0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:09 AM

 

تاريخ: 23/6/58

بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم در مدرسه فيضیه‏

ما احترام به هر كس بگذاريم براى خدا بايد باشد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

انالله و انااليه راجعون

ما برادرى را از دست داديم و ملت ما پدرى را و اسلام مجاهدى را، همه در سوگ هستيم و متاثر از اين مصيبت بزرگ...، خداوند او را غريق رحمت و شما را بردبار و صبور بفرمايد. آقاى طالقانى پس از سال‏هاى طولانى خدمت و رنج و نگرانى و مجاهدت از بين ما رفت و با اجداد طاهرينش انشاء الله محشور شد. ما بايد از وقايعى كه رخ مى‏دهد عبرت‏هايى بگيريم و تعليم‏هايى و تنبه به بعضى مسائل پيدا كنيم. آقاى طالقانى چرا در مرگ او اين انقلاب و اين انفجار در مملكت ما و در ساير ممالك حاصل شد؟ مگر چه بود كه اين انفجار حاصل شد؟ ما اوصاف او را و ابعاد او را تحليل مى‏كنيم و بعد خود ملت را ميزان قرار مى‏دهيم. ما در تحليلات نبايد توى يك اتاق سربسته بنشينيم و فكر كنيم و قلم به دست بگيريم و به خيال خودمان تحليل كنيم، ما بايد مطالعه در حال ملت بكنيم ببينيم ملت چرا به آقاى طالقانى اين احترام را گذاشت؟ چه بود در او و انگيزه ملت چه بود؟ آقاى طالقانى ابعاد مختلفه‏اى را داشت، اولاد پيغمبر بود، عالم بود، خدمتگزار بود، متفكر بود، مفسر قرآن بود، انسان متعهد بود، مخالف با رژيم بود، مخالف با چپ و راست بود، كدام يك از اين ابعادى كه آقاى طالقانى داشت اينطور مردم را برانگيخت و اينطور در سوگ نشاند همه طبقات را، هر يك از اين اوصاف به تنهايى در خيلى هست و همچو مطلبى رخ نمى‏دهد، آنچه كه ما از حال ملت و فرياد ملت مى‏توانيم بفهميم دو سه مطلب مهم است كه آن مطالب موجب اين انفجار ملت ما و اين تاثرات فوق العاده ملت ما شد: يكى اين روح مقاومت و مخالفت با دستگاه ظلم، از اول جوانى تا وقتى كه به دار بقا به اجداد طاهرينش ملحق شد، انگيزه او مخالفت با جباران و ستمكاران و چپاولگران بود، هيچ وقت از پاى ننشست و دنبال همين معنا، حبس‏هاى متعدد، هر گاهى از حبس به حبس ديگر منتقل مى‏شد. ملتى كه با يك رژيم مخالف است، ملتى كه از دست رژيم طاغوتى رنج كشيده است، ملتى كه همه بدبختى خودش را از اين رژيم طاغوتى و از ارباب‏هاى او مى‏داند اگر ببيند يك كسى با اين رژيم با تمام قوايى كه دارد چه در حال جوانى و قوه جوانى و چه در حال پيرى و ضعف پيرى مقاومت كرده، مخالفت كرده است، رنج برده است در اين مخالفت و مقاومت، حبس رفته است، تبعيد رفته است، اهانت شده است،

صحيفه نور ج 9 صفحه 117

شايد شكنجه شده است، يك ملتى كه ببيند يك كسى با دشمن او، با كسى كه تمام حيثيت ملى و دينى او را از بين برده است اين‏طور مخالفت مى‏كند، اين ملت از او قدردانى مى‏كند يعنى اين قدردانى از خدمتگزار خودش است. طالقانى خدمتگزار ملت بود و ملت از خدمتگزار خودش قدردانى مى‏كند لكن اين تمام انگيزه نبود، اين مقاومت در بعضى از اشخاص ديگر هم بود و هست لكن براى آنها مردم متاثر و متاسف، اما اين انفجار حاصل نشد. مقاومت و مخالفت با دستگاه جبار را ضم به اين بكنيد كه اين روحانى است و اين كار را مى‏كند. يك روحانى، يك شخصى كه به واسطه روحانيتش در بين مردم محبوبيت دارد، وقتى خدمتگزارى او را هم كه مشاهده كنند اين انفجار حاصل مى‏شود. شما آنوقت كه ايشان را دفن مى‏كردند، در تلويزيون ديديد، شعارهاى مردم را مى‏شنيديد، شعار چه بود؟ انگيزه مردم از شعارشان پيدا مى‏شود. توى اتاق‏هاى در بسته نويسنده‏ها ننشينند براى خودشان وجه درست كنند، انگيزه درست كنند.

انگيزه‏هاى علمى و توهمى غير از انگيزه‏هاى واقعى محسوس است. چه مى‏گفتند مردم؟ چه شعار مى‏دادند؟ اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى. اين نفس مردم بود، به عنوان نايب پيغمبر اين را مى‏شناختند لكن نايب پيغمبر، هم در جهات معنوى و هم در مقاومت، در مخالفت با دستگاه ظلم. نيابت، هم در مقابله با ظلم، مخالفت با جباران، مقاومت در مقابل ستمكاران و هم در روحيات، معنويات، اما انگيزه، اى نايب پيغمبر ما بود. شما ديديد كه آن بيل و كلنگى كه قبر ايشان را كنده بودند و با او خاك را بيرون آورده بودند و مردم با آن بيل و كلنگ چه مى‏كردند، عشق بازى مى‏كردند، مى‏بوسيدند، حمله مى‏كردند، بعضى به بعض و اين بيل و كلنگ را مى‏بوسيدند، چرا مى‏بوسيدند؟ بيل و كلنگ كه بوسيدنى نيست، براى اينكه آقاى طالقانى يك مرد دموكراتى بود بيل و كلنگش را مى‏بوسيدند؟! به همان انگيزه‏اى كه ضريح ائمه اطهار و بزرگان ما را مى‏بوسند همان انگيزه مردم را وادار كرد كه بيل و كلنگش را ببوسند، براى روشنفكريش نبود، براى اين بود كه اين را نايب پيغمبر خودشان مى‏دانستند. اين حضرت معصومه را دختر امام خودشان مى‏دانند كه آستانش را مى‏بوسند، آستانه هم يك خرده طلاست، يك خرده آهن است، اين آهن و طلا را چرا مى‏بوسند؟ خيلى آهن و طلا توى دنيا هست، خوب ليره هم دستشان مى‏آيد، هيچ وقت مى‏بوسند؟ اين انگيزه علاقه مردم به مبادى است. چرا حجرالاسود را مى‏بوسيد و لمس مى‏كنيد و به او تبرك مى‏جوئيد؟ چرا دور يك خانه سنگى و گلى ميليون‏ها مردم هر سال مى‏روند و طواف مى‏كنند؟ چرا؟ انگيزه، انگيزه الهى است. هر چه مربوط به دستگاه خدا باشد احترام دارد. شما اين پوستى كه با او جلد كلام الله را درست كرده‏اند مى‏بوسيد و به چشم مى‏گذاريد، خوب پوست است، چرا؟ براى اينكه در جوف اين كلام خداست. همه چيز براى خداست. ما احترام هم به هركس بگذاريم براى خدا بايد باشد. ملت ما اين بيل و كلنگى را كه چند روز پيش از اين مى‏بوسيدند، به انگيزه اين بود كه نايب پيغمبر ماست، خودشان هم فرياد مى‏زدند كه اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى چرا اين قدرت را مى‏خواهيد از دست بدهيد؟ چرا اينقدر كم سليقه و بد سليقه هستيد؟ چرا اين جوان‏هايى كه مى‏خواهند يك خدمتى به مملكتشان و خودشان بكنند از

صحيفه نور ج 9 صفحه 118

يك همچو قدرتى استفاده نمى‏كنند؟ نمى‏بينند اين قدرت را. نمى‏بينند كه يك پيرمرد هفتاد و چند ساله‏اى كه هيچ قدرت بر اينكه يك فعاليت سياسى داشته باشد به آن معنا ندارد، ضعف پيرى او را گرفته است، نقاهت دارد، وقتى از دست مردم مى‏رود يك همچو انقلابى در ايران و در ساير كشورها و مورد تحير غرب و شرق مى‏شود؟! اين قدرت را چرا مى‏خواهيد از دست بدهيد؟ چرا هى مى‏شكنيد اين قدرت را؟ چرا هر چيزى كه مى‏شود از دوش اسلام بر مى‏داريد، مى‏خواهيد رويش يك عنوان غربى بگذاريد؟

اى ملت! اى روشنفكران! اى متفكران! از اين قدرت استفاده كنيد. اين قدرت بود كه طاغوت را تا جهنم راند، شماها كه نمى‏توانستيد. چرا هر روز اين مظاهر الهيت و قدرت خدائى را مى‏بينيد و بيدار نمى‏شويد؟ اين مرض چه مرضى است كه بعضى از اين روشنفكران ما دارند؟ همه آنها را نمى‏گويم، بعضى‏شان، بعضى‏شان، اين چه مرضى است كه اينها دارند كه وقتى يك ملت در سرتاسر ايران به سر و سينه‏اش مى‏كوبد و به عنوان نايب پيغمبر، يك كسى را ياد مى‏كند، وقتى مى‏خواهند بنويسند مى‏گويند كه آقاى طالقانى يك مرد روشنفكرى بود از اين جهت مردم، تو هم روشنفكر هستى، چطور مردم برايت فاتحه نمى‏خوانند؟ اين قدرت را از دست ندهيد آقا. كسانى كه علاقه به كشورشان دارند، علاقه به ملتشان دارند، مى‏خواهند مقابله كنند با دشمن خودشان، مى‏خواهند نگذارند باز يك رژيم چپاولگر بيايد، اگر عقل دارند از اين قدرت استفاده كنند، بيايند متصل بشوند به اين درياى مواج، من نصيحتشان مى‏كنم. فردا دانشگاه‏ها باز مى‏شود و باز يك دسته‏اى كه خودشان را روشنفكر مى‏دانند و خودشان را براى اسلام و براى ملت چه مى‏دانند و خدمتگزار مى‏دانند، باز مى‏ريزند و نمى‏گذارند كه انگيزه‏هاى ملت به آنطورى كه هست شكوفا بشود. دوست‏هاى ما هم متوجه نيستند، آنها هم (سعدى از دست دوستان فرياد) دوستانمان هم ملتفت نيستند كه نبايد اين قدرت را از دست بدهند. اين يك قدرت الهى است يدالله مع الجماعه . مى‏توانيد انكار كنيد اين را كه آقاى طالقانى فوت شده است؟ مى‏توانيد انكار كنيد كه در دنبال فوتش يك انفجار حاصل شده است؟ مى‏توانيد انكار كنيد كه اين انفجار از خود متن ملت پيدا شده است بدون اينكه من و تو او را تبليغ كنيم؟ مى‏توانيد انكار كنيد كه متن ملت فرياد مى‏زند كه اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى؟ كجا چنين انكار مى‏كنيد؟ قدرت ملت را مى‏توانيد انكار بكنيد؟ اين قدرت ملت است، متصل بشويد به اين قدرت. اى قطره‏ها به دريا متصل بشويد تا محفوظ باشيد والا مستهلك و از بين مى‏رويد. اى افكار كوتاه بيدار بشويد، خودتان را متصل كنيد به اين دريا، درياى الوهيت، درياى نبوت، درياى قرآن كريم.

اين دژ بزرگ اسلام و روحانيت، هر دوى آن مورد نفرت اجانب است‏

از اين غرب زدگى‏ها بيرون بيائيد، آقا شما پنجاه و چند سال است اين غربزدگى‏ها همه مصيبت‏ها را به شما وارد كرده، به خود بيائيد، يك قدرى به اسلام فكر كنيد، نشكنيد اين سد بزرگى كه قدرت‏هاى بزرگ را شكست، نمى‏توانيد هم بشكنيد (عرض خودمى برى و چه مى‏كنى) نمى‏توانيد

صحيفه نور ج 9 صفحه 119

بشكنيد، هر چه هم بخواهيد نمى‏شود آقا، ملت علاقه به خدا دارد، با آنهايى كه خدا را انكار دارند ملت ما معارض است، ملت علاقه به روحانيت دارد، نايب امام مى‏داند اينها را، نايب پيغمبر مى‏داند اينها را. براى طالقانى اى نايب پيغمبر ما، علت علت را خودش نقل مى‏كند، اينكه من تو سرم مى‏زنم براى اين است كه نايب پيغمبر رفته‏است، نه براى اين است كه يك دموكرات رفته است، نه براى اين است كه يك روشفنكر رفته است، براى اينكه نايب پيغمبر رفته. شما مطالعه در حال ملت بكنيد، ننشينيد تو خانه‏هايتان و پيش خودتان انگيزه فكرى و هر چه هم مى‏توانيد بر خلاف آن چيزى كه مسير ملت است هى بنويسيد، بنويسند. اين هم فايده‏اى ندارد لكن چرا متصل نمى‏شويد به اين ملت، چرا آنى كه هست نمى‏گوئيد. هى آخوند مرتجع، آخوند مرتجع، همين است كه تزريق به شما كرده‏اند، دشمنان اسلام تزريق به شما كرده‏اند آخوند مرتجع تا شما را از آخوند جدا مى‏كنند. همين قلم‏هايى كه آخوند را مرتجع مى‏دانند و مى‏نويسند يا ادراك ندارد و مطالعه در حال آخوند نكرده است و يا غرض دارد و قلم او اجير است، اجرت مى‏گيرد و مى‏نويسد. اين عراق را آخوند نجات داد از انگلستان، از توى حلقوم انگلستان آخوند بيرون آورد، آميرزا محمد تقى شيرازى سلام الله عليه از توى حلقوم انگلستان بيرون كشيد، آخوند مرتجع است يا تو؟ آن نصف سطر ميرزاى شيرازى رضوان الله عليه مملكت ما را از تو حلقوم خارجى‏ها بيرون كشيد اليوم استعمال دخانيات حرام است، معارضه باامام زمان است اين يك كلمه يك ملت را وادار كرد كه مخالفت كنند. چرا اين قدرت را مى‏شكنيد؟ آخر آدم باشيد. اين آخوند بود كه در عراق به جبهه رفت و به جنگ رفت و اسير شد. همين مرحوم آقاى خوانسارى رضوان الله عليه، مرحوم آقاى آسيد محمد تقى خوانسارى يكى از اشخاصى است كه در جبهه رفت و جنگ كرد و اسير شد، مدت‏ها هم اسير بود. اين قدرت را نشكنيد، صلاح نيست، صلاح ملت نيست، صلاح كشور نيست كه يك قدرتى كه در مقابل قدرت بزرگ مشتش را گره مى‏كند و آنها را از صحنه بيرون مى‏كند حالا اجر او را تحويلش بدهيد و يك همچو قدرتى را بشكنيد. اين دژ بزرگ اسلام و اين دژ بزرگ روحانيت، هر دوى آن مورد نفرت اجانب است، هم اسلام را باآن دشمن هستند براى اينكه از اسلام بدى ديده‏اند، اسلام نمى‏گذارد كه اينها مخازن ما را از بين ببرند و هم روحانيت را معارض خودشان مى‏دانند و اين را مى‏خواهند بشكنند. رضاخان كه آمد تمام نظرش به اين بود كه اين قدرت آخوند را بشكند، تمام نظرش اين بود لكن مامور بود لكن مامور معذور نه، مامورى بود كه معذور هم نبود. تمام قوايش را صرف اين كرد كه اين لباس را از تن اينها بيرون بياورد. ما در آن مدرسه دارالشفا، من حجره آنجا داشتم، در آن بحبوحه فشار به ملت، فشار به روحانيت، در آنجا ما يك حجره‏اى داشتيم، رفقاى ما در مواقعى كه از كارهاشان فارغ مى‏شدند آنجا مى‏آمدند مجتمع مى‏شدند، يك روز يك نفر كارآگاه آمد در حجره و بعد آمد توى حجره نشست گفت كه بنابراين است كه در تمام ايران شش نفر معمم باشد خوب بنايى بود كه از اين عمامه‏ها اينها مى‏ترسيدند، چرا؟ براى اينكه اين عمامه توى مردم به عنوان نايب پيغمبر ما جاى تو خالى است بودند، مردم از اينها حرف مى‏شنيدند، از اين مسجدها مى‏ترسيدند. اخيرا براى هر مسجد يك سرهنگ يك سرهنگ باز نشسته گذاشته بودند

صحيفه نور ج 9 صفحه 120

مامور مسجد، براى اينكه از اين مساجد مى‏ترسيدند. آنها كوشش كردند كه اين لباس را از تن روحانيت بيرون بياورند و روحانيت را خلع كنند از آن پستى كه دارند و بحمدالله نتوانسته‏اند. حالا نوبت شما شده، حالا نوبت اين شده است كه شما هى هر كدامتان يك نقى بزنيد به روحانيت، يك روحانيتى كه اينهمه خدمت به ملت كرده و نجات داده چندين مرتبه از مهلكه اين ملت را. حالا آقايان آمده‏اند با قلم‏هايشان و با قدم‏هايشان و با كلماتشان از اين روحانيت انتقاد مى‏كنند. من نمى‏خواهم بگويم سرتاسر هر كه عمامه دارد كذاست، نايب الامام است، نيست همچو حرفى، نيست، لكن آنها كه مى‏شكنند، بدها را نمى‏شكنند، اينها با خوب‏ها بدند با بدها خوبند. بدهايى كه هم پست آنها هستند و هم راى آنها هستند و در خدمت دستگاه هستند و بودند، با اينها بدى ندارند، اينها با آنهايى كه خوبند، بدند، اينها با طالقانى بدند. من مى‏گويم كه اين قدرت را همچو يك كاسه نكنيد و بشكنيد آن را، اين يك قدرت الهى است كه از آن استفاده كنيد.

هم روحانى بايد با دانشگاهى دوست و برادر باشد و هم دانشگاهى با روحانى

من به آقايان روحانيين هم كرارا گفته‏ام، حالا هم عرض مى‏كنم كه اولا مسؤوليت شما زياد است، مسؤوليت بزرگى به عهده شماست. اين ملت كه همه دارند مى‏گويند نايب الامام و نايب پيغمبر، اگر خداى نخواسته از شما يك انحرافى ببينند، اين روحانيت را مى‏شكنند. روحانيت اگر شكسته بشود، اسلام شكسته شده است. روحانيت اسلام را نگه داشت. اگر اين شكسته بشود، اسلام شكسته مى‏شود، اگر در اين مقطع زمان به دست ما شكسته بشود، ما خيانت به اسلام و قرآن كرديم. خودتان رابپائيد متوجه باشيد، اعمالتان را با اسلام تطبيق بدهيد، اگر كسانى در بين شما خداى نخواسته انحراف دارند، از صف خودتان خارج كنيد و نصيحت ديگر، كه به آنها مى‏كنم و كرده‏ام اينكه اين قدرت دانشگاهى و طبقه جوان را حفظ كنيد، در مقابل او نايستيد، همه اهل يك ملتيد، همه اهل يك كشور و خانه هستيد، اين خانه خودتان را هر دوتان حفظ كنيد مقدرات مملكت شما بعد از چندى به عهده اين دانشگاه‏هاست، اينها وزير و نمى‏دانم چه خواهند شد، اينها را حفظشان كنيد. همانطورى كه به آنها عرض مى‏كنم كه اين قدرت را از دست ندهند به شما عرض مى‏كنم كه اين قدرت را از دست ندهيد، برادر باشيد، با هم باشيد. به دانشگاهى‏ها عرض مى‏كنم كه اينقدر گروه گروه نشويد، شما دشمن داريد، در مقابل دشمن بايد مجهز بشويد، مجهز شدن به اين است كه با هم يك گروه با وحدت كلمه، اگر شما يك گروه بشويد، جوان‏هاى معتقد مسلم ما كه بحمدالله اكثر دانشگاه را در قبضه دارند اگر اينها هى گروه گروه نشوند و با هم مجتمع بشوند، چهار تا آدمى كه معوج و منحرف است، يا به اينها ملحق مى‏شود كه انشاء الله ملحق بشود و يا گورش را گم مى‏كند و مى‏رود. شما منتظر اين نشويد كه دولت بيايد جلو بگيرد يا ملت بيايد جلو بگيرد، خودتان با اجتماع خودتان بدون اينكه دعوايى راه بيندازيد، بدون اينكه درگيرى در كار باشد، با اجتماع خودتان، با وحدت كلمه خودتان جلوى اين توطئه‏ها را بگيريد. فردا دانشگاه باز مى‏شود، جلو بگيريد از اين توطئه‏ها. توطئه گرها دشمن شما هستند، دشمن

صحيفه نور ج 9 صفحه 121

ملت شما هستند. هم روحانى بايد با دانشگاهى دوست و برادر باشد و هم دانشگاهى با روحانى، تا اين دو قدرت، دو قدرت مفكره، متفكر بتوانند مملكت خودشان را حفظ كنند. (وقت گذشت) خداوند انشاء الله شما را هدايت كند و ما را. خداوند خدمتگزاران به ملت را رحمت كند. و مرحوم آقاى طالقانى را به رحمت خودش غريق كند و همه ما را سعادت و سلامت و مملكت ما را استقلال و آزادى بدهد.

والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها