پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 2:09 AM
بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم در مدرسه فيضیه
ما احترام به هر كس بگذاريم براى خدا بايد باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انااليه راجعون
ما برادرى را از دست داديم و ملت ما پدرى را و اسلام مجاهدى را، همه در سوگ هستيم و متاثر از اين مصيبت بزرگ...، خداوند او را غريق رحمت و شما را بردبار و صبور بفرمايد. آقاى طالقانى پس از سالهاى طولانى خدمت و رنج و نگرانى و مجاهدت از بين ما رفت و با اجداد طاهرينش انشاء الله محشور شد. ما بايد از وقايعى كه رخ مىدهد عبرتهايى بگيريم و تعليمهايى و تنبه به بعضى مسائل پيدا كنيم. آقاى طالقانى چرا در مرگ او اين انقلاب و اين انفجار در مملكت ما و در ساير ممالك حاصل شد؟ مگر چه بود كه اين انفجار حاصل شد؟ ما اوصاف او را و ابعاد او را تحليل مىكنيم و بعد خود ملت را ميزان قرار مىدهيم. ما در تحليلات نبايد توى يك اتاق سربسته بنشينيم و فكر كنيم و قلم به دست بگيريم و به خيال خودمان تحليل كنيم، ما بايد مطالعه در حال ملت بكنيم ببينيم ملت چرا به آقاى طالقانى اين احترام را گذاشت؟ چه بود در او و انگيزه ملت چه بود؟ آقاى طالقانى ابعاد مختلفهاى را داشت، اولاد پيغمبر بود، عالم بود، خدمتگزار بود، متفكر بود، مفسر قرآن بود، انسان متعهد بود، مخالف با رژيم بود، مخالف با چپ و راست بود، كدام يك از اين ابعادى كه آقاى طالقانى داشت اينطور مردم را برانگيخت و اينطور در سوگ نشاند همه طبقات را، هر يك از اين اوصاف به تنهايى در خيلى هست و همچو مطلبى رخ نمىدهد، آنچه كه ما از حال ملت و فرياد ملت مىتوانيم بفهميم دو سه مطلب مهم است كه آن مطالب موجب اين انفجار ملت ما و اين تاثرات فوق العاده ملت ما شد: يكى اين روح مقاومت و مخالفت با دستگاه ظلم، از اول جوانى تا وقتى كه به دار بقا به اجداد طاهرينش ملحق شد، انگيزه او مخالفت با جباران و ستمكاران و چپاولگران بود، هيچ وقت از پاى ننشست و دنبال همين معنا، حبسهاى متعدد، هر گاهى از حبس به حبس ديگر منتقل مىشد. ملتى كه با يك رژيم مخالف است، ملتى كه از دست رژيم طاغوتى رنج كشيده است، ملتى كه همه بدبختى خودش را از اين رژيم طاغوتى و از اربابهاى او مىداند اگر ببيند يك كسى با اين رژيم با تمام قوايى كه دارد چه در حال جوانى و قوه جوانى و چه در حال پيرى و ضعف پيرى مقاومت كرده، مخالفت كرده است، رنج برده است در اين مخالفت و مقاومت، حبس رفته است، تبعيد رفته است، اهانت شده است،
شايد شكنجه شده است، يك ملتى كه ببيند يك كسى با دشمن او، با كسى كه تمام حيثيت ملى و دينى او را از بين برده است اينطور مخالفت مىكند، اين ملت از او قدردانى مىكند يعنى اين قدردانى از خدمتگزار خودش است. طالقانى خدمتگزار ملت بود و ملت از خدمتگزار خودش قدردانى مىكند لكن اين تمام انگيزه نبود، اين مقاومت در بعضى از اشخاص ديگر هم بود و هست لكن براى آنها مردم متاثر و متاسف، اما اين انفجار حاصل نشد. مقاومت و مخالفت با دستگاه جبار را ضم به اين بكنيد كه اين روحانى است و اين كار را مىكند. يك روحانى، يك شخصى كه به واسطه روحانيتش در بين مردم محبوبيت دارد، وقتى خدمتگزارى او را هم كه مشاهده كنند اين انفجار حاصل مىشود. شما آنوقت كه ايشان را دفن مىكردند، در تلويزيون ديديد، شعارهاى مردم را مىشنيديد، شعار چه بود؟ انگيزه مردم از شعارشان پيدا مىشود. توى اتاقهاى در بسته نويسندهها ننشينند براى خودشان وجه درست كنند، انگيزه درست كنند.
انگيزههاى علمى و توهمى غير از انگيزههاى واقعى محسوس است. چه مىگفتند مردم؟ چه شعار مىدادند؟ اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى. اين نفس مردم بود، به عنوان نايب پيغمبر اين را مىشناختند لكن نايب پيغمبر، هم در جهات معنوى و هم در مقاومت، در مخالفت با دستگاه ظلم. نيابت، هم در مقابله با ظلم، مخالفت با جباران، مقاومت در مقابل ستمكاران و هم در روحيات، معنويات، اما انگيزه، اى نايب پيغمبر ما بود. شما ديديد كه آن بيل و كلنگى كه قبر ايشان را كنده بودند و با او خاك را بيرون آورده بودند و مردم با آن بيل و كلنگ چه مىكردند، عشق بازى مىكردند، مىبوسيدند، حمله مىكردند، بعضى به بعض و اين بيل و كلنگ را مىبوسيدند، چرا مىبوسيدند؟ بيل و كلنگ كه بوسيدنى نيست، براى اينكه آقاى طالقانى يك مرد دموكراتى بود بيل و كلنگش را مىبوسيدند؟! به همان انگيزهاى كه ضريح ائمه اطهار و بزرگان ما را مىبوسند همان انگيزه مردم را وادار كرد كه بيل و كلنگش را ببوسند، براى روشنفكريش نبود، براى اين بود كه اين را نايب پيغمبر خودشان مىدانستند. اين حضرت معصومه را دختر امام خودشان مىدانند كه آستانش را مىبوسند، آستانه هم يك خرده طلاست، يك خرده آهن است، اين آهن و طلا را چرا مىبوسند؟ خيلى آهن و طلا توى دنيا هست، خوب ليره هم دستشان مىآيد، هيچ وقت مىبوسند؟ اين انگيزه علاقه مردم به مبادى است. چرا حجرالاسود را مىبوسيد و لمس مىكنيد و به او تبرك مىجوئيد؟ چرا دور يك خانه سنگى و گلى ميليونها مردم هر سال مىروند و طواف مىكنند؟ چرا؟ انگيزه، انگيزه الهى است. هر چه مربوط به دستگاه خدا باشد احترام دارد. شما اين پوستى كه با او جلد كلام الله را درست كردهاند مىبوسيد و به چشم مىگذاريد، خوب پوست است، چرا؟ براى اينكه در جوف اين كلام خداست. همه چيز براى خداست. ما احترام هم به هركس بگذاريم براى خدا بايد باشد. ملت ما اين بيل و كلنگى را كه چند روز پيش از اين مىبوسيدند، به انگيزه اين بود كه نايب پيغمبر ماست، خودشان هم فرياد مىزدند كه اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى چرا اين قدرت را مىخواهيد از دست بدهيد؟ چرا اينقدر كم سليقه و بد سليقه هستيد؟ چرا اين جوانهايى كه مىخواهند يك خدمتى به مملكتشان و خودشان بكنند از
يك همچو قدرتى استفاده نمىكنند؟ نمىبينند اين قدرت را. نمىبينند كه يك پيرمرد هفتاد و چند سالهاى كه هيچ قدرت بر اينكه يك فعاليت سياسى داشته باشد به آن معنا ندارد، ضعف پيرى او را گرفته است، نقاهت دارد، وقتى از دست مردم مىرود يك همچو انقلابى در ايران و در ساير كشورها و مورد تحير غرب و شرق مىشود؟! اين قدرت را چرا مىخواهيد از دست بدهيد؟ چرا هى مىشكنيد اين قدرت را؟ چرا هر چيزى كه مىشود از دوش اسلام بر مىداريد، مىخواهيد رويش يك عنوان غربى بگذاريد؟
اى ملت! اى روشنفكران! اى متفكران! از اين قدرت استفاده كنيد. اين قدرت بود كه طاغوت را تا جهنم راند، شماها كه نمىتوانستيد. چرا هر روز اين مظاهر الهيت و قدرت خدائى را مىبينيد و بيدار نمىشويد؟ اين مرض چه مرضى است كه بعضى از اين روشنفكران ما دارند؟ همه آنها را نمىگويم، بعضىشان، بعضىشان، اين چه مرضى است كه اينها دارند كه وقتى يك ملت در سرتاسر ايران به سر و سينهاش مىكوبد و به عنوان نايب پيغمبر، يك كسى را ياد مىكند، وقتى مىخواهند بنويسند مىگويند كه آقاى طالقانى يك مرد روشنفكرى بود از اين جهت مردم، تو هم روشنفكر هستى، چطور مردم برايت فاتحه نمىخوانند؟ اين قدرت را از دست ندهيد آقا. كسانى كه علاقه به كشورشان دارند، علاقه به ملتشان دارند، مىخواهند مقابله كنند با دشمن خودشان، مىخواهند نگذارند باز يك رژيم چپاولگر بيايد، اگر عقل دارند از اين قدرت استفاده كنند، بيايند متصل بشوند به اين درياى مواج، من نصيحتشان مىكنم. فردا دانشگاهها باز مىشود و باز يك دستهاى كه خودشان را روشنفكر مىدانند و خودشان را براى اسلام و براى ملت چه مىدانند و خدمتگزار مىدانند، باز مىريزند و نمىگذارند كه انگيزههاى ملت به آنطورى كه هست شكوفا بشود. دوستهاى ما هم متوجه نيستند، آنها هم (سعدى از دست دوستان فرياد) دوستانمان هم ملتفت نيستند كه نبايد اين قدرت را از دست بدهند. اين يك قدرت الهى است يدالله مع الجماعه . مىتوانيد انكار كنيد اين را كه آقاى طالقانى فوت شده است؟ مىتوانيد انكار كنيد كه در دنبال فوتش يك انفجار حاصل شده است؟ مىتوانيد انكار كنيد كه اين انفجار از خود متن ملت پيدا شده است بدون اينكه من و تو او را تبليغ كنيم؟ مىتوانيد انكار كنيد كه متن ملت فرياد مىزند كه اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى؟ كجا چنين انكار مىكنيد؟ قدرت ملت را مىتوانيد انكار بكنيد؟ اين قدرت ملت است، متصل بشويد به اين قدرت. اى قطرهها به دريا متصل بشويد تا محفوظ باشيد والا مستهلك و از بين مىرويد. اى افكار كوتاه بيدار بشويد، خودتان را متصل كنيد به اين دريا، درياى الوهيت، درياى نبوت، درياى قرآن كريم.
اين دژ بزرگ اسلام و روحانيت، هر دوى آن مورد نفرت اجانب است
از اين غرب زدگىها بيرون بيائيد، آقا شما پنجاه و چند سال است اين غربزدگىها همه مصيبتها را به شما وارد كرده، به خود بيائيد، يك قدرى به اسلام فكر كنيد، نشكنيد اين سد بزرگى كه قدرتهاى بزرگ را شكست، نمىتوانيد هم بشكنيد (عرض خودمى برى و چه مىكنى) نمىتوانيد
بشكنيد، هر چه هم بخواهيد نمىشود آقا، ملت علاقه به خدا دارد، با آنهايى كه خدا را انكار دارند ملت ما معارض است، ملت علاقه به روحانيت دارد، نايب امام مىداند اينها را، نايب پيغمبر مىداند اينها را. براى طالقانى اى نايب پيغمبر ما، علت علت را خودش نقل مىكند، اينكه من تو سرم مىزنم براى اين است كه نايب پيغمبر رفتهاست، نه براى اين است كه يك دموكرات رفته است، نه براى اين است كه يك روشفنكر رفته است، براى اينكه نايب پيغمبر رفته. شما مطالعه در حال ملت بكنيد، ننشينيد تو خانههايتان و پيش خودتان انگيزه فكرى و هر چه هم مىتوانيد بر خلاف آن چيزى كه مسير ملت است هى بنويسيد، بنويسند. اين هم فايدهاى ندارد لكن چرا متصل نمىشويد به اين ملت، چرا آنى كه هست نمىگوئيد. هى آخوند مرتجع، آخوند مرتجع، همين است كه تزريق به شما كردهاند، دشمنان اسلام تزريق به شما كردهاند آخوند مرتجع تا شما را از آخوند جدا مىكنند. همين قلمهايى كه آخوند را مرتجع مىدانند و مىنويسند يا ادراك ندارد و مطالعه در حال آخوند نكرده است و يا غرض دارد و قلم او اجير است، اجرت مىگيرد و مىنويسد. اين عراق را آخوند نجات داد از انگلستان، از توى حلقوم انگلستان آخوند بيرون آورد، آميرزا محمد تقى شيرازى سلام الله عليه از توى حلقوم انگلستان بيرون كشيد، آخوند مرتجع است يا تو؟ آن نصف سطر ميرزاى شيرازى رضوان الله عليه مملكت ما را از تو حلقوم خارجىها بيرون كشيد اليوم استعمال دخانيات حرام است، معارضه باامام زمان است اين يك كلمه يك ملت را وادار كرد كه مخالفت كنند. چرا اين قدرت را مىشكنيد؟ آخر آدم باشيد. اين آخوند بود كه در عراق به جبهه رفت و به جنگ رفت و اسير شد. همين مرحوم آقاى خوانسارى رضوان الله عليه، مرحوم آقاى آسيد محمد تقى خوانسارى يكى از اشخاصى است كه در جبهه رفت و جنگ كرد و اسير شد، مدتها هم اسير بود. اين قدرت را نشكنيد، صلاح نيست، صلاح ملت نيست، صلاح كشور نيست كه يك قدرتى كه در مقابل قدرت بزرگ مشتش را گره مىكند و آنها را از صحنه بيرون مىكند حالا اجر او را تحويلش بدهيد و يك همچو قدرتى را بشكنيد. اين دژ بزرگ اسلام و اين دژ بزرگ روحانيت، هر دوى آن مورد نفرت اجانب است، هم اسلام را باآن دشمن هستند براى اينكه از اسلام بدى ديدهاند، اسلام نمىگذارد كه اينها مخازن ما را از بين ببرند و هم روحانيت را معارض خودشان مىدانند و اين را مىخواهند بشكنند. رضاخان كه آمد تمام نظرش به اين بود كه اين قدرت آخوند را بشكند، تمام نظرش اين بود لكن مامور بود لكن مامور معذور نه، مامورى بود كه معذور هم نبود. تمام قوايش را صرف اين كرد كه اين لباس را از تن اينها بيرون بياورد. ما در آن مدرسه دارالشفا، من حجره آنجا داشتم، در آن بحبوحه فشار به ملت، فشار به روحانيت، در آنجا ما يك حجرهاى داشتيم، رفقاى ما در مواقعى كه از كارهاشان فارغ مىشدند آنجا مىآمدند مجتمع مىشدند، يك روز يك نفر كارآگاه آمد در حجره و بعد آمد توى حجره نشست گفت كه بنابراين است كه در تمام ايران شش نفر معمم باشد خوب بنايى بود كه از اين عمامهها اينها مىترسيدند، چرا؟ براى اينكه اين عمامه توى مردم به عنوان نايب پيغمبر ما جاى تو خالى است بودند، مردم از اينها حرف مىشنيدند، از اين مسجدها مىترسيدند. اخيرا براى هر مسجد يك سرهنگ يك سرهنگ باز نشسته گذاشته بودند
مامور مسجد، براى اينكه از اين مساجد مىترسيدند. آنها كوشش كردند كه اين لباس را از تن روحانيت بيرون بياورند و روحانيت را خلع كنند از آن پستى كه دارند و بحمدالله نتوانستهاند. حالا نوبت شما شده، حالا نوبت اين شده است كه شما هى هر كدامتان يك نقى بزنيد به روحانيت، يك روحانيتى كه اينهمه خدمت به ملت كرده و نجات داده چندين مرتبه از مهلكه اين ملت را. حالا آقايان آمدهاند با قلمهايشان و با قدمهايشان و با كلماتشان از اين روحانيت انتقاد مىكنند. من نمىخواهم بگويم سرتاسر هر كه عمامه دارد كذاست، نايب الامام است، نيست همچو حرفى، نيست، لكن آنها كه مىشكنند، بدها را نمىشكنند، اينها با خوبها بدند با بدها خوبند. بدهايى كه هم پست آنها هستند و هم راى آنها هستند و در خدمت دستگاه هستند و بودند، با اينها بدى ندارند، اينها با آنهايى كه خوبند، بدند، اينها با طالقانى بدند. من مىگويم كه اين قدرت را همچو يك كاسه نكنيد و بشكنيد آن را، اين يك قدرت الهى است كه از آن استفاده كنيد.
هم روحانى بايد با دانشگاهى دوست و برادر باشد و هم دانشگاهى با روحانى
من به آقايان روحانيين هم كرارا گفتهام، حالا هم عرض مىكنم كه اولا مسؤوليت شما زياد است، مسؤوليت بزرگى به عهده شماست. اين ملت كه همه دارند مىگويند نايب الامام و نايب پيغمبر، اگر خداى نخواسته از شما يك انحرافى ببينند، اين روحانيت را مىشكنند. روحانيت اگر شكسته بشود، اسلام شكسته شده است. روحانيت اسلام را نگه داشت. اگر اين شكسته بشود، اسلام شكسته مىشود، اگر در اين مقطع زمان به دست ما شكسته بشود، ما خيانت به اسلام و قرآن كرديم. خودتان رابپائيد متوجه باشيد، اعمالتان را با اسلام تطبيق بدهيد، اگر كسانى در بين شما خداى نخواسته انحراف دارند، از صف خودتان خارج كنيد و نصيحت ديگر، كه به آنها مىكنم و كردهام اينكه اين قدرت دانشگاهى و طبقه جوان را حفظ كنيد، در مقابل او نايستيد، همه اهل يك ملتيد، همه اهل يك كشور و خانه هستيد، اين خانه خودتان را هر دوتان حفظ كنيد مقدرات مملكت شما بعد از چندى به عهده اين دانشگاههاست، اينها وزير و نمىدانم چه خواهند شد، اينها را حفظشان كنيد. همانطورى كه به آنها عرض مىكنم كه اين قدرت را از دست ندهند به شما عرض مىكنم كه اين قدرت را از دست ندهيد، برادر باشيد، با هم باشيد. به دانشگاهىها عرض مىكنم كه اينقدر گروه گروه نشويد، شما دشمن داريد، در مقابل دشمن بايد مجهز بشويد، مجهز شدن به اين است كه با هم يك گروه با وحدت كلمه، اگر شما يك گروه بشويد، جوانهاى معتقد مسلم ما كه بحمدالله اكثر دانشگاه را در قبضه دارند اگر اينها هى گروه گروه نشوند و با هم مجتمع بشوند، چهار تا آدمى كه معوج و منحرف است، يا به اينها ملحق مىشود كه انشاء الله ملحق بشود و يا گورش را گم مىكند و مىرود. شما منتظر اين نشويد كه دولت بيايد جلو بگيرد يا ملت بيايد جلو بگيرد، خودتان با اجتماع خودتان بدون اينكه دعوايى راه بيندازيد، بدون اينكه درگيرى در كار باشد، با اجتماع خودتان، با وحدت كلمه خودتان جلوى اين توطئهها را بگيريد. فردا دانشگاه باز مىشود، جلو بگيريد از اين توطئهها. توطئه گرها دشمن شما هستند، دشمن
ملت شما هستند. هم روحانى بايد با دانشگاهى دوست و برادر باشد و هم دانشگاهى با روحانى، تا اين دو قدرت، دو قدرت مفكره، متفكر بتوانند مملكت خودشان را حفظ كنند. (وقت گذشت) خداوند انشاء الله شما را هدايت كند و ما را. خداوند خدمتگزاران به ملت را رحمت كند. و مرحوم آقاى طالقانى را به رحمت خودش غريق كند و همه ما را سعادت و سلامت و مملكت ما را استقلال و آزادى بدهد.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته