0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:16 AM

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 250

تاريخ: 12/7/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از نمايندگان مجلس خبرگان و پاسداران مسجد الحسين (ع)

شما نهضت اسلامى را يارى كرديد خدا هم شما را يارى كرد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من وقتى مواجه با اين چهره‏هاى اسلامى انسانى و خواستنى مى‏شوم احساس غرور مى‏كنم. من شما را همچو مى‏يابم كه براى اسلام در همه جا حاضر هستيد. آيه‏اى را كه آقا قرائت كردند: ان تنصرواالله ينصركم ويثبت اقدامكم اگر يارى بكنيد خدا را، يارى خدا يارى احكام خداست، يارى قرآن كريم است و يارى جمهورى اسلامى است، اگر چنانچه يارى كنيد خدا را، خدا هم شما را يارى مى‏كند، اين يك قضيه كه يارى مى‏كند و شما اين قضيه را در عين ديديد كه شما يارى كرديد اسلام را و يارى كرديد احكام اسلام و يارى كرديد نهضت اسلامى، جمهورى اسلامى را و خداوند يارى كرد شما را.

اگر يارى خداوند تعالى نبود، چطور امكان داشت شما بدون اسلحه، بدون ساز و برگ جنگى و بدون يك نظام غلبه كنيد به آنهائى كه خودشان همه چيز داشتند و همه قدرت‏ها در دست آنها بود و قدرت‏هاى شيطانى خارجى هم پشت سرشان ايستاده بود و تأييدشان مى‏كرد، لكن شما را خدا نصرت داد. آنهائى كه غفلت دارند از اين معنا كه يك اراده بزرگ در عالم هست و همه چيز تحت آن اراده هست، اينها برايشان اين معما حل نشدنى است. چطور شد كه يك ملت بدون هيچ ساز و برگ بر يك همچو قدرت‏هاى بزرگ غلبه كرد و همه را بيرون راند، اينها غافلند از اينكه يك اراده‏اى فوق همه اراده‏هاست و خداى تبارك و تعالى وعده كرده است به مردم اگر چنانچه نصرت كنيد خدا را، خداوند نصرت مى‏كند شما را. آنهائى كه به ماوراء طبيعت اعتقاد ندارند براى آنها اين مسائل معماست، اما براى ما كه قائل به يك همچو قدرتى هستيم و با برهان قوى ثابت كرديم يك همچو قدرتى را، هيچ معما نيست، معما پيشمانيست اين مسائل.

خداوند يارى كرد شما را، يارى خداوند كافى است، اگر يارى خداوند نبود، چطور در ظرف يك مدت كوتاهى يك ملتى كه هر كدام يك خيال خاصى براى خودشان داشتند، هر طبقه‏اى يك آمال و آرزو، يك برنامه اى داشتند يكدفعه همه مجتمع شدند در يك، اگر نصرت خدا نبود، چطور يك ملتى كه از يك پاسبان مى‏ترسيد، يك پاسبان اگر در بازار آمد اجازه به خودش نمى‏داد كه بگويد ما امروز مثلاً بيرق نمى‏زنيم براى او، يك همچو چيزى در ذهنشان نمى‏آمد، به خودش همچو اجازه‏اى

صحيفه نور ج 9 صفحه 251

نمى‏داد، اگر يارى خدا نبود، چطور همين ملت با همين وضع يكدفعه ريختند بيرون گفتند ما اصلاً سلطنت نمى‏خواهيم، سلطنت رژيم دو هزار و پانصد ساله ما نمى‏خواهيم، اين نصرت‏هاى خداست. شما شايد گاهى اختيار، خودتان نداشتيد، اگر نصرت خدا نبود، چطور ذهن اينها را منصرف كرد از اينكه مقابله با همه قدرت‏ها بكنند. اگر اينها با آن قدرتى كه دردست داشتند مقابله كردند و همانطور كه الان در افغانستان براى برادرهاى مسلمين، اينطور مسائل پيش است، اينها را خداى تبارك و تعالى منصرف كرد و يك رعبى در دلشان انداخت، يك انصرافى برايشان حاصل شد كه مقابله نكنند، مقابله هم بكنند مقابله‏هاى خيلى جدى نباشد، اين انصرافى بود كه خدا در قلب اينها ايجاد و رعبى بود كه ايجاد كرد، ترسيدند، يعنى يك قدرت بزرگ شيطانى از يك ملت بى‏ساز و برگ ترسيد و نتوانست مقاومت بكند.

اينها نصرت‏هاى الهى است كه به حسب نظر كسى كه يك قدرى تامل در اطراف قضايا بكند واضح است كه همه نصرت خدا بود، همه اين پيشرفت‏ها نصرت خدا بود. جمله دوم ويثبت اقدامكم شما توجه كنيد كه همين حالا شما با قدرت و قوه ايمان آمديد و نصرت خدا را كرديد، چنانچه خدا هم نصرت كرد شما را و پيش برديد، لكن اگر نصرت خدا بكنيد يك چيز ديگر هم دنبالش هست و آن اين است كه قدم‏هاى شما را ثابت نگه مى‏دارد. اگر چنانچه خداى نخواسته نصرت را شما فراموش كنيد و گمان كنيد مطلب تمام است، گذشت ديگر و برويد سراغ كارتان، هر كسى مشغول گرفتارى‏هاى خودش بشود و از آن نصرت الهى كه بايد بكند نصرت به اسلام و احكام اسلام غفلت كند، آن نصرت سابق چون كرديد، نصرت هم داد لكن اگر نصرت از آنجا قطع بشود، يعنى نصرت شما قطع بشود، قدم‏هاتان ديگر ثابت نمى‏ماند. بخواهيد قدم ثابت بماند، تعقيب كنيد به برنامه‏اى كه تاكنون داشتيد، تعقيب كنيد، ما بين راه هستيم.

آگاه باشيد كه توطئه‏گران مخالف اسلام وارد شوراها نشوند

الان ملاحظه بكنيد كه يك مسأله مشكلى كه پيش ما هست و بايد آگاه بشويد همه و آگاه كنيد همه را و علماء اسلام آگاه كنند همه را، قضيه شوراهاست. قضيه شوراها را يك امر سطحى و يك امر كوچك نشمريد. اين شوراها اختياراتى دارند كه به واسطه آن اختيارات توانند مسائل ما را ضايع كنند و مى‏توانند مسائل اسلامى را جلو ببرند. بدانيد كه الان دنبال اينكه اعلام اين شده است كه شوراهاى شهر را بايد تشكيل بدهند، دستجاتى كه مخالف با نهضت اسلام هستند و از اسلام ترسند، از احكام اسلام مى‏ترسند، اينها در صدد توطئه هستند كه يك افرادى را جا بزنند، افرادى كه از خودشان است، همفكر خودشان است جا بزنند به ملت و ملت را اغفال كنند براى رأى دادن به آنها.

روزى است كه امروز كه بايد هم علماء اسلام و هم مردم متفكر و هم همه طبقات و درست اين چشم‏هاشان را باز كنند و افرادى كه انتخاب مى‏كنند، افرادى كه شناسائى از قبل داشته باشند. هر كسى در هر شهرى هست افرادى را از سابق مى‏شناسد، در زمان رژيم افرادى را مى‏شناسد، مى‏داند

صحيفه نور ج 9 صفحه 252

اينها اهل توطئه نبودند، اسلامى بودند و روشن بودند در امور اسلامى و خائن نبودند، چپگرا نبودند، راستگرا نبودند، به صراط مستقيم اسلامى بودند، هر كس در هر شهرى هست افراد را بشناسد، از افرادى كه درست بشناسيد كه اينها چه مردمى هستند، چه اشخاص بازارى و چه اشخاص ادارى و چه اشخاص روحانى، هيچ فرق نمى‏كند، بايد بشناسيد كه اين آدم در اين مدتى كه زمان طاغوت بود، چكاره بود اين، اگر او را درست هر كسى در محيط خودش شناسائى كرد اشخاصى را، آنوقت علمائى كه آنجا هستند، در بلاد هستند و اشخاصى كه از بازارى‏ها و معتمدين بازار و عرض كنم اينها هستند، دانشگاهى‏ها، دانشجوها اين افراد را معرفى مى‏كنند به مردم. افراد بايد اولاً، مسلمان باشند و ثانياً، معتقد به نهضت باشند، امين باشند در كارهايشان، ايمان حقيقى داشته باشند، متعهد باشند نسبت به احكام اسلام، سوابق انحراف و سوء نداشته باشند. از روحانيون هم بايد تعيين بشود، از اهل بازار هم بايد باشد، از آن صنف‏هاى ديگر هم بايد باشد، لكن همه بايد در اين معنا شركت داشته باشند كه مسلم و البته آنهائى كه غير مسلم هستند براى خودشان شوراهائى ممكن است تعيين كنند، لكن مسلم و متعهد به اسلام، متعهد به اين نهضت، معتقد به اين نهضت، مخالف با طاغوت و انحراف چپ و راستى نداشته باشد، نه به طرف آنجور سرمايه‏دارى برود و نه چپ باشد، مستقيم و اسلامى، دلسوز براى اين ملت. اگر مسلمان باشد و متعهد باشد، آن براى ملت دلسوز است، خيانتكار نيست، با امانت كارش را انجام مى‏دهد. هر كارى بخواهد براى آن شهر خودش انجام بدهد، به مصلحت افراد آن شهر، به مصلحت خود آن شهر، به مصلحت اسلام عمل مى‏كند.

غفلت در انتخاب افراد، كشورى را به فساد مى‏كشد

و اگر خداى نخواسته در اين مسأله غفلت بكنيد، يا روحانيون غفلت بكنند، يا خطبا غفلت بكنند، يا فضلا غفلت بكنند، يا دانشگاهى‏هاى متعهد غفلت بكنند، يا بازارى‏ها غفلت بكنند، يا كشاورزان و كارگران غفلت بكنند و يك اشخاصى كه بر خلاف مسير ملت است، بر خلاف مسير اسلام است پيدا بشود، ممكن است كه يك شهرى را به فساد بكشد و ممكن است بعد از او يك مملكتى به فساد كشيده بشود. اگر غفلت بكنند از اين معنا و علماء بلاد غفلت بكنند از اين امر، اهل منبر غفلت بكنند، علمائى كه در اطراف هستند، اهل علم كه در اطراف هستند، دانشگاهى‏ها، دانشجوها همه غفلت از اين بكنند كه يك افرادى كه سرنوشت يك شهر را شما مى‏خواهيد به يك عده بدهيد، سرنوشت همه چيز شهر را به يك عده مى‏خواهيد بدهيد، بايد يك كسى باشد كه هم سررشته داشته باشد از امور و هم امين و معتقد به نهضت باشد. اين يكى از مسائل بزرگى است كه ما الان مواجه آن هستيم فعلاً و بعدش هم مسائل ديگرى پيش مى‏آيد و مابين راه هستيم الان، الان مسائلى پيش داريم كه يكى يكى بايد درست بشود و تا آن مسائل درست بشود، ما نرسيديم به آن مطلبى كه جمهورى اسلامى است.

صحيفه نور ج 9 صفحه 253

خبرگان نبايد تحت تاثير قلم‏ها و قدم‏هاى خلاف اسلام قرار بگيرند

الان شما ملاحظه كنيد كه در همين مجلس خبرگان كه آقايان اهل علم و علما وعده ديگرى هستند، بعض افراد هستند كه فكرشان فكر اسلامى نيست، يا اگر فكر اسلامى باشد، اسلام را درست نمى‏دانند چه است. اينها الان در مسائلى اشكال تراشى مى‏كنند ولو مواجه با اين است كه اكثريت مخالف با آنها هستند، لكن در عين حالى كه اكثريت مسلم و طرفدار اسلام و اسلام را مى‏دانند چه است، معذلك يكى، دو نفر وقتى كه در يك محلى باشند كه همه‏شان همچو هستند الا يكى دو نفر اشكال تراشى مى‏كنند و چوب لاى چرخ مى‏گذارند ولهذا من بايد به آقايان، هم به آقايان اهل خبره، مجلس خبره عرض مى‏كنم كه تحت تأثير قلم‏ها و قدم‏هائى كه برخلاف اسلام دارد برداشته مى‏شود، واقع نشويد، شما مسائل را آنطورى كه فهميديد كه براى اسلام است، اسلام را تقويت كنيد، خدا ناصر شماست خداوند يارى مى‏كند ان تنصروالله ينصركم ويثبت اقدامكم نصرت خدا بدهيد، خدا ناصر شماست.

مخالفين با ولايت فقيه در واقع با اسلام مخالفند

به حرف‏هاى آنهايى كه برخلاف مسير اسلام هستند و خودشان را روشنفكر حساب مى‏كنند و مى‏خواهند ولايت فقيه را قبول نكنند، گوش ندهيد. اگر چنانچه فقيه در كار نباشد، ولايت فقيه در كار نباشد، طاغوت است يا خدا يا طاغوت. يا خداست يا طاغوت، اگر به امر خدا نباشد، رئيس جمهور با نصب فقيه نباشد، غير مشروع است، وقتى غير مشروع شد، طاغوت است، اطاعت او، اطاعت طاغوت است، وارد شدن در حوزه او وارد شدن در حوزه طاغوت است. طاغوت وقتى از بين مى‏رود كه به امر خداى تبارك و تعالى يك كسى نصب بشود. شما نترسيد از اين چهار نفر آدمى كه نمى‏فهمند اسلام چه است، نمى‏فهمند فقيه چه است، نمى‏فهمند كه ولايت فقيه يعنى چه. آنها خيال مى‏كنند كه يك فاجعه به جامعه است. آنها اسلام را فاجعه مى‏دانند نه ولايت فقيه را. آنها اسلام را فاجعه دانند، ولايت فقيه فاجعه نيست، ولايت فقيه تبع اسلام است.

مخالفت وكلا با احكام اسلام مخالفت با رأى موكلين است‏

چشم‏هايتان را باز كنيد، اهل خبره چشمشان باز كنند. كسانى كه با ولايت فقيه مخالفت مى‏كنند، بر خلاف اين چيزى كه مجلس بنا بود تأسيس بشود، پيش بينى امور را كردم اعلام كردم كه مردم جمهورى اسلامى مى‏خواهند، جمهورى غربى نمى‏خواهند، جمهورى كمونيستى نمى‏خواهند مردم، مردم جمهورى مى‏خواهند. مردم شما را وكيل كردند كه جمهورى اسلامى درست كنيد. كسى كه مخالفت كند با احكام اسلام، مخالفت با جمهورى اسلامى است، مخالفت با رأى موكلين است، آنها شما را وكيل نكردند براى اين امر. همه‏تان هم اگر چنانچه يك چيزى بگوئيد كه بر خلاف مصالح اسلام باشد، وكيل نيستيد، از شما قبول نيست، مقبول نيست. ما به ديوار مى‏زنيم حرفى را كه برخلاف

صحيفه نور ج 9 صفحه 254

مصالح اسلام باشد. آنقدرى كه شما اختيار داريد در اين مجلس اين است كه جمهورى اسلامى را بر طبق موازين اسلامى پياده كنيد. البته راجع به امور اداريش و اينها نظر دادن هيچ مانعى ندارد، نظر دادن مانعى ندارد، اما اشكال تراشى و اين حرف‏ها به مردم القاء كردن كه اگر چنانچه فقاهت در كار بيايد و فقيه باشد، اگر چنانچه ولايت فقيه باشد، يك بساطى لازم مى‏آيد و يك بساط ديگر. آقا ما مدت‏ها زير بار طاغوت بوديم بس است، ملت ما مدت‏ها، پنجاه سال بلكه دو هزار و پانصد سال زير بار طاغوت بود بس است.

خواهند ولايت فقيه مسأله تشريفاتى باشد

آقايان بگذاريد يك چند وقتى هم مردم الهى بشوند، تجربه كنيد، لااقل بفهميد اين معنا را كه، با تجربه بفهميد كه يك ملتى كه تا حالا تحت بار طاغوت بوده است حالاهم تحت بار الله باشد، اين را تجربه كنيد. اگر از اسلام بدى ديديد، بگوئيد چه بدى از اسلام تا حالا ديديد، تا حالا كه اسلامى در كار نبوده است، در مملكت ما نمى‏گذاشتند، حالا هم شماها نمى‏گذاريد. آن وقت دشمن‏ها نمى‏گذاشتند حالا بعض دوست‏هائى كه معتقد هستند نمى‏گذارند يا شايد بعضى‏شان هم دشمن باشند. چرا بايد شما بترسيد از اينكه يك نفر آدم در مثلاً اطاقش نشسته و يك چيزى مى‏توانيد، در روزنامه هم درج مى‏كند، اينها نمى‏دانند اصلاً معناى اسلام چه است اينها مخالف نهضت اسلام هستند، اينها اگر مخالف با رژيم هم باشند، مخالف با اسلام هم هستند، اينها يك چيز ديگرى مى‏خواهند، نه رژيم باشد و نه اسلام باشد، يك جمهورى دموكراتيك، دموكراتيك آن هم به آن معنائى كه غرب وارد كرده اينجا، به آن معنا كه حتى در غرب است، آن جمهمورى كه در آن دموكراتيك كه در غرب هست حتى در ايران نيامده تا حالا، آن وارداتى است. اين دموكراتيك كه در ايران آمده، آن آزادى و آن نمى‏دانم استقلال و آن مسائلى كه تا حالا آمده، همان‏هايى بوده است كه آريامهر فرياد مى‏كرد تمدن بزرگ و همان بود كه همه ديديد اين تمدن بزرگ پدر اين ملت را در آورد، بس است! كافى است! آريامهر كافى است براى ما تا قيامت. اينقدر تبعيت نكنيد از اين رژيم، اينقدر تبعيت نكنيد از اين غربى‏ها، از اين شرقى هاكافى است ظلمى كه تاكنون به ماشده است. باز هم بايد ما زير بار ظلم برويم، باز هم از زير بار اسلام مى‏خواهند خارج بشويم. اين يك مسأله تشريفاتى، بله، آقايان بعضى‏شان مى‏گويند: مسأله ولايت فقيه، يك مسأله تشريفاتى باشد مضايقه نداريم، اما اگر بخواهد ولى دخالت بكند در امور، نه، ما آن را قبول نداريم حتماً بايد يك كسى از غرب بيايد ما قبول نداريم كه يك كسى اسلام تعيين كرده، او دخالت بكند. اگر متوجه به لازم اين معنا باشند، مرتد مى‏شوند، لكن متوجه نيستند.

اگر وكلا بر خلاف اسلام عمل كنند، ملت عزلشان كنند

ما اين گرفتارى را داريم، ما بين راه هستيم، ما بعد از اين هم گرفتارى راجع به رئيس جمهورش داريم، يكى گويد لازم نيست مسلمان باشد، يكى مى‏گويد لازم نيست شيعه باشد، يكى‏

صحيفه نور ج 9 صفحه 255

مى‏گويد لازم نيست نمى‏دانم چه باشد، طرفدار اسلام باشد. ما بعد از اين گرفتارى داريم، آقا گرفتارى همين دوست‏ها، يا دوست‏هاى جاهل يا دشمنان عاقل متوجه. ما گرفتاريم باز، ما بين راهيم، آقا سستى نكنيد. ملت اگر وكلاشان خواستند بر خلاف اسلام عمل بكنند، مردم مختارند كه وكلا را عزلشان بكنند، بريزند دور. آنها خيال مى‏كنند كه نه، اين خلاف آزادى است. شما داريد ديكتاتورى مى‏كنيد، شما داريد در مقابل ملت ايستيد. ملت، اسلام را مى‏خواهد شما مى‏گوئيد لازم نيست، ملت ولايت فقيه را مى‏خواهد كه خدا فرموده شما مى‏گوئيد خير، لازم نيست و شما خواهيد چند نفر آدم بر سايرين تحميل بكنيد. اين ديكتاتورى است، نه اينكه اكثريت در آنجا با آنهائى است كه اسلام را مى‏دانند چه است و تبعيت اسلام را هم دارند، شما چند نفر ايستاده‏ايد در مقابل اسلام.

اگر ولايت فقيه فاجعه است، ملت اين فاجعه را مى‏خواهد

من از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه ما را از شر دوست‏هاى جاهل و دشمن‏هاى شيطان نجات بدهد و در اين مراحلى كه داريم كه بعد آن پيش مى‏آيد مجلس شورا، آن شورائى كه نصيحت را عرض كردم كه بايد چه بكنيد و با قوت و با بينش كامل اين راه را طى بكنيد و طى مى‏كنيد، اين ملت است، ملت مى‏خواهد، ما چه بكنيم. شما فرض بكنيد كه يك فاجعه است، ما فرض مى‏كنيم كه فاجعه است، اين فاجعه را ملت خواهد، شما چه مى‏گوئيد؟ اين فاجعه ولايت فقيه را شما گوئيد، اين فاجعه را ملت ما مى‏خواهد، شما چه مى‏گوئيد؟ بيائيد سؤال بكنيم، به رفراندم مى‏گذاريم كه آقا ولايت فقيه را كه آقايان مى‏فرمايند فاجعه است، شما مى‏خواهيد يا نمى‏خواهيد؟ برويد آرياش چقدر، نه‏اش چقدر. خدا همه‏تان را توفيق بدهد، مويد بكند.

والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها