پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 1:40 AM
بيانات امام خمينى در مورد توبه مفتضح شاه پس از مشاهده قهر و انتقام الهى
توبه شاه و استمداد او از علماء اعلام و مراجع عظام بعد از نزول عذاب الهى
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
صحبت در اين اصل اول بود كه ملت ايران مىخواهد، ملت ايران چند تا مطلب خواست كه اوليش اين بود كه اين شخص نباشد بلكه اين سلسله نباشد. اينها تشبثاتى كردند كه بسياريش را من ذكر كردم، من جمله از تشبثاتى كه كرد شبيه آن تشبثى بود كه فرعون كرد. فرعون بعد از اينكه عذاب نازل شد و غرق را ديد كه الان دارد غرق مىشود، آنوقت گفت كه من هم آنطورى كه بنى اسرائيل مىگويند من هم به همان ايمان آوردم. جواب بود كه حالا ديگر ايمان آوردى؟ تو قبلاً معصيت كردى (الان و قد عصيت قبل و كنت من المفسدين).
ايشان هم بعد از اينكه بيست و چند سال، بيست و هفت سال خيانتها را كرد و جنايتها را كرد، آنوقت كه عذاب نازل شد، عذاب عبارت از همين مشتهاى گره كرده ملت ايران و فريادهاى ملت ايران كه من عرض كردم كه اين يك مساله الهى بود، نه يك مساله بشرى، اينكه همه ايران در مقابل اين قدرتى كه اينها دارند بلكه در مقابل همه قدرتها ايستاد و با دست خالى مشتها را گره كردند و نه به حكومت نظامى و نه به دولت نظامى و نه به پشتيبانىهاى آمريكا و شوروى اعتنا نكردند و همه با هم در همه ابعاد كشور فرياد زدند كه ما نمىخواهيم، مرگ بر اين شاه، مرگ بر اين سلسله، حالا كه غرق را ديده، الان اين موج كه در ايران پيدا شده است، موج استنكار، موج اينكه ما نمىخواهيم، موج نفى سلطنت محمدرضا خان و سلسله او، حالا كه خودش را در اين موج ديده و غرق ديده است، حالا - مى گويد كه - در مقابل ملت مىايستد و اظهار ندامت مىكند و مىگويد كه من تا حالا اشتباه كردم، خطاب به مراجع عظام و علماى اعلام كه (بياييد من ديگر توبه كردم و شما بيائيد نجات بدهيد. حاصل حرفش اين است كه (نجات بدهيد من را، نجات بدهيد وطن را)، مقصودش خودش هست در مقابل ملت هم باز همين امر را تكرار كرده است، به طبقات مختلف، به جوانها، به اينها و آخرش هم مىگويد كه بيائيد يك فكرى بكنيم براى وطن، ما خوب است به وطنمان فكر بكنيم.
اين شبيه همان مساله فرعون است با يك اختلاف، فرعون بعد از اينكه ديد كه حالا ديگر دارد غرق مىشود گفت كه: امنت به بنو اسرائيل. جوابش هم اين بود كه نه، ديگر گذشت - ديگر - مطلب، تو
تا حالا معصيت كردى تا حالا طغيان كردى، بنى اسرائيل را به بند كشيدى ظلم كردى، حالا كه مىبينى عذاب نازل شده و غرق توى كار است، حالا مىگويى كه من معصيت كردم. حالا كه عذاب نازل شده مىگوئى من معصيت كردم، من توبه كردم، اين مثل توبهاى مىماند كه بعد از اينكه مرد و عذاب جهنم را دارد مىبيند بگويد من توبه كردم اين توبه نيست، اصلش توبه نيست.
ايشان هم بعد از اينكه عذاب را نازل ديد و آن چيزى كه خداوند به دست اين ملت اجرا فرمود و آن استنكار و مقابله با مشت در مقابل مسلسلها، حالا ديگر مىبيند كه غرق شده است و عذاب نازل شده است حالا مىگويد كه من اشتباه كردم و از اين به بعد ديگر اشتباه نمىكنم. يك فرق هم با توبه، اظهار توبه فرعون دارد و آن اينكه از اين ور اظهار توبه، از آن ور دولت نظامى اين دو تا را با هم به ميدان آورده، ديگر فرعون اين كار را نكرده بود، همان مىگفت توبه كردم، ديگر اينطور نبود كه از آن ور چماق دستش بگيرد، از آن ور توبه بكند. اين از توبه گرگ هم بدتر است براى اينكه گرگ هم مىگويد توبه كردم مثلاً، اما اينطور، اينطور نيست كه در همان حالى كه اظهار توبه مى كند، اظهار ندامت مىكند، توسل به علماى اعلام و مراجع عظام به اصطلاح خودش پيدا مىكند، توسل به قشرهاى ديگر ملت پيدا مىكند، در همان حال يك كسى هم مامور مىكند كه بكش.
نظارت مستقيم شاه در كشتار و سركوبى مردم توسط مامورينش
همه اين كشتارهائى كه واقع مىشود با امر ايشان است. هيچ وقت باور نكنيد اينهائى كه مىگويند مامورين چه كردند، اينهائى كه مىگويند نخست وزير چه كرده، اينهائى كه مىگويند سازمان امنيت چه كرده، اينها همه براى حفظ شاه است، اينها همه از عمال شاهند، گاهى وقتها فهميده و گاهى نفهميده. در كشتن و قتل و مقابله با ملت با آتش - هيچ اقدامى - هيچ كس اقدام نمىكند مگر اينكه به امر خود ايشان باشد، خود ايشان مستقيماً امر مىكند. حالا بعضى هم كه مىگويند كه شاهد قضيه بودند كه در جمعه سياه از اشخاصى كه شليك كردند به طرف ملت، خود ايشان مستقيماً بودند با هليكوپتر. حالا من اين را نمىدانم اما بعضى از اجزاى خودش، از اعضاى خودش كه رفتند به انگلستان مىگويند كه او اينطور گفته است كه ايشان خودش مباشر بود، نه عامل ولى آنكه مسلم است اين است كه بدون امر ايشان هيچ يك از اين وقايع واقع نشده است يعنى تبريز اگر قتل عام شده است، اصفهان اگر قتل عام شده است، شيراز اگر قتل عام شده است (آدم هر شهرى را كه اسمش را مىبرد قتل عام هم بايد دنبالش باشد) شما در تمام طول تاريخ، يك قضايايى كه الان در ايران در جريان است و بوده است كه در تمام طول تاريخ نبوده است اينطور وحشيگرى كه ايشان دارد مىكند، در تمام طول تاريخ نبوده است كه هر روز در نقاط مختلف يك مملكت اسلامى، با آلات مختلفه، با ارتش يك طرف، با كولىها به اصطلاح خودشان يك طرف، با رها كردن يك دزد آدمكشى كه از سرهاى بعضى از عشاير بوده است، او را مىگويند رها كرده است و يك پول فراوانى هم به اختيارش گذاشته است كه برود جمعيت جمع كند و حمله كند به مردم، اينها هم از يك طرف، همچو چيزى در طول تاريخ نبوده
كه يك كسى كه مدعى سلطنت هست و ديروز آنطور فرياد مىزد و براى خودش مديحه خوانى مىكرد و روزنامهها را واداشته بودند و راديو و هر چه هر كس مىگفت جزشان ايشان نبود، حالا متوسل بشود به كولىها كه در زير پناه چماق كولىها خودش را نجات بدهد، متوسل بشود به مثلاً كسانى كه از اشرار بودند و آنها را اجير كند كه نجاتش بدهند از دست اين ملت و نجات هم نمىدهند آنها، نه نجات آنها مىدهند، نه ملت ديگر به اين حرفها اعتنا مىكند.
اداى حق الناس و جبران خيانتهاى گذشته شرط پذيرش توبه شاه
فرق ايشان با فرعون اين است كه فرعون مىگفت توبه كردم، ديگر در آن حالى كه مىگفت توبه كردم شمشير را نكشيده بود به جان مردم. ايشان مىگويد، خودش وقتى خطابه مىخواند، خطابه مىخواند كه: اى علما! اى مردم! من اشتباه كردم، حالا ديگر از اين اشتباه گذشتم و برگشتم. از آن طرف هم اينطور تشبثات را، حكومت نظامى مىگذارد همهاش برخلاف قواعد، برخلاف قوانين همهاش برخلاف. از آن طرف هم مامور مىكند، چيزهارا، ارتش را به اينكه بريزند به جان مردم و ديگران را، عشاير را مثلاً، بعضى از عشاير را البته عشاير خيلى گوش نمىدهند به حرف اينها، عدهاىشان هم رفتند پيش علما و گفتند ما حاضريم براى موافقت كردن با شما. حالا ديگر مست آمدى و توبه مىكنى آنهم اينجور توبه؟! بعد از بيست و چند سال جنايت، بعد از بيست و چند سال خيانت به يك ملتى - به يك - به اسلام، حالا هم جبران نكرده، خيانتها سر جايش باقى، جنايتها سر جايش باقى، حالا آمدى در مقابل علما ايستادى مىگوئى كه من توبه كردم! از توبه فرعون اين بدتر است. جبران بايد بكنى اين چيزها را. اگر توانستى همه اين جنايات بيست و چند سال را جبران بكنى، آنقدرى كه به جيب آمريكا ريختى برگردانى اين پايگاههايى كه براى آمريكا در مملكت ما درست كردى، اينها را خراب كنى و برگردانى، آنهمه كه آدم كشتى، اينها را زنده بكنى، آنوقت بگوئى كه من توبه كردم. اما با اينكه جنايات را تو كردى و اين جنايات ثبت هست در تاريخ، همه ماها ديديم كه تو چه كردى و با اين ملت دارى چه مىكنى و چه كردى. آن مرديكه مىگويند در راديو و تلويزيون گفته است كه من خواهم همه را كشت، مىگويند همچنين كلمهاى هم گفته. اينطور آدم است ولى موفق نخواهند شد انشاءالله.
يك آدمى كه يك روز مىگويد به علما كه اينها را مثل حيوانات نجس ازشان اجتناب كنيد، به روحانيون اينطور گفت: مثل حيوان نجس از اينها اجتناب كنيد. يك روز گفت كه اينها مثل يك كرمهائى مىمانند كه در نجاست مىلولند، يك روز هم مىآيد مىايستد مىگويد مراجع عظام و آيات عظام و مراجع كذا، علماى اعلام، آن دستش هم چماق! چطور باور كند كسى از تو اين حرفها را؟ كه لااقل اگر در پيشگاه ملت، در پيشگاه علماى ملت، تو توبه مىخواهى بكنى لااقل يك توبه ظاهر الصلاحى بكن. تو عقلت اينقدر نمىرسد كه اين توبه را هيچ بچهاى قبول نمىتواند بكند! خوب لااقل توبه مىخواهى بكنى خوب بگو كه من توبه كردم، برو كنار يا فرض كن لااقل بدنت را نجات بده
(فاليوم ننجيك ببدنك) تو نمىتوانى بدنت را هم نجات بدهى. تو ديگر نتوانى، نمىتوانى نجات بدهى خودت را. لااقل اگر چنانچه اظهار ندامت مىكنى و راست مىگويى كه نادم هستى لااقل ديگر شمشير نكش، در همان حالى كه دارى ميگويى كه من نادم هستم، لااقل حكومت نظامى را بردار، دولت نظامى نياور روى كار، بگو - دولت - مردم بياييد، خودتان بياييد يك كسى را تعيين كنيد، دولت، تا مردم احتمال بدهند كه تو توبه كردى. آنوقت هم قبول نيست، نه آنكه - توبه - هر كه هر غلطى كرد و آخرش هم بگويد كه توبه كردم، خوب اين چه منطقى است؟ توبه شرايط دارد. مگر خدا توبه هر كس را قبول مىكند. يك كسى كه بيست و چند سال به مردم ظلم كرده است حالا بگويد توبه كردم، عفو كردم اين چيزهاى سياسى را، زندانىهاى سياسى را! زندانى سياسى كه ده سال عمرش را اينجا گذرانده و آن وقت جوان بوده حالا پير شده است و بيرون آمده است آن وقت ريشش سياه بود و حالا ريش سفيد بيرون آمده است، آن وقت بدن سالم رفته و حالا بدن مريض از اين چالهاى سياه بيرون آمده، ده سال، پانزده سال كمتر، بيشتر. من يكى از همين جوانهايى كه الان در اينجا هست و سابقاً من سابقه دارم با او، آن وقت وقتى دست من را مىگرفت دست من توى دست او غرق مىشد، يك قوهاى داشت من دستم كه تو دستش مىرفت مىفهميدم كه چه جور قوه ايست و حالا وقتى با من مصافحه مىكند يك آدم ضعيفى است ده سال يك كسى را تو مىبرى حبس مىكنى، پانزده سال مىبرى حبس مىكنى، جوانها را پير مىكنى، سالمها را مريض مىكنى، اينها ديگر جبران ندارد؟ همين عفو كردم؟! غلط كردى عفو كردى، عفو چيه؟ چه حقى داشتى كه بگيرى كه حالا عفو كردى؟ عفو مال اين است كه يك كسى گناهى داشته باشد، چه گناهى اينها كرده بودند كه تو اينها را حبس كردى، پانزده سال عمر اينها را تلف كردى؟ حالا مىگويى كه عفو كردم، عفو كردم، اين چه غلطى است كه تو مىكنى؟ عفو كردم چيه؟ از اول چرا كردى؟ نه اينكه عفو كردم، اول كار غلط كردى، نه اينكه يك كار صحيحى بود حالا عفو كردند، گناهكار بودند، گناهشان چى بوده؟ گناهشان اين بوده است كه مىديدند تو خطرناكى، يك كلمهاى گفتند. بعضى از اين آقايان كه چندين سال حبس بودند گناهشان اين بوده است كه به اين، از قرارى كه مىگويند گناهشان اين بوده است كه به عائله بعضى از اين حبسها رسيدگى كرده و نگذاشته اين عائله زحمت ببيند، بعضىشان را. گناه آنها، گناه اين اشخاصى كه به قول شما مجرم سياسى هستند اين است كه در مقابل ظلم تو، در مقابل اختناق همه جانبه تو گفتند كه آقا چرا، چرا مردم را اينطور اسير مىكنى؟ در مقابل خيانتهاى تو ميگويند چرا - به چيز- به آمريكا تو همه چيزها را دادى؟ كسى كه اين چرا را دارد مىگويد، ميگويد آزادى به ما بدهيد، مىگويد استقلال ما مىخواهيم، مملكت مىخواهيم مال خودمان باشد، نمىخواهيم مملكت مال ديگران باشد، مىخواهيم آزاد باشيم، خواهيم مطبوعاتمان آزاد باشد، مىخواهيم راديو و چيزهاى آلات تبليغىمان آزاد باشد، اين جرم است كه اينها را گرفتيد و حبس كرديد و از زندگى اينها را انداختيد، حالا جوانىشان را از بين برديد، سلامتىشان را از بين برديد، حالا اسمش را عفو مىگذاريد؟! توبه هم بكنيد ديگر فايده ندارد. توبه بايد با موازين باشد، مگر خداى تبارك و تعالى همين طورى توبه قبول مىكند؟! حق الناس را خدا
قبول نمىكند تا ادا نشود تا اينكه ادا نكنيد. تو حق الناست را تو قدرت دارى كه ادا بكنى؟! قدرت اين را دارى كه يك دانه حبسى را كه ده سال در حبس بوده و جوانيش از بين رفته در حبس، تو قدرت اين را دارى كه جبران اين را بكنى تا توبه بكنى؟! توبه يعنى چه؟ نمىتوانى توبه كنى. قابل اين نيست قبول بكند خداى تبارك و تعالى توبه تو را، توبه حق الناس است ديگر، حق ناس را خدا نمىبخشد به مردم. اگر شما توانستى كه يكى از اينهائى كه آنطور زجر كردى، آنطور اره كردى پايشان را، سوزاندى پايشان را، پايشان را توى روغن داغ كردى، روى صفحه نمىدانم فلزى خواباندى و برق را متصل كردى، كباب كردى مردم را، اگر تو توانستى جبران بكنى، يكى از اينها را جبران بكنى، آنوقت بگويى كه اشتباه كردم بيائيد ديگر ببخشيد. تو بعدها ديگر از اين اشتباهها نمىكنى؟ راست مىگوئى اين را حالا؟ ما قطع نظر از اين هم كرديم، تو درست مىگوئى؟ صحيح مىگوئى؟ ديگر از اين اشتباهات نمىكنى؟ يا حرف است، صحبت است. (الان و قد عصيت قبل و كنت من المفسدين) تو از مفسدين هستى، تو آدم مفسدى هستى، تو فاسدى، تو مفسدى، يك مملكت را به هم زدى، يك ملت را از بين بردى.
مگر شوخى است اينطور جنايات، تو همه قواى اين مملكت، اين جوانهاى ما كه يكى از ذخائر اين مملكت هست، اينها را به هدر دادى همه را، حالا آمده مىگويد كه من اشتباه كردم، بله، حالا ديگر ما به منطق بعضى از اشخاص، اينكه عجيب است اين حرفها، عجيب آدم به نظرش مىآيد، يك مردى كه من نمىدانم كيست روى كاغذ هفت، هشت، ده ورقى نوشته است، اول خودش را معرفى كردهاست كه من كى بودم و پسركى بودم و كى، آخرش هم نوشته خوب ما شاه از اين بهتر از كجا پيدا كنيم؟! (خندهحضار) انسان يك همچو حرفى مىنويسد؟ شما بيائيد رها كنيد و بيائيد شما هم با فلان آقا همصدا بشويد و اين را حفظش كنيد و ما بهتر ازاين از كجا پيدا بكنيم!! چقدر انسان بايد نفهم باشد. در هر صورت اين توبهها يكى از تشبثاتشان است و اينهم پذيرفته نيست، ملت ديگر اين حرفها را نمىپذيرد. آن كه جوانش، آن پيرزنى كه جوانش از دستش رفته، پيرزنهائى هستند كه چهار تا بچهشان يعنى يك پدر بوده، يك مادر بوده، چهار تا جوان، امشب اينها سر سفره نشسته بودند پنج نفرى، شش نفرى، فردا شب سر سفره نشستند دو نفرى، چهار تا جوانش از بين رفته، حالا از ما مىپذيرد اينكه عذر بخواهى؟! فقط به عذرخواهى، آنهم بايستيد و عذر بخواهيد، آنوقت ما هم بيائيم، آخوند هم بيايد يا غير آخوند و مثلاً روشنفكر يا تاريك فكر هم بيايد بگويد كه خوب ايشان سلطنت بكنند، حكومت نكنند، سلطنت كنند، درست شد همين؟! همين تمام شد؟! جواب اين پيرزن چى؟ جواب اين پدرى كه چند روز پيش از اين اينجا بود، پدرى كه چند تا جوانش كشته شده بود، ما جواب اينها را چى بدهيم؟ - بگوئيم شماها- بگويند شماها ساختيد با يك آدمى كه جوانهاى ما را كشت، از بين برد، حالا سلطنت بكنند، حالا بالا بنشينند و در ايام عيد هم بروند سلام بدهند و تعريف بكنند و كه تو آنى كه چه كردى، تو آنى كه حفظ كردى همه چيز را، اسلام پناهى تو، نمىدانم ظل اللهى تو!! اين حرفهاى نامربوط چيه؟ اينها خيانت به يك ملت، به يك مملكت، به اسلام است. كسى كه تاريخ اسلام را تغيير داد و هيچ حيا نكرد، مگر اين يك چيز آسانى بود و چيز كمى بود كه تو يك چنين اهانتى به پيامبر
اسلام كردى بعد به مجرد اينكه بگوئى نخير ديگر غلط كردم، چيزى، مگر فايده دارد اين حرفها؟
قيام براى خدا شكست و انحراف ندارد
بحمدالله الان ملت ايستاده است و ما اميدواريم كه اين ايستادگيش باقى باشد و عمده اين است كه توجه به خدا باشد. بايد همه شما، همه ما، همه ملت وجهه نفسشان خداى تبارك و تعالى باشد، انحراف پيدا نشود، از قيام الهى باشد. (ان تقومو الله مثنى و فرادى، قل انما اعظكم بواحده ان تقومو الله مثنى و فرادى) براى خدا قيام كنيد، اين نهضت الهى باشد انشاءالله، انحراف از آن نباشد كه خداى نخواسته با انحراف شكست بيايد، الهى باشد و اگر الهى باشد پيروزى است انشاءالله. همه توجه به اين معنا داشته باشيد كه مقصد، مقصد الهى، براى خاطر خدا و براى خاطر نجات يك ملتى كه بندگان خدا هستند، قيام كنيد و مطمئن باشيد كه انشاءالله با اين وضع پيش خواهيد برد.
كمك و اداى تكليف به نهضت، با تبليغ و انعكاس خواستههاى ملت
و شما هم كه در خارج ايران به سر مىبريد مكلفيد، همهمان مكلفيم كه كمك كنيم به ايران به هر طور كه مىتوانيم. اينجا هر كه مىتواند تبليغات بكند به مردم اينجاها بفهماند كه اين ملت ايران چى مىخواهند، چى مىگفتند. گوش نكنند به تبليغاتى كه بعضى روزنامهنويسها پول گرفتند و يك حرفهايى مىزنند، بعضى عرض ميكنم كه - تبليغچىها تبليغ مىكنند برخلاف. ملت ايران داد دارد مىزند كه آزادى من مىخواهم، داد دارد مىزند كه من استقلال مىخواهم، او داد مىزند آزادى مىخواهم آن مرديكه مىگويد كه آزادى داده، چون آزادى داده مردم صدايشان در آمده! يك ملتى كه قيام كرده و همه قيام كردند، نه اينكه يك كسى باشد قيام كرده باشد، يكى نه، در باطن ارتش هم اين مطلب هست. شما مطمئن باشيد آن روزى كه ايشان بروند، باطن ارتش هم همراه با ملت است، نمىشود نباشد، به ما پيغام مىدهند هر شب.
ما از خداى تبارك و تعالى پيروزى اين ملت را و اينكه ما بتوانيم خدمت كنيم بر اين جامعه، ما همه مكلفيم و بتوانيم تكليفمان را ادا كنيم در مقابل خداى تبارك و تعالى و در مقابل ملت مسلمان و بتوانيم اين مقدار از قدرتى كه داريم صرف كنيم در راه خداى تبارك و تعالى براى نجات بندگان خداى تبارك و تعالى، نجات مستضعفين. از خداى تبارك و تعالى توفيق همهتان را مىخواهم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته