پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 1:41 AM
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 220
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از ايرانيان در پاريس
پشتيبانى آمريكا از دولت براى حفظ رژيم پوسيده شاه
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
حالا كه امريكا پوسيدگى شاه را فهميده است و به اصطلاح آنقدر شور بوده است كه خان هم فهميده است، حالا راههاى ديگرى را پيش گرفته است. تا حالا تاييد از شاه مىكرد و پشتيبانى از شاه را اعلام مىكرد، اخيراً پشتيبانى از دولت را اعلام كرده است و مىخواهد از راه پشتيبانى از دولت، رژيم را حفظ كند و بالاخره خيال دارند كه اينها همين نوكر كهنه را برگردانند كه مردم را آرام كنند به خيال خودشان، شاه را ببرند و بعد، بعد از يك مدتى دوباره، او را برگردانند با يك زور بيشتر و با يك درندگى بالاتر.
امر بر قيام يكپارچه ملت بر عليه انتصابات غيرقانونى
اينها يكى از راههايشان اين است كه اين دولت را پشتيبانى كنند و ما قبلاً هم گفتيم، حالا هم مىگوئيم كه اين دولت به تعيين شاه آمده است و شاه به حسب رفراندمى كه شد قانونيت ندارد و غاصب است و ياغى است و شاه نيست، بنابراين دولتى كه به تعيين او آمده باشد قانونى نيست و به پشتيبانى از مجلسين آمده و مجلسين هم از باب اينكه برگزيده ملت نيستند و ملت اصلاً از اين وكلا اطلاعى ندارد و آنها را تعيين نكرده است، مجلسين هم قانونى نيستند و دولت برگزيده مجلسين هم نمىتواند قانونى باشد. بنابراين، اين نقشهشان كه بخواهند دولت را يك دولتى حساب بكنند و يك مشروعيتى به آن بدهند، اين پيش ملت ايران به جايى نمىرسد و ملت ايران بايد تظاهر كنند بر ضد اين دولت و بر آنها لازم است كه برخلاف اين دولت مثل دولتهاى سابق قيام كنند و تظاهرات را بكنند و اين دولت را ساقط كنند، چنانچه ساقط است و اين دولتى نيست كه بتواند آرامش را در مردم ايجاد كند. مردمى كه در مقابل دولت نظامى ايستادند و در مقابل حكومت نظامى ايستادند، در مقابل يك دولتى كه اين نحوه است، ديگر نمىنشينند و معطل بشوند كه اين چه مىكند.
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 221
وعدههاى پوچ دولت مبعوث شاه خائن
وعدههايى كه اين دولت داده است مثل وعدههائى است كه دولتهاى سابق دادهاند. دولت سابق يعنى اسبق خيلى وعدهها داد، وعده صلح داد و با تفنگ و مسلسل اين صلح را مىخواست برقرار كند. اين هم وعده اين را مىدهد كه ما اشخاصى كه استفاده غير مشروع كردند محاكمه مىكنيم. ما از ايشان مىپرسيم كه خوب شاه چطور؟ شاه اين اموالى را كه الان دارد، اين اموالى را كه به خارج منتقل كرده است، اينها همه مشروع است؟! يا استفاده غيرمشروع است؟ اگر استفاده مشروع مىدانيد، خود شما مجرمتر از همه مجرمها هستيد (و تا ديروز هم اين را نمىگفت، امروز شروع كرده) و اگر غيرمشروع مىدانيد، شاه را مجرم مىدانيد، به اقرار شما شاه مجرم است، يك شخصى است كه استفادههايى از ملت كرده است، دزدىهايى از ملت كرده و غارتگرىهايى كرده است و خيانت به ملت كرده است و شاه به حسب قوانين اگر خائن باشد، شاه نيست. بنابراين شما مقر به اين هستيد كه از طرف شاهى مبعوث شديد كه خائن به مملكت است و اموال مملكت را چپاول كرده است. خوب شما وعده مىدهيد كه من محاكمه مىكنم اين اشخاصى كه خيانت كردهاند، خوب شاه را بگيريد، شما كه چنين قدرتى داريد شاه را بگيريد، نگذاريد فرار كند، محاكمه كنيد اموال مردم را از او بگيريد. هيچ يك از اين دزدهايى كه اسمشان ثبت شده است درآن ورقهاى كه بانك يك جزئى آن را ابراز كرده است، قلم هيچ كدام به بزرگى قلم خود ايشان نيست. شمايى كه مىگوئيد ما اين خائنها را مىگيريم، خوب راس خائنها ايشان هستند، اگر خائن نمىدانيد شما و همه ملت مىدانند كه خلاف مىگوئيد و اگر خائن مىدانيد شما و همه ملت مىدانند كه مبعوث از طرف خائن هستيد، مبعوث از طرف خائن يا كنار برود، خودش كنار برود، خوب مردم كه كنارش مىكنند، يا خودش زود عاقل باشد و كنار برود، يا خائن است.
اين يك نقشه بوده است كه يك دولتى بياورند كه وعده به مردم بدهد كه ما محاكمه مىكنيم اينها را، ما اوقاف را برمىگردانيم به علما. علما چه احتياجى به اوقاف دارند كه مىخواهى رشوه بدهى به علما. علما احتياج به اوقاف دارند؟ علما اگر اوقاف را به دست بياورند مىدهند به آنهايى كه بر آنها وقف شده است، به صاحبان وقف مىدهند. تو با اين كلمه مىخواهى علما را بازى بدهى كه ما اوقاف را بر مىگردانيم به علما، ما ساواك را منحلش مىكنيم، يك اداره اطلاعات درست مىكنيم. يعنى اين عبارت را بر مىداريم آن عبارت را به جايش مىگذاريم. كلمه ساواك را بر مىداريم كلمه ديگرى مىگذاريم و مطالب همان مطالب من حتى باور نكردم كه اين دزدهائى كه گرفتند و الان به خيال خودشان توى محبس ولى شايد به حسب واقع يك جاى خيلى خوبى برايشان هم باشد، من تا حالا باز باورم نيامده است كه اين شركاء شاه را، شريك جرمهاى شاه را، اينها به قاعده بخواهند حبسشان كنند ولى بعيد نيست، خوب شاه اين كاره است، بعيد نيست لكن باز من باور نكردم كه اينهايى كه 15 سال شريك جرم بودند، مثل نخست وزير سابق و رئيس امنيت سابق كه از رفقاى شاه بودند و رفقاى جرم شاه بودند، اينها را بخواهند واقعاً محاكمه كنند و قضيه محاكمه باشد.اين هم مثل
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 222
همه حرفهاى آنهاست كه اصلاحات مىخواهند بكنند، مثل اصلاحاتى است كه شاه مىخواست بكند. باورش نمىآيد آدم از اينها كه يك قدمى بخواهند بردارند، بر فرض اينكه اگر قدم هم بر دارند ديگر از آنها قبول نيست.
دولت و شاه برحسب قانون و شرع غيرقانونى هستند
ما اگر فرض بكنيم كه شاه يا دولت شاه بخواهند يك مملكت مثل بهشت براى ما درست كنند، ما بهشتى كه به دست شاه درست بشود نمىخواهيم، ما بهشتى كه به دست نوكر شاه درست بشود نمىخواهيم، با اينكه خوب، نخواهد شد لكن اگر بشود هم ما نمىخواهيم براى اينكه شاه برحسب قوانين و بر حسب شرع مطهر غير قانونى است و اصلاً سلطنت ندارد، دولت هم همين طور. بنابراين همه كارهائى كه اينها بكنند، چه بهشت درست كنند و چه جهنم درست كنند مقبول ملت نيست و مقبول ماها نيست.
انجام كودتاى نظامى ديگر امكان ندارد
يك راه ديگرى كه به ما رسيده است، از طريقهاى مختلف گفتهاند (ولو اينكه من خيلى باورم نيامده است) قضيه اين است كه اينها مىخواهند كه كودتا بكنند. اين را چند جور تا حالا گفته شده، يك جور اينكه اين چند نفر از اين قصابها را آوردند و جاهاى حساس به آنها دادند، اين اشخاص خيلى خونخوار را سر چند تا از اين مقامهاى حساس گذاشتهاند و بنا دارند كه به مجرد اينكه شاه برود اينها كودتا كنند و كودتاى خشن و چه كنند و چه كنند. اين را من تا حالا باورم نيامده است براى اينكه اگر شاه بخواهد اين كار را بكند، شاه يك آدم پوسيدهاى است ديگر اين هيچ هويتى ندارد كه ارتش از او عرض كنم كه طرفدارى بكند يا چى، اينكه مىبينيد الان برقرار است، براى اين است كه اين صاحب منصبان كه شريك جرم او هستند مىبينند كه اگر او برود ممكن است براى خودشان بد بشود، چسبيدند دو دستى اين بهانه را نگه داشتهاند (مثل اينكه يك مردهاى را توى يك تابوتى نگه داشته باشند) اينطور نيست كه شاه يك چيزى باشد حالا و از او تصميم دفاع بگيرند.
و اينكه ارتش بىاذن امريكا آن كار را بكند، آنها هم همه نوكرند يعنى آنهايى كه سركار هستند، اين چند نفرى كه مجرمند و تا حالا خوردند و مال مردم را بلند كردند و حالا مىخواهند فرار كنند، آنها هم خودشان مستقلاً اين كار را نمىتوانند بكنند. باقى مىماند كه كار را آمريكا به گردن آنها بخواهد بگذارد. اين به نظر من بعيد مىآيد، اينكه امريكا يك همچو كارى را بكند، براى اينكه كارشناسهاى امريكا مطالعه اين معنا را كردند ولو اينكه فهمشان خيلى كم بود، ذره ذره جلو رفتند و مرتب شكست خوردند. آنها از اول شاه را تقويت كردند و دنبال شاه رفتند (شاه چه و شاه چه) و حكومت نظامى گذاشتند و ديدند كه با كمال شدت حكومت نظامى عمل كرد و مردم به آن اعتنا نكردند. او اعلام مىكرد كه از دو نفر بيشتر اگر بيرون بيايند، چه خواهد شد، مردم يك ميليون جمعيت بيرون مىآمدند، قاعده
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 223
هم همين است، اين يك معنايى است كه بايد ملت ما به آن توجه كنند. ما اگر يك روزى گفتند كه اگر اهل منبر مثلاً فلان مطلب را بگويند، راجع به اسرائيل اگر حرفى بزنند چه خواهيم كرد و چه خواهيم كرد. اگر اهل منبر بخواهند اين را فلج كنند، اين حرف را فلج كنند، همه آنها بروند بالاى منبر و بگويند، هيچ غلطى نمىكنند. اينها استفاده از اختلافات هميشه مىكنند، يك دسته را مىترسانند اينها نروند منبر، يك دسته ديگرى كه اقليت هستند اگر بروند منبر، آنها هم مىبينند همه نرفتند، چيزى نمىگويند. دو تا، سه تا هم اگر بگويند مىگيرند آنها را. اگر اينها بگويند كه اگر دانشگاهها را ببنديد ما چه خواهيم كرد، همه دانشگاهها با هم باز كنند، هيچ كارى نمىكنند ولى اگر اختلاف بين آنها بيندازند، با اختلاف آنها استفاده مىكنند. آنها مىگويند كه حكومت نظامى است اگر دو نفر زيادتر با هم توى كوچهها راه بروند، چه خواهيم كرد و اگر شب كسى بيرون بيايد ولو يك نفر هم باشد چه خواهيم كرد. ملت ما يك ميليون جمعيت آمد بيرون، هيچ غلطى هم نكردند. شبها ماندند در خيابان راه بندان كردند براى اينكه بمانند در خيابانها ماندند در خيابانها. جمعيت كه زياد شد كارى نمىتوانند بكنند. بر فرض اينكه يك كارى هم بكنند، يك كار جزئى مفتضحانهاى اينها مىكنند، نه اينكه يك كار عاقلانهاى كه از آن يك نتيجهاى بتوانند ببرند. اينها از حكومت هاى نظامى كه در 12 تا شهر حكومت نظامى گذاشتند هيچ استفادهاى نتوانستند بكنند، در همه اين شهرها انقلاب شد، حالا هم هست. حالا هم كه اين دولت مىگويد ما حكومت نظامى را بر مىداريم، ولو درست نمىگويد لكن بر داريد و بر نداريد على السواءاست. مردم ديگر نه اعتنائى به حكومت نظامى دارند، نه اعتنائى به نظامى دارند. اين معنا كه ديدند آمريكائىها كه حكومت نظامى كه اثرى نكرد و مردم همان مردم هستند، بعد آمدند دولت نظامى درست كردند كه دولت نظامى باشد، حكومت نظامى هم باشد. يك مدتى هم با دولت نظامى سركوبى خواستند از مردم بكنند باز مردم مقاومت كردند، مقابل دولت نظامى هم ايستادند. همان شعارهائى كه سابق مىدادند، دادند، همان كارهائى كه سابق مىكردند، كردند، همان كشتههائى كه سابق مىدادند، دادند. اين هم اثر نكرد.
خوب، وقتى كه چندين ماه است كه مردم مواجه با نظامى هستند، با حكومت نظامى سابق هم بودند منتها باز مردم رشد فكريشان شكوفائى پيدا نكرده بود، آن وقت ساواك در نظرشان يك چيز مهمى بود، شاه در نظرشان ديگر شاه بود لكن اين مطلب شكست يعنى ملت شكست اين بساط را، اين بت را شكست اين ملت. اين ديگر حيثيت از خودش ندارد، نه خودش حيثيت دارد، نه آنهايى كه مربوط به او هستند، نه صاحب منصبهاى بالاى دستشان حيثيت دارند. اگر حيثيتى پيش ملت الان باشد، براى صاحب منصبهائى هست كه دستش به خون ملت آغشته نشده است و اكثر، آنها هستند. آنهايى كه خونخوارى كردند و دستشان تا مرفق به خون ملت ما آلوده است، اينها يك چند تا معدود هستند كه مردم هم مىشناسند آنها را، به ما هم معرفىشان كردهاند، انشاءالله براى بعد.
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 224
ملت با شاه مخالف است، نه با ارتش
اما اينطور نيست كه ملت ما با ارتش مخالف باشد، با صاحب منصب ها، با درجه دارها، با افسرها، اينها همه برادرهاى ما هستند، ما مخالف با اينها نيستيم، ما با خونخوارىها مخالفيم، قواى انتظامى بايد باشد و ما آنها را با آغوش باز، برادرانه آنها را مىبوسيم. ارتش خيال نكند كه اگر اعليحضرت نباشد، ارتش هم نباشد، ايران هم نيست. نه اين حرفها نيست در كار. شما ديديد كه اعليحضرت الان پوسيده است و ايران هم سرجاى خودش هست شما هم سرجاى خودتان هستيد، اين چهار تا آدم دزد هم كه حالا به شما دارند حكومت مىكنند، اين چهار تا دزد هم بعد از چند روز ديگر پولها را برمى دارند و فرار مىكنند. اگر ملت بگذارد و بيعرضگى بكند، فرار مىكنند. شما سرجاى خودتان هستيد، ملت شما را مىخواهد، شما هم ملت را مىخواهيد، شما ارتش شاه نيستيد، شما ارتش ملت هستيد. اين دروغ است كه مىگويند ارتش شاه، شاه چكاره است كه ارتش بخواهد، ملت است كه ارتش مىخواهد، شاه هم بايد از ملت باشد لكن احمقى مىكند و خودش را از ملت جدا كرد.
ايستادگى ملت در برابر تمام قواى پشتيبان دولت
اگر اينها پيوسته بودند به ملت اين بساط پيش نمىآمد، نه من اينجا بودم حالا نه اين آقايان. اينها خودشان را از ملت جدا كردند، خيال كردند كه مىتوانند تا آخر ملت را سركوب كنند، خودشان را از ملت جدا كردند، افتادند به اين وضعى كه ملاحظه مى كنيد. تمام قواى عالم جمع شد پشتوانه اين، پشت سرش ايستاد، چون ملت نمىخواست، نشد. همه قوا جمع شدند، از آن طرف شمال تا آن طرف جنوب، از آن طرف شرق تا آن طرف غرب، همه قدرت جمع شدند گفتند بايد باشد، ملت مىگويد نه، وقتى ديدند كه ملت مىگويد نه، آنها هم فهميدند كه بايد بگويند نه، گفتند نه. حالا راجع به شاه مىگويند نه. قدم دوم را برداشتند كه اين دولت آره، اين بله، اين باشد، اين كارى مىكند كه ميانه رو است، چه است. ملت مىگويند نه، تمام قدرتهاى عالم جمع بشوند دنبال اين، وقتى ملت گفت نه، نمىشود. وزرا را مىگويند راه ندادند توى وزارتخانه. خود ملت، خود دستگاه، خود دستگاه مخالف است، نه اينكه بازارى تنها مخالف است، نه اينكه دانشگاهى تنها مخالف است، نه اينكه دهقان و كشاورز تنها مخالف است، ادارات دولتى هم خون دل ديدند. آنها بيشتر اطلاع دارند كه چه كثافت كارىهايى شده است، آنها هم مىگويند وزرا را راه ندادند، عذر خواستند، گفتند شما وزير نيستيد، ما قبولتان نداريم. يك دولتى كه وزراء آن را راه نمىدهند، مىتواند وزرات بكند؟ خيالات است اينها، اگر اين مجلس (مجلس كه نيست) يا اگر اين آدمهايى كه اينجا مسوول درست كردهاند و نشاندند آنجا به عنوان وكيل، اگر اينها عاقل باشند، اين وقتى كه آمد توى كار مىگويد بابا مردم دارند توى وزارتخانه، تو را راه نمىدهند، تو آمدى مىگوئى من وزيرم؟! من اصلاحات مىخواهم بكنم؟! كجا را مىخواهى اصلاح كنى؟ آنها راهت نمىدهند توى وزارتخانه. شما وزرا را راه نمىدهند، كجا مىخواهى وزارت كنى و حكومت كنى؟ آمريكا فهميده است اين مطلب را كه نظامى فايده ندارد، با ملت، نظامى نمىتواند،
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 225
ارتش نمىتواند. اين ارتش هم كه مخالف ملت نيست، اين چهار نفر، چند نفر آدمى كه در راس حالا واقع شدهاند و آنها را در راس قرار دادهاند و سايرين، ساير قشرهاى نظامى محترم خون دل مىخورند از اينها، اينها هم نمىتوانند كارى انجام بدهند، حتى راجع به اين قتلهايى كه شد، به ما گفته بودند كه از اسرائيل آمده ولى من سند درست نداشتم. در چند روز پيش از اين يك نفر آمد اينجا گفت كه فلان آدم (يك شخصى را كه من حافظهام حالا نمىتواند ضبط كند، گفت كه) آمده است پيش من گفته است كه ما مىخواستيم برويم براى آبادان و براى كجا، در بين راه يك جايى ايستاديم كه بپرسيم راه از كدام طرف است، ديديم يك سرباز آنجا ايستاده، صدا كرديم ديديم كه او زبان فارسى نمىداند، عربى با او صحبت كرديم (عربى يكى بلد بود با او صحبت كرد) ديديم كه عرب است و عربى، عرب اسرائيلى است و اين آدم هم خودش اعتراف كرد كه من را از اسرائيل آوردهاند اينجا، يك اتوميبل هم آنجا بود كه پر بود از سربازها كه از همين سنخ بودند. اينها اين ملت ما را با سربازهاى اسرائيل كشتهاند ولى معذلك ملت ايستاد و كشته داد، جوان داد و ايستاد گفت كه نمىخواهيم. (نه) ملت يك همچو نهاى است. آخر يك وقت اين است كه يك شهر است، يك محله است، يك استان است، اين قابل اين است كه انسان بگويد كه خير مىشود كه اين از بين برود. يك وقت يك مملكت است. الان يك مملكت است كه دارد مىگويد شاه نه، رژيم سلطنتى نه، اسلام آره. يك مملكت است، با يك مملكت نمىتواند هيچ قوهاى طرف بشود و لهذا مىبينيد كه هى مهره مهره مىآورند مى گذارند كه بلكه بتوانند يك كارى بكنند، نمىشود. اين كارشناسهاى آمريكا ديدند كه حكومت نظامى كار را بدتر كرد، دولت نظامى كار را از آن هم بدتر كرد، حالا مىخواهند فرض كنيد طرح بدهند كه كودتاى نظامى. كودتاى نظامى مگر غير از نظامى است؟ كودتاى نظامى معنايش اين است كه باز يك نظامى مىآيد سركار و باز يك خرده زيادتر مردم را مىكشند. مردم كه ايستادند برايش، مقابلش، اينها بايد، اين كودتاچىهائى كه احتمال من مىدهم كه بكنند (احتمال است ولى بعيد به نظر من مىآيد) اينها بايد بدانند كه ما اينها را شناختيم، اينها بايد بدانند كه نمىتوانند خودشان را هيچ جا غايب كنند، اگر يك همچو غلطى بكنند نمىتوانند اينها فرار كنند، هر جا بروند، انتقام مىگيرند. اين را بدانند، عاقل بشوند، عقل داشته باشند دست خودشان را آلوده نكنند به همچو كثافت كارى. تا حالا هر چى كثافت كارى كردند، كردند، از اين به بعد اينطور نكنند. خيال نكنند كه نمىدانيم چه كسانى هستند، اينها را ما مىشناسيم، ملت هم خواهد شناخت. بعيد مىدانم كه آمريكا اينقدر بىعقل باشند كارشناس هايش، اين قدر بىعقل باشند كه آنجا سرشان به سنگ بخورد، باز دوباره بروند، دوباره سرشان به سنگ بخورد، باز دوباره بروند. نمىشود اين. اين هم يك نقشه است كه مىگويند اينها دارند كه به نظر من بعيد است.
نقشه امريكا براى جداسازى ارتش از مردم
نقشه ثالثى كه شيطنتش بيشتر است و احتمالش هم بيشتر است اين است كه مىگويند اينطورى امريكا طرح را داده است كه اگر شاه
برود، يك دستهاى را از آن اشرارى كه دارند اينها، اينها را
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 226
بياورند به اسم ملت و هجوم كنند به ارتش و به ارتشىها بگويند ملت مىخواهد شما را بكشد، ارتشىها را در مقابل اينها وادارند. اين دسته هم از خودشان است، حالا به صورت بيايند، مردم بازى بخورند از اينها و دنبال كنند اينها را، آنها غيبشان بزند و مردم را به مسلسل ببندند و كشتار زياد بكنند. يك نقشه آخرى است اين تقريباً كه به اين صورت مردم را قتل عام كنند كه به اسم اينكه اگر شاه برود، ملت ارتش را خواهد از بين برد و همه صاحب منصبها را خواهد قتل عام كرد. مردمى را كه خودشان تهيه كردهاند، اشرارى را كه خودشان تهيه كردهاند، از كماندوها و از كولىها و از اينجاهائى كه دارند و مزدورهايى كه دارند يك عدهاى را تحريك كنند و بياورند كه اينها هجوم كنند طرف شهربانىها و طرف پادگان و ستادها و طرف اينها هجوم كنند، به آنها بگويند كه، به آنهايى كه بىاطلاعند بگويند كه اعليحضرت كه رفت ملت مىخواهد شما را قتل عام كند. خوب آنها مىخواهند از خودشان دفاع كنند و دفاع آنها را مشروع كنند در دنيا كه اينها خوب، مىخواستند بكشند آنها را، خوب دفاع كردند از خودشان. يك كشتار عظيمى بكنند به عنوان دفاع از جان خودشان كه ملت مىخواهند آنها را بكشند و لهذا ما به ملت هشدار داديم كه توجه به اين معنا داشته باشند و به سربازخانهها و به صاحب منصبها و به افسرهاى جوان و سايرين كه متوجه اين توطئه باشند. اين محتمل است، متوجه اين توطئه باشند و گول نخورند. صاحب منصبها و افسرها و سربازها و ارتشىها خيال نكنند، يا شهربانىها، همه، ژاندارمرىها خيال نكنند كه ملت با اينها دشمن است، ملت با آن مرديكه دشمن بود كه او هم رفت، مىرود انشاءالله. ملت نه با ژاندارمرى مخالف است، نه با شهربانى مخالف است، نه با هيچ كدام، نه با ارتشى مخالف است، نه با نظامىها مخالف است، اينها همه از خود ملت هستند و ملت هم از اينها. اين را ملتفت باشند كه يك نقشه اى است كه از طرف شياطين كشيده شده است كه دو قشر از ملت را به روى هم وادار كنند و برادر كشى راه بيندازند يعنى قشر صاحب منصب و افسر و عرض مىكنم اينها را و سربازها را گول بزنند به اينكه ملت به شما حمله كرده، با اينكه اينها از خود اينها بودهاند. اگر يك همچو كارى كرد، اين صاحب منصبها و افسرها، اين بزرگترها را كه وادار كردند مردم را اينطور بكشند، بكشند اينها را، از بين ببرند. ببينند كه ملت با اينها خوب است، دوست است، برادر است و اينها مقاماتشان محفوظ است و كارشان هم همانطورى بوده است كه هست، به استثناء تعدياتى كه به آنها مىشده و مىكردند و كارشناسهاى آمريكا به آنها تحميل كردهاند، هيچ آن تحميلات ديگر نيست و مستقل مىشود ارتش و مىشود ارتش ملى، نه ارتش امريكائى، يك ارتش ملى مىشود كه مال ملت است، ملت آنها را مىخواهد، آنها هم ملت را مىخواهند. آن هم يك راهى بوده است كه اينها چنين مىكنند.
كودتاى نظامى آرام! نيرنگ جديد آمريكا براى حفظ منافع و سلطهاش بر ايران
يك راه سومى هم احتمال مىرود باشد و آن اين است كه يك كودتاى نظامى غير خشن بكنند يعنى يك كودتاى نظامى بكنند و شروع كنند به سالوسى. در عين حالى كه كودتاى نظامى است شروع كنند به
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 227
سالوسى. شاه را اگر هست او را بگيرند، بكشند او را، او را ردش كنند، اموال شاه را بگويند مىدهيم به ملت، اذانها را توى ماذنهها بلند كنند عرض مىكنم كه مجالس دعا و اينها را راه بيندازند. اين هم يك راهى است كه با سالوسى بخواهند اين ملت را بازى بدهند و آمريكا را تسلطش را بر ما حفظ كنند و اگر شاه هم محفوظ ماند، بعد از اينكه آتش خاموش شد، يا برگردانند يا يك مهره ديگر به جاى او كارهاى او را انجام دهد يعنى نوكر آمريكا باشد و باز همان بساط كه نفت را ببرند و پايگاه برايشان درست بكنند، منافع ملت را از بين ببرند.
با اتكال به خدا و حفظ شكيبائى نهضت اسلامى را ادامه دهيد
ملت اين را هم بايد ملتفت باشد كه همه اين نقشهها كه احتمال مىرود پيش بيايد، بايد مهيا و مجهز باشد ملت براى جواب گفتن از اين، براى خنثى كردن اين شيطنتها و ملت نترسد از هيچ چيز. الان ملت به جايى رسيده كه توجه تمام دنيا را به خودش جلب كرده، يك آبرويى ملت ايران در دنيا تحصيل كرده است.
من توجه دارم كه از همه اطراف دارند ثناى اينها را مى گويند و به من مىفرستند و پيش من مىفرستند. از هر جا كه ملاحظه مىكنيد، از آمريكا گرفته تا دولتهاى عربى تا ساير دول. اين مسائل پيش آنها جز يك معجزهاى كانه هست و به نظر من هم مطلب، مطلب الهى است، نه يك مطلب بشرى. دست خدا با شماست. ملت ايران! نترسيد از چيزى، اگر دست خدا نبود ممكن نبود بشر بتواند بچه اينقدرى را تا پيرمرد 80 ساله، به يك راه ببرد، نمىشود اين با دست بشر باشد خداست همراه شما، از چه مىترسيد؟ تمام قوا در مقابل خداى تبارك و تعالى هيچ است. اعتماد كنيد به خداى تبارك و تعالى و نهضتتان را ادامه بدهيد و تظاهرات خودتان را ادامه بدهيد و از هيچ نترسيد، اعتصاباتتان را ادامه بدهيد، نزديك است انشاءالله فرج، نترسيد قوى باشيد، صبر داشته باشيد، پيغمبر اكرم تمام عمرش در زحمت بود، تمام عمرش. نمىتوانيد در تاريخ پيغمبر پيدا كنيد كه يك ماه ايشان راحت نشسته باشند، تمامش زحمت شما را كشيده است، الان دينش دست شماست و مىخواهند از بين ببرند، برماست كه بايد نگه داريم. ذخائر اسلام را دارند مىبرند، برماست كه حفظش كنيم. نترسيد، قوى باشيد، صبور باشيد، از پيغمبر اسلام ياد بگيريد، 13 سال آنقدر معذب بود در مكه و باقيش هم همهاش به جنگ و جدال و به دفع اشخاص ظالم مشغول بود، ما حالا يك مدت كمى است كه اين كارها را داريم مىكنيم، از چى مىترسيم ما؟ ما اگر كشته بشويم انشاءالله بهشت مىرويم اگر بكشيم هم به بهشت ميرويم. اين منطق اسلام است براى اينكه براى حق كار مىكند. نمىخواهيم ما كه يك دنيا برايمان باشد. ما مىخواهيم حق را پابرجا كنيم، ما مىخواهيم عدالت درست بكنيم، نه اين عدالت اجتماعى كه آقاى شاه مىفرمايند كه تمام اموال مردم را ببرند بعد بگويند عدالت اجتماعى اسلام!! انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند، موفق باشيد. انشاءالله خداوند ملت ايران را پيروز كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته