0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:08 AM

 

تاريخ: 18/6/58

بيانات امام خمينى در جمع كاركنان واحد بخش صداى جمهورى اسلامى ايران

تمام شهادت‏ها و ايثارگرى‏ها براى تحقق اسلام عزيز بود

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من ميل دارم كه همه قشرهاى ملت، خصوصاً قشرهائى كه در خدمت دولت هستند، همه ادارات مختلفه و از همه بالاتر راديو و از آن بالاتر راديو و تلويزيون ميل دارم كه باورشان آمده باشد كه جمهورى اسلامى‏است. يك وقت انسان راى مى‏دهد به جمهورى اسلامى (كه رأى داديد) يك وقت هم هست كه محتواى جمهورى اسلامى را مطلع نيست، اين بايد مطلع بشود كه جمهورى اسلامى معنايش اين است كه رأى عموم يا اكثر، براى نظام و محتواى نظام اسلام و احكام اسلام، برنامه اسلام است، يك وقت اين را هم مى‏داند لكن باز باورش نيامده است كه بايد همه چيز اسلامى بشود. من ميل دارم كه همه باورشان آمده باشد كه اين نهضتى كه از اول تا آخرش قريب پانزده، شانزده سال طول كشيد و زحمت‏ها كشيده شد، خون‏ها داده شد و جوان‏ها از دست رفت، خانه‏ها از دست رفت، خانمان‏ها خراب شد و خصوصاً در اين يكى دو سال آخر كه همه شاهد بوديد كه چه شد، باورمان آمده باشد كه اين همه براى اسلام بود. هيچ من نمى‏توانم و هيچ عاقلى نمى‏تواند تصور كند كه بگويند ما خون‏هاى‏مان را داديم كه خربزه ارزان بشود، ما جوان‏هايمان را داديم كه خانه ارزان بشود. هيچ عاقلى جوانش را نمى‏دهد كه خانه ارزان گيرش بيايد. مردم همه چيزشان را براى جوان‏هاشان مى‏خواهند، براى خانمانشان مى‏خواهند. اين منطق، يك منطق باطلى است كه شايد كسانى انداخته باشند، مغرض‏ها انداخته باشند توى دهن مردم كه بگويند ما خون داديم كه مثلاً كشاورزيمان چه بشود، آدم خودش را به كشتن نمى‏دهد كه كشاورزيش چه بشود. چرا همان منطقى كه خود مردم در تمام طول مدت و خصوصا در اين آخر منطق‏شان بود آن را ذكر نمى‏كنند؟ همه ديديد كه تمام قشرها، خانم‏ها ريختند توى خيابان‏ها، جوان‏ها ريختند توى خيابان‏ها، در پشت بامها، در كوچه و برزن و همه جا فريادشان اين بود كه ما اسلام را مى‏خواهيم و جمهورى اسلامى مى‏خواهيم. براى اسلام است كه انسان مى‏تواند جانش را بدهد. اولياى ما هم براى اسلام جان دادند، نه براى اقتصاد. اقتصاد قابل اين نيست كه انسان، آدم اقتصاد را براى خودش مى‏خواهد، خودش را به كشتن بدهد كه اقتصادش درست بشود! اين معقول نيست، يا جوان‏هايشان را بدهند كه نان ارزان گيرش بيايد! اين يك چيز معقولى نيست. آن كه معقول است و عمل شد و همه ديديم و همه ديديد اين است كه همانطورى كه در صدر اسلام، پيغمبر

صحيفه نور ج 9 صفحه 72

اسلام صلى الله عليه و آله و اولياى اسلام، همه چيزشان را فداى اسلام مى‏كردند، براى اينكه در اين فداكارى باخت نيست. آنهائى كه دم از اقتصاد مى‏زنند و زير بناى همه چيز را اقتصاد مى‏دانند، آنها از باب اينكه انسان را نمى‏دانند يعنى چه، خيال مى‏كنند كه انسان هم يك حيوانى است كه همان خورد و خوراك است منتها خورد و خوراك اين حيوان با حيوانات ديگر يك فرقى دارد، اين چلوكباب مى‏خورد، او كاه مى‏خورد، اما هر دو حيوانند. اينهائى كه زير بناى همه چيز را اقتصاد مى‏دانند اينها انسان را حيوان مى‏دانند، حيوان هم همه چيزش فداى اقتصادش است، زير بناى همه چيزش است، الاغ هم زير بناى همه چيزش اقتصادش است. اينها انسان را نشناختند اصلاً كه چه هست. ما بايد باورمان بيايد به اينكه مملكت ما همه چيزش را فدا مى‏خواست بكند براى اسلام. الان هم مى‏آيند به من مى‏گويند مكرر، دست جمعى، تنهائى كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم. معقول است كه بگويد من شهيد بشوم براى اينكه شكمم سير بشود؟! براى شكمش مى‏خواهد شهيد بشود؟! كسى معقول است كه تقاضاى شهادت بكند براى شكمش؟! همچو معقول نيست اين معنا تقاضاى شهادت، براى اينكه ادراك كرده است كه در شهادت موت نيست يك حيات جاويد است، براى حيات جاويد است، كه اين تقاضاى شهادت مى‏كند. زير بنا توحيد است، زير بنا عقايد حقه الهى است، نه زير بنا شكم باشد اينهائى كه اقتصاد را زير بنا مى‏دانند، اينها منحط كردند انسان را از حد انسانيت به حد يك حيوانى مثل ساير حيوانات.

تلاش رژيم طاغوت در تباه ساختن نيروهاى انسانى‏

من مى‏خواهم كه همه ما باورمان آمده باشد كه جمهورى اسلامى است و بايد همه چيز ما اسلامى بشود. ما از آن وضع سابق كه اخيراً پنجاه سالش را، پنجاه و چند سالش را من شاهدش بودم و شماها چندين سال، البته هيچ كدام پنجاه سال يادتان نيست، شماها چندين سالش را كه در زمان اين حكومت جائر بود، در نظر داريد كه همه وابستگى به غرب بود و به آمريكا بود و تلخى‏هايش را هم همه ديديد. ذائقه‏هاى شما باز از آن چيزها تلخ هست، حبس‏ها را، حالا خودتان هم حبس نرفتيد، دوستانتان رفتند، اهل ملتتان رفتند، حبس‏ها، زجرها، حتى گاهى براى من نقل كرده‏اند كه اينها نقلش هم مشكل است، بعضى‏ها را در تاوه سرخ مى‏كردند، مى‏گذاشتند روى تاوه آهنى برق را متصل مى‏كردند سرخش مى‏كردند. اين تلخى‏ها در ذائقه ما هست و شما، ما حالا بايد باورمان بيايد كه آن بساط طاغوت بايد بر چيده بشود. همان رأس و رده بالا برود و باقى‏اش باقى بماند، اين باز به مقصد نرسيديم. همه جا، در همه وزارتخانه‏ها، در همه ادارات، در بازار، در همه جا بايد جورى بشود كه وقتى كه يك كسى وارد شد ببينيد كه وارد شده در يك مملكت اسلامى، همه چيزش اسلامى است، نه كم فروشى در اينجاست، نه گرانفروشى و اجحاف هست در آن، نه دروغ هست، نه تقلب هست، نه اين كاغذ بازى‏هاى ادارى هست، نه آن مجلات با آن عكس‏ها و با آن تبليغات كه جوان‏هاى ما را به تباهى كشيدند و نه آن بساطى كه در راديو و تلويزيون بود و شماها ديديد. مقصد آنهائى كه اينها را پيش آورده بودند، در همه جاها كه

صحيفه نور ج 9 صفحه 73

شما قدم مى‏گذاشتيد در آن يك چيز نمايان بود كه اشخاص عميق آن يكى را مى‏فهميدند و آنكه نگذارند جوان‏هاى ما رشد كنند، جوان‏هاى ما را بار بياورند به طورى كه در قيد اين نباشد كه مملكتش چه در آن مى‏گذرد. اگر يك كسى عادت كرد كه اين مجلات را كه ديديد با آن عكس‏ها و با آن مسائل، آن سينماها را كه ديديد كه با آن بساط و امثال ذلك و آن تلويزيون آن وقت و آن راديوى آن وقت و آن مدارس آن وقت و آن كنار دريا رفتن‏هاى آن وقت و آن مراكز فحشاى آن وقت، همه اينها در يك مطلب شريك بودند و آن اينكه جوان‏هاى ما را بى‏تفاوت كنند راجع به مسائل خودشان. يك جوانى كه عادت كرد كه هر روز برود يا هر شب برود در سينما و آنطور مسائل را ببيند، اين ديگر فكرش نمى‏رود دنبال اينكه نفت ما را كه مى‏خورد، كجا مى‏رود اين نفت، اين ثروت ما كجا مى‏رود، اصلاً تو فكرش نمى‏آيد اين. اين همان مثل آدم هروئينى مى‏ماند. يك آدم هروئينى اصلش فكرش دنبال اين نيست كه چه مى‏گذرد. او همه‏اش دنبال اين است كه چه وقت، وقت هروئين مى‏شود يا وقت استعمال ترياك. آن كسى كه عادت كرد كه برود در اين مراكز فحشا، تمام هم و غمش همان مراكز فحشاست، حالا چه مى‏گذرد در اين مملكت، چه به سرش دارد مى‏آيد پيشش مطرح نيست، دنبال اين مطلب نيست. تمام اين مسائلى كه در اين پنجاه سال اخير اينها پيش آوردند و خصوصاً در زمان اين دومى كه از اولى بدتر بود، تمام اين مسائل ديكته‏اى بود كه شده بود براى اينكه جوان‏هاى ما را بى‏تفاوت كنند، هر چه سرشان مى‏آيد به من چه ربطى دارد. آن كه مى‏رود در دريا با مثلاً چه، با هم آنجا بازى مى‏كنند، اينها ديگر فكر اينكه مسائل روز چه هست، دولت‏ها چه مى‏كنند، اين مرد خائن چه به سر ما آورد، اصلاً فكر اين در ذهن‏شان نمى‏آيد. اين روشن‏فكرها و نويسنده‏ها و آزاديخواه‏ها (نه همه‏شان، بسيارشان) يا توجه به اين ندارند كه اين برنامه‏ها و آزاد گذاشتن اين جوان‏ها و اين دخترها و اين پسرها براى اينكه هر كارى دلشان مى‏خواهد بكنند، اين چه به سر اين مملكت مى‏آورد، يا توجه ندارند، يا مى‏دانند و اجير هستند، دنبال همان هستند فرياد مى‏زنند اى آزادى ازبين رفت، اى آزادى. خوب آزادى از بين رفت، چه شد؟ شرابخانه‏ها محدود شده يا گرفته شده، مراكز فحشا را جلويش را گرفتند (حالا تمامش هم باز معلوم نيست، من نمى‏دانم حالا پاكسازى شده يا نه) ديگر نمى‏گذارند اين دختر و پسر تو دريا بروند لخت بشوند با هم چه بكنند. اينها آزادى را اين مى‏دانند و همان آزادى مى‏دانند كه از غرب ديكته شد براى ما، نه پيش خودشان، پيش خودشان اگر اينطور بود، اين ترقيات مادى را نمى‏كردند. ديكته شده براى ممالك استعمارى اين نحو آزادى‏ها، اين آزاديها، آزادى‏هاى وارداتى است و اين بى‏انصاف‏هاى طرفدار به قول خودشان حقوق بشر و اين بى‏انصاف‏هاى به قول خودشان نويسنده (همه‏شان را نمى‏گويم، بعضى‏شان) و اين بى‏انصاف‏هاى آزاديخواه اين نحو آزادى را براى ما تبليغ مى‏كنند و تأكيد مى‏كنند، آزاديى كه مملكت ما را به تباهى مى‏كشد. مملكت، مملكت است به جوانش، به نيروى انسانيش. چيزى كه نيروى انسانى را به باد بدهد، مملكت را به باد مى‏دهد. اگر يك مملكتى نيروى انسانى نداشته باشد، اين مملكت نمى‏تواند اداره بشود. و اين طور آزاديى كه اين آقايان مى‏خواهند، اين آزاديى است كه نيروى انسانى را به تباهى مى‏كشد و به آنجا مى‏كشد كه هر چه سرش بياورند حرف

صحيفه نور ج 9 صفحه 74

نزند، يعنى حرف نزدن مطرح نيست پيشش، او تمام همش به اين است كه چه وقت تابستان بشود و چه وقت، وقت اين بشود كه بروند دريا، تمام همش به اين است كه چه وقت شب بشود و بروند به سينما، چه وقت اين مثلاً قضاياى راديو تلويزيون پيش بيايد و بنشينند تماشا. نمى‏تواند، همانطورى كه آدم ترياكى نمى‏تواند از پاى منقل پاشود برود سراغ فرض كنيد جهادسازندگى، نمى‏تواند از پاى منقل فكر اين معنا را بكند كه به مملكت ما چه مى‏گذرد، فرهنگ ما چه شده، اقتصاد ما چه شده، نمى‏تواند فكر كند، اينها هم مى‏خواهند همين جور باشند. آنهائى كه مى‏خواهند ما را غارت كنند، مى‏خواهند بى مزاحمت غارت كنند چرا مزاحم براى خودمان درست كنيم، راه عيش و عشرت را بر اين جوان‏هاى تازه‏رس باز مى‏كنيم، هر چه مى‏خواهند از اين عيش و عشرت‏ها بكنند ما هم آن مخازنشان را مى‏بريم اينها هم اين عيش و عشرتشان را بكنند. اينها فرياد بكنند و عيش و عشرت بكنند، آنها هم همه چيزشان را ببرند.

اسلام، رزمنده مى‏خواهد، جنگجو مى‏خواهد در مقابل كفار

اين پنجاه سال وضع ما اين بود، دامن مى‏زدند به همه چيزهائى كه در اين معنا مشترك بود كه جوان‏هاى ما را تباه كنند، بى‏تفاوت مى‏كردند. در همه اين معنا مشترك بود و حالا ما مى‏خواهيم كه باورمان آمده باشد، چه شماها كه در تلويزيون هستيد، در راديو هستيد و كار مى‏كنيد و چه ما كه طلبه هستيم و آنجا هستيم، باورمان بيايد كه ما يك رژيم فاسدى كه همش به اين گماشته بود كه جوان‏هاى ما را فاسد كند، تباه كند،بى‏تفاوت نسبت به مسائل اساسى خودش بكند، باورمان بيايد كه آن رفته كه يك رژيم اسلامى انسانى بيايد كه در همه امور جدى باشد اسلام شوخى هم ندارد، همه‏اش جدى است. هزل ندارد، لغويات ندارد، لهويات ندارد، همه‏اش جدى است، جديات است، هم در امور مادى، كه اسلام هر دو جهت را دارد، هم امور مادى و هم امور معنوى كه همه‏اش جد است، لهو و لعب و لغو و آن چيزهائى كه اسلام جلويش را گرفته همان‏هائى است كه اينها دامن به آن مى‏زنند. هر چيزى ديديد كه اينها ترويجش مى‏كنند بدانيد آنى است كه اسلام جلويش را گرفته. آن چيزهائى كه اسلام جلويش را گرفته است همين‏هائى است كه جوان‏هاى ما را به تباهى مى‏كشد. اسلام رزمنده مى‏خواهد، جنگجو مى‏خواهد در مقابل كفار، در مقابل آنهائى كه هجوم مى‏كنند به مملكت ما، اسلام مجاهد مى‏خواهد درست كند، نمى‏خواهد يك نفر آدم عياش درست كند كه اين آدم عياش، عياشى‏اش را بكند و همه چيزش را از بين ببرند، همه شرافتش را از بين ببرند و اين باز مشغول عياشى و رقصيدن باشد. اسلام جد است، يك مسلك جدى است، هزل در آن نيست، لغو در آن نيست، لهو در آن نيست، بازى در آن نيست. آن بازيى كه اسلام اجازه داده تيراندازى است و اسب سوارى، مسابقه در اسب سوارى، مسابقه در تيراندازى، آن هم جنگ است آن را اجازه داده، حتى برايش رهان هم قرار داده‏اند يعنى شرط بندى هم بكنند، آن را اجازه داده‏اند لكن مساله جدى است آنجا، تربيت است و اينها مى‏خواهند كه ما را به همان حالى كه بوديم،اسم جمهورى اسلامى و رسم و واقعيت، همان مسائل طاغوتى و همان مسائل باشد.

صحيفه نور ج 9 صفحه 75

جديت در پياده كردن محتواى اسلام و سالم سازى برنامه‏هاى راديو و تلويزيون‏

ما بايد جديت كنيم كه همانطورى كه راى داديم به جمهورى اسلامى و اسم جمهورى اسلام الان در ايران است، محتوايش را اسلامى كنيم، يعنى راديو تلويزيون كه شما هستيد اسلامى باشد، لغويات و لهويات و نمى‏دانم صورتهاى كذا نباشد. اصلاح بايد بشود اينها، البته ما بخواهيم جوان‏هامان كه چندين سال از آن وقتى كه چشم باز كردند در فساد بودند و در مراكزى بودند كه همه‏اش فساد بوده و اين جور بزرگ شدند، برنامه هم اين بوده كه اينها را اين جورى بزرگشان كنند، بخواهيم برگردد به حال اول، طولانى است ولى اميدواريم كه برگردد و الحمدلله تحولاتى كه الان دارد مى‏شود و شده است تقريباً راه صد ساله را با يك شب جوان‏هاى ما دارند مى‏پيمايند، تحولات، تحولات تند سريعى بوده و اميدوار كننده است. ما ميل داريم، الان راجع به تلويزيون صحبت دارم مى‏كنم، يك چيزى كه از همه رسانه‏ها حساستر است، تلويزيون از همه مسائل تبليغى و آلات تبليغى حساستر است، براى اينكه هم گوش است و هم چشم. در چيزهاى ديگر حتى راديو فقط گوش استفاده مى‏كند، در نمى‏دانم روزنامه‏ها و مطبوعات چشم از آن استفاده مى‏كند، راديو تلويزيون گوش است و چشم، آن هم نه به اينكه مثلاً تيراژش مثل روزنامه كذا، ده هزار، بيست هزار، صد هزار، يك ميليون باشد، همه مملكت است، الان هم وضع جورى شده است كه در دهات هم كه مى‏رويد آن مرد دهاتى كه شايد درست خرج عائله‏اش را نتواند ادا بكند، يك راديو خريده است يا يك تلويزيون دارد. همه جا هست، يعنى اين چيزى كه در تلويزيون نشان داده مى‏شود در همه سطح مملكت و در بيرون هم هر جا كه موج‏ها بايد بروند همه جا منتشر مى‏شود. اين حرفى كه در راديو گفته مى‏شود و در راديو تلويزيون گفته مى‏شود، مال يك طايفه نيست، مال يك جمعيت نيست، مال يك مملكت نيست، همه جاست، همه قشرها هستند. ما اگر اين دستگاه كه بايد يك دستگاه آموزنده باشد، يك دستگاهى باشد كه آن تباهى‏ها، آن چيزهائى كه جوان‏هاى ما را به تباهى كشيد و مى‏كشد حذف بشود، به جاى آن آموزندگى باشد، امور اخلاقى باشد، امور فرهنگى باشد، چيزهائى كه به درد جوان‏هاى ما مى‏خورد و جوان‏هاى ما را تربيت مى‏كند، اين بايد يك همچو عضو حساس و يك همچو آلتى كه همه جا و در همه قشرها اين پا دارد، همه جا هست، حاضر است همه جا،الان اينجا هست اگر فردا هم مثلاً راديو تلويزيون اين حرف‏ها را بگويد، همه جا مى‏شنوند، يك مطلبى است همه جائى، اين اگر آموزنده باشد، همه ملت را برايش آموزندگى دارد و اگر خداى نخواسته انحراف داشته باشد، همه ملت را به انحراف مى‏كشد. ما مى‏خواهيم كه راديو تلويزيونمان كه پيشتر در خدمت طاغوت بود، حالا در خدمت خدا باشد، در خدمت اسلام باشد و اسلام مى‏خواهد كه همه مسائل جدى باشد، مسائل مملكتى مسائل جدى باشد، مسائل روحى مسائل جدى باشد، جد است در آن، حتى در اين امور تفريحى هم در اسلام يك جورى است كه باز در آن جد پيدا مى‏شود. عائله هم كه وقتى انسان مى‏خواهد تشكيل بدهد يك نحو جدى در آن هست و زياد و يك دقت‏هاى زياد براى تشكيل يك ازدواج، از قبل از اينكه ازدواج بكند دستور هست. زن چه مردى را انتخاب كند، مرد چه زنى را انتخاب كند. بعد هم حتى اوقات ازدواج يك اوقات

صحيفه نور ج 9 صفحه 76

مثلاً با بركتى باشد. بعد هم كيفيت ازدواج و كيفيت همه چيز يك برنامه خاصى داشته باشد. بعد هم زمان حمل براى مادر چه برنامه‏هائى باشد بعد هم وقتى كه بچه را شير مى‏دهد در زمان شيردادن چه برنامه‏هائى باشد بعد هم در دامن مادر كه مى‏خواهد بچه تربيت بشود چه جور تربيت بشود. بعد هم در حمايت پدر كه بچه مى‏خواهد تربيت بشود، چه بشود. بعد هم در مدرسه كه مى‏رود چه باشد، براى اينكه برنامه همه مكتب‏هاى توحيدى كه اسلام در رأس آنهاست برنامه آدم درست كردن است، مى‏خواهند انسان درست كنند. قرآن اصلاً آمده است كه يك انسان صحيح درست كند، انسان‏ساز است. از اين جهت همانطورى كه يك كشاورز اگر بخواهد يك زراعت سالم خوب تحويل بگيرد، زمين را بايد، شرايطى دارد كه بايد روى آن شرايط عمل كند، آب چه وقت بايد داده بشود، چه آبى بايد باشد، چه كودى بايد ريخته شود روى آن، چه وقت بايد شيار بشود، چه رسيدگى‏هائى به آن بايد بشود، همه اينها براى اين است كه يك ثمره‏اى، يك گندمى را مى‏خواهد. تمام اينهائى كه عرض كردم و بسيارى از چيزهائى كه هست و حالا در ذهن من فرض كنيد نيست يا طولانى مى‏شود، براى اين است كه اسلام ماها را يك نباتى كه بايد آن جور تربيت بشود و بعد هم وقتى كه به مرتبه حيوانيت رسيد، اين جورى بايد تربيت بشود تا برساندش به يك انسانى. زير بنا اقتصاد نيست، براى اينكه غايت انسان، اقتصاد نيست. انسان زحمتش براى اين نيست كه فقط شكمش را سير كند يا جوان‏هايش را بدهد شكمش سير بشود، حرف است اينها. از اينجا تا لانهايت انسان هست، اين انسان مردنى نيست، انسان تا آخر هست و برنامه اسلام اين است كه اين انسان را جورى كند كه هم اينجا صحيح باشد و هم آنجا صحيح باشد. راه مستقيم، نه طرف شرق، نه طرف غرب، صراط مستقيم، يك سرش اينجاست، يك سرش هم لانهايت. ما مى‏خواهيم كه آنقدرى كه مى‏توانيم، البته قدرت ما كم است، آنقدرى كه مى‏توانيم اين مملكت را از اين حال طاغوتى متبدلش كنيم به يك حال توحيدى، اسلامى و اين بايد با كمك همه باشد، يكى نمى‏تواند اين كارها را بكند، يك جمعيت نمى‏تواند، هر كس در هر كارى كه مشغول است بايد آن كار را خوب انجام بدهد، آن كار را الهى‏اش كند، از طاغوتى بيرونش كند. خداوند انشاءالله همه شما را موفق كند.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها