0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:01 AM

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 53

تاريخ: 16/4/58

بيانات امام خمينى در جمع پاسداران كميته انقلاب اسلامى حصارك كرج‏

جديت در شناخت عوامل پيروزى و كوشش فراوان جهت حفظ آن‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من اول راجع به آنچه گذشته است يك كلمه عرض مى‏كنم و بعد آنچه بايد در آينده بشود و ما تكليف داريم راجع به آنچه گذشت و بحمدالله خوب گذشت. چه چيز اسباب شد كه اين ملت، اين راه را رفت و پيروز شد و چه بايد كرد كه اين پيروزى ادامه پيدا كند؟ چه بسا يك لشكرى، يك جمعيتى پيروز بشوند به يك جمعيت يا ملت ديگر و خوب از عهده بر آيند لكن نتوانند حفظ كنند پيروزى خودشان را. بسيارى از اين كشورگشاها بوده‏اند كه زده‏اند، رفته‏اند و جلو رفته‏اند و فتح كرده‏اند لكن نتوانستند حفظ كنند. وقتى كه به يك حدى رسيدند، يك جهاتى پيش آمد كه نتوانستند حفظ كنند، شكست خوردند. اين بايد عبرت بشود براى كسانى كه در يك ميدان پيروز شدند و باز تتمه دارد، نرسيده‏اند به مقصد. در همين جنگ‏هاى عمومى كه شده است، يك وقت، يك سردارى با فشار و زور و با لشكر خيلى جرار جاهايى را گرفت و پيش رفت مثل هيتلر، پيش رفت فرانسه را گرفت و - عرض مى‏كنم - حمله كرد به شوروى و يك مقدارى هم از شوروى گرفت لكن جهاتى پيش آمد كه در همان جا شكست خورد و شكستن هم تا آخر تا ملزم شد (به طورى كه گفته‏اند) خودش را بكشد.

ما نبايد مغرور بشويم به اين پيروزى كه پيدا كرده‏ايم با اينكه پيروزى بزرگى بود، يعنى يك پيروزى بود كه احتمالش را نمى دادند، شايد اين حركات ما را يك حركات غير عاقلانه مى‏دانستند، حتى در اين اواخر هم كه خود آن مردك رفته بود و بختيار جايش بود باز ناصح‏هاى بى‏اطلاع نصيحت مى‏كردند كه بايد ساخت ديگر با اينها، بايد شوراى سلطنتى را تأييد كرد و بعد رفت وكيل درست كرد و بعد از راه او مسأله را ختم كرد و شايد اين پافشارى‏هائى كه از طرف بعضى مى‏شد، اينها صحيح نمى‏دانستند. حالا شما به يك پيروزى بحمدالله رسيديد و يك پيروزى بزرگى بود كه هم يك قدرت بسيار بزرگ را شكستيد و هم از كشور خودتان دست قدرت‏هاى بزرگ را كوتاه كرديد. تا اينجا بايد ما از همه ملت تشكر كنيم و اين خدمتى كه ملت كرد، اين وحدت كلمه‏اى كه پيدا كرد، اين كوششى كه كرد، اين جان نثارى و فداكارى كه كرد، در محضر خداى تبارك و تعالى مأجور است و مورد نظر ولى عصر (سلام الله عليه) است. تا اينجا خوب رفتيم و نتيجه هم خوب گرفتيم اما ما كارمان كه به آخر نرسيده است، الان نه يك حكومت مستقر داريم، يك دولت انتقالى است، در عين حال كه خوب است‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 54

لكن يك دولت متزلزل انتقالى است، و نه قانون اساسى كه اساس هر كشورى هست الان داريم و نه يك رئيس جمهور داريم و نه يك مجلس شورا داريم كه اينها اساس يك حكومت است و همه اينها بايد باشد آنقدرى كه ما تا حالا به آن رسيديم اين است كه با رأى و رفراندم عمومى آن رژيم از بين رفت و به جاى او جمهورى اسلامى آمد، الان ايران به عنوان جمهورى اسلامى در دنيا شناخته شده است، اما جمهورى اسلامى كه فقط ما به آن رأى داديم اما مجلس نداريم و رئيس جمهور نداريم و قانون اساسى نداريم اينها را بايد درست كنيم. پس ما بين راهيم، مثل يك لشكر فاتح مى‏ماند كه زده و رفته و يك جايى را گرفته است لكن معلوم نيست كه بتواند حفظش بكند. ما الان معلوم نيست كه با اين توطئه‏ها كه هست و با اين تفرق‏ها كه موجود شده است و با اين كارها كه انجام مى‏گيرد، بعد از پيروزى معلوم نيست سرنوشتمان چه خواهد شد، نگرانى داريم. تكليف ما امروز چه هست؟ ما اگر بخواهيم پيروزيمان كه تا اينجا رسيده به آخر برسد، چه بكنيم كه حفظ بشود اين پيروزى و مثل قضيه هيتلر نشود كه محتاج بشود به خودكشى. ما بايد بفهميم چرا پيروز شديم، اين چرا را اگر فهميديم آنوقت بايد كوشش كنيم كه همان چيزى را كه ما را پيروز كرده حفظش كنيم، اگر حفظش نكنيم، همان است كه يك لشكر فاتحى آمده و نتوانسته بعدش را حفظ كند. اكثر فتح‏هائى كه شده نتوانستند حفظ كنند بعد رفتند و رها كردند. حتى نادرشاه هم كه رفت هندوستان را گرفت، آنجا ديد نمى‏تواند حفظ كند يك قراردادى كرد و برگشت. حفظ يك نظامى، حفظ يك پيروزى از اصل يك پيروزى مشكلتر است و نكته‏اش هم اين است: در آنوقت كه يك جمعيتى دارند حمله مى‏كنند براى گرفتن يك قلعه‏اى، همه توجه‏شان به گرفتن قلعه است، هيچ توجه ديگرى ندارند، هيچ كس فكرش اين نيست كه ما امشب وقتى شب شد شام چه داريم، ناهار چه داريم، بچه‏مان كسالت دارد، هيچ در فكر نيستند، تمام قواى هر فرد دنبال اين است كه اين فتح را بكنند، اين قلعه را بگيرد و يك گروهى كه با هم مجتمع شدند، همه يكصدا و قواى مختلفه جمع شده است و به حال حمله است، همه قوا مجتمع شده است و همه هم نظرشان يك چيز است و آن اين است كه اين قلعه رابايد ما فتح بكنيم، تا وقتى كه رسيدند و فتح كردند و آنوقتى كه در داخل قلعه بودند و نشستند و ديدند الحمدالله فتح كرديم، سستى‏ها شروع مى‏كند پيدا شدن، خستگى‏ها، سستى‏ها، اختلاف‏ها، در داخل همان قلعه ممكن است كه هم سستى براى اين افرادى كه آنوقت با اين قدرت پيش رفتند، پيش بيايد و قدرت خودشان را از دست بدهند و هم تا حالا همه متحدالكلمه براى اين فتح و پيروزى بودند حالا كه خودشان را پيروز مى‏بينند مى‏افتند به گله‏هايى كه از هم دارند، اشكالاتى كه برايشان هست، زندگيمان چطورى هست، بچه‏هايمان چطورند، مناقشاتى كه بعضى با بعضى دارند، اغراضى كه دارند، آن سستى بعد از پيروزى و اين اختلاف بعد از پيروزى موجب اين مى‏شود كه نتواند اين فاتح حفظ كند فتح خودش را و آنهايى كه شكست خورده‏اند بسيار اينطور اتفاق افتاده آنهائى كه شكست خورده‏اند، آنها براى اينكه عقده شكست خوردن درشان هست شروع مى‏كنند به پيوند با هم. از آن طرف شكست خورده‏ها روى عقده‏اى كه پيدا كردند بنا مى‏كنند اين جزيى جزيى‏ها به هم متصل بشوند و وحدت پيدا بكنند،از اين طرف اينهائى كه فتح كرده‏اند، براى‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 55

اينكه عمق مسائل را درست ادراك نكرده‏اند شروع مى‏كنند به اينكه استراحت بكنند، سستى پيدا مى‏كنند و عمده، اختلافات، جدا از هم بشوند، آنوقت كه با هم مجتمع بودند فتح كردند، حالا آنهايى كه شكست خوردند دارند با هم مجتمع مى‏شوند، اينهايى كه فتح كردند دارند از هم جدا مى‏شوند، نتيجه چه ميشود؟ نتيجه اين مى‏شود كه همان رمزى كه در فتح شما بود در اينها پيدا مى‏شود و همان رمزى كه در شكست آنها بود در شماپيدا مى‏شود. پس ما بايد چه بكنيم؟ اين فتحى را كه كرديد، يك فتح كوچكى نبود، ما باز ادراكش را خيلى نمى كنيم، اينهائى كه از خارج مى‏آيند، از امريكا مى‏آيند، از انگلستان مى‏آيند، از بلاد خارج و غرب مى‏آيند، اينها گاهى به ما مى‏گويند كه ايرانيان نمى‏دانند كه چه كرده‏اند، نمى‏دانند كه چه فتحى كرده‏اند، يك فتحى بوده است كه همه عالم را به تعجب واداشته است كه چطور يك جمعيتى كه هيچ چيز دستشان نبود بر يك قوائى كه همه قواى عالم با هم جمع شده بودند، شما خيال مى‏كنيد كه فقط محمد رضا بود و امريكا؟ مسأله اين نبود، محمدرضا بود و دنبال سرش همه دولت‏ها، چه اسلامى و چه غير اسلامى، همه دنبال سرش بودند. بى جهت بود كه ما را در كويت راه ندادند؟ با ما دشمنى نداشتند آنها، براى اينكه پشت سر او بودند. بى‏جهت بود كه ما را كارى كردند كه نتوانيم عراق بمانيم؟ بى‏جهت بود كه من ممالك اسلامى را رها كردم و رفتم به خارج، در يك مملكت كفرى؟ اينها همه جهت داشت براى اينكه من ديدم همين كارى كه عراق دارد مى‏كند و همين كارى كه كويت مى‏كند نمى‏گذارد ما از اين طرف شهر برويم آن طرف شهر سوار طياره بشويم و برويم، اينقدر هم مانع شدند، گفتند از همان جا كه آمديد به همان جا برگرديد. اين براى اين بود كه همه اينها طرفدار بودند با آن رژيم، آنوقت آن قدرتهاى بزرگ هم همه پشت سرش بودند، بعضى‏ها صريح مى‏گفتند مثل امريكا و انگلستان، بعضى‏ها هم صريح نمى‏گفتند لكن بودند براى اينكه منافع خودشان را به وجود او مى‏دانستند و متأسف بودند از رفتن او.

در عين حال كه همه قوه‏هاى عالم بر خلاف يك 35 ميليون جمعيت، يك جمعيت ايرانى، همه قوه‏هاى عالم مخالف، معذلك نتوانستند نگه دارند او را چه اسباب اين شد كه يك همچو پيروزى پيدا شد؟ ماها چنين عرضه‏اى داشتيم؟ نه، ايمان و نظر خدا بوده وقتى همه شما از ظلم بيزاريد و همه شما به عدالت اسلامى رو آورديد خداى تبارك و تعالى به شما كمك مى‏كنند، ملائكة الله به شما كمك مى‏كنند، اين ملائكة الله كه در جنگ‏هاى اسلامى به جمعيت‏هاى كوچك كمك مى‏كردند كه پيروز مى‏شدند بر جمعيت‏هاى بزرگ، منتها خود مردم آنجا نمى‏دانستند، پيغمبر(ص) مى‏دانست به وحى، الان هم اگر پيغمبر بودند، شايد مى‏فرمودند كه شما اين پيروزى را كه پيدا كرديد ملائكةالله با شما موافق بود، همه اسلام را مى‏خواستيد، دين حق را مى‏خواستيد و از رژيم فاسد اعراض كرديد، اين اسباب اين معنا شد، اين دو تا كلمه، همه با هم وحدت كلمه و همه با هم اسلام. اين دو تا كلمه رمز پيروزى شما بود و عمل به آيه كريمه: واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا در اين آيه همين رمز است كه همه‏تان با هم به خدا بپيونديد و جدا از هم نباشيد، اجتماع با هم باشد و توجه به خدا باشد، تفرقه هم نباشد در كارهايتان، اين اسباب اين شد كه يك جمعيت كمى با نداشتن هيچ ساز و برگ‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 56

جنگى مشتى داشتند و ايمانى داشتند، غلبه كردند بر جمعيت‏هاى بزرگ و با اشخاصى كه منافعشان در خطر بود، منافع حياتشان در خطر بود و پشتيبان او بودند، هيچ كس هم نتوانست اين را نگهش دارد. ما تا اينجا آمده‏ايم، پس ما يك فاتحى هستيم كه در نيمه راهيم. از اينجا به بعد چه بكنيم كه اين فتح را به آخر برسانيم، حفظ كنيم اين فتح را، اين پيروزى را حفظ كنيم، مثل هيتلر نشويم كه بين راه برش گرداندند، توى دهنش زدند برش گرداندند و محتاج به خودكشى شد؟ آنچه كه بايد بكنيم اين است كه همين رمز را، همين دو تا كلمه را حفظ كنيم: يكى جدا نشويم از هم و الان دستهايى در كار است كه مى‏خواهند اين رمز را از ما بگيرند، دست‏هاى زياد، دست‏هايى كه مع‏الاسف اغفال كرده‏اند دوستان ما را، نه همان دشمن‏ها، دوستان را هم اغفال كرده‏اند و دارند بذر نفاق و جدائى را در اين مملكت پخش مى‏كنند. اين مملكتى كه از مركز تا سرحدات همه جا يك كلمه مى‏گفتند، مى‏گفتند: جمهورى اسلامى، يك كلمه مقدمه آن بود، مى‏گفتند: كه اين رژيم نه، از مركز اين بود تا سرحدات،از هر طرف بروى، هر جائى مى‏رفتى همين كلمه بود، فهميدند آنهايى كه مى‏خواهند غارت كنند ما را كه رمز پيروزى ما اين وحدت كلمه بود و مقصد، يك مقصد بودن، هر كس يك طرف نمى‏كشيد، همه يك چيز مى‏گفتند، همه مى‏گفتند: جمهورى اسلامى. حالائى كه ما رسيده‏ايم به اينجا، الان آنهايى كه اين معنا را لمس كردند كه اين وحدت كلمه و وحدت مقصد، همه با هم و همه با هم اسلام، اين پيروز كرده ما را، مى‏خواهند اين را از ما بگيرند، همه را بگيرند، اسلامش را هم بگيرند. اين دو تا كلمه‏اى كه اساس پيروزى شما بود، الان شياطين در صددند كه از شما اين رمز را بگيرند و اگر اين رمز را حفظش نكنيد و شياطين خداى نخواسته غلبه كنند بر شما و رمز را بگيرند، مملكت ما مى‏شود مثل همان قضيه هيتلر مى‏شود، در نيمه راه برش مى‏گردانند، مى‏زنند توى دهنش بيرونش مى‏كنند. مابايد اين را حفظش كنيم.

بيدارى در برابر نقشه‏هاى حساب شده شياطين و پيشگيرى از اختلاف و افتراق‏

الان شما ببينيد، در تهران از قرارى كه روزنامه‏ها مى‏نويسند قريب صد گروه پيدا شده‏اند، اظهار وجود كرده‏اند، گروه، گروه،گروه، ولو چيزى نيستند اينها، در مقابل ملت اينها چيزى نيستند لكن اين زنگ خطر است. اين زنگ خطر براى اينكه آن رمز پيروزى كه اجتماع بود از ما بگيرند. آنوقت ما گروه گروه‏ها را به هم پيوند داديم، ملت، گروه، گروه‏ها را به هم پيوند داد، حالا در مقابل او بعد از اينكه به اين حد رسيديد، دارد پيوندها از هم گسسته مى‏شود و گروه گروه مى‏شوند. اين كيست؟ حزب چه اين كيست؟ حزب چه. اين كيست؟ جبهه چه. آن كى؟ بسيارش هم اسم اسلام رويش هست، اما غفلت از اينكه حالا تكه تكه كردن صحيح نيست، محله محله كردن، گروه گروه كردن الان صحيح نيست، ما در يك حالى الان هستيم كه بايد اين مراحل را طى كنيم تا بتوانيم بگوئيم ما حالا پيروز شده‏ايم. آنوقت هم بايد حفظش بكنيم. هميشه بايد حفظش بكنيم اما حالا نيمه پيروزى است، نه پيروزى، الان ما يك مقدارى جلو رفتيم، مقدار ديگرش مانده است. اگر در اين نيمه راه كه ما هستيم غلبه كنند بر ما، ما از هم جدا بشويم، كم كم آنها از زير پيوند كنند،مثل همان فاتحى كه قلعه رافتح كرده‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 57

و لشكرش رو به سستى و رو به افتراق گذاشته است و اهالى قلعه‏اى كه شكست خورده بودند رو به اجتماع و روى دسته‏بندى كه با هم يكى بشوند، نتيجه‏اش اين مى‏شود كه بعد از چندى اين گروه فاتح شكست خورده مى‏شوند و از قلعه بيرونشان مى‏كنند. اگر ما اين رمز را حفظ نكنيم (ما مقصودم همه ايران است، همه مملكت، طبقه روحانى، طبقه دانشگاهى، پاسداران، بازارى، كارمند، كارگر، دهقان، همه مكلفيم) اگر ما نگه نداريم اين پيروزى كه برايمان پيدا شده است و اين فتح عظيمى كه براى شما پيدا شده است، اگر حفظش نكنيم، در حالى كه بين راه هستيم، آنها دارند با هم مجتمع مى‏شوند ما داريم گروه گروه مى‏شويم الان بسيارى از اين منحرفين، زيرزمينى با هم مجتمع دارند مى‏شوند، با هم پيوند مى‏كنند. اضافه كنيد دست هم از خارج هست كه دست‏ها، آن كمك‏هاى خارجى هم اين مطلب را به آن باد مى‏زنند، كمك مى‏كند. از مرزها الان باز اشخاصى وارد مى‏شوند اسلحه وارد مى‏شود، از اين چيزها، در داخل باز اينطور روابط دارد درست مى‏شود، گروه‏ها با هم مجتمع مى‏شوند. آنها دارند مجتمع مى‏شوند، ماها داريم متفرق مى‏شويم. ما خودمان را فاتح ديديم به سستى گرائيديم و جدا داريم از هم مى‏شويم، آنها خودشان را مغلوب ديدند و عقده پيدا كردند و دارند با هم پيوند مى‏كنند و ما را متفرق مى‏كنند، رمز را از ما مى‏گيرند خودشان رفتار مى‏كنند رمز پيروزى يعنى يك رمزش را و آن وحدت كلمه و آن اجتماع، اجتماع را دارند از ما مى‏گيرند، گروه گروهش مى‏كنند. آقا اين بى‏جهت نيست كه صد گروه يك وقت، در حدود يك ماه يا يك خرده بيشتر در تهران پيدا بشود، اين يك مسأله عادى نيست كه يك دسته‏اى دلشان خواسته، دلشان خواسته، اين يك نقشه‏اى است و يك چيزى است كه زير پرده يك دستى پشت سر اينهاست، آنهايى كه آدم‏هاى صحيح هستند و حسن نيت دارند، غفلت مى‏كنند، بايد بيدار بشوند، آنهايى كه شياطين هستند روى نقشه كار مى‏كنند. اگر اين دسته‏هايى كه علاقه دارند به اسلام، علاقه دارند به كشور خودشان، علاقه دارند به ملت خودشان، اين دسته‏ها از اين تفرق‏ها دست بردارند، براى آنها چيزى خيلى نمى‏ماند، ديگر آنها صد گروه نيستند. از آن طرف دارد آنها مجتمع، از اين طرف گسسته مى‏شود. نتيجه اين مى‏شود كه خداى نخواسته اگر ما سستى كنيم، اگر ما غفلت كنيم، شياطين هم با هم مجتمع بشوند، يك وقت چشممان را باز كرديم كه يك كودتا شد و همه بساط را به هم ريخت. همه بساطى كه تا حالا، همه خون‏هائى كه تا حالا داديد هدر مى‏رود، همه زحمت‏هايى كه كشيديد باطل شد، بايد چه كرد؟ نبايد امروز ما هى فرياد كنيم كه ما چنين كرديم، ما امروز بايد فرياد كنيم كه بايد اين كار را بكنيم. نبايد يك لشكر فاتح هى بنشيند از فتحش بگويد، اين ثناخوانى از فتح اسباب اين مى‏شود كه دلگرم بشوند كه الحمدلله ديگر گذشت، سستى پيدا مى‏شود. - ما بايد از آن طرف صحبت كرد، فرياد كنيم كه ما بايد جلو برويم، همان فريادهاى الله اكبرى كه كرديد و با قدرت الهى پيش برديد اين پيشبرد عظيم را، همين را بايد حفظش بكنيد.

اين مساجد را بايد مسلمان‏ها پر كنند از جمعيت‏

الان ماه مبارك رمضان جلو است، ماه بسيار شريف شعبان هم درش واقع هستيم،اين مساجد

صحيفه نور ج 8 صفحه 58

را بايد مسلمان‏ها پر كنند از جمعيت، اين سنگرهاى اسلامى را پر كنند از جمعيت‏ها و در آنجا مسائل روز رابگويند و فرياد كنند. الان ما احتياج به الله‏اكبر بيشتر داريم. تا آن وقتى كه آن مردك بود. الان احتياج ما بيشتر است، الان ما به اجتماعات بيشتر احتياج داريم. حربه دست شماست، اگر بتوانيد نگهش داريد. شما همه چيز داريد، اگر بتوانيد نگه داريد. شماقدرت ايمان داريد بايد نگهش داريد. شمايك ملت رنجديده بوديد كه از وقتى چشمتان را باز كرديد و هوشتان بوده است هى سازمان امنيت به گوشتان خورده، هى در سازمان امنيت چه شده، هى دلتان لرزيده براى اينكه سازمان امنيت مبادا چه بكند، پاسبان مبادا چه بكند. شما با اين تنفرى كه پيدا كرديد از اين رژيم و با آن توجهى كه پيدا كرديد به اسلام، پيروز شديد.

اين وحدت كلمه را حفظش كنيد و اين ايمان را، اين ايمان را كه جوانهاى عزيز ما، بسيار عزيز ما مى‏آيند استدعا مى‏كنند كه دعا كنيد ما شهيد بشويم، اين جوان 30 ساله، 20 ساله، 25 ساله، كمتر، 18 ساله مى‏آيد كه دعا كنيد من شهيد بشوم اين رمز پيروزى است. اين احساس، اين تحولى كه در جامعه ما پيدا شد، اينها رمز پيروزى ما بود، اين را نگهش داريد. اين روحيه، اين روحيه بزرگ، اين روحيه الهى، غيبى، اين را حفظش كنيد و از تفرقات، از اين افتراق‏ها پرهيز كنيد. من همه را دارم مى‏گويم، من خطابم به هر جا برسد صدايم. معنا ندارد امروز در يك مملكتى كه فتحش نيمه كاره است احزاب مختلف بگذارند استقرار پيدا بكند بعد هر كارى مى‏خواهند بكنند. بگذارند ما درست مستقر بشويم، اقتصادمان درست بشود، زراعتمان درست بشود، لااقل دستمان دراز نباشد براى ديگران كه گندم بده، جو بده، چه بده، همه چيزمان را از ديگران بگيريم بگذاريد اينها قدرى درست بشود، اگر شما خدا را مى‏شناسيد، براى خاطر خدا، اگر شما ملت را دوست داريد، براى خاطر ملت، اگر كشورتان را مى‏خواهيد، براى خاطر كشور بازى نخوريد از اين يك مشتى كه دارند كارى مى‏كنند كه همه چيز ما به باد برود، تا مى‏توانستند نمى‏گذاشتند كسى زراعت درست بكند، بعدش نمى‏گذاشتند كسى زراعتش را بردارد، حالا كه برداشت كرده‏اند آتش مى‏زنند. اينها دلشان براى ملت سوخته؟ ارزاق يك ملتى را كه اينطور دارند به باد مى‏دهند آنوقت مى‏گويند كه ما ملى هستيم، ما با ملت آشنا هستيم. نيست مطلب اينطور، باز نخورند اين جوانان عزيز ما، اينهائى كه قصدشان اين است كه خدمت بكنند لكن راهش را نمى‏دانند، دست بردارند اينها از اين متفرق شدن و گروه گروه درست كردن.

با رفتار موافق موازين و انجام وظايف انسانى - اسلامى پاسدار مكتب باشيد

مطلب زياد است و من هم نمى‏توانم ديگر ادامه بدهم، محول به خودتان. اسلام را امروز به دوش من و شما گذاشته‏اند كه اين را حفظش كنيم، مسئوليتش به دوش من و شماست، به دوش اين ملت است اين را حفظش كنيد. شما پاسداران خدمت مى‏توانيد بكنيد به اين نهضت، و خداى نخواسته مى‏توانيد كارى بكنيد كه اسلام از دست برود، شما پاسدارها اگر پاسدارى واقعاً از اسلام مى‏كنيد،

صحيفه نور ج 8 صفحه 59

پاسدارى از مملكت اسلامى مى‏خواهيد بكنيد، توجه كنيد به اينكه خودتان يك قدم خلاف بر نداريد. اگر شمايى كه الان پاسدار اسلاميد از شما يك خلاف ببينند، مى‏گويند اسلام اينطورى است، چنانچه اگر از روحانيون يك چيزى ببينند، مى‏گويند اسلام اين است. بايد شماها وظايف پاسدارى از اسلام، پاسدارى از جمهورى اسلامى پاسدارى از مملكت اسلام، شمائى كه الان به اين شغل بسيار شريف و لباس بسيار مبارك در آمديد، قدرش را بدانيد. اگر الان شما يك خلافى بكنيد، گردن شما نيست مى‏گذارند گردن جمهورى اسلامى، مى‏گويند جمهورى اسلامى هم همين است، آنوقت سازمان امنيت به ما ظلم مى‏كرد و حالا پاسداران اسلامى. مكتب ما را، آن مكتب بزرگ ما را دفن مى‏كند. اگر در اين نهضت مكتب ما شكست بخورد، دفن مى‏شود و ديگر كسى نمى‏تواند بيرونش بياورد. كارى بكنيد كه شكست نخوريد، كارى بكنيد كه مكتبتان شكست نخورد. شما به وظايف انسانى و اسلامى خودتان رفتار كنيد و ما هم همين طور انشاءالله و همه گروه‏ها هم همين طور تا اينكه اين فتحى كه تا اينجا رسانديم بتوانيم نگهش داريم تا به آخر برسانيم و بتوانيم ما عرضه كنيم به دنيا كه ما يك چنين متاعى داريم، اسلام يك چنين چيزى است. اگر بنا باشد كه حالايى كه يك پيروزى نصيب ملت ما شده است، كميته‏ها تعدى بكنند خداى نخواسته، پاسدارها تعدى بكنند خداى نخواسته، روحانيون خلاف مسلك روحانيت عمل بكنند خداى نخواسته، دولت خلاف دولت اسلامى رفتار كند خداى نخواسته، ارتش خلاف ارتش اسلامى رفتار كند خداى نخواسته، و همين طور، اگر يك چنين قصه‏اى پيش بيايد، در دنيا منعكس مى‏شود، آنهايى كه در صددند كه اين نهضت را آلوده كنند و اسلام را - دشمن دارد اسلام - آنها در خارج و در داخل منعكس كنند كه اعمال همان تا عمال است مهره‏ها عوض شده آنوقت نصيرى بود حالا بصيرى، عمل چه عملى است. اگر ما اعمالمان را موافق با آنكه جمهورى اسلامى اقتضا دارد منطبق نكنيم، اگر ما كه پاسدار احكام و شما پاسدار اسلام (همه‏مان الحمدلله اميدورام پاسدار باشيم) اگر ما اعمالمان را مطابق با آن وظيفه پاسدارى نكنيم، ما را متهم مى‏كنند به اينكه، (خودمان را متهم نمى‏كنند، آنها ديگر حالا كارى به شخص ندارند) مكتب ما را متهم مى‏كنند به اينكه اين هم همان رژيم شاهنشاهى است، افراد فرق كرده‏اند، اسمش فرق كرده، آنوقت مى‏گفتند رژيم شاهنشاهى و حالا مى‏گويند جمهورى اسلامى، آنوقت مى‏گفتند شاهنشاه حالا مى‏گويند يكى ديگر، اما معنا همان معناست، محتوا همان محتواست، اشكالات هم همان اشكالات است و تعديات همان تعديات است. اگر يك كارى بكنيد، زيادش مى‏كنند، اگر كسى يك تعدى بكند، نمى‏گويند اين كرده، مى‏گويند پاسدارهاى اسلام اينطور، از اينجا هم برش مى‏دارند و مى‏گذارند روى اسلام و مى‏گويند اسلام اين است، آن اسلامى كه اينها فرياد مى‏كردند ما اسلام مى‏خواهيم، ما رژيم شاهنشاهى نمى‏خواهيم، ما رژيم اسلام را مى‏خواهيم، اين هم اسلامشان. اينطور براى ما مى‏گويند.

توصيه به اصلاح خويشتن و مؤاخذه از خلافكاران‏

امروز اسلام به شما محتاج است، قرآن كريم محتاج به شماست، خودتان را اصلاح كنيد. شما هم‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 60

خودتان را اصلاح كنيد، اين طبقه هم خودش را اصلاح كند. اگر هر كس يك جايى فرض كنيد يك صورت روحانى به خودش داد و چهار تا از اين تفنگدارها را دور خودش جمع كرد و شروع كرد خلاف آن چيزى كه وظيفه روحانى است عمل بكند، اسلام را باد داده، امروز نمى‏گويند زيد اين كار را كرده مى‏گويند جمهورى اسلامى اين است، منعكس مى‏كنند اين جمهورى اسلامى است. وظيفه سنگين، مسئوليت سنگين و همه‏تان مسؤول خواهيد بود. اگر يكى‏تان يك كارى بكند ديگرى ساكت باشد او هم مسؤول است يكى يك خلاف كرد، همه بايد برويد دنبالش كه آقا چرا. لازم نيست كه كتك‏كارى بكنيد، مؤاخذه كنيد. اگر يك نفر خلاف كرد، 20 نفر از شماها رفت گفت نكن اين كار صحيح نيست، تحت تأثير واقع مى‏شود. اگر يك معمم، يك صورت معمم، يك كار خلاف كرد، از اطراف، معممين هجوم به آن آوردند كه چرا اين كار را مى‏كند، ديگر اگر من دخالتى كردم همه‏تان هجوم آورديد كه چرا اين كار را مى‏كنى من سر جايم مى‏نشينم، همه‏تان مسؤوليد همه‏مان مسؤوليم، امروز مسؤوليت بزرگ است براى ما، ما نصف راه هستيم و من خوف اين را دارم كه قضيه ما قضيه هيتلر بشود.

خداوند انشاءالله شما را سلامت بدارد. ماها همه را به وظايف خودمان آشنا كند و مملكت ما را از همه شرها نجات بدهد و نادان‏هاى ما را دانا كند و آن كسانى كه خيانت مى‏خواهند بكنند به اين مملكت، هدايت كند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها