پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 2:15 AM
بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى
مسؤوليت عظيم ما حفظ مكتب و چهره اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
ما و شما دو مسؤوليت داريم: يك مسؤوليت كوچك و يك مسؤوليت بزرگ مسؤوليت كوچك، حفظ كشور و حفظ نظام و پيشبرد نهضت و رعايت جهات نظمى و تربيتى افراد، كه اين مهم است لكن كوچكتر از آن دومى است. دوم، حفظ مكتب و چهره اسلام. ما اگر چنانچه در آن امر اول پيش ببريم، البته پيشبرد بزرگ است و اگر شكست هم بخوريم شكستش هم بزرگ، لكن با حفظ چهره اسلام و حفظ مكتب، شكست آخرى براى ما نيست، شكست همان در فعاليتهاى نظامى و فعاليتهاى انتظامى است. اگر چنانچه چهره اسلام را ما حفظ بكنيم و در آن شكست نخوريم، براى ما در عاقبت پيروزى است. شما وقتى ملاحظه كنيد، از زمان پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و زمان خلافت حضرت امير سلام الله عليه جنگهاى زيادى شده است و جنگها همه جنگهاى اسلامى، براى تربيت جامعه بودند، يك جنگ ما در اسلام نداريم كه از اين مطلب كه براى ساختن جامعه باشد و جلوگيرى كردن از كسانى كه نمىخواهند بگذارند جامعه ترقى بكند، در اسلام نداريم يك همچو جنگى. پيغمبر اسلام جنگهاى متعددى كردند و در بعضى از جنگ شكست خوردند، در عين حالى كه شكست خوردند مكتبشان شكست نخورد، مكتب محفوظ بود. حضرت امير سلام الله عليه در بعضى از جنگها شكست خوردند حتى در جنگ با معاويه بالاخره شكست با ايشان بود، آنها با حيله و با همين طور ايشان را شكست دادند، معذلك چون مكتب محفوظ بود، شكست نخورد بلكه پيروز شد در آخر. الان پيروزى او معلوم است، همه ملتهاى اسلامى به او توجه دارند و معاويه را قبلاً اگر بعضى از برادرهاى اهل سنت ما نمىخواستند راجع به معاويه مثلاً چيزى بگويند، لكن حالا ديگر معلوم نيست اينطور باشد، معاويه ديگر اينقدر رسوا شده است كه مسلمين، ديگر او را قبول ندارند. پس در عين حالى كه در جنگ صفين امير المؤمنين بالاخره شكست خورد، لكن پيروز شد براى اينكه مكتب محفوظ بود و معاويه هم ماهيتش معلوم شد، براى آن اشخاصى كه نمىدانستند ماهيتش معلوم شد، منكشف شد. و همين طور حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه، خوب، در كربلا تشريف آوردند و جنگ بين يك عده كم با يك گروههاى زياد منتهى به قتل ايشان و اسارت اهل بيت ايشان و به شكست منتهى شد، لكن در عين حال يزيد را شكست داد. اين يزيد در دنيا مفتضح شد به طورى كه ديگر نشد باقى
بماند او، براى اينكه مكتب محفوظ بود، مكتب، مكتب توحيدى و اسلامى بود و اسلام محفوظ بود، از اين جهت شكستى نبود. الان ما در يك وضعى واقع هستيم كه براى ما سرد و راهى ما واقع شدهايم كه ممكن است كه خداى نخواسته ما در مكتبمان شكست بخوريم. اگر فرض بكنيد كه ما در اين مبارزهاى كه ملت ما با محمدرضا بلكه با همه كشورهايى كه با او همراه بودند، در اين مبارزه ما فرض كنيم كه خداى نخواسته ملت ما شكست خورده بود، اين يك شكستى بود كه دنبالش باز پيروزى بود و اگر هم شكست خورده بوديم به نظر من خيلى غصه نداشت براى اينكه ما مكتبمان محفوظ بود و با محفوظ بودن مكتب بالاخره حق بر باطل غلبه مىكند. اما ما الان سر يك دوراهى واقع شدهايم كه ممكن است با دست ما اسلام آن چهره زيبائى كه دارد، در پيش كشورهاى خارجى يا دشمنهاى داخلى، آن چهرهاش به طور ديگرى نمايش پيدا بكند كه مكتب ما شكست بخورد. آنهائى كه ما هميشه مىگفتيم مكاتبشان انحرافى است و اسلام است كه مىتواند يك مكتبى داشته باشد كه بسازد جمعيتها را و گروهها و ملتها را بسازد و اسلام مكتب انسان ساز است، انسانها را از قوه به فعليت مىآورد، اين حرفها را ما مىزديم و مىزنيم، خوف اين است كه اگر چنانچه در اعمال ما يك نحوى مشاهده بشود كه بر خلاف آنى است كه ما ادعا مىكنيم، دشمنهاى ما پاى ما حساب نكنند، پاى اسلام حساب كنند، بگويند پاسدارهاى اسلامى، ملاهاى اسلام، نظامى اسلامى اينطور عمل مىكنند. پى بهانه هستند آنها كه يك خلاف ببينند و آن خلاف را علم كنند با اضافاتى صد چندان و به خيال خودشان ما را معرفى كنند در جوامع به اينكه جمهورى اسلامى كه اينها مىگفتند، اينطور بود كه الان مردم از گرفتارى آن رژيم سابق خلاص شدهاند و به گرفتارى اين رژيم افتادهاند. الان دارند اين حرفها را مىزنند در عين حالى كه بهانههايشان كم است، در عين حالى كه در اين انقلابى كه ملت ايران كرد از همه انقلابهاى دنيا آرامتر و سفيد بود، يك انقلاب سفيد بايد اسمش را گذاشت، نه مثل انقلاب محمدرضا، يعنى آنقدرى كه ما از دست داديم چند صد مقابل آن به دست آورديم، لكن نه آنى كه مىخواهيم، آنى كه مىخواهيم باز به دستمان نيامده است، آنى كه به دست آورديم اين است كه موانع را از سر راه به طور عمده برداشتيم، يك مقدارى هم هست لكن اگر چنانچه ما امروز يك كارى بكنيم كه گفته بشود كه آن وقت رژيم سلطنتى بود و اين كارها را مىكرد، حالا هم كه جمهورى اسلامى است و اسلام است و دم از قرآن مىزنند و دم از اسلام مىزنند و دم از ايمان مىزنند، حالا هم همان است منتها لفظش فرق كرده است، معنا همان معناست لكن الفاظ تغيير كرده است، به جاى رژيم سلطنتى رژيم جمهورى گفته شده است لكن عمل همان عمل است و برنامه همان برنامه، اين يك مسؤوليت بزرگى است گردن من و آقا هست، گردن آقا و شماها هم هست و گردن همه ملت، يعنى هر كس الان در پوشش جمهورى اسلامى هست، اين مسؤوليت را دارد. مسؤوليت، مسؤوليت شخص نيست، اگر مسؤوليت شخص بود چيزى نبود، اگر مسؤوليت آقا بود چيزى نبود. فرض كنيد كه آقاى لاهوتى هم متهم بشوند يا من متهم بشوم و يا آقاى ابو شريف متهم بشوند، اين چيزى نيست. مسأله اتهام مكتب است، مكتب ما را اينها متهم مىخواهند بكنند، به اشخاص كار ندارند. آنها آن چيزى را كه بر خلاف مقصدشان بوده
است و آن چيزى كه خودشان را براى آن چيز شكست خورده يافتند، آن عبارت از مكتب ما بود، مكتب ما اينها را شكست داد، مكتب ما يك مكتبى بود كه اين جوانها را عرضه داشت، همين جوانها مىگويند كه شهادت را براى ما بخواهيد. اين مكتب است، فرد نمىشود كه، افراد نمىشود كه مردن را بخواهند براى يك امورى كه مربوط به زندگى است، اين اصلاً معقول نيست يك همچو چيزى كه شما بگوئيد كه من كشته بشوم براى اينكه مثلاً فلان چيز، فلان كالا ارزان بشود يا گران بشود. اين پيش اشخاص مطرح نيست، آنى كه مطرح است عقايد مردم است. اين، عقيده است كه انسان را مىكشد به اين طرف و آن طرف. آن عقيده بود كه حضرت سيدالشهدا را با چند نفر، با چند عدد معدود كشاند در مقابل يك امپراطور خبيثى كه همه عده و عده را داشت لكن نه آدم بود، نه ايمان داشت. اينكه سيدالشهدا را كشاند به آنجا، مكتب بود كه كشاند به آنجا، اتحاد و عقيده بود كه كشاند به آنجا و همه چيزش را داد در مقابل عقيده، در مقابل ايمان، و كشته شد و شكست داد، طرف را شكست داد. اگر خداى نخواسته در اين نهضتى كه شما كرديد يك وقت كارى ما و شما انجام بدهيم، روحانيون و پاسداران، هر دو طايفه پاسدار هستند، پاسدار اسلام بايد همه ملت پاسدار اسلام باشد. كلكم راع همه بايد مراعات كنيد، همهتان راعى هستيد، همه مردم و همه هم مسؤول هستند، يعنى همه بايد همانطورى كه يك شبانى يك گلهاى را مىبرد و رعى مىكند و مىچراند و به جاهاى خوب بايد ببرد، مسؤول اين است كه اين را به جاهاى خوب و به علفچراهاى خوب ببرد و به آب خوب، و مسؤول است پيش صاحبان او به اينكه چرا نبردى، همه ما آن حال را داريم، مسؤوليم در مقابل خدا و در مقابل وجدان و همهمان بايد مراعات بكنيم، يعنى نه اينكه مراعات خودمان را، من مراعات همه شما را بكنم، شما هر يك مراعات همه را. يك همچو برنامه است كه همه را وادار كرده كه به همه چرا بگوئيم، همه را جلويش را، همه را، به هر فردى، به هر فردى لازم كرده به اينكه امر به معروف كند. اگر يك فرد خيلى به نظر مردم مثلاً پايين، يك فردى كه به نظر مردم خيلى اعلا رتبه هم هست، اگر از او يك انحرافى ديد، بيايد (اسلام گفته برو به او بگو، نهى كن) بايستد در مقابلش بگويد اين كارت انحراف بود نكن. مىگويند عمر در وقتى كه خليفه بود، گفت كه من اگر چنانچه خلافى كردم به من مثلاً بگوئيد، چه بكنيد، يك عربى شمشيرش را كشيد گفت ما با اين مقابل تو مىايستيم، اگر تو بخواهى خلاف بكنى ما با اين شمشير مقابلت مىايستيم. تربيت اسلامى اين است كه در مقابل اجراى احكام خدا و در مقابل راه انداختن نهضتهاى اسلامى، هيچ ملاحظه از كسى نكند. اين آقاست اين غير آقا، اين پدر است اين پسر است، اين رئيس است اين مرئوس است، ابدا اين مسائل نباشد در كار. مسأله اين باشد كه اين آيا به طريق اسلام دارد عمل مىكند يا نه. به طريق اسلام عمل مىكند، هر فردى باشد بايد از او قدردانى كرد و تشويق كرد و محبت به او كرد. برخلاف اسلام كه باشد هر فردى مىخواهد باشد، يك روحانى عالى مقام باشد، يك آدمى باشد كه مثلاً رأس باشد، يك سركرده باشد، وقتى ديدند برخلاف مسير دارد عمل مىكند، هر يك از افراد مؤظفند كه به او بگويند كه اين خلاف است، جلويش را بگيرند. همه ما الان موظفيم به اينكه اعمالى كه خودمان مىكنيم يك اعمالى نباشد كه چهره انقلاب
ما را مشوه كند، غير از آنى كه خدا مىخواهد، آنطور عرضه بكنيم. الان شما اسم شريف پاسدارى برايتان ثبت است، پاسدار اسلام، پاسداران انقلاب اسلامى، پاسدار انقلاب اسلامى لفظ نيست، واقعيت است، يك واقعيتى است، اين واقعيت است كه شما هر جا اگر يكى پيدا بشود و بر خلاف مسير اسلام بخواهد يك كسى كارى بكند و يك گروهى چه بكند، اين واقعيت است كه شما را مىكشاند آنجا، حركت مىكنيد به آنجا، آن فتنه را خاموش مىكنيد. اين يك واقعيتى است كه اگر چنانچه ما اسممان پاسدار بود و واقعيتمان پاسدار، اينكه خودمان را از خودمان پاسدارى بكنيم كه بر خلاف مسير اسلام حركت نكنيم. از پاسدار وقتى بر خلاف پاسدارى يك چيزى ديده بشود، نمىگويند اين آقا اين كار را كرده، مىگويند پاسدارها اين طورى هستند. و اين يك مسؤوليت بسيار بزرگى است كه به عهدهتان هست، به عهده ما هم هست، ما هم، در بين ما هم اين مسأله است كه اگر يك اهل علمى خداى نخواسته يك خلافى بكند مىگويند آخوندها اينجورند، مىروند سراغ آخوندها، اگر يك كميتهاى يك كارى بكند مىگويند آن كميتهها، كميتههاى اسلامى اين طورى است. دشمنها ايستادهاند كه از شخص مطلب را ببرند بالا برساند به نوع، از آنجا ببرند بالا برسانند بهاسلام. دشمنهاى ما اين طورى، اينكارهاند، فكر اين مطلب هستند، يعنى آن مركزى را كه از آن ترسيدهاند مىخواهند بكوبند و آن اسلام است، آن را مىخواهند بكوبند. گاهى به اسم معممين مىكوبند، گاهى به اسم پاسدارهاى اسلامى، گاهى به اسم كميتههاى اسلامى، گاهى به اسم دادگاههاى اسلامى، اين طورى. ما مؤظفيم كه بهانه دست اين اشخاصى كه غرض دارند ندهيم و هر يك خودمان را مواظبت كنيم و پاسدارى از خودمان بكنيم و هر يكمان از رفقا فرض كنيد پاسدارى بكند. آقا خودش را حفظ بكند و مأمور حفظ شما و شما و شما هم هست، نه اين است كه مأمور است كه خودش را، مأمور است كه خودش نماز بخواند، نخير مأمور است كه شما را وادار كند به نماز خواندن، من را وادار كند به نماز خواندن، همه مأموريم، خودش فقط مثلاً بدگوئى به مردم نكند بىجهت، اين خودش هست، اگر شما هم كرديد اين مكلف است، يعنى تكليف الهى دارد به اينكه شما را جلوتان را بگيرد. امر به معروف و نهى از منكر دو اصلى است در اسلام كه همه چيز را مىخواهد اصلاح كند. يعنى با اين دو اصل مىخواهد تمام قشرهاى مسلمين را اصلاح بكند، به همه مأموريت داده، به همه، به تمام افراد زير پرچم مأموريت داده كه بايد وادار كنيد همه را به كارهاى صحيح و جلوگيرى كنيد از كارهاى فاسد. اينطور نيست كه شما فقط يك مأموريتى داريد و آن اين است كه خودتان يك كارهاى خوبى بكنيد جز كار بد، مأموريت زيادتر از اين است، خودتان و همه را، هم خودتان، هم همه را و هيچ فرقى هم بين قشرها در اين امر نيست كه همه بايد اطاعت خدا بكنند و همه بايد حفظ اين پاسدارى را بكنند. مهم اين است پاسدارى خيلى شريف است براى اينكه خدمتگزارى به اسلام است، حفظ اسلام است و مسؤوليتش خيلى زياد است براى اينكه اگر خداى نخواسته پاسدار بر خلاف مقررات پاسدارى و بر خلاف مقررات پاسدارى اسلامى عمل بكند، يك وقت مىبينيد كه با قلم اشخاصى كه مىخواهند چهره اسلام را وارونه نشان بدهند، آنها به فعاليت مىافتند و بهانه به دستشان مىآيد و اسلام را بد معرفى مىكنند و مكتب ما خداى
نخواسته يك وقت شكست بخورد. اگر مكتب ما شكست بخورد رفتيم تا آخر، تمام شده ديگر كار. اگر در اين زمان، در اين زمانى كه اين نهضت پيدا شد و اين قلدرها را، اين چپاولگرها را همه را خارج كرد و بيرون كرد همه را، اگر به جاى او يك غارتگر و چپاولگر به حدود خودش بنشيند، نهضت ما از بين مىرود و مكتب ما شكست مىخورد و اين به عهده من و شما و همه است، بايد حفظش بكنيم.
اگر نتايج اسلام را عرضه كنيم همه عالم قبول مىكنند
من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه هميشه نظير اين آقاى شريف كه ابو شريف كه كم ديدمشان اما خوب ديدمشان، و اين آقا كه نور چشم من است و سابقه دارم با ايشان سالهاى طولانى و اينقدر رنج ديده است از اين رژيم فاسد كه الان كه كسى به من گفت، گفت ايشان باز آثار آن شكنجهها در بدنش هست و مقاومت كرده، اين آقا را قدرش را بدانيد، اين يك آدم معمولى نيست، يك آدم زائد بر معمول است و من اميدوارم كه با همت همه شما انشاء الله اين نهضت پيش برود و اين چهره اسلام خوب نمايش پيدا كند. يعنى ما يك متاعى داريم كه اين متاع را اگر چنانچه عرضه بكنيم، همه عالم قبول مىكنند. نمىگذارند اين متاع را ما عرضه بداريم، نگذاشتند، سالهاى طولانى نگذاشتند كه ما عرضه بكنيم آن متاعى كه داريم و آن اسلام است. الان يك خورده، يك بادى از اسلام آمده است، يك نسيمى از اسلام در اين مملكت آمده است. الان از هر جا مىآيند مىگويند كه همه عاشق ايرانند. همين الان يك آقايى كه رفته بود در يك محلى در خارج، كه آمده بود مىگفت كه در آن جلسهاى كه ما بوديم و پنجاه و چند نفر از اشخاصى كه روشنفكرهاى آنها و از علماى آنها و از، عرض كنم بودند، همهشان اظهار مىكردند كه ايران چطور، ما چگونه هستيم. و ملتها با هر كس كه تماس گرفتيم، همه اسم از ايران مىبردند و قضيه ايران چطورى است. نظر دارند الان به ايران. الان چند نفر هم از بنگلادش بود كه آمده بودند اينجا، اينها هم همين طور مىگفتند كه ملت ما همه توجه به اينجا دارند و چشمشان به اينجاست. همه عالم الان چشمشان را دوختهاند كه ببينند ما چه مىكنيم، ما راست گفتيم كه حكومت عدل اسلامى يا خداى نخواسته خلاف گفتيم و خودمان هم غير اسلامى هستيم و غير عدل اسلامى؟ باز اگر اينطور حساب بكنند كه اينها غير اسلامىاند، اين باز يك چيزى بود، اما بگويند كه اسلام اين است، شكست آن است كه بگويند كه اسلام اين است كه اينها پاسدارهايشان هستند و اينها هم آخوندهايشان.
خودتان را حفظ كنيد برادرهاى من، توجه كنيد به اينكه مسؤوليت زياد است و بايد خودتان را حفظ كنيد و همه تان بايد خودتان را حفظ بكنيد. توجه داشته باشيد به اينكه مكتب راحفظش كنيد، مكتبتان انشاء الله، و شما كه رؤساى پاسدارهاى جاهاى ديگر هم هستيد پاسدارهاى خودتان را توجه بدهيد به اين مسائل كه آنها هم حفظ كنند تا انشاء الله يك كشورى پيدا بشود، يك كشورى اسلامى كه هر جايش پا بگذاريم بوى قرآن كريم و پيغمبر اسلام باشد. خداوند همهتان را انشاء الله حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته