پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 2:17 AM
بيانات امام خمينى در جمع دادستانها و حكام شرع دادگاههاى انقلاب اسلامى
مسأله قضاوت، يك مسأله بسيار خطيرى است
بسم الله الرحمن الرحيم
من اول به طور كلى عرض كنم كه مسأله قضاوت يك مسئله بسيار خطيرى است و شماها كه قاضى هستيد بسيار برايتان خطرناك است، اگر ملاحظه روايات را كرده باشيد مىبينيد كه مسأله چقدر مشكل است، شما با اعراض مردم، با جان مردم، با اموال مردم سر و كار داريد و اگر چنانچه خداى نخواسته به طور دقيق به طور شايسته عمل نشود، علاوه بر مسؤوليت شرعيه نسبت به اصل قضيه يك مسؤوليت بزرگترى هم هست و آن اين است كه شما قاضى در جمهورى اسلامى هستيد و ممكن است كه جمهورى اسلامى در خطر بيفتد يعنى وجههاش يك وجهه ناشايستهاى بشود. شما مىدانيد كه الان اشخاص مختلف با اغراض شيطانى در صدد اين هستند كه اين چهره اسلامى جمهورى را مشوه كنند. يكى از راه مشوه شدن همين دادگاههاست كه اگر خداى نخواسته در دادگاهها يك امر بر خلافى واقع بشود اين فقط به دادگاه صدمه نمىزند، به جمهورى فقط صدمه نمىزند، به اسلام ضربه مىزند، صدمه، صدمه به اسلام است، اگر چنانچه صدمه به اشخاص بود ولو آن هم صحيح نبود اما باز مطلبى بود، اما وقتى كه شما مواجهيد با اينكه در كارهايتان يا وجهه اسلام را، وجهه نورانى، آنطور كه هست جلوه بدهيد يا خداى نخواسته بر خلاف آنطورى كه اسلام هست جلوه بدهيد، آنوقت دشمنها هم دامن بزنند به آن و بگويند كه خوب، يك وقتى ما گرفتار زمان رژيم سابق بوديم حالا هم گرفتار عبا و عمامه هستيم. البته آنها، شما هر چه هم كار خوب بكنيد حرفشان را مىزنند، لكن بهانه دست دادن مسأله ديگر است. ما از اينكه آنها صحبتى بكنند، چيزى بنويسند، از آتش باكى نداريم، اينها بايد البته به حسب چيز خودشان مصالح خودشان كه همان مصالح شيطانى است و از دستشان رفته است آن چيزهايى كه از آن استفاده مىكردند، البته بايد آنها صدايشان در آيد، چه آنهائى كه در داخل هستند و چه آنهائى كه در خارج هستند، البته آنها خواهند اين صحبتها را كرد، لكن يك وقت صحبتى است بى پايه، يك وقت يك چيزى دستشان ما دهيم كه وقتى يك چيز دست آنها آمد ديگر به آن هر طورى كه دلشان بخواهد زيادش مىكنند، قطرش را زياد مىكنند، كيفيتش را زياد مىكنند. حالا كه شما يك دسته از مردم جانى را كه همه مردم مىدانستند اينها جنايتكارند، به سزايشان رسانديد، حالا آن اشخاصى كه در خارج هستند و آن طرفدارهاى آنها، اين
صحبتهايى كه ديديد، مىكنند و ما توقع اين را هم نداريم كه كسانى كه همه چيزشان را از دست دادهاند با ما به طور مصالحه عمل بكنند هيچ همچو توقعى نيست. البته بايد از نصيرى، اينها حمايت كنند و از هويدا حمايت كنند و از محمدرضا حمايت كنند از باب اينكه اينها اشخاصى بودند كه راه چپاولگرى را به اينها نشان داده بودند و اينها هم كمك بودند براى آنها و آنها هم كمك بودند براى اينها و چپاول مىكردند. ما توقع اين را نداشته باشيم كه اينها براى نصيرى نوحه سرايى نكنند يا براى هويدا يا براى امثال اينها، لكن ما يك وظيفه خطيرى داريم كه بايد يك چيزى دست آنها ندهيم يك مطلب خلافى واقع نشود در اين دادگاهها و با دست مثلاً قضات يا خداى نخواسته آقايان، يا خداى نخواسته دادستانها، يا پاسبانها، يا امثال اينها كه همه اينها الان عضو جمهورى اسلامى هستند. عضو جمهورى اسلامى بايد همه چيزش اسلامى باشد. مسأله قضا هم كه مىدانيد چقدر مسأله مهمى است در شرع و سر و كار شما با چه چيزهايى هست كه همه حيثيت آن اشخاص در دست شماست، بايد البته با كمال احتياط و با كمال قدرت، هم احتياط بايد در كار باشد، هم قدرت بايد در كار باشد، كسى كه مجرم است بايد به جزاى خودش برسد و توصيه از احدى قبول نبايد بشود. من اين را كراراً گفتهام اگر از من توصيه براى كسى آمد، از دفتر من براى كسى توصيه آمد، از كسانى كه به من مربوطند، توصيه آمد بزنيد به ديوار. قاضى نبايد تحت تأثير كسى باشد، قاضى، آزاد است و بايد در محيط آزاد عمل بكند. توصيهها را هيچ به آن اعتنا نكنيد، اگر يك وقت توصيه بحقى است كه خوب، آنوقت شما البته بايد توصيه بحق را رسيدگى بكنيد يا چه، بر فرض كه توصيه هم نشود بايد رسيدگى بكنيد. اگر خداى نخواسته يك توصيهاى است كه ناحق است هيچ نبايد به آن اعتنا كرد. در هر صورت قاضى مستقل است و خودش بايد نظر بدهد، لكن خدا را شاهد ببيند، اين قلمى كه دست مىگيرد، اين قلمى است كه ممكن است كه آبروى يك مسلمى را از بين ببرد. و ممكن است احقاق حقى بكند و همين طور در همه امور بايد خداى تبارك و تعالى را ناظر، حاضر ببينيد. در قضيه جرمهائى كه مىشود البته آنهائى كه مربوط به دادگاههاى انقلاب است آن امور انقلابى است كه تشخيصاش را شماها خودتان مىدانيد. يك امور ديگرى هست مثل كذبهائى كه مىشود كه در شرع حد دارد اينها ثبوتش بسيار مشكل است مثلاً در باب زنا چهار نفر آدم عادل شهادت بدهد... خداى تبارك و تعالى خواسته است كه اين امور زود كشف نشود، هم حفظ حيثيت اشخاص بشود ولو به حسب واقع هم گناهكارند و هم حفظ جهات در جامعه بشود يا اگر اقرار بكند يك دفعه اقرارش را اعتنا به آن نكنند، نصحيتش كنند به او بگويند اگر چنانچه اين ثابت بشود تو چه خواهى شد، تو خواهى رذل شد، تو خواهى مقتول شد. بعد مهلت به او بدهند. ثانياً اگر آمد و اقرار كرد باز ثانياً توصيه به او بكنند كه... نكن، اين كار درست نيست، فلان. و اگر باز چنانچه آمد اقرار كرد آنوقت وقت اين است كه حد بزند آن هم حاكم شرع، مجتهد عادل. آن طور نباشد كه از اطراف به ما هجوم بياورند كه به طور هرج و مرج واقع بشود. يكى از علماى شيراز، علماى محترم شيراز به من كاغذ نوشت، ديروز، پريروز بود نوشته بود كه در اين دادگاهها و در اين چيزها راجع به اين مسائل مثل مسائل فحشا خيلى زود حد زده مىشود و ملاحظه
حدود و جهات شرعىاش نمىشود و شما يك فكرى بكنيد. خوب، حالا كه آقايان تشريف دارند اينجا بهترين موقعيت حالاست كه ما بگوئيم كه اينطور امور را سرسرى نگيريد يا از باب اينكه اين امور مربوط به انقلاب نيست گوش نكنيد به حرف و كنار برويد، هيچ كارى به آن نداشته باشيد يا اگر مبتلا شديد روى موازين شرع به آن طورى كه شارع مقدس فرموده است، نه اينكه حالا چون انقلاب است ما هر كس را دلمان خواست بزنيم، هر كس را دلمان خواست شلاق بزنيم، هر كس را دلمان خواست حبس بكنيم، هر كس را دلمان خواست خداى نخواسته اعدام بكنيم. مسأله اينها نيست، مسأله اعزاض مسلمين است بايد حفظ بشود اين اعراض... به اينكه يكى آمده مىگويد كه فلان، فلان كار را كرد خوب، اولاً اين عادل است كه اين را مىگويد؟ بيست نفر هم باشند بگويند اعتنا نمىشود كرد، بايد عادل باشد، روى موازين شرع عدالت داشته باشد تا اينكه از او شهادت قبول بشود والا فرض كنيد ده نفر از آدمهاى غيرثابت العداله، يك وقت اين است كه شهرت همچو هست كه، اما يك همچو شهرتى امكان ندارد. راجع به دزدى كه رفته است سرگردنه كرده آنجا ممكن است يك وقت شهرت پيدا بكند، اما راجع به اين فحشائى كه بسيار در جاهاى مختلف اين كار انجام بگيرد اينها همچو شهرتى حاصل نمىشود كه علم پيدا بشود. باقى مىماند شهادت شهود يا اقرار خودش. اقرار خودش هم در بسيارى از اينها يك دفعه فايده ندارد بايد مكرر بشود بعد از اينكه نصيحت بشود كه بخواهيم برگردد، آن حد جارى نشود حتىالامكان. همچو نباشد كه خداى نخواسته هر كه هر كارى كرد فوراً يا هر كه هر چه شنيد فوراً پاسبان برود در خانهاش و چه بكند. پاسبانها نبايد بروند خانه مردم مگر با دستورى كه از طرف دادستان، از طرف دادگاه صادر مىشود، روى موازين شرعيه، رفتن در حرز مردم خلاف شرع است، اهانت كردن به يك آدمى ولو اين آدم هم خودش يك آدم مخالف مثلاً چه باشد باز حق اهانت نيست اين حق است كه جزايش را به او بدهند ديگر اهانت چرا به او بكنند؟ رفتن منزل، به خانوادهاش تعرض كردن، به بچههايش تعرض كردن اينها امورى است كه نبايد بشود. ما مىخواهيم اسلام باشد، ما نبايد يك كارى بكنيم كه بگويند كه دادگاهها در زمان طاغوت هم اين كارها را نمىكردند. خوب، به ما مىگويند اين حرفها را ما چه مىدانيم. بايد شما آقايان علاج بكنيد مسأله را، اگر نمىتوانيد علاج بكنيد، علاج بكنيد بالا، الزامى نداريد كه قاضى باشيد اگر مىتوانيد روى موازين قضا، روى موازين اسلام عمل بكنيد، بالا، الزامى نداريد كه قاضى باشيد اگر مىتوانيد روى موازين قضا، روى موازين اسلام عمل بكنيد، بايد بكنيد اگر چنانچه نمىتوانيد واقعاً مىبينيد كه معذور دارد، نمىشود عرض مىكنم كه قدرت نداريد برويد جلو گيريد خوب، مىتوانيد كنار برويد. در هر صورت مسأله، مسأله مهم است نه از باب اينكه خود قضا مهم، خودش بسيار مهم است اما قضا يك وقت در يك محيطى است نداريم اشخاصى كه بخواهند صدمه به اصل اسلام بزنند آنجا بايد بگوئيم قضا بسيار مهم است و قاضى بايد چه باشد و اينها. يك وقت وضع وضعى است كه صدمه به اسلام مىخواهند بزنند، اين ديگر چند برابر مىشود اهميتش، بايد همه چه قضات، چه دادستانها، چه عرض مىكنم پاسبانها، چه پاسدارها و چه كميتهها همه اينها بايد روى موازين شرع عمل بكنند، البته پاسدار حق ندارد بدون
اينكه قاضى يا فرض كنيد دادستان اجازه به او بدهد كارى بكند وقتى هم به او اجازه، امر كرد بايد انجام بدهد، حق ندارد تخلف بكند، هرج و مرج نبايد باشد حالا، حالا كه ما انقلاب كرديم بايد هرج و مرجى باشيم! خوب، انقلاب كرديم، انقلاب كه نبايد هرج و مرج باشد، انقلاب روى موازين اسلام بايد باشد، نبايد ما يك كلمه انقلاب بگذاريم و هر كارى دلمان مىخواهد بكنيم بگوئيم كه انقلابى است، انقلابى، انقلابى يعنى چه؟ مگر اسلام عوض مىشود در انقلاب؟ اسلام همان اسلام است. شما يك قدرت طاغوتى را كنار گذاشتيد حالا مىگويى اسلام را مىخواهيد پياده بكنيد، احكام اسلام را مىخواهيد پياده بكنيد. بايد با تمام احتياطات لازم، با تمام دقتهاى لازم در اين امور بررسى بشود يك وقت يك بيگناهى خداى نخواسته عرض مىكنم كه يك مقاصدى كه يك كسى ممكن است داشته باشد بيايد تهمت به او بزند، خداى نخواسته يك آدم بيگناهى چى بشود. و امروز هم اين طورى كه ملاحظه مىكنيد روز تهمت است، اين وضع من نمىدانم چه جور شده است كه هر كه به هر كس دلش مىخواهد هر چى مىگويد، نمىداند كه تهمت زدن به مومن جزايش چى هست پيش خدا، نمىداند غيبت كردن از مؤمن چى هست، نمىداند كه هتك حرمت مؤمن، هتك حرمت الله است، اينها را نمىدانند، هر كه هر چه دلش مىخواهد حالا به هر كس، نه به يك نفر، نه به دو نفر به اشخاصى متقى تهمت مىزنند. خوب، البته يك دسته هم هستند كه مىخواهند تهمت بزنند، اينها از يك اشخاصى ترس دارند، خوف دارند. ما اولى كه آمديم در اينجا و اينها خيال كردند كه ما اين اشخاص را، بعض اين اشخاص را نمىشناسيم شروع كردند راجع به چند نفرى كه بيست سال من با آنها آشنا بودم، مثل آقاى دكتر يزدى، آقاى بنى صدر، آقاى قطبزاده اينهائى كه من بيست سال با آنها آشنا بودم و اينها بيست سال در خارج خدمت كردند، به ضد اينها، به ضد رژيم عمل كردند به مجرد اينكه اينها آمدند فوراً هى كاغذ مىآمد كه اينها امريكا هستند، اينها اصلاً مگر فارسى هم بلدند؟ نسبت به آقاى يزدى مىگويند مگر فارسى بلد است اين؟! اينكه آمريكائى است. آخر چرا بايد اينطور انسان باشد. حالا از اينها يك قدرى سست شده، حالا افتادند به جان يك قشر ديگر. يك نفر آدمى را كه من بيست و چند سال است از نزديك مىشناسم، او پيش من درس خوانده، با من معاشر بوده، من همه چيزش را مىدانم، حالا افتادند به جان مثل آقاى دكتر بهشتى. آقاى دكتر بهشتى را از او مىترسند اينها براى اينكه يك فرد لايقى است و اينها نمىخواهند اينطور افراد باشند، مىخواهند يكى يكى، نوبت همهتان شايد برسد، يكى يكى هر كس را يك جائى ببينند يك كارى انجام مىدهد مىخواهند او را هتكش بكنند يا او را ساقطش بكنند. الان، امروز آمدند به من گفتند كه نسبت به ايشان خيلى چى مىشود، ايشان من بيست و چند سال است، بيست و چند سال است كه من ايشان را از نزديك مىشناسم، اينها خيال كردند اينها از خارج آمدند و حالا من تازه اينها را ديدم و اينها نمىدانم اينها كى هستند. من مىشناسم اينها را، مردم متقى هستند اينها، مردمى هستند كه براى اسلام كار از آنها مىآيد. خوب، اين مردمى كه براى اسلام كار از آنها مىآيد يكى يكى را كنار بگذارم، كنار بگذارند و همه را خلع سلاح بكنند آن وقت كى ديگر باقى مىماند؟ الان هر كس كه در دولت باشد به او مىگويند، هر كس كه در شورا
باشد به او مىگويند، هر كس كه در - عرض مىكنم كه چيزها باشد دادگاهها باشد برايش مىگويند. رايج شده است يك همچو مطلبى كه بىخود براى اشخاص يك مطالبى را مىگويند، بيجا براى اشخاص يك چيزهائى مىگويند، بايد يك احتراز بكنند. من نمىدانم اين مردم چه مردمى هستند. و معالاسف در بين جوانهاى ما هم اشخاصى هستد زود باور، به مجرد اينكه مىگويند فلانى بله، امريكايى است، مىبينيم كه يك عده از جوانها هم باورشان مىآيد آمريكايى است. فلانى انگليسى است فلان اصلاً خود برنامه خود امريكايىها و انگليسىها اين است كه مردم را، اشخاص صحيح را به اسم انگليسى و به اسم امريكايى ضايعش كنند چون مىدانند خودشان ضايع هستند، مىدانند ملت پيش آنها چه جور هست به اسم انگليسى بودن. يك مطلبى بود كه از سى سال، چهل سال پيش از اين من يادم است كه آخوندها را وقتى مىخواستند، روحانيون را مىخواستند طرد كنند مىگفتند اينها انگليسىاند. خود آنها تزريق مىكردند كه بگويند انگليسىاند براى ضايع كردن. الان هم امريكايى بيشتر هست در كار. الان هم اشخاص صحيح را خود آنها تزريق مىكنند يا عمال آنها تزريق مىكنند كه بگوئيد اين امريكايى است، معالاسف بعضى از اشخاص هم كه حسن نيت دارند، سوء نيت ندارند باورشان مىآيد و آنها هم مىگويند اين مطلب را بدون اينكه بررسى بكنند، يك كسى را كه من سى سال است مىشناسم. مثلاً همين آقاى دكتر يزدى و آقاى دكتر بهشتى را در يك جايى من ديدم نوشته است كه اينها پيش فلانى رفتند و خواستند كه بختيار را ايشان چه بكند. اما آقاى دكتر يزدى كه هميشه مخالف بختيار بود كه من در آنجا بودم. آقاى دكتر بهشتى يك دفعه آمده پيش من راجع به بختيار يك كلمه نگفته. خوب، چرا بايد مسلمان اينطور باشد؟ چرا بايد يك مسلمى را، من از باب اينكه من ميل نداشتم اشخاص را اسم ببرم لكن وظيفه من مىبينم كه يك كسى را كه مىخواهند هتكش كنند، يك كسى را كه مىخواهند ضايعش كنند براى اينكه نتواند خدمت بكند، اسلام، من وظيفه شرعى مىدانم كه يك وقتى دفاع بكنم از يك مسلمانى كه به درد ما مىخورد، به درد اسلام مىخورد و خدمت كرده است، بيست سال پيش هم خدمت كرده حالا بخواهند اين را - عرض مى كنم - تضييعش كنند و چى بكنند. فردا به شما هم مىگويند، به آنها هم مى گويند فلان تا كى نوبت ما هم برسد. مسأله اين طورى است، مىخواهند اينها اصلاً خلع سلاح كنند ما را، يكى يكى كنار بروند، كنار بروند، كنار بروند چه بمانند؟ آنها بمانند كه مفسدند و فاسد هستند. اينها بايد ملاحظه بشوند - من - ملت ايران بايد بدانند اينها را كه يك اشخاص مفسدى آمدند، جوانهاى دانشگاهى بدانند اين معنا را كه اينهايى كه در دانشگاه مىآيند تبليغات سوءى مىكنند و از اشخاص مثلاً محترم آبروريزى مىكنند اينها نظر سوء دارند، اينها مىخواهند اين نهضت به آخر نرسد، اينها مىخواهند كه همان مسائل برگردد. بايد دانشگاهىها به آن توجه بكنند و ساير قشرهاى ملت بايد توجه به اين معانى بكنند. من اميدوارم كه نتوانند اين قشرهاى فاسد يك صدمه اساسى به نهضت ما بزنند و با جديت آقايان همه، روحانيون، ساير طبقات و اين دادگاهها و اين دادستانىها و اينها، اين مسائل حل بشود و اسلام انشاء الله آن طورى كه خداى تبارك و تعالى مىخواهد در خارج تحقق پيذا بكند. اين كلمه را من بگويم خداى
متعال مىداند كه من نسبت به آخوندهاى فاسد آنقدر شديد هستم كه نسبت به ساير مردم نيستم. ساواكى ها پيش من محترمتر است از آخوندهاى فاسد و خداى تعالى و خداى متعال مىداند اين قضيه را كه قضيه دادگاه ويژه اگر باشد براى اين نيست كه دفاع باشد، براى اين است كه يك دسته اشخاص فاسد مىخواهند اشخاص آبرومند را از بين ببرند و اينكه آقايان طرح كردهاند كه در محيط خود اينها باشد براى اينكه خودشان هم مىشناسند اينها را والا ما ابدا ظر نداريم به اينكه اينها فرق داشته باشند با سايرين. خير، فرق دارد فرق اين است كه شيطنت ملعنتشان بيشتر از ديگران است. آن قدر صدمهاى كه اسلام از يك آخوند فاسد مىخورد از محمد رضا نمىخورد. در روايات هست كه آخوند فاسد و ملاى فاسد در جهنم از بوى تعفنش - مردم - اهل جهنم در عذاب هستند. در اين دنيا از بوى تعفن بعض از آخوندهاى فاسد دنيا در عذاب است. ما طر فدارى از عمامه نمىكنيم، ما طرفدارى از اسلام مىكنيم. اين اسلام پيش شما باشد معظم هستيد و پيش هر كس باشد معظم است و عمل نكردن به اسلام و خيانت كردن به اسلام معمم باشد بدتر است از آن كسى كه غير معمم باشد براى اينكه ضررش به اسلام بيشتر از ديگران است. اما قضيه اينكه يك مطلبى باسد نيست، مىخواهند هم همان دادگاههاى عمومى باشد هيچ فرقى به حال ما ندارد.