0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:09 AM

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 103

تاريخ 22/6/58

بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و علماى منطقه 10 تهران‏

همه مجتمع‏اند به يك مقصد كه آن مقصد اسلام است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

ما گرفتارى‏هايمان يكى دو تا الان نيست، گرفتارى خيلى زياد است و تقريبا بايد گفت كه دستجات مختلف هماهنگ نشده‏اند در صورتى كه آنكه لازم است هماهنگى است. اين نه تنها در مثلاً دولت و ملت بلكه خود گروه‏هاى ملى هم باز هماهنگ نشده‏اند يعنى آن هماهنگى كه بود كم كم دارد از دست مى‏رود و همين طور در خود قشر خودمانى و آقايان خودشان در حال انقلاب يك حال خوبى پيدا شده بود يعنى البته هر انقلابى اينطور است يك وحدت كلمه‏اى و توجه خاص به مقصد، همه مجتمع‏اند به يك مقصد كه آن مقصد اسلامى بود و دفع شر اجانب (شاه سابق و امثال ذلك) هماهنگى خوبى بود و با همان هماهنگى اين مسائل ابتدائى حل شد يعنى يك مطلبى كه در دنيا كسى احتمالش را نمى‏داد و در اينجا هم اكثرا يا همه احتمال اينكه يك همچو قضيه‏اى واقع بشود و يك ملتى كه دست خالى دارد، اين غلبه بكند به يك قدرت‏هائى كه نه فقط قدرت شيطانى خود دستگاه بلكه همه قدرت‏ها و نه فقط قدرت آمريكا و مثلاً امثال آن بلكه قدرت‏هاى خود دولت‏هاى اسلامى همه اينها پشتيبانى مى‏كردند منتها بعضى به صراحت و بعضى به طور ديگر، در عين حال اين هماهنگى كه در بين ملت و بين قشرهاى روحانى همه پيدا شد بر اين مشكلات بسيار عظيم غلبه كرد و تا اينجا آمد، تا اينجا كه رفع شر آنها شد به حسب مهم اگر هم باشد، يك چيز با اهميتى ديگر نيست و اينها هم رفع مى‏شود انشاء الله.

تبليغات مسموم به منظور منعزل ساختن روحانيت از امور سياسى و اجتماعى

و آن چيزى كه مهم است در نظر من و وظيفه ماست و سنگينى‏اش بيشتر به عهده خود روحانيون است و آن اين است كه جمهورى، اسلامى است همه هم راى داده‏اند كه جمهورى اسلامى، در جمهورى اسلامى اگر يك وقت خداى نخواسته بر خلاف موازين عملى بشود، به طورى كه خداى نخواسته يك وقت جبهه و وجهه اين جمهورى مشوه در خارج جلوه كند خصوصا كه دشمن‏هاى اسلام و دشمن‏هاى روحانيت زيادند و در صدد اين هستند كه يك مطلبى ببينند و اين مطلب را بزرگش كنند و بزرگتر كنند تا اينكه بلكه اين اسلاميت را هم به مردم خارج چيز بكنند كه جمهورى اسلامى هم همين است مثل نظام شاهنشاهى مى‏ماند، چنانچه خوب، الان - اقلام - قلم‏هاى خارجى‏ها الان مدت‏هاست

صحيفه نور ج 9 صفحه 104

كه به كار افتاده است و همين مسائل را ديكتاتورى عمامه و عبا و قبا و اين بدتر از آن ديكتاتورى است البته ما نمى‏توانيم كارى بكنيم كه آنها براى ما چيزى ننويسند و نگويند مگر اينكه تسليم بشويم و همه چيزهائى كه داريم تسليم‏شان كنيم اما بعد از اينكه آنها را ما خلع كرديم همه چيزشان را و دستشان را از مخازن ملت كوتاه كرديم ديگر نبايد ما خيال اين معنا را بكنيم كه آنها ديگر صحبتى نكنند، آنها صحبت مى‏كنند، هر كارى هم ما بكنيم آنها اشكالاتشان را مى‏كنند و حرف‏هايشان را مى‏زنند لكن مهم اين است كه ما بهانه دست ندهيم. ما يك گرفتارى با خود ملت داريم يك گرفتارى هم با خارجى‏ها. در بين خود ملت هم اشخاص زيادى هستند كه از اينكه الان روحانيون يك كارهاى جزئى دستشان آمده است ناراحتند، اينها بسياريشان مى‏گويند كه روحانيت برود مسجد نمازش را بخواند و برود سراغ كارش كارها دست ما باشد من از حبس كه بنا بود بيايم، آمدند گفتند كه شما بيائيد آن اتاق برويد، يك اتاق بسيار بزرگى و مجللى بود ما رفتيم آنجا ديديم كه آن رئيس سازمان آنوقت كه حالا هم كشتندش حسن پاكروان آنجاست و مولوى ايشان شروع كرد صحبت كردن كه سياست يك امرى است كه دروغ گفتن است، خدعه كردن است، فريب دادن است، از اين چيزها الفاظ جور كرد و آخرش هم گفت پدر سوختگى است و اين را شما بگذاريد براى ما. من به او گفتم كه اين خوب مال شما هست، به اين معنا اگر سياست است خوب شما، مال شماست. اين همين را برداشتند در روزنامه‏ها نوشتند كه ما تفاهم كرديم با فلانى در اينكه در سياست دخالت نكند و من هم وقتى آمدم بالاى منبر گفتم كه مطلب اين بود اينها الان مى‏خواهند بگويند كه سياست، يك همچو مسائلى است و علما اعلام (كه نبايد خدعه بكنند، نبايد فريب بدهند، نبايد چه) اينها تشريف ببرند مسجد و عبايشان را سرشان بكشند بروند مسجد و نماز بخوانند و خوب مثلاً دو تا مساله شرعى در همان حدود مسائل شرعى را براى مردم بگويند و برگردند منزلشان خيلى هم محترم هستند و ما هم به آنها احترام قائل مى‏شويم و مملكت را واگذار كنند به ما، آنها اهلش نيستند و ما هستيم كه مملكت را بايد اداره بكنيم. اين منطق اينهاست به حسب واقعش و بسيارى از اينها از اسلام مى‏ترسند و از شماها هم كه مى‏ترسند به عنوان اينكه شما هم مبين اسلام هستيد و مى‏خواهيد كه اسلام را در خارج محقق كنيد. اينها قبل از اينكه اين نهضت پيدا بشود به طور علمى مى‏ترسيدند خارج و داخل همه‏شان از اسلام و از كسانى كه وابسته به اسلامند كه در راسش شما هم هستيد، از اين جهت كوشش كردند در اينكه همه اديان را در نظر مردم كوچك كنند و برسند به اسلام و اسلام را همرديف كنند با آن، در نظر توده‏هاى مردم اسلام را مشوه نمايش بدهند، اديان به طور كلى مى‏گويند، مى‏گفتند اديان افيون جامعه است. منظورشان هم اين بود كه اديان آمده‏اند، اديان را اين قلدرها و سرمايه دارها و سلاطين و روسا درست كرده‏اند براى اينكه مردم را خوابشان كنند مثل افيونى كه به مردم مى‏دهند تخدير مى‏شوند، مردم را تخدير كنند، تا اينكه آنها هم مال مردم را بخورند و اينها در خواب باشند. اديان را اينطور نمايش مى‏دادند. آخوندها را هم، اينها دربارى هستند، اينها انگليسى هستند، خود انگليسى‏ها اينطور القا مى‏كردند كه بگويند انگليسى‏اند، اينها دربارى هستند، اين آخوندها چه هستند. اين را، قصه را من مكرر گفته‏ام من و آقاى حائرى، آقا مرتضى حائرى

صحيفه نور ج 9 صفحه 105

و آقاى حائرى اخويشان، آقاى حاج آقا مهدى در اتوبوس بوديم نمى‏دانم در چند سال پيش از اين و از يك جائى مى‏آمديم طرف جنوب شهر و آنجاها در آن اتوبوس يك عده‏اى بودند يكيشان شروع كرد صحبت كردن گفت كه من مدت‏ها بود كه اين هيكل‏ها را نديده بودم (آن زمانى بود كه زمان قدرت رضا شاه شايد آخرهاى رضا شاه حالا يادم نيست درست) گفت من مدت‏ها بود اين هيكل‏ها را نديده بودم. (مقصودش ما سه نفر معمم بوديم) اينها را انگليسى‏ها درست كرده‏اند در نجف وقم جمعشان كرده‏اند و اينها از عمال آنها هستند. يك شرح اين طورى. ما هم صحبتى نكرديم، سكوت كرديم. وضع اينطور بود و هست. حالا هم كه مى‏خواهند شما را چيز بكنند كه يك جورى بكنند كه از زندگى روز و از احتياجات مسلمين منعزل كنند، شما برويد سراغ يك كارهاى ديگر و آن قاطر چموش لگد زن، از آن ما مقصود آنها اين است و ممكن است كه ما يك وقتى خداى نخواسته به آنها فرصت بدهيم، به آنها بهانه بدهيم، اين بهانه اسباب اين بشود كه آنها با قلم‏هايشان شروع كنند بر ضد شماها نوشتن، گفتن و مهم همان است كه اينها نمى‏خواهند كه اسلام در خارج تحقق پيدا بكند، از اسلام مى‏ترسند خصوصا حالا كه به مشاهده ديدند. يك وقتى همان قضيه، قضيه علمى بود و آن مسائل را كه پيش مى‏آوردند و تبليغات سوئى كه مى‏كردند براى همان مساله علمى‏اش بود كه مى‏گفتند اگر اسلام پيدا بشود، چه مى‏شود، اگر روحانيون قدرت پيدا كنند چه خواهد شد. در اين نهضت اينها بالعيان ديدند كه مساله همين است كه اسلام همچو قدرتى دارد كه با دست خالى بر قدرت‏هاى بزرگ غلبه مى‏كند و روحانيون هم همچو مردمى هستند كه اين ملت پشت سرشان ايستاده و هر كارى مى‏خواهند، هرامرى مى‏كنند عمل مى‏كنند، حالا كه بالعيان اين مطلب را مشاهده كردند حالا خوفشان صد چندان شده است و دست و پا مى‏زنند به اينكه شماها را آلوده بكنند و پيش ملت باز شماها را يك طورى بكنند كه مردم از شما روگردان بشوند و شما را هم بگويند كه اينها تا حالا چيزى دستشان نبود حالا كه دستشان آمده اينها هم همان‏ها هستند مطلب اينها اين است كه بگويند اين روحانيون تا حالا كارى دستشان نبود حالا هم كه كار دستشان آمده است اينها هم همان مسائل هست و همان كارها را دارند انجام مى‏دهند. اگر يك قدم كج گذاشته بشود، اين يك قدم كج را صد مقابل اينها عرضه مى‏كنند و در كتابشان يا در مقالاتشان يا در روزنامه‏هايشان مى‏نويسند و در خارج بيشتر و در داخل هم كه ديروز يكى از خبرنگارهائى كه مى‏خواست يك كتابى بنويسد مدتى بود كه به من يك نفر از آقايان پيشنهاد مى‏كرد كه اين بيايد اينجا و شما را ببيند و صحبت بكنيد با او و مسائل را بگوئيد اين مى‏خواهد كتاب بنويسد (خارجى بود، زن هم بود) و اين مسائلى از شما سوال مى‏كند و جواب دهيد و از جمله حرف‏هايى كه زد اين بود كه من وقتى شما را دارم مى‏بينم، مى‏بينم كه يك آدم آرامى هستيد، به نظر نمى‏آيد كه شما يك آدم چه‏اى باشيد لكن در خارج شما را يك طور ديگرى دارند معرفى مى‏كنند. خوب البته من اين را مى‏دانستم كه خارج مى‏گويند هيتلر است. همين امروز هم براى من يكى عكسى آورده‏اند هيتلر ايستاده و دستهايش را كمرش زده يك عده‏اى هم سر، اينطور عكس انداخته‏اند من هم آن بالا شمشير را كشيده‏ام براى اينكه گردن‏ها را بزنم. من به ايشان گفتم خوب من اينها را كه شنيده ام، شنيده‏ام كه‏

صحيفه نور ج 9 صفحه 106

گفته‏اند كه فلانى امر كرده است كه پستان‏هاى زن‏ها را ببرند، شما هم كه حالا اينجا هستيد خوب برويد توى مردم اين را بپرسيد از مردم كه چه هست قصه بعد به او گفتم كه ما گفت شما راجع به اينكه آنها اينجور مى‏نويسند متاسف نيستيد؟ گفتم از جهتى من متاسفم و آن اينكه چرا بايد يك انسانى كه بايد انسانيت داشته باشد اينقدر انحراف داشته باشد كه يك چيزى كه هيچ نيست، اين براى منافعش آنطور چيزها بنويسد، از اين جهت البته تاسف است و اسلام آمده است براى اينكه همه مردم را ارشاد كند، ارشاد به راه راست كند و از اينكه مردم اينطور هستند من البته متاسفم اما از يك طرف ديگر ما توقع بايد نداشته باشيم كه براى ما اينها را ننويسند براى اينكه ما دست آنها را از منافعشان كوتاه كرديم آنها چشمشان دوخته شده بود به منافع اينجا و ماها، آقايان ملت ايران دستشان را كوتاه كردند، وقتى دستشان را كوتاه كردند ما ديگر توقع نداشته باشيم كه آنها مدح ما را بكنند. آنها بايد بگويند، هر چه مى‏خواهند بگويند ما بايد راه خودمان را برويم.

حيثيت روحانيت الان بستگى به اعمال ما دارد

مقصود من از اين اطاله كلام اين است كه عرض كنم كه همانطورى كه مقام شما و پست شما يك پست شرافتمند بزرگى است، مسؤوليتتان هم يك مسؤوليت بزرگى است. به همان اندازه كه مقام شما بالاست مسؤوليتتان هم زياد است. اگر يك وقتى مثلاً فرض بفرمائيد يك كميته‏اى تحت نظر بعضى از آقايان باشد و در آنجا يك شخص نابابى باشد و يك كارى انجام بدهد كه بر خلاف باشد آنهائى كه مى‏خواهند مناقشه بكنند با ما، نمى‏گويند كه يك شخص نابابى در اين كميته بود، آقا خودش خوب است اما آن شخص ناباب اين كار را كرد مى‏گويند آخوندها اين كار را كردند. آنها به آخوند نسبت مى‏دهند نمى‏گويند كه اين كميته اينطور است مى‏گويند آخوند است، اينطور است حيثيت روحانيت الان بسته به‏اعمال ما، هميشه بود. اما حالا بيشتر است، هميشه در زمان طاغوت بود، ما هم هيچ كاره بوديم شما هم هيچ كاره بوديد و تحت فشار ظلم بوديد و مظلوم محبوب است، مظلوميت محبوبيت مى‏آورد. حالائى كه جمهورى شده اسلام و اسلامى و رژيم طاغوتى از بين رفته و رژيم اسلامى انسانى بناست باشد و شما هم متصدى يك امورى هستيد براى اينكه كمك بكنيد به اين نهضت و بحمدالله با كمك اين طبقه است كه اين كارها دارد انجام مى‏گيرد. الان آنطور نيست كه اگر يك كارى آنوقت مى‏شد مردم از باب اينكه شما مظلوم باشيد مظلوم بوديد و محبوب شده بوديد مردم مناقشه نمى‏كردند، اما امروز آن وضع ديگر نيست، امروز مناقشه مى‏كنند. اگر يك كميته‏اى كه بعضى از آقايان مثلاً در آن رياست دارند يك نفرى در آنجا يك كار خلافى بكند، كميته را مطلقا و چون با اهل علم مخالفند، اهل علمى كه در آن كميته هست بالخصوص او را و سرايت مى‏دهند به همه مااصلا آخوند اين طورى هست، آخوند جماعت اصلش اين طور است، شلوغكار است، اينها الان يك چيزى دستشان افتاد بنا كردند شلوغ كردن، اين جماعت اصلا اين طورى هستند!! مردم هم وقتى تبليغات زياد بشود مردم هم خيلى‏ها باورشان مى‏آيد. من شاهد بودم در زمان رضاخان و شايد هيچ يك از شماها

صحيفه نور ج 9 صفحه 107

يادتان نباشد من يادم است آن مسائل يعنى از اولى كه آمد و كودتا كرد تا حالا همه مسائل را من شاهد بودم تبليغاتى كه اينها كردند در ملت تاثير كرده بود با اينكه مى‏ديدند كه اينها چه جنايتى مى‏كنند ولى تبليغاتشان قوى بود و در بعضى از قشرهاى ملت هم تاثير كرد. اين قصه را من كرارا گفتم و چون در قلب من يك امر ناراحت كننده‏اى بود حالا هم عرض مى‏كنم مرحوم شيخ عباس تهرانى رحمه الله تعالى ايشان فرمودند كه من از اراك مى‏خواستم بيايم قم، رفتم كه اتومبيلى سوار بشوم كرايه كنم و بيايم، آن شوفر اتومبيل گفت كه ما عهد كرده‏ايم دو طايفه را سوار اتومبيل نكنيم يكى آخوندها را، يكى هم فواحش را. اين وضع ما بود در زمان آن پدر، زمان پسر را همه يادتان هست كه چه بود و چه شد خوب حالا الحمدالله پدرش كه رفت و خودش هم كه رفت آنها ديگر برگشت ندارند لكن ما بايد توجه به اين معنا بكنيم كه حيثيت روحانيت و حيثيت اسلام الان بسته به كارهاى ماست. اگر ما كارمان يك كار صحيح مطابق با قواعد اسلام باشد هم حفظ روحانيت مى‏شود هم حفظ اسلام و اگر خداى نخواسته از ما ببينند كه باز مخالفت‏ها شروع شد و باز اين بكش آن طرف و آن بكش آن طرف و اين كميته چه بكن، آن كميته چه، يك همچو مسائلى اگر از ما ديدند روحانيت حيثيتش را از دست مى‏دهد و با از دست دادن روحانيت حيثيت خود را، اسلام عقب نشينى مى‏كند. اينكه روحانيت را تا اينجا آورده همين طبقه بود مردم هم تبع همين هستند الان بسته به اعمال ماست يعنى مسؤوليتى كه الان به عهده ماست در اين زمان بيش از مسؤوليتى است كه به روحانيت زمان طاغوت بود و بيش از مسؤوليتى است كه به روحانيت در زمان‏هاى سابق بوده زمان‏هاى سابق اينطور مسائل اصلا مطرح نبود، مردم بودند و روحانيت بود و احكام خدا و اينها گاهى هم يك خان يك جائى چه مى‏كرده يا يك سلطانى جائى، اما اين مسائلى كه حالا طرح است نبوده اصلا حالا دنيا شده مثل يك عائله واحده، يك كلمه كه اينجا گفته مى‏شود فردا در همه ايران و آنجا هم كه موج‏هاى راديو و تلويزيون برود همه جا منعكس مى‏شود، در همه دهات و قصبات در همه خارج و داخل منعكس مى‏شود. ما اگر چنانچه به وظيفه اسلامى خودمان، روحانى خودمان عمل بكنيم، حيثيت روحانيت در يك همچو مقطع زمانى محفوظ مى‏ماند و بيمه مى‏شود، براى بعد هم اگر در اين انقلاب ما پيروزى معنوى پيدا بكنيم اين پيروزى معنوى باقى مى‏ماند و اگر خداى نخواسته در اين انقلاب ما پيروزى نداشته باشيم و حيثيت خودمان را از دست بدهيم بايد ديگر كنار برويم و فاتحه روحانيت را بخوانيم و دنبال آن فاتحه اسلام براى مدت طولانى، از اين جهت ما آنقدرى كه وظيفه داريم و آقايان وظيفه دارند بايد كوشش كنند كه هم خودشان را و هم آن كميته‏هائى كه در تحت نظارت آقايان هست و هم آن پاسدارهائى كه در تحت نظارت آقايان هست كوشش كنند كه همه اينها را به فرم اسلام در مى‏آورند، هر كس بيايد كميته را ببيند، مثل اينكه در يك مسجد رفته و همه چيزش اسلامى است، هر كس پاسبان را ببيند يك مرد مسلم متعهد ببيند اگر ما بتوانيم يك همچو كارى بكنيم كه اين كميته‏هايمان را و اين پاسدارهايمان را بتوانيم تهذيب كنيم، بتوانيم تربيت بكنيم، نصيحت بكنيم و مواظبت از روحيات آنها بكنيم و اينها را خوب تربيت بكنيم، در اين نهضت پيروزيم و پيروزى انشاءالله دائمى است و اسلام هم روسفيد از

صحيفه نور ج 9 صفحه 108

- روسفيد كه هست - روسفيد در مى‏آيد از آب.

ما بايد حيثيت اسلام و روحانيت را حفظ كنيم

بنابراين ما وظيفه داريم الان يعنى وظيفه الهى، شرعى، وجدانى و انصافى بر اين داريم كه ما بايد از خودمان شروع بكنيم و از خودمان كه شروع كرديم به آن چيزهائى كه مربوط به ما هست، به آن دستگاه‏هائى كه مربوط به ما هست به آنها هم سرايت بدهيم و در نظرمان اين باشد كه تربيت كنيم جامعه‏اى كه 2500 سال در آن ظلم و ظلمات به سر برده و 50 و چند سال به اين ظلمات وحشتناك و جوان‏هاى ما را همچنان منقلب كرده بودند كه نسبت به شما يك نحوه ديگر فكر مى‏كردند، چنانچه شما هم نسبت به آنها يك طور ديگر فكر مى‏كرديد و هر دو فكر، فكرهاى وارداتى تبليغاتى بود، هم آنطورى كه دانشگاه درباره شماها فكر مى‏كرد يك مشت آخوند كه همين حرف ها و هم اين طورى كه شما نسبت به دانشگاه كه همچو به طور مطلق يك دسته فكلى نمى‏دانم كذا اين هر دو تبليغات بود كه جدا كنند طبقه جوانى كه بعدها بايد مقدرات يك مملكت را در دست بگيرد از شما جدا كنند. اصلا برنامه اين است كه شما را از طبقه فعال جوان جدا بكنند يعنى طبقه‏اى كه روشن هستند و مرجع امور خواهند شد و شما را هم از آنها و آنها را هم از شما و دو قوه‏اى كه دو قوه مفكره يك ملت هست، اينها را مقابل هم قرار بدهند تا كارهايشان همه خنثى بشود، نه دانشگاهى بتواند كار خودش را انجام بدهد كار صحيح و نه شما بتوانيد كار صحيح. شما را در مقابل هم قرار بدهند و خودشان هر كارى مى‏خواهند بكنند و ما راجع به آن قضاياى آنها بى تفاوت باشيم خودمان تو سر هم بزنيم. اين يك برنامه اى بوده است كه اينها داشته‏اند و علاوه بر هزار جور برنامه‏اى كه داشتند و ديگر من نمى‏توانم حالا عرض بكنم، حالا آن مقدارى كه من در اين مجلس مقتضى است و حالا هم خدمت آقايان رسيدم همين مقدار است كه ماها بايد حفظ كنيم اين حيثيت روحانيت و حيثيت اسلام را و به همه رفقايتان بايد بگوئيد كه مسؤوليت زياد است امروز غير سابق است امروز خيلى وقت حساس است امروز خيلى وقت حساس خطرناكى است براى همه ما. حالا من اميدوارم كه انشاءالله چه بشود. مسائلى هم كه آقا گفتند صحيح است لكن بايد تنبه داد. آن غرض ندارد اما اشتباه دارد. به او هم گفتند زياد هم به او گفته‏اند كه اشتباه كردى و تنبه البته لازم دارد كه يك همچو اشتباهاتى نشود و من ممكن است كه امروز صحبت اگر عصر در چيز كردند بگويم كه وضع، وضع روحانيت چه است و بايد چه كرد و آنهائى كه مى‏خواهند روحانيت را يك لطمه‏اى وارد كنند چه كاره‏اند آنها. اين ممكن است كه من انشاءالله امروز عصرى كه در مدرسه فيضيه اجتماع هست يك صحبت‏هائى كه به صلاح اسلام و مسلمين است عرض بكنم انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و موفق و مويد باشيد.

والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها