0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:09 AM

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 112

تاريخ: 23/6/58

بيانات امام خمينى در جمع خانواده آيت الله طالقانى

مكلفيم كه مردم را دعوت كنيم به راه مستقيم، به همان صراط الله‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

انا لله و انا اليه راجعون

نمى‏دانم من بايد به شما تسليت بدهم و يا شما بايد به من، يا هر دو به هم. من به شما تسليت بدهم كه يك پدر بزرگى را از دست داده‏ايد و شما به من كه يك برادر عزيزى را از دست داده‏ام و همه به ملت كه يك خدمتگزارى را ملت از دست داده و همه به اسلام كه يك مجاهدى را از دست داده است لكن ما از خدا هستيم و از آنجا آمديم و به آنجا بر مى‏گرديم انا لله ما از خدائيم، مال خدائيم، ما چيزى نداريم خودمان، هر چه هست از اوست و به سوى او مى‏رويم و بايد ببينيم چطور از آنجا آمديم و چطور در اينجا هستيم و چطور به آنجا مى‏رويم آيا در اينجا كه هستيم، در اينجا كه هستيم در خدمت حق تعالى در خدمت خلقيم، مجاهده مى‏كنيم در راه خدا،به صراط مستقيم، ربوبيت مشى مى‏كنيم يا انحراف داريم؟ اگر انحراف داشته باشيم، چه به چپ و چه به راست، چه طرف چپ كه تعبير به مغضوب عليهم شده است و چه طرف راست كه تعبير به ضالين شده است در مقابل طريق مستقيم و صراط مستقيم، اگر از اين راه مستقيم رفتيم، از اينجا كه حركت كرديم راه مستقيم باشد، منحرف نباشد، شرقى نباشيم غربى نباشيم، مستقيم باشيم، يمين و شمال نباشد در كار، مستقيم حركت كنيم از اينجا به لانهايت، سعادتمنديم و ملتى را سعادتمند كرديم و اگر چنانچه خداى نخواسته انحراف به چپ، انحراف به راست، انحراف به يمين، انحراف به يسار باشد، منحرف هستيم و اگر چنانچه در بين ملت يك مقامى داشته باشيم، ملتى را منحرف مى‏كنيم.

مرحوم آقاى طالقانى مستقيم بود، مستقيم فكر مى‏كرد، مستقيم عمل مى كردانحراف به چپ و راست نداشت، نه غربزده بود و نه شرق زده اسلام زده بود، دنبال تعليمات اسلام بود و براى يك ملت مفيد بود و رفتنش ضايعه است لكن او پيوست به آنجايى كه براى او تهيه شده است ، مقامى كه براى او تهيه شده است و ما بايد فكر اين باشيم كه ماهم مستقيم باشيم. اگرمستقيم باشيم و ملت را دعوت به استقامت كنيم از اين غربزدگى كه در طول تاريخ و خصوصا در اين پنجاه و چند سال ما را به آن طرف كشيدند، از آن طرف ما را كشيدند طرف شرق، از آن طرف ما را كشيدند طرف غرب و ما را ازخود بيخود كردند، جوان‏هاى ما را تهى كردند از آنكه بايد باشند. ما مكلفيم همه‏مان، مكلفيم همه آقايان و

صحيفه نور ج 9 صفحه 113

همه خانم‏هاى محترم، مكلفيم كه مردم را دعوت كنيم به راه مستقيم، به همان صراط الله، راه الله كه راه مستقيم است و از انحراف‏ها جلوگيرى كنيم. نه منحرف به آن طرف باشيم كه ديكتاتورى به تمام معنا است و نه منحرف به غرب باشيم كه ظلم و ستم و به اسم حقوق بشر، بردن همه حقوق بشر است. مكتب‏هائى كه در دنيا هست غير از مكتب‏هاى توحيدى، اينها مكتب‏هائى هستند انحرافى كه آن اشخاصى كه اين مكتب‏ها را درست كرده‏اند، آنها براى يك مقصدى و توطئه‏اى درست كرده‏اند، براى به دام انداختن جوان‏هاى غافل. آنهائى كه دعوى مى‏كردند به اين كه ما براى ملت هستيم، خدمتگزار ملت‏ها هستيم، برادريم با مردم، با لفظ برادرى و قارداشى از هم تعبير مى‏كردند، شايد بعضى از شما يادتان باشد يا هيچ كدامتان كه وقتى كه سران كشورها بناشد بيايند به ايران و آنجا يك اجتماعى داشته باشند، وقتى كه چرچيل آمد، آنطور كه آنوقت معروف شد و نقل كرده‏اند، آمد به فرودگاه و با يك تاكسى رفت به محل خودش، وقتى كه رئيس جمهور آمريكا آمد آن هم با يك ترتيب لكن وقتى استالين آمد طياره‏اى كه او را حمل مى‏كرد، گاو هم همراهش آوردند كه مبادا يك شيرى از اين طرف‏ها ناسالم باشد. با يك تشريفات زياد، در عين حال كه او آنطور با سلطنت و فوق سلطنت زندگى مى‏كرد و از قرارى كه به ما گفته‏اند كالسكه طلا هم داشته است و من اطلاع ندارم لكن آنهايى كه مشاهد من بود، سربازهاى آمريكا كه اينجا بودند و سربازهاى انگلستان كه اينجا بودند، براى‏شان خيلى چيزها از آنجا مى‏آوردند حتى آنطور كه در ذهن من است ليموى ساييده شده، پودرش را مى‏آوردند، لباس براى‏شان مى‏آوردند ولى آنكه من خودم مشاهدش بودم، بين اينجا و مشهد ما سوار - چيز بوديم - اتومبيل بوديم مى‏رفتيم - اتوبوس بوديم اين سربازهاى روسى كه به آنان اينطور فهمانده بودند كه ما برادريم با آنها، فرقى ما بين ما و شما نيست، اينها براى يك سيگار گدايى مى‏كردند، از اين مردم، مسافرين.

بازى مى‏دهند جوان‏هاى ما را، هر دو دسته بازى مى‏دهند، هم غرب ما را بازى مى‏دهد، ملعبه كردند ما را، هم غرب ما را ملعبه كرده هم شرق ما را ملعبه كرده است و تا اين گول خوردن‏ها هست، تا اين غربزدگى و شرق زدگى در ملت ما هست، هيچ اميدى به اصلاح نيست. ما بايد اول تمام همتمان را صرف كنيم كه خودمان را از اين وابستگى فكرى بيرون بياوريم. ما فكرهاى‏مان وابسته است، ما فرهنگمان وابسته است. ما بايد سعى كنيم از اين فرهنگ وابسته خارج بكنيم خودمان را، چه فرهنگ آن طرف كه همه‏اش فساد و چه فرهنگ اين طرف كه همه فساد است يعنى همه‏اش براى به دام انداختن ماهاست، به دام انداختن بشر است.

رفتار حاكمان صدر اسلام رسواگر مدعيان خلق و حقوق بشر

ما تا اين راه مستقيمى كه راه انسانيت است، راه اسلام است و از حكومت‏هايش ما فرق را مى‏فهميم، آنوقتى كه اسلام به دست ماها نيفتاده بود كه مثل يك پوستين اين طرف، آن طرف باشد آن وقتى كه اسلام صريح بود، زمان خود پيغمبر (ص) و زمان على ابن ابيطالب (سلام الله عليه) شما وقتى

صحيفه نور ج 9 صفحه 114

آنوقت را ملاحظه كنيد و سران قوم را در آنوقت، سردارهاى اسلام را در آنوقت، آن كه در راس واقع شده بود به حسب نظم مملكتى، وقتى كه ملاحظه بكنيد چه جور زندگى مى‏كردند، وضع خودشان چه جور بود، آن كه پيغمبر اسلام بود در يك مسجدى كه نه مثل اين مسجد ماها، مساجدى كه حالا هست، يك مسجدى كه شايد حصيرهم نداشتند، يك ديوار يك مترى آنقدرى تقريبا بوده است و با اين چيزهاى، چوب‏هاى خرما يك جائيش را سقف زده بودند. مسجد، آن مسجد و اطاق‏ها، يك دانه اطاق براى يك عده بود وقتى كه نشسته بودند (در مسجد مى‏نشستند با اصحابشان) كسى كه از خارج مى‏آمد نمى‏فهميد اينها كدام يكى پيغمبرند و كدام يكى ديگرانند، پرسيد كدام يكى شما او هستيد. اينطور مى‏نشستند، مثل، مثل سايرين حتى يك همچو پتوئى نبوده است كه زيرشان بيندازند كه يك امتيازى در كار باشد و آن كه حضرت امير (سلام الله عليه) است و تاريخش را همه مى‏دانيم، همان روزى كه بيعت كردند با حضرت امير و راى دادند به ايشان، همان روز وقتى فارغ شد از اين قضيه بيل و كلنگش را برداشت رفت پى كار. كار مى‏كرد، يك جا رفت آنجا سراغ كارش. يك همچو حكومتى، خودش كار مى‏كرد. اين حكومت يك حكومتى است كه اگر بگويد ما برادر هستيم، راست مى‏گويد يعنى يك برادرى است كه از برادر ديگرش، از ساير برادرهاى ديگرش در زندگى پائين‏تر است. حضرت امير سر آن آنطور كه در تاريخ است آن چيزى كه تويش آرد جو درست كرده بود براى اينكه از آرد جو ميل مى‏فرمود سرش را مهر زده بود كه مبادا دخترهايش به واسطه عطوفتى كه به او دارند يك روغنى، يك چيزى داخلش بكنند، مثلاً چيزى كه تغيير مزه داشته باشد. زندگى اين زندگى بود و مى‏فرمود كه من مى‏ترسم كه در آن طرف مملكت نمى‏دانم كجا، يك كسى باشد كه گرسنه باشد، نان نداشته باشد و من مى‏خواهم همانطور باشم اين حكومت يك حكومتى است كه مى‏تواند حاكم بگويد كه ما با ديگران برادر هستيم، ما همه هستيم، همه با هميم، با اينكه وضعش كمتر از ديگران است. يك پوستى داشتند كه شب زير خودش و عيالش حضرت زهرا مى‏انداختند مى‏خوابيدند روى آن، روز همين پوست را يك قدرى علف مى‏ريختند براى شترشان. اين زندگى بود. اين حكومت‏هائى كه ادعا مى‏كنند كه ما براى خلق هستيم، براى چه هستيم، وضع خودشان را بروند ببينند، وضع خلقشان را هم بروند ببينند آنهائى كه مى‏گويند كه ما براى حقوق بشر چه و مجلس حقوق بشر درست كرديم، از اين حرف‏ها، ببينند اينها با بشر چه جور رفتار كردند، كجا حق بشر را به او دادند. يكى از بشرها ما بوديم ديگر، ما هم يك دسته‏اى بشر هستيم، پنجاه و چند سال است كه ماها يادمان است، همه حقوق ما را از بين بردند، همه چيزمان را از بين بردند همين‏هايى كه دعوى مى‏كنند حقوق بشر، همين‏ها فوج، فوج بشر را مى‏كشند و فرياد مى‏زنند حقوق بشر. وقتى در ايران نصيرى را مى‏كشند يا هويدا را مى‏كشند، هياهو بلند مى‏كنند چرا كشتيد، اين جز اين است كه مى‏خواهند ماها را اغفال كنند و نهضت ما را بدنام كنند؟ اينها بشر را نمى‏شناسند، چه تا حقوق بشر را. اينها براى بشر وضعى قائل، حيثيتى قائل نيستند اينها هر چه در نظرشان است همان جهت اقتصاد است و جهت چاپيدن مردم، چيز ديگرى نيست در كار، زير بنا اقتصاد است، زير بناست. همه چيز از آنجا پيدا شده است كه كسى اطلاع ندارد انسان

صحيفه نور ج 9 صفحه 116

چيست، يك همچو چيزى هم مى‏گويد.

مرگ علماى اسلام ضايعه است، نه شكست

در هر صورت گرفتارى‏هاى كشور ما زياد است و ما احتياج داشتيم به يك شخصى مثل اقاى طالقانى لكن اينطور نيست كه ما وقتى آقاى طالقانى بروند، شكست خورده باشيم. اسلام است، پيغمبر هم رفت اما وقتى وحى آمد كه اگر پيغمبر كشته بشود يا بميرد، شما برمى‏گرديد از دينتان؟ اسلام هم پيغمبرش هم مى‏رود، امامش هم مى‏رود، عالمش هم مى‏رود، همه مى‏روند و مملكت ما الان بحمدالله تعالى و اميدوارم كه يك بيدارى براى قشرهاى مملكت ما پيدا شده و كشور ما پيدا شده ملت ما يك بيدارى پيدا كردند كه خودشان دارند مى‏روند، خودشان ديگر بيدار شدند، ديگر خودشان راه مى‏روند. و ما اميداريم كه انشاء الله خداوند آن خدمتگزار را رحمت كند و همه ما را هم خدمتگزار قرار بدهد و ملت ما را هم از اين بيدارتر كند كه راه را بروند و من تسليت به خانم‏ها اول و به آقايان ثانيا عرض مى‏كنم و من بدانيد كه شريكم در اين مصيبت. خداوند همه ما را در اين راه مستقيم هدايت كند.

والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها