشود. و امروز هم اين طورى كه ملاحظه مى‏كنيد روز تهمت است، اين وضع من نمى‏دانم چه جور شده است كه هر كه به هر كس دلش مى‏خواهد هر چى مى‏گويد، نمى‏داند كه تهمت زدن به مومن جزايش چى هست پيش خدا، نمى‏داند غيبت كردن از مؤمن چى هست، نمى‏داند كه هتك حرمت مؤمن، هتك حرمت الله است، اينها را نمى‏دانند، هر كه هر چه دلش مى‏خواهد حالا به هر كس، نه به يك نفر، نه به دو نفر به اشخاصى متقى تهمت مى‏زنند. خوب، البته يك دسته هم هستند كه مى‏خواهند تهمت بزنند، اينها از يك اشخاصى ترس دارند، خوف دارند. ما اولى كه آمديم در اينجا و اينها خيال كردند كه ما اين اشخاص را، بعض اين اشخاص را نمى‏شناسيم شروع كردند راجع به چند نفرى كه بيست سال من با آنها آشنا بودم، مثل آقاى دكتر يزدى، آقاى بنى صدر، آقاى قطب‏زاده اينهائى كه من بيست سال با آنها آشنا بودم و اينها بيست سال در خارج خدمت كردند، به ضد اينها، به ضد رژيم عمل كردند به مجرد اينكه اينها آمدند فوراً هى كاغذ مى‏آمد كه اينها امريكا هستند، اينها اصلاً مگر فارسى هم بلدند؟ نسبت به آقاى يزدى مى‏گويند مگر فارسى بلد است اين؟! اينكه آمريكائى است. آخر چرا بايد اينطور انسان باشد. حالا از اينها يك قدرى سست شده، حالا افتادند به جان يك قشر ديگر. يك نفر آدمى را كه من بيست و چند سال است از نزديك مى‏شناسم، او پيش من درس خوانده، با من معاشر بوده، من همه چيزش را مى‏دانم، حالا افتادند به جان مثل آقاى دكتر بهشتى. آقاى دكتر بهشتى را از او مى‏ترسند اينها براى اينكه يك فرد لايقى است و اينها نمى‏خواهند اينطور افراد باشند، مى‏خواهند يكى يكى، نوبت همه‏تان شايد برسد، يكى يكى هر كس را يك جائى ببينند يك كارى انجام مى‏دهد مى‏خواهند او را هتكش بكنند يا او را ساقطش بكنند. الان، امروز آمدند به من گفتند كه نسبت به ايشان خيلى چى مى‏شود، ايشان من بيست و چند سال است، بيست و چند سال است كه من ايشان را از نزديك مى‏شناسم، اينها خيال كردند اينها از خارج آمدند و حالا من تازه اينها را ديدم و اينها نمى‏دانم اينها كى هستند. من مى‏شناسم اينها را، مردم متقى هستند اينها، مردمى هستند كه براى اسلام كار از آنها مى‏آيد. خوب، اين مردمى كه براى اسلام كار از آنها مى‏آيد يكى يكى را كنار بگذارم، كنار بگذارند و همه را خلع سلاح بكنند آن وقت كى ديگر باقى مى‏ماند؟ الان هر كس كه در دولت باشد به او مى‏گويند، هر كس كه در شورا

صحيفه نور ج 9 صفحه 289

باشد به او مى‏گويند، هر كس كه در - عرض مى‏كنم كه چيزها باشد دادگاه‏ها باشد برايش مى‏گويند. رايج شده است يك همچو مطلبى كه بى‏خود براى اشخاص يك مطالبى را مى‏گويند، بيجا براى اشخاص يك چيزهائى مى‏گويند، بايد يك احتراز بكنند. من نمى‏دانم اين مردم چه مردمى هستند. و مع‏الاسف در بين جوان‏هاى ما هم اشخاصى هستد زود باور، به مجرد اينكه مى‏گويند فلانى بله، امريكايى است، مى‏بينيم كه يك عده از جوان‏ها هم باورشان مى‏آيد آمريكايى است. فلانى انگليسى است فلان اصلاً خود برنامه خود امريكايى‏ها و انگليسى‏ها اين است كه مردم را، اشخاص صحيح را به اسم انگليسى و به اسم امريكايى ضايعش كنند چون مى‏دانند خودشان ضايع هستند، مى‏دانند ملت پيش آنها چه جور هست به اسم انگليسى بودن. يك مطلبى بود كه از سى سال، چهل سال پيش از اين من يادم است كه آخوندها را وقتى مى‏خواستند، روحانيون را مى‏خواستند طرد كنند مى‏گفتند اينها انگليسى‏اند. خود آنها تزريق مى‏كردند كه بگويند انگليسى‏اند براى ضايع كردن. الان هم امريكايى بيشتر هست در كار. الان هم اشخاص صحيح را خود آنها تزريق مى‏كنند يا عمال آنها تزريق مى‏كنند كه بگوئيد اين امريكايى است، مع‏الاسف بعضى از اشخاص هم كه حسن نيت دارند، سوء نيت ندارند باورشان مى‏آيد و آنها هم مى‏گويند اين مطلب را بدون اينكه بررسى بكنند، يك كسى را كه من سى سال است مى‏شناسم. مثلاً همين آقاى دكتر يزدى و آقاى دكتر بهشتى را در يك جايى من ديدم نوشته است كه اينها پيش فلانى رفتند و خواستند كه بختيار را ايشان چه بكند. اما آقاى دكتر يزدى كه هميشه مخالف بختيار بود كه من در آنجا بودم. آقاى دكتر بهشتى يك دفعه آمده پيش من راجع به بختيار يك كلمه نگفته. خوب، چرا بايد مسلمان اينطور باشد؟ چرا بايد يك مسلمى را، من از باب اينكه من ميل نداشتم اشخاص را اسم ببرم لكن وظيفه من مى‏بينم كه يك كسى را كه مى‏خواهند هتكش كنند، يك كسى را كه مى‏خواهند ضايعش كنند براى اينكه نتواند خدمت بكند، اسلام، من وظيفه شرعى مى‏دانم كه يك وقتى دفاع بكنم از يك مسلمانى كه به درد ما مى‏خورد، به درد اسلام مى‏خورد و خدمت كرده است، بيست سال پيش هم خدمت كرده حالا بخواهند اين را - عرض مى كنم - تضييعش كنند و چى بكنند. فردا به شما هم مى‏گويند، به آنها هم مى گويند فلان تا كى نوبت ما هم برسد. مسأله اين طورى است، مى‏خواهند اينها اصلاً خلع سلاح كنند ما را، يكى يكى كنار بروند، كنار بروند، كنار بروند چه بمانند؟ آنها بمانند كه مفسدند و فاسد هستند. اينها بايد ملاحظه بشوند - من - ملت ايران بايد بدانند اينها را كه يك اشخاص مفسدى آمدند، جوان‏هاى دانشگاهى بدانند اين معنا را كه اينهايى كه در دانشگاه مى‏آيند تبليغات سوءى مى‏كنند و از اشخاص مثلاً محترم آبروريزى مى‏كنند اينها نظر سوء دارند، اينها مى‏خواهند اين نهضت به آخر نرسد، اينها مى‏خواهند كه همان مسائل برگردد. بايد دانشگاهى‏ها به آن توجه بكنند و ساير قشرهاى ملت بايد توجه به اين معانى بكنند. من اميدوارم كه نتوانند اين قشرهاى فاسد يك صدمه اساسى به نهضت ما بزنند و با جديت آقايان همه، روحانيون، ساير طبقات و اين دادگاه‏ها و اين دادستانى‏ها و اينها، اين مسائل حل بشود و اسلام انشاء الله آن طورى كه خداى تبارك و تعالى مى‏خواهد در خارج تحقق پيذا بكند. اين كلمه را من بگويم خداى‏

صحيفه نور ج 9 صفحه 290

متعال مى‏داند كه من نسبت به آخوندهاى فاسد آنقدر شديد هستم كه نسبت به ساير مردم نيستم. ساواكى ها پيش من محترم‏تر است از آخوندهاى فاسد و خداى تعالى و خداى متعال مى‏داند اين قضيه را كه قضيه دادگاه ويژه اگر باشد براى اين نيست كه دفاع باشد، براى اين است كه يك دسته اشخاص فاسد مى‏خواهند اشخاص آبرومند را از بين ببرند و اينكه آقايان طرح كرده‏اند كه در محيط خود اينها باشد براى اينكه خودشان هم مى‏شناسند اينها را والا ما ابدا ظر نداريم به اينكه اينها فرق داشته باشند با سايرين. خير، فرق دارد فرق اين است كه شيطنت ملعنت‏شان بيشتر از ديگران است. آن قدر صدمه‏اى كه اسلام از يك آخوند فاسد مى‏خورد از محمد رضا نمى‏خورد. در روايات هست كه آخوند فاسد و ملاى فاسد در جهنم از بوى تعفنش - مردم - اهل جهنم در عذاب هستند. در اين دنيا از بوى تعفن بعض از آخوندهاى فاسد دنيا در عذاب است. ما طر فدارى از عمامه نمى‏كنيم، ما طرفدارى از اسلام مى‏كنيم. اين اسلام پيش شما باشد معظم هستيد و پيش هر كس باشد معظم است و عمل نكردن به اسلام و خيانت كردن به اسلام معمم باشد بدتر است از آن كسى كه غير معمم باشد براى اينكه ضررش به اسلام بيشتر از ديگران است. اما قضيه اينكه يك مطلبى باسد نيست، مى‏خواهند هم همان دادگاه‏هاى عمومى باشد هيچ فرقى به حال ما ندارد.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها