پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 2:15 AM
بيانات امام خمينى در جمع علماى شرق تهران
ما روحانيون، معممين بايد اسلام را آنطورى كه هست عرضه كنيم
بسم الله الرحمن الرحيم
من هر وقت چشمم به اين جمالهاى نورانى مىافتد و اين جنود رحمانى، مسرور مىشوم. من اميدوارم كه در اين وقتى كه ما و شما احتياج داريم به اينكه اسلام را آنطورى كه هست عرضه كنيم به عالم، شما مؤفق بشويد و همانطورى كه تا حالا مؤفق بوديد و تا حالا پيروزمند بحمدالله بوديد، از اين به بعد هم با طرحهائى كه خودتان مىدهيد و با اجتماعاتى كه خودتان داريد، پيروزمند از آب در آييد. من تمام نگرانيم اين است كه ما روحانيون، معممين كه بايد بر حسب وظائف الهى كه داريم پاسدار اسلام باشيم و اسلام را به آنطورى كه هست عرضه كنيم، من خوف اين را دارم كه آنهائى كه مىخواهند به ما مناقشه كنند و اگر ديده باشيد مناقشه مىكنند و اخيرا هم جزوه نوشتهاند راجع به اين، يك وقت خداى نخواسته از طرف ما هم بهانهاى دست آنها داده بشود. حالا كه بهانه ندارند، مىگويند كه روحانيون استبداد مىكنند، روحانيون مىخواهند فرصت طلبى بكنند، روحانيون مىخواهند كه قبضه بكنند همه چيز حكومت را، روحانيون انحصار طلب هستند، قشر مذهبى انحصار طلب است و اين حرفهاى نامربوطى كه هر كس توى خانه مىنشيند و مىنويسد بدون اينكه نظر كنند كه روحانيون تا حالا چه كردهاند و حالا چه حالى هستند.
اين روحانيون بودند كه شما را از اين زاويه بيرون كشيدند
اينها غافل از اين هستند كه اين روحانيون بودند كه شما را از اين زاويهها بيرون كشيدند، و الا شما مدفون بوديد، شما اشخاصى بوديد كه طرفدار رژيم بوديد و با صراحت بعضى از طرفداران شما گفتند كه رژيم باشد و يا اگر طرفدار هم نبوديد، جرات يك كلمه گفتن را نداشتيد، جرات اينكه قلم برداريد و يك مقاله بنويسيد و يك سطر بنويسيد نداشتيد. شما را رژيم سابق مدفون كرده بود، روحانيون شما را از زير خاك بيرون آوردند. اين روحانيونى كه شما حالا مىگوئيد انحصار طلبند، اينها شما را از انحصار بيرون آوردند،اينها حصر را برداشتند، نه اينكه منحصر كردند، حالا هم كه بيش از يك ميليون از مردم عادى و اشخاصى كه بسيارىشان زيادى و فقط بخور و بخواب هستند، در ادارات ما هم هستند، در سرتاسر كشور بشمريد و ببينيد اگر پنجاه نفر روحانى را در اداره ديديد،
آنوقت بگوئيد انحصار طلب.
اين نهضت را با قدرت روحانيت و اسلام كه ملت ما اسلامى بودند و علاقه به اسلام و كاركنان اسلام داشتند به اينجا رساندند و شما به جاى اينكه تشكر كنيد از اينها كه شما را از خارج ايران به داخل كشاندند، شمائى كه در خارج ايران بعضى تان بسر مىبرديد و جرات اينكه به مرز ايران وارد بشويد نداشتيد، زحمات ملت ما كه در راسش روحانيت بود شما را از خارج به داخل كشاند و شما را از زوايهها بيرون آورد و شما را از سكوت به صحبت كشاند و قلمهاى شكسته شما را دوباره تجديد كرد. شما به جاى اينكه از اينها تشكر كنيد، از شما اجر و مزدى هيچ وقت نخواستند و منصبى و ادارهاى هم اينها نمىخواهند و عوض اينكه قدردانى كنيد از اينها، مىگوئيد با اظهار تاسف كه مبادا يك وقتى بشود كه ملت ماكذا، ملت، آخر تو كى هستى كه ملت تو، ملت به تو چه كار دارد. ملت آنى است كه به جمهورى اسلامى نود و هشت و نيم، قريب نود و نه به جمهورى اسلامى راى داد كه شما مىگفتيد اسلامش نه، همين شماهائى كه حالا اين حرفها را مىزنيد، آن وقت هم مىزديد شماى اسلام نهها، حرفها مىزديد، همه قوايتان را روى هم گذاشتيد و يك در صد و يك قدرى بيشتر درصد، با اينكه خيانت هم كرديد، نود و هشت و مقدارى زيادترش مال توده مردم و مسلمانان بود، مال مذهبىها بود، يعنى برد مذهب، و شما حالا از مذهب مىترسيد. آخر شما چكاره هستيد كه مىگوئيد روحانيون... و مىترسيم براى ملت. ملت ما آن ملتى است كه به مجلس خبرگان وقتى كه مىرسد، روحانى را تعيين مىكند، آنى كه نظير روحانى را فكر مىكند، الا نادر كه بازور و با فشار و تقلبشان است. شما ملت را هيچ حساب مىكنيد و بعد مىگوئيد ملت ما. ملت شما يعنى ملت ايران، اين است كه وقتى به او مىگوئيد كه وكيل بفرست به مجلس خبرگان، مىفهمد چه مىكند. مجلس خبرگان يك مجلسى است براى تشخيص و پياده كردن يك قانون كه با اسلام مخالف نباشد. ما جمهورى مىخواهيم كه، جمهورى مثلاً دموكراتيك نمىخواهيم، جمهورى غربى يا شرقى را نمىخواهيم، ما جمهورى اسلامى مىخواهيم. جمهورى اسلامى وقتى كه ما مىخواهيم، مردم مىفهمند كه كى را بايد براى تشخيص احكام اسلام توى مجلس ببرند. شما مىخواهيد كه مردم بيايند شما را تعيين كنند كه اسلام را معتقد نيستيد يا اگر داريد، يك اسلام خشك كه اصلش كار نداشته باشد به هيچ كارى، شما را بيايند و تعيين بكنند؟! ملت شما را تعيين كرد؟! ملت ما يعنى چه، شما كى هستيد كه ملت ما مىگوئيد. ملت آن است كه تعيين كرد سرنوشت خود را و قانون اساسىاش را داده دست يك عده ملا و مجتهد در مجلس، توچه اشكال دارى؟
مىگوئيد كه ما به زور بايد اين آقايان را كنار بگذاريم و يك دسته مثلاً دموكرات بياوريم توى كار، زورى كه نيست. شما مىخواهيد از قوانين عالم فرار كنيد؟ شما خوف چه داريد؟ شما خوف اين داريد كه ملت ما مبادا پيروز بشوند. خوب، ملت است اين آخر، تو و شمائى كه دم مىزنيد از اينكه دموكراسى، دموكراسى، دروغى از آن دم مىزنيد، كجاى دموكراسى به هم خورده است؟ تا حالا رفراندمش با زور سر نيزه بوده؟! مجلس خبرگانش با زور بوده، با سر نيزه بوده؟! علماء بلادش كه
اينقدر زحمت كشيدند و آنوقت كه شما در خواب بوديد و يا آن بالاها نشسته بوديد و استفاده مىكرديد، از خود دولت طاغوتى هم استفاده مىكرديد و اينها توى زندانها رنج مىبردند و در تبعيدگاهها به آنها رنج مىدادند، اينها فرصت طلبند؟! شما كه حالا كه يك قدرى صاف شده راه افتادهايد سر اين سفره، فرصت طلب نيستيد؟ چه ديكتاتورى، علماء اسلام كردهاند؟ كدام ديكتاتورى؟ خوب، نشان بدهيد بگوئيد فلان جا با زور، با فشار، با چه ديكتاتورى كردهاند. دادگاههاى اسلام كه پيدا شده است، اين دادگاهها آنهائى را كه محاكمه كردهاند، شما آنها را مىخواهيد تطهير كنيد كه مىگوئيد ديكتاتورى كردند يعنى آنها را با ديكتاتورى كشتهاند؟ نصيرى و امثال نصيرى را كه شما قلمهاتان را برداشتيد و گريه مىكنيد براى نصيرى و براى هويدا و براى محمدرضا خان، آنوقت خودتان را ملى مىدانيد، آدم مىدانيد. ما اگر جلوگيرى از اين ملت نكنيم براى شما خطر همه چيز پيش مىآيد، ما جلوگيرى مىكنيم، ما ميل نداريم كه ملت ما خداى نخواسته يك وقت به كسى بخواهد زور بگويد و چه. ملت ما با آرامش، با آزادى، ملت ايران با آزادى، با آرامش راى داده يك عدهاى را تعيين كرده براى اينكه قوانين اسلام را بررسى كنند كه اين قوانين مخالف با اسلام يك وقت نباشد، براى اينكه جمهورى اسلامى است. شما مىگوئيد كه آقايان بروند كنار كه ملت قرارشان داده؟! بروند كنار كه براى ملت ما چه بشود؟ ملت اينها را قرار داده، براى ملت ما چى است. شما بيائيد از اين ملت بپرسيد كه شما چى مىخواهيد، تا ثانيا بيايند باز همان صد، الا يكىشان يا يك و چندشان بگويند كه ما اسلام را مىخواهيم، ما قوانين اسلام را مىخواهيم.
ملت و روحانيت زحمت كشيده اند، ملى گرايان اعلام وجود كردهاند
آخر چرا در مقابل يك ملت نشستهايد، چهار نفر نشستهايد، چهار نفرى كه تا حالا نفستان در نيامده حالا كه روحانيون اسباب اين شدهاند كه شما نفس بكشيد، نفس بر ضد اينها مىكشيد، اين صحيح است؟ اين انصاف است؟ شما انصاف داريد كه اينهائى كه شما را از آن كنجها بيرون آورده و ظاهر كردند حالا اعلام وجود كردهايد؟ و هيچ كس هم به شما اشكال نكرده، اينها زحمت كشيدهاند و شما اعلام وجود كردهايد، ملت زحمت كشيده، اين دسته از مردم بودهاند كه ملت را دعوت كردهاند و ملت به عشق اسلام اين كار را كردهاند.
حالا شما از ملت مىترسيد و از مذهب مىترسيد و از انحصار طلبى مذهبى؟! چه انحصار طلبى كردهاند؟ مذهبيون كجا انحصار طلبى كردهاند؟ آنها كه همه شما را در يك ميليون و نيم و يا نزديك به اين، افرادى كه مشغول به كار هستند و كارهاى دولتى مىكنند، اينها كدامشان وارد شدند در مشاغل دولتى و بخواهند مشاغل دولتى را بگيرند؟ يك چندتاشان را براى نظارت به امرى كه مبادا فلان شخص فلان جا خلاف بكند دارند نظارت مىكنند و براى نظارت آنجا هستند.
چرا انسان بايد اينقدر بى انصاف باشد، اينقدر دشمن اسلام باشد، اينقدر دشمن روحانيون باشد. خوب، دولت سابق هم همين طور بود و به اسم اينكه ملت ما چه بشود و اسلام بايدچه بشود و چه
بشود، همين روحانيون را كوبيد و همين مذهب را كوبيد و همين مذهبيون را. شما هم كه حالا آمديد و قلمهايتان روى كاغذ آمده همان حرفها را داريد مىزنيد. اين راجع به آنها.
روحانيون براى حفظ حيثيت اسلام فرصت به دست قلمفرسايان ملىگرا ندهند
اما راجع به خودتان، شما آقايان و همه علماء اسلام، همه علماء ايران الان در يك وقت حساس واقع شديد كه اگر خداى نخواسته از يكى از جوان شما يك كار خلاف ببينند، همين آدمهائى كه نشستهاند آنجا و مواظبند كه مبادا اسلام پيروز بشود، همينها شروع مىكنند به قلمفرسائى و شما را متهم ميكنند كه اينها اين كارهاند و از آن روز تا حالا منطق اينها اين است، از آن روز تا حالا ما گرفتار ديكتاتورى پهلوى بوديم، رژيم سلطنتى، از حالا به بعد گرفتار ديكتاتورى عبا و عمامه هستيم. شما كه تا حالا ديكتاتورى نكرديد، همه عالم مىدانند كه شماها فشار به كسى نياورديد كه به زور راى بده، همه عالم مىدانند كه شما فشار به كسى نياورديد كه اين آقا را مثلاً براى مجلس خبرگان مثلاً تعيين كن، مردم آزاد رفتند تعيين كردند، حالا كه اين طورى است و شما كارى انجام نداديد الا اينكه در هر دادگاهى يك قاضى روحانى هم بوده است و اين مجرمين را، آنهائى كه پنجاه سال اين مردم را داغ كردند و پدر اين مردم را در آوردند و جوانهاى ما را كشتند و امر به كشتن كردند، اين يك عده معدودى را اين روحانى كه در يك دادگاهى نظارت كرده يا حكم كرده است حالا با اينكه يك همچو قصهاى بوده است، اينها صدايشان در آمده و من مىدانم اصلاً اين رگ گبريت در اينها هست، رگ مليت، آن رگ هست باز. يعنى خونشان خون ملى به آن معنائى كه گبرها مىگويند هست (نه اين گبرها كه بسياريشان هم آدمهاى شريفى هستند، هيچ ضررى هم به ما ناحيه اين گبرها نمىرسد، آن گبرهاى سابق). اگر چنانچه خداى نخواسته از من و شما يك مطلب خلافى صادر بشود كه روى موازين اسلام نباشد، در كميتهها هستيد، در هر جا هستيد، بين پاسدارها، پاسدار هستيد، از اين مسائلى كه الان موجود است و بايد هم باشد، اگر خداى نخواسته از يكى از شما يك مطلبى را ببينند كه بر خلاف موازين بود، اينهائى كه غرض با شما دارند شروع مىكنند با تاخت و تاز و نه به شما، به روحانيت و نه به روحانيت، اسلام راهم مىكوبند به اينكه جمهورى اسلامى هم همان رژيم شاهنشاهى است با عوض شدن لفظ پس من و شما، همه ما، معممين و همه روحانيون، يك وظيفه شرعى الهى داريم براى حفظ حيثيت اسلام وحيثيت نهضت اسلامى. غير قضيه اين است كه يك كسى بگويد و بخواهد خودش آبروى خودش را از بين ببرد، آن هم برايش جايز نيست، آن هم حرام است، لكن اگر يك مطلبى از من و شما صادر بشود كه موجب اين بشود كه اينها روى اسلام حساب بكنند، اگر يك همچو كارى بشود اسباب اين شديم كه عمل را پاى اسلام حساب بكنند و پاى مطلق روحانيون حساب بكنند. اين اگر يك چنين كارى بشود، ما اسباب اين شديم كه اسلام را شكست داديم، روى اسلام به جور منكر نمايش داديم و اين يك مسأله مهمى است براى همه ما، من كه يك طلبه هستم و شما كه آقايان هستيد، همهمان در اين امر شركت داريم، در اينكه مشتركيم در اينكه بايد حفظ كنيم اين آبروى اسلام را و او به اين
است كه قدمهاى خودمان را متوجه باشيم كجا بگذاريم، كارها چه جور انجام مىگيرد، قلمها چه جور به كار مىافتد. خيال نكنيد كه امروز قضيه شما و من است، امروز قضيه اسلام است. يعنى ما در يك حالى الان واقع هستيم در يك وقت حساسى واقع هستيم كه امر داير بين اين است كه (خداى نخواسته، خداى نخواسته و نخواهد شد انشاء الله ) اسلام زير پاى ما دفن بشود و برود سراغ كارش. شما خيال نكنيد، اگر در اين نهضت خداى نخواسته روحانيت، اسلام شكست بخورد، شكستى است كه تا آخر ديگر شكست است و بين اينكه پيروز بشويد انشاء الله، و مىشويد و اسلام آنطورى كه هست در اين مملكت پياده كنيم تا همه بدانند اسلام چه است.
مكتبهاى به ظاهر مترقى در مقابل اسلام هيچ ندارند
اين را كرارا گفتم كه ما يك متاع خيلى ارزشمندى داريم و داشتيم، عرضه عرضهاش را نداشتيم، مثل يك كسى كه يك متاع بسيار خوبى دارد توى انبار، هم نمىتواند بيرونش بياورد و تا عرضه نكند، مشترى پيدا نمىكند.
ما يك متاع با ارزشى داريم كه همه اين مكتبهائى كه اسمش را مكتب مىگذارند در مقابلش هيچ ابدا ندارند و مع الاسف نتوانستيم عرضهاش كنيم، مدفون شد توى كتابها، بيرون نيامد مدفون شد پيش خود اهل علم و توى مغزهاى آنها، بيرون نيامد، نتوانستيم از اسلام استفاده آنطورى كه بايد باشد بكنيم و عرضه كنيم به عالم كه اين متاع ماست، ببينند متاع ما چيست اينها ترس اين را دارند كه اين متاع را ما بتوانيم عرضه كنيم.
شما اين را بدانيد، اينهائى كه الان به ضد روحانيت و به ضد اسلام و مذهب منتها با پوشش اينكه نخير مذهب چطور، چطور، به ضد اينها قلمفرسايى مىكنند و قيام مىكنند، اينها خوف اين را دارند كه يك وقتى بتوانيم ما عرضه كنيم اين متاع را به عالم. وقتى عرضه بكنيم، اينهائى كه دم از آن مسائل مىزدند كه واقعيت نداشت، اينها بايد بروند كنار، سراغ كارشان و يا ملحق بشوند به اين جمعيت و اينها كه استفاده جو بودند و نمىدانم كلاهبردار بودند و از اين مسائل، آنها هم بروند سراغ كارشان يا ملحق بشوند و برگردند. خوف اين را دارند كه مبادا اين متاع بزرگ عرضه بشود، اگر عرضه شد فقط ايران نيست، فقط ممالك اسلامى نيست، همه ممالك قبولش مىكنند. اگر ما يك همچو عرضهاى داشتيم كه آنطورى كه اسلام هست، در ايران ما درست بكنيم، الان همه خوف دارند از اين مطلب يعنى آنهائى كه نمىخواهند چپاولگرىشان دست به آن بخورد الان خوف دارند، چه اينهائى كه در اينجا هستند و خارج مرزند، اينها خوف دارند، اينها مىترسند كه اگر اسلام آنطورى كه هست پياده بشود، نه اين... ديگر توى كار باشد و نه اين جمهورى. اينها خوف اين را دارند ولهذا نمىتوانند تحمل كنند اين مطلبى كه در ايران واقع شده و ما بايد كوشش كنيم انشاء الله تا اين مطلب انشاء الله تحقق پيدا بكند و عرضه بشود و اين اسلام عملا در خارج تحقق پيدا بكند و من اميدوارم كه شما آقايان مؤفق باشيد همه در سايه پرچم اسلام.