0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:05 AM

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 185

تاريخ: 30/4/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن‏هاى اسلامى دانشجويان در اورپا و انشجويان اصفهان‏

ياس از جنود ابليس است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

يكى از جنود ابليس ياس است در امورى كه انسان بايد با اميد و طمانينه و تسليم عمل بكند و شياطين ايجاد ياس كنند و با اين ايجاد ياس جوانهاى ما را در آن مسائلى كه بايد با تصميم جدى پيش بروند، گاهى سست مى‏كنند. من آنقدرى كه ياد دارم از اول نهضت تاحالا كه اينجا نشستم، چه آنوقت كه در حبس بودم و چه آنوقتى كه در تبعيد به تركيه بودم و چه وقتى كه در عراق بودم و چه آنوقتى كه به پاريس آمدم و چه آنوقتى كه شاه با آن طمطراق‏ها و قدرت‏ها بود و چه آنوقت كه او رفت و بختيار شروع كرد، من هيچ وقت مأيوس از مسائل نبودم و اعتقادم اين بوده است كه اين ملت وقتى كه چيزى را بخواهد، مى‏شود. خداوند حافظ ملت‏هاى اسلام خواه در برابر تعدى قدرت‏هاى بزرگ است. خصوصاً اخيرا كه در پاريس بوديم، نمى‏دانم حالا آقايان را آنجا ملاقات كردم يا بعضى شان را، پيش ما مى‏آمدند، ملاقات‏شان مى‏كرديم، اين خواهرها هم، با اينها بودند اخيراً كه در آنجا بوديم و اخبار ايران به ما مى‏رسيد و از جمله اخبار، بعضى‏ها خودشان لمس كرده بودند، براى من آمدند گفتند، اين بود كه من دردهات بعضى از مناطق رفته‏ام و اسم يك قريه‏اى ، يك قلعه‏اى را گفت، آنجا خود من هم رفتم، در اطراف ماست، او مى‏گفت كه در اين دهات صبح كه مى‏شد آن ملاى محل جلو مى‏افتد و مردم دنبال او تظاهر مى‏كنند، و آن قلعه اسم برد كه آن قلعه رامن رفته‏ام و ديده‏ام چقدر است، شايد مثلاً ده خانوار، پانزده خانواربشود توى آن قلعه زندگى بكنند، گفت:حتى آن قلعه كه من رفتم، ديدم همان حرف‏هائى كه تهران گفته مى‏شد توى آن قلعه، مردم آن قلعه مى‏گويند. اين براى من خيلى جالب بوده است، ايمان آورد كه يك مطلبى كه مطلب ملت است و اينطور مطلب ملت است كه هر جا پا بگذارى، همان مطلب هست شما كه در اروپا بوديد و آنها كه در امريكا بودند، آنهائى كه در خارج از كشور در هر جا بودند، همين مسائل را مى‏گفتند كه آنهائى كه در داخل بودند. دانشجويشان همين مى‏گفت كه علماى دينى‏شان گفت، بازاريشان همان را مى‏گفت كه كارگرشان مى‏گفت، بچه‏هاى اينقدرى شان همان مى‏گفت كه بزرگان مى‏گفتند. اين مورد اطمينان من‏شد كه يك دست غير طبيعى در كار است. شعاع عمل انسان تا يك حدودى است، يك كسى مى‏تواند يك محله را تحت تأثير قرار بدهد، يك كسى مى‏تواند يك شهر را، يك كسى مى‏تواند يك استان را، اما كسى نمى‏تواند به اين ترتيب همه‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 186

قشرهاى موجود در هر جا را از يك ملتى، از بچه‏هاى كوچك و تا پيرمردهايشان و دانشجويشان با افكار متعدده كه اينها دارند و با ايده‏هاى مختلفى كه دارند، همه را تحت يك مطلب بياورد، اين نمى‏شد الا اينكه دست غيبى در كار است. من مطمئن شدم به اينكه يك عنايتى از طرف خداوند تبارك و تعالى هست و اين عنايت انشاءالله محفوظ است، شما پيروزيد تا اين توجه ملت ما به مقاصد اسلامى است، اين ملت پيروز است و اين حرف‏هائى كه گفته مى‏شد و قلم‏هائى كه هست و اينها چيزى نيستند. آنوقت كه قدرت‏ها بود كه همه قدرت‏هاى موجود پشتيبانى مى‏كردند از محمدرضا، مكرر شايد از امريكا به ما پيغام مى‏دادند، در پاريس كه من بودم، مكرر مى‏آمدند و مستقيماً با من تماس مى‏گرفتند، گاهى از بعضى از كسانى كه به من مربوط بودند تماس مى‏گرفتند، گاهى به صورت تعزير و گاهى به صورت نصيحت واينها، و مى‏خواستند كه حفظ كنند محمدرضا را، رژيم را مى‏خواستند حفظ كنند، انگلستان هم به صراحت چيز كرد كه مابايد اين را حفظش كنيم، منافع ما در اين است، ديگران هم همين طور بودند و مع‏الاسف دولت‏هاى اسلامى هم همين طور بودند، دولت‏هاى اسلامى هم پشتيبانى مى‏كردند اصلش جدا بودند از مقاصد ما و مطابق با اين مشى مى‏كردند. معذلك يك ملتى وقتى يك چيز را خواست و آن خواستش هم خواست الهى بود،يك مطلب مادى نمى خواست، گفت ما اسلام را مى‏خواهيم، جمهورى اسلامى را ما مى‏خواهيم، مى‏خواهيم ظلم نباشد، مى‏خواهيم رژيم غارتگر نباشد، مسائلى بود، همه‏اش اسلامى بود، همه‏اش انسانى بود، با يك همچو ملتى نمى‏شود كسى در بيفتد، بخواهد جور كند، نمى‏شود، اصلش ما فرض مى‏كنيم اصلاً در دنيا اينطورى است، ما فرض مى‏كنيم كه يك وقت از طرف يكى از اين ابرقدرت‏ها بريزند ايران را بگيرند، نمى‏كنند، نمى‏شود، ما حالا فرض مى‏كنيم لكن با يك ملتى كه همه يكپارچه هستند، نمى‏توانند بمانند و گرفتن يك جائى يك طور، و ماندن در آنجا يك طور ديگر است وضعش جور ديگر است، مى‏خواهند براى هر آدمى يك مأمور بگذارند؟! اينكه معقول نيست، در هر شهرى يك عده مى گذارند، بعد از چندى همين مردم اين عده را از بين مى‏برند. كشورگيرى غير كشور نگه داشتن است، اينها عاقلند اولا كه نمى‏شود ديگر در دنيا با اعمال زور، آنطورى اصلش معقول نيست ديگر، ثانياً قواى ابر قدرت همه مقابل هم مى‏ايستادند، اين مواظب اوست، آن هم مواظب اين است، آن يك قدم اگر جلو برود، آن هم مى‏گويد، من هم خواهم جلو بيايم، از اين جهت خداوند اينطور ملت‏ها رابه همين معناست، حفظ ميكند كه قدرت‏هاى بزرگ در مقابل هم بايستند و نتوانند هيچ كدام تعدى بكنند و آنها مى‏دانند كه اگر فرض كنيم كه يك قدرت هم بشود و بخواهد حمله كند و يك جا را بگيرد، نمى‏تواند ادامه به حيات خودش بدهد. اين كشورهائى كه يك وقتى مى‏ريختند و يك جائى را مى‏گرفتند، بعد از چندى همه‏شان از بين مى‏رفتند و مستهلك مى‏شدند، بعد كه جزء همين ملت مى‏شدند. بنابراين ملت وقتى كه يك مطلبى را مى‏خواهد، اين عملى خواهد شد و شما اسلام را خواستيد و جمهورى اسلامى را خواستيد و احكام اسلام را همه‏مان مى‏خواهيم و اين عملى مى‏شود، بيخود دست و پا مى‏زنند خودشان را زحمت دهند، البته ما را هم زحمت مى‏دهند اما زحمت دادن يك مطلب است ، پيروز شدن يك مطلب ديگر.

صحيفه نور ج 8 صفحه 187

آتش زدن خرمن‏ها، عملى در جهت منافع آمريكا

البته هر كسى كه يك صحبتى بكند، قلمفرسائى بكند، انتقاد بكند، خوب، يك زحمتى است يا فرض كنيد اينهائى كه مى‏روند و كشاورزها و پيش كشاورزها، پيش كارگرها و اينها ايجاد فتنه و فساد مى‏كنند خوب، يك زحمتى ايجاد مى‏كنند، اما آنطور نيست كه حالا كه چهار تا جوان گول خورده يا چهار تا جوان اجير كه خيلى محتمل است در بعضى اينها كه اينها اجير آمريكا هستند به يك صورت ديگرى.

چنانچه من توده را، در حزب توده آن اولش را، حالا ديگر كه من اطلاع پيدا نكردم، اولى كه حزب توده پيدا شد، آن شخصى كه اين حزب را درست كرد و همه مى‏گفتند كه اين از شوروى است و از اينهاست، از روسيه است، سرچشمه گرفته اينها، آن شخص همسفر من بود در مكه و در بيروت كه ما براى انتظار كشتى سيزده روز بوديم، اين هم آنجا بود و مى‏آمد پيش ما، يك آدم نمازخوان، حج برو، خير هم بود، لكن خوب، تحت نظر يك دسته آنوقت كه به نظر مى‏آمد كه انگليس‏ها، حزب توده را آنها درست كردند، حزب توده‏اى كه منتسب به يك قشر ديگرى است، آن را درستش كردند، حالا همين طور به نظر آدم مى‏آيد كه بعضى از اين احزابى كه چپگرائى مى‏كنند، خودشان را مى‏چسبانند به چين و يا چسبانند به شوروى، به نظر آدم اينطور مى‏آيد كه نه، اينها يك اشخاصى هستند كه آمريكا درست كرده براى ما كه شلوغ بكنند اينجا و صدا ايجاد كنند و دوباره آنها برگردند، دليل من بر اين مطلب اين است كه اينها يكى از كارهاشان، قضيه رفتن در پيش كشاورزها، اول مى‏رفتند و مى‏گفتند كه كشاورزى را جلو مى‏گرفتند كه كشاورزى نكنند، اينجا زورشان نرسيد، بعد مى‏رفتند كه نگذارند اينهاجمع بكنند، آنجا هم كه مأيوس شدند و مردم جمع كردند، بعد شروع كردند خرمن‏ها را آتش زدند. اين طايفه‏اى كه ادعا مى‏كنند ما طرفدار خلق هستيم، طرفدار مردم هستيم، توده را چه داريم، خلق را چه، ما از ايشان مى‏پرسيم كه‏آتش زدن خرمن‏هااولا چه منفعتى براى توده‏ها دارد، اين ضعفايند كه خرمن درست كردند، يك سال اين بيچاره زحمت كشيده يك عده‏اى يك خرمن درست كرده،اين خرمن آتش زدن طرفدارى از اين ضعفاست ؟ بعد هم مى‏گوئيم كه كى منفعت از اين مى‏برد! يكى از طرقى كه براى كشف بعضى از جرائم است اين است كه يك جرمى كه واقع مى‏شود ببينيم كى از اين جرم منفعت مى‏برد كه بگوئيم زير سر اوست. اگر ما گندم نداشته باشيم، از كجا گندم وارد مى‏كنيد؟ از آمريكا، اگر ما فرض كنيم جو نداشته باشيم، باز هم آمريكا، زراعت هر چه نداشته باشيم آن كس كه صادر كننده است براى ما، آمريكاست، نه چين ما زراعت تواند بدهد نه شوروى، خود شوروى هم از آمريكا مى‏گيرد، او هم ندارد، منفعت به جيب آمريكا مى‏رود! پس شما عمال آمريكا هستيد براى اينكه اگر منفعت به جيب آنها و ديگران مى‏رفت، ما مى‏گفتيم از عمال آنها هستند، نمى‏خواهم بگويم كه آنها چطورند و آنها هم از آنهابدتر، همه شان با وضع ما موافق نيستند، همه مى‏خواهند كه از اين سفره حظى ببرند لكن در اين قضيه كه آتش زدن خرمن‏ها و امثال ذلك باشد، اين منفعتش مستقيما توى جيب آمريكا مى‏رود. آنها گندم‏هايشان زياد است بالاخره يا بايد آتش بزنند يا به دريا بريزند وبازار

صحيفه نور ج 8 صفحه 188

مى‏خواهند، همانطورى كه ملاحظه كرديد كه قضيه اصلاحات ارضى هيچ نبود الا اينكه بازارى براى آمريكا درست كند و نگذارند ما زراعت داشته باشيم. همانطورى كه خود آن مردك از عمال آمريكا بود و براى بازار درست كردن امريكا اين كار را كرد و نقشه از آنها بود و او اجرا مى‏كرد الان هم نقشه از آنهاست و اينها اجرا مى‏كنند، منتها آن به اسم آريا مهر، اينها به اسم فلان و فلان چپگرا.

بى‏حاصل بودن نقشه‏هاى آمريكا در جهت سركوب نهضت‏

اما مسأله اينطورى است، همين‏ها بودند كه در زمانى كه او بود از او طرفدارى مى‏كردند، در در بار هم از همين‏ها بودند، از بزرگانشان در دربار هم بودند، ما از اينها ديگر وقتى خود آمريكائى هيچ كار نتوانست بكند با همه صحبت‏هائى كه كرد يك وقت به صورت ارعاب و يك وقت به صورت مصلحت انديشى. اخيرا هم كه شاه رفته بود و بختيار بود ديگر به صورت اينكه نه، صلاح نيست، حالا زود است، نورس است، حالا چه و مى‏آمدند كه من را نگذارند به ايران بيايم، جديت مى‏كردند ما نيائيم به ايران، همين جديت اينها باعث شد كه من فهميدم كه رفتن ما مضر به حال اينهاست براى اينكه آنها براى صلاح ما نمى‏گفتند كه شما زود است حالا برويد و حالا پيغام فرستادند به وسيله رئيس جمهور فرانسه كه آوردند براى ما خواندند پيغام‏شان را كه الان چطور است و كذا هست و زود است، نورس است، حالا شما يك قدرى، چند هفته‏اى باشيد. من ديدم كه معلوم مى‏شود كه در اين چند هفته مى‏خواهند اينها قوايشان را مجتمع كنند كه ديگر هيچ كارى از ما بر نيايد، مردم الان قيام كردند و نهضت كردند، حالا بايد رفت هر چه شد بشود، ما بنا گذاشتيم بيائيم، آنها فرودگاه را بستند، ما گفتيم، خوب، هر وقت باز شد مى‏رويم، معلوم است كه تا ابد نمى‏بندند كه وقتى هم كه باز شد، ما هم آمديم.

اعتصام به حبل الله عامل سركوب قدرت‏هاى شيطانى‏

على ايحال مأيوس نباشيد، اين از جنود ابليس است كه به انسان تزريق مى‏كند، قدرتمند باشيد كه اين از طرف خداست، خدا شما را قدرتمند كرده، ملت قدرتمند است.

يدالله مع الجماعه خداوند مى‏فرمايد: واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا

خوب، ما اگر اطاعت اين امر را كرديم، خداوند ما را واگذار مى‏كند كه ما را بچاپند، ما اطاعت بكنيم از امر خدا، كه ما اعتصام كنيم به اسلام، حبل الله همين اسلام است، مااعتصام كنيم به حبل خدا، به اسلام، به قرآن و توجه كنيم به او همه‏مان، تفرقه هم نداشته باشيم، بعد خدا ما را وادار مى‏كند، واگذار مى‏كند به اينكه ما را بچاپند؟ نه، ديگر نمى شود، اگر ما وفا كرديم به اين امر خدا و عمل كرديم به امر خدا و با هم شديم، همه قشرهايمان با هم شد، خارج و داخل، دانشجو و طلبه، همه با هم اين نهضت را تا اينجا كه رسانديم تا آخر ببريم، شك نكنيد كه پيروز هستيد، هيچ شك نداشته باشيم، الان مهار پيروزى دست خود ملت است، دست خودشان، كليد پيروزى دست خود ملت است، ملت بايد بفهمد كه آن چيزى كه او را پيروز كرد همين بود كه همه با هم بودند و اعتصام بحبل الله بود، همه با هم

صحيفه نور ج 8 صفحه 189

چسبيده بودند كه ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم، ما اسلام را مى‏خواهيم، ما قرآن رامى خواهيم، ما حكومت عدل الهى مى‏خواهيم، اين اعتصام بحبل الله بود، اين اعتصام بحبل الله اسباب اين شد كه يكدفعه يك قدرت شيطانى كه همه قدرت‏ها، نه همه قدرت‏ها فقط ابر قدرت‏ها، بلكه قدرت‏هاى كوچولو هم دنبال او بودند، بيخود نشد كه ما را به كويت راه ندادند، يعنى راه ندادند كه من از اين دروازه كويت بيايم و از آن طرف رد بشوم و سوار شوم و بروم، اينقدر هم راه ندادند گفتند از همان جا كه آمديد به همان جا برگرديد. وقتى هم عراق آمديم ديديم كه من فكر كردم كه ما هر جا برويم همين صحبت‏ها هست براى اينكه اينها همه مربوطند به هم، يك سياست است، اينها همه پشت او ايستاده‏اند، ما ديديم كه خوب، حالا برويم در خارج، بعدش آمديم و آنها هم پشيمان شدند و من از جوانهاى آنجا متشكرم و از اين جوان‏هاى عزيز ما كه از همه جاها آمدند و احوال از ما پرسيدند و مجتمع شدند، حرف ما را شنيدند و منتشر كردند مصاحبات ما را در آنجا، گاهى در همه جا منتشر كردند و اين راهى براى پيروزى ما بحمدالله بود.

امروز زمان طرح گرفتارى‏هاى شخصى نيست‏

در هر صورت به شما عرض بكنم كه تحت وسوسه ابليس و عمال ابليس كه همين‏هايند كه مى‏نويسند و همين‏ها كه مى‏گويند هيچ وقت نرويد، شما پيروزيد و پيروزى تا آخر مال شماست. آنى كه من به شما عرض مى‏كنم، اين است كه كليد پيروزى را حفظ كنيد، كليدش را اگر حفظ كرديد عنايت خدا با شماست اجتماع‏تان را حفظ كنيد، دنبال اين الان نباشيد كه ما حوائجى داريم برآورده نشد، اين را به اين آقا دارم مى‏گويم من هم مى‏دانم كه حوائج برآورده نشده، من هم حوائجى دارم كه برآورده نشده، آقا هم حوائجى دارند و آقا و آقا، همه چيزهائى مى‏خواهند كه نشد. من كه از اول مسائل يادم هست حدود پنجاه و هشت سال، شماها هم كه در بين راه‏ها ملحق شديد، زمان اين شاه را درك كرده‏ايد، از آنوقت كه چشمتان را باز كرديد، اختناق بوده، زحمت بوده، گرفتارى بوده، توى حبس بوده، تبعيد بوده، از اين مسائل بوده، گرفتارى‏هاى ديگرى كه چپاول بوده، همه چيز شما را برده‏اند اينها، جواهرات كه پشتوانه اين مملكت بوده، يك مقداريش را رضا شاه برد و انگليس‏ها در بين راه از دستش گرفتند و بردند و يك مقداريش ايشان حمل كرد وبرد، الان هم بانك‏هاى ما گرفتار قرض است، يعنى دولت گرفتار قرض‏هائى است كه اينها از بانك‏ها گرفته‏اند و برداشته‏اند و رفته‏اند. در هر صورت الان وقت اين نيست كه ما گرفتارى‏هاى شخصى كه داريم، طرح كنيم و هى به دولت اشكال بكنيم، به ملت اشكال بكنيم، به نهضت اشكال بكنيم.

نهضت اسلام در برخورد با مجرمين بى‏نظير در عالم است‏

شما بدانيد اين را، در عالم نهضتى به اين خوبى نبوده، انقلاب سفيد اين بود نه آنى كه درست كرده بودند. شمانهضت‏هائى كه، انقلاب‏هائى كه در عالم واقع شده، يكى انقلاب فرانسه است كه‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 190

بزرگ است و يكى انقلاب شوروى است، آنقدرى كه آنجاها آدم كشته شده و ساير انقلابات، آنقدرى كه آنجاها خونريزى شده، اينجا نشده، براى چه؟ براى اينكه بعد از انقلاب يك نسيم اسلام بود نمى‏گويم اسلام تحقق پيدا كرده، ديگر اينها كه انقلاب كرده‏اند، ننشسته آنجا همين جور سر ببرند تا آخر هر كس را احتمال بدهند كه مخالف است به تفنگ ببندند، اين مسائل نبوده، هيچ نيست. البته يك عده‏اى كه پنجاه سال اين مردم را قتل و غارت كرده است اين عده كه حد عددشان شايد تا حالا به صد و چند نفر بيشتر تجاوز نمى‏كند من دقيقاً نمى‏دانم ولى كم بوده عددشان، جنايت‏شان زياد بوده ولو عددشان كم بوده، اينها البته به جزاى خودشان رسيدند، نه آن جزائى كه بايد برسند آن جزا در آنجا بايد واقع بشود، در اينجا نمى‏شود. يك نفر آدمى كه صدها خانواده را بى‏سرپرست كرده، صدها جوان را از مادرهايشان جدا، كرده و داغ كرده و آتش زده و بوداده روى تاوه‏هاى متصل به برق اين را نمى‏توانيم جزايش را اينجا بدهيم، يك جان دارد، ما آن يك جانش را فرض كنيم از او گرفتند، آن هزارها افراد و خانواده را چه كرده، ما نمى‏توانيم، اين دليل بر اين است كه يك جاى ديگرى هم هست كه اين بايد تا ابد بسوزد، تا ابد جناياتى را كه كرده، جبران بشود، در آنجا جبران مى‏شود انشاءالله. مقصود من اين است كه اين حرف‏هائى كه حالا دارند مى‏زنند، ما از اين بزرگترش را شنيديم و اعتنا نكرديم. اينها ديگر چيزى نيست، نيستند، يك تتمه‏اى است كه دست و پائى در اين آخر مى‏زنند، چلاپ و چلوپى مى‏كنند.

راه انبيا الگوى راه ما جهت نيل به اهداف اسلامى‏

و انشاءالله با قدرت شما و با قدرت ايمان شما، با قدرت اسلام اين نهضت به آخر مى‏رسد و بوى اسلام را آنوقت مى‏شنويد كه چه معطر است اسلام. چه نظامى است اين اسلام كه آن كه در رأس واقع شده است مثل خود پيغمبر (ص) و آنهائى كه در پائين به اصطلاح شما يا مردم، واقع شده‏اند، اينها در يك جا با هم مجتمع مى‏شوند و مى‏نشينند و صحبت مى‏كنند و - عرض مى‏كنم - قصه و صحبت تجييش جيوش مى‏كنند اينها، اين بناى پيغمبر اينطور بود. پيغمبر كه خليفةالله بود، همه او را قبول داشتند، وقتى كه توى مسجد مى‏نشست نمى‏شناختندش، كسى كه از خارج مى‏آمد، نمى‏شناخت براى اينكه بالا و پائينى در كار نبوده، آنوقت حتى يك همچو چيزى هم نبوده است كه بيندازد زيرش، آن روى يك حصير اگر خوب، بود حصير، و الا روى زمين نشست، اسلام اين است. ما دلمان مى‏خواهد يك همچو، البته قدرت ما نداريم كه اين كه هست عرضه كنيم اما هر چه، هر چه آدم بخواهد به مبداء خير نزديك بشود، بايد خودش را نزديك كند، حالا من نتوانستم مثل مالك اشتر عمل كنم خوب، هر چه بتوانم خودم را نزديك كنم به آنها، باز خوب است و من اميدوارم كه مملكت ما يك مملكت اسلامى بشود، جوانهاى ما، يك جوان‏هاى مسلم، معتقد به اسلام بشود و اگر اين ايمانى كه ما را پيش برد، باقى باشد، احدى ديگر نمى‏تواند به شما تعدى كند و انشاءالله نخواهد توانست.

صحيفه نور ج 8 صفحه 191

انقلاب روحى، بالاتر از سدى است كه شكستند

از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت مى‏خواهم و همين حس يكى از امورى كه انسان به او خيلى علاقه پيدا مى‏كند، خيلى مايه اميدوارى است، اين انقلاب روحى است كه در ملت پيدا شده، انقلاب روحى بالاتر از سدى است كه شكستيد، شما از اروپا پا شديد، آمديد كه به مردم كمك كنيد، اين انقلاب روحى مهم است، اين را هيچ كس نكرده الا خدا.

خدا مقلب‏القلوب شما در بين دست خداى تبارك، دست معنوى خداى تبارك و تعالى است كه هر جا مى‏خواهد، او بر مى‏گرداند. شما يك وقت مشغول كار خودتان بوديد، در زمان چيز من مشغول طلبگى خودم بودم، شما مشغول آقائى خودتان، كه شما را از آنجا برداشت و آورد اينجا كه برويد در يك روستا زحمت بكشيد براى برادرانتان، اين دست خداست كه قلب‏هاى شما را اينطور كرده، قدرش را بدانيد. دل شما الان در دست خدا، هر طورى مى‏خواهد مى‏گرداند و به خير گردانده، الان شما را از آنجا او آورده، جوانهاى دانشگاه و نمى‏دانم دكتر و مهندس، اينها كه هر كدام بايد در يك جاى ديگرى باشند، زن محترمه و خانم‏هاى عزيز كه بايد در جاهاى چه باشند، همه اينها توى اين روستاها رفته‏اند و دارند درو مى‏كنند، چه مى‏كنند، البته اينها دروگر نيستند به آن معنائى كه رعيت دروگرند، اما يك عمل كوچك كه اينها همچو قدرت مى‏دهد به اين دروگرها كه اگر يك جريب زمين را آنوقت درو كردند، حالا دو جريب زمين درو مى‏كنند. وقتى دروگر آمد ديد كه اين خانم‏هائى كه بايد زير سايه بنشينند، آمدند توى افتاب و گرفتند دارند جو را درو مى‏كنند و جمع مى‏كنند، و اينها يك قدرتى در نفس آنها پيدا مى‏شود، يك ارزشى دارد عمل اينها كه قدرت به آنها مى‏دهد و آنها كارشان چند برابر مى‏شود. خيلى ارزش دارد وقتى ببينند شما از اروپا پا شديد آمديد، از امريكا پاشديد آمديد اينجا براى اينكه كمك كنيد به برادرهاى خودتان، ببينيد چه حالى براى اين رعيت پيدا مى‏شود، اين رعيتى كه هر روز يك سازمان امنيت مى‏رفت بالا سرش يا شلاقش زد يا چه از او اخذ مى‏كرد، حالا مى‏بيند كه از اقصى بلاد خارج نه داخل، برادرانشان آمدند و مى‏گويند ما آمديم به شما كمك كنيم، ما آمديم كه با شما درو كنيم، ما آمديم با شما زراعت‏تان را برداريم، نمى‏دانيم اين چه حظى براى، اين چه در قلب آنها چه اثرى خواهد گذاشت و نمى‏دانيد ارزش اينكه يك قلب ضعيف را شما همچو خوشحال كرديد، اين ارزش چقدر است، معنويت عمل را ما نمى‏دانيم چقدر است، خيلى زياد است عمل، ولو كوچك هم باشد و شما از باب اينكه دروگر نيستيد، نتوانيد درست درو كنيد، لكن چند تا خوشه گندم را كه شما جمع بكنيد، اينقدر ارزش دارد، اينقدر قلوب را به شما متوجه مى‏كند و اينقدر مردم را اميدوار مى‏كند و نهضت ما را پيش مى‏برد كه خدا مى‏داند. خداوند همه‏تان را حفظ كند، و خداوند همه شما را سعادتمند كند، و اين تحول روحى كه پيدا شده است، خداوند حفظ كند اين تحول را.

نقشه‏هاى استعمار گرانه، جهت انحراف اذهان جوانان

من حالا وقت ندارم لكن از امورى، خيانت‏هائى كه دستگاه به ما كرده است يكى همين قضيه‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 192

اختلاف است، از طرق مختلفه جوانهاى مارا منحرف كردند،راه‏هاى مختلف،شياطين اينها نشستندبررسى كردند و راه‏هائى پيدا كردند براى اينكه نسل جوان ما را بكشند به يك فسادهائى و از آن چيزهائى كه مربوط به خودشان و زندگى خودشان غافل كنند. اين مراكز فسادى كه بيشترش در تهران است و در همه شهرستان‏ها هست، اين با يك نقشه و حساب بوده است. اگر يك جوانى رفت در يك مركز فسادى، فردايش هم رفت، ده روز رفت، عادت مى‏كند به آن مركز فساد، دلش دنبال اوست، يك جوان يا جوانهائى كه دلشان دنبال مراكز فساد باشد وقتى كه خواب مى‏بينند، خواب همان مراكز را مى‏بينند تا بيدار هم مى‏شوند حواسشان آنجا باشد و بعد هم بروند سراغ همان مقاصد فاسده، اين ديگر به درد اينكه بتواند در مقابل قدرتها بايستد و بگويد نه، نيست، اين ديگر فكرش دنبال اين نيست كه مملكت ما گرفتارى دارد، بايد اين گرفتارى را ما خودمان رفع بكنيم، اين ذهنش منعطف است ديگراز اين مسائل. اين اختلاطهائى كه درست كرده‏اند و ايجاد كردند براى ملت ما و جوانهاى ما را مختلط كردند با هم كشيدند به يك مسائل فاسدى، اين هم جزء همان نقشه‏هائى است كه براى ما كشيدند. اين اختلاط در دريا يك چيز عادى نيست، يك چيزى نيست كه همين طورى شده باشد، يك نقشه‏اى است براى اينكه جوان‏هاى ما را منعطف كنند ذهن شان را به اين مسائل، اگر چندين هزار جوان ما جذب شدند به مراكزى كه اينطور مسائل شهوى و حيوانى در او مطرح است، همين چندين هزار جوان را ملت ما از دست داده.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها